من ذره ذره خاک وطن را چوجان خویش
با قطره قطره خون تنم پروریده ام
تا لحظه لحظه یاد خوشش را کنم بیان
دراین دیار دور
هرشب به یاد میهن خود آرمیده ام
دربستر جدایی و درد و امید ها
شد سالهای سال
که من این ترانه را
با هرتپیدن دل تنگم شنیده ام
آن عاشقم که دور زآغوش میهنم
درشهر پر هیاهوی دنیای دیگران
این عشق پاک را
عمری شده به قیمت جانم خریده ام
چون سبزه زارخرم باغ امید ها
سیراب آرزو
از اوج چشمه سار دیارم دمیده ام
تصویر دیگری از چهره وطن
آن چهره ایکه سخت پریشان و خسته است
با خامه ایکه رنگ گرفته زخون من
در کاخ زرنگار هنر آفریده ام
من ذره ذره خاک وطن را چوجان خویش
با قطره قطره خون تنم پروریده ام
حامد نوید اکتوبر سال ۲۰۱۴
ویرجنیا