چندي قبل محترم صلاح الدین ربانی رئیس شورای عالی صلح یکجا با اسد الله وفا و معصوم ستانکزی به اسلام آباد رفته بودند تا هم دیدن یار شود و هم فاتحه منصور، یعنی به امید ملاقات با ملا عبدالغنی برادر و جلب همکاری های پاکستان در راه آوردن طالبان بر سر میز مذاکره که این آرزو از جمله آرمان های دیرینه زمامداران افغانستان است. هیأت افغانی با نخست وزير پاکستان نواز شریف،رئیسآي.اس.آيو سر تاج عزیز مشاور امنیتی و سیاست خارجی نخست وزير پاکستان ملاقات هايی داشتند اما از ملا برادر خبری نبود که نبود.
به تاریخ 5 برج قوس 1392 پاکستان سه نفر از طالبان افغانی هر یک ملا عبدالاحد جهانگیروال ، مولوی عبدالمنان و ملا یونس را به پیشواز سفر نواز شریف از حبس در پاکستان رها کرد، این که آنها چه شدند و به کجا رفتند، حالا چه می کنند من هم نمی دانم، اما خوشبینی ها و اعتماد بیحد و زیادی دولتمردان افغانستان و شورای عالی صلح از مقامات پاکستانی که گویا پاکستان طالبان را مجبور می سازد تا سر میز مذاکره بنشیند من را مجبور ساخت تحلیل همه جانبه ای از پروژه طالب سازی بنویسم و اظهار شک و تردید نمایم از صداقت مقامات پاکستانی در این راه .
بهتر است قبل از آمدن نواز شریف به کابل بگویم این سفر نمی تواند مشکل افغانستان را حل کند نه خود را فریب دهید و نه ملت را، نه تنها من بل همه می دانند موجودیت هر پدیده اثرات خاص خودرا در عرصه های مختلف زنده گی انسان ها دارد واما ظهور پدیده های سیاسی کنش ها وواکنش های مربوط به آن از ابعاد خیلی گستردۀ برخوردار بوده ، شعاع اثر گذاری آن نیز به همان پیمانه وسیع وهمه گیر است. بررسی دلايل، انگیزه هاي پیدایش وبستر زایش پدیده ها تا حامیان ومربیان آن از پیش زمینه های مهم واساسی قضاوت در مورد همان پدیده است .شناخت دیر هنگام وبرداشت نادرست دولت افغانستان از ماهیت تحریک طالبان،اهداف مؤسسین وحامیان شان یعنی پاکستان، انگلیس و سعودی را اگر زیر ذره بین قرار دهیم موجودیت این تحریک ونگاه ساده وخوشبینانه نسبت به تحرکات استخبارات کشور همسایه ورفت وآمد وفود روحانی اش که مکرراً کابل را زیر قدم داشتند مانند مولانا
فضل الرحمن و سمیع الحق شیرانی بحران افغانستان را پیچیده وعمیق تر ساخت.زخم خونین که امروز پیکر کشور مارا علیل وناتوان ساخته ناشی از یک نگاه سطحی به قضایا وپدیده های آنی وکوچکی است که با خوشباوری توسط زمامداران خود مان بزرگ شده است.
تجربه دهه های اخیر نشان داده که پاکستان در زایش وپیدایش تمام پدیده های آسیب آفرین نسبت به افغانستان نقش اساسی و همه جانبه داشته چنانچه در اوج تنش ها وتشنج های سیاسی بین افغانستان وپاکستان در زمان حاکمیت داوود خان وذوالفقار علی بوتوتعدادي از رهبران جناح راست افغانی یا نهضت اسلامی از افغانستان فرار وبه پاکستان پناه بردند.یکسال از عمر حکومت داوود خان نگذشته بود که حکومت پاکستان با استفاده از همین عناصر خوش باور وبا انگیزه عملیا ت مسلحانه را در ولایت هاي شرقی کشور شروع وسال دوم دامنه این عملیات را تا درۀ پنجشیر گسترش داد . زمانی که نه تجاوز روس بود ونه هم حاکمیت خلقی وپرچمی. هدف پاکستان این بود تا اوضاع افغانستان را طور دوامدار متشنج وغايله دیورند آب دریای کنر معادن را از مخیله رهبران بی خیالش بشوید، شعله يي که فعلاً از کنترول بیرون است نتیجه همان جرقه ایست که در زمان سردار داوود خان و ذوالفقار علی بوتو بر خرمن هستی افغانستان زده شد و تا هنوز شعله ور است.
چرا پاکستان گروهي را بنام طالبان ایجاد کرد
پاکستان در سال های اخیر جهاد به این نتیجه رسیده بود که مخالفت تنظیم های جهادی به حدیست که اگر یکی به نفع پاکستان کار کند دیگرش انکار می ورزد، لذا بخاطر خورد ساختن رهبران به پشاور در سال 1369 بر نامه تشکیل شورای سرتاسری قوماندانان را طرح ریزی کرد تا نقش خودرا بعد از پیروزی مجاهدین به آزمایش بگیرد . اولین جلسه شورای سر تا سری قوماندانان در توپخانه مرز چترال که با بدخشان نزدیک است داير گردید وهدف از انتخاب این محل جلوگیری از تعلل قهرمان ملی احمد شاه مسعود بخاطر عدم شرکت در جلسه بود. استخبارات انگلیس وپاکستان خیلی سر مایه گذاری کرده بودند تا پای احمد شاه مسعود را که روابط خوبی با استخبارات پاکستان نداشت تا اسلام آباد هم بکشانند واین کار را کردند. با آن که احمد شاه مسعود درین گرد همآيی شرکت کرد ولی کوشش کرد به آن اهمیت چندان ندهد و از ریاست پیشنهاد شده نیز صرف نظر نمود.
به این تر تیب مولوی جلال الدین حقانی که حالا نیز مهره درشت پاکستان است به حیث رئیس عمومی شورای سرتاسری قوماندانان انتخاب شد بعد از جلسه توپخانه جلسات دیگری در کویته وبعد در ژاورمیرانشاه داير گردید. در جلسه کویته که در سالون خانه یکی از متنفذین مشهور قندهار حاجی یونس داير شده بود این جلسه توسط مولوی جلال الدین حقانی رهبری می شد.قوماندان عبدالحق، شهید مولوی ملنگ، ارسلا رحمانی، شهید اختر تولواک و مولوی عطامحمد، داد محمد خان وچندین تن دیگر از فر ماندهان حوزه جنوب غرب شرکت داشتند.هر چند این شورا زیر نام همآهنگی عملیات نظامی قوماندانان علیه حکومت دوکتور نجیب الله شکل می گرفت اما هدف پاکستان زیر فشار قرار دادن رهبران مجاهدین بود تا تعهداتی را قبل ازسقوط حکومت نجیب الله از ایشان بگیرد واین تصمیم از طرف انگلیس وعربستان سعودی حمایت می شد، چنانچه وقتی یکی از فرماندهان ازمولوی ارسلا رحمانی پرسیده بود که بودجه وامکانات شورای قوماندانان از کجا تأمین می شود؟ مولوی رحمانی گفت، جناب مولوی جلال الدین حقانی پاسخ سوال شمارا می دهد.
مولوی جلال الدین حقانی در پاسخ گفت، اگر تمام مجاهدین زیر سقف واحد جمع شوند وعملیات خودرا همآهنگ سازند چه فکر می کنید دیگر کسی بودجه را به دسترس رهبران جهادی قرار خواهد داد هرگز نی، در حال حاضر سفارت انگلستان وسعودی بودجه یکساله را به دسترس ما قرار داده اند و سفارت سعودی مصرف همين جلسات را که بالغ بر سی ميلیون کلدار پاکستانی می شود پرداخته است لذا شما تشویش بودجه را نداشته باشید.
مردم افغانستان به یاد دارند همین نواز شریف که خود را قیم وسر پرست حکومت مجاهدین می دانست بعد از تشکیل حکومت مجاهدین جناب نواز شریف حین ورود به کابل چک ده ميلیون دالری را به جناب حضرت
صبغت الله مجددی رئیس جمهور همان وقت داد اما وقتی که به اسلام آباد بر گشت از کرمش پشیمان شد بخاطر این که نقش قوماندانان داخل را قوی وحکومت کابل را خیلی غیر مؤثر می پنداشت، لذا پاکستانی ها تصمیم گرفتند نیرويی بسازند که کاملاً در پاکستان تر بیه شده باشد وبا قوماندانان داخل میانه خوبی نداشته تنها از آی اس آی دستور بگیرند. ایجاد تحریک طلبه در همین راستا وبه همین منظور صورت گرفت دیگر هدف در میان نبود.
حالا بهتر است برگردم بهانگیزه های ظهور طالبان: بسیاری ها انگیزه های ظهور طالبان را انارشیزم وبی نظمی و بی کفایتی دورۀ حکومت مجاهدین می دانند اما واقعیت این است که حوادث خونین کابل وجنگ های تنظیمی که در خارج از مرز ها طراحی می شد از پیش زمینه هايی بود که قبلاً از طرف استخبارات پاکستانآي.اس.آي طراحی شده بود لذا انگیزۀ ظهور وتولد طالبان با انگیزۀ حمایت از مجاهدین وتشکیل شورای سر تا سری قوماندانان متفاوت نیست،تنها تفاوتی که وجود دارد در نحوۀ کاربرد ومؤثریت بوده هر گروپ که سریعتر استخبارات پاکستان را به اهدافش نزدیک می ساخت برایآي.اس.آيمحبوب تر بود، چنانچه در زمان جهاد حکمتیار نسبت به شش ویا هفت رهبر دیگر به استخبارات نزدیک بود وامتیاز بیشتر می گرفت در حدود 60 فیصد از امکانات را واما وقتی که مؤثریت آن در افغانستان زیر سؤال رفت استخبارات پاکستان در صدد ایجاد بدیل وجایگزین شد جایگزیني که ریشه اصلی آن در پاکستان باشد وایجاد شبکه يي به نام طالبان که در بین جامعه افغانی نام مقدس داشت برای پاکستان بهترین ومؤثر ترین انتخاب بود.تا هنوز این پروژه از طرف پاکستان و بعضی از کشور های دیگر تقویه می شود، ریشه این درخت نا میمون در بیشه ای پاکستان و هر قدر دست و پا کنیم با عذر و زاری درنزد مقامات پاکستانی ما به صلح نمی رسیم زمانی این آرزو بر آورده خواهد شد که ما در خیال سیال نباشیم بلکه در عمل و کردار