
ای مام وطن تو در چی حالی ؟
ای مام وطن تو در چی حالی ؟
سرزیر پر وز غصه نالی
شدسایهءخنده از لبت دور
افسوس چو سبزه پایمالی
تا چند در آزمون نشینی ؟
ای جامه سیه زبون نشینی !؟
باراکت و بمب دشمن دون
دربستر اشک و خون نشینی!
آن ناخلفان جنگ باره
ریزند به فرق توشراره
سوزند لباس و آستینت
وان چادر تو کنند پاره
مادر زغمت دلم شده چاک!
کان دشمن تو چیگونه بی باک ..
شبخون زندت به راکت و بم
فرزندانت مگر شده خاک؟!
در بستر قرنها غنودی !
صد دشمن فتنه آزمودی !
تاریخ گواہ تست مادر!
سر در قدم کسی نسودی !
تو سر چوستیغ داشتی عمری !
تو «توپک» و «تیغ »داشتی عمری !
ازچی شده ای چنین زمینگیر؟
تو «شملهء نیغ »داشتی عمری !
ای مادر داغدیدهٔ من !
خون می چکد از دو دیدهٔ من
لب بسته به سير تو نشستیم
ای مادر رنگ پریدهٔ من !
من صلح بگفتم و بمردم !
داغ توبه خاک تیرہ بردم !
خشکیده درخت آرزوها
از میوه صلح تو نخوردم !
با صلح شود بزرگ نامت
با صلح بود ، وطن !دوامت !
با جنگ چی گونه تلخ کرده ،
بدخواه تومدتیست کامت !
این جنگ دل من و تو خسته
صدتیر به قلب تو نشسته !
با این ره و با همین ره آورد
باشد رهٔ ما به پیش بسته !
با جنگ شده ،تنت وطن ، سرخ!
دشت و درو وادی و چمن سرخ!
گفتند که این وطن شود سبز !
دامان توشد به خون من سرخ!
عزیز آسوده
1 دیدگاه برای «ای مادر داغدیدهٔ من ! عزیز آسوده»
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.