آندم که یار هدهد ای شیرین ترانه بود
چون غرفه ای بهشت برین آشیانه بود
آندم که من مجسمه بودم به دیدن اش
او نقشی دلـــفریب به دیوار خانه بود
هر نگــــــــهتی نگاش دل آرام مینمود
یادش بخــیر باد چه شیرین زمانه بود
پــیرو جوان ز دیدنش انگشت میگزید
یعـــــــنی که انتــخاب دلم عا قلانه بود
این را ز یار لب شکر خود شـنیده ام
هر عشوه ام بسوی (ظفر) دلبرانه بود
امکان ثبت دیدگاه وجود ندارد.