یـاد شوربازار کابل بخير: بقلم ماریا دارو

زمانیکه هنوز مكتب  نمی رفتم؛ تنها  دو رفیق داشتم هر روز در کوچه بازی میکردیم ؛ خانه ما پهلو هم  قرار داشت و ازسر بام هم ارتباط داشتیم. سنجو و کمار دو برادر بودند؛ سنجو هم سن و سال من بود و اما کمار با آنکه از من  خورد تر بود اما نسبت به  سنجو خیلی  رفيق من بود. اوخیلی اجتماعی بود و خیلی فکاهی  میگفت.. هردو برادرها با من مانند دو برادر اصلي بودند. مادرش  در شیرینی پختن خیلی لایق بود هر وقت بدست سنجو و کوماربرایم میتایی  و لودو روان  میکرد.  یک روز برام میتایی  روان کرده بود یک مقدارآن را برای فردا خود درپس خانه پنهان کرده بودم؛ مادرم آن را پیدا کرد وقصه من به گوش  پدرکلانم رسید .پد کلانم با آن که حج رفته بود؛ وآدم خیلی متعدين بود هروقت  که مرا درکوچه  همرای سنجو کمار می دید  مرامحنت میکرد . برو گمشو ؛ صد  دفعه  گفتم که  در کوچه بازی نکو هر سه ما  ازکوچه به خانه می  گریختیم و درسربام دورازچشم پدرکلانم تشله بازمیکردیم اگر ما رابی خبردر  کوچه  گیرمیکرد ؛ با نوک عصا چوبش تشله های ما را درجوچه بد رفت می انداخت.

ادامه خواندن یـاد شوربازار کابل بخير: بقلم ماریا دارو

تعامل با طالبان یا بدرود گفتن با سرنوشت مردم افغانستان: مهرادلین میشید

طالبان قطعه ای در دست بازیگران یا جهانیان عاجز از کنترل آنان

افغانستان پس از سقوط به دامن گروه های تروریستی روزگار دشوار و آزمونی را پشت سر می گذارد. این حادثه افغانستان را وارد بحران جدید نمود. اکنون که بیش از دو سال از حاکمیت طالبان سپری می شود و هرچند هیچ کشوری حکومت طالبان را به رسمیت نشناخته و اما همه کشور های منطقه و جهان خوان تعامل سیاسی را با آنان فراختر از گذشته گشوده اند و هر یک می خواهند از طالبان بحیث قطعه یا کارت بازی های سیاسی و استخباراتی استفاده کنند.

ادامه خواندن تعامل با طالبان یا بدرود گفتن با سرنوشت مردم افغانستان: مهرادلین میشید

بازنگری به ثبت هنرمیناتور هرات در یونسکو: ازصفحه نصرالدین سلجوقی- گرفته ام

چندروز قبل اطلاع یافتم که در پانزدهمین اجلاس کمیتهء جهانی ثبت میراث های معنوی هنر میناتورهرات افغانستان به فراموشی سپرده شده است که به همین ملحوظ  نمایندگان سازمان ها و انجمن های فرهنگی دولتی و غیر دولتی چون مرکز مطالعات استراتیژیک مراتب اعتراضیه ء خودرا نسبت به عدم ثبت آن آثار در کنار کشور های ایران ، ترکیه ، آذاربایجان و ازبکستان از طریق وزارت اطلاعات فرهنگ برای بازنگری اعلام داشته اند که به نظر نگارنده این کار بسنده نخواهد بود چه بهتر است که سازمان های مذکور در مجموع بطور جداگانه یک قطعنامهء اعتراضیه را به زبان انگلسی تهیه نموده و آنرا از طریق ادارات سازمان ملل متحد و یونسکو برسانند که به احتمال زیاد اجرای این امر بیشتر راه گشا خواهد بود.

ادامه خواندن بازنگری به ثبت هنرمیناتور هرات در یونسکو: ازصفحه نصرالدین سلجوقی- گرفته ام

فتح محمد منتظر؛شاعر نوپرداز فراموش شده(بخش نخست): استاد پرتو نادری

در جریان بررسی زنده‌گی و جای‌گاه ادبی شاعران پیش‌گام شعر نو در افغاستان، چون به فتح محمد منتظر رسیدم، با دریغ گویی با برهوتی رو‌به‌رو شدم. در کتاب «نوی شعرونه/ اشعار نو» با «منتظر» برخوردم و دو شعر نیمایی و تمام. گویی منتظر نخواسته بود فتح محمد هم را در این کتاب هم‌راهی کند.

نمی‌خواهم ادعا کنم که در این همه سال‌های دراز چیزی در پیوند به شعر و زنده‌گی فتح محمد «منتظر» در مطبوعات کشور نوشته نشده است. یا شاعری و نویسنده‌یی نخواسته تا چند سطری هم به گفتۀ مردم سردستی در پیوند به شاعری او و جای‌گاه او در شعر معاصر بنویسد. شاید چنین چیزهایی اتفاق افتاده باشد؛ اما من نیافتم.

ادامه خواندن فتح محمد منتظر؛شاعر نوپرداز فراموش شده(بخش نخست): استاد پرتو نادری

غربت نه تنها رنج بی وطنی؛ بلکه احساسی دردناک و مرد افگن

آنگاه که احساس مرموز ی در درون انسان زبانه بکشد

انگار در داخل اتاقی نشسته اید که فضا، هوا و محیط بیرون از آن نه تنها بیگاگی؛ بلکه بیگانه پنداری ها را برای شما تلقین می کنند. شگفت آور اینکه در چنین حالی جهانی از احساسات و عواطف گویی دشنه ها در دست بر شما هجوم می آورند و رستاخیزی بر پا می کنند که در فرازی از تراژید و فرودی از حماسه ها تو بودن شما را به تاراج می برند. در فضای خاکستری و تیره ی آن چنان حیرت زده شوید که هر قدر ترک آرزو بکنید، اندکی هم از رنج های بیکران شما چیزی کاسته نشود. در چنین حالی اگر احساس مرموزی در شما زبانه بکشد و رستاخیزی از حیرت زده گی های ناپیدا را، در فراز و فرود موج سنگین رها از خویشتن پنداری ها در شما تلقین کند.

ادامه خواندن غربت نه تنها رنج بی وطنی؛ بلکه احساسی دردناک و مرد افگن

گروه های جهادی و حکومت های کرزی و غنی مسؤول فاجعه ی کنونی در افغانستان : مهرالدین مشید

حکومت فراگیر ممثل اراده ی مردم افغانستان، نه حضور پررنگ مهره های سوخته

پس از سقوط جمهوریت و افتادن ارگ  بدست طالبان تشکیل حکومت فراگیر زبان زد سیاستگران، گروه های سیاسی، در کل مردم افغانستان و کشور های جهان و سازمان های بین المللی است. همه بدین باور اند که تشکیل حکومت فراگیر یگانه راه برای عبور از ” هفت خوان” دشواری های موجود در افغانستان است؛ اما هنوز این حکومت نه تنها درست تعریف و تفسیر نشده؛ بلکه هر سیاستگر و هر گروه ی سیاسی در مورد آن نظر خود را دارد. اما آنچه مسلم است، اینکه حکومت فراگیر باز تاب دهنده و ممثل اراده ی مردم آفغانستان است و این حکومت با هر گونه حکومت خودکامه، زورگو، انحصاری، گروهی و قومی در تضاد است. چنین حکومتی در گام نخست باید مورد پذیرش همه جناح ها، گروه ها، نهاد های قومی، مذهبی و مدنی آفغانستان باشد تا از یک طرف پاسخگوی خواست های مذهبی مردم و از سوی دیگر پاسخگوی جامعه ی جهانی، نهاد های بین المللی، روابط بین‌المللی و مهم تر از همه برآورنده ی نیازهای روز جامعه افغانستان در راستای تحولات جهانی باشد.

ادامه خواندن گروه های جهادی و حکومت های کرزی و غنی مسؤول فاجعه ی کنونی در افغانستان : مهرالدین مشید

سلسال و شاه‌مامه دو عاشق و معشوق بامیان : دکتور عنایت‌الله شهرانی

در روزگاران قدیم جوانی بود به نام سلسال فرزند جهان پهلوان در بامیان و شاه‌مامه (شه‌مامه) دختر زیباروی مه‌لقا دختر میر بزرگ بند امیر بامیان. این دوجوان در زیبایی در دنیا نظیر نداشتند و شاه‌مامه به‌حدی زیبایی داشت که همگان پیر و جوان، زن و مرد شب‌ها و روزها از قشنگی‌ها و طنازی‌های او حکایه می‌کردند و دختران جوان افسوس‌ها می‌خوردند که چهره‌های آنها به مانند شاه‌مامه می‌بود. از جانب دیگر شه‌مامه که در میان هفت پردۀ حریر با ناز و نعمت فراوان بزرگ شده بود و به گفته مردمان چنان زیبایی داشت که یک رخ او آفتاب و رخ دیگرش چون مهتاب می‌درخشید، چنان به سلسال دل داده بود که نه شب خواب داشت و نه روز آرام. دوستان و خواهرخوانده‌هایش می‌گفتند که ای شاه‌مامه تو به این زیبایی و به این بزرگی که دختر یکدانه و نازدانۀ میر هستی هیچکس به جز از سلسال نمی‌تواند به تو برابر باشد. همانگونه که تو زیباستی و محبوب همه‌گان می‌باشی سلسال هم فرزند جهان پهلوان بامیان است و در پهلوانی و غیرت و شجاعت کسی نمی‌تواند با او برابری نماید. می‌گویند دل را به دل راه است همان عشقی را که سلسال دربارۀ شاه‌مامه داشت،

ادامه خواندن سلسال و شاه‌مامه دو عاشق و معشوق بامیان : دکتور عنایت‌الله شهرانی

غزل های عاشقانه : داکتر لطیف ناظمی

که گفته است که خاموش شو؟ ترانه بخوان

ترانه چیست  ؟ غزل های عاشقانه بخوان

بخوان به بزم و خیابان و کوچه و بازار

که گفته است که تنها ، فقط به خانه بخوان؟

ادامه خواندن غزل های عاشقانه : داکتر لطیف ناظمی

دکتور شهرانی مردی از تبار احساس و مھربانی : دکتور خواجه بشیر احمد انصاری

نخستین بار با جناب داکتر عنایت‌الله شھرانی در شام جمعه 28 جنوری سال 1994 میلادی در مـنطقه 9/4 G شھر اسلام‌آباد آشنا شدم و این آشنایی در امتداد این سی‌سال به دوستی ماندگار و احترام پایداری انجامید. نخسیتن چیزی که توجه مرا در ھمان لحظات نخسـت احوال‌پرسی جلب نمود چھره آرام و آھنگ نرم صدای او بود که از جوھر اصیل و شخصیت مھربان مردی نیکو سرشت ترجمانی می‌نمود.در نتیجه تحولات سیاسی اواخر سال 1996م، تقدیر بر آن رفـته بود که به امریکا سفر نموده و در ھمین‌جا بمانم، و نخستین کسی را که از بودنم در این سرزمین اطلاع دادم جناب استاد عنایت‌الله شھرانی بود. پـس از آن تاریخ به بعد پیوسـته در تماس بـوده و از تجربه و علم و مشوره‌ھای ایشان سود فراوانی برده‌ام. در این 27 سالی که از اقامتم در امریکا سپری می‌شود، سه شخصیتی که بیشتر از ھمه با ایشان در تماس بوده‌ام جناب داکتر عنایت‌الله شھرانی، جناب داکتر محمد نظیف شھرانی و مرحوم استاد سمندر غوریانی بوده است.

ادامه خواندن دکتور شهرانی مردی از تبار احساس و مھربانی : دکتور خواجه بشیر احمد انصاری

اجرای دستور دیگر برای کتاب روبی و به افسار بستن آزادی های سیاسی : مهرالدین مشید

اعلام دشمنی با کتاب و کوبیدن میخ بر دروازه های دانش


هر دم از این باغ بری می رسد- تازه تر و تازه تری می رسد. این بار طالبان گل تازه ای از کتاب ستیزی و فرهنگ ستیزی را به آب دادند تا با بیرون راندن کتاب از دانشگاه ها، کوبیدن میخ بر دروازه های دانش و به افسار بستن آزادی های سياسی به حال و هوای حکومت شان رنگ و بوی دیگری بدهند. وزارت تحصیلات عالی طالبان هفته ی گذشته از دانشگاه‌های خصوصی خواست که کتابخانه‌های خود را از کتاب‌های «خلاف فقه حنفی» و کتاب‌های سیاسی و کتاب‌هایی که مشکلات عقیدتی ایجاد می‌کنند«تصفیه» و به جای آن‌ها کتاب‌های سیرت نبوی را جایگزین کنند. در این نامه از دانشگاه های غیر دولتی خواسته شده که فهرست کتاب‌های جایگزین شده را در اختیار این وزارت قرار بدهند.

ادامه خواندن اجرای دستور دیگر برای کتاب روبی و به افسار بستن آزادی های سیاسی : مهرالدین مشید

شب یلدا: شعر از استاد محمد اسحاق ثنا

شب یلدا که نام جاودانیست

ز آیین کهن رسم و نشانیست

شب یلداست آغاز زمستان

شب شعر و سرود و بزم یاران

ادامه خواندن شب یلدا: شعر از استاد محمد اسحاق ثنا

شادروان مهد ظفر نطاق برجیسته و تكرار نشدنی راديو تلویزیون ملی افغانستان : ماریا دارو

  از  انسان  صادق نام نیک و یکی دیگر صدا باقي میماند. بلی مهدی ظفر یک استعداد فوق العاد عالی در هنر گویندگی داشت که در جمع نطاقان سابق و نطاقان هم زمانش رقیب نداشت. گویندگی در کنار مهدی ظقر هم جرائت میخواست ؛ او گویندگی را از دوره مکتب در کنفرانس ها آغاز کرد. همین فصاحت زبان و جرائت گویندی وی از مکتب استقلال به برون رسید و روانه یگانه دستگاه رسانوی « رادیو افغانستان » وقت شد. وی از برنامه های متعددی آغاز سخن رانی نمود بطورمثال : در برنامه های اطفال؛ کاکا منجانی اطفال شد. بعداٌ استعداد فوق العاده و جرائت سرشار ش به سایر پروگرام ها « مسابقات ذهنی رادیو؛ پروگرامهای هنری داستانی ؛ شعر خوانی زمزمه های شب هنگام ؛ تبصره های سیاسی و اخبار شب کشانید. مهدی ظفر نیم قرن با صداقت و پشت کار به اوج شهرت رسید. اما ثمره صداقتش همان بود که دیدیم.

این تیپ نیم قرن پیش به صدای گیرای مهدی ظفر سروده شده است و یکی از دوستان بزرگوار از آرشیف شخصی خود

برایم فرستاد که از ایشان سپاس گذارم .

ادامه خواندن شادروان مهد ظفر نطاق برجیسته و تكرار نشدنی راديو تلویزیون ملی افغانستان : ماریا دارو

شکیلا عزیززاده، یاد از هیچ : استاد نصرالله پرتو نادری

روزی از روزهای سال ۲۰۰۴ عیسایی بود که یکی از خبرنگاران هالندی در دفتر بی بی سی در پشاور به دیدار من آمد. بستۀ کوچکی را به من داد. در بسته دو جلد کتاب بود زیر نام «یاد از هیچ» از شکیلا عزیززاده.

شاعر را نمی‌شناختم؛ اما برایم بسیار خوش‌آیند بود که هموطنی از سرزمین‌ دوری کتابش را برای من فرستاده است.

پیش از آن که کتاب را بگشایم، نام کتاب برایم بسیار دلچسب بود: «یاد از هیچ»!

باری دیگر وقتی کتاب منوچهر حیدریان «به حیوانات مان آهن دادیم که از گاو‌ها سیاست دوشیدیم» را دیدم، چنین حسی داشتم.

ادامه خواندن شکیلا عزیززاده، یاد از هیچ : استاد نصرالله پرتو نادری

صحبت های دکتور عنایت الله شهرانی و دکتور واسع لطیفی در مرود عبدالرشید لطیفی در برنامه چهره های آشنا با محترم مدنی

این صحبت ها یک برگه از تاریخ فرهنگی و تیاتر افغانستان میباشد.

درکوچه باغ های عشق داستان کوتاه نوشته ماریا دارو: به صدای رجنی پران کمار

https://www.youtube.com/watch?

v=7zkFxUqWeqg&t=325s

قسمت اول داستان

قسمت دوم داستان

https://www.youtube.com/watch?v=ICA-1guCVPs
قسمت سوم

روی  ویدیو ها فشاردهید وداستان را بشنوید:

دوستان گرامی  اگر مایل باشید که داستان را مطالعه نمایند ؛ لطفاٌ روی کلمه ادامه خواندن فشار دهید .
برادر هموطنم {الف، شین} چهان سپاس از شما که برایم اجازه نوشتن این واقعیت تلخ را دادید؛ امید طرف قبول تان گرفته باشد.

اگر میخواهید داستان را بخوانید در ذیل فشار بدهید

ادامه خواندن درکوچه باغ های عشق داستان کوتاه نوشته ماریا دارو: به صدای رجنی پران کمار

پیوست با کودتای نام نهاد عبدالملک خان عبدالرحیم زی : عنایت الله سادات

پژوهشگرمحترم نصیر مهرین ! 

یقین دارم که مساعی بی شائبۀ شما بخاطردریافت حقایق ناگفته ای تاریخ کشور ما ، جستجوگران و محققین فرهیخته ای داخلی و خارجی را کمک فراوان مینماید. نوشته ای شما پیرامون” کودتا های نام نهاد ” برای من هم انگیزۀ شد ، تا آنچه را که در رابطه به اتهام کودتا از جانب خانوادۀ حکمران علیه مرحوم عبدالملک عبدالرحیم زی و شماری ازاراکین بلند پایه ای وزارت مالیه و سایرشخصیت ها ( درسال 1957) میدانم  ، خدمت شما تقدیم بدارم در قسمت ششم نوشته ای شما با تذکرنام های از محبوس شده گان به ارتباط آن ” کودتای نام نهاد” از پدر من هم ( میرعزیزالله سادات رئیس محاسبات) یاد شده است . اما اسمای جمع آوری شده تا هنوز مکمل نیست. لذا بجا میدانم تا با تصحیح و تکمیل فهرست زندانیان و آسیب دیده گان این اتهام ، همچنان  متکی برمعلومات وبرداشت های ارائه شدۀ پدرم و همکاران نزدیک اوازین ماجرا ، گامی در جهت شناخت هدف و انگیزۀ این اتهام بردارم . تصحیح و تزئید این فهرست درپاورقی([I]) همین معروضه مرقوم است که خوانندۀ محترم میتواند به آن مراجعه نماید. برای توضیح بهتر موضوع لازم میدانم تا قضیه را از دو دیدگاه ارائه بدارم : اولا برخورد سلطنت بمقابل پدرم  چگونه بود . ثانیا” چرا سلطنت با مطرح ساختن اتهام کودتا ، دست به سرکوب مردمانی زد که هیچگاه خطری از آنها متصور نبود . 

ادامه خواندن پیوست با کودتای نام نهاد عبدالملک خان عبدالرحیم زی : عنایت الله سادات

اختلاف میان مخالفان نظامی و سیاسی طالبان و اعتماد به نفس بالای طالبان : مهرالدین مشید

تضاد منافع رهبران سیاسی و سرنوشت ناپیدای مردم افغانستان

اکنون که بیشتر از دو سال و چهار ماه از حاکمیت استبدادی گروه ی طالبان در افغانستان می گذرد. دولت های منطقه و جهان تمایلی برای حمایت از مخالفان این گروه از خود نشان نداده اند؛ برعکس آنها با انتقاد های نرم از طالبان مبنی بر تهدید گروه‌های تروریستی از افغانستان، بازهم دروازه های تعامل با این گروه‌ را باز کرده و شماری هم روابط اقتصادی با این گروه را گسترش داده اند. این ها همه مایه ی دلگرمی جناح های گوناگون گروه ی طالبان و بلند رفتن درجه ی اعتماد به نفس این گروه شده است؛ اما مخالفان نظامی و سیاسی طالبان در وضعیت خوبی قرار ندارند و نه تنها دچار چند دستگی اند و از یک سو با از دست دادن اعتماد مردم افغانستان و از سویی هم از عدم پشتیبانی کشور های منطقه و جهان احساس خجلت و ندامت می کنند؛

ادامه خواندن اختلاف میان مخالفان نظامی و سیاسی طالبان و اعتماد به نفس بالای طالبان : مهرالدین مشید

ریش وطن ؛ طنز شعری : داکتر حمیدالله مفید

جانا! چرا به ریش وطن خنده می کنی ؟

ریش را در این معامله شرمنده می کنی.

عشق را که در نهاد چمنزار  نهفته بود

با بیل افتراق خود اگنده می کنی 

دوشیزه را که میل کتاب بود بر سرش

ادامه خواندن ریش وطن ؛ طنز شعری : داکتر حمیدالله مفید

داڅېرې دهېرېدوندي- ليکوال : حبيب الله غمخور

درنودوستانوددې وتلی تاريخ پوه اولرغون پېژندونکی استاد احمد علی کهزاد په اړه مي داڅوټکي معلومات دخپلو پښتو ژبي ځوانو لوستونکو لپاره  وليکل ،ترڅو زموږ پښتو  ژبی ځوانان ددې علمی شخصيت په هکله يوڅه معلومات ترلاسه کړي .

زه چې ورته گورم موږ دخپلو علمی شخصيتوله نومونو سره بلد يو خوددوي ژوندليک موندی لوستی،چي زما په فکردا يوه لويه سهوه ده .موږ بايد دخپل هيواددعلمی او ادبی شخصيتونودژوند ليک په هکله حداقل يوڅه معلوما ت ولرو .  

مشهور تاريخ پوه احمد علی کهزاد!

احمد علی کهزاد دمحمدعلی خان  زوي په ۱۲۸۷ ل کال دثور پر اتمه  دکابل ښار د چنداول  په يوه منوره  اوعالمه کورنۍ کي سترگي نړۍ ته پرانيستلې .

ادامه خواندن داڅېرې دهېرېدوندي- ليکوال : حبيب الله غمخور

عبدالخالق؛ اشکِ بزرگ‌تر ازچشم تاریخ- نویسنده: ب. آزاد – برگردان داکتر صبورالله سیاسنگ

سال دوم جمهوریت محمد داوود (1974) بود. به شعبۀ رییس تفتیش وزارت داخله تلفون کردم و از محترم عبدالله ببرک خواستم یا به دفتر کارم بیاید یا بیرون در جایی دیدار کنیم؛ زیرا پرسشی داشتم و برای نوشتن آن موضوع در کتابم بخش خاصی را مدنظر گرفته بودم.

او فرزند ببرک خان ځدراڼ است و پدرش از سران بزرگ قوم که در سال استقلال در جبهات تل و وانه دلیری فوق‌العاده نشان داده بود. به کابل هم آمد و از سوی امان‌الله خان به گرمی پذیرایی شد. شاه در پارک وزارت خارجه با همه بلندپایگان دولت عکس یادگاری گرفت. ببرک خان ځدراڼ نیز در آن تصویر دیده می‌شود.

عبدالله خان ببرک در جوانی از نزدیک‌ترین نگهبانان اعلیحضرت محمد نادر خان بود. شنیده بودم که یک گلوله تفنگچۀ عبدالخالق به بازوی [چپ] او هم خورده است. هنگام دیدار، آن رویداد را تایید کرد. داغ گلوله را نیز نشانم داد و گفت وقتی ناگهان فیرهایی بر اعلیحضرت از سوی متعلمی صورت گرفت، او هم در ارگ بود. شلیک گلوله‌ها جنرالان ایستاده در آنجا و سایر کارمندان دولتی را ترساند، چنانی که وقتی شاه به زمین می‌افتاد، از جنرال‌ها و مامورین یک تن هم نمانده بود. همه گریختند. حتا جنرال شاه محمود خان برادر سکۀ نادر خان پیشتر از دیگران از میدان ناپدید شد. من لاش نادر خان را در آغوش گرفتم.

آن روز – مانند هر سال – شاگردان زیاد از مکاتب مختلف خواسته شده بودند. اعلیحضرت به متعلمین ممتاز جایزه‌ می‌داد. هراس بدی بر شاگردان چیره شده بود. کس نمی‌دانست که چه رخ داد و اینان کجا می‌دویدند. هر سو چیغ و واویلای گریه بلند بود.

ادامه خواندن عبدالخالق؛ اشکِ بزرگ‌تر ازچشم تاریخ- نویسنده: ب. آزاد – برگردان داکتر صبورالله سیاسنگ

همیشه” تا که آن دزد کلان آید همی : هارون یوسفی

به اجازه رودکی

تا که آن دزد کلان آید همی

ملت ما در فغان آید همی

من چه کردم ای خدا کاین سفله‌ها

یک پی دیگر روان آید همی

آن که مال و هستی ‌ت دزدید و رفت 

پیش روی کاروان آید همی

ادامه خواندن همیشه” تا که آن دزد کلان آید همی : هارون یوسفی

سخن چند درمورد وارث الشعرا نذیر ظفر: نوشتهء ماریا دارو

افغانستان و مردم آزاده آن به رنگین کمال میماندکه دارای فرهنگ غنی و قدیم بوده و درهر دوره های تاريخی شگوفاییفرهنگ و تمدن در کشور شگفته و بعضا نسبت تغییرات ساسی  و حاکمین ناکام و دست نشانده؛ خموشی اختیار نموده است. اما شگوفانی های ادوار مختلف  را تاریخ فراموش نکرده و دوباره  درخشان گردیده و میگردد. هنرهای نقاشی؛ هیکل تراشی؛ صنایع دستی ؛ هنر معماری و مهندی و خطاطی موسیقی و هنر تمثیل را میتوانیم از دوره های خیلی قدیم به استناد شواهد تاریخی دراثر کشفیات جدید درمی یابیم. مطالعه آثار و مدنیت تاریخی سرزمین ما را روشن میسازد که کشورما دارای تمدن خیلی پیشرفته و فرهنگ غنی تاریخی درمنطقه میباشد. این تمدن و شگوفایی قبل از تمدن یونان بوده میتواند. درگذشته سر زمینی که آريانا؛ پس از آن خراسان و حالا افغانستان نامیده میشود در طول تاريخ فراز و نشیب فراوان فرهنگی رااز زشتی روزگار دیده است. بعد از دوره رسنساس و که اروپا پایش به قاره آسیاه و افریقا باز گردید و متوجه تمدن پیشرفته دو قاره شدند. زمین شناسان به مرور زمان در پی شگافتن زمین شدند که تمدن های قدیم رااز زیر خاک برون آورند.. انسانها معاصر از تمدن قدیم شینده و یاخوانده اند مگردر عصر حاضر نظر به پیشرفت و سایل تکانالوژی جدید کشفیات بیشتر بدست آمده است و توام بدست نشرات جمعی میرسد و از پیدایش اثار قدیم غنامندی فرهنگی وطن بیشتر باخبر میشویم.  در این اواخر کتاب که توسط یک خانم پروفیسور مصری بنام »عفاف السید زیدان« تحت عنوان »مصریه البلاد الافغان « نوشته شده است؛ بدستم رسید و مطالعه نمودم.  او در کشور ما به تحقيقات علمی؛ ادبي و فرهنگی پرداخته و در مورد زبان فارسی و شعرای پارسی زبان» عنصری بلخی و امیر خسرو بلخی؛بخاطر دکتوراي خوش  پرداخت و اما به  آن دو شاعر بسنده نشد و به  معرفی سایر شعرا ؛ و دانشمندان  فرهنگ و ادیبان  چون : فرخ سیستانی؛ سنایی غزنوی ؛ ابوالقاسم فردوس و استاد سخن خیلل الله خلیلی؛ استاد عبدالحق بیتاب؛ استاد فکری سلجوقي صلاح الدين سلجوقي ؛ عبدالرحمن پژواک؛ شائق جمال؛ انور بسمل؛  صوفي  عشقری؛ حنيف بلخی؛ عبدالحق واله و رابعه بلخی تحقيقات انجام داده و در باره فرهنگ غنی افغانستان و مردم بافرهنگ و ادیب ؛ رسوم و عادات شان و شرح حال شاعران و ادیبان عزیزالقدر ما که فرسخ ها دور در جغرفیای سرزمین عرب قرار دارد ميراث  فرهنگی مارا آنچه  مستحق اند؛

ادامه خواندن سخن چند درمورد وارث الشعرا نذیر ظفر: نوشتهء ماریا دارو

شب را سحری است؛ شعراز پرو فیسور دوکتور( غایب): نوشته ء نذیرظفر


شاعریکه نیم قرن در مهاجرت قرار دارد ولی هنوز  دررگهایش خون محبت وطن و هموطن جاریست ؛ پرو فیسور دوکتور ریان ( غایب) که حدود پنجاه سال قبل غرض تحصیلات عالی در بورس تحصیلی که از لیسه عالی استقلال نظر به لیاقت اش برایش داده شده بود عازم کشور فرانسه گردید و تا کنون در انجا زیست دارد و از آوان جوانی تا کنون با قریحه که خداوند در وجودش ودیعه گذاشته شعر میسراید و فعلا که فرصت برایش دست داده بیشتر الهام میگیرد و در مو ضوعات گونا گون سرایش دارد من با نشر این قطعه شعرش بهانه را ترتیب دادم تا بتوانم بعدا با این دانشمند ریاضی مصاحبه ترتیب دهم که باور دارم برای همه جالب خواهد بود و فعلا همین مستزادش را به خوانش تان تقدیم میدارم :

نوت  : نگاره این شاعر از ایام جوانیش میباشد.
شب را سحری است
مرغان وطن ناله زنند پس خبری است
شب را سحری است
تنظیم بر اندازی ، گمانم به سری است
این خوش خبری است
مردم ز ستم داد زدم روی خیابان
با ناله و افغان
این ملت بیچاره به دام خطری است

ادامه خواندن شب را سحری است؛ شعراز پرو فیسور دوکتور( غایب): نوشته ء نذیرظفر