خاطراتی از فرهنگی‌مرد وطن استاد محمد صدیق روهی : نوشته ء پروفیسور داکترعنایت الله شهرانی

ســــعدیا مرد نیکو نام نمیرد هرگــز 

مرده آنست که نامش به نیکویی نبرند

در کشور سویدن، افغان‌ها برهبری جناب آقای پوهاند رسول رهین فعالیت‌های خوبی را در باب احیاء فرهنگ افغانستان انجام داده اند، از جمله کتابی بنام «کی کیست در فرهنگ برونمرزی افغانستان» که سلسلتاً تهیه و بچاپ می‌رسد، در جلد سوم آن نگارندۀ این سطور کلمات چندی دربارۀ حیات پربار و با برکت ارواح‌شاد، جنت‌مکان استاد روهی نوشتم و مدیر نشرات با تصرفاتی آنرا بطبع رسانید.

راقم این سطور در سال (1959 مسیحی) متعلم مکتب دارالمعلمین کابل بودم، معلم مضمون پشتوی ما استاد مرحوم محمد صدیق روهی بود. استادان آن سال شخصیت‌های مشهوری بودند که بعدها در افغانستان چهره‌های شناخته شده شدند، استاد عبدالمحمد شینواری، حفیظ‌الله امین که بعدها رئیس جمهور افغانستان شد، استاد غلام‌علی آئین که وزیر و والی دوران خود مقرر گردید، استاد محمد وزیر نظامی، استاد راز محمد زارع و دیگران.

ادامه خواندن خاطراتی از فرهنگی‌مرد وطن استاد محمد صدیق روهی : نوشته ء پروفیسور داکترعنایت الله شهرانی

پوهاند غلام حسن مجددی(رح) مؤسس فاکولتۀ تعلیم و تربیه دانشگاه کابل : دکتور عنایت الله شهرانی

درین مقاله دربارۀ شخصیتی صحبت می‌گردد که وی را باید بر حق «پدر معارف در افغانستان» لقب داد، این بزرگمرد یا معلم بزرگ معارف افغانستان ارواح‌شاد، جنت‌مکان، فضیلت‌مآب، دانشمند بی‌بدیل، مسلمان پاکدل و خوش عقیده، نویسنده و مترجم و بیدل‌شناس معروف پروفیسور حضرت استاد غلام حسن مجددی می‌باشد. آنچه درین مقاله آورده می‌شود، شمه‌یی از حیات پر فیض و برکت آن انسان متقی، پرهیزگار و مسلمان صادق و متعهد است. و نگارنده تنها احساسات باطنی خود را منحیث یک شاگردش بزعم خود می‌نویسد و هستند کسانیکه بهتر از این قلم بنویسند و شاید هم بمراتب صاحب معلومات دربارۀ آن حضرت باشند. استاد مجددی بوقت حیات مبارکش علاقمند به شهرت نبود و شاگردان وی که بدون مبالغه به ده‌ها هزار بالغ می‌شوند، هر یک بروزگاری مبتلا گشتند، و از جانب دیگر بازمانده‌گانش غالباً در جمع‌آوری آثار و یادگارهای آن موجود عالی‌جناب و گوهر نایاب توجه نکردند. اولین و آخرین معلومات دست‌داشتۀ این نگارنده که توسط برادر دانشمند جناب حضرت صاحب محمد نعیم جان مجددی رسیده است، در سه صفحه کوچک و آنهم معلومات نیم صفحه‌یی در هریک که جمعاً نمی‌توان همه را برابر بر یک صفحۀ معیاری بشمریم، و حتی سال تولد را به قمری آورده بودند که درست نبود، از جانب دیگر تا جائیکه اینجانب منحیث شاگرد آن بزرگ‌مرد تاریخ معارف افغانستان، از شخصیت‌های محترم شنیده بودم جناب در یارکند اویغورستان که امروز بنام سینکیانگ می‌گویند چشم به جهان گشوده است،

ادامه خواندن پوهاند غلام حسن مجددی(رح) مؤسس فاکولتۀ تعلیم و تربیه دانشگاه کابل : دکتور عنایت الله شهرانی

ستاد خلیل‌الله خلیلی؛ دانشمند بزرگ معاصر افغانستان : دکتور پروفیسورعنایت الله شهرانی

می‌گویند مادر دهر در هر صدسال فرزندی را به امر الهی بدنیا می‌آورد که در میان دنیائیان روشنایی و درخشنده‌گی ستاره‌اش بیشتر و درخشنده‌تر از دیگر جهانیان است.

ای بسا مردمی‌که بخاطر زیبا جلوه دادن مقاله و مضمون دربارۀ شخصی از یتیمی، از اسیری و از بیکسی و خواری و ذلالت او حکایه می‌کنند و بعداً می‌گویند که شخص مذکور با دانش و لیاقت خود جهانی را تحت تأثیر آورد. درحالیکه یتیمی و بیکسی و خواری و ذلت شخص در حقیقت دبستانی‌ست که خدا بر آن بندۀ خویش تأسیس نموده است و آن مکتب خداست که شخص مورد نظر به توجه خاص خداوند سبق می‌خواند و مکاتب دیگر درس‌خانه‌هایی می‌باشند که بنده‌گان آنرا برای تنویر شاگردان تهیه داشته اند.مکتبی را که خداوند تأسیس می‌کند با مکتب بنده مقایسه نمی‌شود، به همان‌گونه شاگردیکه از مدرسه خداوند درس می‌آموزد با شاگردیکه نزدیک بنده زانو زده از هم تفاوت دارند.

ادامه خواندن ستاد خلیل‌الله خلیلی؛ دانشمند بزرگ معاصر افغانستان : دکتور پروفیسورعنایت الله شهرانی

نویسنده گی مسؤولانه یعنی نفخ صور و برپایی شور در دل واژه ها قسمت سوم : مهرالدین مشید

نویسنده گی یعنی روایت آفرینی و اسطوره سازی های جدید

نویسنده گان، پژوهشگران و روزنامه نگاران در واقع منادیان آگاهی، آزادی و عدالت در جامعه ی خود اند که با توجه به خودآگاهی های انسانی، اجتماعی، تاریخی و جغرافیایی و رسالت های اجتماعی و تاریخی شان، به نحوی خود را در برابر مردم خود پاسخگو تلقی می کنند. بزرگترین رسالت یک نویسنده انتقال اطلاعات و تجربه ها به نسل آینده است تا هویت و ارزش‏ های واقعی تاریخی و فرهنگی جامعه در راستای آزادی و آگاهی ماندگار بماند. از همین رو است که البر کامو بزرگ ترین رسالت نویسنده را خدمت به آزادی و آگاهی عنوان کرده است. با این تعبیر نویسنده گان پاسداران آگاهی و آزادی در هر عصری برای هر نسلی اند.

ادامه خواندن نویسنده گی مسؤولانه یعنی نفخ صور و برپایی شور در دل واژه ها قسمت سوم : مهرالدین مشید

علامه استاد عبدالحی حبیبی ازقلم نویسای پروفیسور داکترعنایت الله شهرانی (۱۹۱۰- ۱۹۸۴م) 

 استاد عبدالحی حبیبی در سال (۱۹۱۰م) در یک خانوادۀ مشهور قندهار بدنیا آمد، پدرش آخوندزاده عبدالحق از اولادۀ حبیب‌الله آخوندزاده مشهور به «حبو آخوند» می‌باشد. استاد حبیبی تحصیلات ابتدائیه را در مکتب خرقۀ مبارکه در قندهار و پس از فراغت به تشویق عبدالعزیز خان مشهور به بابا که در آنوقت مدیر جریدۀ طلوع افغان بود در سال (1927م) در قطار کارکنان جریدۀ مذکور شامل گردید. سپس مدیر جریده در قندهار و بعداً مدیر عمومی پشتو تولنه، معاون ریاست مستقل مطبوعات، رئیس معارف قندهار و وکیل تجار در چمن

ایفای وظیفه نمود.

دودمان استاد عبدالحی حبیبی:

همـــه قبیلۀ من عالمان دین بودند

مرا معلم عشق تو شاعری آموخت

در یک فوتو کاپی سه صفحه‌یی که دو صفحۀ کتاب در یک صفحۀ مستند کاپی شده و از صفحۀ «314» تا «319» در آن موجود است تحت عنوان «اوضاع فکری و اجتماعی » در بارۀ خاندان های مشهور علمی و روحانی افغانستان ذکر ها رفته است و در صفحۀ «315» آن نسخه بدون ابتدا و انتها و نشانی که به گفته جناب استاد راشد سلجوقی غالباً مجلۀ «هرات» باشد. در بارۀ دود مان علمی استاد عبدالحی حبیبی سخنان بسیار مؤثق آورده شده است. این یک پراگراف از آن نسخه آورده

ادامه خواندن علامه استاد عبدالحی حبیبی ازقلم نویسای پروفیسور داکترعنایت الله شهرانی (۱۹۱۰- ۱۹۸۴م) 

 بیست و نهم جنوری مصادف است به 164 مین زاد روز انتون پاولوویچ چخوف: هارون یوسفی  

امروز- بیست و نهم جنوری مصادف است به 164 مین زاد روز انتون پاولوویچ چخوف- داستان نویس و نمایشنامه نویس معروف روس

داستان کوتاه” وانکا ”  را که یکی از بهترین داستانهای این نویسنده است با هم می‌خوانیم 

برگردان از زبان روسی: هارون یوسفی

وانکا

پسر نه ساله به نام وانكا ژوكوف كه او را سه ماه پيش براي شاگردي به بوت دوزی آلياخين سپرده بودند در شب کریسمس خوابش نمي برد. او صبر كرد تا صاحب دكان٬ شب همراه زن و كارگ‌رانش براي دعای عيد به كليسا بروند. 

وقتی همه رفتند، از الماری صاحب دکان، بوتل رنگ و قلم را کشید، صفحه‌اي كاغذ چملک را باز و شروع به نوشتن کرد:

“ پدر کلان عزيز- كنستانتين ماكاريچ، 

مه، به شما خط نوشته میکنم . کرسمس شما مبارک! خدا به شما همه چیز بته ! مه خو مادر و پدر ندارم، تنها خودت برآیم باقی ماندی “

ادامه خواندن  بیست و نهم جنوری مصادف است به 164 مین زاد روز انتون پاولوویچ چخوف: هارون یوسفی  

(د افغانستان ستره ملي اجماع) یعنې څه؟..لنډه یادونه:

د روان کال د جنوري د میاشتې په ۱۹- سمه نېټه مې د هیواد د ملي ستونځو د حل له پاره د ټولو افغاني ملي ځواکونو د اتحاد او ګډ عمل ته د رابللو په منظور یوه لیکنه د سوسیال ميډیا او انټرنيټي پاڼو له لوري نشر ته وسپارله چې د ډیرو سیاسي فعالینو لخوا د ښه استقبال تر څنګ ځینې نورو په دې اړه پوښتنې طرحه کړې دي. هیله من یم چې د دوستانو د ارزښتمنو پوښتنو په اړه به په فرصت سره د خبرو موقع ومومو. یوه فیسبوکي ملګري مې د فیسبوک په تبصرو او د سوالونو په سر کې نیغ په نیغه راته لیکلی چې د افغانستان ستره ملي اجماع یعنې څه؟ زه غواړم په دې لیکنه کې د مینه والو له پاره په همدې موضوع رڼا واچوم.

ملي اجماع څه شی ده:

ادامه خواندن (د افغانستان ستره ملي اجماع) یعنې څه؟..لنډه یادونه:

مادر اثری ازنویسنده شهیر روسی ،ماکسیم گورکی: احمدشاه ستیز:

تجدید خاطرات دهه ای چهل ، دوران دانشجویی  و  شور و شوق کتابخوانی های آنوقت ….

“کتاب مادر اثری از نویسنده شهیر روسی ،ماکسیم گورکی است. اثری که برای درک جایگاه آن لازم است اطلاعاتی از تاریخ روسیه داشته باشیم. باید بدانیم که زندگی گورکی در ابتدا به چه شکل بوده است و بعد چه فعالیت‌هایی داشته و همچنین لازم است از وضعیت مردم و حرکت‌های انقلابی که در اوایل قرن بیستم شدت گرفته بودند آگاه باشیم. همه این موارد است که به ما نشان می‌دهد چرا گورکی در آن زمان بیشتر از هر نویسنده دیگری مشهور بود. در ادامه خلاصه‌ای از وضعیت آن زمان که در مقدمه مترجم به خوبی شرح داده شده بیان می‌شود.

ادامه خواندن مادر اثری ازنویسنده شهیر روسی ،ماکسیم گورکی: احمدشاه ستیز:

راځئ چې ټول په واحد چتر کې راټول شو!: نور محمد غفوری


دا ډیره موده کیږي چې وطنپال افغانان په انټرنیټي ګروپونو کې سره راټولیږی او غواړي چې له کړکیچن حالت څخه د د ګران هیواد په خلاصون او د ولس د ژوند په سمون کې برخه واخلي، خو په تأسف سره چې ډیر لا په دې چاره کې بریالی نه دي. د مختلفو ګروپونو جوړول افغانان تر واحد چتر لاندې راوړو پر ځای په وړو وړو ګروپونو ویشي. ددې اړتیا ده چې عملاً د سراسری واحد آدرس او د هیواد په کچه د ملی سترې اجماع د جوړولو کار له یوه ځایه پیل شي.   

زموږ جنګ ځپلی او وروسته ساتل شوی هېواد- ګران افغانستان، د تاریخ په اوږدو او په تیره بیا په وروستیو پنځوسو کلونو کې د نړۍ د زبرځواکونو د سیالیو او نیابتي جګړو قرباني شوی چې افغانان د خپل هیواد او ملت د برخلیک له ټاکلو، د بشر د اساسي حقوقو د تأمین او د خلکو د ژوندانه د شرایطو د ښېګڼې له پاره د آزاد تصمیم له نیولو څخه محروم دي.

ادامه خواندن راځئ چې ټول په واحد چتر کې راټول شو!: نور محمد غفوری

نوستالوژی وغربت؛ فصل ناتمام تراژیدی های تنهایی« قسمت اول» : مهرالدین مشید

نوستالوژی رنگین کمانی از رویا های شیرین و دوست داشتنی

آنگاه که احساس غم انگیزی سوار بر بال های شادی و سرور، از دریچه های ناپیدایی به ظهور می رسند و چنان بر انسان غلبه می کنند که به گونه ی معجزه آسا آرزومندی عاطفی و احساس گرم و پر لطافتی به انسان بخشیده و روح آشفته و سرگردان او را سیراب ذوقی سرشار از صفا و صمیمیت می نمایند. این احساس چنان انسان را شگفت زده می سازد که او به دنبال اعجاز واژه ها می رود تا دریابد این احساس چه واژه ی معجزه آفرین را به ارمغان آورده است که این چنین او را حیرت زده و مبهوت کرده است. ذهن کاوشگر و دراک او به حافظه پناه می برد و از خیال کمک کمک می گیرد تا دریابد، کدام واژه ای اینقدر بر او تاثیر گذار و سرنوشت ساز واقع شده که گویا آیینه ی تمام نمای اندیشه ها، خواسته ها و احساسات او گردیده و ابعاد گوناگون دلتنگی های شدید او را برای زادگاه اش بازتاب می دهد.

ادامه خواندن نوستالوژی وغربت؛ فصل ناتمام تراژیدی های تنهایی« قسمت اول» : مهرالدین مشید

پایان تنش میان دو اردوگاه ی تروریسم و پس لرزه های منطقه ای آن: مهرالدین مشید

تنش کوتاه مدت میان ایران و پاکستان؛ اما کارت بازی در دست طالبان

پس از حمله ی هوایی ایران به پایگاه های جیش العدل در خاک پاکستان و حمله ی متقابل پاکستان به پایگاه های این گروه در خاک ایران تنش کوتاه مدت میان دو کشور بوجود آمد و کشور های منطقه بویژه چین هر دو کشور را به خویشتن داری فراخوانده و تشدید درگیری میان دو کشور را که یکی برخوردار از کمک های امریکا و غرب و دیگری هم برخوردار از حمایت روسیه است؛ خطری برای ثبات شکننده ی منطقه تلقی کردند. این دو کشور در حالی بر سر گروه های تروریستی باهم درگیر شدند که از سال ها بدین سو نه تنها اردوگاه و میزبان خطرناک ترین گروه‌های تروریستی مخالف یکدیگر؛ بلکه حامی مخالفان حکومت و مردم افغانستان نیز  بوده و از گروه‌های تروریستی مانند، طالبان، القاعده، جیش العدل و داعش حمایت کرده اند. این دو کشور طی سال های متمادی با سیاست های چند پهلو یک دست به سوی تروریستان و دست دیگر را به سوی حکومت های یکدیگر دراز کرده اند.

ادامه خواندن پایان تنش میان دو اردوگاه ی تروریسم و پس لرزه های منطقه ای آن: مهرالدین مشید

يوسف زي چرخی ” برگی از تاریخ یک غم‌کده؛ تقارن عجیب دو حادثه در افغانستان

۱۶ عقرب ۱۳۱۱ —- ۱۶ عقرب ۱۳۱۲

آن عده از دوستان که با تاریخ و سیاست افغانستان کم‌وبیش آشنایی دارند،اسم «غلام‌نبی خان چرخی»  را شنیده‌اند. او در زمان «حبیب‌الله‌خان»، «امان‌الله‌خان» و «نادرخان»، پُست‌های متعددی را در اختیار داشت. چرخی در اصل از منطقه «چرخ» ولایت «لوگر» از قوم «احمدزی» از تبار «غلجی» بود. او در زمان سقوط کابل به دست «حبیب‌الله کلکانی»، به عنوان سفیر افغانستان در مسکو به‌ سر می‌برد. وقتی از موضوع اغتشاش در افغانستان شنید، از آن طرف «آمو» وارد شمال افغانستان شد و ولایت بلخ را در یک نبرد سخت از طرفداران حبیب‌الله کلکانی گرفت اما زمانی که از خروج امان‌الله خان از افغانستان اطلاع یافت، افغانستان را ترک کرد و دوباره به شوروی رفت. او پس از سقوط دوره کوتاه حبیب‌الله کلکانی، از طرف دولت تازه تأسیس نادرخان، به عنوان سفیر افغانستان در ترکیه تعیین شد اما پس از مدتی، به رسم اعتراض به عملکرد نادرخان، استعفا داد

ادامه خواندن يوسف زي چرخی ” برگی از تاریخ یک غم‌کده؛ تقارن عجیب دو حادثه در افغانستان

سلسال و شاه‌مامه دو عاشق و معشوق بامیان : دکتور عنایت‌الله شهرانی

در روزگاران قدیم جوانی بود به نام سلسال فرزند جهان پهلوان در بامیان و شاه‌مامه (شه‌مامه) دختر زیباروی مه‌لقا دختر میر بزرگ بند امیر بامیان. این دوجوان در زیبایی در دنیا نظیر نداشتند و شاه‌مامه به‌حدی زیبایی داشت که همگان پیر و جوان، زن و مرد شب‌ها و روزها از قشنگی‌ها و طنازی‌های او حکایه می‌کردند و دختران جوان افسوس‌ها می‌خوردند که چهره‌های آنها به مانند شاه‌مامه می‌بود. از جانب دیگر شه‌مامه که در میان هفت پردۀ حریر با ناز و نعمت فراوان بزرگ شده بود و به گفته مردمان چنان زیبایی داشت که یک رخ او آفتاب و رخ دیگرش چون مهتاب می‌درخشید، چنان به سلسال دل داده بود که نه شب خواب داشت و نه روز آرام. دوستان و خواهرخوانده‌هایش می‌گفتند که ای شاه‌مامه تو به این زیبایی و به این بزرگی که دختر یکدانه و نازدانۀ میر هستی هیچکس به جز از سلسال نمی‌تواند به تو برابر باشد. همانگونه که تو زیباستی و محبوب همه‌گان می‌باشی سلسال هم فرزند جهان پهلوان بامیان است و در پهلوانی و غیرت و شجاعت کسی نمی‌تواند با او برابری نماید. می‌گویند دل را به دل راه است همان عشقی را که سلسال دربارۀ شاه‌مامه داشت،

ادامه خواندن سلسال و شاه‌مامه دو عاشق و معشوق بامیان : دکتور عنایت‌الله شهرانی

دکتور شهرانی مردی از تبار احساس و مھربانی : دکتور خواجه بشیر احمد انصاری

نخستین بار با جناب داکتر عنایت‌الله شھرانی در شام جمعه 28 جنوری سال 1994 میلادی در مـنطقه 9/4 G شھر اسلام‌آباد آشنا شدم و این آشنایی در امتداد این سی‌سال به دوستی ماندگار و احترام پایداری انجامید. نخسیتن چیزی که توجه مرا در ھمان لحظات نخسـت احوال‌پرسی جلب نمود چھره آرام و آھنگ نرم صدای او بود که از جوھر اصیل و شخصیت مھربان مردی نیکو سرشت ترجمانی می‌نمود.در نتیجه تحولات سیاسی اواخر سال 1996م، تقدیر بر آن رفـته بود که به امریکا سفر نموده و در ھمین‌جا بمانم، و نخستین کسی را که از بودنم در این سرزمین اطلاع دادم جناب استاد عنایت‌الله شھرانی بود. پـس از آن تاریخ به بعد پیوسـته در تماس بـوده و از تجربه و علم و مشوره‌ھای ایشان سود فراوانی برده‌ام. در این 27 سالی که از اقامتم در امریکا سپری می‌شود، سه شخصیتی که بیشتر از ھمه با ایشان در تماس بوده‌ام جناب داکتر عنایت‌الله شھرانی، جناب داکتر محمد نظیف شھرانی و مرحوم استاد سمندر غوریانی بوده است.

ادامه خواندن دکتور شهرانی مردی از تبار احساس و مھربانی : دکتور خواجه بشیر احمد انصاری

پیوست با کودتای نام نهاد عبدالملک خان عبدالرحیم زی : عنایت الله سادات

پژوهشگرمحترم نصیر مهرین ! 

یقین دارم که مساعی بی شائبۀ شما بخاطردریافت حقایق ناگفته ای تاریخ کشور ما ، جستجوگران و محققین فرهیخته ای داخلی و خارجی را کمک فراوان مینماید. نوشته ای شما پیرامون” کودتا های نام نهاد ” برای من هم انگیزۀ شد ، تا آنچه را که در رابطه به اتهام کودتا از جانب خانوادۀ حکمران علیه مرحوم عبدالملک عبدالرحیم زی و شماری ازاراکین بلند پایه ای وزارت مالیه و سایرشخصیت ها ( درسال 1957) میدانم  ، خدمت شما تقدیم بدارم در قسمت ششم نوشته ای شما با تذکرنام های از محبوس شده گان به ارتباط آن ” کودتای نام نهاد” از پدر من هم ( میرعزیزالله سادات رئیس محاسبات) یاد شده است . اما اسمای جمع آوری شده تا هنوز مکمل نیست. لذا بجا میدانم تا با تصحیح و تکمیل فهرست زندانیان و آسیب دیده گان این اتهام ، همچنان  متکی برمعلومات وبرداشت های ارائه شدۀ پدرم و همکاران نزدیک اوازین ماجرا ، گامی در جهت شناخت هدف و انگیزۀ این اتهام بردارم . تصحیح و تزئید این فهرست درپاورقی([I]) همین معروضه مرقوم است که خوانندۀ محترم میتواند به آن مراجعه نماید. برای توضیح بهتر موضوع لازم میدانم تا قضیه را از دو دیدگاه ارائه بدارم : اولا برخورد سلطنت بمقابل پدرم  چگونه بود . ثانیا” چرا سلطنت با مطرح ساختن اتهام کودتا ، دست به سرکوب مردمانی زد که هیچگاه خطری از آنها متصور نبود . 

ادامه خواندن پیوست با کودتای نام نهاد عبدالملک خان عبدالرحیم زی : عنایت الله سادات

عبدالخالق؛ اشکِ بزرگ‌تر ازچشم تاریخ- نویسنده: ب. آزاد – برگردان داکتر صبورالله سیاسنگ

سال دوم جمهوریت محمد داوود (1974) بود. به شعبۀ رییس تفتیش وزارت داخله تلفون کردم و از محترم عبدالله ببرک خواستم یا به دفتر کارم بیاید یا بیرون در جایی دیدار کنیم؛ زیرا پرسشی داشتم و برای نوشتن آن موضوع در کتابم بخش خاصی را مدنظر گرفته بودم.

او فرزند ببرک خان ځدراڼ است و پدرش از سران بزرگ قوم که در سال استقلال در جبهات تل و وانه دلیری فوق‌العاده نشان داده بود. به کابل هم آمد و از سوی امان‌الله خان به گرمی پذیرایی شد. شاه در پارک وزارت خارجه با همه بلندپایگان دولت عکس یادگاری گرفت. ببرک خان ځدراڼ نیز در آن تصویر دیده می‌شود.

عبدالله خان ببرک در جوانی از نزدیک‌ترین نگهبانان اعلیحضرت محمد نادر خان بود. شنیده بودم که یک گلوله تفنگچۀ عبدالخالق به بازوی [چپ] او هم خورده است. هنگام دیدار، آن رویداد را تایید کرد. داغ گلوله را نیز نشانم داد و گفت وقتی ناگهان فیرهایی بر اعلیحضرت از سوی متعلمی صورت گرفت، او هم در ارگ بود. شلیک گلوله‌ها جنرالان ایستاده در آنجا و سایر کارمندان دولتی را ترساند، چنانی که وقتی شاه به زمین می‌افتاد، از جنرال‌ها و مامورین یک تن هم نمانده بود. همه گریختند. حتا جنرال شاه محمود خان برادر سکۀ نادر خان پیشتر از دیگران از میدان ناپدید شد. من لاش نادر خان را در آغوش گرفتم.

آن روز – مانند هر سال – شاگردان زیاد از مکاتب مختلف خواسته شده بودند. اعلیحضرت به متعلمین ممتاز جایزه‌ می‌داد. هراس بدی بر شاگردان چیره شده بود. کس نمی‌دانست که چه رخ داد و اینان کجا می‌دویدند. هر سو چیغ و واویلای گریه بلند بود.

ادامه خواندن عبدالخالق؛ اشکِ بزرگ‌تر ازچشم تاریخ- نویسنده: ب. آزاد – برگردان داکتر صبورالله سیاسنگ

وام‌ گرفتن واژه‌های پشتو در زبان فارسی دری افغانستان؛ نگارنده: دکتر ريم ابوالخير

،استادیار زبان‌شناسی فارسی، مجری، مترجم و تهیه‌کننده‌ی برنامه‌های فارسی در شبکه‌ی رادیویی مصر

عادت داریم که از واژه‌ی «وام»  بیش‌تر در کارهای مربوط به بانک استفاده کنیم؛ اما این واژه برای بیان یک پدیده در زبان‌شناسی نیز به‌کار می‌رود. «وام‌گرفتن» یکی از کهن‌ترین پدیده‌های تاریخ زبان‌ها است که حاصل تماس فرهنگی است و جنبه‌های زبانی و غیرزبانی خود را دارد.

ادامه خواندن وام‌ گرفتن واژه‌های پشتو در زبان فارسی دری افغانستان؛ نگارنده: دکتر ريم ابوالخير

ملک خان شخصیت ملی، وزیر مالیه و کفیل وزارت اقتصاد : داکترناصر اوریا

عبدالملک عبدالرحیم زی (مشهور به ملک خان) فرزند عبدالرحیم خان در سال ۱۹۱۴م در گمران ولایت لوگر چشم به جهان گشود. ملک خان مکتب را در لوگر خوانده و در کابل داخل اداره استخبارات شد. وی به تشبث شخصی شامل یک کورس محاسبه شده و نسبت انجام کاری مورد توجه داود خان که در آن زمان وزیر دفاع بود، قرار گرفت. داود خان وی را به حیث مدیر لوازم مکتب حربیه مقرر نمود. 

ملک خان با استفاده از یک بورس تحصیلی در کشور ترکیه به تحصیل در رشته لوژستیک (لوازم) حربی پرداخت و بعد از عودت به وطن ابتدا به حیث معاون و سپس به حیث رئیس لوژستیک وزارت حربیه تؤظیف شد.

در آنزمان در مکتب حربیه استادان ترکی حضور داشتند و چون ملک خان با لسان و طرز تدریس استادان ترکی آشنا بود، زمانی که معلم غیرحاضر می بود، وی به تدریس شاگردان می پرداخت.

ادامه خواندن ملک خان شخصیت ملی، وزیر مالیه و کفیل وزارت اقتصاد : داکترناصر اوریا

پرواز شماره ۲۰۲ هواپیمای آریانا : داکتر صبورالله سیاه سنگ

بامداد شنبه ۳۰ عقرب ۱۳۳۸ [21 نومبر 1959]

هواپیمای آریانا از بیروت رهسپار تهران و سپس رونده قندهار بود. در دقیقه دوم پرواز از فرازای نه‌چندان بلند سرنگون شد.  مژه برهم‌زدن، سرنشینان واژگونبخت در میان درختان خرما و زیتون دامان تپه عرمون کسروان (لبنان) افتادند. ستونهای سرگردان دود از زمین آتشگرفته راه آسمان را در پیش گرفتند. شاید میخواستند واپسین آه قربانیان را به درگاه خداوند رسانند.

در میان کشتگان و زخمیهای چندین کشور، آن روز افغانستان دو هستی بزرگ را از دست داد: محمدحیدر ژوبل و شاه‌محمد رشاد. خوشبختانه محمدنبی کهزاد با سوختگیهای فراوان، از دام مرگ رهید و تا 2012 نزدیک به صد سال زیست.

ادامه خواندن پرواز شماره ۲۰۲ هواپیمای آریانا : داکتر صبورالله سیاه سنگ

روز بين المللی حقوق بشر : تتبع ونگارش: ناهيد علومی

آزادی، مساوات و عدالت برای همه

وز بين المللی حقوق بشر

آزادی، مساوات و عدالت برای همه

گرامي داشت از 75 مين سال اعلاميۀ جهانی حقوق بشر

تتبع ونگارش: ناهيد علومی

روز جهانی حقوق بشر یک موافقتنامه بین‌المللی است که در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تاریخ 10دسمبر 1948 در شهر پاریس کشور فرانسه به تصویب رسیده است.

این اعلامیه نتیجهٔ مستقیم جنگ جهانی دوم بوده و برای اولین بار حقوقیی را که تمام انسان‌ها، مستحق آن هستند، به صورت جهانی بیان میدارد.

ادامه خواندن روز بين المللی حقوق بشر : تتبع ونگارش: ناهيد علومی

فروپاشی ذهنیت ها : عبدالناصر نورزاد

سقوط افغانستان به دامن هرج و مرج، بار چندم است که در تاریخ افغانستان اتفاق می افتد. به همین لحاظ است که مردم نسبت به این سقوط و حاکمیت جبارانه تروریسم قومی و دولتی، واکنش خاصی نشان ندادند. آسیب شناسی های صورت گرفته از جامعه افغانستان با ترکیب قومی چند پارچه و متکثر، یک جامعه به شدت چند قطبی با گسست های عمیق اجتماعی را نشان می دهد. نگارنده قصد دارم به علت های این فروپاشیدگی تاریخی و گسست در مسیر مدنیت شهری، حاکمیت طالبان و ایجاد فضای جدایی طلبی، به چند مورد خاص در این خصوص اشاره کنم:

ادامه خواندن فروپاشی ذهنیت ها : عبدالناصر نورزاد

نظرکوتاه به کتاب ضربالمثل های دری اثر دکتور شهرانی : نوشته مرحوم محمد یوسف کهزاد

 از آن‌طرف اوقیانوس‌ها كتابی تحت نام «ضرب‌المثل‌های دری افغانستان» كه به همت و تلاش دانشمند محترم دكتور عنایت‌الله شهرانی گردآوری شده است. به یكی از دوستان اهل دل در دهلی رسیده بود. اینجانب برای یك مدت كوتاه به خاطر استفاده از ایشان به عاریت گرفتم. منی كه سی سال در قلمرو مطبوعات كشور به عنوان خوشه‌چین رفت و آمد داشتم. حوصله‌مندی و پشت‌كار مؤلف گرامی را در گردآوری (9000) پارچه از فرهنگ عوام را كه با گذشت قرن‌ها و گذشت نسل‌ها پایداری و تأثیر خود را از دست نداده است با گوشت و پوست خود احساس می‌كنم.

ادامه خواندن نظرکوتاه به کتاب ضربالمثل های دری اثر دکتور شهرانی : نوشته مرحوم محمد یوسف کهزاد