درسرزمین ما پنجم ماه حوت (اسفند ماه) روز زن یا مادر بوده است
باری در جای گفته بودم که بانوان خدایان زمینی اند. حجت من به روایت استوره و آیین این چنین است: و خدا زن را آفرید و از دامن زن مرد را. و از آمیزش این دو تاریخ آفرینش انسان را رقم زد. آنگاه ولادت انسان و نیز همه موجودات زنده از دامن مادینه هایی هر جنس مقبول گردید.
بنا بر سنت ، اولین صفتی که به زن بخشیده می شود، صفت خدایی (آفریدگار) است. زیرا چنانکه گفته شد، آفرینش انسان از دامن زن قبول خداوند خِرد گردید و بانوان به صفت آفریدگار انسان در زمین ستایش گردید.
و خداوند زن را به صفت خویش (آفریدگار) موصوف ساخت
افزون بر این ستایش، در فرهنگ خِرد آذین نیایی سرزمین ما ، بانوان به زرینه واژه های خدا بستای چون رزاق، پروردگار،آمرزگار، بخشاینده، مهربان، پاک ، منزه ، و بسیار ستایش های دیگرنیز آرایش یافته اند که درزیب و زینت آنها بر وجود زن به مثابۀ مادر وهمسرهیچگونه تردید نا زیبایی نمی توان کرد. چون جز ابلیس بد آفرین و خشونت گستر، دیگربرای همه از معنای واژه های ستاییدۀ زن آگاه اند، از تفسیر آن اینجا می گذریم . تنها گفتنی است که چون فرۀ ایزدی در وجود زن انتقال یافته ، در فلسفۀ وحدت الوجودی و اندیشۀ تصوفی و عرفانی عرفاء و صوفیان، هر چند که نام از زن به مثابۀ نخستین انسان که فرۀ ایزدی ( روح اقدس) در وجود زن حلول می یابد، برده نمی شود، اما خدا را در وجود انسان تبین و تصویر می نمایند. از همین جاست که اندیشۀ انسان خدایی نه تنها که تمامیت بینش های استوره یی سرزمین ما را شکل می بخشد، بلکه جوهر اندیشگی عرفان و تصوف خراسانی نیز در دورۀ اسلامی را تشکیل می دهد. در تکیه بدین جوهر است که روزگاری حسین بن منصور حلاج فریاد میزند که اناالحق و شیخ عطار نیشابوری خراسانی نکوهشگرانه می گوید:
ای در میان جانم و جان از تو بی خبر
و زتو جهان پُر است و جهان از تو بی خبر
وپس از آن حضرت مولانای بلخی درشعر مشهور خود می گوید:
هر لحظه به شکلی بت عیار بر آمد ،دل برد و نهان شد…
و تا آنجا که می فرماید:
حقا که هم او بود که می گفت انا الحق، در صوت الهی
منصور نبود آن که بر آن دار بر آمد، نادان به گمان شد… .
به هر حال تفکر انسان خدایی در ادوار مختلف تاریخ تا به امروز ریشه در اندیشۀ خردگرایانۀ آفرینش انسان دارد. ابعاد این جستار چنان گسترده است که نمی توان آن را در بحث ویژه به بیان گرفت.اما در هر صورت چنانکه بسیار مختصر و کوتاه گفته آمدیم مبدأ این انسان سالاری و یا انسان خدایی زن است. زیرا بر اثر داده هایی آیینی خدا در وجود زن حلول می نماید و فرۀ ایزدی میراث است که از طریق وجود مادر به انسانها انتقال پیدا می کند.
در پرتوی این ارجگذاری به مقام و منزلت زن بوده که درابتدأ تاریخ تمدنی ما که هزار ها سال قبل از امروز بوده ، روز را به نام روز زن تجلیل می نمودند. در این روز چنانکه از اوراق تاریخ بر می آید. زنان خواسته ها و نیاز های خود را مطرح می نمودند و مردان برای آنها هدیه و بخشش ها تقدیم می کردند و فرزندان از مادران ، برادران از خواهران و شوهران از همسران شان ستایش به عمل می آوردند.
ابو سعید عبدالحی بن محمود گردیزی در تاریخ گردیزی(زین الخبار) در باره روز زن در تاریخ پیش از اسلام در کشور ما می نویسد:
« این روز پنجم اسفندارمذ باشد، و این نام فرشته است که بر زمین موکل است و بر زنان پاکیزۀ مستوره، و اندر روزگار پیشین، این عید خاصه مر زنان را بودی. و این روز را مرد گیران گفتندی، که به مراد خویش مرد گرفتندی. » 1
—————————
1 – ابوسعید عبدالحی بن ضحاک ابن محمود گردیزی، تاریخ گردیزی ، نرجمه و تحشیه عبدالحی حبیبی ، چاپ اول سال 1363 تهران ، ص 527
منظور از مردگیران همانا انتخاب شوهر از سوی دختران به دلخواه و پسند خویش بوده است. زنان در پیش از اسلام حق انتخاب شوهر خود را، خود داشتند.
ابور یحان بیرونی نیز در آثار الباقیه از این روز چنین یاد می نماید:
« اسفندارمذ ماه روز پنجم آن آن روز اسفندارمذ است و برای اتفاق دو نام آن را چنین نامیده اند و معنای آن عقل و حلم است و اسفندارمذ فرشته موکل به زمین است و نیز بر زن ها درست کار و عفیف و شوهر دوست و خیر خواه موکل است و در زمان گذشته این ماه بویژه این روز عید زنان بوده و در این عید مردان به زنان بخشش می نمودند» 1
——————–
1 – ابوریحان بیرونی، ترجمۀ اکبر دانا سرشت چاپ چهارم 1377، انتشارات امیر کبیر تهران، ص 355
با تأسف که از آیین و این جشن در کشور ما کمتر آگاهی وجود دارد و این ناشی از آن است که امروز حتی آگاهان و مدافعان فرهنگ نیایی به نحو از انحا ضد فرهنگ ملی و تاریخی خویش اند. به هر روی در فرهنگ ملی و تاریخی کشور ما قبل از اسلام ، زن آزاده بود و و مانند مردان در بزم و رزم یکسان تکیه میزد . کارفرما و رزم آراء بود و شاه بود دل آراء بود. اکنون چند روایت تصویری از زنان پیش از اسلام و بعد از اسلام به نمایش می شینیم و خود قضاوت می کنیم .
بانو کتایون همسر گشتاسپ شاه بلخ= ایران
کتایون مطابق سنت آزادگی شوهر خویش را خود بر می گزیند. در شاهنامه می خوانیم که :
چنان بود قیصر بدان گه به رای
که چون دختر او رسیدی به جای
چو گشتی بلند اختر و جفت جوی
بدیدی که آمدش هنگام شوی
یکی گرد کردی به کاخ انجمن
بزرگان فرزانه و رای زن
هر انکس که بودی مر او را همال
ازان نامداران براورده یال
ز کاخ پدر دختر ماه روی
بگشتی بران انجمن جفت جوی
…
چو از دور گشتاسپ را دید گفت
که ان خواب سربرکشید از نهفت
بدان مایه ور نامدار افسرش
همانگه بیاراست خرم سرش
چو دستور آموزگار آن بدید
هم اندر زمان پیش قیصر دوید
که مردی گزین کرد از انجمن
و اما در کشور گشتاسپ پس از آنکه اهریمن بالهای ذغالین خویش می گستراند و بدی و خشونت می آفریند، زن حق انتخاب نفس خویش و سرنوشت خویش را از دست می دهد، در حاکمیت اهریمن زن یا باید کنیز باشد و یا خویش را خاکستر بگرداند به عکس شمار یک نگاه کنید
در دورۀ که مردم فریب اهریمن نخورده بودند، شجاعت و نیروی زن کمتر از مرد نبود، حتا جایی که مردان می شکستند، زن چون پلنگ مادینه وارد آوردگاه رزم می گردید و می غرید.
جنگ سهراب و گرد آفرید را فردوسی بزگ چنین ترسیم میدارد
چو اگاه شد دختر گژدهم
که سالار آن انجمن گشت کم
زنی بود بر سان گردی سوار
همیشه به جنگ اندرون نامدار
چنان ننگش امد ز کار هژیر
که شد لاله رنگش به کردار قیر
بپوشید درع سواران به جنگ
نبود اندر ان کار جای درنگ
نهان کرد گیسو به زیر زره
بزد بر سر ترگ رومی گره
فرود امد از دژ به کردار شیر
کمر بر میان بادپایی به زیر
به پیش سپاه انر امد چو گرد
چو رعد خروشان یکی ویله کرد
که گردان کدامند و جنگ آوران
دلیران و کار آزموده سران
اما وقتی مردم تابع سلطنت اهریمن می گردند، پیروان ابلیس زن را که خداوند به اوبه مثابۀ اولین تربیت دهندۀ انسان یکی از صفات خویش، آموزگار را اعطا نموده است این چنین رفتار می نمایند. به عکس شماره 2 نگاه کنید که زنی را به جرم بیرون رفتن از خانه در بازار ( دره) می زنند. : شماره 2
پیروان ابلیس هرگز به زن به مثابۀ مادر و خواهر و همسر در یک کلمه ( ناموس) نگاه نمی کنند آنها زن را جز دسته های حیوا نات که فقط برای سواری و بچه آوردن باید خلق شده باشند می نگرند و در غیر آن انسان با غیرت و با ناموس هرگز حاضر نمی شود که ناموس خویش را در بازار بخوابند و در ملاء عام او را به شلاق بندد.
آرتمیس یا آرتمیز که از او در تاریخ اولین ناخدای زن نام برده می شود . آرتمیس در هزار و چند صد سال پیش از اسلام شکوه آفریده است. عکس شماره 3 را مشاهده می کنید
یکی از دختران است که خواسته از بند شیاد فرار نماید. اما لشکر ابلیس پیدایش می نمایند و به دستور شیطان در کوچه به جرم فرار تعبید اهریمن شلاق زده می شود.
به هر روی ، اسناد و مدارکی زیاد وجود دارد که میتوان دو روزگار پیشین و پس از اسلام را در بارۀ زنان به نمایش گذاشت.
اما اکنون سوال اینست زمان که زن را ( ناموس) وطن را چنین توهین وتحقیر می نمایند، چرا آب از آب تکان نمی خورد. چرا آن خانمها و آقایان که مدعی دفاع از حق و حقوق شهروندان اند، علیه شیادان تاریخ بسیج نمی شوند؟ حداقل در داخل از ترس لشکر حزب الله اگر دم نمی زنند . در خارج از کشور در اروپا و امریکا و آسترلیا و کانادا چرا روی نمی نمایانند؟.
شرم آور نیست در شرایط که زنان در کشور ما در بند و زنجیر ظلم و ستم و فقر فریاد میزنند ، دراین قاره ها انجمن های فرهنگی افاغنه به جایی اینکه فریاد ناقوس های آزادی زن رادر سراسر جهان از بند ستم اهریمن کیشان آدم روی به صدا در آورند محافل رقص و پایکوبی را زیر عنوان تجلیل از 8 مارچ( از روز زن) ترتیب بدهند. آیا نمی شود حداقل در خارج از کشور برای افشایی ستمگریها دست بدست هم داد و از حقیقت تجلیل به عمل آورد .
فرستند:امان معاشر
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.