
رنج هر خانه و کاشانه بدوش پدر است
پدر از بابت نان پسران در بدر است
فقر و بیکاری و بیماری و صد رنج دگر
می کشد جمله غم و رنج همین یکنفر است
مکتب و مدرسه و کفش و کلاه و شلوار
انبار رنج سر رنج، بهر پدر درد سر است
خادم خانه زنان اند و هم همسنگر مرد
طفل در آرامش و زندگیش مختصر است
سفره ای را که پدر رنگ کند شام و سحر
زحمت کار شبا روزی مرد ظفر است
همه خدمت ز دل و جان که بی منت اوست
که پدر نوکر بی مزد و غلامی دگر است
جان نثار است و فداکار و پُر از کان شرف
مونس و همدم و غمخوار و نیکو سِیر است
صبح تا شام، عرق ریزد و لبخند بزند
لیک اندر غم روزگار پدر چشم تر است
سهل نیست زحمت اولاد کشیدن گرداب
زندگی در خم و پیچ و پُر از شور و شر است
۰۰۰۰ گرداب ۲۰۲۰-۱۲-۱