….عشق بی مضمون نمی ماند : احـــمد محمود امپراطور

در این عالم به جز آن خالق بی چون نمی ماند 

دگر هر چیز فانی میشود گردون نمی ماند 

نه شاخ کبر استبداد و نه مظلوم غم دیده 

یکایک از مکافات عمل بیرون نمی ماند 

ادامه خواندن ….عشق بی مضمون نمی ماند : احـــمد محمود امپراطور

سنبله آمد به پایان گپ نزن  : احمد محمود امپراطور

سنبله آمد به پایان گپ نزن 

آمد از نو ماه میزان گپ نزن

روزگار است و هزاران حادثات 

پیش از آن گردی پشیمان گپ نزن 

از بری جمعیت خانه بدوش 

ناغلط از باد و باران گپ نزن

ادامه خواندن سنبله آمد به پایان گپ نزن  : احمد محمود امپراطور

آرامگاه عاشق شوریده، رابعه دختر کعب قُزداری : احمد محمود امپراطور

 بانوی عارف و شاعرِ شیدا، که در تاریخ عشق و عرفان، بنام جاودان 

رابعه بلخی درخشیده است

نخستین بانویی که در زبان دل سخن حق را با نغمه‌ ای عشق درآمیخت

و از شراب وصال الهی جرعه‌ ای بر لب جانِ انسان ریخت.

ادامه خواندن آرامگاه عاشق شوریده، رابعه دختر کعب قُزداری : احمد محمود امپراطور

در سوگ کنر : استاد محمد اسحاق ثنا

از زمین لرزه کنر هر روز کشد آه از نهاد

آنکه انسان است زاین حالت بود غمگین زیاد

زین حوادث خانه ها ویران شد و مردم تلف

مرد نشد تنها تلف، زن و طفلان هم زیاد

ادامه خواندن در سوگ کنر : استاد محمد اسحاق ثنا

هنوز بهر شکستن هزار پیوندیم : احمد محمود امپراطور

هنوز زنده ایم و تا هنوز می خندیم

هنوز درب غم و رنج و غصه می بندیم 

هنوز بارگه ای عشق را سپهداریم 

هنوز بهر تب و تاب فضل دلبندیم

ادامه خواندن هنوز بهر شکستن هزار پیوندیم : احمد محمود امپراطور

ایام خسته ودلگیر : استاد جاوید فرهاد

آدم چقدر خسته و دل‌گیر می‌شود

تسلیمِ ناشیّانه‌ی تقدیر می‌شود

وقتی‌که با خیالِ خودش حرف می‌زند

در چارراهِ وسوسه تکفیر می‌شود

ادامه خواندن ایام خسته ودلگیر : استاد جاوید فرهاد

از تو جدا نمیشوم  : وارث الشعرا نذیر ظفر

از همه گان جدا شوم از تو جدا نميشوم

گرچه به انزوا. شوم   از. تو جدا نميشوم

نگهت ارزوى    من مطلع   گفتگوی  من

راهى  بهر كجا    شوم از تو جدا نميشوم 

ادامه خواندن از تو جدا نمیشوم  : وارث الشعرا نذیر ظفر

فدای پیاله ای چایت شوم من : احمد محمود امپراطور

فدای حسنِ زیبایت شوم من 

فدای سروِ رعنایت شوم من

سیاهی سرمه ات روزم سیاه کرد 

فدای چشمِ شهلایت شوم من 

ادامه خواندن فدای پیاله ای چایت شوم من : احمد محمود امپراطور

سخن‌دان روزگذار : استاد محمد اسحاق ثنا

ای وای آن درخت شگوفان (شکست و ریخت)

کاج بلند ز آفت طوفان شکست و ریخت

آن شهسوار پهنه‌ی شعر و ادب گذشت

تیر و کمان شعر به میدان شکست و ریخت

فرهیخته مهندس کاخ سخنوری

ادامه خواندن سخن‌دان روزگذار : استاد محمد اسحاق ثنا

دُردانه‌ی دارم : احمد محمود امپراطور

به شهر عاشقان دلداده‌ی دُردانه‌ی دارم 

بدور کهکشان گیتی من پروانه‌ی دارم

به هرجا دست و پا کردم نشد حاصل مراد من 

درون سینه‌ی خود سوزی آتشخانه‌ی دارم

ادامه خواندن دُردانه‌ی دارم : احمد محمود امپراطور

وگمنامه‌ی خورشید معرفت؛ در رثای پیرِ روشن‌ ضمیر《استاد شیر احمد یاور کنگورچی 》: احمد محمود امپراطور

چگونه می‌توان فریاد دل را از ورای این غبار اندوه به گوش آسمان رساند، آنگاه که اخترِ دانایی و آگاهی از افق خاک غروب می‌کند؟ دهمین سالیاد کوچ خاموشانه‌ مردی فرا رسیده است که جانش با آمیغ مهر، صداقت، دانایی، و رنج مردم آشنا بود. انسانی که در هیأت خویش، سادگی، فرزانگی، فروتنی و عشق به انسان را یک‌جا داشت.

استاد شیر احمد یاور کنگورچی، منشأ الهام و آگاهی برای نسل‌ها بود. نگاهش بیدارکننده، سخنش آرام‌بخش، و حضورش امیدبخش دل‌های خسته. نه در سودای جا و مقام، بلکه در جست‌وجوی حقیقت، عدالت، و کرامت انسانی می‌زیست.

ادامه خواندن وگمنامه‌ی خورشید معرفت؛ در رثای پیرِ روشن‌ ضمیر《استاد شیر احمد یاور کنگورچی 》: احمد محمود امپراطور

 آیت عشق : احمد محمود امپراطور

شود هامون گلستـــــان از کــراماتِ تماشایت

نــــزول آیت عشق است در طـرز سخن هایت

قیامت میکند چشم غــــزال ســـرمه آسایت

ز دل بیــــرون نگردد قامت موزون و رعنایت

سری سودایم بر سنـــگ خورد از درد سودایت

——————————————–

ز اول نــــاز پــــرورد و عزیز و دلــــربا بودی

ادامه خواندن  آیت عشق : احمد محمود امپراطور

خون جگرم وقتی نیستی : احمد محمود امپراطور

افتاده زار و خون جگرم وقتی نیستی 

از ذره کرده ذره ترم وقتی نیستی

ما را نه طالع دست گرفت و نه عافیت

یعنی همیشه خاک درم وقتی نیستی 

در چنگ حادثات زمان گیر کرده ام

پر میزنم شکسته پرم وقتی نیستی 

ادامه خواندن خون جگرم وقتی نیستی : احمد محمود امپراطور

آدم نمی داند : شعر از وارث الشعرا نذیرظفر

خوشی ها گاهی با غــــــم میشود آدم نمی داند

گهی غمـــــــــها دمــــــادم میشود آدم نمی داند

چو اسرار جهان در فـــــــهم انسانی نمی گنجد

به دردی زهر مر هــــــــم میشود آدم نمی داند

ادامه خواندن آدم نمی داند : شعر از وارث الشعرا نذیرظفر

نويد وصل : به استقبال شعر  دوکتور شفیقه یارقین : استاد محمد اسحق ثنا

ديشب به ياد روى تو دل در برم تپيد 

چشمم به خواب هم رخ زيباى تو نديد

ميخواستم كه وصف لبت را رقم زنم

ادامه خواندن نويد وصل : به استقبال شعر  دوکتور شفیقه یارقین : استاد محمد اسحق ثنا

ایکاش پریشان می شدیم : احمد محمود امپراطور

ای کاش خــوار و زار و پریشان نمی شدیم

با رنج و غصـــه دست و گریبان نمی شدیم 

محتـــاج پیش هــــر خس و نادان نمی شدیم 

از آشنــــــــا و دوست گــــریزان نمی شدیم 

ادامه خواندن ایکاش پریشان می شدیم : احمد محمود امپراطور

درس اخلاص  ؛ استقبال شعر ذواللسانين استاد غلام سخى وكيل زاده اندخويى : استاد محمد اسحاق ثنا

از دل و جان خواهم اين خوشبخت هم ميهن شود

ميهن ما خرم و شاداب چون گلشن شود

گردد اولاد وطن از علم و دانش بهره ور

ادامه خواندن درس اخلاص  ؛ استقبال شعر ذواللسانين استاد غلام سخى وكيل زاده اندخويى : استاد محمد اسحاق ثنا