نفیسه خوش‌ نصیب؛ درآن سوی دریچۀ دل« بخش اول» : استاد پرتو نادری

وقتی خواستم تا در پیوند به گزینۀ شعری «دریچۀ دل» سروده‌های بانو نفیسۀ خوش نصیب، چیزی بنویسم نمی‌دانم چرا ذهنم یکی و یک بار به آن سال‌های سیاه برگشت که دروغ را به نام حقیقت به رنگ سرخ می‌نوشتند. 

با دریغ‌ بعدها دیدیم که این واژۀ سیاه را به رنگ‌های سبز و سپید، نیز نوشتند؛ اما دروغ با این همه جامه‌های رنگ رنگ نتوانست، بر جای‌گاه حقیقت بنشیند. سال‌های که خط سرخ در میان انسان‌ها فاصله می انداخت. ادبیات و شعر نیز چنین شده بود. دسته بندی شده در دو سوی خط سرخ.

ادامه خواندن نفیسه خوش‌ نصیب؛ درآن سوی دریچۀ دل« بخش اول» : استاد پرتو نادری

مژده به دوست داران شعروادب؛ مجموعهء شعری «باران و باور» استاد محمد اسحاق ثنا اقبال چاپ پیدا نمود: نوشته ء ماریا دارو

  گزینهَ سروده های فارسی دری  و ترُکی اوزبیکی تحت  عنوان باران و باور جناب استاد محمد اسحاق ثنا از چاپ برامد . 

استاد محمد اسحاق  ثنا متولد سال  «۱۳۲۸» خورشیدی شهرستان  اندخوی  ولایت فاریاب افغانستان میباشند.

استاد ثنا  تعليمات  ابتدایهَ  خود را در دبیرستان ابومسلم  اندخوی و بکلوریا را در لیسه نادریه  شهر کابل  به اتمام  رسانید و بعد در سال «۱۳۴۷» خورشیدی بصفت  اموزگار در لیسه غازی  به تدریس  فرزندان  وطن  پرداخت و هم زمان در  دارالمعلمین  عالی کابل  به تحصل  عالی خویش ادامه داد. استاد  ثنا در  معارف کشور  مصدر خدمات زیاد گردیده  و چراغ  علم را  در خانه  های  هموطنان ما روشن ساخته  است.

استاد محمد اسحاق ثنا در سال « ۱۳۷۱» خورشیدی  مانند سایر  هموطنان ما راهی  هجرت  آباد  پاکستان گردید  و بعد  از «۱۲» سال انتظار  یعنی در سال  «۲۰۰۵ » میلادی در شهر  ونکوور  کانادا سکونت دایمی یافت.

ادامه خواندن مژده به دوست داران شعروادب؛ مجموعهء شعری «باران و باور» استاد محمد اسحاق ثنا اقبال چاپ پیدا نمود: نوشته ء ماریا دارو

راځئ چې ټول په واحد چتر کې راټول شو!: نور محمد غفوری


دا ډیره موده کیږي چې وطنپال افغانان په انټرنیټي ګروپونو کې سره راټولیږی او غواړي چې له کړکیچن حالت څخه د د ګران هیواد په خلاصون او د ولس د ژوند په سمون کې برخه واخلي، خو په تأسف سره چې ډیر لا په دې چاره کې بریالی نه دي. د مختلفو ګروپونو جوړول افغانان تر واحد چتر لاندې راوړو پر ځای په وړو وړو ګروپونو ویشي. ددې اړتیا ده چې عملاً د سراسری واحد آدرس او د هیواد په کچه د ملی سترې اجماع د جوړولو کار له یوه ځایه پیل شي.   

زموږ جنګ ځپلی او وروسته ساتل شوی هېواد- ګران افغانستان، د تاریخ په اوږدو او په تیره بیا په وروستیو پنځوسو کلونو کې د نړۍ د زبرځواکونو د سیالیو او نیابتي جګړو قرباني شوی چې افغانان د خپل هیواد او ملت د برخلیک له ټاکلو، د بشر د اساسي حقوقو د تأمین او د خلکو د ژوندانه د شرایطو د ښېګڼې له پاره د آزاد تصمیم له نیولو څخه محروم دي.

ادامه خواندن راځئ چې ټول په واحد چتر کې راټول شو!: نور محمد غفوری

نوستالوژی وغربت؛ فصل ناتمام تراژیدی های تنهایی« قسمت اول» : مهرالدین مشید

نوستالوژی رنگین کمانی از رویا های شیرین و دوست داشتنی

آنگاه که احساس غم انگیزی سوار بر بال های شادی و سرور، از دریچه های ناپیدایی به ظهور می رسند و چنان بر انسان غلبه می کنند که به گونه ی معجزه آسا آرزومندی عاطفی و احساس گرم و پر لطافتی به انسان بخشیده و روح آشفته و سرگردان او را سیراب ذوقی سرشار از صفا و صمیمیت می نمایند. این احساس چنان انسان را شگفت زده می سازد که او به دنبال اعجاز واژه ها می رود تا دریابد این احساس چه واژه ی معجزه آفرین را به ارمغان آورده است که این چنین او را حیرت زده و مبهوت کرده است. ذهن کاوشگر و دراک او به حافظه پناه می برد و از خیال کمک کمک می گیرد تا دریابد، کدام واژه ای اینقدر بر او تاثیر گذار و سرنوشت ساز واقع شده که گویا آیینه ی تمام نمای اندیشه ها، خواسته ها و احساسات او گردیده و ابعاد گوناگون دلتنگی های شدید او را برای زادگاه اش بازتاب می دهد.

ادامه خواندن نوستالوژی وغربت؛ فصل ناتمام تراژیدی های تنهایی« قسمت اول» : مهرالدین مشید

فریده انوری ، زنی با صدای جادویی: خانم هما طرزی

دوست دارمش چون دوستداشتنیست. صدایش با من ازآشتی ویژه ای حرف می زند که زنده و گویاست و مرا به اندیشه ای وامیدارد که عشق برایم رنگینتر میشود و زندگی گرمتر. آری زنی که با صدای گرم ودل انگیز و باوقارش سالها عشق را به خانه ها مهمان میکرد  و رادیوی پاک اندیش آن زمان را جلوه و رنگ خاصی می بخشید و در دلهای ما جوانان جادوی عشق را با صدای سحر آمیزش می پروراند و همیشه مشتاق بودیم تا رادیو را روشن کنیم و او شعری را دکلمه کند. و هنگامی که با مرحوم دکتر اکرم عثمان جفت میشد ، مرا به عرش می برد . قلم بر میداشتم و می سرودم و یا برس رنگ بدست می گرفتم و نقاشی می کردم.

آری به این می گویند جادو!

من از دوره رادیو بودم و در آن زمان از تلویزیون خبری نبود. تا اینکه زمانی که برای آخرین دیدار پدرم بکابل آمدم ماه حمل وثور 1978 بود که یکروز قبل از پروازم تلویزیون با خطابه ای از مرحوم سردار داود خان شروع بکار کرد و من در منزل خواهرم حفیظه جان و همسرش دکتر یحیی ابوی که یک تلویزیون کوچکی با خودشان از آلمان آورده بودند این برنامه را با رنگ سپید و سیاه دیدم . چقدر شادی می کردم و اشک می ریختم. بله دوره من همان دوره رادیو بود ودوره افسون صدا ها! 

ادامه خواندن فریده انوری ، زنی با صدای جادویی: خانم هما طرزی

ای جستار را ده سال پیش نوشتم. بدبختانه مو به مو در افغانستان عملی شد: داکتر حمیدالله مفید

کرونولوژی جنگ های ناتو وامریکا در افغانستان

دراین اواخر یا پسین روز ها سران پنتاگون با انتشار بیانیه ای اعلام کردند ، که نیرو های امریکایی سران طالبان  وحتا ملا محمد عمر را در صورتی که منافع امریکا را با خطر روبرو نسازند ، مورد حمله  قرار نخواهند داد.

این سخن واین اعلامیه جدید نیست ، کرونولوژی  پیاپی تاختن ها وتازش های امریکایی ها وناتو طی مدت سیزده سال در افغانستان بیانگر آنست ، که هیچگاهی امریکایی ها نخواسته اند ، تا طالبان افغانستان را نابود سازند . کور هم می داند ، که دلده شور است . طی مدت سیزده سال امریکا صد ها حمله به منظور نابودی طالبان پاکستانی در پاکستان انجام داد، که در فرایند آ ن بزرگترین فرماندهان طالبان پاکستانی چون حکیم الله محسود و عمر فاروق مشهور به استاد عمر   ودیگران  را نابود کرد ، مگر یک  بار هم عملیات هوایی با طیاره های بی سرنشین بالای شورای کویته ، که طالبان افغان در آنجا جابجا هستند و اظهر من الشمس است ، انجام نداده است ، اسناد روشن نشان می دهد ، که تا ایدون هیچ رهبر طالبان افغان  مورد حمله یا تازش پهپاد ها یا طیاره های بی سرنشین امریکا  قرار نگرفته است ، طالبان افغان که در جریان جنگهای داخلی در افغانستان گرفتار گردیدند ، نیز  دوباره با عزت واحترام رها شده اند، حتا تروریستانی که منافع امریکا را  مستقیم مورد حمله قرار داده بودند ، از زندان گوانتاناما دوباره آزاد  وبه جایگاه تروریستی شان در کویته پاکستان  پیوسته اند . 

ادامه خواندن ای جستار را ده سال پیش نوشتم. بدبختانه مو به مو در افغانستان عملی شد: داکتر حمیدالله مفید

باقی قایل‌زاده – شاعر تیره چشم روشن بین:« بخش نخست و دوم» پرتو نادری

وقتی می‌خواستم در پیوند به شعر شاعر نابینا به تعبیر بهتر شاعر روشن‌دل باقی قایل‌زاده چیزهایی بنویسم، خاطره‌ای در ذهنم زنده شد. دانشگاه افغانستان سومین سال پایه‌گذاری‌اش را جشن گرفته بود. شب شعری نیز برپا شده بود. در آن شب شعر، دختر جوانی به‌نام بنفشه احمدی پارچه شعری خواند از سروده‌های خودش.

چشم‌های زیبایی داشت و نمی‌انگاشتی که این شاعر جوان با چشمان زیبایی که دارد نمی‌‌تواند شنونده‌گان خود را ببیند. در کنار رییس دانشگاه افغانستان، فرامرز تمنا، نشسته بودم، آرام در گوشم گفت: این شاعر نابیناست، نابینای مادرزاد. دل‌تنگ شدم.

به شعر او بیش‌تر از شعر همه شاعران دیگر توجه کردم. ذهنم با سطرسطر شعر او راه زد. می‌خواستم بدانم که شاعر در شعر خویش از چه رنگ‌هایی سخن می‌گوید و جهان او چه قدر رنگین است. تنها با یک رنگ برخوردم که جایی می‌گفت: «چنان دشت‌ سبز!» با خود گفتم خدایا مگر سبز و آن هم دشت سبز، در ذهن این شاعر عزیز چه مفهومی‌دارد و سبز را چه گونه احساس می‌‌‌‌کند. آیا سبز برایش یک مفهوم است یا یک تجسمی که ذهن او برای خودش ساخته است.

ادامه خواندن باقی قایل‌زاده – شاعر تیره چشم روشن بین:« بخش نخست و دوم» پرتو نادری

پایان تنش میان دو اردوگاه ی تروریسم و پس لرزه های منطقه ای آن: مهرالدین مشید

تنش کوتاه مدت میان ایران و پاکستان؛ اما کارت بازی در دست طالبان

پس از حمله ی هوایی ایران به پایگاه های جیش العدل در خاک پاکستان و حمله ی متقابل پاکستان به پایگاه های این گروه در خاک ایران تنش کوتاه مدت میان دو کشور بوجود آمد و کشور های منطقه بویژه چین هر دو کشور را به خویشتن داری فراخوانده و تشدید درگیری میان دو کشور را که یکی برخوردار از کمک های امریکا و غرب و دیگری هم برخوردار از حمایت روسیه است؛ خطری برای ثبات شکننده ی منطقه تلقی کردند. این دو کشور در حالی بر سر گروه های تروریستی باهم درگیر شدند که از سال ها بدین سو نه تنها اردوگاه و میزبان خطرناک ترین گروه‌های تروریستی مخالف یکدیگر؛ بلکه حامی مخالفان حکومت و مردم افغانستان نیز  بوده و از گروه‌های تروریستی مانند، طالبان، القاعده، جیش العدل و داعش حمایت کرده اند. این دو کشور طی سال های متمادی با سیاست های چند پهلو یک دست به سوی تروریستان و دست دیگر را به سوی حکومت های یکدیگر دراز کرده اند.

ادامه خواندن پایان تنش میان دو اردوگاه ی تروریسم و پس لرزه های منطقه ای آن: مهرالدین مشید

اوج طوفان ؛ شعر از : وارث الشعرا نذیر ظفر

خزان و برگ ریزانست اینجا

گل و ریحان پر یشانست اینجا

صدای برگهای خسته و خشک

بگوشم زنــــگ پایانست اینجا

ز دست رهزنان فصل  پاییز

درختان جمله عریانست اینجا

ادامه خواندن اوج طوفان ؛ شعر از : وارث الشعرا نذیر ظفر

يوسف زي چرخی ” برگی از تاریخ یک غم‌کده؛ تقارن عجیب دو حادثه در افغانستان

۱۶ عقرب ۱۳۱۱ —- ۱۶ عقرب ۱۳۱۲

آن عده از دوستان که با تاریخ و سیاست افغانستان کم‌وبیش آشنایی دارند،اسم «غلام‌نبی خان چرخی»  را شنیده‌اند. او در زمان «حبیب‌الله‌خان»، «امان‌الله‌خان» و «نادرخان»، پُست‌های متعددی را در اختیار داشت. چرخی در اصل از منطقه «چرخ» ولایت «لوگر» از قوم «احمدزی» از تبار «غلجی» بود. او در زمان سقوط کابل به دست «حبیب‌الله کلکانی»، به عنوان سفیر افغانستان در مسکو به‌ سر می‌برد. وقتی از موضوع اغتشاش در افغانستان شنید، از آن طرف «آمو» وارد شمال افغانستان شد و ولایت بلخ را در یک نبرد سخت از طرفداران حبیب‌الله کلکانی گرفت اما زمانی که از خروج امان‌الله خان از افغانستان اطلاع یافت، افغانستان را ترک کرد و دوباره به شوروی رفت. او پس از سقوط دوره کوتاه حبیب‌الله کلکانی، از طرف دولت تازه تأسیس نادرخان، به عنوان سفیر افغانستان در ترکیه تعیین شد اما پس از مدتی، به رسم اعتراض به عملکرد نادرخان، استعفا داد

ادامه خواندن يوسف زي چرخی ” برگی از تاریخ یک غم‌کده؛ تقارن عجیب دو حادثه در افغانستان

نویسنده گی مسؤولانه یعنی نقخ صور و برپایی شور در دل واژه ها«قسمت دوم »:مهرالدین مشید

آرزو ها و اهداف یک نویسنده و چالش های فرا راۀ او

هدف از نوشتن ارایه ی متن های گوناگون ادبی، هنری، سیاسی، حقوقی، تاریخی، جغرافیای، علمی، فلسفی و عرفانی است که نویسنده گان با توجه به رشته ی پژوهشی یا علاقمندی خاص به آنها می پردازند. زمانیکه موضوع انواع نوشته مطرح می شود. در اینصورت ضرورت دقت به عواملی چون؛ زبان، بیان، قالب، مخاطب و موضوع حتمی شمرده می شود. زبان معیار یعنی زبان: علمی، ادبی، اداری، گفتاری یا محاوره ای، کودکانه و مطبوعاتی؛ بیان معیار یعنی طنز و جد؛ قالب معیار یعنی، مقاله، گزارش، نامه، نمایش نامه، فیلم نامه؛ قطعه ی ادبی؛ داستان، رمان؛ سفرنامه؛ زندگی نامه؛ مخاطب معیار یعنی چه کسی نوشته های شما را میخواند؛ موضوع معیار چون، علمی و تحقیقی، توصیفی، تحلیلی، ادبی، داستانی، طنزی، اداری و …

ادامه خواندن نویسنده گی مسؤولانه یعنی نقخ صور و برپایی شور در دل واژه ها«قسمت دوم »:مهرالدین مشید

  و هنرمند واقعی هرگز نمی‌میرد!«شاه ولی ولی ترانه ساز» : کاوه شفق

شاید تاثیر شرایط فلاکتبارِ جنگِ دوامدار است که از پهلوی داشته‌ها و ارزش‌های بزرگ فرهنگیِ مان بی‌تفاوت می‌گذریم.

یکی از این داشته‌ها و ارزش‌های فرهنگی افغانستانِ معاصر، بدونِ شک استاد شاه‌ولی ولی “ترانه‌ساز” است.

اگر انقلاب را در تعریف وسیع اش در نظر بگیریم، یکی از اندک شخصیت‌هایی که در ذهنیت اجتماعی جامعه‌ی ما باعث دگرگونی یا انقلابِ فرهنگی گردید، بی چون‌و‌چرا استاد ترانه‌ساز نیز بود! چرا؟

جامعه‌ی از هر نگاه عقب‌افتاده، سنتی و دین‌زده‌ی ما را در نیمه‌ی اول قرن بیست در نظر بگیرید که اکثریت مردم  موسیقی را شغلِ مردمانِ بدکاره، بداخلاق و مضر برای جامعه و دین می‌پنداشتند و دست‌اندرکارانِ موسیقی را با تحقیر و توهین “دلاک” صدا می‌زدند و اگر بانویی مثلن آواز می‌خواند، در ذهنِ مردم یک فاحشه‌ی تمام‌عیار بود، نیازی هم به سند نداشتند، زیرا باور همین بود. برای مردم عیب بزرگ بود اگر فرزند شان علاقه‌مندی به هنر نوازنده‌گی یا آوازخوانی نشان می‌داد، زیرا از فشار اجتماعی، ترد‌شدن، انگشت‌نما‌شدن و “بی‌آبرویی” می‌ترسیدند.

ادامه خواندن   و هنرمند واقعی هرگز نمی‌میرد!«شاه ولی ولی ترانه ساز» : کاوه شفق

نزیهی جلوه؛ رنگین‌کمانی در افق دادخواهی مبارزه و فرهنگ :استاد پرتو نادری «بخش دوم »

در ادامۀ شعر نزیهی جلوه به‌تر است، شعر ملک‌الشعر بهار را بیاوریم و بعد برسیم به بحث‌های دیگر.

من نگویم که مرا از قفس آزاد کنید

قفس ام برده برده به باغی و دلم شاد کنید

فصل گل می‌گذرد هم‌نفسان بهر خدا

بنشینید به باغی و مرا یاد کنید

یاد از این مرغ گرفتار کنید ای مرغان

چون تمنای گل و لاله و شمشاد کنید

ادامه خواندن نزیهی جلوه؛ رنگین‌کمانی در افق دادخواهی مبارزه و فرهنگ :استاد پرتو نادری «بخش دوم »

شیاطین خوابیده در زیر ردای ابریشمین دین و دورنمای تاریک افغانستان : مهرالدین مشید

رنج های بی پایان مردم افغانستان و دو رویی های سیاسی کشور های جهان

افغانستان بیشتر از دو سال بدین سو تحت سیطره ی آهنین گروه ی تروریستی طالبان قرار دارد و این گروه در همکاری نزدیک با بیش از بیست گروه های خطرناک تروریستی جهان از القاعده تا داعش، لشکر جنگوی، لشکر طیبه، حزب های  اسلامی تاجکستان، ازبکستان و ترکستان شرقی یا  ایغور های چین بیشتر از سی میلیون انسان را در سرزمینی به نام افغانستان به گونه ی بیرحمانه به اسارت گرفته اند و با زنان و مردانش به چشم کنیز و غلام نگاه کرده و هر ظلم و ناروایی  که خواسته باشند، زیر نام شریعت بر آنان روا می دارند‌. این گروه نه تنها زنان را از حق کار و دختران را از حق آموزش محروم و زنان و مردان را وادار به پوشش اجباری کرده اند؛ بلکه با بازداشت های گروهی و وحشیانه ی زنان حتا حق زنده گی کردن را از آنان نیز گرفته اند. 

ادامه خواندن شیاطین خوابیده در زیر ردای ابریشمین دین و دورنمای تاریک افغانستان : مهرالدین مشید

یاد هنرمند گرامی ما « پرانات » گرامی باد: ماریا دارو

  یادآن ایام  گرامی باد که همرای مادرم بدکان مرحوم پرانات برای خرید چپلک های مرغوب پلاستکی میرفتم.

شناخت مردم افغانستان از آن هنرمند محبوب کاریست دشوار، زیرا پران ناتهه همان طوریکه غنمیت تخلص مینمود انسان غنمیت و برومند، برای استحکام پل دوستی میان نژاد ها و مضاهب مختلف مردم کشور و از بین بردن تعصب زبان و عقیده بود. او به هیچ مذهب عقیده تعصیبی نداشت، قلب او سرشار از علم خدا پرستی و انسان دوستی بود او میگفت انسان را باید دوست داشت زیراانسان از محبت و عشق بوجود آمده است. خالق یگانه خلق کننده همه بشریت است این مهم نیست که طفل از کدام پدر و مادر و یا درکدام سر زمین بدنیا میآید و بکدام مذهب متعقد میشود و بکدام زبان تکلم مینماید. خدا را باید پرستید و انسان را ” کانون عشق و محبت ” است، باید دوست داشت. او عشق به خالق بشریت وعشق به انسان وانسانیت را وجیبه خود میدانست.

پران ناتهه “غنمیت” درسال 1927 میلادی درخانواده یی هندو افغان درگذر پایان چوک کابل تولد گردید درآوان کودکی شوق آواز خوانی را در سرداشت. زمانیکه درمکتب آسمایی شامل گردید با دختران و پسران هم سن وسالش بدون تعصب برخورد عالی انسانی داشت این خصوصیت اورا در جمع شاگردان مکتب آسمایی برجسته ساخته بود، تمام معلمین و شاگردان او میشناختند و دوست داشتند. درسن نوجوانی که هنوز 15 سال داشت در گرو زلفان سیاه، دراز و پریشان دختری بنام “ملکه” اسیر گردید، بعد از تحمل یک دوره عشق پنهانی که درکشور ما جز فرهنگ هندو و مسلمان بود، سوخت وساخت و سرود : آن سلسله مو آید اگر بر سربازار = بازار شود از نفسش تازه چو گلزار

ادامه خواندن یاد هنرمند گرامی ما « پرانات » گرامی باد: ماریا دارو

داستان معروفِ «گی دو مو پاسان» نویسنده پر آوازه ی فرانسه : برگردان از زبان روسی : هارون یوسفی

این داستان معروفِ «گی دو مو پاسان» نویسنده پر آوازه ی فرانسه را حتمن بخوانید؛ کاکاژول

یک روز پیرمرد مو سفید  از ما تقاضای صدقه کرد .  جوزف دوست همراهم پنج فرانک به او داد و وقتی نگاه متعجب مرا دید گفت:

 ” این مرد بیچاره مرا به یاد داستانی می اندازد که  باید برایت بگویم . خاطره ای که مثل سایه همیشه دنبالم می کند:

خانواده من که اصلن اهل «هاور »بودند ، هیچ ثروتی نداشتند.  تنها کارما این بود که به هر نحوی که میشد٬  باید به دخل و خرج خود احتیاط میکردیم  . پدرم زیاد کار می کرد و شب ها ناوقت از دفتر بر می گشت٬  اما با آن همه زحمت٬  درآمد بسیار کم داشت . من دو خواهر هم داشتم . مادرم که از موقعیت پایین زندگی ما به شدت رنج می برد ، با سنگدلی با پدرم حرف می زد ، سرزنشهایی که مودبانه و غیر مستقیم٬ اما خطاب به او بودند . پدر بیچاره ام  در جواب این حرف ها حرکتی می کرد که مرا به شدت  اندوهگین می ساخت. او همیشه در آن مواقع دستش را به طرف پیشانی اش می برد ٬ گویی که می خواست عرقی را که روی آن نبود  پاک کند و هیچ حرفی در جواب مادرم به زبان نمی آورد .

ادامه خواندن داستان معروفِ «گی دو مو پاسان» نویسنده پر آوازه ی فرانسه : برگردان از زبان روسی : هارون یوسفی

نویسنده گی آگاهانه و رسالتمندانه یعنی فواره اشک از زبان قلم: مهرالدین میشید « قسمت اول»

بجای سخن آغازین

نوشتن با قلم آغاز شده و این بیانگر آن است که قلم در تاریخ و فرهنگ بشری قدامت دارد. پیش از آنکه انسان در جهان کنونی به  آگاهی رسید و قدرت سخن زدن پیدا کرد.  او با حروف آشنایی نداشت و ناگزیر شد تا به زبان اشاره متوسل شود و هدف و خواست خود را انعکاس بدهد. این سخن بیانگر این واقعیت است که زبان اشاره در جهان از هر زبانی پیشی دارد. اما نباید از یاد برد که انسان در نخستین صبح آگاه ی آگاهی بی اختیار فریاد زد و در موجی از وحشت زده گی ها و حیرت رفتگی های شگفت انگیز به استقبال زنده گی جدید رفت و خواست بر انسان بودن خود در میان سایر حیوانات اتمام حجت نماید.

ادامه خواندن نویسنده گی آگاهانه و رسالتمندانه یعنی فواره اشک از زبان قلم: مهرالدین میشید « قسمت اول»

نزیهی جلوه؛ رنگین‌کمانی در افق دادخواهی مبارزه و فرهنگ : استاد نصرالله پرتو نادری

(بخش نخست)

محمدکریم نزیهی که به زبان‌های پارسی‌دری و تُرکی – اوزبیکی شعر می سرود. در شعرهایش «جلوه» تخلص می‌‌کرد. شخصیت با شکوهی داشت با ابعاد گوناگون فرهنگی و سیاسی – اجتماعی. پابند به اصول و ارزش‌های انسانی در سیاست، تعهد و مسوُولیت در شعر و پژوهش‌های ادبی و تاریخی. آشنا با فسلفه و جامعه شناسی و آگاه از جریان‌های‌فکری مغرب‌زمین. 

نصیر مهرین در چند جملۀ کوتاه این گونه شناختی از او به دست می‌دهد: «شخصیتی با چنان اندوخته‌های ادبی، فلسفی و جامعه‌شناسانه در زنده‌گی‌اش دارای بعد دیگری از علایق و فعالیت‌ها نیز بود. مبارز ضد استبداد و خواهان اصلاح طلبی و بهبود خواهی اوضاع افغانستان و مردم آن.»

ادامه خواندن نزیهی جلوه؛ رنگین‌کمانی در افق دادخواهی مبارزه و فرهنگ : استاد نصرالله پرتو نادری

ماجرای کرمان به صدا درآمدن آژیر خطر تروریسم درمنطقه: مهرالدین مشید

سیاست های تروریست پروری و چالش های امنیتی منطقه

حمله ی تروریستی در مراسم چهارمین سالگرد کشته شدن قاسم سلیمانی در کرمان ایران از یک سو زنگ خطر در کشور های منطقه را به صدا درآورده و اوضاع امنیتی کشور های منطقه را وارد تنش جدید ساخته است و از سویی هم از درجه ی شکننده گی چتر امنیتی نه تنها ایران بلکه کشور های منطقه نیز پرده برداشته است. این حمله حکایت از آن دارد که گروه‌های تروریستی خلاف خوش باوری های زمامداران و سیاستگران منطقه آرام آرام در کشور های منطقه در حال سر و سامان یافتن تازه اند و اوضاع امنیتی منطقه به شدت در حال تغییر است.

ادامه خواندن ماجرای کرمان به صدا درآمدن آژیر خطر تروریسم درمنطقه: مهرالدین مشید