مردم ما در دو راهۀ استبداد طالبانی و بی اعتمادی به سیاستگران مخالف طالبان
مردم افغانستان مخالف طالبان؛ اما بی اعتماد به رهبران و سیاستگران جمهوریت و پیش از آن افغانستان به غارت رفته در کام تروریسم و مردم بیمناک و ترسیده ی آن روزگار بسا دشوار را تحت حاکمیت استبدادی طالبان سپری می کنند. روزگاری که در تاریخ افغانستان کمتر چه که حتا هیچ گاهی این چنین تکرار نشده است که مردم آن اینچنین در دو راهه ی استبداد زمامداران و بی اعتمادی کامل گروه های سیاسی و سیاستگران این کشور قرار داشته باشند.
چند کوچه بالا و پایان درشهر کهنه کابل باهم زندگی داشتیم، زمانیکه درمکتب ابتداییه درس میخواندم اونیز دریکی از مکتب های ابتداییه نزدیک کوچه اهنگری درس میخواند، هر روز که مکتب میرفتم سر راهم سبز میشد بعد از چند باردید و بازدید نامم را پرسید. نام اصلی خود را برایش نگفتم، فقط خود را قیسی معرفی کردم.
چرا قیسی ؟ اصلاٌ نامم قدسیه بود، مگرخاله ام که درشمالی زندگی داشت مرا قیسی مینامید ودر خانه هم همگی قیسی صدایم میکردند.
اینکه چه دلیل نزد خاله ام بود و مرا قیسی مینامید، نمیدانستم. بیاد دارم فقط صنف پنجم بودم که با هم آشنا شدیم. طی سال تعلمی پنجم وششم یعی دوسال در راه مکتب یکدیگر را میدیدیم، با هم گپ وسخن نداشتیم / مگرهر روز میخواستم اورا ببنینم، شاید او نیز اشتیاق دیدار مرا داشت. نمیدانم …او ازهمان سن وسال مانند بزرگان ژست وحرکات داشت به پسرخورد سال مکتبی وخجالتی نمی ماند. هرگاه روی تصادف با هم مقابل میشدیم ، با احترام و حرمت سلام میداد و راه خود را میگرفت ومیرفت .دیدن او همه روزه جز عادتم شده بود، بعدازختم مکتب ابتداییه اورا گم کردم، شاید آب شد و بدریا کابل پیوست وشاید ازاینجاه به گوشه دیگرشهرنقل ومکان کردند ویا چطور…
آدمهای سرشناس در روز مرگ شان نمیمیرند، زیرا دوست، آشنا، ناآشنا، بیگانه و گاه بدخواهان از خوبی آنان فراوان و فورانی یاد میکنند. مردگان سرزمین ما فردای آن روز میمیرند و در تاریکی تهنشین میشوند، چنانی که گویی هرگز زاده نشده بودند تا زیسته باشند و دنباله یابند.
او نیز شاید هنوز به خاک سپرده نشده باشد، ولی مانند رفتگان دیگر، میرود که به فراموشی سپرده شود. از گردش وارونۀ روزگار، در زندگی هم سرنوشت بهتری نداشت. تا دست راستش درست کار میداد، چندین سال از شما و همۀ ما نوشت، زیاد نوشت. بازتاب پس از کوچیدن خودش کوتاه بود: “یادش گرامی باد”. کامله حبیب سزاوار اینهمه نامهربانی نیست.
افراط گرایی دینی و دین ستیزی به مثابه ی دو روی یک سکه ی نفرت پراگنی اند که مردم را از دین متنفر می گرداند و نقش و کارآمدی موثر و مثبت دین را در جامعه زیر پرسش می برد. هر دو رویکرد خصمانه و ضد انسانی اند و ریشه های مدارا، تحمل پذیری و همزیستی های مسالمت آمیز را در جامعه خشک می نماید؛ مانع توسعه ی سیاسی، رشد جامعه ی مدنی و ساختار های دموکراسی میگردد. افراطگرایی اسلامی نوعی برداشت و اندیشه از اسلام است که با دموکراسی، حاکمیت قانون، آزادی فردی و احترام متقابل، تحمل عقاید و باورهای مختلف، مدارا و تحمل پذیری سازگار نیست.
موسسه مطالعات استراتژیک افغانستان. روز جمعه بیست و هشت جون ۲۰۲۴ ، پنجمین جایزه ابو علی سینا را طی محفلی که دربردارنده ء سخنرانی ها و اجرای موسیقی محلی هرات توسط جان بیلی John Baily وویرونیکا Veronica و میشل گاسکو رباب نواز هسپانوی Michel Gascoبا دکتر سلیمان حق پناه بود در لندن به پروفیسور جان بیلی و همسرش ویرونیکا تفویض نمود. این جایزه بنام یکی از دانشمندان مشهور جهان ، ابن سینا که آثارش فراتر از مرز های فرهنگی و جغرافیایی است نامگذاری شده است. جایزه مذکور عبارت است از قطعه سنگ لاجورد بدخشان انتخاب شده که بیش از ۷۰۰۰ سال مورد استفاده بشر قرار داشته است.
بازی های جدید استخباراتی و احتمال وقوع رخداد های زنجیره ای در منطقه
در این روز ها تنش ها میان دولت پاکستان و گروههای مخالف آنان از یک سو و از سویی هم تنش میان دولت پاکستان و تحریک طالبان پاکستان تشدید یافته است. این تنش ها با توجه به نقش تی تی پی در بحران سیاسی پاکستان، تقابل اسلام آباد با گروه ی طالبان افغانستان را وارد مرحله ی تازه کرده است. صدای آژیر خطر در منطقه زمانی بلندتر شد که فضلالرحمان رهبر جمعیت علمای پاکستان سه روز پیش در مجلس ملی پاکستان گفت طالبان، وزیرستان شمالی و جنوبی، دره اسماعیل، لکی مروت، بنو و دیگر مناطق را به دست خواهند گرفت و در سه تا چهار ماه دیگر «امارت اسلامی» بر خیبرپختونخوا حاکم میشود.
اولین دیدار داستان کوتاه که در دوقسمت توسط ماریا دارو در سال 2011 نوشته و ویدیو یوتوپ شده بود اکنون از طریق رادیو تلویزیون وطن تحت نام داستانهای دنباله دار ؛ قسمت اول آن نشر گردید. در برنامه بعدی قسمت دوم آن نیز نشر میشود. علاقمندان میتوانید روی ویدیو فشار بدهند و استماع فرمایند.
سرمایه گذاری های تازه بر سر حقانی و نگرانی ملاهبت الله
هرچند نشانه های اختلاف در میان طالبان چیزی تازه ای نیست؛ اما نشر پیام عیدی ملاهبت الله از اختلاف جدی و شدید در میان طالبان پرده برداشت. این پیام نشان داد که زگنال اختلاف درونی میان دسته های گوناگون طالبان فراتر از شایعه، به واقعیت تبدیل شده و زنجیر مخفی گاه ی ملاهبت الله را نیز به صدا درآورده است. پیش از این اختلاف میان جناح های گوناگون طالبان شایع شده بود و رسانه ها از اختلاف میان جناح های گوناگون طالبان چون، شبکه ی حقانی، دسته ی ملایعقوب و دسته ی ملاوثیق برضد تمامیت خواهی های ملاهبت
نشست های اول و دوم سازمان ملل متحد در رابطه به افغانستان به رغم انتظارات و امیدهای زیاد، بی نتیجه پایان یافت، آن نشست ها نتوانست هیچ تحول و تغییر مثبت در امور افغانستان به وجود آورد. با این وجود سازمان ملل متحد حالا کمر بسته است تا نشست سوم را در روز های پیشرو برگزار نماید.
زنده گی گذرگاه ی پرپیچ و خم است که عبور از هر خم کوچه های آن با کوله باری از رنج های بی پایان، دشوارتر از پیمودن ” هفت خوان رستم” است. این هفت خوانی ها در طول تاریخ زنده گی انسان ها را در گرو خود گرفته و رویارویی ها با واقعیت های زنده گی را نیز به چالش کشیده است. حرمان پایدار انسان، غلبه ناپذیری بر دشواری های زنده گی و ناتوانی انسان برای رویارویی با واقعیت های آن، پای افسون گرانه ی رویا و خیال را به میدان کشیده است. در واقع رویا های شگفت انگیز و خوش خط و خال و دق الباب معجزه آسای کلک نقش آفرین خیال بر واقعیت ها
·ستا محمد اکبر سنا غزنوی، شاعر، نویسنده و پژوهشگر عرصههای ادبیات و دانشهای ادبی به عمر هشتاد و یک سالهگی به تعبیر عارفان خرقه تهی کرد. او دیروز پنجشنبه، بیست و هفتم جوزای 1400 خورشدی، از این خاکدان سوگ، چشم پوشید و رفت تا به گفتۀ عمر خیام با هفت هزار سالهگان سر به سر شود.
ماه قوس 1319 خورشیدی بود که در شهر غزنی چشم به جهان گشود. خانواده با شعر و ادبیات خُرده آشناییهایی داشتند و چنین بود که او از کودکی به شعر و ادبیات علاقهمندی پیدا کرد.
سال 1334 که هنوز صنف هفت مکتب بود نخستین شعر خود را سرود. بعد سرودههایش در روزنامۀ سنایی در شهر غزنی به نشر رسیدند. میدانیم که در آن روزگار نشر شعر یک نوجوان چهارده یا پانزده ساله در یگانه نشریۀ شهر چه مفهوم بلندی داشت و چه هیجانی برای یک شاعر نوجوان.
دوستداران هنر وفرهنگ، سینماگران جوان و راهیان سینما!
از من خواسته شد تا پیرامون شخصیت والاگهر با ضمیر آگاه، مدبر، فاضل و آگاه رشته سینما جناب زنده یاد شادروان استاد توریالی شفق سناریست،مونتاژور، کارگردان متکی به آموزه های مسلکی ومعیاری، توضحات لازمی را پیشکش حضور تان نمایم، من باکمال حرمت به استاد عزیزم که الفبای سینما را از اثر لطف ومرحمت اش آموزش دیده واندوخته های دارم که همه کارکردهایم تکیه به رهنمود های خردمندانه این مرد مجرب و خجسته میدانم..
افغانستان دارالقرای گروه های تروریستی تحت حاکمیت طالبان
با تاسف که در اوضاع پیچیده ی جهان بازی با گروههای تروریستی و استفاده ی ابزاری از این گروهها، آنهم به بهای بازی با سرنوشت ملت ها، زیر چتر تعامل سیاسی به رویکرد خطرناکی تبدیل شده است که عواقب آن بیش از هر زمانی تمامی کشور های جهان، بویژه کشور هایی مثل افغانستان را بيش از هر زمانی متاثر گردانیده است. این بازی های مرموز سیاسی در موجی از توطیه های ژرفتر بیش از هر کشوری از مردم افغانستان قربانی میگیرمیگیرد.
مطلق انگاری و بسته شدن دریچه های انعطاف پذیری های فکری
گفته ی مشهوری وجود دارد که میگویند، فلسفه ی امروز سفسطه ی فردا است. این به معنای آن است که فلسفه ی فردا هم سفسطه ی پس فردا و بالاخره اینکه تمامی قوانین علمی و فلسفی در معرض دگرگونی قرار داشته و ثبات در نظام قوانین علمی و فلسفی پرسش برانگیز است. نخستین بار این سخن را در کتاب چهار مقاله ی دانشمندان گرامی کشور زنده یاد جناب سلجوقی صاحب در سال های دهه ی پنجاه خورشیدی خوانده بودم. این بیانگر این واقعیت است که شک انگاری و مثبت گرایی به مثابه ی میراث بزرگ از گذشته ها برای انسان به ارث مانده و برای آینده گان انتقال می یابد.
عبور از پله های مدارا و همه پذیری تا رسیدن به اقتدار و شکوه ی ملی
کثرت گرایی، همدیگر پذیری و مشارکت سیاسی از سرمایههای بالنده و سرشار معنوی در یک جامعه بوده که با ایجاد فضای تفاهم و همدلی های صادقانه و صمیمانه زمینه را برای تفاهم ملی و مشارکت سیاسی واقعی و بصورت کل برای ترقی و شکوفایی هرچه بیشتر یک جامعه فراهم می گرداند. مدارا، همدیگرپذیری و سازگاری از سرمایههای معنوی و پربار یک جامعه بوده که با ایجاد فضای تفاهم و همدلی های صادقانه و صمیمانه زمینه را برای تفاهم ملی و مشارکت سیاسی واقعی و بصورت کل برای ترقی و شکوفایی هرچه بیشتر یک جامعه فراهم می گرداند. همدیگر پذیری و مدارا و مشارکت سیاسی از راس تا قاعده در جامعه ی جنگ زده و به خشونت کشیده شده ی
شاید بعضی دوستان تصور کنند که این نوشته از هر چمن سمنی است و با در نظر داشت طویل بودن این مقاله شاید خواننده گان کمتری نیز داشته باشد، ولی این یک ضرورت و یک تحلیل است کسی میتواند بخواند و کسی نمیتواند نخواند. در این روز ها سر خط رسانه ها نشست سوم دوحه، نشست فارمت مسکو که فردا روز شنبه در تهران دایر میگردد، سفر سراج الدین حقانی به امارات و ضمنا بیرون شدن چهار نفر از اعضای طالبان از لست سیاه بخاطر فریضه بیت الله شریف است، که این بازی ها تازه آغاز میشود.
رقابتکشور های منطقه و جهان و به حاشیه رفتن مخالفان طالبان
این پرسش در ذهن هر کس خطور می کند که چگونه شده تا طالبان به مثابه ی قلاده داران گروه های تروریستی به سکوی بازی های کشور های منطقه و جهان بدل شده اند. طالبان هم با استفاده از فرصت آغوش خویش را برای این بازی گشوده و برای هر کشوری دام دلخواه خود را فرش کرده اند. در همین حال رویکرد کشوررهای یاد شده نسبت به طالبان شکل باجدهی به آنان را دارد و هر کدام به نحوی برای طالبان باج می دهند تا از خطر نفوذ و صدور گروه های تروریستی از افغانستان به کشور های شان درامان بمانند. سر نخ این باجدهی ها و بازی های سیاسی از یک سو در دست روسیه، چین و ایران و از سوی دیگر در دست امریکا و همپیمانانش قرار دارد.