هربار که سخن از تحول شعر پارسیدری در افغانستان به راه میافتد و بحث پیدایی شعر نو به میان میآید از « سرود کهسار» استاد خلیلی چنان نخستین نمونۀ شعر نیمایی در کشور یاد میشود و استاد خلیلی را نخستین شاعر افغانستان میدانند که شعر نیمایی سروده است.
شب اندر دامن كوه
درختان سبزو انبوه
ستاره روشن و مهتاب در پرتو فشانی
شب عشق و جوانی
میان سبزه و گل
نشیمنگاه بلبل
زدور آید صدایی چون سروش آسمانی
ز نیهای شبانی
فراز کهساران
قدمگاه غزالان
قدمگاه غزالان را کنم گوهر فشانی
ز اشک ارغوانی
( نوی شعرونه/ اشعار نو، ص 60- 61)
واصف باختری در پیوند به این شعر و برخورد انجمن ادبی کابل چنین نوشته است: «در عرصۀ شعر اعضای انجمن ادبی مخالف هرگونه تجددد بودند. مثلاً در سالهای 1317 و 1318 استاد خلیلیالله خلیلی بنا بر اظهار خودش، پس از خواندن مجلۀ موسیقی که در ایران چاپ میشده – گویا مدیر مسؤولش علینقی وزیری و یکی از اعضای هیئت تحریرش صادق هدایت بود، در آن مجله شعرهایی از نیما چاپ میشده است؛ با آن که به سرودن قصاید مطنطن مقلدانه به شیوۀ خراسانی شهرت دارد و مثنویهایی در همان روال، یک سرود برای انجمن ادبی کابل میفرستد که مستزادواره است.
انجمن ادبی کابل این شعر را چاپ نمیکند و یک تذکر نوشته میکند که دریغ از چنان قصاید و مثنویهایی که شما میسرودید و چرا قریحۀ شما ناگهان دچار چنین انعطافی شده است و … بعد از آن نمیدانم چه عامل انجمن ادبی کابل و استادانی را که اعضای آن بودند واداشت که به تجدید نظر بپردازند. آنها همین شعر استاد خلیلی را با پوزشخواهی از خودش دوباره چاپ کردند. در زمرۀ استادان انجمن کسی که بسیار سختگیر بود و یک سر مو عدول از موازینی را که رشید وطواط و شمس قیس رازی و … گفته اند نمیپذیرفت، مرحوم ملک الشعرا قاری عبدالله خان بود.»
(حاشیههای گریزان از متن، ص 301)
میتوان گفت سرود کهسار کوششی بوده برای برهم زدن ارکان مصراعها و تلاشی برای رسیدن به اوزان آزاد عروضی و قالبهای نیمایی. آن گونه که گفته شد، این شعر را مستزادگونهیی خوانده اند، البته نه به شیوۀ تمام عیار مستزاد سراییهای کلاسیک. چون در آن جا بیشتر با بیت، رباعی، غزل و قطعه مستزادسرایی کردهاند؛ اما این جا استاد با تغییر افاعیل و جابهجایی قافیهها شعری سروده است که حرکتی را به سوی وزن آزاد عروصی نشان میدهد.
این شعر در بحر هزج نیمایی سروده شده است.
شب اندر دامن كوه / مفاعیلن فعولن
درختان سبزو انبوه / مفاعبلن فعولن
ستاره روشن و مهتاب در پرتو فشانی / مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن فعولن
شب عشق و جوانی / مفاعیلن فعولن
( وزن شعر پارسیدری، ص 236)
پیش از طرح پرسشهایی در پیوند به این شعر، باید گفت که در سیر تحول شعر پارسی شماری از شاعران در ایران نیز، پیش از آن که به شعر نیمایی برسند به چنین مستزادسرایی و مسدس سراییها با زبان و حالت تازه، دست زده اند. نادر نادرپور نوشتهیی دارد زیرنام « شعر نو یا شعر امروز». او در این جا از گروه شاعرانی یاد میکنند که تلاش کردند تا با مستزاد سازییهایی در راه نوجویی شعر گام گذارند. او پس از گروه بندی شاعرانی که در امر نوجویی در شعر تلاشهایی کردهاند چنین مینویسد: « گروه سوم نیز به دست بردن در قالبها و پس و پیش کردن قافیهها و برهم زدن نظم ادبیات پرداختند و از جمله نوع ” مستزاد” را که دیرگاهی متروک مانده بود، رواج دادند تا شاید نتیجۀ مطلوب حاصل آید؛ اما بدبختانه همۀ اینها راهی به ترکستان بود. عیب اصلی آن بود که هنوز “دید تازه” یا چنان که بارها گفته ایم، ” احساس” و “ادراک” نو پدید نیامده بود.»
(مجموعۀ اشعار، ص 40)
در پیوند به شعر « سرود کهسار» پرسشی به میان میآید این است که چرا خلیلی پس از این شعر دیگر گامی در جهت برهم زدن فرم و صورت شعر بر نداشت؟ چرا نخواست تا گامی دیگری به سوی شعر نیمایی یا شعر آزاد عروضی بردارد؟ بلکه به یک بارهگی خاموشی اختیار کرد. در حالی که «سرودکهسار» در میان شاعران نسلهای بعد با استقبالی گستردهیی روبه رو شده بود.
پژوهشگرانی با همین سروده استاد خلیلی را در جایگاه نخست شاعران نیماییسرای افغانستان قرار دادهاند که به گمان من در داوری خود گشادهدستی کردهاند. استاد پس از این شعر دیگر نقش و جایگاهی در شعر آزاد عروضی ندارد.
از همه مسایل دیگر که بگذریم «سرود کهسار» یکی از معروفترین شعرهای استاد خلیلی است. این شعر در نصاب آموزشی زبان فارسی در مکاتب راه یافت و تاثیرگذاریها و خیال انگیزیهای بلندی در ذهن و روان نوجوانان داشت. امیدوارم این شعر همچنان در برنامههای آموزشی معارف افغانستان وجود داشته باشد.
این شعر پس از این که به موسیقی راه یافت و بانو «هنگامه» – آواز خوان شناخته شدۀ کشور – آن را به زیبایی اجرا کرد، به شهرت فراگیر رسید. میشود گفت: شاید کمتر پارسی زبانی را در افغانستان بتوان یافت که بخشی از این شعر را در حافظه نداشته باشد.
به هر حال، در سیر تحول شعر پارسیدری یک چنین جازدنهایی در شعر شماری از بزرگان شعر و ادبیات ایران مانند داکتر خانلری، ملک الشعرا بهار، شهریار و شماری دیگری نیز وجود داشته است.
بخش قابل توجه شاعری استاد خلیلی را از همان سپیدهدم شاعری چهارپارهسرایی های او میسازد. چهار پاره نیر شکل نوی شعر است که پس از نیما گسترش بیشتری پیدا کرد. حتا شماری از کلاسک سرایان نیز به آن علاقه گرفتند. پژوهشگرانی هم به تعبیری آن را پلی میدانند در میان شعر کلاسیک و شعر نیمایی.
ظاهراً استاد خلیلی این پل را تا آخر آمد و میخواست با سرایش سرودکهسار از آن بگذرد و در ساحل شعر نیمایی خیمه افرازد؛ اما به دلایلی که هنوز برای ما روشن نیست دوباره به میانۀ پل برگشت و حتا در سالیان پایانی زندهگی از میانۀ پل نیز به عقب، به ساحل شعر کلاسیک برگشت.
برشپارهیی از کتاب چاپ ناشدۀ « پیشگامان شعر نو در افغانستان»
پرتونادری