در باره چاپ کتاب آوای ماندگار زنان رسانه های جمعی افغانستان.
دسته: مسایل اجتماعی
سلسال و شاهمامه دو عاشق و معشوق بامیان : دکتور عنایتالله شهرانی


در روزگاران قدیم جوانی بود به نام سلسال فرزند جهان پهلوان در بامیان و شاهمامه (شهمامه) دختر زیباروی مهلقا دختر میر بزرگ بند امیر بامیان. این دوجوان در زیبایی در دنیا نظیر نداشتند و شاهمامه بهحدی زیبایی داشت که همگان پیر و جوان، زن و مرد شبها و روزها از قشنگیها و طنازیهای او حکایه میکردند و دختران جوان افسوسها میخوردند که چهرههای آنها به مانند شاهمامه میبود. از جانب دیگر شهمامه که در میان هفت پردۀ حریر با ناز و نعمت فراوان بزرگ شده بود و به گفته مردمان چنان زیبایی داشت که یک رخ او آفتاب و رخ دیگرش چون مهتاب میدرخشید، چنان به سلسال دل داده بود که نه شب خواب داشت و نه روز آرام. دوستان و خواهرخواندههایش میگفتند که ای شاهمامه تو به این زیبایی و به این بزرگی که دختر یکدانه و نازدانۀ میر هستی هیچکس به جز از سلسال نمیتواند به تو برابر باشد. همانگونه که تو زیباستی و محبوب همهگان میباشی سلسال هم فرزند جهان پهلوان بامیان است و در پهلوانی و غیرت و شجاعت کسی نمیتواند با او برابری نماید. میگویند دل را به دل راه است همان عشقی را که سلسال دربارۀ شاهمامه داشت،
ادامه خواندن سلسال و شاهمامه دو عاشق و معشوق بامیان : دکتور عنایتالله شهرانیصحبت های دکتور عنایت الله شهرانی و دکتور واسع لطیفی در مرود عبدالرشید لطیفی در برنامه چهره های آشنا با محترم مدنی
این صحبت ها یک برگه از تاریخ فرهنگی و تیاتر افغانستان میباشد.
پرواز شماره ۲۰۲ هواپیمای آریانا : داکتر صبورالله سیاه سنگ

بامداد شنبه ۳۰ عقرب ۱۳۳۸ [21 نومبر 1959]
هواپیمای آریانا از بیروت رهسپار تهران و سپس رونده قندهار بود. در دقیقه دوم پرواز از فرازای نهچندان بلند سرنگون شد. مژه برهمزدن، سرنشینان واژگونبخت در میان درختان خرما و زیتون دامان تپه عرمون کسروان (لبنان) افتادند. ستونهای سرگردان دود از زمین آتشگرفته راه آسمان را در پیش گرفتند. شاید میخواستند واپسین آه قربانیان را به درگاه خداوند رسانند.
در میان کشتگان و زخمیهای چندین کشور، آن روز افغانستان دو هستی بزرگ را از دست داد: محمدحیدر ژوبل و شاهمحمد رشاد. خوشبختانه محمدنبی کهزاد با سوختگیهای فراوان، از دام مرگ رهید و تا 2012 نزدیک به صد سال زیست.
ادامه خواندن پرواز شماره ۲۰۲ هواپیمای آریانا : داکتر صبورالله سیاه سنگفروپاشی ذهنیت ها : عبدالناصر نورزاد

سقوط افغانستان به دامن هرج و مرج، بار چندم است که در تاریخ افغانستان اتفاق می افتد. به همین لحاظ است که مردم نسبت به این سقوط و حاکمیت جبارانه تروریسم قومی و دولتی، واکنش خاصی نشان ندادند. آسیب شناسی های صورت گرفته از جامعه افغانستان با ترکیب قومی چند پارچه و متکثر، یک جامعه به شدت چند قطبی با گسست های عمیق اجتماعی را نشان می دهد. نگارنده قصد دارم به علت های این فروپاشیدگی تاریخی و گسست در مسیر مدنیت شهری، حاکمیت طالبان و ایجاد فضای جدایی طلبی، به چند مورد خاص در این خصوص اشاره کنم:
ادامه خواندن فروپاشی ذهنیت ها : عبدالناصر نورزادبانو پیکر«جلوه » افسانه را چنین می شناسیم: نوشتهء : ماریا دارو
خانم پیکر «جلوه» افسانه هنرمند با استعداد؛ از تیاتر شهر « شاری » ننداری تا ستودیوی رادیو کابل وقت با آواز ملکوتی و کرکترعالی و شخصیت بی همتایش در جمع هنرمندان کشور شهرت داشت. وی با برخورد صمیمانه خود در قلب تمام همکاران رادیو تلویزیون ملی و سایر هنرمندان جا داشت. خاطرات نیک و فراموش ناشدنی از خود بجا مانده است. او یکبار چنین خوانده بود « من لاله آزادم خودرویم وخودبویم- در دشت مکان دارم ؛ فارغ ز لب جویم» اکنون این بانوی آزاده فارغ از همه دغدغه های دنیا گردید و در دشت مکان اختیار کرد مکان ابدی برایت افسانه جان سایه رحمت الهی باد.
بانو پیکر «جلوه » افسانه را چنین می شناسیم :

« لیسه نجات « امانی » به اساس قرار داد جانبین کشورألمان و افغانستان اعمار گردیده بود و استادان آلمانی به تدریس در لیسه نجات اشتغال داشتند اما در زمان جنگ جهانی دوم استاد دان آلمانی به کشورشان برگشتند. دانشمندان افغانستان از بسته شدن آن لیسه در هراس بوند. بر اثر زحمات و تلاش های شادروان استاد عبدالغفور برشنا که خود نیز به زبان آلمانی مسلط بودند ٬ از دانشمندانی که زبان آلمانی میدانستند؛ تقاضا نمود که در کنار وظايف رسمی شان جهت فعال نگهداشتن لیسه نجات « امانی » به تدریس شاگردان بپردازند. در النجا زمینه رشيد هنر تئاتر نیز مطرح گردید.
ادامه خواندن بانو پیکر«جلوه » افسانه را چنین می شناسیم: نوشتهء : ماریا دارویـاد شوربازار کابل بخير: بقلم ماریا دارو
این داستان یکی از روابط اجتماعی مردم افغانستان را بیان میکند….نوشته از بانو ماریا دارو و به صدای رجنی پران کمار خوانده شده است.
بالی ویدیو فشار بدهید و داستان را استماع بدارید. تشکر
بیوگرافی زنده یاد استاد هاشم چشتی؛ نوشته : سهیل رسا

استاد هاشم، پسر بزرگ چاچه محمود درسال ۱۳۱۳ هجری خورشیدی در گذرخواجه خوردک کابل چشم به دنیا گشوده است . پدر محمد هاشم که خود ازجمله هنرمندان و طبله نوازان مشهور کشور بود پسرش را تحت تربیه گرفته از شش ساله گی انگشتان کوچک محمد هاشم را بالای زیر وبم طبله گذاشت از یک تا شانزده شمار نموده و دوباره یگ گفت یعنی از مشهور ترین تال طبله که تین تال نامیده میشود به پسرش آموخت. محمد هاشم نیز نظر به علاقه که به هنر موسیقی داشت همه روزه به تمرین می پرداخت تا اینکه برای اولین بار درسن نه سالگی نخستین برنامه هنری طبله نوازی اش را از طریق امواج رادیو کابل وقت اجرانمود.
ادامه خواندن بیوگرافی زنده یاد استاد هاشم چشتی؛ نوشته : سهیل رساعجایب! سرودهء از: هارون یوسفی

ما را برای سوز و گداز آفریده است
گویی که در تنورِ خباز آفریده است
یک عده را رذیل و حرامی و بیشرف
مابقیه را فرشته و ناز آفریده است
ادامه خواندن عجایب! سرودهء از: هارون یوسفیزندگی واقعی از شصت سالگی آغاز میشود؛ نوشته : اسماعیل محشور
جملهی را که از یک فرانسوی در یک جایی خواندم؛ باورم نمیشد که این یک جملهی معناداری باشد؛
مگر ممکن است! فکر کردم که حتمن برای دلخوشیست و روحیه دادن و از آن حرفهای امیدوار کننده؛ اما این جمله در ذهنم ماند و مرا به بلندای دیدگاه تازهی برد. اگر باور داشته باشیم که زندهگی یعنی آزادی و یا به تعبیر دیگر آزادی یعنی زندهگی، میبینیم که سر آغاز واقعی آزادی میتواند در شصت سالگی باشد. آزادی از بند خود باور نداشتن و آغاز مهربانی با خود و قبول شخصیتیکه هستیم، رهایی و تلاش برای تغییر آن، این خود اولین احساس آزادیست؛ آرامش وپذیرش آنچه که هستیم و نه سر زنش و نه بهرخ کشیدن خطاهای که مرتکب شدهایم.
آزادی از اجبار بهکار کردن مگر برای سرگرمی و لذت بردن؛
آزادی از اجبار به خوردن، مگر در حد زیستن و سلامت ماندن؛
ادامه خواندن زندگی واقعی از شصت سالگی آغاز میشود؛ نوشته : اسماعیل محشورهنر پیشه_ شخصیت دوم « عزیز فروغ »: موسی رادمنش

هنرپیشه شخصیت ممتاز یست که ذهن ، روان واعضای بدنش برای بیان وافرینش شخصیت دوم ( کرکتر) توام با حرکات متناسب ، موزون ،حین اجرای نقش هویدا وظاهر میشود.
هنر پیشه_ ( اکتور)
هنرپیشه _ ( اکتریس)
هنر پیشه( اکتورو اکتریس) در صحنه تیاتر( نمایش) ودر صحنه فلم که ظاهر میشوند از خود، مواردبا هم مشترک دارند.
در هردو زمینه سعی دارد ، کرکتر یا شخصیت را كه برایش سپرده شده، با تحلیل از واقعیت شخصیت دوم( نقش) خصوصیات آنرا برجسته همراه با مهارت هنر بازیگری وخلاقیت عمل، توانایی، حرکات موزون به اجرا درآورد.
ادامه خواندن هنر پیشه_ شخصیت دوم « عزیز فروغ »: موسی رادمنشبرای تغییر مثبت هیچگاه دیر نیست : داکتر ناصر اوریا

نوبل مالكِ كمپنى هاى سلاح سازى، مخترع ديناميت و چندین مادهٔ منفجرهٔ ديگر زمانی تغییر مسیر داد که روزنامه فرانسوی وی را “سوداگر مرگ” لقب داد.
در سال ۱۸۸۸ لودویگ، برادر نوبل فوت نمود و چندین روزنامه اشتباهاً آنرا منحیث خبر مرگ نوبل نشر نموده بود.
نوبل از خواندن خبر مرگ در یک روزنامهٔ فرانسوی که نوشته بود:
“سوداگر مرگ مُرد” به وحشت افتاد و تغییر از آنجا آغاز گردید و نام نوبل ماندگار شد.
معلومات بیشتر:
نوبل څوک وه؛ د” مرگ سوادگر” یا د سولی سفیر؟
الفرد برنهارد نوبل د ۱۸۳۳ کال د اکتوبر په ۲۱ نیټه په سویدن کی نړی ته راغی او د ۱۸۹۶ کال د ډسمبر په ۱۰ نیټه د ۶۳ کلونو په عمر وفات شو.
نوبل ۳۵۵ اختراعی درلودی چه زیادتره یی د منفجره موادو او سلاحو په برخه کی وی. نوبل په کال ۱۸۶۷ کی ډینامیټ اختراع کړ.
ادامه خواندن برای تغییر مثبت هیچگاه دیر نیست : داکتر ناصر اوریاپیشگفتار از دانشمند محترم پروفیسور دکتور سرور مولایی درباره کتاب امثال و حکم دری و پشتو» تألیفات آقای دکتر شهرانی

بیگمان هر خوانندۀ فارسیزبان از تاجیکستان تا ایران، در این مجموعه مقدار معتنابهی از امثال و حکم رایج در جامعۀ خود را پیدا میکند و بهتعداد دیگری که برای او تازهگی دارد بر میخورد. همانگونه که در موارد متعدد شواهد شعری از شاعرانی چون حکیم ناصر خسرو قبادیانی بلخی، حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی و حکیم نظامی گنجوی و حکیم سنایی غزنوی و مولانا جلالالدین محمد بلخی و افصحالمتکلمین سعدی و لسانالغیب خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی و صائب تبریزی و بیدل دهلوی و اقبال لاهوری را در ذیل امثال و حکم خواهد خواند و گاه صورتی را که در این کتاب آمده است با آنچه که در جامعۀ او به کار میرود صرفنظر از اختلاف عبارت یکی خواهد یافت و گاه از یک مثل چند صورت را ذیل یکدیگر ملاحظه خواهد کرد و آنگاه اگر به سر قصه واقف نباشد و فقط به عنوان کتاب «ضربالمثل های دری افغانسان همراه با تعابیر و حِکم» توجه کند، تعجب او بر انگیخته خواهد شد که به جای خود میمون و مبارک است.
ادامه خواندن پیشگفتار از دانشمند محترم پروفیسور دکتور سرور مولایی درباره کتاب امثال و حکم دری و پشتو» تألیفات آقای دکتر شهرانینگاهی به یک آیین زن ستیزی درجهان : داکتر حمید الله مفید

یکی از خشن ترین دوره تاریخ بشری که در آن زن ستیزی به اوج خود رسیده بود دوره بابلی ها بود.در آیین بابلی خدای بود به نام مردوک که خدای آفرینش و باروری بود. و جانشین ( آنو) خدای خدایان شده بود. نام مردوک از ریشه سومری ( مراوتو) گرفته شده است و بابلی ها او را به امروتوک و سپس مردوک ساخته بودند.
مردوک خدای زن ستیز و طالبی بود. در دین مردوکی زنان موجودات نجس شمره می شدند، بانوان اجازه نداشتند. تا در مهادژ ها یا معابد داخل شوند. زن اجازه نداشت تا بدون اجازه شوهران شان از خانه های شان بیرون شوند.
ادامه خواندن نگاهی به یک آیین زن ستیزی درجهان : داکتر حمید الله مفیدتاسیس درافغانستان بانک وحذف واژه دری از بانک نوتهای افغانستان : پوژهوشگر بصیر حسن زاده
شايد اين بهانه خوبی برای پرداختن به سرگذشت اسکناس افغانی باشد. زيرا افغانستان ممکن است از معدود کشورهايی باشد که با تغيير پادشاهان و حکام، پولها نيز همانند پرچمها و نمادها تغيير می کند.


دوره امانی
شايد اين بهانه خوبی برای پرداختن به سرگذشت اسکناس افغانی باشد. زيرا افغانستان ممکن است از معدود کشورهايی باشد که با تغيير پادشاهان و حکام، پولها نيز همانند پرچمها و نمادها تغيير می کند.
دوره امانی
يک روپيه کابلی
اولين اسکناس افغانی در سال ۱۲۹۸خورشیدی منتشر شد
اولین پول کاغذی (اسکناس يا بانکنوت) افغانستان در سال ۱۲۹۸خورشیدی در دوره امان الله خان به ارزش یک روپیه کابلی به چاپ رسید.
ادامه خواندن تاسیس درافغانستان بانک وحذف واژه دری از بانک نوتهای افغانستان : پوژهوشگر بصیر حسن زادهداکتراکرم عثمان آن روایتگر بزرگ، خود به روایتی بدل شد : استاد پرتو نادری

این کوزهگر دهر چنین جام لطیف
میسازد و باز بر زمین میزندش
آن روایتگر بزرگ، خود به روایتی بدل شد …
درختان انبوه شاخ ادبیات و فرهنگ افغانستان یگان یگان فرو میغلتند و سر بر خاک غربت میگذارند. درختان انبوه شاخ ادبیات و فرهنگ افغانستان چارۀ دیگری ندارند، جز آن كه مرگ را پذیرا شوند، بی آن كه زمزمۀ نسیم آشنایی از سرزمین خود بشنوند.
ادامه خواندن داکتراکرم عثمان آن روایتگر بزرگ، خود به روایتی بدل شد : استاد پرتو نادرید ډاکټری ماهره صفدری شمس لنډ ژوندلیک : داکتر ناصر اوریا

ډاکټره ماهره صفدری شمس (جون ۲۰ ۱۹۴۰ – ۱۸ نومبر ۲۰۰۶) په کابل کی نړی ته سترګی پرانستی او د ملالی ښوونځی څخه له فراغته وروسته د کابل پوهنتون د طب پوهنځی کی یی طبی تعلیمات سر ته ورسول. د کابل، بغلان، کندهار او پکتیا ولایتونو کی یی خلکو ته ستر طبی خدمتونه تر سره کړل.
اروا دی ښاده، د سترو خدمتونو یاد دی تلپاتی او لوړ جنت دی ځای وی.
سوانح مختصر داکتر ماهره صفدری شمس
یکی از زنان منور٬ پیشگام طبابت افغانستان، مادر مهربان و طبیب خدمتگار افغان ها مخصوصاً زنان محروم کشور.
ادامه خواندن د ډاکټری ماهره صفدری شمس لنډ ژوندلیک : داکتر ناصر اوریاخلق دُر دانه لری: دکتر فیض الله ایماق
کتاب خلق دُر دانه لری نوشته آقای داکتر ایماق ” خلق در دانه لری – در دانه های خلق
ادب عامیانه تورکان افغانستان با ترجمه دری
میباشد. بالای لینک کلیک بدارید
مرغ زیرک در دو حلقه بند است : نوشتهء دکتر حمید الله مفید

پس از سالها تک و دو و کار و بیکاری در فرجام بمبیرک خان به تقاعد سوق شد.
با ساز دوران بازنشستگی رقص میده میده روزگار را با شک وتردید انجام می داد.
با وجود آنکه بغلکش گرم وروزگارش عطر آلود بود، با زرنگی که داشت طی درخواستی از اداره بازنشستگی تقاضای (گروندزیشرونگ )( یا پول کمکی برای بازنشستگان) را کرد و در خواستی به اداره مربوطه نوشت و یاد آور شد ، که اگر برایش کمک نکنند، از گرسنگی و بدروزگاری تلف خواهد شد ، آنگاه خون او در گردن دولت خواهد بود.
ادامه خواندن مرغ زیرک در دو حلقه بند است : نوشتهء دکتر حمید الله مفیدسینمای مُفت ! خاطرهء از : استاد محمد بشیر دود یال

من شاید صنف سوم وپیشینکی (شاگرادنیکه بعد ازچاشت مکتب میرفتند)بودم، روزی پدر مرا از خیابان به خانه ی مامایم که در نقاش/جوی شیر بود فرستاد. در همان روزها سرکی که امروز از زیرزمینی به سمت نواباد و دهمزنگ رسیده، جدیداً قیرشده بود وبه نام “سرک نو” یاد میشد، ولی آثار حوض مرغابی، کوتی و بعضی سراچه های سنج دار هنوز باقی بود. وقتی در کنار گالری ملی رسیدم، رُنا و عایشه هم صنفی هایم را دیدم در لباس مکتب. تعجب کردم. پرسیدم: هی کجا میروید(شاید بدون سلام و علیک!) گفتند ما سینما می رویم. ترسیدم.
ادامه خواندن سینمای مُفت ! خاطرهء از : استاد محمد بشیر دود یالبگذارید سیاستمداران شعبده بازی کنند؛ نویسنده: سید سلیمان ندوی؛ ترجمه دکتور سیاه سنگ
سخنرانی: 27 اکتوبر 1933
برگردان: سیاسنگ
نود سال پیش، محمدنادرشاه سه تن از بزرگان هنر و فرهنگ هندوستان – سید سلیمان ندوی، محمداقبال لاهوری و سر راس مسعود – را به افغانستان مهمان کرد. یکی از رهتوشههای سفر زمینی آنان از راه جلالآباد تا کابل، غزنی و قندهار، نوشتن کتابی به نام “گلگشت افغانستان” است. آنچه در این سفرنامه از دیدارها با محمدنادر، سایر سرداران سلطنتی، حضرت شوربازار، بزرگان انجمن ادبی کابل، شماری از شخصیتهای غزنی و قندهار، به ویژه گفتوشنود کوتاه اقبال لاهوری و عبدالحی حبیبی آمده، شاید هرگز جای دیگری یاد نشده باشند.
مولانا نذیر احمد سلامی در 2002 آن را به فارسی نارسا و نه چندان امانتدارانه (با کاست و فزود) در ایران پخش کرده بود. “گلگشت افغانستان” در جون 2021 از اردو به انگلیسی برگردان شده و به زودی از چاپخانه بیرون خواهد آمد. تا آنگاه، فشردۀ برگردان سخنان سلیمان ندوی پیشکش خوانندگان گرامی این برگه:
ادامه خواندن بگذارید سیاستمداران شعبده بازی کنند؛ نویسنده: سید سلیمان ندوی؛ ترجمه دکتور سیاه سنگپرونده ی پیدا؟ داستان کوتاه : غفار عریف

بامداد خوشایند روز شنبه بود. هوای خوب، آسمان صاف و روشن و سپیده ی صبحگاهی از لحظه های دلپذیر سخن می گفتند و روز داشت، آهسته آهسته شروع به در بر کشیدن قرص خورشید می کرد. نیزه های گل زرد آرام آرام همه جا را نشانه می گرفتند و گرما و نور نثار می کردند و دقیقه ها پشت سر هم لذت بخش می شدند.
در این صبح بامی، نسرین اندکی دیر تر از خواب بیدار شد. در چشمانش هنوز سنگینی خواب شب به جا مانده بود و پلک ها و مژه هایش جلو هر دو چشمش پرده کشیده بودند. با کف دست راست پشت چشمان خود را مالید تا خون بیداری در آن ها بدمد. به آهستگی از جا برخاست، پنجره را گشود تا هوای تازه و پاک به داخل اتاق راه یابد. نیم نگاهی به بیرون انداخت و از چشم روز نور نوشید، پس از چند دقیقه پنجره را بست و رفت که دست و روی و دندان های خود را بشوید و گیسوان دراز و غلو و سیاه و مشکی خود را مرتب کند.
ادامه خواندن پرونده ی پیدا؟ داستان کوتاه : غفار عریفتاریخچه مختصر رسانه ها در افغانستان؛ افغانستان کی د رسنیو لنډه تاریخچه : داکتر ناصر اوریا

په ځای دی چی ۱۲۵۲ لمریز هجری کال چی در امیر شیرعلی د واکمنی سره سمون خوری، افغانستان کی د رسنیو د زیږون کال نومول شوی دی.
په ۱۸۷۳ لمریز کال کی “شمس النهار” اخبار لومړنی ستوری وه چی د افغانستان در ژورنالیزم آسمان کی شکاره شو.
پاڼه د افغانستان لیټوګرافی چاپنځای کی طبع کیده او مسئول مدیر یی ښاغلی مرزا عبدالعلی وه.
د امیر شیرعلی خان د مړینی سره سم د “شمس النهار” خپریدل هم بند شول.
په ۱۹۰۱ کال کی کله چی امیر حبیب الله خان واک ته ورسید مطبوعاتو یوه نوی بڼه غوره کړه.
ادامه خواندن تاریخچه مختصر رسانه ها در افغانستان؛ افغانستان کی د رسنیو لنډه تاریخچه : داکتر ناصر اوریاروز من تو آی وطن دارهمین است ؛ شعراز : میرزاابوالپشم

بدروزی و بدبختی و ادبار همین است
در بستر غم زیستن انگار همین است
گویند لب از لب نگشایید در اینجا
هشدار همین باشد و اخطار همین است
گویند زنان حقِ نظر هیچ ندارند
فرهنگ عقب ماندهی اعصار همین است
ادامه خواندن روز من تو آی وطن دارهمین است ؛ شعراز : میرزاابوالپشمزن و روزن در داستانهای محبوبه تیموری : دکتور صبورالله سیاه سنگ

اگر هر کس از بهر کاری آفریده شده باشد، او برای داستانآوری آمده است. بسیاری از مقالات، نامهها، ایمیلها و سخنانش هوای داستانی دارند. دخت هریواست. در مهری هروی، عایشۀ درانی و دانشگاه کابل آموزش دیده و دیریست دور از کشور زندگی میکند. چهل داستان کوتاه و دو رمان نوشته، آغازگر و تهدابگذار کانون فرهنگی جامی و فصلنامۀ ادبی “شمیـره” است و فراتر از اینها نماد فروتنی.
گیرایی داستانهایش – به ویژه هنگام سیماپردازی – یگانه است. روزی او را دیدم و راز را از خودش پرسیدم. گفت: در خانه کتاب زیاد داشتیم. فضای خانوادگی ما محیط مطالعه بود. هرچه را از الماری برمیداشتم، با شوق میخواندم. توأم با خواندن، به شکل طبیعی ذوق نوشتن هم در من جوانه میزد. در نوجوانی متوجه شدم که از داستانهای حقیقی زیادتر خوشم میآید. این موضوع مرا تدریجاً به سمت خاصی کشاند: فکر میکردم نوشتن یعنی به قلم آوردن آنچه که ریشه در واقعیت داشته و اتفاق افتاده باشد. شاید رسیدن به همین نتیجۀ ذهنی مرا از نوشتههای تخیلی که حس میکردم غالباً غیرواقعی اند، فاصله میداد.
ادامه خواندن زن و روزن در داستانهای محبوبه تیموری : دکتور صبورالله سیاه سنگ