پهن است تکه های تنت روی فرش سرخ
چسبیده نیمه ی بدنت روی فرش سرخ
امروز خوف وخون و خشونت خزیده است
در انتظار آمدنت روی فرش سرخ
هم شهری غریب! غمت را کجا برم
خشکیده خنده در دهنت روی فرش سرخ
گرگ آمد و درید تن نازک ترا
در خون نشست پیرهنت روی فرش سرخ
فرزند هات بی کس و بی خانمان شدند
ماتم گرفته است زنت روی فرش سرخ
نفرین به دلقکان سیه روی خیره سر –
این بود آخرین سخنت روی فرش سرخ
رستمی