در این شکی نیست که تفکرو اندیشیدن از ویژه گی های فطری انسان بوده ، چه بصورت خواسته وناخواسته مغز او به شکل خود کار به تفکر می پردازد . نیروی اندیشیدن در انسان به گونه یی است که هر آن او را از جایش به جای دیگری به پیش میکشد . بودن او را در شدن های پی آ پی دگرگون کرده و او را به سوی مرز های سبز آنچه باید بود های هر چه شکوهمند تر به پیش میکشاند ؛ البته با تفاوت اینکه انسان در این سفر درونی روح انگیز تا رسیدن به چشمه های شادابی و طراوت واقعی در سیر و صعود فکری ویژه یی ناقراری های اضطراب آلود باطنی خویش را در قرار نایافتنی یی به گونۀ متفاوت از یکدیگر به کنکاش میگیرند .
بریدن انسان از بیقراری های پی آ پی و راه یافتن او به سکوی قرار های خاطره انگیز تسلسل پایان ناپذیری است ، بی آنکه او اندکی قرار حاصل نماید ، به سرعت بیقراری دیگری قرار او را به تاراج میبرد . با این تعبیر رسیدن انسان به پهنای قرار ناپیدا دوری را ماند که در دو قطب آن در یکی بیقراری و در دیگری قرار هر آن جا عوض مینماید .هر چه باشد هر انسان در این سفر بی انتها ، بیقراری ها و قرار های گوناگونی دارد که نویسنده گان ، هنرمندان و شاعران هر یک متفاوت از یکدیگر به درک آنها نایل می ایند . اینها اند که سیر و صعود این قرار ها بیقراری ها را در گسترۀ هستی به تماشا میگیرند و جلوه های آنان را به گونه های مختلفی به تصویر می کشند . نه تنها به تصویر میکشند ؛ بلکه با خلاقیت فطری ، هنری و شاعرانه آنها را باز آفرینی نموده و به کشف تازه دست می یابند . ادامه خواندن حیدری وجـــودی شاعر شوریده حال و عارفی وارسته ء معاصر – در خرگاۀ سبز عشق و کوچه باغ غزل هایش قسمت چهارم : مهـرالـدین مشیـد