گرنگارنا مهربان باشد ،نمی خواهیم
دل زاو اندر فغان باشد ،نمی خواهیم
لاله روید،یاسمن یا نرگسی درباغ عشق
منتی از باغـــبان باشد ،نمی خــواهیم
ده ما با کدخــدایان پاســداری میشـود
شهر اگر بی پاسبان باشد،نمی خواهیم
اشک ریزو خویش سوزاست شمع، اگر
حـامل تیر وکمان باشــد ،نمی خـواهیم
بتٍ دلخواه مارا کس به اسم او نمیداند
گرصنم ورد زبان باشد، نمی خواهیم
ما خدارا دردرون خویش میجوئیم ولی
اواگردرآســمان باشد ،نمی خـواهـیم
رازهستی درزمان وسرهستی در مکان
هر چه اوگرلامکان باشد،نمی خواهیم
مـا زاهد مســجدیم وساقی میخــانه ایم
هرکسی فارغ زآن باشد، نمی خواهیم
مسعود حداد
4 جون 2013