ترا در بین اشعارم سرآغاز سخن سازم
برایت از گل و سنبل بصد رنگ پیرهن سازم
تو آهویی که دنبالت بصد الطاف میگردم
برای وصل تو تا قله های قاف میگردم
تویی مقبولترین موجود گیتی در نظر بانو
تویی دایم مرا همراه به هرسو در سفر بانو
ز تو گلشن بخود نازد اگر آیی دمی گلشت
حضور سبز تو بخشد به گل رنگ دگر بانو
فراموشم نگردد هرگزا آن چهرۀ ماهت
که تو شهبانویی و من همان فقیر درگاهت
تو زیباتر ز گلهای بهاری در چمن بانو
به پیش تو خجل باشد گلاب و نسترن بانو
هرازگاهی که میآیی به باغ و شعر میخوانی
دوصد بلبل ز شوق آید به رقص و در سخن بانو
درخت شعر تو دایم یارب پر غزل بادا
بهار عمر تو دایم یارب چون حمل بادا
وحدت الله درخانی
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.