سينه ام شد شرحه شرحه همچو رومي در فراق
شيشه صبرم شكست و طاقت دل گشت طاق
ساز كن اي مطرب خوش لهجه اهنگ عراق
تاكشم من هم زدل چون ني نواي اشتياق
اتفاق اتفاق اي اتفاق
در چنين قرني كه بايد خواندنش قرن ستيز
اسمانش فتنه و باران و زمينش فتنه خيز
نيست ازادي مگر در قبضه شمشير تيز
بازوي پولاد مي خواهد وطن ني سيم و ساق
اتفاق. اتفاق. اي اتفاق
پيش من كم زن به تنهائي دم از حب الوطن
تو اگر سر باشي من هم گردنم در ملك تن
بهر كاري هست هر عضو به جاي خو يشتن
باخبر تا مادر ملكت نگويد اخ و عاق
اتفاق. اتفاق. اي اتفاق
موج خون راد مردان است در هر نو بهار
اينكه مي بيني بدشت و كوهساران لاله زار
گر تو هم داري سري در راه اين بهر نثار
شش جهت را از سر همت بزن يك سه طلاق
اتفاق. اتفاق. اي اتفاق
پند لازم نيست ناصح طالب ديوانه را
منع كي از شمع محفل ميتوان پروانه را
من همان شمعم كه روشن ميكنم خانه را
همسرش با چشمه خورشيد در مهرو وفاق
اتفاق. اتفاق. اي اتفاق
طالب حسين ( طالب )