تا چند ببخشم من

تا چند ببخشم من
رجنی پران کمار

صبری گریـز پا را ، تا چنـد مـن ببخشـم

آن یار بیوفا را ، تا چنـد مـن ببخشـــــــــم

پیمـان ھا ببستـن ، ھر بار ھــم شکستــــن

ان یار بی حیــا را ، تا چنـد مــــن ببخشـم

گفتی کـہ میروم من ، ھیچ چیز مـن نگفتم

برگشت بی صدا را ، تا چنـد مــن ببخشم

تا چند از تو لغـزیش ، از ما گرفتن دســت

آن پا و لغزیشش را ، تا چند مـن ببخــشم

ھر چند من بگـریم  ، بـر حالــت تـزارم

پیدا نگشت یک شب ، تا چنـد مـن ببخشــم

بخشیدمش چو صد بار ، با حالتی پریشـــم

ان یار کم بہاء را ، تا چنــد مـــن ببخشـــــم

ازکوہ ما چو بگذشت ، ما ھم بہ سردویدیم

ان یار کم نمـا را ، تا چنــد مــن ببخشــــم

ما و دعای ھر شب ، او مســت خندہ نـاز

ان منکـر خـدارا ، تا چنــد مــن بـبخـشــــم

از آن کنـارہ کردم ، تا خویشتـن بیابـــــــــم

ان گـرد خاک پـا را ، تا چنـد مــن بـبخشم

تاریخ شهادت میدهد


تاریخ افغانستان برعلاو جنگها وشمشیرزنیهای، قطع وقلم کردن ریشه وبنیاد دمورکراسی وفرهنگی مترقی، تحمیل سنتهای عقب ماند تحت عناوین مختلف، موانع غیرقانونی برای کسب تحصیل دختران، با آنهم دارای اوراق زرین میباشد. شیرزنان افغانستان ازقرون متمادی چون نهال سبزسربلند گردند وبعضاٌ برومند شدند وبعصاٌ نه… اما کارنامه ها و افتختارت شان ثبت تاریخ کشورمیباشد که هیچ کس نمیتواندازخلاقیت وافتخارات شان منکر باشد. اگر تاریخ شهکارزنان افغان را ورق بزنیم، بنام های: ماگه طرزی،ملکه ثریا، اسماّ رسمیه، غازی ادی، رابعه بلخی، ملالی، نازو انا، مخفی بدخشی، سلطانه رضیه ، عایشه درانی ، زینب سراج ، مخفی کابلی، قمر میاخیل، کبرا نورزایی، صالحه اعتمادی، محبوبه میراحمد، سیما ثمروهزاران تن دیگربرمیخوریم، هرکدام درزمانهای مختلف جزتاریخ برافتخارزنان کشوربشمارمیروند اما بدختانه کشورما همیشه مورد تهاجم بیگانگان قرارگرفته، مسیرزندگی درجهت جنگ تغیر خورده ودشورایهای بعدازجنگ باعث خشونت بین ابتاع کشورگردیده است. روند ترقی وتحول متوقف گرده است چنانچه ما خود شاهد فعالیتهای شیرزنان کشورهستیم که قبل ازسالهای 1371 خورشید زنان ودختران ازحقوق مساوی، کارومزد مساوی درفعالیتهای اجتماعی برخوردار بودند. خانم ها درافغانستان درسالهای متمادی درکرسی وزارت اشتغال داشتند، درسالهایکه شیرزن افغان چو رقیه ابوبکر، ،دکتوراناهیتا راتبزاد ، خدیجه احراری و معصومه عصمتی وردک، به پارلمان افغانستان راه پیدا کردند، درآنزمان زنان امریکا وکانادا حق انتخاب کردن منتخب شدن را نداشتند. تعصب که توسط غربیها طی سالهای (1371 تا1380} با استفاده ازعقاید پاک مردم تحت عناوین مختلف، مذهبی و سنتی دامن زده شد وتعداد را به مقاصد شوم سیاسی خویش شستشوی مغزی نمودند مکاتب را آتش زدند ودختران را مانع اندختن علم شدند واکنون هم جریان دارد. اماقابل یادآوریست افغانستان یگانه کشوردرسطح جهان بودوهست که جنرال زن دراردوی خویش داشت ودارد. اگرتنها ازخانم سیهلا صدیق جنرال زن دراردو خویش نام ببریم کافی نیست زیرا زنان زیاد دردستگاه پولیس واردوبا تحصیلات عالی ومسلکی تربیت شدندوعملا دوشادوش برادران هم مسک شان فعالیت مینمودند. برعلاو اردو وپولیس درعرصه های مختلف جامعه تا سطح ساروال، وزیر، داکتر،نرس ، معلم ، استادان فاکولته، دستگاه های ارتباط جمعی ، تیاتر بانکها وغیره نیزاشتغال وظیفه داشتند. اماغربیها چهره افغانستان رابرای کشورهای شان قسمی معرفی میدارند که گویا دموکراسی برای زنان بعدازسال 2001 میلادی یعنی حمله مسلحانه ناتو اعاده گردیده است. نخیرما شواهد زنده وتاریخی را هم اکنون درکشورخویش داریم . کمپاین 50% مشارکت زنان که عملا بخاطر بدست اوردن حقوق زنان درمسایل سیاسی فعالیت مینمایند همچنان صد ها تن دیگردر بخش های پولیس، اردو ، سارنوال، استادان دانشگاه وغیره استغال دارند. خانم شجاع که اکنون به رتبه جنرالی دراردوی افغانستان ایفای خدمت مینماید. شیرزنی بنام “جنرال خاتول” در اردوی افغانستان قبل از 1371 خورشید با ختم تحصیلات مسلکی فعالیت داشت . امانظر به عقب گرد تاریخ اوراق زرین فعالیتها وافتخارات بانوان تحت ابر سیاه ، تعصب جنسیت قرارگرفت. خانم خاتول نسبت فعالیت چشمگیرکه دراردو داشت، مانند سایر زنان ، به پرده نشنی سوق گردید. خوانندگان محترم میتوانید به صحبتهای جنرال باافتخارافغان “خانم خاتول” با کلیک روی لینک گوش بدهید.

زن فروشی درافغانستان ابعاد گسترده پیدا نموده است

فرهنگ عقب مانده سنتی درتاریخ کشورما سابقه را طولانی وملال آور دارد. در ادوار مختلف  زمامداران برای رفع این نقصیه مبارزه پیگیر نکردند ویا خود علاقه برای رشد جامعه متمدن از راه دانش آموزی نداشتند، گفته اند {پوهنه رنا ده } چه جمله زیباست.
بنابرعدام توجه مسوولین روشنایی دانش همشیه تحت تاریکی جهل قرارداشته است.
درکشورسنتی مانند افغانستان بنابر بردلایل مختلف، بخصوص مرد سالاری شمع علم را کشته اند و تاریکی جهل را ممتد بودند. نسبت همین عقب ماندگی، ازوداج های زیرسن، بدله، طویانه گرفتن، فروش دختران درد بی درمانی بود که دامن گیرخواهران ومادرما بوده است. اما متسفانه بنابرعدم توجه رهبران کنونی اختطاف وفروش زنان، دختران وپسران نوبالغ برای استفاده های نامشروع وغیرانسانی، رقصاندن، انتقال مواد مخدره، همجنس بازی وجهت انجام اعمال غیرانسانی “انتحار”  صورت میگیرد. دولت فعلی باعاید سرشاریکه بنام بازسازی افغانستان ازکشورهای مختلف بدست میآورد تنها درچند ولایت بزرگ وشهر کابل به فعالیتهای نمایشی بخاطراغفال غربیها ودوام کمک های ممالت ذیدخل اقدام میدارند، اما بیخبرازآنکه درسایرنطاق کشورچه میگذرد، زنان در چه ستم مرد سالاری خورد وخمیرمیشوند .
قبل ازسال 1371 خورشیدی زمانیکه مبلغین ریاست سواد آموزی در ولایات وولسوالیها برای ایجاد کورسهای سواد آموزی میرفتند، در محاصره  مجاهدین قرار میگرفتند ویا کشته میشدند. جان باختگان این راه انسانی که برای بینایی یک کشورنود فیصد بیسواد که شمع علم می آفروختند، کم نیستند. چنانچه خودم برای سروی کورسهای سواد آموزی وایجاد کوپراتیف دهقانی در دو ولسوالی مربوط ولایت کابل توسط مجهادین محاصره گردیدم، تعداد زیاد زنان  ومردان فدا کار دراین راه انسانی  جان های شیرین شان راازدست دادند. حالا نتیجه کارجان باختگانکه”روح شان شادباشد”  برای تمام ملت افغانستان آشکارا میگردد، سوختاندن مکاتب، کتابخانه ها، تیزاب پاشی بروی دختران مکتب، کشتن معلمین زن، چه عواقب را درقبال دارد.  اکنون همان رهبران جهاد در مصدر قدرت نشسته اند، برای رفع نقایص فرهنگ سنتی، بیسوادی، زن فروشی که لکه ننگ برای تمام افغانها میباشد توجه ندارند. تنها برای جلوگیری ازآزادیهای فرهنگی مردم، مانند عروسی، شیرنی خوری وغیره وزارت عدلیه عدالت خویش را بنمایش میگذارد.
جلوگیری ازمسایل خرافات درعروسیها وظیفه وزارت کلتورو فرهنگ میباشد که توسط تلبغیات نشراتی باید ذهن مردم را روشن سازند،  وزارت عدلیه باید عدالت را در قریجات جاری بسازند تا “زنان” که خواهران ومادران ما اند، مانند برده بفروش نرسند. حقوق انسانی شان پامال نگردد وبنام ناموس ازایشان حراست صورت بگیرد. دو تن ازخانم های ولسوالی، مومند و شنوار مربوط ولایت ننگرهار بزبان خود میگوید که {رنا نشته” زنان ازسواد محروم اند حقوق خویش را نمیدانند وگرنه دربدل قاطربفروش نمیرسند

Right to Read: Education for Afghan Women & Girls

cw to aw
school

Special Edition Newsletter

Right to Read: Education for Afghan Women and Girls

CW4WAfghan is pleased to provide this Special Edition Newsletter (Fourth Edition) for our supporters. The purpose of the newsletter is to highlight the very successful workshop series held in Kelowna in October 2010, and to share with our members an update of our projects in Afghanistan and many of the activities undertaken by our network here in Canada. The theme of this year’s workshop was: Right To Read: Education for Afghan Women and Girls. These ongoing annual workshop events are a way to engage Canadians in open dialogue, with a focus on education as a pathway to peace in Afghanistan. Please mark your calendars for Sept 30-Oct 1, 2011 for our next conference in Oakville. Hope to see you then! If you would like to order free printed copies of this informative newsletter for your school or community, please email info@cw4wafghan.ca.

Download a pdf copy HERE

cw to aw
School

تو پھر کیا کروگے؟

شعر اردو
رجنی پران کمار

ھوایوں کے ساتھ تم کہاں تک اڑو گے

جو ایہں گے توفان تو پھر کیا کرو گے

جوانی پہ مت کر،غروراتنا ھمــــــــــدم

جوانی ڈھلے گی ،تو پھر کیا کرو گے

میری ان دعاوں میں شامل نھیــں ھـــو

لگ گیی بد دعایں، تو پھر کیا کرو گے

بلایا کرو نہ مجھے اپنــــــــے در پــــہ

قدم لڑکھڑایں ، تو پھر کیـــا کـــرو گے

کیا مت کرو ، چاندنی سـے محبـــــــــت

گرھن لــگ گیـــا، تو پھر کیا کرو گے

ایا نہ کرو تم ، خیالوں میں میــــــــــرے

ھویے جو کہ رسـو ا، تو پھر کیا کروگے

بھلانے کی تدبیریں ، تو تم کررھی ھــــو

بھلا نہ سکو گے ، تو پھر کیا کرو گـــے

سہارے بنــاؤ نــہ اتنــے کــــــــــہ اک دن

سہارے رھیں نــہ ، تو پھـــر کیا کرو گے

خواننده گان گرامی :در صحفات گذشته مطالب  دری  از قلم خانم رجنی  پران کمار به نشر رسید، این بار خانم پران کمار با ارسال شعر زیبای بر زبان  اردو  جهت مطالعه هموطنان اقدام نمودند.  هموطنان ما میتتواندبا زبانهای  مختلف  کشور سایت خودشان را خواندنی تر سازند.

هشت بهار گذشت وبهاران پرُ ثمردیگردرپیش روست

هشت بهار  گذشت و بهاران دیگر
تقدیم نشریه زن باد

پیام تبریکه
هشت سال ازتولد، کودک دوورقه ” نشریه زن” شهرونکورکانادا میگذرد، این کودک پا به بوستان ادب بازکرد، پرُبارشد وبه مجله رنگین، وپرُمحتوا تبدیل گردید. نشریه با نام زیبا “زن ” گره خورده است، آینده درخشان دارد  زیرا زنان  تراسه ساز، هنرآفرین اند، سرود زندگی میخوانند، نغمه سعادت میسرایند. همان طوریکه فرزندان صالح را درامان شان پرورش میدهند؛ در بوستان نظم ونثر وادب نیز با سرود هستی، نشاد وعشق  زندگانی  قلم میزنند، از وجود شان انسان وازاندیشه شان انسانیت نمو می نماید. متیقنم درآینده  قریب با آفریدنش آثارگران بهای ازسینه  پرُگهر بانوان شکوه وجلال اوراق مجله درخشان ترخواهد شد ومجله به حجم  کتاب عظیم سخن تبدیل وکسب شهرت جهانی خواهد نمود.

زن

بیتو صدای قافله خموش میشود        –         از وجد نام تو همه مدهوش میشود
شب سیه بی روی توسحر نخواد شد   –      خورشید هم در لانه سیه پوش میشود
زیبا ترین بهار بود لبخند زن           –           مردان زدیدنش همه  سبزپوش میشود
گر نعمتش افول کند ازبوستان عشق    –     ساز وترانه در گلوخموش میشود
آغوش تومکان نشاد آفرین ماست       –      با مهر تو صد غصه فراموش میشود
ای بوستان نظم وادب موج  افتخار      –       با توصدای شعروادب خروش میشود
زیبنده که نه سال ترا جشن بگیریم     –       صوت پیام هاست که درگوش میشود
ای پیشتازکودک نه ساله فرهنگ    –       با توهمه گلشن سرو، گل پوش میشود.

شاعران گرامی با سنگ ملامت مرا به سینه نکوبید، چونکه شاعرنسیتم تنها برای تشویق خواهرارجمند”شفیقه نورزی” جز این احساس؛  تحفه بیشترنداتشم، حضورت شان تقدیم میکردم.
اجازه دهید بهترین تربیکات وتمنیات خویش را خدمت  تمام نویسنگان، شعراء ” ذکور واناث” که با آثارشان درغنامندی فرهنگ وادب دراین نشریه قلم میزنند ونشریه را خواندنی ترمیسارند وهم چنان هیئت تحریر نشریه و جناب متین، مبین قیام؛ بانومحبوبه نورزی که به رنگینی مجله دست بکاراند وسایرهمکاران وخوانندگان گرامی عرض بدارم وهمبستگی بیشترشان را برای موفقیت های مذید وغنامندی فرهنگ وادبیات کشور برتمام عزیزانیکه بااین نشریه پیوند خورده اند ازخداوند استدعا بدارم.
نشریه زن نه سالگی  ات مبارک باد، سالهای چون بهاران داشته باشید.    با حرمت ماریا دارو

 

صحرای سوزان سعودی آتشکده ساره یازده ساله

صحرای  سوزان  سعودی
دختر 11 ساله چنین شعله ور گردید

قلم یکه  خوبآبه چشمان  مادری  بتصویر میکشد.
بلی  مادری که جسد  سوخته فرزند یازده ساله اش را به تماشاه نشسته است، مادریکه از عشق  مرد چون ….فرزندی بدنیا آورد ونامش را ساره گذاشت . ساره ازعشق جانبین  زوجین بوجود آمد . ساره …بلی  ستاره…بمعنی درد و محنت ورنج. من اشتباه کردم ترا ساره نامیدم. دخترم مرا ببخش …پنداشتم که نگاه ساره من ترکیب عنبر ومشک وختن است، عنبرسارا ء زندگانیم  میشود. اما نداستم  با مرد جهنمی  ازدواج کرده ام. نداستم اومنکرخدا وخلقت خدا است، نداستم عشق رااتش  میزند. عشق زندگی من وخودش را …ساره را اتش  میزند….بلی ساره ایکه ثمرعشق بسترشبهای ما بود. زنجیر وصال  وممتد زندکی  مشترک ما بود. ایکاش آن دیوی وحشی…درد بدنیاآوردن  فرزند را میدانست، لذت عشق را با  درد زایمان می چشید…
بلی  مردم !  با چشمانم جسد سوخته  فرزندم رامنهج تماشاکردم… گوشهایم تاهنوز صدای آن پرنده “سار” که تازه پرو بال میکشد و منقارش برای مکیدن شیره انگورتاکسان زندگانی آماده میشد، زهرمرگ را چشید.
ساره من تماشاگرکندن قبرش بود وبا زبان شیرین ازپدرش پرسد…پدر …پدرا ین چیسست  که تو آنرا به عجله میکنی….پدر…
پدر: این قبرتوست…ترا میکشم …ترا نا بود میکنم… ترا دراین دل سیاه خاک مدفن میکنم که فرارکرده نتوانی ….
ساره : چرا مرا میکشی….چرا مراآنجا دفن میکنی؟… چرا ….
پدرحیوان صفت در برابرشیرنی کلام فرزندش عاجز بود …نمیدانست چطور پاسخ شیرین کلامی پرنده خوش الحان ر ا بدهد. زیرااو تنها زهرزبان داشت….دستش راگرفت طرف صحرا بردش …آتشش زد، ساره عشق  زندگیم سوخت، دودش در صحرا پچید ….قبلم تکان میخورد، مشام بوی کباب  بدن فرزندم رااشتسمام میکرد…..دیوانه وار بیرون ازمنزل نگا کردم، پل پاهای ساره ظریفم را که نقش درزمین بود، جستجوکردم. دلم پرمیکشد تا پل پاهیاشی راتعقیب کنم….دنبالمش بروم …جستجویش کنم ….نمیدانستم چرا چین حالت برایم دست داد……

صحرای  سوزان سعودی
شمع های مشتعل برای ساره

ای قلم آیا قادری…آیا میتوانی احساسم  را درتماشای آن پرنده خوالجام  بتصویربکشی ….ای کاغذ آیا میتوانی این درد عظیم را که ازخونابه چشمان یک مادر درسینه سفید تو میچکد تحمل نمایی …. ای قلم بامن هم زبان شو….توبنویس …آنچه برمن وفرزند گذشته.
گویا شو ای قلم … چون زنان محروم ازسخن گفتن اند. میترسند که زند بگور  نشوند …نترسید  حالا زنده بگور  کردن  مروج  نیست  حالا اول  کباب  میشوید ، میسوزید، جهنم دنیا را دیده میروید. نه شما زنان  هنوز  هم در خموشی  بسر میبرید. ای قلم  تو بصد ا  بیا، نه پهریز…تو بگو به  که مردم دنیا آگاه شوند…بدانند دردی را که در سینه دارم، سنگ نیزتحملش را ندارد…این وحشت درحیوانات  وجود ندارد مگر درانسان … دروجود کسیکه نطفه خودرا قتل میکند …چه نام برای این این عمل میگذارید….زیرااین عمل ازجنایت بالاتر است.  مردم بنشوید ناله های مادری راکه  سینه اش از درد میترکد، مادر، یعنی  من که جسد سوخته  فرزندم را تماشا کرده ام….. لهیب آتش که وجود دخترم را سوخت، سینه ام راملتهب  نموده …روانم با روح اودر پروازاست…. جسم بیجانم موجودیت یک انسان زنده را ندارد…. مردم آیا میدانید غسل وکفن برای چیست….شهید غسل وکفن کار ندارد ….ساره شهید پاکی بود،  خونش درزیر شراره اتش نخشکید….مردم من مادرم …وجودم سراپا مملو از عشق، عشق  به انسان، وانسانیت ….عشق به زندگی  …اما درکنار یک وحشی ….. چهره خشن زندگی را دیدم.  اشک در چشمانم مانند خون ساره خشکیده است، سینه ازتپش بازمانده …قلبم  از حرکت میماند ..صدای فریادم ارز نیش قلم  بگوش جهان برسانید. ای زن …ای مادر با من هم صدا شو.ید ..بخاطرتعادل انسانیت بخاطرتعادل جنسیت، بخاطر تعادل شاهین عدالت درجهان، با من هم صدا شوید. ما بالااخره انسانیم…. به عاطفه نیازداریم… به عشق نیازنداریم .بخصوص با از دست دادن  فرزندان  خویش ….فرزندان ماکه نتیجه عشق،  بسترشب های ما اند.

 

نشریه زن نه ساله میشود

نشریه زن
خانم نورزی

مجله  فرهنگی (نشریۀ زن) در ونکوور کانادا به رهبری ومدریت خانم شفیقه نورزی زن فدا کار،مهربان و درعین حال نا بینا، که با چشم عقل و خردبه انتشار گنجینه ادبی کمرهمت بسته است. اکنون نشریه خواندنی ودلچسپ درآسانه نه سالگی قراردارد. بانوی ارجمند هموطن ما بانشرمقالات، اشعارو صدها مطالب خواندنی، درعالم هجرت درخدمت مردم خویش قرارداشته وبا پشت کارخستگی ناپذیر گامهای استواری دراین راستا برداشته است. باعرض تبریکات جهت نه سالگی مجله، سولات خویش را با مسوول مجله”نشریه زن” درمیان میگذارم.
سوال -مجله نشريه زن چه وقت و به انگیره ی چی نشر شد منبع مالی آن از کجاست؟

جواب:جهان سپاس ازشما که به من موقع داديد تا باهموطنان عزيز و فرهنگيان فريختۀ کشوررازهای نهفتۀ هشت سال گذشتۀ نشريه زن را بشما وعلاقمندان و فرهنگ دوستان عزيز در میان گذارم. باید گفت که: درسال 2001 ميلادی در اتحاديه عام المنفعۀ افغانها عضويت هيأت مديره را داشتم، با ايجاد گروپ زنان که خودم سرپرست آن بودم این مجله را در ماه اپریل 2002 میلادی بامصارف شخصی نشر کردم.  ابتدأ بشکل جریده داخل دو ورق به نشر میرسید و به بدسترس هموطنان قرارگرفت، در اثر سعی وکوشش همکارانم آهسته، آهسته رنگ و رونق بیشترگرفت تا بالاخره بشکل یک مجلۀ رنگين با صفحات بیشتر و موضوعات متنوع خواندنی مبدل گردید.

هدف از این اقدام زنده نگهداشتن زبان مادری که هويت ملی مارابه اثبات میرساند، میباشد. شما مطلع هستید که شرايط زندگی نسبت جنگها برای هموطنان ما درکشور نا مساعد گردید، هموطنان ما مهاجر به کشور های غیر جهت زندگی دور از پرابلمهای  جنگ پناه بردند. گرچه با مهاجرشدن زندگی  ارام نصیب هموطنان ما گردیده است اما  نبايد فرزندان ازکلچر و فرهنگ کشور آبائی خود دور نگهداشته شوند،واز طرف دیگر معرفی نویسندگان، شعرا، ادبا وعلمای کشور که اکثر آنها درهجرت بسر میبرند، از توانایی قلم برخوردار اند، درگوشۀ های دور از وطن در حال خاموشی بسر می بردند، مجله باعث پیوند دوستان اندیشمند نیزگردیده است و همچنان برای هموطنان بزرگ سال چه ازبرادران و خواهران گرامی ما که به زبانهای خارجی آشنائی بیشترندارند، بامطالعه آثار نویسندگان وشعرای وطن به زبان خود شان مصروف شوند، رنج تنهایی را کمتر حس نمایند. اطفال که در خارج از افغانستان تولد میشوند ویا اینکه در کودکی از دامان مادروطن جدا  ومهاجر شدند، به اصول وقوانین زبانهای مروج کشور آشنایی حاصل نمایند. مجلۀ زن در زمینه حامی و مدد گار آنهاست.

سوال: آیا نشریه ی زن متعلق به کدام سازمان سیاسی و اجتماعی است یا خیر؟

جواب – نه مجله با هیچ اداره و سازمان ارتباط ندارد و نخواهد داشت.با وجودیکه تمام مصارف نشريه از پول شخصی ام اعاده میگردید با آنهم در ابتدآ تحت نام اتحاديه افغانهای BC” “به نشر میرسید اما حالا اتحادیه در تقویه ی بینه ی مالی آن سهمی نداشته وندارد حتی کمترین همکاری درمضامین اجتماعی ازاتحادیه بدست ما نمیرسد. زیرا محتوای نشرات مجله را مضامین اجتماعی در بردارد نه سیاسی. بنآ مجله طرف علاقمندی خواننده گانش قرار دارد.

سوال– چرا با این همه مشکلاتی که گریبان گیر شما است با چنين کار بر هزینه وظيفۀ سنگين را بدوش گرفتید؟

جواب – اول –احساس دوم ادای  دین : مادر وطن تمام مراحل تحصيلی و تعليمی را بر ملت خود رايگان تهيه دیده بود تا مصدر خدمت برای بهبودی و پيشرفت مملکت خود گردیم، با تأسف که نظربه شرايط سياسی وايديالوژيهای مختلف اوضاع کشور رنگ ديگری گرفت. تعدادی راه هجرت رااختيار نمودند که من هم ازجملۀ آنها بودم و تصامیم که بعدازختم تحصیل برای خدمت مادر وطن داشتیم، از دست دادیم.

چون خدمت به وطن فرض و وجيبۀ ملی هر فرد است، لذا خواستم تا ازاين طريق بتوانم اقلأ شمۀ از وظيفۀ خود را درمقابل مادروطن که در دامن آن پرورده شده ام، انجام دهم. بنآ با پذيریش هم مشکلات اقتصادی، نداشتن مواد کافی وازهمه مهمتر تکلیف صحی یعنی (نا بينائی) متقبل شدم وبا همکاری های بی شائبۀ همکارانم در ماه یکبارمجله را به نشرمیرسانیم.

سوال – همکاران شما کی ها اند؟

جواب – هيأت تحرير را بانوان ارجمند تشکیل میدهند، محبوبه”نورزی” نجيبه”فرياد” وحليمه”قيام” ميباشندکه هریک ازاستعداد های خوب برخورداربوده، از هیچ نوع سعی تلاش برای بهبودی و پیشرفت گزينۀ ادبی خود دریغ نمی نمایند. همچنان مبين”قيام” و متين”قيام” جوانان با احساس شهرما ديزائین پوش مجله را افتخارانه عهده دار بوده و با انگشتان هنرآفرين خویش پوش آنرا دلکش و وجالب میسازند. ديزاين صفحات داخلی مجله مربوط به خواهرم محبوبه نورزی ميباشد. وی مطابق به محتويات مضمون و يا شعر پای ديزائین نشسته تا موضوع را بشکل زنده ترسیم نماید. خوشبختانه ازسال 2008میلادی، بدینسوخبرنگار و ژرونالیست آزاد که شخص خودشما با ما همکاری را آغاز نمودید ومارا مفتخر ساختید، که خوانندگان عزیز از مطالب شما نیز مستفید گردیده اند.

سوال- مشکلات درتهيۀ مطالب و ديزاين دارید؟

جواب – در آغازنشرمجله نويسندگان و شعرای عزيز ازنشر همچو گزينه خبر نداشتند و هم اخبارکوچکی که به نشر ميرسيد به دسترس شان قرار نگرفته بود، جمع آوری مطالب  به ذوق علاقمندان وقت زيادی را دربرميگرفت. آما آهسته، آهسته نشريه به دوستان و علاقمندان ادب و فرهنگ  پخش گرديد. جای سپاسگذاریست که قلم بدستان چيره دست و شعرا شهير کشور ما که در غربت سرا به ما افتخار بخشيده و اين گنجينۀ کوچک ادبی را با ارسال نبشته های علمی، ادبی و ساینسی و همچنان شعرای شهير با سروده های ناب و دلکش خویش اوراق جريده را مزين گردانيدند. از احساس نيک هريک ايشان جهان سپاس و امتنان که ما را تنها نگذاشتند ناگفته نبايد گذاشت که بعضی از علاقمندان و خوانندگان گرامی با ارسال مضامين منتخبۀ خودنیز صفحات مجله را آرایش و پيرایش میدارند، احساس شان قابل تمجيد است. چنانچه گفته اند که” صدا از يک دست برنمی خیزد تا دو دست بهم نخورد.” بلی هیچکاری به تنهائی صورت پذير نبوده و نیست.

سوال– در آينده ها چه پلان و يا مرامهای در رابطۀ پيشرفت آن داريد؟

جواب – خوب بهرصورت، ضعف اقتصادی برآوردن مرام و مقصد کار ما را مشکل ساخته است گرچه ما پلانهای زيادی برای بهبودکيفيت و کميت آن در نظر داشتيم و داریم، اما بلند رفتن قمیت طباعتی، قمیت ارسال پستی تاحدی باعث سکتگی درامورنشرات ما میگردد، درهرحال تلاش نهایی خویش را میکنیم که مجله از نشربازنماند. خير! به یاری خداوند(ج) و همکاری دوستان که شاید درمجله مطالعه کرده باشید، یک عده فرهنگ دوستان ما را در اين راستا کمک میدارند، با آنکه از همکاری ومساعدت  شان در هرشماره اظهار شکران گردیده است، بعید نخواهد بود باردیگرمنمونیت خویش را تذکر بدهم. هیچ کار بدون  مشکلات نیست، نشرات درغربت مشکلات زیاد درقبال دارد. مگر چشم اميد ماهمکاری  ومساعدت پولی  فرهنگیان ماست، تا برای جاویدان  ساختن اين مشعل ادبی کمک های  شان را دريغ نه نموده مارا همگام باشند. انشالله با کمک الهی و یاران قلم بدست و نویسندگان فریختۀ کشور به این راه ادامه خواهیم داد.

سوال – چه پيامی به خوانندگان و هموطنان داريد؟

جواب –  پیام من  منحث  متصدی  مجله برای  هموطنانم توافق نظر، همکاری دلسوزانه، مجله را با مضامین معدود  که فعلا در اخیتار دارند، به گنجینه سخن وادب تبدیل نمانید،بانگارش مطالب شان به غنای زبان مادری، اطفال که خارج از مهین زندگی دارند، سهم جدی بگیرند. در قسمت  بنیه مالی ،چيزی که عيان است حاجت به بيان نيست. مارا یاری  برسانند.

چه خوب  خواهند بود که تعصب را کنار بگذاریم، صدای  همدلی ، محبت و عشق  به مهین عزیز خویش را از طریق رسانه های جمعی، تلويزیون، راديو ویا اخبار وجرایدبلند نمایم.

در زنده نگهداشتن مسايل اجتماعی مانند برگزاری محافل عنعنوی و کلچری، محافل مذهبی وغيره، به هرنوع همکاری مادی و معنوی برای تداوم و پيشرفت آن ازجانب هموطنان باید تقویت گردد. هيچ شخصی و يا فردی قدرت و توانائی آن را به تنهائی نداشته و نه میدارد. چون کار فرهنگی کار مشترک است باید مسوولیتها بین مردم ما تقسیم گردد. متاسفانه تبعيض نژادی، مذهبی، لسانی وغیره مسایل  که اصلاٌ دردی را مداو نیست، مارا ازهم دور نگهداشته است. بیائید با قلب های باز دست همکاری دراز نموده تاهويت ملی خویش را حفظ نمایم. نکتۀ ديگری را بايد متذکرشد، عدم همکاری، هدلی دلیل عمده به پا نه ايستادن ماست. هرگاه خود متحد باشیم دست ما بطرف دیگران دراز نمیشود. امید پیام بنده جنبه شخصی بخود نگیرید، بلکه باعث وحدت قشرده افغانان گردد.

در اخير بايد متذکر شوم که چه بهتر خواهد بود که همه کينه و کدورت ها، حرس و حسادتها، خودمانی و خود خواهی ها، مهر زدنها و تاپه زدن های بی مورد و بی دليل  و پروپاگندهای بیجا و بی معنی را کنار گذاشته و در عوض مهر و محبت، صفا و صمیمیت، صداقت و راستی راحرمت، احترام گذاشتن به کرامت انسانی و انسان بودن شخص در قلب های خود جاگزین ساخته که باعث پیشرفت در راه شگوفائی یک ملت و يا یک مملکت  گرديم  و اجتماع سالم بوجود بیآوریم ، به همین آرزومندی برای تمام  ملت نجیب  افغان  صحت ،سلامتی وسرفرازی تنما میدارم.

دوستان عزیز با تشکر از خانم نورزی  که در زنده نگهداشتن فرهنگ ، زبان  وهویت ملی  کار پرُ ثمر را انجام میدهند. هرگاه  هموطنان میخواهند با  مجله  کمک  مالی  بدارند به  ادرس  ذیل  تماس حاصل  نمایند.

noorzay4481@shaw.ca

مصاحبه از امان معاشر

نشریه زن
امان معاشر


 

 


 

اظهار سپاس زنان افغانستان از زنان کانادا

دوستان گرامی!   زنان کانادا  از طریق  جمع آوری  اعانه ، معاش یک تعداد معلمین مکاتب و برآورده ساختن امکان درسی برای دختران افغانستان و سایر ضروریات مکتب راسالانه در چوکات حقوق بشر  ارسال  میدارند.  پستکارت ذیل  از طرف  دفتر مرکزی { زنان کانادا برای  زنان افغانستان}به مناسبت هشت مارچ ارسال  شده بود.  خانم مروارید ضیایی مدیر دفتر مرکزی  در افغانستان ضمن سپاس از زنان کانادا  از جریان کار های  تدریسی و حالت  شاگردان طی ایمیل اطمنان داده است. خوشبختانه بنده سعادت عضویت {زنان کانادا برای  زنان افغانستان} را دارم برایم  وظیفه داده شد تا موضوع را در سایت منتشر سازم .

متن را با انگلیسی مطالعه نماید .

سپاسگذاری
دخترک درحال درس خواندن

The following Email Message was sent by our Kabul Office Country Director, Murwarid Ziayee, to the Afghan partners who are running the schools, literacy classes, orphanage and village libraries in recognition of our solidarity and support for IWD:

Dear Partners and Friends,

On behalf of all of us at CW4WAfghan, we thank you and appreciate your enthusiasm and hard work for the advancement of Afghan women and girls through education. We are thrilled to extend our solidarity to you for your commitment towards women’s rights to education, a fundamental right that leads them to a better life for themselves as well as for their families.

Your partnership has a great value to us.

The International Women’s Day is widely observed in Canada and many CW4WAfghan chapters and members across Canada are hosting a number of events in which Afghan women and their courageous work will be honored at these events.

On this occasion, please find attached the appreciation certificate prepared by CW4WAfghan board of directors, that appreciates your commendable courage in changing women’s lives via education. We would be glad if the attached appreciation certificate is shared with other colleagues and beneficiaries as a sign of appreciation for their commitment and participation in the projects we support.

Wish you all the very best,

Murwarid Ziayee, Country Director

Canadian Women for Women in Afghanistan

سپاسگذاری

watch u

تبریکه بمناسبت هشتم مارچ

زنان جهان مانند بهار شگوفان باشید

در تبریکه روز هشتم مارچ ،روز همبستگی زنان جهان را تبریک وتهنیت عرض  نموده همبستگی  زنان جهان را در دفاع از خقوق شان  خواهانم .

سروده زیبا در وصف زن از جناب عابدی

جناب  محترم عرفان الله “عابدی ”  در بلاگ ” ماریا دارو” خوش  آمدید؛ سروده زیبای تان را در وصف  زن سپاس گفته منتظر همکاری  های  بیشتر شما میباشم.

عرفان الله عابدی  از کابل

زن

در متن شعر زتن
چو گلهای بهاری همشه شاداب باشید

یک دهان خواهم به پهنای فلک

تابگویم وصف زن را یک به یک

زن مگو دریای راز مرد هاست

مرجع رازو نیازو دردهاست

زن چه باشد آشنایی ناشناس

هرزمان پیداشود در یک لباس

یک زمان گردد نکوتر از ملک

پا گذارد از بلندی بر فلک

می شون کان وفا، کانون مهر

قلب او رخشان تر از قلب سپهر

همچو گل شاداب و خوشرومی شود

چشم خاموشش سخن گومی شود

گر بخواهد زن، به توجان می دهد

هرچه می خواهد دلت، آن می دهد

در متن شعر زن
مرسل زیبا

گر زن نبود نوابغ جهان را چه کسي پرورش مي داد

فرار رسیدن روز جهانی زن را برایت تبریک میګویم

آرزوی یک طفل افغان ونامه او بر آنجلینا جولی ستاره فیلم امریکایی

دوستان گرامی  این  متن ذیل از وبلاگ نگاه زن کاپی گردید، بخوانید که اطفال  وطن چه آرزو دارند.

آرزو یک طفل  افغان
میدانید این طفل چه آرزو دارد؟

سلام آنجلا جولی از وقتی به افغانستان آمدی رفیقم احمد میگفت که آنجلا جولی آمده تو خبر داری؟ و من می گفتم که آنجلا جولی دیگر کیست؟ احمد به رویم خنده میکرد و میگفت: دیوانه آنجلیا جولی را نمیشناسی او بزرگترین اکتور جهان است. به راستی تو را نمیشناختم  تا اینکه تو به کمپ ما آمدی . ازدحام زیاد بود. همه به سوی تو می رفتند. آدمهای جدید، زنها و مردهایی که تا آنوقت در کمپ ندیدمشان هم بودند. اطراف تو را افرادی گرفته بودند که هر کدام یک لبخند بر لب داشتند. من در گوشه ای فقط از دور می دیدم. قد بلندی داشتی چشمان زیبا و پوست سفیدت همه کودکان داخل کمپ را حیران کرده بود. تو آمدی بودی تا از اطفال دیدن کنی ولی آدم های کلان اطرافت را پر کرده بودند. زنی صورتت را می بوسید، مردی با تو عکس میگرفت و ملای کمپ ما با تو قول میداد. همه، آن همه ای نبودند که قبلا دیده بودم. تو آمدی، از اطفال سوال کردی. آنها ما را به تو نشان دادند. قلب ما تیز تیز میتپید. هر قدم که به طرف ما می آمدی ما زیادتر مضطرب می شدیم. سر کودکی را نوازش کردی به دیگری به زبان خودت آفرین گفتی وقتی به سوی من آمدی ترسیدم، قدمی به عقب گذاشتم، لبخند زیبای تو سبب شد  که بایستم. مرا آرام بغل کردی آغوش تو گرم بود من تا حال این آغوش گرم را احساس نکردم آخر مادر نداشتم که حس کنم، موهای پریشان تو از زیر چادرت بر آمده پیش چشمانم را گرفت. ناگهان دیدم همه از من و تو عکس میگیرند. در تمام عمرم کسی حتی به شوق از من عکس نگرفته بود و حالا صدها بار عکس گرفته می شد. کسی بعدا به من میگفت عکست در تمام مجله های خارجی چاپ خواهد شد و تو آدم مشهوری خواهی شد که با آنجلا جولی عکس ات را گرفته اند.

طفل افغان با انجلا جولی

آنجلا جان دیگر بعد از رفتنت ما باز همان نان ساده را میخوریم همان لباس پاره پاره را می پوشیم. دیگر کسی ما را در آغوش نگرفت. کسی از ما عکس هم نگرفت. من به ترجمانت گفتم که من مادر ندارم مادرم در یک حمله انتحاری کشته شد و پدرم  در جنگ به دستور رهبرش تیرباران شد حال پدرم زیر خاک و رهبرش هوتلی دارد که تو حال در هوتل او چند روزی بودی و او قدر و عزتت میکرد من میخواهم در آینده یک آدم مشهور شوم و مثل خودت بیایم به همه کمک کنم. این نامه را وقتی می نویسم که دیگر هیچ کس از ما خبر نمی گیرد از آنهمه آدمی که همراهت آمده بودند خبری نیست. آن زنی که به شوق صورت زیبایت را میبوسید دیگر نمی بینیم، عکاس ها هم دیر وقت است این طرفها نمی آیند و ملای کمپ ما که با تو قول میداد دوباره غظبناک نشسته و از حرام بودن دست دادن زن و مرد برایمان میگوید. آنجلا جان این نامه را پنهانی می نویسم. تاریکی شب است. من هنوز عکس تو را بین کتابچۀ خودم نگاه کردم و هر روز انتظار میکشم تا تو بیایی و بدون مردها و زنان و عکاسان و ملای کمپ مان تو را تنها ببینم و برایت بگویم که مادرم چرا کشته شد و پدرم چگونه وسیلۀ دست رهبرش گردید.

انجلا جولی در یتیم خانه ا

استفاده از سایت با نشانی  وبلاک مجاز است

فوتو ها ومضومن آرزوی  کودک افغان از  وبلاگ  نگاه زن  کاپی  شده ایت.

زنان شجاع هشت مارچ ،یعنی شکستن قفس ننگ

ن- م – ساغر از کابل

هشت مارچ
زن در قفس ننگین چادری ومیله های اهنین

از خدا میپرسم  چرا زن آفریده شدم، چرا عدالت در باره من  مراعات نمیشود. چرا  شاهین ترازو هم مانند نیست اما درکتب آسمانیت  گفته بودی” من بندگانم را مساوالحقوق خلق  کرده ام”. پس کجاست  آن وجدان بیدار که فرمان ترا عملی  بدارد. تو خالق همه هستی،  میباشی . پس قاضی  چه بکاراست. قاضی  که خود غرق  گناهست، چرا برمخلوق  تو فرمان میراند.  هستی عالم همه  فرمان توست، قاضی  موعود توهستی، بنده های  گنهکار چه حق  دارند، فرشتگان را که  “هستی  را در دامانش  پروش  میدهد ودوام زندگی  با آنها  بستگی دارد”، فرمان میرانند. این سولات از کودکی مرا محاصره کرده بود، جواب  آنرا خالق  برایم  داد، گفت کلام  اول که در فرانکریم ذکر است آنرا عملی کن.{ بخوان}

ما زنان از امرخدا پیروی میکنیم اما نا خدایان روزگار ما را تیزاب میباشند.                                                             خدا گفت، عشق آفریده ام، عشق را تجربه کن. بلی! صدیقه وخیام  فرمان خدا را پیروی کردند، اما نا خدایان آنها را سنگسار کردند. خدا گفت، ترا انسان خلق کردم  و”شرف المخلوقات ” خواندمت. بلی! مگرکجاست آن شرافت که دامن مادرم، خواهرم را لکه ننگ میزند، با تجاوز دسته جمعی کودکان وزنان  راتحقیر وعذاب روحی  میدهند.                                                   خدا گفت آنچه درطبعیت برایت آماده کرده ام، مستفید شو، با حرکت زمان خود را تطابق  بده. بلی! میخواستم چنان کنم اما نا خدایان برمن فرمان میراند، برایم  قفس ازچادری ومیله  آهنین اماده ساخته اند.                                                      خدا گفت، بهشت بشریت را زیر پای تو نهادم…… بلی!  مگر نا خدایان مادر را نیز تجاوز مینمایند، مرمی باران میکنند. درکمرش بم  انحاری  می بندند وجمعیت ازهم  قطارانش را هلاک میکنند.                                                                  خد اگفت، بنده  حق کشته مورچه را ندارد، هلاک وحیات بشریت بدست من است . بلی ! مگر ناخدایا برای نابودی بشریت کمر بسته اند، روزانه هزران نفرزیر بم های انفجاری و انتحاری آنها جان میدهند.                                                          خدا گفت، جنایات بشر دردنیا و در اخرت محاسبه میشود. یقن کردم، اما ناخدایا از نام توقدرت بیشترگرفته اند، فرمان مسلمانی میرانند.  بلی! هموطنان، هشت مارچ یعنی  چه ؟؟ ؟؟؟   زنان جهان درهرکشورتحت  رنج وستم قانون مدنی قراردارند، هرکشور نظربه رشد فکری، ترقی  وتمدن، در اجراات استسماری  و ستم  زنان دارای سلیقه متفاوت میباشند. اما در کشور که من زاده شدم ممتاز ترین کشورهاست، زیرا قانون معدنی وآسمانی برمن حاکم است. ممتاز بودن در این جهت است که با سوً استفاده از کتب خدا ودنیا بر من، تو، مادران وخواهران ما  ستم روا داشته اند. با فیلم وتصاویرتماشاه کنیم .  ای  فرزند جاهل ! این منم که توهستی، این مادر”زن” است که توهستی، بشنوای فرزند  نا اهل که چه کردی، ازشیرپاکم  تغذیه کردی . برای کشتنم  کمر بستی. بیا بدرد دل زنان” مادران”  را گوش کن، از اعمال جنایت پیشه خود خجالت بکش.     زنان قفس را ننگ را آخر میشکند و ازحق خویش چون بنده خدا، دربرابر ستم نا خدایان دفاع مینماید. غافل مباش که دامن پرُ خونت شواهد انکار ناپذیر است.

خواهر هموطنم از بم انتحاری جان بسللامت برده است

آیا از دیدن این  چهره وجدان تان تکان نمیخورد؟.  یقن دارم انکه وجدان دارد، دست به کشتن بیگناهان نمی زند، مگر میدانم، کسانیکه دست به جنایت بشر میزنند، فاقد وجدان اند.   وجدان همان طوریکه  دیده نمیشود مگر احساس میشود. نمیدانم برای  این نوع احساس  چه نام گذارم، در قامونس  ، فرهنگ وتمدن بشریت نامی برای آن نیافتم. آیا خواهران هموطنم سایسته  آین نوع مجازات است؟                                          هموطن  عزیز !  تو مرا رهنما شود برای  این نوع  جنایت  چه نوع مجازات لازم است. آنانیکه باید مصوون باشنند، از شخصیت عالی برخوردار وقابل  احترام همگان باشند، چنین وحشت زده ، در محضر عام از مرگ حتمی  میگریزند. اکنون شمارا به تماشاه  ویدیو کلپ از جنایت بشر دعوت مینمایم.  به درد دل  دختران معصوم  ولایت کندهار گوش کنید.

تیزاب پاشی بصورت دختران معصوم ولایت کندهار watch

تصاویر از سایت همایون و ویدیو از یوتوپ گرفته شده است

کاپی  از این سایت با نشانی  منیع  مجاز است

بزرگ داشت از صدمین سال روز همبستگی زنان جهان


نویسنده : بانو نجیبه آرش

صدمین سال روز
بانو نجیبه آرش

بشریت مترقی امسال صدمین سالگرد  هشتم مارچ را در بهبوهه خیزش های آزادی خواهانه در شرق میانه بر ګزار مینمایند۰ جوانان بیدار و بی تعصب عرب اعم از زنان ومردان آګاه که جفای حکومت های مستبد و مزدور را با تمام وجود درک نموده اند ، دیګر نمیخواهند  زیر استبداد سلطنت امیران و شیوخ عیاش و خود کامه بروند.  بویژه زنان عرب در مصر، تونس، لیبی، قطر، کویت و الجزیره میخواهند هشت مارچ روز همبستګی زنان جهان را در همپیوندی زنان سایر ملل مستقل بطور آزادانه در کشور شان بر ګزار نمایند۰زنده باد ندای صلح، آزادی وپیروزی زنان به پا خاسته ای عرب!

در سال ۱۸۵۷ زنان کارګر نساجی و خیاطی شهر نیویارک برای افزایش دستمزد،  کاهش ساعت کار و بهبود شرایط کار ، به خیابان ها ریختند و به   تظاهرات پر داختند ۰  که این نخستین هنګامه خیزش زنان، علیه بی عدالتی، ظلم و ستم سرمایه و تکانه نیرومندی در جهت بیداری زنان جهان محسوب میګردد.اګر چه این جنبش حق طلبانه و دادخواهانه توسط پولیس سرکوب شد ولی ریختن خون ناحق آن ها سبب شد تا زنان جسور ، شجاع و متعهدی در جهان سر بلند کنند که راه طی  شده  کلارا زتکین و روزالوکزامبرک را با سعی و تلاش و مبارزات خستګی نا پذیری پی گیرند . سر انجام خواسته های بر حق  قربانیان هشتم مارچ در سال ۱۹۱۰ میلادی طی پیشنهادی به کنفرانس کوپنهاګین به تحقق رسید وهشت مارچ در سال ۱۹۱۱ بحیث روز همبستګی بین المللی زنان به رسمیت شناخته شد۰در همین سال ۱۹۱۱ خیابان های آلمان ، اطریش ،سویس و دنمارک با مارش زنان به لرزه در آمد و در سال ۱۹۱۳ میلادی در روز هشتم مارچ ، زنان روسیه تزاری برای بدست آوردن حقوق خود علییه طبقه حاکمه روسیه شوریدند. از آن به بعد ملیون ها زن در سراسر جهان با براه انداختن کنفرانس ها، اعتصابات و مظاهرات خیابانی از هشتم ماچ بزرګداش بعمل آوردند .در کشور عزیز ما افغانستان با وجود بینش و تفکر قرون وسطایی تجلیل از هشت مارچ – روزهمبستګی بین ا لمللی زنان جهان  باپیشینه بیش از ۴۵ سال با نام پر افتخار سازمان دیموکراتیک زنان افغانستان به مثابه جنبش مترقی  چپ زنان تحت رهبری زن شجاع ، پیشتاز و دلیر کشور ما داکتر اناهیتا راتبزاد ، ګره ماندګاری خورده است۰ که برای نخستین بار در ۸ مارچ سال ۱۳۴۶ خورشیدی طی برنامه یی خواسته های بر حق زنان  با برگذاری این روز پر افتخار، فریاد شد. ګردان رزمنده سازمان دیموکراتیک زنان افغانستان  با درک این حقیقت  که درجه آزادی زنان مقیاس طبیعی آزادی عمومی جامعه است، برای بدست آوردن حق   (آزادی در خانواده ،جامعه وبرابری حقوق  زن با مردان ) قهرمانانه قامت بر افراشتند.آنها توانستند در آن برهه تاریخی با حضور فعال از طریق یک حرکت روشنګرانه اجتماعی و فغالیت های سیاسی در پهلوی  جنبش های دیموکراتیک وسیاسی کشور، با مبارزات جسورانه پارلمانی دوره ۱۲ شورای ملی و اعتراضات ، مظاهرات خیابانی ، تدو یر کنفرانس ها و تجلیل شایسته از هشتم مارچ در سراسر کشور نقش ارزنده واثر ګذاری را  برای نسل های امروز و فردای زنان کشور ما بجا بګذارند ۰چنانکه زنان در دهه هشتاد تا اوایل دهه نود در میان قشر روشنفکر کشور نه به ګونه نمادین بلکه درعمل به ګونه واقعی جایګاه شایستهء خود  را احراز نموده بودند و احیای حقوق زنان با مردان بطور واقعی آن برای نخستین بار در قانون اساسی جمهوری افغانستان و سایر قوانین و مقررات دولتی حاکمیت حزب وطن(ح۰د۰خ۰ا)  تسجیل ګردیده بود۰

روز هشت مارچ به مثابه روز آزادی زنان جهان به رسمیت شناخته شد و در اسناد تقویمی روز رخصتی اعلان ګردید و همه ساله با شرکت فعالانه هزاران تن از مادران ،زنان و دختران شجاع و آګاه کشور در هم پیوندی زنان آزادیخواه سراسر جهان به قصد بیداری سیاسی ورشد آګاهی اجتماعی زنان  با تدویر محافل با شکوه با اشتراک مقامات ارشد دولتی از هشتم مارچ بزرګ داشت بعمل میامد۰

بزرگ داشت از صدمین
هشت مارچ

ورفته رفته تجلیل از این روز شایسته بیک عنعنه سرتاسری در کشور ما تبدیل ګردید  و از زنان شایسته  در عرصه های مختلف بدون تعصب ،تفکیک ملی، مذهبی،لسانی،سیاسی و سازمانی تقدیر بعمل میآمد۰ به اساس پیشنهاد ریاست سازمان به مقام دولت افغانستان همه ساله به پیشواز هشتم مارچ عده کثیر زنان محبوس از حبس رهایی یافته به آغوش ګرم خانواده های خویش باز میګشتند ۰شوربختانه باید ګفت که بعد از سقوط دولت ملی و مترقی افغانستان در سال ۱۹۹۲ میلادی با هجوم ګره های تاریک اندیش ودر ګیری های تنظیمی ،تخریب ادارات دولتی، تبدیل مکاتب دخترانه به سنګرګاه ګروهای متخاصم، دختران را از تحصیل باز ماندند.  زنان کارمند اکثرا خانه نشین شدند و به نسبت نبود امنیت در زیر چادری رفت و آمد میکردند که با آمدن طالبان زن ستیز، آخرین شمع آزادی زن خاموش شد۰ هشت مارچ تکفیر شد، وجود زن اشتباه خلقت خوانده شد به مادر که خود آزادی بود فرمان میراندند ، به زن که ندای آزادی بود شلاق میزدند و حضور بینقاب زن در اجتماع به اشد مجازات محکوم میشد۰ ولی صدای زنان هر ګز خاموش نشد. زنان، جنایات طالبان را در ګوشه چادر ګره زده خانه به خانه برده توضح و تشریح میکردندو ازهشتم مارچ بطور مخفی زیر پوشش محافل عروسی و شیرینی خوری استقبال به عمل میاوردند۰اګر چه بعد از حوادث یازدهم سبتمبر ۲۰۰۱ میلادی  تغیرات در چوکات سیاسی کشور ما رونما  ګردید ودر موجودیت نهاد های بین المللی فضای بالنسبه دموکراتیک وتحرکی در ایجاد آزادی بیان شکل گرفت؛ ولی بنا به نبود امینیت سرتاسری در کشور و بروز حوادث خونین که از جانب تروریستان طالبی به کمک دستګاه جهنمی (   آی۰ اس۰آی) پاکستان بوقوع میپیوندد که متاسفانه عاملین ان بنا بر ضعف حکومت پی ګیری نشده و به جزای اعمال خود نمیرسند؛ این تغیرات اندک درسیرهمگانی سازی ناتوان است.

از همین جاست که حوادث مکرر وتکرار میشود۰ ازین رو بزرګداشت از روز جهانی هشتم مارچ نیز در فضای ترس و بی باوری مقامات دولتی بطور بی رنګ و سمبولیک تدویر میګردد۰ ولی زنان آګا و جسور کشور ما با حفظ افتخارات ګذ شته و با وصف چالش های جدی در فرا راه شان؛ با شرکت فعال در لوی جرګه قانون اساسی، شرکت ګسترده در انتخابات ریاست جمهوری ، شرکت فعال زنان در انتخابات ولسی جرګه در هر دو دوره، سازمان دهی نهاد های زنان چون کمیته مشارکت سیاسی زنان، پروګرام ۵۰٪ و نشر ده ها قطعنامه جهت تخطی از حقوق زنان و تقبح جنایات شرارت افګنان طالبی ، حضور خود رادر جامه افغانستان تثبیت  کردند۰زنان مبارز و آګاه در خارج کشور هم آرام ننشسته اند پیوسته از طریق تشکیل اتحادیه ها، انجمن های زنان، نشرات رسانه ای ، در جهت آګاهی زنان و کمک های بشر دوستانه مادی به خانواده های فقیر و تهی دست کابل۰ از هیچ ګونه سعی و تلاش دریغ نورزیده اند و  درفش هشتم مارچ ـ  روز همبستګی جهانی زنان را پیوسته دراحتزاز نګاه داشته اند۰

به پیش بسوی تجلیل شایسته از صدمین سالګرد هشتم مارچ روز همبستګی بین المللی زنان جهان در شهر کابل که خوشبختانه با حشر عمومی به دعوت محترم نواندیش شاروال کابل برا انداخته خواهد شد۰ البته پیروزی در وحدت و تشکل ماست.     درخشان باد مشعل تابناک هشتم مارچ روز همبستګی زنان جهان

ماخذ: یاداشت های سیاسی و رویداد های تاریخی از محترم سلطان علی کشتمند

تاریخچه جنبش زنان در افغانستان


جنبش زنان مترقی در افغانستان
شیرین نظیری

نویسنده :    شیرین نظیری


در قسمت اول در جنبش های جهانی اشاره شده است که در نیمه دوم قرن هژده و با آغاز قرن نزده هم، پیشرفت های تخنیکی با اکتشافات و اختراعات جدید در عرصه های مختلف در جهان بوقوع پیوست و در نتیجه آن سطح زندگی و دانش بشری ارتقا نموده و ارزش های جدید درفرهنگ و مناسبات اجتماعی ، طرز دید و ارتقای سطح حیات نیز بوجود آمدند.که این همه تحولات و تغیرات منجر به تغیرات در سطح زندگی بشر گردیده و با عث بروز اختلافات میان پدیده های نو و کهنه ، فقر و غنا ، آزادی و استبداد در داخل کشور ها و هم چنان در سطح جهانی گردید،هر کشور این تفاوت ها را نظر به سطح زندگی مردم خود در آزمون زمانه قرار داده و فراز و فرود های مدهشی را پیمودند و در نهایت به اهداف و استراتیژی های خود نایل آمدند.
درکشور ما افغانستان نیز این ارزش هاگاهی به یک مدت کوتاه به جلو و زمان زیادی به عقب بر گشته است و هم اکنون که بیش از یک و نیم قرن از آن می گذرد باز هم ما در چرخش های عقب گرائی خود قرار داریم و تفاوت های زیادی میان کشور ما و جوامع مدرن امروزی وجود دارد. یکی ازین تفاوت ها فرهنگ مرد سالاری است و چنان در روح وروان جامعه ما قویاً جا گرفته ، که مانند دیوار مستحکم مانع نفوذ ترقی، پیشرفت و تکامل شده و حتا احقاق حقوق زنان را که یک امر انسانی و مستلزم عصر جدید است شدیداً در تحت شعاع خود قرار داده و زنان را در چهار دیوار خانه ها زندانی ساخته. اما با آن هم عده ای از شیر زنان ما در گذشت تاریخ و هم چنان در وضعیت های استثنائی،در ها و دروازه ها را شکستانده و صدای خود را بلند نموده و در امور رزمی مردان را تشویق ،در جنگ علیه تجاوز و استبداد بیگانگان سهم گرفتند و نقش خود را بدرستی انجام داده و نام خود را ثبت تاریخ کشور نموده و جاودانه ساختند. این آزاده گان خود جوش  چون ملالی ، اینو ، غازی ادی ، زهرا و دیگران…. بودند.
غبار به یکی ازین صحنه ها در ارتباط با جنگ دوم افغان و انگلیس به نقش مهم این سر سپرده گان افغان اشاره کرده می نویسد: ” در جنگ های جبال کابل بود که مردم بیرق های رنگارنگ بر افراشتند و زنان کابل وظیفه آب و نان رسانی مبارزین ملی را در قله کوه ها بدوش گرفتند. دسته جات این شیر زنان با کوزه های آب و بسته های نان مثل آهوان در سنگلاخ های جبال میدویدند و جنگ آوران دلیر را تغذیه می نمودند.”
غبار ادامه میدهدکه: ” چهار صد نفر از زنان کابل درین وظیفه سهم گرفتند و هشتادوسه نفر آنان در جنگ کوه آسمائی شهید شدند.” « صفحه 629 »

انگلیس ها از تحریک و تشجیع زنان افغان در شدت جنگ ،افزون برآن فراهم آوری مواد غذائ در سنگر های جنگ و مقاومت، شدیداً به هراس افتادند و کوشیدند زنان را در حصار خانه ها نگه داشته و آنها را از ساحه جنگ به هروسیله که امکان پذیر است به دور نگه دارند. انگلیس ها با اهدای پول و پست های حساس به متنفذین قومی ، روحانیون مذهبی و اشخاص جا طلب که همواره نیات شوم خود را بالای این مردمان قبولانده و اهداف خود را تطبیق نموده اند.

درین مقطع زمانی انگلیس بار دیگر دست به پلان جدید زد و از ترویج چادری در میان زنان  کار گرفت و نیروی فعال جنگ را نیم پیکر جامعه را تشکیل می دادند، بواسطه شوهران شان خانه نشین و دور از اجتماع ساخت که تا امروز این نیمه بدنهً جامعه در عزلت قرارگرفته و از امور اجتماعی به دور نگه داشته شده اند.یکی از علل عقب مانی جامعه ما نیز در همین موضوع نهفته است. ولی در حالات استثنائی زنان شجاع کشور آرام ننشسته و وظایف خود را در قبال مادر وطن بدرستی انجام داده اند. یکی ازین فداکاری های زنان در سال های اخیر ،مقاومت زنان غیور افغان در برابر طالبان این دشمن نهضت زن در شمال کشور است. زمانیکه طالبان وارد شهر مزار شریف گردیدند. زنان شهر مزار شریف با انداختن آب جوش ، سنگ ها و کثافات از بالای بام ها، صفوف آنها را در هم شکستند. نظر به همین دلیل بود که طالبان بار ها در شهر مزار شریف به شکست فاحشی مواجه شدند. زیرا اهالی مزار خود را به زودی به این دشمنان خود فروخته پاکستانی و ضد ترقی و پیشرفت تسلیم ننموده و زن و مرد این سر زمین در برابر جهل و تاریکی به مبارزه برخاستند و هزاران نفر جان های شیرین خود را در دفاع از شهر شان از دست دادند.تاریخ گواه برآنست که ما همیشه نخبه گان مبتکر داشته ایم که با نام شان افتخار می نمائیم. یکی ازین نخبه گان و پیش گامان نهضت زن در جامعه ما ملکه ثریا است.این بانوی آزادی خواه که آوان کودکی و نو جوانی خود را در خارج کشور سپری نموده بود، با استفاده از دست آورد های کشور زادگاهش، دست به یک سلسله تحولات مثبتی درحیات زنان درکشورآبائی خود زده ،که زبان زد مردمان ما و درج تاریخ کشور گردیده است.
وضعیت ناگوار زنان ، زندانی شدن زنان در چادری و محصور ماندن آنها در چهار دیوار خانه ها ، بیسوادی و محکومیت و محرومیت زنان در زیر پاشنه های مرد سالاری برای ملکه ثریا ،رنج آور بود زیرا ملکه ثریا این همه احساس و اندیشه ها را از پدر میهن دوست و ترقی خواه خود محمود طرزی کسب نموده و قطب نمایی راهی خود، جهت بر آورده شدن آرمان های والایش نموده بود.
محمودطرزی در مورد تعلیم و تحصیل زنان چنین می گفت که: فقط زنان تعلیم یافته و منور می توانند که مادران و همسران خوب باشند و هم چنان همین زنان است که فرزندان را که آینده متعلق به آنها است به بار می آورد و در دامان پر عطوفت خود می پرورانند. محمود طرزی این مرد روشن ضمیر در سراج ا لاخبار افغانیه ، مطالب بیدار کننده برای نخستین بار جهت آگاهی زنان با احتیاط کامل در ستون تحت عنوان”ناموران زنان جهان”بدست نشر سپرد و در آن از زنان قهرمان،سهم گیری آنهادرامور اجتماعی اقتصادی و حل پروبلم های اجتماعی زنان مطالب سودمندی برای جلب خواننده گانش می گذاشت.
جنبش زنان که در زمان شاه امان اله خان شکل گرفته بود. محور اصلی آنرا پیشرفت وترقی و نجات زن از محرومیت و رنج های گوناگونیکه دامنگیرش گردیده بود تشکیل میداد. که این تشکل حقوق و آزادی زنان را در تمام عرصه ها بخصوص تعلیم وتربیت، حق تحصیل، حق کار و استراحت، حق آزادی فردی،مصئونیت فردی، آزادی گفتار وبیان ،اجتماعات، فعالیت های سیاسی ومدنی، وسفرهای تحصیلی را به خارج کشورتامین می نمود.
” انجمن حمایت نسوان ” عصر امانی یک گام دیگر در رشد اجتماعی نسوان بود.این
انجمن به سر پرستی « افتخاری » قمر غازی و اداره رقیه « عنایت سراج » اعتمادی و زینب عنایت سراج « یکی از پیشآ هنگان نهضت زن که خدمات ارزشمند او در خور تقدیر است » و به همکاری یک عده زنان با سواد و با تجربه دوره امانی شروع به فعالیت کرده و بزودی به یک مرکز تجمع زنان جوان و کلان سالان کابل در آمد.پروگام های آن بیشتر شامل سواد آموزی ، دوخت و بافت و هم چنان امور منزل بود.
در سال 1322 خورشیدی، در زمان سلطنت محمدظاهر شاه، اتحادیه‌ی زنان که در آن بیست زن عضویت داشت، بنابر مقتضیات زمان، نهادی را به‌نام “مؤسسه عالی نسوان” به‌منظور تشکل، آموزش و روشنگری زنان افغانستان در محل مرکزی شهر کابل (ساختمان همجوار شرقی هوتل سرینای فعلی) پايه‌گذاری کرد. دو سال بعد از آن (در سال 1324 خورشیدی)، در اثر پیشنهاد و پیگیری بی‌بی زینب خواهر امان‌الله خان، برای این مؤسسه، یک قطعه زمین در ساحه شهرنو کابل (موقعیت فعلی وزارت امور زنان) خریداری شد و در آن یک باب کودکستان، مکتب، سینما و دفاتر کار اعمار گشت که سینمای آن را به‌نام زینب ننداری مسمی کردند و در مکتب مؤسسه عالی نسوان آن وقت که مدیریت آن را خانم رقیه به‌عهده داشت ،زنان متأهل که بنابر دلایل مختلف از تحصیل باز مانده بودند،درس میخواندند
مؤسسه عالی نسوان، در سال 1342خورشیدی به “میرمنو تولنه” تغییر نام داد و مقرر شد که زیر نظارت وزارت کار و امور اجتماعی اداره شود و ریاست آن را تا سال 1357 به‌ترتیب، حمیرا نورزایی، کبرا نورزایی، صالحه اعتمادی بر عهده داشتند. فعالیت‌های موسسه نسوان بیشتر به‌عنوان یک نهاد فنی و حرفه‌ای محدود به شهر کابل و مشغول خدمات مانند تدویر کورس‌های فنی و حرفه‌ای خیاطی، قالی‌بافی، ماشین‌نویسی (تایپستی)، گل‌سازی، آرایش و دیکوریشن، تدبیر منزل، سوزن دوزی ، قالین بافی و بافت بود.
در سال 1338 « 1957 » موسسه به حیث یک سازمان مستقل دارای اساسنامه و اهداف مشخص بنام” د میرمنو تولنه ” راجستر شد و توجه آن بیشتر به انکشاف مذید نهضت زنان و اشتراک آنها در امور مهمه معطوف گردید تا موقف زن را در جامعه افغانی بطور سالم تقویه نماید.
در سال های اول 1970 برای تجلیل از مقام والای مادر توسط موسسه نسوان تجویز بعمل آمد تا بروز 14 جون همه ساله روز مادر برگزار گردد و درین روز از بین مادران واجد بالا ترین شرایط ” مادر سال ” انتخاب شود. میرمنو تولنه تحت اداره کبرا نورزائی و بعدا صالحه فاروق اعتمادی انکشاف مزید کرد. کبرا نورزائی ریاست د میرمنو تولنه را رشد و انکشاف قابل ملاحظه ئی داد ، کورس های سواد آموزی ، کودکستانها در مرکز و ولایات کشور و شعبه صناعتی و دست دوزی انکشاف کرد. صالحه به مکتب مسلکی دمیرمن و تولنه توجهً خاصی مبذول داشت ، در فرستادن دختران غرض تحصیل به خارج کشور صرف مساعی نمود.

در سال 1344 شمسی « مطابق نومبر 1965 میلادی» با الهام از جنش های بین المللی زنان و جنبش های ملی گذشته ،سازمان دموکراتیک زنان افغانستان در تحت رهبری دوکتورس اناهیتا راتب زاد به اشتراک ثریا پرلیکا،کبرا علی ،حمیده شیرزی ،مومنه بصیر و جمیله کشتمند در شهر کابل اساسگذاری شد.
در نتیجه فعالیت های کادر ها و اعضای این سازمان، برای اولین بار در تاریخ کشور، زنان در مظاهره معروف سه عقرب که توسط گروه هایی چپی سازمان دهی شده بود.  اشتراک نمودند و مجرای دموکراسی را در قانون کشور باز نمودند.هم چنان این نخستین بار بود که به همت این شیر زنان عده ئی از زنان جوان و دختران به فعالیت های سیاسی شامل گردیدند و در کنار برادران خود بسوی پارلمان شتافته بودند. تا جریان راه اعتماد داکتر یوسف را از نزدیک مشاهده نمایند ولی تجمع با برخورد پولیس مواجه شد و حادثه را ببار آورد.در نتیجه بی نظمی ها،داکتر یوسف از اخذ رای اعتماد منصرف شد و از پست صدر اعظمی خود استعفا داد. از آن روز به بعد مظاهرات، مانند اموری روزمره مردم گردیده و  هر روز شهر کابل ،شاهدی یکی ازین نوع تظاهرات بود.
دختران نیز ازین فضای باز سیاسی بی نصیب نمانده و مستقلانه شروع به فعالیت های سیاسی نموده و در جلب و جذب زنان و دختران در صفوف سازمان خود کوشیده و آنراگسترش دادند این حلقه های سازمانی دختران هر یک به نوبه خود فعالیت های چشمگیری داشتند.
در سال  1347 مطابق 1968 میلادی یک عده از اعضای محافظه کار ولسی جرگه تلاش کردند تا قانونی را به تصویب رسانندکه تا طبق آن دختران افغان از تحصیل به خارج کشور باز مانند. با شنیدن این خبر  و با سازماندهی زنان آگاهی سازمان زنان صد ها دختر علیه این پیشنهاد به مظاهره پرداختند و آن را مغایر قانون اساسی و تساوی حقوق زن و مرد دانستند.و چنان فشار به ولسی جرگه وارد کردند که آنها مجبور شدند از پیشنهاد منصرف گردند. « ماخذ دوپره نانسی: اندیشه های انقلابی و زنان افغان ». بار دیگر در سال 1349 مطابق 1970 میلادی چند جوان افراطی مربوط به جناح ” جوانان مسلمان” در برابر پوشیدن لباس کوتاه و شیک پوشی زنان احتجاج نمودند و به پای دختران و زنانیکه لباس کوتاه به تن داشتند، فیر کردند و هم چنان به روی بعضی از آنها تیزاب « اسید» پاشیدند. درین ارتباط در تحت سازماندهی و رهبری سازمان زنان بیش از 5000 زن و دختر در شهر کابل به سرک ها ریختند و با مظاهره بسیار گسترده از حکومت آنوقت خواهان بازرسی و مجازات عاملین اینکار شدند که در نتیجه حکومت یکعده از عاملین را گرفتار و زندانی ساخت.
این مظاهرات در حقیقت بیانگر بیداری طبقه نسوان به ویژه زنان شهری کابل در زمینه احقاق حقوق شان می باشد.
دکتور اناهیتا راتب زاد این زن مبارز که افتخار نمایندگی مردم شریف شهر کابل را درپارا لمان 12 بعهده داشت و ازین طریق صدای زنان رنجدیده کشور را بگوش جهانیان ومسئولان امور میرسانید. در تحت رهبری راتب زاد نهضت زن نیز به موفقیت های چشمگیری نایل آمد و شورا هایولایتی زنان در سراسر کشور ایجاد گردید. این سازمان که از سابقه دار ترین سازمان زنان در کشور و منطقه است ، دارای 165 هزار عضو که در 31 شورای ولایتی ، 25 شورای شهری ،38 شورای ناحیوی ،25 شورای ولسوالی و 3100 سازمان اولیه تنظیم بودند به همن ترتیب به تعداد 29 کلوپ زنان در مرکز و ولایات کشور فعال بوده و این کلوپ ها زمینه آموزش را در عرصه های مختلف از قبیل تایپستی ، خیاطی،سوزن دوزی ، سواد آموزی ، آرایشگری، برای زنان فراهم ساخته بود از طریق این کلوپ ها عده زیادی زنان حرفه های مورد علاقه خود را فرا گرفته و در امور اجتماعی مصروف کار و ایجادگری گردیدند و هم چنان با مشارکت زنان تحصیل کرده درامور سیاسی ، اجتماعی ،اقتصادی و فرهنگی،زنان به پیشرفت های قابل توجه ئی نایل آمدند. زنان موفق به کسب پست های وزارت ها ، ریاست ها ، نمایندگان مردم در مجالس سنا، شورای ملی، جنرال و …. شدند. و 60 فیصد مامورین دولت ، کارگران و کارفرمایان را زنان تشکیل می داد. در عرصه نظامی نیز زنان خدمات قابل ملاحظه را انجام دادند. نمونه های برجسته آن جنرال سهیلا صدیق و جنرال خاتول محمد زی است « جنرال خاتول محمد زی در سال 1363 در ارتش نظامی آغاز به کار نموده بود.»
جنبش سواد آموزی برای زنان در سر لوحه فعالیت های این سازمان قرار داشت. در اثر سعی و تلاش همه جانبه این سازمان صد ها دختر و زن جوان از نعمت سواد بهره مند گردیدند. ولی با تاسف باید بگویم که ده ها معلمه افتخاری این کورس ها توسط عقب گرایان و کور دلان جاهل به شهادت رسیدند. که بطور نمونه از شمله شهید ، نورجهان شهید، حمیرا شهید ، فاضله شهید ، شفیقه جبار خیل شهید، خاتول شهید … نام برد.      ” روح شان شاد و خاطره شان جاویدان باد. ”
در اثر سعی و تلاش سازمان زنان در محو و نابودی بیسوادی در کشور هزاران زن از نعمت سواد بهره مند شدند و به پاس این خدمات دلسوزانه اعضای سازمان دموکراتیک  زنان ، مفتخر به مدال یونسکوگردید.  ما زنان افغان امتیاز و افتخار آنرا به شهدای گلگون کفن خود که در جنبش سواد آموزی جان دادند و شیر دلانه پیش رفتند و نه هراسیدند، اهدا می نمایم.
سازمان زنان با 180 سازمان های ملی ، منطقوی و بین المللی بشمول فدراسیون بین المللی زنان مراوده نزدیک داشت. سازمان دموکراتیک زنان افغانستان با تجربه 46 ساله خود،در مبارزه به خاطر حقوق حقهً زنان لحظهً توقف ننموده بلکه نظر به شرایط زمان شیوه ها و عملکرد های متفاوتی را بکار گرفته است. همین اکنون شورا های زنان در داخل و خارج کشور مصروف فعالیت هستند. و در کنفرانس های جهانی و میتینگ های محلی اشتراک میورزند. هیت سازمان زنان همین اکنون مصروف آماده گی به کنفرانس جهانی زنان منعقده در ونزویلا است تا صدای زن افغان را ازین طریق به گوش جهانیان برسانند.
« این بود شمهً از کار و فعالیت این سازمان نیرومند و مدافع حقوق زن در کشور،
در باره فعالیت های سازمان دموکراتیک زنان افغانستان در آینده معلومات مفصل خدمت تان ارائه می گردد.»
در میزان سال 1992 میلادی، شب ظلمانی دیگری فرا رسید، طالبان داخل شهر کابل شدند،دروازه های علم و دانش را بروی دختران و زنان بستند .زنان بار دیگر زندانی منازل خود گردیدندو از تمام حقوق انسانی و مدنی محروم ساخته شدند طالبان، مؤسسه عالی نسوان و میرمنو تولنه را باهم مدغم نمودند و در عوض زنان، مردان را استخدام نمودند. خوشبختانه حکومت طالبان در سال 2001 سقوط کرد و زنان توانستند یک نفس تازه بگیرند و  ظاهراً با ظلم و استبداد وداع گویند. وزارت امور زنان به اساس توافقات کنفرانس بن، در چوکات اداره مؤقت افغانستان ایجاد گردید و در قوس ۱۳۸۰ خورشیدی به حیث عضو قوه اجرائیه اداره مؤقت معرفی شد. کارمندان اناث و ذکور مؤسسه عالی نسوان و میرمنو تولنه مجدداً جذب و مقرر شدند. وزارت امور زنان در سال ۱۳۸۲ ستراتیژی خود را که متوجه امور خیریه بود،به یک ارگان پالیسی ساز مبدل کرد.« نگارنده: کار وزارت زنان محسوس نیست».
طبق اطلاع دست داشته در شرایط کنونی در کشور ،نهاد های چون:  کمیته مشارکت سیاسی زنان افغانستان ، شبکه زنان افغانستان ،اتحادیه سراسری زنان افغانستان ، کمپاین پنجاه در صد زنان افغانستان و …در داخل کشور برای بدست آوردن حقوق زنان فعالیت دارند. و از روز های ملی و بین المللی نیز تجلیل بعمل می آورند و اعمال زشت و غیر انسانی طالبان را در برابر زنان بیدفاع کشور ،در طی گردهمائی های مشترک تقبیح می نمایند.
ما در حالیکه صدمین سالگرد هشت مارچ روز آزادی و همبستگی زنان جهان را به همه همکاران،دوستان و زنان مصیبت دیده افغانستان و جهان تبریک گفته عرض میداریم که ازاین فرخنده روز ، در شرایطی در کشور ما تجلیل به عمل می آید که با وجود سازمان های فوق الذکر،وزارت  امور زنان و حضور قریب به چهل کشورخارجی،بالای زنان ما در داخل کشورچه میگذرد؟؟؟
روز تا روز بر مشکلات زنان کشور ما افزوده می شود و زندگی زنان در نقاط مختلف کشور با چالش های جدی همراه با خطر مرگ مواجه است.خشونت علیه زنان در خانواده ها از جمله موضوعات فراگیر در زندگی زنان افغان به شمار میرود.
–  حد اقل 9.46 در صد زنان به خشونت فیزیکی در خانواده های خود مواجه اند.  ازاین جمله 5. 12فیصد زنانی که مورد خشونت های فیزیکی قرار داشته اند.

–   7 در صد مادران که فرزند پسر بدنیا نیاورده اند. توسط شوهران شان مورد لت و کوب قرار گرفته اند.
–   66.2 فیصد زنان با انواع خشونت های لفظی در خانواده های شان مواجه اند
–   4.17 در صد والدین به این باور هستند که داشتن فرزند دختر در زندگی آنها اثر مثبت ندارد و مایه اندوه است.
–    از مجموع زنانی که در آمد اقتصادی – مالی اند صرف 9.5 در صد شان قدرت تصمیم گیری مستقلانه در مورد مصرف در آمد شان را دارند.   حد اقل 59 در د ازدواج های بررسی شده ، ازدواج اجباری بوده که از آن جمله  حد اقل 30 در صد ازدواج ها به شکل بدل صورت گرفته است و بر علاوه 70 در  صد موارد زنان از حق داشتن مهر محروم گردیده اند.
–    حد اقل 38 در صد زنان در سنین بین 11 الی 15 سال ازدواج کرده اند.
–     88 در صد زنان که در شرایط تعدد زوجات به سر میبرند.از بی عدالتی شوهران
شان در زمینه پرداخت نفقه،کم توجه ئی به کودکان و سایر موارد خبر میدهند.
–     40.6 در صد موارد بررسی شده دختران از رفتن به مکتب محروم بودند که ازین میان 29.4 در صد آنها عامل نرفتن شان را اقتصاد ضعیف عنوان کرده اند.
–      71.9 در صد زنان پس از ازدواج از ادامه تحصیل و کار محروم گردیده اند.
–      31.4 در صد از زنان برای درمان خود بخاطر نبود مراکز صحی، فقر و دور بودن داکتر،دوا،ممانعت خانواده ها از رفتن پیش داکتر،از مواد مخدر استفاده میکنند
–      تعدادی زیادی از زنان سقط شان را کار های سنگین همچون آب آوردن از چشمه و چوب آوردن از کوه 23.6 در صد، لت و کوب 11.4 در صد و عدم دسترسی به تداوی 37 در صد عنوان می کنند.
یافته های فوق که نشاندهنده نقص گسترده حقوق زنان میباشد از تحقیقاتی که در سال های 2009 و 2010 توسط نهاد تحقیقاتی حقوق زنان
و اطفال و کمیسیون مستقل حقوق بشر انجام یافته ،بناء یافته است.
به باور آگاهان آمار خشونت علیه زنان در افغانستان افزون از آن است که  مراجع فوق ارایه داشته است. زیرا بسیاری از خشونت ها علیه زنان در خارج  از شهر ها ، در روستا ها صورت می گیرد و بنا به عرف و رسوم عقب مانده حاکم بر جامعه ، شکایت کردن قربانیان به مراجع عدلی عیب پنداشته میشود  ازین سبب بسا فجایع کتمان و بر آن پرده کشیده می شود. افزون بر آن در  مواردی چون سنگسار زنان ، آتش سوزی زنان ، کشتن زنان توسط شوهران  شان و تجاوز دسته جمعی بالای دختران زیر سن و بعضاً هم کشتن آنها توسط جنگ سالاران و زورمندان در راپور فوق تذکر بعمل نامده است.
خواهران عزیز و بانوان گرامی!
تجلیل نمودن از هشت مارچ با راه اندازی تظاهرات خیابانی،گردهمائی های وسیع ، میتینگ های پرشور همراه با کنسرت ها و اهدای تحایف، نمایشات مقطعی بوده، دردی زنان کشور ما را مداوا نمی کند.بیائید به مناسبت صدمین سالگروز همبستگی زنان یک بار دیگر پیمان رهائی زنان کشور عزیز مان را از زیر پاشنه های طالبان سیاه اندیش،مرد سالاران و جنگ سالاران تجدید نمایم و      شیوه های کار و مبارزه خود را شکلی دیگری دهیم و راه های جدیدی را که مثمریت بیشتر داشته باشد جستجو کنیم. تا باشد که به آهسته گی و متانت به اهداف خود نایل آیم.
در سال که گذشت ما و شما چندین بار با شنیدن اخبار وحشتناکی، چون سنگسار زنان « در ولایات قندوز و هرات » ، ترور زنان ، انتحاری ، اختطاف و تجاوز « دختران زیر سن » و خود سوزی های زنان در ولایات هرات ، فراه و کاپیسا
شوک دیدیم ،گریه کردیم و هفته ها با خواب های خود خدا حافظی نمودیم. زیرا این اعمال غیر انسانی بنیادگریان سیاه دل ، یک بار دیگر خاطرات تلخ و تکان دهنده حاکمیت طالبان را در اذهان ما زنده می ساخت.
بناءً برماست که همه زنان افغانستان صرفنظر از هر جناح و هر حزب و هر سازمان که هستیم،یک مشت فولادین شویم و با مقاومت خود صدای زنان ،ده و قریه ، صدای زنان بیسواد خانه ، صدای کودک تحت سن « ازدواج اجباری» و دها          بدبختی های زنان را برملا ساخته و با اتحاد خود به مراجع ذیربط مراجعه نموده و خواستار تغیر در حیات اجتماعی و خانواده گی زنان شویم. در صدمین سالروز هشتم مارچ روز آزادی زنان ، باید دست آوردی مثبت برای زنان جامعه خود داشته باشیم تا شعار های ما از حرف به عمل پیاده گردد.
“من فکر می کنم که همین سال ها بهترین چانس تغیر در وضعیت زنان است. زیرا قوای خارجی، حامی نسبی زنان به اصطلاح در کشور وجود دارد در غیر آن ، این پروسه سال ها دوام خواهد کرد. ”
نامه ها و قطعنامه های ما عنوانی محترم رییس جمهور ، پارلمان و قوه مقننه ارسال شود و از آنها خواسته شود که:
– منع هر گونه احکام عرفی ، سنتی در قبال زنان تحقق پذیرد.
– جلوگیری از اعدام های صحرائی و سنگسار زنان توسط طالبان.
– اعدام ملا امام که حکم سنگسار و اعدام را مرعی الاجرا قرار میدهد.
– حبس و مجازات به اشخاصیکه در مراسم سنگسار اشتراک می نمایند.
– مجازات شدید به متجاوزین دختران زیر سن و هم چنان ازدواج های اجباری
– عدم عفو رییس جمهور از مرتکبین خشونت و جنایت در برابر زنان افغان
– معرفی ناقضین حقوق زن به مراجع قانونی
– بر اساس  آیه 119 سوره نساء در قرآن که آمده است: نباید در مخلوقات خدا تغیر   ایجاد کرد، به مردم تفهیم شود« منع گوش بریدن ، بینی بریدن ،انگشت بریدن ،سوختاندن زنان. »
– مجازات شدید به شوهر و اعضای خانواده ایکه،خود سوزی در آن صورت میگیرد.
در سطح کشور باید توسط رهبران دولتی به ویژه توسط آغای رییس جمهور ،
روحانیون ، متنفذین قومی ، مجالس قانون گذاری ، پارلمان و نهاد های مدنی و دولتی مربوط ، در جهت از میان بردن این وحشت، اقداماتی موثر صورت گیرد.
– اگر مامور ویا مدیر هستیم ، یاکارگر و کارفرما، و اگر هم شنونده و بیننده و یا متعلم و محصل در هرحرفه و پیشهً که قرار داریم . تبلیغات ما در باره خشونت علیه زنان ادامه داشته باشد. ما باید این طور تصور کنیم که با یک لحظه تنبلی ما ، جان یک خواهر رنج دیده ما به خطر مرگ مواجه بوده  و مرگ حتمی  او را به کام خود میبلعد.
6.6 فیصد معلولیت دایمی22.2 فیصد مجروح گردیده اند 58.7 فیصد زخم و کبودی     داشته اند. هموطن! تو چگونه قلب داری که خواهرت را با سنگ ها می کشی؟؟
–      برادر !    آیا قلب تو سنگی است ؟؟
–     علمای دین! شما سنگ اسلام به سینه میزنید چگونه میتوانید احکام  تورات را عملی سازید؟؟

منابع:     یاداشت های شخصی نگارنده .
—       دوپره نانسی ، اندیشه های انقلابی و زنان افغان.
—       غبار ، میر غلام محمد ، افغانستان در مسیر تاریخ،جلد اول .
—       کاظم ، سید عبدالله ، زنان افغان زیر فشار عنعنه  و  تجدد

سنگسار انسانیت

کارتون
سنگسار انسلنیت

سنگسار انسانیت

زن درادوارمختلف تاریخ، کشورهای مختلف وادیان مختلف از ویژه گی های خاص برخورد داربوده اند. صدسال قبل زنان قهرمان اروپا که با ایثار وفدارکارتوانستند در مقابل  بی عدالتی ها صدای شان را بلند نمایند و” کلارا زتکین” زن مبارز المانی روز هشت مارچ را بیاد مبارزین قهرمان وآغازین مبارزه عدالت وبرابری حقوق زن درجوامع بشری، رسماٌ تجلیل ومهر تائید بگذارد. اما متاسفانه درکشورما این مبارزه سیرصعودی را پیموده است، زیرا افغانستان نظر به موقعیت جغرافیایی خویش همیشه مورد توجه ابر قدرت جهانی قرار داشته ولشکرکشی های زیاد را پیش سر گذرانده است و حکومات مزدورهیچگاه درتشویق وترغیب آموزش  علم درکشور نبوده ومردم را زیرنام های  سنن پسنیده ، سوٌ استفاده ازمسایل مذهب از آگاهی علمی کنار برده اند بناٌ مرد و زن جامعه وبخصوص زنان چانس مبارزه برای اعاده حقوق خویش را نداشته اند. مخصوصاٌ درطی سه دهه جنگ اخیر زنان کشور ما نه تنها برای بدست آورد حقوق شان که تازه روند دموکراسی زنان بار ور میشد، چانس  مبارزه را از دست داده اند، بلکه به بردگی وپرده نشنی محکوم شدند. اکنون کشورهای غربی وحامیان حقوق بشردر افغانستان سیل آسا سرازیر شده اند، نقض حقوق بشر، تجاوزات جنسی ، قیودات درقفس چادری، ظلم وشنکجه مردان، سنگسار، دره زدن، اعدام های دسته جمعی  وغیره مصائیب را تماشاه میدارند. مرد سالاری در وطن ما پیشنه دیرین دارد، اما در شرایط صلح امیز مردان منور برای دختران، خواهران وهمسران شان اجازه تحصیل و آزادیهای  مناسب را اعاده کرده اند . اما ازانجایکه اکثریت مردم ما تحیت  تاثیر عنعات سنتی بسر میبرند و مساسل عنعنوی را بامسایل مذهبی  بدون تشخیص علمی ادغام مینمانید وحقوق حقه زنان را که تفاهم  ازدواج، کسب تحصیل، اعاده حیثیت زن یامادر بودنش میباشد، نیزفراموش کرده اند. درعصرحاضر بشریت در پله های نهایی علم وفضلیت قراردارد، بدبختانه وضع زنان کشورما تاسف انگیزوحتا وحشت آوراست. زن عشق ومحبت است، نغمه وسرود زندگانیست، زن شریک غمهاوشادیهای همسرزندگانیست. نباید حضور زن را در زندگی  فراموش کرد. متاسفانه ازعدم توجه دولت زبون، عدم امنیت سرتاسری، مردم تحت افسون جناح مخالف دولت قرارگرفته و هرنوع  جهالت واعمال وحشیانه را به مذهب ارتباط میدهند وزنان “فرشته گان ” صلح را بی رحمانه در کودکی بامردان بزرگ سن عقد میبندند، بفروش میرسانند، ستم دوراز انستانیت با زنان روا میدارند، گوش وبینی بریدن های زنان بخاطرایجاد وحشت، مغرورانه به مدُ روزمبدل میسازند که هیچ نوع ضغیه مذهبی ندارد. ملت مظلوم درزیرسنگ آسیاب دوگانه دولت وظلم طالبانی خورد وخمیرمیشوند. زنان وجوانان وروشنفکران راست وچپ کشته میشوند، کجاست عدالت وانصاف جمهوری اسلامی تاخون آنها مورد بازپرسی قراردهد. هرگاه یک زن ویا مردغیر عادلانه درکشورهایکه فعلاٌ درافغانستان بخاطر منافع سیاسی شان مصروف اند، محکوم قرارگیرید، سر وصدا رسانه های جمعی، کمیسون های حقوق بشر گوش جهان راکر میسازند. اما خون ملت افغانستان برای شان بها ندارد، اعدام پانزده جوان هموطن ارزش بازپرسی را نداشت، زیرا جناب ریس جهموری اسلامی افغانستان بااخذ پول هنگفت ازجناب احمدی نژاد ریس جهموری اسلامی” آخندی” ایران، باید تماشاه گراعدام پانزده جوان هموطنش باشد چون قبلاٌ خون بهای جوانان مظلوم رااخذ ودرتلویزیونها اقرارکرده است، زبانی برای پرسش ازدولت آخندی ایران دردهان ندارد.    .                 هشت مارچ روزهمبستگی زنان در کشوریکه 47 مملکت غربی برای تامین امنیت ونظارت حقوق بشر درآنجا مصروفیت دارند وامنیت هم وجود ندارد، قابل تجلیل نیست. درتجلیل ازهشت  مارچ باید خون آبه چشمان مادرانیکه فرزندان، دلبند شان درایران اعدام گردیدند، زنان وکودکانیکه دربم های انتحاری جام شهادت نوشیدند، زنان ومردانیکه درجایگاه انیانیت سنگسار شدند، باسیل اشک به تماشاه بنشنیم.    خواهران ومادران هموطن !                                                                       زیرنام هشت مارچ نباید با چند جلسه نمایشی که از طرف سازمان های دولتی  برای  اغفال  مردم در تلویزیون های افغانی نشرمیگردد، خویش تن را فریب دهیم. زیرا جهان دراین روز از پیسرفت وخلاقیت، اخترعات علمی، تمدن وحقوق مساوی زنان سخن میگویند، یاد آن کارگر زنان قهرمان را که درامریکا واروپا بخاطرحقوق اقتصادی، اجتماعی شان به پاایستادند، به نیکویی تجلیل میدارند. مگرزنان وطن ما مظلومانه درزیرسنگسارجان میدهند، دختران هموطن ما درسن چهارساله بفروش میرسند ودردوازده ساله درمقابل کمره ازشوهرش استدعا طلاق مینماید. آن طفل دوازده ساله باید برای اندختن علم بمکتب برود اما بدبختانه دخت معصوم افغان ازطلاقش حرف میزند ونام طلاق برای مسما وآموزش علم نا مسماست ویا دختران بیگناه لیسه نازو انای  ولایت کندهار بخاطرکسب علم ودانش برصورت شان بجای میکپ، تیزاب پاشی میگردد. زنان درخانه خود مصوونیت ندارند ودسته جمعی توسط کارمندان امنیتی مورد تجاوز قرارمیگیرند. هموطنان ما شاهد ماجرای تجاوز برعفت فوزیه خواهرهراتی ما ازطریق رسانه های افغانی بودند. اما همین شیطانها عشق درآن سنگسارمینمایند. تجاوزحرام قطعی راعمل میکنند. درحالیکه ایجاب وقبول حکم “شرعی” میباشد. نویسندگان وژورنالیست ونطاقان، خدمتگذاران واقعی مردم با زهرمرمی استقبال میگردند. بیاید دراین روز همبستگی زنان بنام صدیقه ها ، نادیا انجمن ها، صفیه عمه جان ها، ناهید ها، ذکیه ذکی ها، شکیبا سانگه اماج ها، شیما رضیاییها، آمنه بدخشی و معلمین اناث ولایت کنرها وصدها قربانی دیگر که هنوز افشا نشدند با فرستاد درود ودعا بروح پاک شان، سوگوارانه هشت مارچ را تجلیل نمایم. بیائید این ننگ انسانیت را نفرین نمایم که زنان وطن ما بخاطرحق گفتن جان میدهند. بزرگترین شرم ننگین دولت فعلی را با یاران غربی وشرقی که امنیت یک کشورسی میلونی را تامین کرده نمیتوانند، نفرین نمایم.  بیاید برای تیزاب پاشان جاهل که دختران معصوم را خلاف شرعیت اسلام مانع آموختن علم میشوند، نویسندگان راازنوشتن واقعیتها مانع وتیزاب میپاشند، نفرین بداریم زیرا مابرای تجلیل ازهشت مارچ چیزندارم که بدان ببالیم. جزآنکه به شجاعت شیرزنان که درقرن 21 هنوزهم درستم مرد سالاری نفس میکشند، گوش وبینی شان راازدست میدهند اما از گفتن حق نمی هراسند، ببالیم. آنانیکه به حیات انسان احترام قائل نیستند، اصلاٌ به دین ومذهب خویش نیزمتعقد نیستند ویا علماٌ مذهب را نشناخته اند. زیرا درهیچ مذهب کشتن انسان مجاز قانونی ندارد، عشق مقدس است ودرهرمذهب پذیرفته شده میباشد، آیا عشق صدیقه وخیام مقدس نبود؟ آن جفت مظلوم درسرزمین ستمگران که اناسینت را سنگسار مینمایند، خلق شده بودند. انسانیت مقدس است، رویش انسانی وانسان دوستی مقدس است. آیا حیات انسان برای دولت زبون افغانستان اهمیت دارد؟.

سنگسار انسانیت
اعدام پانزده جوان افغان هموطن عزیز!!!! . هرکجا میرویم غم ودرد توباماست صدای ناله هایت درمویه کردن ازدست دادن عزیزانت صدای فریاد دختران مصموم وطن گوشهای ما را چکش میزند. ناچار درهشت مارج روز همبستگی زنان زانوی غم دربغل گیریم و ناله هایت را استمعاع کنیم وبروح قربانیان فتواها بمهای انتحاری درود نثار کنیم

هم وطنان عزیز !  تاریخ این جنایت نا بخشنودی را در حریم همسایگی ما فراموش نخواهد کرد.  شمار فربانیان ملت اواره افغان در جهان بشریت ثبت گردیده است این  اندوه بزرگ  چطور کرسی  نشنان را که از خون ملت دست های  شان را حنا بسته اند تکان وجدان نمیدهد. آنانکه دیروز از خون مجاهدین و مردم بیگناه که در زیر باران راکتهای  مرگبار شان جان دادند، به القاب  گونان ملکی ، نطامی  ومذهبی  نایل  آمدند، امروز بازهم از خون ملت بینوا تجارت میدارند ، باید خموش باشند زیرا ابروی  برای  عاملین همچون جنایت باقی نمانده است.خموشی  شان مهر تائید در سهم گیری  جنایات میباشد و گرنه در کشوری  های  اسلامی  چنین جنایت مجاز نخواهد بود. فوتو ذیل از استاد حمیده برمک که با جهار فرزند وهمسرش قربانی  جنایت بشر در قرن 21 شد ، میباشد.

سنگسار انسانیت
استاد حمیده برمک


ویدیوها را تماشاه و استماع نماید.

QKWrTRw8fSE

watch afghan woman

نوت : کارتون و تصویر  اعدام پانزده جوان از سایت “همایون ”  وفوتوی استاد برمک از سایت فردا کاپی شده است

یا ذکر منایع ، استفاده از مطالب  مجاز است



کمپاین 50% زنان افغانستان

فرستنده : ج ، پلوشه

بیانیه مشترک کمیته مشارکت سیاسی زنان افغانستان و کمپاین 50% زنان افغانستان در مورد شلاق زدن یک دختر در ولایت بادغیس

«جرگه ها و شوراهای عرفی در مغایرت با قانون اساسی و تعهدات بین المللی دولت افغانستان عمل می­کنند»

2 حوت 1389 برابر با 21 فبروری 2011

طالبان یک دختر نوجوان را به دلیل مخالفت با ازدواج اجباری در ولایت بادغیس افغانستان دُره و شلاق زده اند )طلوع نیوز 17 فبروری 2011 / 28 دلو1389(. این واقعه ماه گذشته در قریه منگان واقع در ناحیه بالامرغاب این ولایت اتفاق افتاده است. این دختر به دلیل مخالفت با ازدواج با یک پیرمرد در انظار عمومی دُره زده شده است. بنا به گزارشهای موجود، دستور شلاق زدن به این دختر توسط یکی از قوماندانان طالبان پاکستانی در این ولایت صادر شده بود. تصاویر منتشره نشان می دهد در حالی که این دختر بر روی زمین درازکشیده است، دو طالب دستان او را محکم گرفته و مردی دیگر او را شلاق می زند. در همین حال، رییس شورای علمای زون غرب کشور، مولوی خداداد صالح، نه تنها این عمل را غیر انسانی خوانده بلکه گفته است: “انجام چنین اعمالی تعمداً و برای ضربه زدن به اسلام صورت می گیرد. این اعمال غیرقابل قبول و مخالف اسلام است”. هنوز هیچ فردی در این رابطه دستگیر نشده است و والی بادغیس نیز از وقوع چنین حادثه ای اظهار بی خبری می­کند.

واقعات اخیر چون موارد متعدد سنگسار، به شلاق بستن زنان در ملاعام، تجاوز به زنان و قتل های ناموسی همه و همه تکان دهنده، تلخ و نشان دهنده عدم حاکمیت سراسری قانون و کارکرد ضعیف نهادهای سه گانه کشور است. اظهار بی اطلاعی بالاترین مقام اجرایی در ولایت بادغیس نیز نمونه دیگری از عدم مسئولیت پذیری و پاسخ دهی مسئولین است. ما زنان کمیته مشارکت سیاسی و کمپاین 50% نه تنها این اعمال جنایتکارانه نسبت به زنان را محکوم می کنیم بلکه از دولت می خواهیم تا:

1.   طبق نص صریح قانون اساسی کشور، امنیت جانی و مالی تمام مردم کشور را تامین نموده و از تکرار چنین اعمال وحشتناک و ضد بشری جلو گیری کند.

2.   از رسمیت بخشیدن به قوانین عرفی که مشروعیت قانون اساسی  و تعهدات بین اللملی دولت افغانستان را زیر سوال برده و سبب ترویج عدالت سنتی که – حقوق زنان نخستین قربانی آن است- جلوگیری کنید.

3.   اعمال غیرانسانی اخیر علیه زنان این کشور نشان دهنده وضعیت شکننده و آسیب پذیری نیمی از نفوس جامعه است، بنابراین دولت باید تمام کوشش خود را برای حفظ حقوق و حمایت از آنان به کار برده و تامین حقوق انسانی کامل و مساوی زنان را مبنای هر گونه مذاکره و تفاهم با گروه های سیاسی و به ویژه طالبان قرار بدهد.

4.   نه تنها عاملان و آمران جنایات اخیر باید شناسایی و مورد پیگرد قانونی قرار بگیرند بلکه مسئولین دولتی که در حوزه صلاحیت های آنها چنین واقعاتی روی می دهد، باید مورد بازپرسی و پیگیرد قانونی قرار بگیرند.

5.   مجلس نمایندگان جدید افغانستان باید با زدودن قوانین تبعیض آمیز و تصویب قوانین عادلانه و برابر، حمایت های قانونی از زنان را گسترده تر نموده و با نظارت دقیق بر عملکرد نهادهای دولتی، تطبیق قوانین را در سراسر افغانستان تامین نماید.

کمیته مشارکت سیاسی و کمپاین 50% زنان افغانستان

کابل، افغانستان

تماس: womenspoliticalparticipation.c@gmail.com

Campaign50darsad@gmail.com

نگاه کنید:Campaign50darsad.blogfa.com

کمیته مشارکت سیاسی زنان افغانستان در ماه ثور 1389 برابر با ماه می سال 2004 بنابر نیازمندی زنان در عرصه سیاسی ایجاد گردید. کمیته از بدو تاسیس به مثابه اهرم فشار بر نهادهای دولتی عمل نموده است. آگاهی دهی سیاسی برای زنان، تشویق زنان جهت اشتراک در انتخابات به عنوان کاندیدا و رای دهنده، حمایت از حضور زنان در کابینه و شورای عالی قضا، برگزاری کنفرانس ها و تظاهرات به مناسبت های مختلف، نظارت بر عملکرد پارلمان و حکومت در قبال مساله زنان از فعالیت های کمیته مشارکت سیاسی زنان افغانستان است.

کمپاین 50% زنان افغانستان به ابتکار جمعی از فعالین حقوق زنان، حقوق بشر و شهروندی کشور افغانستان در ماه ثور 1388 برابر با ماه می سال 2009 تشکیل شد. این گروه متشکل از فعالین و مدافعین حقوق زنان در عرصه های مختلف صنفی، مطبوعاتی، سازمان های غیردولتی، احزاب و نهادهای اجتماعی و سیاسی است که طی سالیان گذشته در راستای  تحقق خواسته ها و مطالبات زنان فعالیت نموده اند. هدف این گروه طرح و پیگیری مطالبات اساسی و زیربنایی زنان در زمینه های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زنان افغانستان است.

روز عشاق برهمه مبارک باد happy valentines day

عشق ومحبت
گل بهترین تحفه طبعیت

عشق  ویا  محبت

امروزچهاردهم فبوری  در دنیای غرب به روز عشاق مسما میباشد وازعشق درهرجاه سخن  گفته میشود، جوانان ، بانوان و آقایان برای  همدیگر احساس  قلب شان را هدیه میدارند.   عشق ومحبت برای لذت بردن زندگی هر انسان لازم است اما نباید عشق را به بازی  گرفت  و محبت  خانواده روی  مادیات سنجید. یکتعداد انسانها درچنین روز نه  تنها که به تجلیل این روز خجسته نمیپردازند بلکه  از این روز اگاهی ندارد ویا قادر به تنجلیل نیستند. تجلیل ازاین روز نیازی به پول ندارد. درک  احساس قلب  همدیگر خود تحفه خیلی قیمت بهاء میباشد که ازاعماق قلب انسان سرچشمه میگیرد. بدبختانه دربعضی کشورها که ستمگران حاکم میباشند،عشق را سنگسار مینمانید درحالیکه زندگی  بدون عشق سایه مرگ است. دردنیای  پیشرفته این روز را به شکل مجلل تجلیل مینمایند. عشاق همدیگر با تقدیم تحایف آغوش میکشند،  درکنارهم به  خور ونوش میپردازند. اما در عشق ورزیدن  تنها حرف بالا صدق نمیکند، زندگی درحال غربت و تنگدستی ،  معیوبی  ودر هرحال که باعشق آمیخته باشد هم عشق  است و بهترین عشق شمرده میشود.  چنین زندگی  محبت  خانواده را صد چند میسازد با این تذکرمختصر روز عاشقان وعارفان را خدمت  همه  خانم ها ، آقایان و جوانان جهان تبریک وتهنیت عرض میدارم وزندگی خوش وباسعادت  برای همه آرزو میکنم.  بخاطر تصدیق  جملات فوق که انسانها در حالت  فقر و تنگ دستی با همدیگر چه نوع  عشق  میورزند وچه  چیز برای  همدیگر  تحفه  میدهند، شما را به تماشای  فیلم  کوتاه  اززندگی بامحیت یک خانواده  افغان دعوت میدارم. برای تماشای ویدیو کلپ  روی  لینک کلیک  نماید.

عشق ومحبت
گل سرخ هدیه به عشاق

lief-en-leed-in-afghanistan

فراخوان بیک کمپاین ملی، مدنی وتاریخی

نجیبه آرش

پاسخ به ” فراخوان به یک کمپاین ملی، مدنی وتاریخی” طرح محترم سلیمان کبیر نوری

سلام و سپاس به دستانیکه برای این امر ملی، مدنی و تاریخی افغانستان بلند شده است!

در چنین موقعیت حساس تاریخی، دینِ تک تک از وطن داران با احساس و وطنپرست ما اعم از زنان و مردانی میباشد، تا با این امر سترگ انسان دوستانه و واقعا تاریخی؛ با تمام نیرو و انرژی، امکانات مادی و معنوی خود به این کمپاین بپیوندند!!

صدا و حضور زنان افغان، چه در داخل وخارج کشور، صدا وحضور آرمان واحدی است که در تمام فراز و فرود تاریخ پر افتخار کشور مان، حامی و پشتیبان وطنپرستان ، عناصر ملی – مترقی، دادخواه و وطنپرست، بوده است.
به وضاحت دیده شده که سه دهه جنګ تحمیلی و صادر شده به نوکری و همدستی پاکستان ، ایران و سایر کشور های مرتجع و بنیاد گرای منطقه، و با مداخله و حمایت صریح و بیدریغ ابر قدرت های جهانی چون اتحاد شوروی وقت و کشور امریکا صدمات وآسیب های جدی‌‌ به تمام داشته ها و ارزش های انسانی، مادی ، معنوی و فرهنگی میهن مان وارد نموده است۰ بخصوص بعد از ناکام ساختن پلان صلح ملل متحد و سقوط دولت ملی و مترقی به همکاری و همیاری این دو ابر قدرت( امریکا – شوروی)، با«خط مشی مصالحه ملی»؛ در سال ۱۹۹۲؛ و رفت و برگشت نماینده های حکام اجیر شده پاکستا ن وایران چون جهادی ها و بنیاد گرایان مزدور – سیه اندیش طالبان ، انتخاب نا بجای کنفراس( بن) توسط یکعده از تکنوکرات های غرب و جهادی ها ، یک حکومت نا کاره، مفسد، تاریک اندیش و قوماندانسالار ، دست پروردگان سازمان جهنمی “آی ۰اس۰ آی” پاکستان را بر سرنوشت ما حاکم ساخت؛ که در نتیجه بعداز فاجعه ی حملات و آتشسوزی بر دو برج مرکز تجارتی امریکا توسالط القاعده!!!؟ در سپتمبر سال ۲۰۰۱، زمینه مداخله و لشکر کشی جامعه جهانی ، شورای امنیت و ناتو، در کشور ما مساعد و فراهم گردید. تقریبا ۴۴ کشور با تمام ساز و برګ جنگی مدرن و مخارج میلیارد ها دالر ګویا !؟ بقصد نابودی تروریزم، نجات مردم افغانستان از تروریزم و بنیادگرایی و بازسازی افغانستان به کشور ما لشکر کشی نمودند۰ که متاسفانه این امر همسایګان مارا تحریک نمود و جنګ در سر زمین ما شدت پیدا کرد۰ طالبان دوباره احیا و جان تازه ګرفته ،با سلاح ها ی جدید اکمال شدند. کشت وزرع خاشخاش و استحصال آن وسعت پیدا کرد و با صدور تروریستان انتحاری توسط آ ی۰ اس ۰آی پاکستان ، امنیت کشور ما شکننده شد۰
نبود امنیت، قانونیت ،کنترول، و بازپرس، بلند رفتن سرسام اورقیمت ها ، فقر،ګرسنګی ، بیکاری تنګدستی در بین اقشار تهی دست جامعه ما بطور بی سابقه ګسترش یافت وتعداد زیادی از زنان و کودکان که نان اوران خانواده ای خود بودند بنابر جبر اقتصادی به بازار های گدایی و درویزه ګی کشانیده شدند . تعداد زیاد مکاتب بویژه مکاتب دخترانه بسته ویا سوختانده شد. تعداد زیاد مردم به اردوی بیکاران و بی سوادان افزوده و بمثابه بهترین سلاح بدست دشمن قرار گرفتند۰ متاسفانه تاریخ تکرار شد۰ در وقت شاه امان اله غازی همین مردم بیچاره و بیسواد به تحریک یک عده ملا ها آله دست انګلیس ها قرار ګرفته بر علیه ریفورم های مترقی شاه و ملکه جوان بغاوت نمودند و شاه مجبور به ترک وطن شد۰شوربختانه که ازان تاریخ به بعد، یک دوره سیاه و تاریک، سال ها دامنگیر مردم و کشور ما شد ۰ کشور ما از ترقی و پیشرفت باز ماند ، حقوق و ازادی زنان سلب شد چادری این سمبول اسارت زنان افغان تا سالیان زیادی بر زنان شهری اجباری گردید ۰

در سال ۱۳۳۸ زنان شهری از قید چادری تحمیلی وغیر افغانی نجات یافتند و استعداد های سر شاریکه در وجود آن ها نهفته بود به سرعت راه ترقی را در پیش گرفتند. چنانکه در دهه هشتاد تا اوایل سال های نود سهم زنان در تمام عرصه های اقتصادی ، اجتماعی ، سیاسی و فرهنګی از هر لحا ظ برجسته شد. بخصوص در عرصه اموزشی از ۶۰ الی ۷۰ فیصد کادر های اموزشی مکاتب و ادارات فرهنګی را زنان تشکیل مید اد که متاسفانه امروز در اثر توجه حکومت جهادی اکثریت مکاتب دخترانه را از شهر ها تا قصبات ملا امامان مساجد مدیریت میکنند ۰ وای از ین بدبختی!

میگویند بهترین آموزګار زن است. زن نیمی از پیکره ی جامعه را تشکل میدهد، و نیم دیګر را میسازد. چنانکه گفته اند مادر با یک دست گهواره را میجنباند و با دست دیګر دنیا را تکان میدهد۰ مادر است که با شیر خود احساس وطنپرستی، آزادی، صداقت، محبت و دوستی را در نهاد کودک خود پرورش میدهد ۰ بیجا نیست که دشمنان آزادی و استقلال میهن ما بسختی با زنان کشور در ستیز هستند ۰ مکاتب ، مراجع کار زنان را آتش میزنند و از کسب علم و دانش آنهارا محروم میسازند۰ لت و کوب، توهین، تحقیر، تجاوز، قطع اعضای بدن زنان ( گوش و بینی بریدن ) پاشیدن تیزاب بر سر و روی دختران و زنان، مسموم کردن دختران مکاتب ، مجازات ضرب وشتم دره در محضر عام ،ترور ، اعدام و سنګسار، اختطاف دختران و پسران خورد سال و استفاده های جنسی از آنان، عروسی های اجباری و تحمیلی ، دست زدن به انفجارات انتحاری که هزاران تن را به کام مرګ فرستاده است۰ این همه پدیده های ننگین دوران حکومت آقای حامد کرزی در زیر چتر امنیتی جامعه بین المللی و نهاد های حقوق بشر افغانستان بوده که پیوسته از طریق رسانه های ملی و بین المللی به نمایش ګذاشته میشود۰ اخیرا نشر ویدو کلیپ سنګسار دو جوان عاشق(صدیقه و خیام) که پنج ماه پیش توسط طالبان وحشی در ولسوالی دشت ارچی ولایت قندوز که زیر چتر امنیتی نیرو های کشور آلمان قرار دارد، افتضاح بزرګ ملی و بین المللی را به بار آورده است۰ من از « انگیل مر کل » صدر اعظم کشور آلمان که خود یک زن است، میپرسم: که آیا با دیدن این کلیپ از مقامات مسول خود در افغا نستان چګونه استجواب نموده اند؟ آیا کدام مقام عالی رتبه خودرا در افغانستان بخاطر وقوع حادثه دلخراش ضد انسانی و ضد بشری تروریست های بنیاد گرا مجازات نموده اند، یا نه؟ و اګر جواب نه باشد !! متاسف هستم۰اما برای دولت بیکفایت و بی مسولیت ما چون آبی است که دگر از سر ګذشته است؛ بخاطریکه تا کنون هیچ متخلف و متجاوز به پنجه قانون سپرده نشده و مجازات نگردیده، و هرگاه دستگیر و زندانی شده اند، به اسرع وقت در بدل پرداخت رشوه، رها شده اند۰
خود سوزی زنان و دختران جوان پدیده ای وحشتناک دیگریست که با آمدن تنظیم های جهادی، این مردان با دیانت خدا وشریعت!؟! مرد سالاران و قوماندان سالاران بخصوص در میان دختران و زنان جوان ولایت باستانی هرات؛ زمینه سازی گسترده ای پیدا نموده که تا اکنون صد ها دختر جوان بخاطر حفاظت و حراست از عزت و شرافت شان در برابر متجاوزین ددمنش، خودرا آتش زده اند.

اکنون چه باید کرد؟ مصایب بیشماری فرا راه ما قرار دارد. همسایگان ما خلاف تمام موازین بین المللی و حقوق بشر آتش جنګ و نفاق را در بین ملیت های با هم برادر و برابر ما دامن میزنند.

کشور آخوندی و نا مسلمان ایران جوانان مهاجر هموطن مارا که روی مجبوریت بخاطر عدم توجه ی حاکمیت مافیایی، به نیروی بالنده ی نسل حاضر و آینده، به آنجا مهاجر شده اند ( با دل پُراز امید به همسایگی، هم دینی، همزبانی، همفرهنگی…) بدون کدام جرم مشهود و محکمه، بدار میزنند۰که مردم کشور ما با اعتراضات ګسترده اعمال خاینانه ی حکومت آخوندی ایران را تقبح میکنند۰ ولی متاسفانه مسولین دولتی افغاسان: شخص ریس جمهور، وزارت خارجه، سفیر نا کار آمد افغانستان مقیم ایران از کنار اینهمه اعدام های وحشت ناک با دیپلماسی آرام میګذرند. گویا اینکه خون بهای جوانان اعدام شده را قبلا اخذ نموده اند!!؟؟؟

مردم ما دیگر کر و کور نیستند به قوه تمیز مردم باید باور داشت از همین لحاظ است که به قول و قرار پاکستان و ایران اعتماد ندارند، به رهبران ساخته شده آنها ریشخند میزنند. زیرا میدانند که این رهبران همان جهادی های هستند که در دستګاه های جهنمی “آ ی۰اس۰آی” پاکستان و حکومت آخوندی ایران ساخته و پرداخته شده اند۰بطور مثال هر هییتی که جهت مذاکره و مفاهمه صلح و ختم جنګ و خونریزی به پاکستان میروند، نخست از همه شکرانه سی سال بود و باش خود را به مقامات آن دولت تحویل میدهند و با سر خورده ګی، کرنش و ګردن پتی حق و آرامی مردم ما را از ایشان مطالبه مینمایند.

در اخیر من از مردم داغ دیده و جنگزده ی کشور خود در داخل و خارج از کشور صمیمانه تقاضا دارم تا زمانیکه خود ما آماده نشویم، تا همه برادران همتن و همکیش خودرا بدون تبعیض و تمایز قومی، نژادی،ملی، مذهبی، زبانی ¸جنسی، ایدیولوژی، حزبی وسازمانی، چپ و راست اعتدالی وطنپرست در یک جبهه وحدت ملی در آغوش نکشیم، جنګ و خونریزی در وطن ما پایان نمییابد.

و باز هم بمثابه یک مادر دردمند وطن از تمام جوانان با شهامت، مردان وطن پرست وآګاه و از همه همسنګران راه سعادت و انسانیت خود امیدوار هستم که همه اختلافات سلیقه ای، اندیشه وی، فکری، حزبی و سازمانی خود راکنارګذاشته باصفوف فشرده و واحد ،نګذارند دخمه های تلخ تاریخ دوباره تکرار شود.
ونګذارند که وطن عزیز مشترک و واحد ما افغانستان تجزیه شده از جغرافیه جهان ګم شود۰
تلاش نماییم تا با اتحاد وسیع و محکم خود به ” فراخوان به یک کمپاین ملی، مدنی وتاریخی” را که بدون هیچگونه توهم و تردیدی یک اندیشه والای ملی و مدنی و تاریخی است از حدود یک پیام در مسیر عمل بین تمام اقشار جامعه پیاده نماییم و دست جلادان را بګیریم ، تراژدی جنګ را به صلح پایدار، استوار و برادری دایمی تبدیل کنیم.

به حیث گام برجسته و مهم اولی، بیائید که گریبان شورای امنیت ملل متحد
را محکم بگیریم و از آن بخواهیم که آیا برای همین بساطی که در کشور ما بر
پاشد؛ برای نیرو های خارجی مجوز و « مشروعیت» اشغال افغانستان را داده
بود ؟ اگر جواب نه باشد پس چه تدبیر باید گرفته شود؟.

به پیش به سوی تعمیل و تحقق این هدف و آرمان والای بزرگ میهنی !

زنده باد وحدت ملی همه افغانها !

نویسنده : خانم نجیبه آرش

ستمگران در برابر خشونت مردم زبون اند


ستمگران زیرا نام مذهب مردم راافسون کرده نمیتوانند.
زنان منحیث انسان دارای باحقوق مساوی همردیف با مردان خلق گردیده اند. اما مناسبات فرهنگی درهرکشورحقوق حقه ایشان رازیرنام فرهنگ، مذهب تحت سوال قرارداده، بدان وسیله آنها رااز اشتراک د رمبارزات اجتماعی وفرهنگی ممانعت مینمایند. ممانعتها درهرکشور دلایل گوناگون دارد. هرگاه تاریخ مبارزات زنان رادراروپا، امریکا وکشورهای اسیایی وافریقایی ورق بزنیم. تفاوت های عینی درتلف کردن حقوق زنان بچشم میخورد. درامیریکا واروپا تفاوت حق تلفی دررشد و تکامل استعدادها، سویه تحصیلی وغیره به شکل رقابت ها بچشم میخورد که این رقابت ها نیزبعضاٌ عدم رعایت حقوق زنان را افاده میدارد، اما مقتدرین تلاش مینمایند تا حد ممکن مطابق قوانین وضع شده کشوربا همچو مسایل برخورد نمایند، بهترین شکل حق تلفی ایشان استفاده ازخلاح قانون برای عدم رعایت حقوق زنان میباشد. زنان در این دوقاره بعدازگذراندن مبارزات سرسخت، به اوج تکامل ذهنی، علمی وحقوقی شان رسیده اند وبرای اعاده حقوق شان ازهیچ نوع تعلل کارنمیگیرند ومبارزه شان در این خصوص ادامه دارد. آنها بلمقابل بخاطراعاده حقوق شان بااستفاده از قانون آوازشانرا تا مراجع عالی حقوقی کشورمیرسانند.
در قاره آسیا واقریقا که اقتدارقانون مدنی شدیداٌ تحت تاثردکمانیزم مذهبی قراردارد. زنان شدیدآ سرکوب وازحق حقه شان محروم اند. دلایل موجه وجودارد که بدبختانه زنان نتوانسته اند، از زیر چرخ مایشن ستمگران قد راست نمانید. این حق تلفی انگیزه های سهرآمیزوجادویی مقتدرین مذهبی است که درطی چندین قرن زنان رامانند ابزار مورد استفاده قرارداده ومنحیث فرد دوم بشریت خوانده اند. دراین دو قاره زنان که خود ستم مرد سالاری، مذهب سالاری راچشیده اند، قربانی فرهنگ عقب مانده و ستم روزگار شده اند، مسولیت دارند، تا در ارجگذاری حقوق دختربا پسرشان وظایف خویش را فراموش ننمایند. هرگاه مادری ازنعمت سواد محروم بوده تلاش نماید تا دخترش آن رنج را متحمل نشود. سوادیک فرد نقش عمده درتعین سرنوشت اودارد. زیرا دانستن قانون، طرح وتحلیل قانونی، نشاختن حق خود ودیگران، حق ازدواج، شناختن دین ومذهب، حقوق هموطن، حقوق بشردر ساحه بین الملیلی وغیره مسایل را باید بدانند وخودرا به مقتاضی زمان وخواست جامعه عیاربسازد. تا جایکه دیده میشود، زنان دردو قاره متذکره در قرن بیست ویک نسبت نداستن حقوق شان، مورد استفاده مردان فامیل وجامعه قراردارند.
اولین حق تلفی زن درزمان که کودک تحت تربیه والدین میباشد، صورت میگیرید. هرگاه مادرخود ازسواد بهرمند باشد درتربیه دختر وپسرخویش تلاش مساویانه بخرچ میدهد، هم ردیف با پسرش دخترش را نیز حق تحصیل، حق اشتراک دراجتماع، حق انتخاب رشته تحصیل، حق انتخاب شوهر، حق نمو جسمی وذهنی، برای اماده شدن ازدواج را میدهند. اما بدختانه زنان در دوقاره متذکره بخصوص جوامع اسلامی تحت افسون ملا ها ومقتدرین نا خلف مذهبی قرارگرفته اند. در همچون کشورها مسایل فرهنگ سنتی درمسایل مذهبی ادغام گردیده است که اصلا ریشه مذهبی نداشته است. مثلا درافغانستان، ازدواج های زیرسن، فروش دختران تحت نام شیر بها “طویانه” محروم ساختن دختران ازآموزیش علم، ازدواج بیوه ها با زورستم خانواده شوهر، روی پوشاندن زنان”چادری” که اصلا صیغه اسلامی ومذهبی ندارد، وغیره فرهنگ نا پسند قدیم وسنتی میباشد و هیچگونه ربطی به آئین مذهبی ندارد، مروج گردیده است. سوال ایجاد میشود، که چرادرجوامع فقیروعقب ماند سهروجادوی راستگرایان مذهب شدیداٌ کارگر افتاده است.
اول : مردان خود ازنظرعلمی فهم مذهبی شان راارتقا نداده اند ویا کاملا بیسواد اند وازحقوق خود وهمسرش اطلاع کامل ندارد.
دوم: زنان سخت پابند فرهنگ عقب مانده سنتی میباشند، وازحق مسلم خویش اطلاع ندارند. درهمچون جوامع مبارزه سرسخت بکاراست تا یکتعداد زنان شجاع ودربرابر کهنه پسندها، خرفات جامعه ونظریات یک جانبه ملاها، قوانین غیر عادلانه کشورایستاده گی بدارند. هرگاه خانمی قربانی خشونت میگردد، صدای اعتراض خویش رابلند نمانید، ازحالت بیتفاوتی خودرا خارج سازند. هرگاه وحشیان برای مانع شدن آموزش علم دختران با پاشیدن تیزاب از زیبایی وبینایی محروم میسازند، بیتفاوت نباشند زیرا بی تفاوت بودن خود یک نوع تسلیم به ستم مرد سالاری است. هرگاه درسنگسار آمنه دربدخشان، کشتن عمه جان “صفیه” درکندهار، تیزاب برصورت نازنین دختران مکتب نازو انا کندهار، کشتن شمیا رضایی، ذکیه ذکی وشکیبا سانگه آماج درکابل، کشتن سه نفرمعامین اناث درکنرها، کشتن نادیا انجمن بدست همسرزندگی اش درهرات، اختطاف دختران وزنان، تجاوز برعفت خواهران هموطن شان وغیره زنان شجاع ما دست به مبارزات صلح آمیز میزدند، دولت زبون را وادار میساختن تا عاملین قتلها وکشتارها و تجاوزگران را دستگیر وبه پنچه قانون بسپارد. شاید امروزجغد سیاه طالبانی جرائت آنرا نمیداشت که صدیقه وعبدالقیوم خیام را آشکارا سنگسارنمایند. دراخیرمیخواهم اززنان شجاع وطنم که بخاطرسنگسارصدیقه وخیام وتجاوز بی شرمانه مسولین ولایت هرات برعفت بانوفوزیه صدای اعتراض شان را بلند کردند، سپاسگذاری نمایم. این آغاز راه است، زنان شجاعت بیشترازستمگران دارند.

مجازات یا مکافات، تجاوز ویا سنگسار

ای هموطن !
درهرکجا میروم فریاد ناله هایت بگوشم میرسد، فریاد تو،فوزیه نازنین در پنچه ی پنج دیو وحشی اسیر شده، که وحشیانه برعفت این کودک معصوم تجاوز نمودند، و فریاد کودک چهار ساله “گلسوم” وکودک دوازده ساله دیگر که در مقابل کمره طلاقش را استدعا میکند. جای خجالت وشرمساری است. به جای آنکه کودکی که درایام تحصیل و پرورش دردامان پرمهر و با عطوفت مادرش باشد، اما این کودک معصوم از خلایق آفریدگار معصومانه، استدعای طلاق میکند.
فریاد های جانکاه خموش صدیقه ی نامراد که در زیر پرتاب سنگ های شریعت ووحشت طالبانی- بربری- بی انکه التماسی برای نجات جان خویش از دلقکان و مزدوران اجنبی بکند، در زیر باران سنگها ی خشونت ایشان جان داد؛ مرا ، ترا وهمسال مارا که وجدان پاک و بیدار داریم، هر آن ناراحت میسازد. اما جنایتکار ددمنش پیشه اند که ازچنین جنایات بشری حض برده و با اعمال و نگرش چنین فجایع به خود بالیده و این عمل شنیع و ضد بشری را به مباهات میگیرند.
یک جا عشق را سنگسارمینمایند وجای دیگر به خواهر و یا کودک هموطن شان تجاوز میکنند. چرخ زندگی مردم ما عقبگرد شده است. هموطن عزیز ظهور دوران بربریت، ظلم،استبداد و وحشت های دوران اولیه ی زندگی بشریت در سر زمین من و تو حاکم شده است.
نمیدانم چرا آه و فریاد جانسوز هرازان مادریکه فرزندان دلبند شان را بخاطر جهاد فی سبیل الله!!!؟؟؟ فرستادند، بگوش این اغوا گران دون صفت و نا اهل نمیرسد. مادری که فرزندش درراه آن جهاد جان باخت، درین تصورکه به ناموس وطن تجاوزنگردد. اما ای شهید خونین کفن، زمانیکه جان سپردی، گفتی خونم فدای وطنم، فدا حفظ آبرو، حیثیت مادر وطنم. اما ایکاش میدانستی که در زیر نقاب جهاد فی سبیل اله چه هیولای سیاه و بیرحم کمین گرفته است، تا خون ترا وهمرزمان ترا بنام جهاد بریزد وبه خواهر و کودکت هم تجاوز نماید.
هرات باستان بقول جناب تورن اسماعیل که خودرا امیرالمومنین جا زده است، وادعا دارد که وطن مقدس است وخون پاک شهیدان هرات، خاک هرات را مقدس ساخته است ودر باره استعداد و قریحه ی هنری یک دوشیزه ی جوان “ستاره” نظر اسلامی بنیادگرایی میدهد، تشویق و آفرین گفتن برکسانیست که عشق ، هنر وفرهنگ را سنگسار میکنند . آیا میدانند که تجاوزهم در اسلام عمل نا بخشودنی است؟
آیا میدانند که عشق وزوج وزوجه شدن دو فرد جوان با احساس قلب صورت میگیرید؟….نه هرگز نه. هرگاه فوزیه به خواهش خودش یک مرد دلخواه خودراانتخاب میکرد، زیرنام اسلام جهادی و طالبانی، چون صدیقه ها، عشقش را سنگسار میکردند. اما اگر فوزیه مورد تجاوز قرارمیگیرد، رهبران جهاد و به اصطلاح علما و روحانین هم مهر سکوت برلب زده، مجرمین دستگیر شده و در بند، به امراین تاریک اندیشان قرون وسطایی بوسیله کارمندان امنیتی نامنهاد دولت رها میگردند. معاشرت و ترحم درحیوانات بمراتب بهتر است تا آنانیکه بنام انسان به خواهرهموطنش تجاوزگروپی مینمایند. جناب اسماعیل دریک نشست مطبوعاتی، جوان هنرمند هراتی را رقاصه خطاب نموده چنین میفرماید: ویدیو را بشنوید.
watch دید گاه قهرمان مجاهد جناب اسماعیل خان امیر هرات

بلی هموطن عزیزمگر فوزیه جوان که مورد تجاوز پنج نفرمرد قرار گرفت، امیر صاحب هرات چه عکس العمل ازخود نشان میدهد؟ ولسوال چشت بنام فرهاد روی کدام صلاحیت افراد دربند را رها میسازد؟ . شما آواز شخص امیر صاحب راشنیدید که بخون مجاهدین راستین که بنام ناموس وطن جان دادند و روی خون شهیدان برحق لقب امیر المومنین را او نصیب گردیده،چه گفت ؟. خواهرهراتی یا اولادش در قلمرو زادگاه امیر صاحب در همان سر زمینی که به گفته امیر صاحب خون پاک شهیدان ریخته است، مورد تجاوزجنسی قرار میگیرد.
خواهر هموطن درد من و تو، درد مشترک هزاران زن افغان است که بیصدا اشک میریزند ودرپنجه ظالمین اسیر اند، خودرا آتش میزنند، با وحش شکنجه و به قتل میرسند؛ و یا اینکه چون شمع درستم مرد سالاری میسوزند وقطره قطره آب میشوند. مگرنا امید نباشید، صدای ملت افغانستان، صدای زنان ومادران پرافتخار وطن وصدای زنان جهان با شماست. هرگاه نادیا انجمن درهرات بدست شوهر نا مردش کشته شد، شوهرش آزادانه وآرام به زندگی ننگنیش ادامه میدهد این خود نمایانگرعدالت اجتماعی – انسانی حامیت مسلط درهرات و دولت مافیایی افغانستان است که قتل را تائید وقاتل را مکافات و آزادی ازبند میدهد. جناب امیر صاحب ادعا دارد{ مردم برحق ما جفا میدارند اما باید بدانند که مجاهدین برای آنها حق جفا نخواهد داد} به به به چنین ارشادات مبارک امیر صاحب خوش الحان ! عشق را سنگسار مینمایند مگر فوزیه که مورد تجاوز قر ارگرفته برای عاملین جرم مکافات رهایی از زندان توسط ولسوال چشت هرات صورت میگیرید. چرا وجدان تان خفته است؟ یا اینکه وجدان تهی باشید. چرا فریاد ناله های فوزیه ، فریاد پدرش راکه بخاطر دفاع ازناموس ودخترجوانش را که مورد تجاوز دوستان و همسنگران شما قرار گرفته اند، نمی شنوند؟. فوزیه، خود به پاسخ راپورترتلویزیون طلوع نیوز افراد متجاوز را بنام گروپ غفار معرفی نمود. سوال ایجاد میشود، در ولایتی که امیر المومنین افتخارات جهاد را بخود منسوب میداند، چطور از گروپ باغی ویاغی بنام غفاربیخبر است. کجاست عدالتی که حد اقل یکبار به صدای ملت مظلوم گوش بدهد؟
بس است !!! ملت دیگر فریب حرفهای دروغین شما را نخواهد خورد، بس است! دیگر زیرنام اسلام ، زیر نام خدا و پیغمبر و جهاد، نمیتوانید مردم ما ن را با قلقله بازی و بیانات عوامفریبانه، مکر و تذویر بفریبید. امروزملت در خون نشسته ی مان با طلسم های شیطانی تان کاملا آشنا شده است.
منبع اطلاعاتی : طلوع نیوز
استفاده از مطالب این سایت با نشانی ادرس مانع ندارد

میرمن پروین هنرمند معروف کشور

پژوهشگر : بانو نجیبه آرش

میرمن پروین آوازخوان معروف زن درکشور
زن شگوفتن و زیستن است زن عشق و امید است ، زن آزای است و زن سرود و ترانه است.
اگر رابعه بلخی با خون خود نوید آزادی را بر در و دیوار گرمابه نوشت. اگر آزاده زنی چون ملالی پیام آور آزادی بود، مگر غازی ادی با چهار صد تن همراهانش آسمائی کوه را در نوردید و حماسه رزم و خصم دشمن شد و ده ها زن دیگر در همین عصر ما چون سنحَله و مرجان در جاجی میدان و چهار آسباب تا آخرین نفس های خود علیه دشمنان وطن جنگیدند و حماسه آفریدند.
اگر لیلای کاویان شعر زن را سرود و انیسه وهاب با پارچه های تمثیلی اش یک عمر مردم را خنداند و نامش را ماندگارساخت. سراینده فصل ها میرمن پروین نیز از همین ردیف زنان بود که در عرصهً فرهنگی کشور ما دلیرانه سر بر افراشت و با صدای دل انگیزش همیشه ماندگار دل ها شد.
نامش خدیجه بود و در سال 1303 هجری شمسی در یک فامیل روشنفکر ، آزادی خواه و هنر مند بدنیا آمده ، او کودکی و جوانی خود را با غم و اندوهی دوری از پدر به بلوغ رسانیده ، پدرش سردارعبدالرحیم خان ضیائی متخلص به شیون کابلی بودوی مرد فاضل روشنفکر و وطنپرست و هنرمند،ادیب وشاعربود، که اخیراً دیوان اشعارش شامل شعر های بلند انقلابی و میهنی، در فرانسه به زیور چاپ آراسته شد.
خدیجه در همان آوان طفولیت به موسیقی علاقه گرفت ، وقتی پدرش در محافل خصوصی خود موزیک مینواخت و می خواند ، خدیجه کوچک با کف زدن های کودکانه پدر را استقبال می کرد.
شیون کابلی بعد از شکست و سقوط نهضت امانی پیوسته در جلای وطن به سر میبرد به قول ولی احمد خان نوری: ” وی نخست به سمرقند رفت بعد از سه سال با خانم سمرقندی خود به کابل بازگشت ، آنوقت مقارن سلطنت نادر خان بود”. شیون کابلی با شنیدن و دیدن کشتار و اعدام های مبارزین ووطنپرستان و احیای نظام خون ریز و ترساک نادر که که هر روز در برابر جنبش آزادی خواهی فاجعه می آفرید، ترجیع داد تا دیار آبائی خود را ترک نماید و خدیجه هفت ساله را به محمد انور خان بسمل سپرده و خودش دوباره عازم سمرقند شد. از آنجائیکه مدارک شناسائی کافی در اختیار نداشت مدتی سه سال را در زندان های سمرقند سپری نمود و سپس به مسکو و از آنجا به زندان سایبریا منتقل شد. و مدت هفت سال زندانی ، زندان های سایبریا گردید. طوریکه به همه مبرهن است که، حکومات پس از شاه امان الله خان ، عده زیادی از هوا خواهان او را اعدام ، تبعید و یا در زندان ها انداختند و حتا آن های که، از کشور فرار نموده بودند از شر آنها در امان نماندند که شیون کابلی نیز یکی از آن جمله است . به قرار گفتهً آگاهان تاریخ هفت سال بعد از جنگ عمومی دوم در زمان استالین ، یک هیت ملل متحد
جهت بررسی اسیران جنگی به مسکو مواصلت کرد و از آنجا به سایبریا رفتند در جریان باز رسی ، شیون کابلی به یکی از اعضای هیت بطور محرمانه سر نوشت خود را قصه می کند. بعدی چند وقت همان عضو ملل متحد به کابل می آید و به عبدالغفور برشنا می گوید که یکی از رفقای شما بنام شیون کابلی در سایبریا زندانی است، برشنا با سفارت افغانستان و وزارت امور خارجه وقت شوروی به تماس می شود که در آن وقت سلطان محمد خان شیرزی در سفارت افغانستان در مسکو ایفای وظیفه می نمود و او میانهً خوبی با استالین داشت و تقاضای رهائی شیون را از وی کرد . مقامات شوروی وقت بطور عاجل شیون کابلی را از سایبریا خواست، در حالیکه او تصور می کرد او را مانند سایر رفقایش به چوبه داربزنند!
ولی خلاف حدث شیون کابلی ، او را به حیث گوینده زبان فارسی ” رادیو مسکو ” به افغانستان مقرر نمودند. که سال ها در آنجا ماندگار شد.
قرار گفته بلیکا: میرمن پروین از طرف پدر کواسه امیر عبدالرحمان خان بود و مادر کلان میرمن پروین خانم حلیمه ملقب به شاه بوبوجان ، خانم سوم محمد عمر خان و یک زن بسیار شجاع و عادل بود. این
زن شجیع اکثراً در برابر ظلم و بی عدالتی عبدالرحمان خان مانند دیوار سد راهش قرار می گرفت .
شاه بوبو جان علم دوست و آزادی پسند ، خانه شخصی خود را که در باغ علی مردان کابل موقعیت داشت به دسترس اولین مکتب نسوان گذاشت که بنام مکتب باغ علی مردان مسما شد.
میرمن پروین روحیه آزادی را از پدر و نخبه گان خود آموخته بود و از همین جاست که اولین بار درفش آزادی و حقوق زنان را در کشور به اهتزاز در آورد. زمانیکه محمد انور بسمل را به زندان افگندند ، میرمن
پروین 20 سال داشت و با مادرش بی بی کو به خانه جلال الدین نقاش شوهر خاله اش واقع در شهرنو
،چار راهی ملک اصغر ، در جوار خانه اکبر بینی می زیستند.
محمد اسحق ثنا میگوید: “استاد عبالغفور برشنا در راس یک هیت کلان که شامل چند نفر از نخبه گان بود
وارد خانه خدیجه شدند این حوالی سال های 1337 بود. و درین زمان خدیجه به صفت نرس در شفاخانه مستورات ایفای وظیفه می کرد. هیت از میرمن خدیجه خواهش نمود که تا در بخش هنر و آواز خوانی با ایشان همکاری نماید .
قرار گفته محترم بلیکا در داخل خانه پرده زده شد و در عقب پرده خدیجه قرار گرفت ، نوازندگان به نواختن شروع کردند و خدیجه اولین آهنگ خود را با این مطلع آغاز کرد.
سلسله موی دوست حلقهً دام بلاست
هر کی درین حلقه نیست فارغ ازین ماجرا ست
این پارچه شور انگیز با صدای مستعار میرمن پروین برای نخستین بار از طریق امواج رادیو افغانستان پخش شد و انعکاس عالی در بین اقشار مختلف مردم نمود. میرمن پروین روز دیگر با چادری گره « فولادی » به اولین استیشن رادیو افغانستان واقع پل باغ عمومی رفت و دومین پارچه خود را بنام دختر
گل فروش اجراء کرد.در کتاب آوای ماندگار زنان نوشته ماریا دارو « آهنگ دختر گل فروش مقارن سال
1338 هجری شمسی می باشد که میرمن پروین نه تنها از امواج رادیو گوش ها را نوازش داد بلکه در ستیج پوهنی ننداری توام با تمثیل دختر خوانده کوچک اش بنام محبوبه جباری همراه با مستوره اصیل و میمونه غزال به نمایش قرار داده و آنرا به مردمش اهدا نمود. ». خدیجه زیبا ، زنان مستور را با برآمد جسورانه و صدای رسا و آهنگ دلنشین خود متوجه این اصل ساخت تا زنجیر اسارت ، تبعیض ، تعصب –
کهنه گرائی و تاریک بینی را از فرا رای خود برچینند و در جامعه بطور فعال حضور یابند. او هیچ گاهی به اسارت تن نداد و در عدالت اجتماعی و تمثیل دموکراسی پیش گام شد و به همین طور روزنه هنر آواز خوانی را بروی ده ها زن هنرمند چون خانم آزاده ، فرشته، جلوه ، شهلا ، قمرگل ، ژیلا ، مهوش و رخشانه باز نمود. که بعداً یک عده ستاره گان دیگر از جمله رعنا ، زیبا ، پطونی،ناهید ، سلما ، هنگامه ، پرستو و سیما ترانه نیزدر آسمان سرایندگی کشور تبارز کردند.
به قول خانم شمال از آلمان ” در یکی از روز های قبل از 2004 به خانه میرمن پروین رفتم وی را در بستر مریضی یافتم ، روی میزش چند پارچه نان و یک دو توته پنیر و یک گیلاس شیر دیده میشد. وی از ناحیه پسرش که در آلمان زندگی می کرد نگران بود. این پسر را نیز از یک نرس به فرزندی گرفته و بزرگ ساخته بود. میرمن پروین در مورد جلب و جذب هنرمندان گفت: من مهوش را به نزد استاد برشنا بردم و به او گفتم این پرنده را برایت تسلیم می کنم هر گاه پرید تو مقصر هستی.” میرمن پروین به زبان عامیانه و فولکوریک برای تمام ملیت ها ی افغانستان شاد و پر شور سرایده است چون : نولک مرغ من للی و یا مرو قهر مکن ، سفر شهر مکن
روستا زادهً من عاشق سادهً من
ما و تو هر دو درین جا شدیم
در همین قریهً خود آزادیم .
خواندن های تراژیک وی از زندگی تراژیدی خودش مایه می گرفت .
به گفته وحید عوثی که میرمن پروین یک بار ازدواج کرده بود و اسم شوهرش محمد یعقوب ماستر سکاوت « خارندوی معارف » ، مرد سیاست و روشنفکر بود ، در زمان شاه محمود خان در جمله هوا
خواهان امیر امان الله خان به زندان افگنده شد. در کتاب ” از خاطراتم ” نوشته خالد چرخی آمده است
که در لست 56 نفری زندانیان سیاسی در تعمیر قلعه جدید مربوط محبس دهمزنگ ، نفر پنجاه و چهارم
شوهر میرمن پروین محمد یعقوب ماستر سکاوت می باشد. زمانیکه محمد یعقوب از زندان رها می شود
بنا به داشتن اندیشه سیاسی حکومت فوق به پاکستان فرار نموده و در پروگرام کاکا جان بنام مهر خان گران به تبلیغات ضد دولت افغانستان ، می پردازد. میرمن پروین بعد ازین شکست در ازدواج تا آخر عمر
به صورت مجرد زندگی می کند و سه طفل را به فرزندی می گیرد. محبوبه جباری در تمام تلخی های زندگی با او همراه بود و با دلسوزی از او دلجوئی می کرد.پروین در 85 سال عمر پر از فراز و نشیب خود
خدمات ارزنده در جامعه افغانستان نموده است و یک بار در دههً هشتاد شاهد شرفه های پای بیگانگان در وطن آبائی اش شد با وصف آن ، وطن را مانند بسیاری از فرهنگیان و روشنفکران ترک نگفت ولی بعد از سقوط جمهوری افغانستان در سال 1992 یک بار دیگر شاهد دوره سیاه و افون فرهنگ افغانستان شد که با آمدن جهادی ها و طالب های بنیاد گراء و زن ستیز عرصه فعالیت بر زنان آزاده کشور تنگ شد و حضور زن در رادیو ، تلویزیون ، مکاتب ، ادارات دولتی ممنوع قرار داده شد ، آوازخوانی زن ،کفر آمیز خوانده شد و آهسته آهسته چراغ آزادی زنان به دست طالبان به خاموشی گرائید. که حضور زن در اجتماع منجر به رشد مجازات می گردید. طالبان بر علاوه آزار و اذیت زنان و از بین بردن تمام دستاورد های فرهنگی و شکستاندن آلات و اسباب فرهنگی شهر ما را به ویرانه ماتم سرا مبدل ساخت.
مردم راه مهاجرت در پیش گرفتند ، میرمن پروین نیز با سایر هنرمندان ، سینما گران ، فلم سازان و ممثلین تیاتر وطن را ترک گفته به پشاور نقل مکان کردند. تنها محبوبه جباری تا آخرین نفس ها ، میرمن پروین یار و یاور بالین اش بود . سر انجام در عالم یاس و ناامیدی مورخ 8 دسامبر 2004 در کنار دختر دوست داشتنی اش محبوبه جباری جان را به جان آفرین بخشید. روحش شاد و خاطرش گرامی باد.
ترتیب و باز نویسی از نجیبه آرش
منبع:
آوای ماندگار زنان
برنامه یاد ها و خاطره ها از وحید غوثی در تلویزیون پیام افغان.
Google images

watch parween میرمن پروین

استفاده ازمطالب با معرفی ادرس سایت مانع ندارد.

دیدگاه مختلف عدالت اجتماعی درباره زنان

تصاویر زنان با سرنوشت اجتماعی متفاوت آنها

شیرین عبادی

خانم شیرین عبادی زن با شهامت، صدای زنان ایران وگلوی زنان دیگر گردید. وی درسال 2003 میلادی برنده جایزه نوبل از طرف حقوق بشر شناخته شد، دولت متعصب ایران وی را به جریمه ومالیات جایدادش به پرداخت یک ملیارد وسه صد میلون تومان محکوم نموده است درحالیه شیرین راازپول جایزه نوبل جایدادش را خریداری نموده است که مطابق قوانین مالیاتی کشور ایران از پرداخت مالیه معاف میباشد. اما نه تنها تمام اموال وحساب های بانکی اورا دولت ایران ضبط کرده اند، بلکه به پایین تر از ارزش واقعی قیمت گذاری کرده اند. خانم عبادی مجبور است به آقایان متعصب جریمه را تادیه نماید. اورا به همین دلیل هم ممنوع الخروج کرده اند، همه این اذیت برای خانم عبادی به خاطر آن است که اورا خموش سازند، مگر او دفاع زنان جهان را باخود دارد. ستمگران درتمام کشور های مختلف باعث خموشی شیر زنان میگردند، اکنون دو فوتوی دیگر را بنامهای ” نادیا انجمن و خانم ملالی جویا” از افغانستان مشاهده کنید.
عدالت اجتماعی
نادیا انجمن

که سرنوشت آنها با گروه دیگر ستمگران در کشورهمسایه ایران، باآنها چه کرده است. نادیا انجمن شاعر دلسوخته، دانشجوی دانشگاه هرات به عمر25 سالگی درسال 2005 میلادی خموش گردید و پسریک ساله از وی باقی ماند. جرم نادیا بخاطر سرودن اشعارش که گلوی زنان هرات وتمام زنان دیگر شده بود ، بود. بدستان شوهرش خموش شد. خانم جوان دیگر بنام ملالی جویا وکیل منتخب مردم ولایت فراه بخاطرگفتن حق، ازپارلمان افغانستان اخراج گردید.
تصاویر بعدی ذهنیت تاریک مردسالارن را نشان میدهد. زن دیگر انتهار میکند، چرا زندگی برایش ننگین شده ؟ …استفاده ازوجود زنان نه تنها درخوش گذرانی، برده دداری وستمگرایی مشهود است بلکه از احساس زنان دربرابر مرام های شوم و غیر انسانی شان نیز استفاده میکنند. پدیده جدید دیگری درمیان انتحار کننده گان بوجود آمده که عبارت است از زنان انتحاری میباشد در مناطق صعب العبور وقبیله نشین پاکستان و شمال شرق افغانستان یکتعداد زنان شستشوی مغزی شدند. این موضوع در طی چند ماه گذشته افشا گردید، این افشا گری توسط یک دختر 12 ساله پاکستان که از وی تقاضای این عمل غیر انسانی شده بود، فاش شد. میناگل دختر 12 ساله پاکستانی اعلام کردکه از وی به عنوان” بم انسانی” مورد آزمایش گرفته و توسط پولیس درمنطقه” موندا” درشمال غرب پاکستان دستگیر گردید. این عمیلات در مرزدو کشور ” افغانستان وپاکستان ” مدنظر بود. پاداش عمر شیرین آن دخت 12 ساله فردوس برین ازطرف گروه طالبان و القاعده بود. چراآن بهشت برین را خود کمایی نمیکنند؟…. این عمل جاهلانه تا حال در افغانستان وپاکستان صورت نگرفته بود، عقیده القاعده نمونه یی از انتحار کنندگان سرزمین فلسطین میباشد. انتحار که در ماه جون سال 2010 میلادی در منطقه “استان کونار” افغانستان صورت گرفت، انتحار کننده زن تشخیص شده بود. میناگل از انتحار خواهرجوانترش که در24 دسمبر 2010 میلادی درمنطقه باجور پاکستان رخ داد، گفته میشود، درآن انتحار 42 نفر پاکستانی کشته شدند. گروه‌های انتحاری زنان تحت فرماندهی قاری ضیاء رمان یک مقام ارشد دوجانبه طالبان والقاعده میباشد.

عدالت اجتماعی
<سیاه پوست امریکایی را مشاهده میکنید که دستگاه تلویزیون شخصی خویش را افتتاح مینماید. تفاوتها ازکجا تا کجاست، تصاویر مختلف ازچند کشور درعدالت اجتماعی زنان را مشاهده کردید. درکشور افغانستان زنان از حق تحصیل وکار محروم اند ودر عوض بگدایی در سرک های شهر دیده میشوند د. لطفاٌ نظریات تان را بنگارید نشر میشود. عدالت اجتماعی  درباره زنان

عدالت اجتماعی  زنان

سپاس از هنرمند محبوب ما فرهاددریا

دوستان عزیز در متن عکس ها نشر شده، با عرض معذرت دراین جاه نگاه کنید

سپاس از هنرمند محبوب

ارج گذاری بمقام والای زنان از دیدگاهی سراینده
“هی با یک تن، اتن کی میشود”
” فرهاددریا ”
در پاهیز سال 2010 میلادی اقغانستان بعداز سه دهه جنگ و حرام شمردن سازوسرود شاهد جمعیت بزرگ ازتشنه گان هنر موسیضی بود. هنرمند رسالتمند کشور «فرهاد دریا» دریای هنرش را برای تشنه گان هنر درسرتاسرکشورجاری ساخت. این هنرمند نامور از یک خانواده رسالتمند سربلند کرده ودرهمه حال عشق بوطن ومردم را وظیفه خود شمرده است. فرهاد دریا در ایام طولانی هجرت یک لحظه یاد مردم ومیهنش را فراموش نکرده ودایماٌ بوطنش سفرکرده است، زمانیکه اصلاٌ امنیت برای هیچکس مساعد نبود اوسفرها، پلان وپروژه های برای مردمش داشت. طرح ” کوچه” یک اقدام خیلی عالی و بشر دوستانه برای کودکان وهنرمندان آینده کشوربود موفقیت های شایان ازآن طرح وتراز اندیشه جناب ” دریا” بدست آمد. اندیشه های والای و انسانی جناب دریا بالاترازآنست که دیگران فکر میکنند. رسانه های جهانی بنابر آجندا، سیاسی، اقتصادی وغیره شان چهره وحستناک ازافغانستان را بنمایش میگذارند، جهانیان میداندیشند، شاید سرزمین افغانستان با هنر بیگانه است، درحالیکه افغانستان امروز، خراسان دیروز وآریانای کبیرخورشید هنرها درشرق بوده وهنرمندان، شاعران، نویسنده، نقاش، موزیشن وسرایندگان رسالتمند در دامانش پرورش داده است. روح بلند این گونه مردان وزنان درطول تاریخ درفراز قله های وطن پروازنموده واز بیعدالتی متاثر و برای عشق ومحبت، انسان دوستی و صلح اندیشیده اند. در سه دهه جنگ کشورما قربانی فراوانی داد وهنرمندان با سلول، سلول وجود شان درد جنک را حس وقلب شان لبریزازعشق انسان دوستی ومحبت بود. آنها برای از بین بردن خشونتها و آورد صلح وآشتی ملی با پیام هنرمندانه ایشان راه رسیدن به صلح را کوتاه ساخته، عشق خموش وصدی خفه شده موسیقی را دوباره بصدادرآورده ودردلها زنده ساختند. فرهاد دریا یکی ازهمان هنرمندان رسالتمند کشوراست که تمام آهنگ هایش پیام خاص برای مردمش داشته است، زمانیکه آهنگ سلام افغانستان و سرزمین من دیارنازنین من را سرود میلون افغان در داخل وخارج ازکشور را به وجد آورد، سال 2008 میلادی آهنگ زیبای “هی با یک تن اتن کی میشود، این وطن بی ما وطن کی میشود” را سرود. این آهنگ میلون هموطن را برای آشتی ملی واداشت. بلی آهنگ اتن مقدمه حرکت شتی ملی وصلح جناب دریا بود که دریای هنر را بمرام تحکیم صلح در سرتا سرکشور در جوش وخروش آورد . بتاریخ 21 اکتوبرروز جهانی صلح درسرزمین خورشید هنرها ” افغانستان” خیلی زیبا و بی سابقه تجلیل گردید. همان طوریکه جناب دریا در مصاحبه شان فرمودند که زنان هیچگاه آتش جنگ را درندادند . به همان دلیل کنسرت خاص برای بانوان بلخ در شهرمزار شریف اجرا کرد، واقعاٌ زنان بیشترازجنگ صدمه دیدند و بیشتربه صلح نیازمند میباشد، این ارج گذاری جناب دریا بمقام والای زنان هیچگاه فراموش نخواهد شد. تصاویر نشان دهنده امواج لبخند وعشق به زندگی است، چنانکه فرهاد دریا با پیام تحت عنوان بزرگ ” زندگی زیباست ” به حرکت آغاز کرده است، این زیبایی را هموطنان ما که هم اکنون درتحت فشار ناامنی زندگی دارند، حس کردند و برای چند ساعت از زیبایی زندگی لذت بردند. خوشا مادری که چنین فرزندی را در دامان پرمحبتش پرورش نموده است، خوشابحال فرزند “دریا” که مقام والای انسان بخصوص بانوان را ارج میگذارد. فرهاد جان همیشه چون دریا خروشان باشید تا ازخروش دریای هنر تان تحت نام زندگی زیباست، لذت و زیبایی زندگی را جهان بشریت با پیام های هنرمندانه وبشر دوستانه تان عرضه بدارد. ظفرمند وکامگار باشید.
به تصویر نگاه کنید.
zendagi-zebaast-mazaar-a-concert-for-women#5

عشق در همه جا سخن میگوید، ایکاش بشنویم

در یکی از روزهای برفی ویخبندان سرد کانادا منتظر دوستم در یک قهوه خانه نشستم، تا آمدن دوستم ازسردی هوا محفوظ باشم قهوه خانه ازدهام زیاد نداشت به میل خود یک میزرا که در کنارکلکین قرارداشت، انتخاب کردم. میزیکه در عقب میز من قرار داشت، یک زن ومرد باهم گرم صحبت بودند. صحبت شان روی تجارب زندگی، شکست و پیروزی، فراز و نشیب دنیا میچرخید . اصلاٌ متوجه ایشان نبودم روی چه مطالب صحبت دارند اما درصحبت شان کلمات آشناازبعضی نقاط کشورم یادشد توجه مرا جلب نمود. مرد گفت” آیا تو خط بر رادیدی؟… من آجاه را دید”. خانم قهقه خندید وگفت خط برنیست… خیبر است وبا همان خنده ادامه داد، خارجی های که در وطن ما مهاجراند، بسیارکلمات را غلط تلفظ میکنند، عجیب نیست زیرا هرزبان از خود قواعد ودستور دارد وتلفظ بدون مراعات دستور زبان برای هرکس در زبان بیگانه دشواراست. کلمه خیبرمرا بخود جذب نمود، درحالیکه انتظار دوستم را میکشیدم، حواسم متوجه بحث جالب آنها بود. مرد متوجه شد گویا من سخنان آنهارا میدانم، برای خانم اشاره بمن کرد وگفت او شاید از همان مملکت باشد. خانم گفت “آنها دراین شهرسرد ودر شمال کانادا زندگی نمیکنند زیراآنها درهوای گرم عادت دارند ومهاجرین آنکشورزیادتردرتورنتو، مانتریال وشهرهای پرُجمعیت هستند. مرد برای رفع تشویش خود ازجایش بلند شد واز من خواهش کرد تا ازشکریکه روی میزمن قرارداشت، با اجازه استفاده نماید. سرصحبت بامن چنین آغازگردید ازکدام نقطه روی زمین اینجاه ودراین شهرسرد آمده اید؟ ساده برایش افاده دادم ، از همان نقطه زمین که بالای آن صحبت دارید. خانم درجایش تکان خورد درهمین لحظه دوستم از راه رسید، آنها خواستند وتعارف کردند تا چند دقیقه دریک میزباهم بنشینیم، چهارنفر دوریک میزنشستیم وصحبتها اینطورآغاز گردید. سخن ازسوز عشق بود، از شکست، از جنگ و ازلشکر کشی ممالک زوزمند وکشتار مردم بیگناه و تجاوز بالای زیردستان .
آن مرد یعنی آقای رابرتسن یک امریکایی بومی بود که سالها حقوق شان توسط اشغال گران پامال گردیده بود، دریکی ازایالت های فقیرنشین که بیشتر نفوس آنرا مردم بومی امریکا تشکیل داده است، زندگی کرده بود وبعد از ختم بکلوریا دریکی دو رستورانت های شهر آن ایالت کار کرد وبادخترسفید پوست آشنا شد. این غریب بچه غربی برای مصارف گذاف عروسی جهت پیدا کردن پول برای جنگ عراق ثبت نام نمود، بعدازیکسال سربازی درعراق قشون امریکایی روانه افغالنستان گردیدند، او نیز رهسپار افغانستان شد. این عاشق دلسوخته، خانه صدهاافغانان مظلوم را زیر نام توریست ویران کرد تا خانه عشق خودرا آباد نماید، ازقضا در یک برخورد مسلحانه دست چپش راازدست داد و برای تداوی به امریکا برگشت. معمولاٌ قراردادهای جنگی برای سربازان درایام جنگ بیمه صحی می پردازد نه درحالت باز نشستگی . اما او که بازنشسته ومعیوب جنگ بود نیز شامل همین قاعده شد، مدت طولانی در دفاتر حقوقی سرگردانی کشید تا بتواند درمقابل از دست دادن دستش کدام بیمه دایمی بدست آورد اما کارگر نیافتاد وازسوی دیگر معشوقه بیوفا نیز رفع زحمت کرد و با شخحصی پولدارعروسی نمود. عاشق دلسوخته چون مجنون درصحرای سوزان عشق سرگردان ماند واز تلاشهای بی نتیجه، بروکراسی های دفاتر حقوقی واداری و قانون غیرعادلانه به ملال روحی مبتلا گردید، به حکم احتجاج کشوررا ترک و در کانادا جهت کار وزندگی اقامت گذید.
خانم لیزا یکی ازباشندگان قریجات کوچک ایالت شمال غرب کانادا بود دریک خانواده بزرگ ومتوسط الحال اقتصادی بزرگ شده بود، بعدازختم صنف دوازدهم جهت شمولیت دانشگاه باید پول کمایی میکرد تا بدون تشویش قرضه های بانکی شامل دانشگاه گردد، بدین منظور برای سربازی در اردو متجاوز کانادا ثبت نام کرد وعازم افغانستان گردید. او برای سه ماه درمرکز قرارگاه کانادا “کمپ جولیا ” واقع دارالمان کابل ایفای خدمت کرد وبعد قشوق کانادا بعوض عساکر امریکایی درولایت کندهارمنتقل گردید. لیزا که آن مرد امریکایی اورا( لز)صدا میکرد، تازه با مردم کابل آشنایی پیدا کرده بود اما زود روانه ولایت کندهارشد. ( لز) ازمردم سرکش وسرشارو کاکه کندهارگفتنی های زیاد به پیمانه کتاب داشت. مردان وزنان زیبا روی وجوانان مست وسر شار ازباده جوانی که باد تند روز گارجنگی هم آنها را تسلیم حوادث نمیکرد. لیزا یک سربازساده وبی صلاحیت بود صرفاٌ بخاطر تقویه اقتصادی خودش بدون هیچگونه اندیشه سیاسی، شامل خدمت سربازی شده بود مگرازعاقبت کارنمیدانست که او چنان پابند وگروگان شهر کندهار میگردد که حتا برای رخصتی هم بکانادا برنمیگردد. لیزا و رابرتسن که دارای تجارب همگون جنگی وشکست خورده عشقی بودند درهمین قهوخانه روی تصادف باهم آشنا گردیده بودند ودید وباز دیدهای شان تکرار گردیده بود و اکنون بالای زندگی آینده خویش فکر میکردند وطرح ازدواج میریختند. گفتنی های این دوعاشق دل شکسته چنان زیاد بود که روزها هردو باهم راز و نیازازعشق برباد رفته شان را داشتند.
لیزا مدتی دوسال چند ماه بدون اخذ هیچگونه رخصتی بخدمت سربازی در ولایت کندهاردامه داده بود. هرروز که چشم باز میکرد درفکرمیبود امروز کجا برای عملیات خواهد رفت، با چه نوع برخورد مقابل خواهد شد، چند تروریست را دستگیر خواهد کرد، مردم کندهار درنظرش دشمن بود و کندهاری ها نیز با دشمن مسلح که درخاک شان متجاوربودند، مقابل میشدند. نتیجه جنگ بی ثمرجز تولید کنیه، تشدید حس انتقام جویی چیزی بیش نبود، لیزا هرروز دلتنگ میشد و آنچه را که درتلویزیون کاناد وامریکا دیده بود، درکندهار نمی یافت. هرروزکه میگذشت ماهیت جنگ بیحاصل برایش روشن تر میشد. یکروز بعد ازعلمیات خیلی شدید وخطرناک به اردوگاه بازگشت و دربسترش درازکشید، چشمانش دردوخط موازی راه کشید، حوادث که در طول روز در قریه پنجو اتفاق افتاده بود درجلو چشمانش میچرخید، هرقدرکوشید برای صرف شام خودراآماده سازد اما نشد که نشد. اوهمان روز، دربازگشت ازعملیات درباره جنگ واشتراکش درقتل آدمهای سرزمین دیگر که فرسخ ها راه ازخانه ومکان اصلی او فاصله داشت، متفکرشد. از طرف دیگر آهسته اهسته با فرهنگ مردم روستایی وشهری ولایت کندهار آشنا میشد و درک میکرد {هرگاه خود جای آنها قرارگیرد وعسکر مسلح بیگانه “افغان” درکوچه وپسکوجه دیار آبایی شان گزمه بزند، چه احساس خواهد داشت}. روزهای بعد زمانکه اردوگاه را بقصد وظیفه ترک میکردند، قوماندان مسوول یونت آنها را برای تامین امینت وایجاد روابط دوستانه با مردم در مرکزشهر فرستاد. اودرهمان آفتاب گرم و آسمان شفاف کندهار با مردم شریف کندهار تماسهای برقرارکرد، قلب شانرا شفاف تراز آسمان یافت. لیزا، جیمز، اندرو وجکی با دکانداران محلی گفت و شنود های دوستانه داشتند. دریکی از دکانهای شهر که لباس، تکه وصنایع دست دوزی ازقبیل کلا موره دوزی زردوزی وغیره فروخته میشد، با دکاندارآن صحبتهای صمیمانه برقرارکردند. دردکان یک مرد مسن باسه پسران جوان ونو جوان باهم کار میکردند. یکی آن جوان نازنین شیربچه کندهاری با قامت بلند، چشمان خمار سرمه کشیدگی ویا به حرف لیزا که چشمانش را مکیاژ کرده بود، بالباس محلی برنگ سبز وباسند سفید خامک دوزی شده بود، برتن وعرق چین زر دوزی نیز برسرداشت. بیخیال و بی باک با مشتری وهمکارانش میخندید و با ژست وحرکات که کرکتر ذاتی او بود درعالم بیخیالی مصروف خرید و فروش وخندیدن با دوستانش بود، با همدلانش بالای عساکر با زبان پشتو شیرین تمسخر میکرد. لبان جگری رنگش دل وجگر لیزا را با خود میبرد. لیزا درطول روز باید درسرتاسر بازار درحرکت وگردش میبود اما زیادتر وقت را در مقابل آن دکان ضایع کرد، همکارانش برای گردش میرفتند مگر لیزا بهانه میکرد وبا جکی وگاهی با اندرو درمقابل همان دکان وقت را سپری مینمود. شب که دربستر خواب رفت تخیل درذهن او رخنه کرد” چرااین جنگ بیحاصل دوام دارد، چرا باید انسان زندگی انسان دیگررا ازبین ببرد، چرا ما با وسایل جنگی درکشوری که اصلا زبان همدیگررا نمیدانیم ، بخاطر منافع سیاسی ویا اقتصادی، خویش زندگی آرام دیگران را برهم میزنیم ” این چرا ها و برخورد عساکر در برابر مردم روستایی مغزاش را برمه میکرد. بسترش درآن هوای گرم کندهار به جهنم مبدل شده بود. روزهای بعد جمیزیک سرباز که از ایالات فرانسوی زبان کانادا بود و همیشه با لیزا در یک یونت کار میکرد، درضمن گردش با مردم محل صحبت میکرد وعدم اعتنای مردم را دبرابرعساکر و خشنوت آنها را عدم فهم تعلقی مینمود ودردلش کینه میورزید وحتا از صحبت صمیمانه لیزا با مردم نیز جلوگیری مینمود و برافغانها دشنام میداد. لیزا با جمیز همیشه برخورد شدید میکرد.
بعدااز یک مدت لیزا با همان فرزند رشید کندهاری آغاز صحبت کرد، اوانقدرمغروز جوانی خود بود که اصلاٌ برلیزا نگاه هم نکرد. مگرلیزا آهسته آهسته دل ازکف میداد، شیر بچه کندهاری درتخیل سرباز سلاح بردوش چشم آبی وموطلایی نبود. اما لیزا هرشب دعا میخواند تا برای امنیت در شهربرود واورا از دور زیارت کند. لیزا جزسربازعادی بیش نبود باید تابع امرخدمت سر بازی میبود، هرگاه بوظیفه میرفتند ویا برمیگشتند لیزا همیشه تلاش میکرد از میان بازارگذرکنند تا بتواند آن شیربچه را تماشا کند. عشق با لیزا سخن میگفت، عشق وجود لیزا از کینه وجسارت جنگی پاک کرده بود، عشق لیزا پابند اصول زندگی واحترام به انسان ساخته بود وقلبش را میفشرد. عشق شیر بچه چشمان سیاه، قامت بلند روح وروان لیزا را تسخیرکرد. لیزا که در یک دهکده کوچک و کم نفوس و هوای سرد کانادا زندگی کرده بود وحتا شهرهای بزرگ کانادا را نیز ندیده بود چطور دل بدیار دوربست و باگرمی های کندهار مدت دوسال وچندماه بدون اخذ رخصتی بکار ادامه داد. بالاخره زمانی فرارسید که مادر مریض شد ولیزا بدیدن مادرش بکانادا برگشت، مدت چند ماه رخصتی برایش چند سال سپری گردید و برای مادرش گفت : مادر ما غربیها با این همه تمدن پیشرفته، اقتصاد قوی، تکنالوجی مدرن فکر میکنم تمام انسانیت درضمیرما نهفته است مگر برخلاف با صممیت و محبت خانواده، فرهنگ مردم دنیا بیگانه هستیم، نگهداری همین اقتصاد سرمایه داری ماراازمحبت فامیلی، رفاقت صمیمانه، مهر ورزیدن به انسان وانسانیت وغیره اخلاق اجتماعی بدورنگهداشته است. من مرد را در کندهار میشناسم که الفبای زبان مادریش را نمیداند، اما آنقدردرمحبت فامیلی ودوستی صمیمانه با رفقای اش مغروراست که ما را به بهای یک گربه خانگی هم نمیخرد.
لیزا بعد از رختصی دوباره به کندهار افغانستان برگشت درهفته اول یکی دوبار از بازار گذرکرد مگر چشمش بدیدار آن بلند بالا و چشم سیاه روشن نگردید. جمیز همان سرباز کینه توز حوادثیکه درغیابت لیزا اتفاق افتاده بود، بیان کرد. روزی که از مقابل دکان چشمان سیاه گذرکردند، جمیز گفت” درهمین محل حادثه رخ داد، یک تعداد نیز دستگیرگردیدند”. آن کندهار زیبا در دیدگان لیز زشت وبه جهنم تبدیل شد، فکرکرد آن سیاه چشمان طومه حادثه گردیده است. مگر نمیدانست چطور پیدا کند که او زنده است یا نه ….. زیرا آن جوان مغرور هیچگاه به لیزا خودرا معرفی نکرده بود وباید هم معرفی نمیکرد، او چه میدانست که لیزا در لباس سربازی “دشمن” قلب روف ومهربان دارد وبالاترازهمه شیفته اومیباشد. لیزا صرف شنیده بود که آن مرد مسن او را دل صدا میزد مگر بچه های جوان که لیزا را میدیدند برایش میگفتند، دلک آنطرف نگاه کن …اونه زرد گونه آمد. این زرد گونه دل باخته وسینه سوخته در نبود دل عنان راازکف داده بود، شبها خواب ازچشمش فرارکرده بود وبالاآخره دربستربیماری افتاد. مدتی بیمار بود و برای معاینه در شفا خانه اردوگاه رفت، اتاقهای مریضان توسط پرده ازهم جدا گردیده بود، چشم لیزا در اتاق مقابل افتاد. چهره آشنا اورا بطرف خود میکشاند، اوبدون رعایت قوانین وقیودات عسکری داخل اتاق مقابل شد، چشمانش به چشم مریض اتاق مقابل گره خورد. قلب لیزااز حرکت باز ماند، پاهایش سیستی کرد و قدرت ایستادن ازوی سلب شد، برایش سلام داد، شیربچه افغان رویش را برگشتاند و نخواست آن دشمن زردگونه را ببیند.
اورا دستگیرکرده بودند وشکنجه داده بودند، سروصورت زیبای او تغیرکرده بود تنها چشمانش نشان از پیشین بود وبس. لیزا هرقدر با و صحبت کرد مگرسیاه چشمان همان قدر نفرت وانزجارنشان داد. لیزا گفت، اگرشاهد برای اثبات بیگنائی ات ضرورت داری، نام من لیزااست ادرس یونت و گروپ محاربوی خودرا معرفی کرد و ازاو خواهش کرد، لطفاٌ…..لطفاٌ بامن سخن بگو … میخواهم ترا کمک کنم. لیزا تلاتش نهایی خودرا در رهایی او بکاربرد وخود نیزازوظیفه سبکدوش گردید وبه کانادا آمد. لیزا پول هنگفت بدست داشت، بعوض انکه با پول دست داشته اش شامل دانشگاه میگردید، مدت یکسال درخانه نشست و هرلحظه دل ودیده اش درهمان بازار کندهار، مرد چشمان مست سرمه دار را نگاه میکرد، بیاد آن شیر بچه افغانی فریاد ازسلول سلول بدنش برمیآمد وبه امراض گوناگون روحی متبلا گردید، بعد یکسال بایک دوستش که اوهم درکندهار سر باز بود، روانه کندهارشد. کوچه بکوچه و قریه به قریه اورا پالید ودل را نیافت، دل از دلخانه فرارکرده بود. بالاخره همان مرد مسن که هنوزهم دردکان کارمیکرد، لیزا را گفت تو ازاو چه میخواهی ؟… لیزا چه باید میگفت؟… آنچه در سینه داشت بیان کرد. مرد برایش گفت “ایکاش شما سلاح بدوشان پیام آور صلح ودوستی میبودید، شما دوستی ها را برهم میزنید، مردم را کینه توز میسازید و صفوف دشمن را تقویه میکنید، آیا این راه حل وآوردن صلح وثبات در این کشوراست؟…. آیا تواز خود نمیترسی که قریه به قریه دنبال یک مرد بیگانه میگردی؟ آیا با آن جفایکه درحق آن جوان انجام دادید، انتظار دیدارش را هم دارید؟ ….” بلی لیزاانتظاردیدارش را داشت فقط میخواست بداند که بالای اودرزندان چه گذشت … میخواست برایش بگوید که روی چه مشکلی برای سربازی حاضر وسلاح بردوش نهاده بود، میخوت دل بداند که این همه سه سال سربازی وسیله ای بود قلب لیزا با او پیوند داد… لیزا میخواست دل بداند که دل او درگرو دل سیاه چشمان است…میخواست بگوید دوستش دارد.
آن چشم آبی ومو طلایی ذلیخا گونه کوچه به کوچه شهرکندهارگشت از کودکان مدد خواست و سرانجام بدرخانه اش رسید. برای رفیق همسفرخود گفت، عشق کاردل است وآتش بازی… سربازی کار خشم وکینه است. من با آتش خشم جنگ در این کوچه ها گزمه کردم، آتش فیر کردم مگرنمیدانستم که آتش عشق قویتراز آنست وسلول سلول بدنم را آتش میزند وخاکستر میسازد همه آن آتش خشم وکینه را درهم میشگافد ودودل را پیوند میدهد…اگردراین آتش بسوزم، عیب نیست زیرا لهیب آن بدنم را شراره کرده و مرا خاکستر میسازد. بلی لیزا در آتش با خودش بازی میکرد، عقب خانه یکمرد که نه زبان اورا میدانست، نه وجه مشترک فرهنگی با او داشت ونه نام وادرس اورامیدانست درشرایط جنگ عقب او درشهر کندهار رفتن، خود کشی است. اما او خود کشی را قبول کرده بود پشت دراش رفت. چند بار صلیب حضرت مسیح را بوسید ودرزد، یک خانم با قد میانه ملبس بالباس زیبای محلی که با خال و ستاره زینت شده بود، دررا کشود. همینکه چشمش با چشم لیزا گره خورد، فوراٌ در را بشدت بسته کرد وچند دشنام نیزنثار لیزا کرد و رفت. لیزا متوجه شد مردی ازپشت پرده اورا نگاه میکند….بعداز اندک درنگ دردوباره بازشد….دل با چشمان مست سرمه دارش با قامت بلند وموهای مشکینش دربرابر لیزا قرارگرفت. لیزا بدون هیچ گونه حرف وسخن ازهوش رفت. مرد به کمک دوست لیزا اورا بداخل خانه برد. اندک حالش بهترشد، بعداز چند جمله سخن دریافت که چند ماه ازعروسی دل با همان خانم که در را کشوده بود، میگذرد و اولین طفل شان را منتظراند. عشق چی نمیکند، دلهارا میشکند، قلبهای را پیوند میدهد، مرزها را میشگافد، ابرها را پاره میکند، فاصله ها را کوتا میسازد، در هردیار تجلی میکند، درهرجا سخن میگوید …..ایکاش بشنویم .