یوسف کهزاد ؛ رنگین کمان که دیگر در افق نمی تابد : نوشته ؛ استاد پرتو نادری

 

 محمد یوسف کهزاد نقاش پرآوازۀ افغاستان شب پنج شنبه اول جنوری2019 به ساعت 9.30 به وقت ایالات متحد امریکا در یکی از شفاخانه های ایالت کالیفورنیا به عمر 84 ساله‌گی با زنده.گی‌ بدرود گفت.

او به سال 1935 م / 1314 خورشیدی در شهر کابل چشم به جهان گشود. پدرش میرزا محمد علی نام داشت. این خانواده در افغانستان در عصه‌های فرهنگ، هنر و ادبیات شهرت گسترده‌یی دارد. 

ادامه خواندن یوسف کهزاد ؛ رنگین کمان که دیگر در افق نمی تابد : نوشته ؛ استاد پرتو نادری

خورشید آرزو؛ شعر زیبا از : مسعود زراب

در جمع نکته دانان بیجا سخن مگویید

جایى که قطره باید، دریا سخن مگویید

در بزم میگساران وصف شراب ناب است

از کوثر و بهشت و طوبا سخن مگویید

ادامه خواندن خورشید آرزو؛ شعر زیبا از : مسعود زراب

سلامنامه : نوشته نذیر ظفر

ز مـــــــن به جــــــمله عشاق کامگار سلام

به هـــــــر شهید که خوابیده در مزار سلام

به خسته گان جفـــا دیده ِیی به ز یـــر ستم

به آنــکه بی گــــــنه گردیده سنگسار سلام

ادامه خواندن سلامنامه : نوشته نذیر ظفر

نگاهی به زنده‌گی زنده یاد قسیم اخگر : نوشته ء استادپرتو نادری

قسيم اخگر جايي در رابطه به پيدايي خود در اين جهان کبود مي گويد « همان سالي که در آخرين روزهايش اسماعيل بلخي و دوستانش را به جرم کودتا گرفتند. هر وقتي از تولد من ياد مي‌شد پدرم اين تقارن را بياد مي آورد، از او فهميدم که انقلاب چين هم در همان حول و حوش به پيروزي رسيده بود. شبي که بدنيا مي آمدم توفان و سرما بيداد مي کرد و درها را به هم مي کوبيد به همين قرينه نامم را توغل علي گذاشتند که چون نامأنوس و غير متعارف بود، جا نيافتاد.»

ادامه خواندن نگاهی به زنده‌گی زنده یاد قسیم اخگر : نوشته ء استادپرتو نادری

زندهگینامه ی مختصرمیرزاعبدالقادر بیدل : پژوهش ؛ پوهاند سید سلطان – ارسالی داکتر فیض الله ایماق

میرزا عبدالقادر بیدل در سال ۱۶۴۴ میلادی در شهر قدیم  بخارا، در خانواده ی تیموریان و قوم برلاس  

  مرکز فرهنگ ومجامع علما ودر اوج قدرت  شهریار شاه جهان، دیده به جهان گشود. این مرد فیلسوف  از خورد سالی قریحه ، طبع شعری، ذکاوت خدا داد و نبوغ فکری داشت.

ادامه خواندن زندهگینامه ی مختصرمیرزاعبدالقادر بیدل : پژوهش ؛ پوهاند سید سلطان – ارسالی داکتر فیض الله ایماق

تلخ کامی ؛ شعر زیبا از : مسعود زراب

اشك در چشمان آدم در تمامِ زنده گيست

دل اسير لشكر غم در نظامِ زنده گيست

گاهى از درد آشكارا، گاه پنهان سوختن

بار بار از غصه مردن انتقامِ زنده گيست

ادامه خواندن تلخ کامی ؛ شعر زیبا از : مسعود زراب

نهال ی امید؛ شعراز : استاد محمد اسحاق ثنا

وطن امروز شد ویرانه و آباد نشد 

رفت در بند اسارت ولی آزاد نشد 

ناله هر چند کشیدم که شود دل خالی

به گلو ماند گره ناله و فریاد نشد 

ادامه خواندن نهال ی امید؛ شعراز : استاد محمد اسحاق ثنا

از حقوق قطعی زن : میرزاابوالپشم

از حقوق قطعی زن، چشم‌پوشیدن چرا

در حقیقت گردِ این موضوع پیچیدن چرا

دین مگر جز این ندارد منطق و حرف حساب

می‌زنید این ماجرا را روز و شب دامن چرا

ادامه خواندن از حقوق قطعی زن : میرزاابوالپشم

با استاد در شناخت شهنامه فردوسی : استاد پرتو نادری

در این روزها کتابی خواندم زیر نام «در شناخت فردوسی و شاهنامه» از استاد محمد یونس طغیان ساکایی، استاد زبان و ادبیات پارسی دری در دانش‌گاه کابل. کتاب در کلیت خویش پژوهشی است در پیوند به شخصت و شگردهای شاعری فردوسی و جای‌گاه شاهنامه در ادبیات پارسی دری و ویژه‌گی های آن. همه بحث‌های کتاب در سه بخش دسته‌بندی شده است. 

• مقدمات،

• در شناخت فردوسی،

• شاهنامه چیست؟

افزون بر این نویسنده در پایان کتاب شرحی برخی از واژه‌ها و ترکیب‌ها را نیز افزوده است که می تواند چنان کلیدواژه‌هایی، فهم شعرهای آمده در متن را برای خواننده آسان سازد.

بخش مقدمات یا فصل نخست در حقیقت آستانه‌یی است برای رسیدن به بحث اصلی کتاب که به گونۀ فشرده، چشم اندازی دارد به اوضاع سیاسی – اجتماعی حوزۀ تمدنی خراسان بزرگ از پیدایی اسلام تا روزگار ابوالقاسم فردوسی.

ادامه خواندن با استاد در شناخت شهنامه فردوسی : استاد پرتو نادری

کمافی السابق : شعر زیبا ازهارون یوسفی

آب از چشمه خراب است کما فی‌السابق

گرگ، با قافله خواب است کما فی‌السابق

 کج گذاری تو اگر پا ز خط و فرمانش

گردنت بین طناب است کما فی‌السابق

ادامه خواندن کمافی السابق : شعر زیبا ازهارون یوسفی

ضیا قاریزاده از پیشگامان شعر نودرافغانستان : استاد پرتو نادری

ضیا قاری‌زاده یکی از پیش‌گامان شعر نو در افغانستان است. در کتاب « نوی شعرونه / اشعار نو» که به سال ۱۳۴۱ در کابل نشر شده از او چهار شعر به نام‌های «کبوتر سفید»، « ای زهره»، « ای دریا» و «برگ‌ریزان» آمده است. 

در برسی تحول شعر پارسی‌دری در افغانستان قاری‌زاده را با همین شعرها و چند شعر دیگر او در «منتخب اشعار» او، از شمار نخستین شاعرانی می‌دانند که در دهٖۀ سی سدۀ چهاردهم خورشدی به سوی شعر آزاد عروضی یا نیمایی گام برداشته است.

ادامه خواندن ضیا قاریزاده از پیشگامان شعر نودرافغانستان : استاد پرتو نادری

نخستین شاعربانوی نیمایی‌ و سپید‌سرای افغانستان، هفتاد و دوساله شد : استاد پرتو نادری

ممکن است تصویر سیاه و سفید ‏۱ نفر‏ باشد

دهۀ چهل سدۀ چهاردهم خورشدی بود که هما طرزی چنان شاعر جوان و نوپرواز در مطبوعات افغانستان شناخته شد. او از نوجوانی زیر تاثیر جو فرهگی خانواده به شعر و ادبیات روی آورد. گذشته از این گاهی هم خیالات نوجوانی خود را با استفاده از هنر نقاشی بیرون می‌داد.

چند نکته در پیوند به شاعری هما طرزی توجه بر انگیز است. نخست این که او با شتاب از مرز شعر عروضی می‌گذرد و می‌رسد به شعر آزاد عروضی یا هم به شعر نیمایی. دو دیگر این که او در همین سال‌ها، شعر آزاد عروضی را نیز پشت سر می‌گذارد و به سوی شعر سپید گام بر می‌دارد‌.

ادامه خواندن نخستین شاعربانوی نیمایی‌ و سپید‌سرای افغانستان، هفتاد و دوساله شد : استاد پرتو نادری

غمگسار : شعر از استاد محمد اسحاق ثنا

بیا ای دوست گرد کینه از دلها بی افشانیم

بجای دشمنی در دل نهال مهر بنشانیم

به پا خیزیم و با دیو شریر جهل بستیزیم

براندازیم بنیادش که ما چون سیل و طوفانیم

ادامه خواندن غمگسار : شعر از استاد محمد اسحاق ثنا

گویندهای خیامی : استاد پرتو نادری

پاره‌ای از رباعی‌های خیام با واژه «گویند» آغاز می‌شود. گاهی هم «گویند» و «گفت» در متن رباعی‌هایش می‌آیند. خیام در چنین رباعی‌هایی مانند یک راوی پدیدار می‌شود. سخنانی را روایت می‌کند و بعد می‌رسد به نتیجه‌گیری‌ها و بیان سخنان خود.

در چنین رباعی‌هایی خیام، در همان نخستین مصراع یک روایت ماورایی را بیان می‌کند. بعد سخنانی می‌آورد در تقابل با آن و در نهایت رباعی از چنین تقابلی هستی می‌یابد و خواننده با گونه‌ای از دیالیکتیک محتوایی رو‌به‌رو می‌شود.

گویند کسان بهشت با حور خوش است

من می‌گویم که آب انگور خوش است

ادامه خواندن گویندهای خیامی : استاد پرتو نادری

وطن گم کرده : شعر از استاد محمد اسحق ثنا

چون مرغ بی قرارم من چمن گم کرده را مانم 

اسیر دام صیادم وطن گم کرده را مانم 

مخا از من که بنمایم سرود تازه یی انشا 

که عمری شد که من شعر و سخن گم کرده را مانم‌

ادامه خواندن وطن گم کرده : شعر از استاد محمد اسحق ثنا

تقریظ محترم نذیر احمد برمجموعه سروده های سوزان داکتر فیض الله ایماق

وقتيكه دلهاى باخته مونس ترانه هاى عاشقانه ميشود و زمزمه شاعرانه بر درد مندان هجران مرحم ميگذارد، از دلى شورى بپاه ميخيزد و ازهر زبانى سرودى. از هر دهكده و مزرعه اين ترانه ها بگوش ميرسد. ترانه هاى كه از سينه هاى سوزان وتب آلود سر ميكشد و تامزرعه ی آسمان كبود نقش ميبندد. در وادى نا محدود دو بيتى هاى عاشقانه وعاميانه هر دلى، به دلبا خته متوسل مى شودكه حكايت آنان سينه به سينه و نسل به نسل به ما مى رسد. 

ادامه خواندن تقریظ محترم نذیر احمد برمجموعه سروده های سوزان داکتر فیض الله ایماق

عجب مهر ومحبت بود : نجیب «حبیب »فاریابی  

عجب  مهر  و  محبت  بود  سابق   در  دیار ما 

عجب  عشق  و صفایی بود در دشت و کنار ما 

چو  بادام  دو مغز  بودیم  در  پهلوی  همدیگر 

گل  یک  باغ  بودیم  و  صداقت  بود  شعار ما 

ادامه خواندن عجب مهر ومحبت بود : نجیب «حبیب »فاریابی  

اشعار و تخلص ؛ عشقری : ارسالی عبدالاحد صدیقی

در ادامه 

و همچنان از لا بلای اشعار اش پیدا کرد که اجداد او در گذشته در ده بید ثمرقند زیست داشتند بعدن به کابل مهاجرت کردن می‌گوید که شهرتم باشد اگر چی  عشقری کابلی از بخارا شریف اجداد من است در سال (۱۲۷۶)ه خورشیدی پدری خود را از دست داد سه سال بعد برادری بزرگش غلام جیلانی وفات یافت هنوز باری گران این غم بر شانه های کوچک اش سنگینی می نمود روزگار باز هم سایه سیاه مهیبش رابر روی وی افگنده و مادرش را ، که مهربان ترین و ارزشمند  ترين طلیعه زنده گانی وی به شمار می‌رفت در سال (۱۲۸۰)ه خورشیدی از وی ربود . و آغوش پر عطوفت و مهر انگیزیش را خاک تیره گور از کودک بیچاره دريغ داشت بدین ترتیب تنهایی و بد بختی زنده‌گی صوفی را مملو ساخت مرگ مادرش باعث شد که از ساحه معارف کنار رود از تحصیل بیشتر و بهتر باز ماند صرف قرآن مجید کتوب پنج گنج ، بوستان ، و گلستان سعدی ، انوری سهیلی و چند تای دیگر را در مسجد فرا گرفت از نوشتن بهره نبرد چنانکه میگوید 

به مسجد شامل تعلیم گشتم 

به درس خویش تنظیم گشتم 

ادامه خواندن اشعار و تخلص ؛ عشقری : ارسالی عبدالاحد صدیقی