ازبـکـستـان بـعـد از مــرگ اسـلام کـریـم اف : احــمـد سـعـیـدی

کریم اوف  خون ریزی مغزی رئیس جمهور ازبکستان که در هفته گذشته اعلان گردیده بود روز گذشته این خونریزی مغزی منجر به مرگ وی گردید در حال حاضر در نهاد های سیاسی و اجتماعی سوالات را مرگ اسلام کریم اف در اذهان همه ایجاد کرده است که وضعیت این کشور بعد از مرگ اسلام کریم اف چه می شود و تاثیر آن بر کشور های آسیای میانه که اسلام کریم اف یکی از رهبران مهم و قدرتمند آن محسوب می شد، چگونه خواهد شد. از همه اولتر باید گفت که اسلام کریم اف کی بود و چه کرد و چه گذشته ای دارد.  وی در شهر سمرقند ازبکستان از پدر و مادری هر دوی شان تاجیک بوده اند در سال 1938 به دنیا آمده. در رشته‌های اقتصاد و مهندسی میخانیک در مدرسه پلی‌تخنیک آسیای میانه و انستیتوت اقتصاد ملی تاشکند تحصیل کرده بود.

ادامه خواندن ازبـکـستـان بـعـد از مــرگ اسـلام کـریـم اف : احــمـد سـعـیـدی

بـیــسـت و هــشــتم اســد : مــحــمـد عــلـی مـهـرزاد

mehrzad alidownload (1)  کشور افغانستان در1919، دست آوردبزرگ جنبش مشروطه خواهان وما حصل جهاد مردم حق شناس افغانستان تحت رهبری شاه امان الله خان برضد سلطه 110 ساله استعمارانگلیس بر استقلال خارجی کشوربود که با امضاء قرارداد راوالپندی افغانستان وارد مرحله تازه ای از زنده گی سیاسی، اجتماعی واقتصادی،فرهنگی خود شد، مرحله که با جنبش قانون سازی وتاسیس مراکزتعلیمی وتحصیلی برای عموم مردم کشورهمراه بود. ایجاد مناسبات سیاسی مستقل با کشورهای خارجی وتاسیس سفارت های افغانی در کشورهای متحابه وپزیرفتن سفیرانکتاب  افغانستان درمسیر تاریخ

کشورها ی متحابه درکابل ، مبارزه با فساد اداری وقطع امتیازات مستمری خاندان محمد زایی ، وسران قبایل وروحانیون متنفذ وتعمیم ارزشهای دیگر اجتماعی در تاریخ افغانستان برای اولین بار صاحب یک قانون اساسی مدرن وعصری گردید.قانون که درفصل حقوق عمومی: اصول برابری وازادی شخصی ولغواسارت وبرده گی ، ازادی مطبوعات وشغل وپیشه وحق مالکیت شخصی ومصئونیت مسکن ومنع مصادره دارایی ولغو بیگاروشکنجه ومجازات غیر قانونی وغیره نکات برجسته اساسی بازتاب یافته بود. بنا برحکم ماده 11 این قانون در حدود 700 تن غلام وکنیزدرشهر کابل از منازل اربابان خود برآمدند،  این قانون اساسی  در جامعه افغانستان انقلابی بود، نه تنها بخاطرانکه حقوق مدنی شهر وندان را تضمین می کرد، بلکه عملیه دستگاه دولت را نیز تنظیم واصل مسئولیت کابینه رامعین می کرد، وهم چنان به این دلیل که اقتدارپادشاه را محدودوتابع قانون می ساخت ماده 7 این قانون ((مقاطعه رادیکال از حاکمیت شخصی واستبدادی مروج درافغانستان بود.)) در پرتوهمین قانون اساسی بود که اقلیت های دینی ومذهبی اجازه یافتند تا مناسک مذهبی خودرا بطورمناسبی بجا آورند.شادروان غباردر مسیرتاریخ افغانستان می نویستد:((روح این قانون ، آن بود که در عمل تطبیق می شد واز لوث کذب وریا وفریب کاری مبرا بود.))،چنانکه مراسم مذهبی وتکیه گاهای پیروان مذهب امامی مجالس مشوره در ولایات ادامه خواندن بـیــسـت و هــشــتم اســد : مــحــمـد عــلـی مـهـرزاد

«آنها که زنده اند» : دکـتــور صـبـورالله سیـاه سـنگ

سپوژمی

چهل سال پیش نام داستاننویسی در میان رهروان جنبش چپ ایران و سپس افغانستان سر زبانها افتاد:                   نویسنده کتابهایی با دید آرمانی و آزادیخواهانه چون “برمیگردیم گل نسرین بچینیم”، “رز فرانس” و “آنها که زنده اند”.  راست و دروغش را خداوند میداند، میگفتند: “ژان لافیت” هنوز زاده نشده و ساخته و پرداخته چپگرایان مائویست ایران، به ویژه حسین نوروزی، ابراهیم خرم، خسرو بیداریان و احمد صادق است.

  سوژه نبشته کنونی یافتن زندگینامه ژان لافیت نیست. سرنامه سومین کتابش را وام میگیرم و میگذارم دم چشم آنانی که پس از مرگ هر هنرمند، دانشمند، نویسنده و هستی فرهنگی ناگهان در سیما و کردار پدربزرگ (گاه مادربزرگ) نمایان میشوند و خشمگینانه بر همگان چیغ میزنند: “چرا در زندگی او ننوشتید؟ اکنون که مرده‌است، مینویسید؟”

ادامه خواندن «آنها که زنده اند» : دکـتــور صـبـورالله سیـاه سـنگ

قد ر منو دوستانو! ..طنز او طنز لیکنې آخر برخـــه : عــمــر نـنـگــیــار

عمر ننگیارقد ر منو دوستانو! هیله ده د طنز او طنز لیکنې په اړوند تیرې درې برخې مو په غور تر نظر تیرې کړې وي ، دا دې څلورمه او ورستیٔ برخه یی تاسې ته وړاندې کوم هیله ده د دې برخې مینه وال د یو ادبي چانړیز بحث په ترڅ کې پورتنیٔ خبری و شاربي . په تیره د طنز او طنزپیژندنې اکاډمیکو دوستانوڅخه هیله مند یم چې د ځپلو بدایو پوهاوي په مټ دا نیمګړې بحث بډاې کړي .

پوښتنه : د پښتو طنز لپاره هم په نثر او هم په نظم کې د معاصرې دورې دوهمه نیمایي ښه د غوړیدو دوره وه، ډیرو لیکوالو او شاعرانو په بره او کوزه پښتونخوا کې په ځانګړي توګه د نثر په چوکاټ کې طنزیه آثار تخلیق کړل . ستاسې په اندپه معاصره دوره کې کومو لیکوالواو شاعرانو خپل شعرونه په طنز وپسولل . مهرباني وکړئ د هغوی د شعرونو بیلګې راته په ګوته کړئ؟

ځواب :

د پښتو په ادبي بهیرکې طنز یو ځوان ادبي هنري ژانر دی چې زمونږ په هیواد کې یې نژدی شپږ

لسیزی او په کوز ه پو ښتونخوا کې یې عمر څه اوږد بر یښي . د (۱۳۴۰) لمریز کلونو راپدی خوا

زمونږ وطنپال لیکوال او شا عران لکه خدای بخښلی ګل پاچا الفت دیو وتلي لیکو ال او شاعر په توگه

ادامه خواندن قد ر منو دوستانو! ..طنز او طنز لیکنې آخر برخـــه : عــمــر نـنـگــیــار

به یاد شیخ الرئیس ابو علی سینای بلخی: م – داوود سیا ووش

شیخ  ابو علی  سینا  بلخی          اول سنبله زادروز ابن سینا گرامی باد!                                  وقتی در حلقات فرهنگی کشور نامی از ابن سینا برده شود، بلادرنگ فرهنگیان و دولتمردان از جا بلند شده با هیجان و احساسات به آواز بلند میگویند: ابن سینا از افتخارات ماست؛ اما جای تأسف آنست که در روز یادبود این ابر مرد علم و دانش که تاج افتخار آریانا میباشد هیچ فرهنگیی از جا بلند نمیشود که در یک کانون علمی، فرهنگی، ادبی و مدنی محفلی برپا کند و یا با ترجمه ی چند اثر وی سیمای این جاودانه مرد علم و ادب و فرهنگ و سیاست را به نسل جوان بشناساند. از حکومت که گله نیست، چون دولتمردان در بحبوحه ی مسایل پیش پا افتاده ی منافع شخصی شان چنان گیر مانده اند که اصلاً چنین مسایل به یادشان هم نمی آید.

زندگی نامه ابوعلی سینا

ابوعلی حسین ابن عبدا لله ابن سینا در سال 359-370 در روستایی در حوالی بخارا چشم به جهان گشود. پدرش عبدا لله اهل بلخ بود و مادرش ستاره از اهالی روستای افشانه. هنگامی که ابوعلی دوازده سال داشت به همراه خانواده در بخارا، پایتخت سامانی می زیست و پدرش عبدا لله نیز دارای شغل و منصب دیوانی بود.                                     عبدا لله فرزند خویش را نزد استادی به نام عبد ا لله ناتلی فرستاد تا نزد او معلومات خود را تکمیل کند. پیش از آن هم ابوعلی علم فقه را از شخصی به نام اسماعیل زاهد فرا گرفته بود.                                                       ابوعلی به حدی باهوش بود که گاهی در مطالب علمی وجوه تازه ای می یافت به طوری که باعث تعجب استاد خود می گشت . ناتلی نیز وی را تشویق به فراگیری علوم و دانش اندوزی میکرد و بدین گونه ابوعلی علم منطق را فرا گرفت و بعد به تکمیل ریاضیات پرداخت.

ادامه خواندن به یاد شیخ الرئیس ابو علی سینای بلخی: م – داوود سیا ووش

راوی غمنامه‌ها و شادینامه‌های روزگار : واصف باختری وتایپ از دکتور سیاه سنگ

Dr._AkramOsmanB  بماناد، این روایتگر بماناد! sss

(فخرالدین گرگانی/ ویس و رامین)

متنبی را گفتند: “در ستايش همه بزرگان روزگار سيف‌الدوله سروده‌ای، چرا در مدح ابوفراس چيزی نگفتی؟” در پاسخ گفت: “شکوه او مرا هراسناک و زبانم را لال ساخت.” واصف  باختری

همروزگاران متنبی اين کار را ناشی از “خبث و حسد” پنداشته‌ و ندانسته‌اند شکوهی که زاده جايگاه والای فرهنگی و علمی منش برين انسانيست، صدها بار برتر از شکوه دروغين فارسان توسن چوبين قدرت است. و اين مدرک از بايگانی تاريخ از آن روی آوردم تا تو خواننده گرامی بدانی که سخن گفتن در باره مردی چون اکرم عثمان چه دشوار است. در چند دهه پسين داستاننويسی ما بیگمان اکرم عثمان ناميست بلند و پرآوازه. دوستار خلق است و خلقی خواستار او و اين از آن روست که از برای تاريخ مینويسد. اما نه تاريخ مسخ شده‌ که اندیشورزی در باره آن گفته‌بود: “همانند بیوه ریچارد سوم شکسپیر است: خشمش زودجوش و ناپیگیر و حافظه‌اش ناتوان. نمیشود لبخند و زهرخندش را از هم بازشناخت و همواره خواهان آنست که خویشتن را به پیروزمندان تفویض کند.”

ادامه خواندن راوی غمنامه‌ها و شادینامه‌های روزگار : واصف باختری وتایپ از دکتور سیاه سنگ

نـشیـب و فــراز روابــط امریـکا و پــاکستـان : احــمــد سـعـیدی

احمد سعیدی .از چندی بدینسو حکومت پاکستان روز های دشوار ولی سرنوشت ساز را پشت سر می گذاراند با همه تلاش های که جنرال راحیل شریف بخاطر باقی ماندن در قدرت دارد امریکا نیز می کوشد به هر قیمت که باشد جنرال راحیل شریف در اریکه قدرت باشد روی این اصل این جنرال چهار ستاره سفر های آشکار و پنهان با ایالت متحده امریکا داشته بر علاوه مقامات نظامی امریکا با  معاونین وزارت خارجه امریکا رئیس استخبارات امریکا ملاقات های داشته است امریکایی ها در تلاش اند تا دوره جنرال راحیل شریف تمدید گردیده احزاب و نهاد های مطرح پاکستان از وی بخاطر ماندنش بحیث لوی درستیز پاکستان پشتیبانی نماید در این نوشته تلاش میگردد تا روی روابط دیرینه ای امریکا و پاکستان روشنی انداخته شود

ادامه خواندن نـشیـب و فــراز روابــط امریـکا و پــاکستـان : احــمــد سـعـیدی

تــصـاویــر عــدهء از نـشـرات آزاد در عــصـر شــاه امــان خــان غــازی

یکی  از  نشرات  آن دوره  جریده  هفته وار ستاره  افغان است  که با چاپ سنگی  در  دوصفحه  ازمحل  جبل السراج  باز از  چاریکار در  سال  1298 و 1299 ش – مطابق  1920 و 1921 م به  مدیریت  شادرروان  میر غلام  محمد  غبار شخصیت  مبارز ومورخ مردم نشرمیشد. هدف  از  نشر   این  جرید  زنده نگهداشتن روحیهء جهاد ضد استعمار  بریتانیه در استانه  جنگ استقلال  افغانستان  بود.

خپلواکی

 

در گــرامــیـداشـت از سـالــگــرد اســتــقــلال افــغــانــستــان و یــادی از غــازی مــیرمــســجــدی خـــان – نویــســنـده :داوود ســـیــاووش

میر مسجدی  خان  غازی افغانستان طی 80 سال از 1839 تا 1919 به اشکال مختلف تحت سیطره ی مستعمراتی بریتانیا قرار داشت. گاهی انگلیس در کنار پادشاهی چون شاه شجاع ایستاد، زمانی میزبان امیر دوست محمد خان بود، باری با امیر محمد یعقوب خان همکاری نزدیک داشت و مدتی با پرداخت معاش به امیر عبدالرحمن خان و امیر حبیب ا لله سیاست خارجی افغانستان را اداره میکرد، تا آنکه با اعلان استقلال توسط شاه امان ا لله به این وابستگی خاتمه داده شد.

آنچه را در ذیل میخوانید، صحنه یی از کارنامه ی میر مسجدی خان میباشد که به مثابه ی مظهری از حماسه آفرینی و قهرمانی برخاسته از متن و بطن مردم بر ضد استعمار بریتانیا با روح سلحشوری مردم و با خون ملت در تاریخ رقم خورده است.

سيد مير مسجدي خان مشهور در قلعه خويش در جلگاه بحيث مركز مجاهدين باقي ماند. در اين قلعه جنگي 50 نفر مرد مبارز اقامت داشت. انگليسها كه تشنه خون مير مسجدي خان بودند و چندين

ادامه خواندن در گــرامــیـداشـت از سـالــگــرد اســتــقــلال افــغــانــستــان و یــادی از غــازی مــیرمــســجــدی خـــان – نویــســنـده :داوود ســـیــاووش

قدر منو دوستانو! هیله ده د طـنـز او طـنـز لیکنې په اړونــد تـیـرې درې برخــې مــو پــه غــور تر نــظر تــیــرې کــړې وي : عـــمـــر نــنــگــیــار

  کتاب  کمیک عمر ننگیار قد ر منو دوستانو! هیله ده د طنز او طنز لیکنې په اړوند تیرې درې برخې مو په غور تر نظر تیرې کړې وي ، دا دې څلورمه او ورستیٔ برخه یی تاسې ته وړاندې کوم هیله ده د دې برخې مینه وال د یو ادبي چانړیز بحث په ترڅ کې پورتنیٔ خبری و شاربي . په تیره د طنز او طنزپیژندنې اکاډمیکو دوستانوڅخه هیله مند یم چې د ځپلو بدایو پوهاوي په مټ دا نیمګړې بحث بډاې کړي .

پوښتنه : د پښتو طنز لپاره هم په نثر او هم په نظم کې د معاصرې دورې دوهمه نیمایي ښه د غوړیدو دوره وه، ډیرو لیکوالو او شاعرانو په بره او کوزه پښتونخوا کې په ځانګړي توګه د نثر په چوکاټ کې طنزیه آثار تخلیق کړل . ستاسې په اندپه معاصره دوره کې کومو لیکوالواو شاعرانو خپل شعرونه په طنز وپسولل . مهرباني وکړئ د هغوی د شعرونو بیلګې راته په ګوته کړئ؟

ځواب :

د پښتو په ادبي بهیرکې طنز یو ځوان ادبي هنري ژانر دی چې زمونږ په هیواد کې یې نژدی شپږ

لسیزی او په کوز ه پو ښتونخوا کې یې عمر څه اوږد بر یښي . د (۱۳۴۰) لمریز کلونو راپدی خوا

ادامه خواندن قدر منو دوستانو! هیله ده د طـنـز او طـنـز لیکنې په اړونــد تـیـرې درې برخــې مــو پــه غــور تر نــظر تــیــرې کــړې وي : عـــمـــر نــنــگــیــار

افـــغـــانــستــان گـــروگان نــاتـــو : دکــتــورعـــلـــی احــــمــــد کـــــریـــمـــی

عکس  آقای  کریمی تنش اوضاع در افغانستان ظاهرا نگرانی کشورهای ناتو وسایرکشورهای منطقه رابیشترگردانیده است وبیم دارند که حملات پراگنده طالبان ازدهات وقصبات به شهرهای بزرگ وازآن جمله به نقاط مرزی گسترش یابد. روسیه نگرانی دارد که خطر گسترش بی امنیتی ها درافغانستان عامل بی ثباتی در جمهوری های آسیای میانه خواهد گردید.افغانها که زیاد تر ازچهارده سال خطرواقعی این نگرانی ها را به جان ومال خودآزمایش نموده اند این بیم و نگرانی هارا مانند تیاتربزرگ میدانند که درآن یک بازیگربرای منافع خود نقشهای ابلیس وآدم را بازی می نماید وآدم گروگان ابلیس گردیده است.  افغانستان گروگان ناتو است. ناکامی های ناتوچون قدرتمندترین بلوک نظامی وسیاسی درجهان  برای همه مایه تعجب و سوال برانگیزگردیده است، وضع درافغانستان طی دوسال اخیربعد ازتاسیس دولت تحملی جان کری به مراتب بدتر ازچهارده سال پیش از آغازماموریت ناتو گردیده است.

ادامه خواندن افـــغـــانــستــان گـــروگان نــاتـــو : دکــتــورعـــلـــی احــــمــــد کـــــریـــمـــی

دمـــوکــراســی، احــزاب ســیـاســی و جــامــعـۀ مــدنــی : پــرتــو نـــادری

پرتو نادریفلسفۀ وجودی دموکراسی به  موجودیت احزاب سیاسی و نهاد های مدنی  وابسته است. برای آن که دموکراسی بدون احزاب سیاسی و نهاد های مدنی نمی تواند دموکراسی واقعی باشد. آن جا که احزاب سیاسی و نهاد های مدنی وجود ندارند ، این خود بیانگر آن است که در آن جامعه دموکراسی وجود ندارد. هر دولتی که بدون احزاب سیاسی و نهاد های مدنی  خود را دولت متکی بر اصول دموکراسی بخواند به یقین که دروغ می گوید. باری شهید محمد هاشم میوندوال در یکی از شماره های نشریۀ مساوات نشریۀ حزبی خویش در رابطه به  خود داری شاه از توشیح قانون احزاب نوشته بود که : دموکراسی بدون احزاب سیاسی به گادی بدون اسب می ماند.

ادامه خواندن دمـــوکــراســی، احــزاب ســیـاســی و جــامــعـۀ مــدنــی : پــرتــو نـــادری

مصاحبه ٬ داوود سیاووش بـاغلام جــیـلانــی عــارض دانـشــمــند جــغـرافیای افـغـانـستـان

  پدر  جغرفیای  و سیاووشارمغان: شما به حیث یک دانشمند رشته بفرمایید که با این منابع آبی بزرگی که ما داریم دولتمردان افغانستان چه کنند که محیط زیست افغانستان بهبود و کشور سرسبز شود و برق تولید شود، پپیشنهاد مشخص شما در این ارتباط چیست؟

عارض: پیشنهاد مشخص من اینست که دولتمردان افغانستان با دلسوزی کامل به خود و به وطن، با دلسوزی به مردم افغانستان و با دلسوزی به پیشتازی زراعتی که در این منطقه بود چون افغانستان یک کشور زراعتی بود مثلاً 18 نهر مزار شریف را که شما در نظر بگیرید، یا مدنیت تیموری های هرات را در حوزه هریرود در نظر بگیرید، یا مدنیت سیستان را در نظر بگیرید، یا بست را در نظر بگیرید، یا خود کابل را، کابل شاهان، بگرام و این ها را در نظر بگیرید. کل ساحاتی زراعتی بود که در اختیار شان بود و ساحات زراعتی شان را انکشاف میدادند. من در یک کتابی خوانده بودم که زمانی کابل شاهان در بالا حصار کابل زندگی میکردند در بگرام هم یک پایتخت دیگر آنها بود اینها همان سرکی را که مستقیماً از دروازه شرقی بالا حصار خارج شده به امتداد بی بی مهرو تا بگرام در میرفتند دو جانب سرک درخت های بسیار متراکم بود که آفتاب هیچ بالای سوار نظام آنها نمی افتاد از این نقطه نظر واقعاً با تغییر اقلیم، با بی پروایی های ایکو سیستم که در افغانستان است، با این بی پروایی ها ستراتیژی که افغانستان (فعلاً به آن مواجه است با گذشته قابل مقایسه نیست) مثلاً مدنیت زراعتی باختر ما و شما در آسیای میانه پیشگام و پیشتاز و شاخص عمومی همین منطقه بود اما امروز شما بروید ساحه حیرتان را ببینید ساحه خود مزار شریف را ببینید، ساحه بلخ را ببینید، از آب این ساحات از بلخ آب و این ها استفاده کرده نمیتوانند، دیگر پیشنهاد من اینست که با یک تکنولوژی معاصر با یک تدبیر و پلان بسیار مدبرانه باید آبگردان ها در مسیر دریا ها احداث شود و آب آن به نفع زراعت، به نفع سرسبزی، به نفع آبادی کشور به کار برده شود. ما اگر همین کمر همت را بسته بتوانیم که آبگردان های زیادی را در مسیر دریا های خود احداث کنیم باور کنید که، تنها صادرات برق آبی ما کفایت میکند که این کشور را به پای ایستاد کند ما باید از هر لیتر آب خود استفاده مثبت کرده بتوانیم در حالیکه برف ها ذوب میشود آب ها به جریان می افتد، تمامش میرود به طرف بحر هند، برف ها ذوب میشود آب هریرود میرود به طرف سرخس و ترکمنستان، آبهای هلمند ما به سیستان میرود ما از آبهای منطقه هیچ استفاده مثبت کرده نتوانسته ایم.

ادامه خواندن مصاحبه ٬ داوود سیاووش بـاغلام جــیـلانــی عــارض دانـشــمــند جــغـرافیای افـغـانـستـان

از هــویــت قومــی تا هــویــت ملــی : پــرتـــو نـــادری

partaw-naderiافغانستان کشوری است با اقوام و زبان‌های گوناگون، چیزی که سال‌هاست، نبود آن در میان اقوام گوناگون کشور احساس می شود، هویت ملی و مشارکت ملی است راستین است؛ هرچند رهبران سیاسی افغانستان شعارها و سخنان شان با واژه‌های چون وحدت‌ملی و مشارکت‌ملی گره می خورد، اما چنین رهبرانی به آن چه که می گویند بی باور اند. چنین  است که گاهی یک چنین شعارهایی رنگ و بوی عوام فریبی می یابد. چون برای ملت سازی یا بهتر است گفته شود که برای ملت شدن  کمتر  دیده شده است که برنامه های مشخصی روی دست گرفته شود. افزون براین مفهوم هویت ملی و مشارکت ملی و منافع ملی هنوز در کشور ما مفاهیم گم شده اند ، به زبان دیگر دولت ها هنوز تعریف مشخصی از آن چه که به نام هویت ملی و مشارکت سخن می گویند، ارائه نکرده اند.

ادامه خواندن از هــویــت قومــی تا هــویــت ملــی : پــرتـــو نـــادری

مـــرد و نــامــرد : نوشته – دکــتــور اکــرم عـثـمـان – برگرفته ازسـایــت ازمـغـان مـلی

  98c02f5c727ee94919aae134f4563b4c6186ddf9بازهم ورق بر گشته بود. استاد پیر دست به عصا میخواست به بار گاه امیر جدید برود، به بارگاه امیری که رهین دست بازیگر روزگار بود و زور و زر را از باد یافته بود. در آستانه، با این که همه آن استاد بزرگ وزبان گویای زمانه را میشناختند کسی سلامش نکرد وراهش نداد. حاجبان همان حاجبان قدیم بودند، همان هایی که به نرخ روز نان میخوردند و نبض زمانه را نیک میشناختند.                                    استاد خود سلام کرد ودر برابر نوکران تعظیم معنی دارای نمود. فرومایه ترین آنها که روزگاری در برابر استاد دولامی شد واز فرط چاپلوسی، بار ها کفشهای استاد را پیش پایش گذاشته بود با سردی پرسید:

کی ره کار داری ؟ اینجه چه میخایی؟

استاد با تواضع جواب داد: چیزی نمی خایم، مه قاسم استم خواننده قدیمی دربار، آرزو دارم امیر جدید سلام کنم.

حاجب گفت: عجب!

قاسم گفت: چه عجب مگم سلام کردن به امیر مایه تعجب است ؟

حاجب گفت: مگم امیر هنوز خواب هستند.

با آنکه نزدیک چاشت بود وهیچ امیری نباید تا آن گاه بخوابد قاسم دم نزد وپرسید:

آیا می تانم معطل شوم ؟

ادامه خواندن مـــرد و نــامــرد : نوشته – دکــتــور اکــرم عـثـمـان – برگرفته ازسـایــت ازمـغـان مـلی

کــچــالــو را کــی در افغانستان تــرویـــج کـــرد؟ نـــویـــســنــده عـــلــی کـــریــمــی

   کچالو یکی از مهمترین محصولات غذایی بشر به شمار می رود. پس از گندم، برنج و جواری، چهارمین گیاه پراهمیت در سیستم غذایی جهان کچالو است. طبق آمارهای سازمان ملل، طی اولین دهه قرن بیست و یکم، هر فرد در جهان به طور اوسط سالانه 33 کیلو کچالو مصرف کرده است. در افغانستان، کچالو احتمالاً پس از نان گندم، رایج ترین غذایی است که مردم با آن شکم های شان را سیر می کنند. انگلیسی ها در قرن 19 میلادی کچالو را به افغانستان آوردند.

ترویج کچالو      خاستگاه اصلی   

خاستگاه کچالو کشور پرو در آمریکای لاتین است. دانشمندان بقایای کچالو را در قسمت هایی از این کشور کشف کرده اند که قدامت آن ها به 500 سال قبل از میلاد می رسد. در آن زمان، مردمانی که در امپراطوری «اینکا» در آن مناطق زندگی می کردند، نه تنها کچالو را می کاشتند و می خوردند؛ بلکه آن را عبادت نیز می کردند. آن ها کچالو را خشک می کردند و در هنگام سفرهای طولانی با خود می بردند. گذشته از این، گدام های بزرگی از کچالو ساخته بودند که در سال های قحطی و خشکسالی از آن ها استفاده می کردند.

ادامه خواندن کــچــالــو را کــی در افغانستان تــرویـــج کـــرد؟ نـــویـــســنــده عـــلــی کـــریــمــی

مـضــمــون جــالــب دربــاره زبــان پــارســی دری از قـلم محترم نـجـیــب ســخــی را مطـالــعه کردید٬ بــرای آشنـایی بـیـشتـر زبــان پارســی دری این ویــدیــو را بــشنــویــد .. جناب محـتـرم یمین اســتــاد دانـــشــگاه کابل تــشــریــح میــدارد.

صــوفــی عــشـقـری، مـحبـوب ترین شاعر افغان و غزلی که صوفی بعد از صحت یابی سرود. هزاران شکر ایزد این زمان گردید کر گوشم =که فارغ از شنیدن شد ز حرف خیر و شر گو 


…. صوفی عشقری در ۶ عقرب سال ١٣۵٧ به مرض فلج گرفتار میشود و یک پای و دستش از حرکت باز میماند ، همه باور میکردند که صوفی دیگر انسجام فکری اش را از دست داده و شعری گفته نمیتواند، صوفی ما اما همه را شگفت زده ساخت، تا آخرین دم سرود…

فوتو عشقری
گرچه در کیش محبت شکوه کردن خوب نیست
با همه خوبست یارم همره ی من خوب نیست

با مریضان دگر آب و هوای خوش نکوست
زخم ناسور هرکه دار سیر گلشن خون نیست

در جهان هر چیز از سر بگذرد درد سر است
درد اگر باشد سخن بسیار گفتن خوب نیست

آنچه ناممکن بود ضائع مکن اوقات خویش
چون بکف نا آید، غم بیهوده خوردن خوب نیست

گرچه با امر قضا مارا نشاید دم زدن
در جوانی راست میپرسید مردن خوب نیست

پیر گشتی عشقری در گوشه عزلت نشین
پا بیرون آوردنت از بین دامن خوب نیست

نــافـــرمــانــی مدنی راچــگــونـــه فـــریــاد بــکــشیـم: تـتـبـع ونـگارش: مـحـمـد داود سـیـاووش


محترم داوود سیاووش
 وقتی سر دمداران و گردانندگان نظام سیاسی از تعهدات روز اول شان عقب نشینی میکنند، وقتی زمامداران از نردبان ارزش های مدنی به عنوان یک افزار بالارفتن به کرسی ها استفاده و بعد به آن پشت پا میزنند، وقتی دولتمردان به خواسته های مردم نه گفته به نام (به انزوا میرود به انزوا میرود ) آنان را از خود میرانند و در نهایت مردم به عنوان جمع در مقابلشان قد برافراشته و خود دولتمردان در انزوا میمانند، وقتی دولتمردان در تعاملات با جهان به قاره شان ، در تعامل با قاره به کشورشان ، در تعامل با کشور به ولایتشان ، در تعامل با ولایت به ولسوالی شان ، در تعامل با ولسوالی به قریه شان ، در تعامل با قریه به (اودور) زاده گان شان ، در تعامل به (اودور) زادگان به برادرشان ، در تعامل به برادر به فرزندانشان ، و در تعامل به فرزندان به خودشان می اندیشند آن هم در شرایطی که در راس اداره قرار میگیرند و شعار میدهند (زنده باد خودم ) . در چنین حال واحوال است که اشباح یک دیکتاتور از خم دموکراسی در جامعه سربلندمیکند و در همین حال است که با تناسخ از سازمان های اجتماعی و جامعه مدنی، دفاتر و رسانه ها و کلیه تربیون های بر خاسته از نام مردم ، عناصر ضد جامعه مدنی، ضد سازمان های اجتماعی، ضد آزادی بیان و ضد مردمسالاری و دموکراسی عرض اندام نموده ،

ادامه خواندن نــافـــرمــانــی مدنی راچــگــونـــه فـــریــاد بــکــشیـم: تـتـبـع ونـگارش: مـحـمـد داود سـیـاووش

یـاداشــت پـشـت زرورق ســگـرت – نوشـتـه : دکتـور صبـورالله سیاه سنگ

 sssدر افغانستان از آغاز ناپیدا تا نیمه نخست دهه 1990 – پس از آن را نمیدانم -، نه تنها همکاری بلکه تکان دادن دست سوی کارمندان کمپنیهای بیرونی و گزارشگران رسانه‌های باخترزمین یک برچسپ داشت: “جاسوس”! البته، برای “مستندتر” جلوه دادن این اتهام وخیم، نام کشور را نیز میچسپاندند و مثلاً میگفتند: جاسوس انگلستان، اجنت امریکا، مخبر جرمنی، گماشته چین، راپورچی فرانسه، نفر اسراییل، چمچه پاکستان، نوکر ایران و ….خوشبختانه امروز به کسانی که با دستگاههای بزرگ ارتش یا استخبارات جهان نیز پیمانهای پیدا یا نهان داشته باشند، “جاسوس” نمیگویند و میترسند مبادا به خود شان آسیب برسد. بد است آدم دوراندیش باشد؟ یادداشت پشت زرورق

ادامه خواندن یـاداشــت پـشـت زرورق ســگـرت – نوشـتـه : دکتـور صبـورالله سیاه سنگ

دربــاره مــرگ کارو – نوشته : مـحـمـد داودسیـاووش

کارو وبادرش  بالاخره داستان انسانی راکه سالها به خاطر خاری خارها وبیچارگی ناچارها عصاره اشکهایش ازنوک  قلم به روی کاغذمیریخت زمان  تمام کرد وپس از سه ربع قرن شور وشیدائی وناله  ونا شکیبائی به دیار خاموشان پیوست . سخن خیلی مختصر درچند جمله نا تمام خلاصه میشد و تیترش این بود » سراینده ونویسنده شکست سکوت درابدیت ساکت گشت .» با آنکه این خبر  مختصر سایت انترنتی  مانند رعد درافلاک پیچیده بی ستون آسمان ها را لر زاند واز دیده آسمان باران اشک سرازیرشد اما  درزمین  خدا گردانندگان وسازنده گان  برنامه های رسانه هایی را که روزگار ی حتی از شر فیاب  شدن تعارفی با کارو بردیگران  فخر میفروختند 

ادامه خواندن دربــاره مــرگ کارو – نوشته : مـحـمـد داودسیـاووش

عیدی که بعید است : نورالدین همسنگر

nooruddinhamsangar برای آنهاییکه در سوگ جانسوز عزیزان  از دست رفته خویش،سفرهُ اشک وآه وماتم گسترده اند،برای آنهاییکه درآتش داغ فقر وتنگدستی،بیکاری وبی پناهی،بیماری وبی داویی ودها محرومیت تباه کن اجتماعی میسوزند،برای آنهاییکه از جفای بزرگ بیعدالتی ها،ظلم واستبداد مشتی از بی مایگان زور وزر زجر میکشند.برای آنهاییکه جنگ وجنایت همهُ هست وبود زنده گی شانرا  نابود نموده وبخاک مبدل کرده است .برای آنهاییکه بار سنگین ناملایمات شرایط سخت ودشوار مهاجرت وآواره گی را بدوش می کشند .عید جز تجدید رنجها وغمها ،یاس و نا امیدی هاچیز دیگری نمی تواند باشد . برای آنهاییکه در سوگ جانسوز عزیزان  از دست رفته خویش،سفرهُ اشک وآه وماتم گسترده اند،برای آنهاییکه درآتش داغ فقر وتنگدستی،بیکاری وبی پناهی،بیماری وبی داویی ودها محرومیت تباه کن اجتماعی میسوزند،برای آنهاییکه از جفای بزرگ بیعدالتی ها،ظلم واستبداد مشتی

ادامه خواندن عیدی که بعید است : نورالدین همسنگر

دوستان !.. دو مطلب خیلی عالی را که در ذیل از قلم محترم « پرتو نادری » مطالعه میکنید٬ لازم دانستم به ارتباط این موضوع٬ طنز بنام « حسرت و تعجب »از شاعر توانای کشور « اسیر» را نیز خدمت شما نشربنمایم.

download

طنز – حســـرت و تـــعــجــــب 

در این دنیای بی پایان چه شیخ و شاب ٬ ایرانی  است

هر انچه هست دراین  عالم  اسباب  ٬ ایرانی  است

تمام پیشوایان جهان از  جنس  مرد  و زن

که باشد  نامدار  و صاحب  القاب ٬ ایرانی   است

به چشم  کم  مبین  این  افتخار  و فخامت را

که در  هرگ.شه از اوتاد واز اقطاب ٬ ایرانی  است

ادامه خواندن دوستان !.. دو مطلب خیلی عالی را که در ذیل از قلم محترم « پرتو نادری » مطالعه میکنید٬ لازم دانستم به ارتباط این موضوع٬ طنز بنام « حسرت و تعجب »از شاعر توانای کشور « اسیر» را نیز خدمت شما نشربنمایم.

نـــگاهـــی به کــتـــاب خـــاطــرات بلــقـیـس مــکــیـــز : نــوشـــتـــه – پـــرتـــو نـــادری

partaw-naderi  شاید بتوان گفت که خاطره نویسی در سالهای  پسین به گونهء یک نوع ادبی در ادبیات فارسی دری  در افغانستان راه باز کرده و آرام آرام  می  رود تا دامنهء گسترده تر وجایگاه بلند تری پیدا کند.

با آن که پاره یی ازانواع  بزرگ ادبی  چون شعر ، داستان، رمان ونمایشنامه خود نوع خاطره نگاریست؛ اما با این حال ما در گذشتهء ادبی خود اثر مستقلی که بتوان آن را در ردهء نوع ادبی خاطره نویسی دسته بندی نماییم کمتر داشته ایم . خاطره نویسی نه تنها به گونه یی در انواع گوناگون ادبی تبلور می یابد ؛ بلکه در زنده گینامه نویسی و حتی در تاریخ نویسی نیز جلوه وبازتاب مشخصی دارد. تاریخ نویس بزرگ کشور میر غلام محمد غبار در جلد دوم تاریخ خویش« افغانستان در مسیر تاریخ» به گونه موثر و زیبایی از خاطره نویسی نیز استفاده کرده است. چنان که  خاطرات او از وضعیت زنده گی مردم در بالا بلوک فراه آن گاه که نویسنده در آن جا در تبعید به سر می برد، پاره یی خونیی است از تاریخ خونین معاصر کشور.شماری از پژوهشگران ریشه های نخستین خاطره نویسی را در ادبیات یونان باستان جستجو می کنند، بااین حال باور های بیشتر متکی بر این است که  این نوع ادبی در اروپا ، پس از دوران رنسانس هستی یافته  است؛ اما در کشور ما گذشتهء کوتاهی دارد.

ادامه خواندن نـــگاهـــی به کــتـــاب خـــاطــرات بلــقـیـس مــکــیـــز : نــوشـــتـــه – پـــرتـــو نـــادری