از طفیل عشقری، شایق جمال و حیدری
بوریای فقر ما پهلو به دیبا میزند
این بیت را از آن جهت به عنوان حسن آغازین سخن برگزیدم که از یک سو بیانگر تاثیر پذیری شعر شاعران نامدار و سخنوران فرهیخته ی ادب فارسی بر جناب نثاری است و از سویی هم بیانگر تاثیر پذیری اندیشه های عرفانی جهان بینی فلسفی، جاذبه های فکری آنان بر وی است. چنانکه جناب نثاری با توجه به عزت نفس و مناعت طبع خویش در ” سخن شاعر” چنین نگاشته است: من که جرات و اجازه ی آن را به خود نمی دهم که نام خود را در ردیف شعرای جلیل القدر زمان خود ثبت نمایم، مگر زخمه ی مضراب نگاه های نافذ، مهرآفرین، جذاب و توجهات آن بزرگوارانی که در رشد، پرورش و شدن من نفس ها سوخته اند؛ مرا وادار ساخت تا داشته هایی را که در حد برداشت، استعداد، قابلیت و دید خود از عرصه های مختلف عرفانی، ادبی، اجتماعی و سیاسی داشتم، بدست نشر بسپارم.
دیوان جناب نثاری با قطع و صحافت زیبا در ۶۵۸ صفحه به چاپ رسیده است که با “سخن شاعر” آغاز شده و بعد با تقریظی از نجم العرفا حیدری وجودی آذین یافته است. به دنبال آن “زنده گی نامه ی شاعر” نوشته ای از خواجه محمد نعیم صدیق، تقریظی از آقای افسر رهبین، شعری از نقشبند وجودی، تقریظی از سرمحقق اقای واجد، یادداشتی از مرحوم فطرت افغان و سخنی کوتاه در باره ی آقای نثاری و اشعارش، نوشته ی آقای” نادر خرم” زیور آرای دیوان او شده اند. پس از آن “حمد و مناجات”، “نعتیه ها”، “غزلیات، “رباعیات و دو بیتی ها”، “سروده های اجتماعی، “اخلاقی و سیاسی” شاعر و “یادداشتی هم از گرد آورنده ی این دیوان” قبول احمد نثاری به پایان رسیده است.
ادامه خواندن نگاهی به دیوان اشعار نثار احمد ” نثاری”: مهرالدین مشید