دوستان محترم !
چند سال قبل نظر خویش را در باره کتاب تحت عنوان « سرنوشت خانه وخانواده در غرب » اثر گرانبهای محترم عنایت الله سادات٬ در سایت های انترنتی بصورت خیلی مفصل نوشته بودم. اکنون که هیاهوی تجلیل از هشتم مارچ در سراسر جهان از طریق رسانه بر پا گردیده است ٬ خواستم از متن همان نوشته ٬ چند سطر خیلی مهم آنرا جهت توجه دوستان بنویسم . تا از نام بیناد ها و انجمن های مفید که بخاطر بهبود زندگی انسانی ایجاد میگردد٬ سوء استفاده کور کورانه نکرده٬ آرامش و محبت خانواده های سالم را برهم نه نزنند.
بمناسبت هشتم مارچ که ماهیت اصلی آن از ذهن ها فرار کرده است و جای آن رقابت های بیمورد و سوء استفاده از این بیناد خیلی معقول نه تنها به نفع زنان امروز نیست٬ بلکه به ضرر زنان ( مادران) تمام میشود. همچنین کانون خانواده ها را در جهان به مخاطره اندخته است بخصوص وضع زنان در جهان غرب سوال برانگیز است.
یک دانشمند فرانسوی بنام « ایمل دورکهیم » (۱۸۵۸–۱۹۱۷) انقباض خانواده بشکل فامیل های معاصر و تغیر موقف فامیلها در جامعه چنین نوشته است ٬ میخوانیم که دینامیزم «تحرک» اقتصای ناشی از انقلاب صعنتی باعث تقسمات فامیل های حجروی گردید. از این رو بر اساس جامعه شناسی ُ اصطلاحات فامیل های بورژوازی یا شهری ُ فامیلهای کارگری و فامیلهای دهقانی پدید آمد.
زنان مربوط به فامیلهای کارگری عمیقاٌ در جریان تولید کشانده شدند و این پروسه موجب شد تا فرصت کمتر برای زندگی شخصی و فامیلی خود داشته باشند. آنها وابسته به تولید شدند زیرا تنها معاش شوهران شان برای نیاز های زندگی مکفی نبود. به این ترتیب به شمار زنانی که در کار های تولید سهیم بودند٬ افزایش بعمل آمد. درحالیکه تا قبل از جنگ اول جهانی یک سوم حصه زنان مربوط فامیلهای کارگر در کار وتولید برون از منزل استخدام میشدند. اشغال زنان در کار های برون از منزل که ثمره انقلاب صعنتی بود٬ زنان رااز نظام کهنه ازاد ساخت ولی نظام بورژوازی نتوانست آنها را داخل پروسه فامیل جدید بسازد تا در پرتو آن مصالح علیای خانواده نیز بر آورده شده بتواند. در آن شرایط نوین اجتماعی و اختناق و تسلط ذهنیت پدر شاهی در جامعه چندان مخالفت شدید بروز نمی کرد. در قرن هژدهم که نظام فیودالیزم افول کرد و پی آمد آن پیدایش شهرها وسلطه ای قشر شهری ( بورژوازی ) شد . شهر ها به محور اقتصاد و به مرکز صعنت و تجارت مبدل گشت. جای تولید خانگی به صعنت کارخانه یی و تجارت تبدیل شد و مردان معاش بگیر نیز وابسته ای همین اجتماع گردیدند.
در اثر تغیرات فوق الزکر و زندگی شهری خانواده نقش خصوصی خود راازدست داد و عرصه های اجتماعی و خصوصی ازهم جدا شدند و در حیطه ای صلاحیت های دولت ها قرار گرفتند. مصروفیت وظیفوی والدین درجهت تربیه لازم و مطلوب اطفال از میان رفت و وظایف تعلیمی که از جانب فامیل پیش برده میشد در پرتو قوانین اجباری ُ به سیستم مکاتب محول شده و از فامیلها منفصل گردید.
متاسفانه روی نتایج ودلایل فوق الذکر بخش بزرگی از جوانان امروز که علاقمند ازدواج میباشند به تداوم ازدوج با همسر آینده شان مطمین نیستند. نقطه مشترک فرهنگی میان جوانان امروز و حتیَ در بین جوانان هم کیش نیز کمتر دیده میشود. اما این مشکل در جوانان شرقی بخصوص آسیا میانه کمتر بوده و هنوز عنعنه در تربیت آنها موثر بوده و احترام بمقام شوهران از طرف خانمها ارج گذاری میشود.
تحقیقات دانشمندان امریکایی نشان میدهد که انگیزه اقتصادی در ازدواج ها برای کسانیکه عواید بیشتر دارند موثر و میسر بوده و در حد وسط و یا بالا قرار دارد و کسانیکه عاید کمتر دارند علاقه به ادزواج کمتر و ضعیف تر میباشد. بعضی از دانشمندان و جامعه شناسان تغیرات در موازین خانوادگی را زیر اصطلاح « تکامل تدریجی » بررسی میدارند اگر این اصطلاح تکامل بمقصد انکشاف قواعد ازدواج به سطح متعادل میان زن و شوهر در درون خانواده باشد٬ درست است . اما در حال حاضر و در شرایط موجود استعمال اصطلاح تکامل صدق نمیکند ُ خانواده ها در حالت از هم پاشیدن است زیرا تشکیل خانواده های عنعنوی بنابر ظهور عوامل اقتصادی و اجتماعی جدید از هم پاشیده و جای آنرا ساختار فامیل های عصری گرفت. تشکیل اقتصادی فامیلی و فردی ضعیف گردید و شمار ولادات اطفال و ادزواجها و طلاق از تعداد خانواده های غربی میکاهد. کثرت طلاقها خانواده ها را تجزیه نموده ویک فامیل مکمل به دو فامیل نامکمل تقسیم میشود.
بنابر از هم پاشیدن فامیلها و ضعف اقتصادی ُ اطفال درسن خیلی جوان و پیش از وقت در صفوف قوای کار گمارده میشوند و اکثر دختران وپسران الی سن قانونی هژده سالگی در یک ساختار غیر فامیلی در اماکن اختصاصی ُ موسسات تربیه مجدد ُ لیلیه ها و کالج ها و همچنان کلان سالان نیز در اماکن تحت نظارت موسسات اختصاصی زندگی مینمایند.
درسال نزده شصت وشش یک نویسنده امریکایی بنام «بیتی فریدن» با سهم گیری مونث گراها یک سازمان ملی مدافع زنان را در امریکا تاسیس کرد و متعاقباٌ در اروپا نیز بنا بر همین خواسته های مشابه تاسیس شد که هدف اصلی آنها مبارزه بخاطر حقوق مساوی زنان در داخل خانه و محل کار و الغای تبعیض در برابر زنان ُ تثبیت سطح مزد زنان ُ تنظیم امور عواید و بالاخره لغو قیودات بر روابط جنسی و رفع ممانعت برسقط جنین شد. به عبارت دیگر فیمینیست ها( مونث گرا ها )میخواستند زن به «ازادی بزرگ» نایل آید و نقش آنها در اقتصاد و سایر عرصه ها بلند برود. جنبش زنان در نیمه دوم قرن بیست رونق تازه یافت و روحیه اعتراض جوانان اروپا و امریکا گسترش پیدا کرد و سرانجام جنبش مذکور بنام( جنبش ضد اتوریته ) شهرت یافت. عمدتاٌ نسل جوان شامل محصلان دانشگاه ها و مکاتب بودند که در برابر موازین اجتماعی نضج یافته نیاکان شان قیام کردند. حرکت آنها از مقابله علیه جنگ امریکا در ویتنام آغاز شد و از همین جنبش جریانات ضد جنگ تقویت یافت . در نهایت جنبش صلح ُ بعد اٌ علیه مسابقات تسلیحاتی و سپس جنبش « سبزها » در برابر استفاده بی بند و بار از طبعیت بمیان آمد. در پهلوی این دو جریان برخی از این جریان مفید٬ میلانهای انحرافی نفع بردند که علاقمندی و آزادی بنام « هم جنس بازی »و قانونی شدن سقط جنین را میخواستند.
مقامات مسوول این دو قاره «امریکا و اروپا» نتواستند شرایط مساعد اقتصادی و اجتماعی را بحیث متعادل ساختن موقف زن و مرد در جامعه ایجاد بدارند بلکه بااشتهارات ترغیب انسانها موجب نا ارامیها در خانوداه ها گردیدند . خانواده ها در معرض انحرافات جنسی قرار گرفتند و ذهنیت انحرافی در جوامع غربی سبب ترویج هم جنس بازی و انحراف از جاده موازین فرهنگی و اجتماعی گردید.
ازدواج های رسمی میان دو جنس مخالف ( زن ومرد) مفهوم خودرا از دست میدهد. با قانونی ساختن این عمل به هم جنس بازان جرائت میدهد تا رسما ٌاطفال را به فرزندی گرفته تربیت نمایند. فضای سالم تربیت اطفال و محبت خانواده را برهم میزند و بقای نسل را به مخاطره میاندازد. در پرتو این قوانین انفرادی ساختن زندگی جوانان و کوچک شدن خانواده ها و سقوط اخلاق در جامعه آنقدر مسلط گردیده است که بسیاری از جوانان بدون ازدواج رسمی باهم زندگی و به تولید نسل می پردازند. این قوانین همچنین جنبش های زنان و حرمت زنان را در جامعه پائین آورده است. آزادی کلمه ای مبارک و مقبولی است اما بی حیایی و بی شرمی را بجای آزادی های اجتماعی و فرهنگی مطرح ساختن گناهی بزرگ و جبران ناپذیر میباشد که تمام بشریت را به خطر مواجه میسازد . همانطوریکه شیوه پدر سالاری در جامعه تطابق نیافت این ازادی لجام گسخته ُ آزاد منشی زنان و مردان با وقار را با قید وبندهای ناشی از سیستم موجود اقتصادی غرب در اسارت قرار میدهد.
نقش خانواده که در پیدایش تمدنهای بزرگ جهانی چشمگیر بوده است از دست میرود و تربیت نا سالم اطفال در محیط هم جنس بازان جامعه را متشنج مسیازد. طفلی که در چنین محیط بزرگ میشود نیاز به فهمیدن پدر و مادر بیالوژیک خودش می باشد در حالیکه او با دو فرد هم جنس عمر میگذراند ُ در باره هویت خویش نیز در تشنج روحی قرار میگیرد و در اجتماع بزرگ جای اصلی هویتی خویش را پیدا کرده نمیتواند. هکذا تبلیغات اطلاعات جمعی منحیث ماشین ُ ذهن جوانان را برمه می کند و اندیشه های منفی ناشی از آن موجب پرابلم های مادی پرستی و فساد در زندگی روز مره ایشان میگردد.
سیستم اقتصادی غربی باعث ضیق ساختن تربیت سالم اطفال در خانوده و از بین بردن روحیه احترام و اعتماد بر اعضای خانواده شده و روی همین دلایل اکثر جوانان از وظایف پدری و مادری گریز میدارند ُ نقش پدر کلان ومادر کلان که در تربیت فرزندان خانواده موثر بود کاملا از بین رفته و آنها اجباراٌ در خانه های کهن سالان به زندگی میپردازند.
اطفالیکه تحت نظر هم جنس بازان بزرگ میشوند در مقایسه با اطفالیکه تحت نظر پدر و مادر تربیت میشوند از نظر روانی – اخلاقی و روابط اجتماعی و فرهنگی خیلی متفاوت اند. طلفی که در خانواده مزدوج از یک پدر ومادر بدنیا میآید و از محبت پرورش سالم والدین یگانه بر خوردار میباشدُ از نظر اخلاق تربیت و شناخت روابط خونی ُ فامیلی و قومی سالم تر بوده در اجتماع بزرگ جای خویش را به آسانی پیدا مینماید ُ اما برخلاق طفل متقابل با یک ذهنیت مخشوش که روابط خونی ُ پدر و مادر ُ قوم و خویش را نمی شناسد در جامعه با پرابلم های روانی مبتلا گردیده اند. در چنین حالت رسالت که پدران و مادران در برابر فرزندان شان دارند و همچنان فرزندان رسالتیکه در برابر والدین خویش دارند فراموش کرده دچار سردرگمی شده و در غرقاب فساد سقوط مینمایند.
به هر اندازه که پروسه ای اضمحلال خانواده در جوامع غربی تندتر به پیش برودُ به همان پیمانه تمدن غرب و بلخصوص جهات معنوی آن شتابزده در پرتگاه سقوط قرار میگیرد. انحراف و سقوط در جهات معنوی تمدن استقامت های مادی و تکنالوژیک را نیز با خود به بیراهه میکشاند .
هنوز در پرتو قانون آزادی بیان که توان شنیدن انتقاد میسر است و آزادی بیان جرائت انتقاد رااز مردم نگرفته است ُ فرصت موجود میباشد تا جلو تمام انحرافات متذکره را گرفت .
با حرمت ماریا دارو – هشتم مارچ (۲۰۱۹)