فرش سرخ شعر از : ظریف رستمی

پهن است تکه های تنت روی فرش سرخ 

چسبیده نیمه ی بدنت روی فرش سرخ 

امروز خوف وخون و خشونت خزیده است 

در انتظار آمدنت روی فرش سرخ 

هم شهری غریب! غمت را کجا برم 

خشکیده خنده در دهنت روی فرش سرخ 

گرگ آمد و درید تن نازک ترا 

در خون نشست پیرهنت روی فرش سرخ 

فرزند هات بی کس و بی خانمان شدند 

ماتم گرفته است زنت روی فرش سرخ 

نفرین به دلقکان سیه روی خیره سر –

این بود آخرین سخنت روی فرش سرخ 

رستمی