بخاکِ پاکِ مایان،آتش افروخت
گذارید پیشِ پایِ دشمن اش سر
بشهرو دِه،نمایان آتش افروخت
غُرور وعزتِ مُلک زیرِ پا کرد
بتاریخِ نیاکان، آتش افروخت
بخاکِ دشمنانش بستر انداخت
بنامِ دین و ایمان، آتش افروخت
بخاکِ پاکِ مایان،آتش افروخت
گذارید پیشِ پایِ دشمن اش سر
بشهرو دِه،نمایان آتش افروخت
غُرور وعزتِ مُلک زیرِ پا کرد
بتاریخِ نیاکان، آتش افروخت
بخاکِ دشمنانش بستر انداخت
بنامِ دین و ایمان، آتش افروخت
من تنها برای شعر سرودن زنده گی میکنم
اگر زنده گی ام را بگیری
آنوقت…
برای زنده گی کردن شعر خواهم سرود
بیرانژه ( شاعر فرانسوی)
وقتی رُمان “سفر پرنده گان بیبال” را خواندم با شگفتی تمام خود را در دالانهای جادویی هنر و در دشتهایِ کاهی واقعیت یافتم. برای لحظاتی “تیوری علمی در بارۀ آفرینش هنری” یادم رفته بود؛ برای لحظاتی پیوند های پیچیدۀ هنر و ایدیالوژی یادم رفته بودند و از همین قرار، چگونه گیِ تأثیر پذیری از اشکال ایدیالوژیکِ بازآفرینیِ هستی یادم رفته بود.
رُمان “سفر پرنده گان بیبال” چنان ابعادی دارد که باید هم خواندن آنرا به همه گان توصیه کرد و هم به بهانۀ آن مسایل اساسی ادبیات را یکبار دیگر مطرح کرد و جایگاه چنین آثاری را در زنده گی جامعۀ درگیر شده در چرخهای زنده گی سای تاریخ بازسنجید. این بازسنجی – اگر از دیدگاه بینش علمی یا متکی بر برداشت ماتریالیستی از آفرینش هنری مطرح گردیده باشد – ناگزیر با تمام برداشت های ایدیالوژیک (اگر نگویم تیولوژیک) از ادبیات و هنرِ حوزۀ فرهنگی افغانستان ، در تضاد باز نشدنی قرار خواهد گرفت.
مقدم تر از هنر و فراتر از هنر باید پیوند و رابطۀ واقعیت بیرونی یا عینیت هستی را با آنچه در پردۀ مفاهیم « شعور» و « ذهن » افاده میگردد، روشن ساخت. البته دورانی که « ذهن »، « شعور» و « روح » را چیزهای غیر مادی میپنداشتند دیگر به « پیش تاریخِ » تفکرِ بشر تعلق دارد. مفاهیمی چون ذهن ، شعور و روح را به حیث «هستیهایِ مستقلِ غیرمادی » انگاشتن به دورانی تعلق دارند که در آن انسان موجود فرا طبیعی و لاهوتی تلقی میشد و شاعر در میان انسانها، « موجود ابلیسی » معرفی میگردید. هم ماتریالیزم تاریخی و هم فلسفۀ زبانِ پُست مدرن ( به ویژه تفکر ویتگنشتاین ) به آن « بازی های زبانی » ُمهر پایانی زدند و راه شناختِ علمی را باز کردند.
نی ذهن وجود مستقل دارد نی شعور و نی روح ! تنها موجوداتِ « ذهنمند » و «شعورمند » هستند که در یک مفهوم کلی بنام « انسان» جا داده شده اند. انسان است که با ظرفیتهای ویژۀ ساختاری ، فزیولوژیک و تاریخی اش توان آنرا دارد که از خود و از بیرون از خود آگاه گردد. سر چشمۀ این آگاهی هم واقعیت بیرون است و هم چگونگی ساختمان دماغ در یک متن زنده گی اجتماعی . آگاهی و زبان دو رُخ یک سکه اند. یکی بدون دیگری وجود ندارند. اندیشه و زبان دو جلوۀ یک واقعیت اند. آگاهی انسان ، بازتاب آیینه وار هستی نیست. آگاهی جهان را در اندیشه دوباره سازی میکند یعنی از جهان مادیِ عینی ، یک جهانِ ذهنی ، یک جهانِ اندیشیده شده ،یک جهانِ اندیشه میسازد. آشکار است که این دو جهان با هم یکی نیستند. ادامه خواندن سفر پرنده گان بیبال “
یا
” خوشه های خشم افغانی ” عـبـدالله نایبی
هرگاه بخواهیم در کنج حافظه ها و خاطرات خویش به دنبال چند میلودی و ترانه ی خوب و قشنگ بگردیم ، بی تردید با این ترانه ها و میلودی های ماندگار هم برخواهیم خورد :
امشب چوشمع گریه کنان قصه میکنم ــ بصدای هنگامه
در سکوت بی تو بودن ــ بصدای هنگامه
رنگ لبانت برلب نشسته ــ به صدای احمد ولی
عشق منی بیا ، جان منی بیا ــ بصدای استاد مهوش
ای د زله آرامه ، مه زه مانه مه زه – بصدای هما
ویران مکن آشیانه ی دل ــ بصدای آنجیلی بنرجی
آسمان رنگ تو است قشنگ ــ ترانه ی اطفال
ای خاک قهرمان یک زره خاک تو ــ بصدای ناشناس
عاشق توام بی تو ام ، وای به من وای من ــ بصدای پرستو
در باغ دلم عطر سمنی ــ به صدای وحید صابری
ایجادگر این ترانه های قشنگ که از سالهاست در حافظه ها و خاطرات هنردوستان جا محکم کرده است ، کسی نیست جز غلام علی حیدرنیساز عزیز که بی پروا به غوغای شهرت ، با خلق ده ها ترانه ی ماندگار ، به ما شور و شادی و عشق هدیه کرده است .
نیساز متولد سال ( 1327 )هجری خورشیدی در محله ی باغ علیمردان شهر کابل است . مدرسه ی عالی نجات را به پایان رسانده و پس از چند سال آموزش موسیقی در کورس موسیقی اتریشی ها و کورسهای موسیقی رادیو افغانستان و کار رسمی در اداره ی موسیقی رادیو افغانستان ، در سال ( 1350) هجری خورشیدی برای کسب تحصیلات عالی در رشته ی موسیقی علمی راهی سرزمین ساز و ترانه و عشق و هنر ( هندوستان ) شده است . (در تصویر ذیل جناب حیدر نیساز و داکتر اسد بدیع را تماشا میکنید)
او مدت پنج سال موسیقی مکتبی و علمی را از آموزگاران بنام هندوستانی آموخته ، با کسب دیپلوم عالی لیسانس از دانشگاه مشهور « بهار راتی یا » کشور هندوستان ، درسال ( 1355 ) هجری خورشیدی دوباره به وطن برگشته است .
محترم نیساز از آغازین سالهای بازگشت به وطن ، با قلبی پر ازعشق به هنر و مردم ، به خلق آثار ارزشمند هنری و کمپوزهای جدید پرداخته ، تمام اندوخته ها و تجارب علمی و هنری اش را در خدمت هنرمندان آوازخوان و علاقمندان هنرموسیقی گذاشته است .
او برای محبوب ترین و مشهورترین هنرمندان چون احمدولی ، هنگامه ، استاد مهوش ، پرستو ، رحیم مهریار، افسانه ، هما ، ناهید ، پریسا مرسل ، یونس ، احمد مرید ، آنجیلی بنرجی ، وحید صابری ، ظفرشامل و بسیاری دیگر ، ترانه ساخته است . چه بسا آوازخوانانی که تمام شهرت و محبوبیت شانرا مرهون ترانه ها و میلودی های کاملن جدید خلق شده توسط نیساز عزیز استند . ادامه خواندن غلام علی حیدر نیساز – ترانه سازِعاشق: اسماعیل فروغی
این پورتریت مفتوحه خانم – توسط داکتر شهرانی نقاشی شده است
مفتوحه بنت نورعلی – در سال ۱۹۰۳ میلادی ، در قصبهٔ بیگیاوول شهر قازان پایتخت جمهوری تاتارستان چشم به جهان گشود. در زمان تسلط شوروی سابق ، مفتوحه با فامیل خود از زادگاهش به جمهوری اوزبیکستان نقل مکان نموده ، سپس طور مهاجر ، وارد افغانستان می شود و در اولسوالی اندخوی ولایت اندخوی مسکن گزین می گردد.
بعد از سپری شدن چند سالی ، مفتوحه با شاهیمردانقل کلانتر ، باشندهٔ قصبهٔ ایماقخانهٔ آن اولسوالی ازدواج می نماید. مفتوحه ایماق چهار پسر بنامهای محمد انور ، محمد هاشم ، فیض الله و محمد الله داشت . پسران اولی و دومی وی ، در سنین ۵-۴ سالگی با مریضی چیچک یکی پی دیگری پدرود حیات گفتند.
نمایی از مقبرهٔ بی بی مفتوحه ، در شهدای صالحین کابل
کلانتر شاهیمردانقل ایماق ، در سال ۱۳۲۸ خورشیدی پسرش فیض الله را شامل مکتب ابتدایی قورغان اندخوی نموده ، همان سال ، بنابر مریضی ملاریا در سن ۴۷ سالگی از جهان چشم پوشید و مفتوحه با دو پسر یتیم و صغیرش ماند . عبدالعزیز بای و حیدر قل قریه دار ، برادران مرحوم شاهیمردانقل ، مفتوحه را مجبور می ساختند تا شوهر کند ؛ ولی او این پیشنهاد ایورانش را نپذیرفته ، اظهار داشت : تا دم مرگ با دو پسرش زنده گی کرده، روی شوهر را هرگز نخواهد دید . این خانم حقیقتاً به قول و قرارش وفا کرده ، از کوچه ٔ شوهر نگذشت. همچنان ایوران مفتوحه تآکید می کردند تا پسرش فیض الله را نیز از مکتب اخراج نموده ، به کاری گمارد تا برایش لقمه نانی را فراهم سازد ؛ ولی او این پیشنهاد را همچنان رد کرده ، فرزندش را از مکتب اخراج نساخت ؛ بلکه همه شرایط زنده گی را جهت تحصیل جگرگوشه اش مهیا ساخت. ادامه خواندن زنده گینامهٔ بی بی مفتوحه ایماق شاعر مردمی شهر اندخوی : امان معاشر
دست بدست من بده تا سيــــــــــنه ها روشــن شـــود
من تو شوم تو من شوي تن جان شود جـان تن شــود
با تو جهنم جنـت است بي توبهشــــــــت دوزخ است ادامه خواندن مـعنـی مـعنـی : حیدری وجودی
سرود سوگواران سر کن ای خنیاگر تاریخ
که آن یاقوت بی همتا، فتاد از افسر تاریخ
این بیت از شاعر معنی آشنا، سخن شناسی ارجمند، سخنوری ذهین و فرهیخته مرد نام آشنا و محبوبی است که با داشتن حافظۀ توانا نه تنها در قلب های سخن شناسان معاصر کشور جای بس شکوهمند و دل پذیر دارد؛ بل برای تمامی دوستدران شعر بس گرامی و عزیز است. این بیت از شاعر گرانمایه، مهربان و همیشه ماندگار کشور استاد واصف باختری است که پهنا و گسترهء فهم و آگاهی هایش در عرصهء ادبیات و فرهنگ کشور بس ستودنی است و می شود گفت که از استثنایی ترین سخن سرایان بالاتر از غنیمت روزگار ما است. استاد باختری توانست تا با آفریدن اشعار بلند، گرانمایه و پرارج و با به کار بردن سمبول های عالی و اسطوره های زمان خود، در نماد تصویر های بلند و بکر و بویژه سروده های جاودانه و مالامال از اندوه و درد های بی درمان و بی پایان جامعهء ببمار ما بر سکوی بلند شعر تمکین دارد و در ضمن با اشعار لبریز از مقاومت و سرشار از پایداری و امید به آینده نوعی ثبات و استقامت را برای خواننده گانش به ارمغان آورده است. ادامه خواندن سرود سوگواران سر کن ای خنیاگر تاریخ ـ که آن یاقوت بی همتا، فتاد از افسر تاریخ : نویسنده – مهرالدین مشهید
سید محمد جمال الدین افغان فرزند سید صفدر در سال1254 هجری قمری برابر با 1838 میلادی در روستای اسعد آباد ولایت کنر افغانستان چشم به جهان گشود.
سید جمال الدین که از پنج سالگی با مقدمات و علوم روز آشنا شده بود در سال 1264 همراه با پدرش برای ادامه تحصیل از زادگاهش به کابل رفت و دو سال را در آن شهر به کسب علم مشغول شد، ایشان در سال 1266 ه ق به نجف اشرف هجرت کرد و مدت چهار سال را در محضر شیخ مرتضی انصاری بود و در این مدت سید جمال علاوه بر درس های حوزه علمیه به تحقیق در زمینه علوم دیگر مثل ریاضی، طب، تشریح، هیئت و نجوم پرداخت.
سید جمال در سال 1270 در حالی که حکم اجتهاد را از شیخ انصاری داشت به کشورهند رفت و در مدت دو سال درشهر کلکته ماند و در آنجا از نزدیک مشاهده کرد که چگونه بریتانیا تمام هند را غارت می کند و استعمار بر جان
ایشان در سال 1272 برای زیارت خانه کعبه عازم مکه مکرمه شد و تا سال 1275 اوضاع شهرهای مدینه، اردن، دمشق، حلب و بغداد را مشاهده کرد و سپس به کابل آمد و برای مدت اندکی در افغانستان اصلاح گری را آغاز و مردم را نسبت به اهداف استعمار هوشیار ساخت.
تشکیل کابینه وزرا، ایجاد مکتب های لشکری و کشوری برای تربیت جوانان تنظیم سپاه و آگاه ساختن مرم نسبت به زبان ملی، انتشار روزنامه شمس النهار، تالیف و نشر کتاب تتمه البیان فی تاریخ افغان، تاسیس شفاخانه، تاسیس بیطارخانه، ایجاد پسته خانه و کاروانسرا از جمله خدمات وی در کشور خودمان می باشد.
در پی اقدامات سیاسی سید جمال الدین در سال 1285 از کشور اخراج و روانه هندوستان شد، این بار نیز بیدادگری وی علیه استعمار انگلیس، به اخراج اش از هند انجامید.
او در سال 1285 وارد مصر شد و با وجود اینکه بیشتر از چهل روز در آنجا نماند به بیدادگری جوانان، دانشجویان و اساتید دانشگاه الازهر پرداخت که با دخالت استعمار، خدیو مصر حکم اخراج او را صادر کرد.
سید جمال الدین نیز در طول عمرش به دلیل روشن ساختن مردم به اوضاع وخیم آن زمان، به کشورهایی چون ترکیه، عربستان، انگلستان، فرانسه، ایران، روسیه و عراق پا گذاشت و فعالیت های مهمی را به نفع مردم انجام داد چراکه او همیشه به این عقیده بود که وی مدافع منافع تمام مسلمانان جهان است.
سید جمال به دلیل دعوت های پی در پی سلطان عبدالحمید پادشاه عثمانی از انگلستان به شهر آستانه عثمانی ترکیه امروزی جهت اصلاح کشور عثمانی رفت.
سید جمال الدین افغانی در تاریخ 19 حوت 1275 ه ق مصادف با 1314 ه ش پس از گذشت چهار سال از ورودش به مرکز خلافت عثمانی و تلاش فراوان در این کشور جهت ایجاد اتحاد اسلامی با دسیسه سلطان عبدالحمید پادشاه عثمانی مسموم شد و یا به علت مریضی سرطان وفات کرد.
پیکر پاک وی با احترام فراوان مردم ترکیه در شهر استانبول ترکیه دفن شد و بعد ها در سال 1323 ه ش جسد وی را از ترکیه به کابل انتقال دادند و در محوطه دانشگاه فعلی کابل به خاک سپردند.
سید جمال الدین افغان دارای مفکوره فراگیر و جهان شمول در اندیشه نظام سیاسی اسلام بود که خاستگاه و خیزشگاه بسیاری از نحله های رفرمیزم اسلامی به او منتسب و ناشی از افکار اوست.
به باور برخی از روشنفکران اسلامی و دانشجویان ، راه وی راه استبداد و استعمار پذیری بوده و باید ادامه پیدا کند، در غرب نکات منفی وجود ندارد بلکه نکات مثبتی هم وجود دارد که باید به شکل درست شناخته شود و باید جنبه ها ی خوب آن دریافت شود چنانچه سید جمال الدین می گفت: باید علم و تکنالوژی غرب را آموخت و از آن در ترقی و پیشرفت کشورهای اسلامی استفاده کرد.
اندیشه ناشناخته سید جمال برخاسته از شاخص های بارزی است که استبداد ستیزی، اصلاح تفکر دینی، همگرایی و پیوستگی اسلامی مبارزه با دگم اندیشی و جزم گرایی و تلاش برای آگاه سازی مردم نشانه های عناوینی است که سید جمال الدین و نگرش او،در حد یک نقشه راه، فرا راه ما قرار دارد.
سید جمال الدین افغانی مبدا تقویم اسلام گرایی جدید است و وظیفه هر مسلمان و هر افغانی است تا با پرداختن به اندیشه و راه سید جمال الدین، آرا و اندیشه وی را کاربردی بسازد.
طوریکه دیده می شود رشد تحلیل و شناخت از وضع موجود در سرزمین و جامعه ما بسیار اندک و نا چیز است. مسئولین دولتی کار طبیعی و روز مره خود را انجام میدهند. این کار ها عمدتاً زیر سایه پور پاگند های که جنبه ای ترس ، هراس وخود کامگی و حکمرانی دارد عملی می شود مردم از فردای خود از سرنوشت کشور وفرزندان خود که چی خواهد شد کی مسئول است کی نیست تشویش دارند در چنین شرایطی، وظیفه کانونی روشنفکران، تفکیک تحلیل از همه موضوعات و مسایل حقیقی و غیر حقیقی است. دست اندر کاران سیاست و آگاهان سیاسی و اجتماعی باید بدانند روی آوردن به نبض جامعه با درک از حقیقت ها، بهترین روش علمی برای شناخت یک جامعه و یک ملت است. در کشور ما سه دلیل برای فهم وضع موجود جامعه قابل تصور است: ادامه خواندن بهتر است با سیستم کار کرد نه با افراد : احمد سعیدی
شاعرپراستعداد، دانشمند ورزیدهٔ ادبیاتشناس و بابر شناس استاد برهان الدین نامق قسمت اعظم حیات خود را وقف اعتلای فرهنگ پر بار و معرفی تاریخ دیرین پر افتخار تورکان افغانستان نموده، خدمات بزرگ و فراموش ناشدنی درین عرصه انجام داده است. ترجمه، تحقیق و نگارش «تاریخ ادبیات تورکی اوزبیکی» اثر پروفیسور نتن ملله یف در سه جلد قطور (1200 صفحه)، ترجمه، تحقیق و نگارش اثر واحد عبدالله یف با عین نام به صفت جلد چهارم آن (در474 صفحه)، ترجمهٔ رمان تاریخی «یولدوزلی تونلر»(شبهای پر ستاره) اثر رمان نویس معروف اوزبیکستان شادروان پیریمقل قادروف (در 885 صفحه) از تورکی اوزبیکی به زبان دری، در قطار سایر آثار ارزندهٔ او اعم از تالیف و ترجمه، خدمات بزرگ و ماندگاری است که در اعتلای سطح دانش وآشنایی با زبان و ادبیات اوزبیکی نسل نو ما نقش بزرگ و فراموش ناشدنی دارد.
چندی قبل استاد نامق بنا به دعوت ذاکرجان مشربوف رئیس بنیاد بین المللی بابر برای اشتراک درسیمینار جهانی زیر عنوان «نقش بابر در فرهنگ جهان» منعقدهٔ اندجان دعوت شده، با مقاله ای تحت عنوان «ویژه گی های خاص شخصیت بابر» درکنفرانس مذکور اشتراک ورزیده بود. ادامه خواندن خاطرات سفر اندجان زادگاه ظهیر الدین محمد بابر
در سایت حزب همبستگی مطلب تحت عنوان « ترجمه بخشی از حکم محکمه در مورد اعدام شهید سیدکمال در آلمان نظرم را جلب نمود . مطلب مذکور صرفا ٌ صورت محاکمه اورا که از آرشیف آلمان بدست آروده اند بدسترس خوانندگان قرار داده بودند بخاطرم امد که موضوع شهید سید کمال را مفصلا در کتاب افغانستان در مسیر تاریخ جلد دوم خوانده بودم. خواستم برای روشنی موضوع صحفات( ۱۲۸ الی ۱۳۳ ) جلد دوم کتاب افغانستان در مسیرتاریخ را تایپ و بدسترس خواندگان محترم قرار بدهم .:
«…. در هر حال مبارزه روشنفکران افغانی در دو جبهه داخلی و خارجی علیه رژیم نادرشاه متوازیاٌ آغاز گردید. اما در خارج با آنکه پارتی نسبتاٌ قویتر وجود داشت٬ منورین و محصلین افغانی در چهار دسته منقسم شدند: یکی جزء اعضای پارتی سابق الذکر قرار گرفت٬ و دیگری خارج پارتی باقیماند٬ و در عین حال با شخص امان الله خان و حزب دلچسپی میگرفت٬ مستقلاٌ حرکت میکرد٬ از قبیل محمد عمر خان مشهور به دراز میر عبدالرشید خان بیغم٬ سید کمال خان ٬ دین محمد خان ٬ عبدالله خان ناصری (دونفر اخیر الذکر در جرمنی مردند) و غیره.
دسته سوم وابستگان سلطنت جدید افغانستان بودند که بعد ها بکابل امدند و بجاه و مقامی رسیدند از قبیل پروفیسور انور علی خان هندی نژاد٬محمد عتیق خان محمد زائی ( وزیر زراعت و ملاک بزرگ) وچند نفر دیگر .
دسته چهارم بیطرفها بودند ار قبیل : عبدالغنی خان٬ محمود خان٬ عبدالله شمس الدین خان٬ عبدالله خان طرزی٬ علی گل خان وغیره.
کار پارتی یعنی دسته اول ٬ در صحفات گذشته ذکر گردیده و اما دسته دوم ( خارج پارتی) هریک بنوعی با سلطنت جدید مخالفت میکردند و از آن جمله دونفر مصمم با اقدام جدی گردیدند و ترور برادر نادرشاه ( محمد عزیز خان وزیر مختار در برلن ) بعمل امد.
کشته شدن برادرنادرشاه: ادامه خواندن درباره مبارزهء سید کمال خان و اقدام وی مبنی بر قتل محمد عزیز خان سفیر افغانستان در برلین : برگرفته از صحفات «۱۲۸ الی ۱۳۳» کتاب افغانستان در مسیر تاریخ جلد دوم
چرا حیات دراین خطه بس دگرگون است
چرا سرک دمِ هر کوچه سرخ از خون است
زخانه خانه ی هر کوچه از چه گشته بلند؟
علم که بر سر هر بام غرق در خون است
نکرده کوچ ازین باغ بلبلان وطن
بروی شاخه همه لانه ها پر از خون است
همه شکسته پروبال وآشیان بر باد
درون دیده ی بیننده چشمه ی خون است
ادامه خواندن چرا حیات دراین خطه بس دگرگون است: شعر از مختار دریا
نوروز آغاز شگوفایی ها و شگفتن ها و نماد اهورامزدایی و دگرگونی های ژرف در طبیعت است که پیام آور همدلی و هم آمیزی انسان و طبیعت بوده و جهان وارد یک تحول بزرگ می شود. روح شادی و طراوت در هستی می دمد و بساط سرد و خستۀ زمستانی را یک سره جمع می کند، روح شادی و طراوت را در هستی می دمد و نفخ امید های تازه را در صور زنده گی می وزد. نوزوز ابعاد و سیمای گوناگون دارد و یا به تعبیری یک سکه در دو روی است که در یک چهره نماد اسطوره یی و در روی دیگر نماد تاریخی دارد؛ اما هرچه باشد، این مسافر سبزپوش که از آنسوی تاریخ آمده است و با همین قبای سبز اش به مثابۀ سنگی شناور تاآنسوی تاریخ استوار منزل می زند و هرگز فتوا های خس و خاشاک گونه، سیر سیلاب آسای آن را مانع نمی شود؛ برعکس این مسافر کهنسال تاریخ هر از گاهی بر فراز اسطوره های بلند قامت آرایی می کند. اسطوره ها در اصل حقایق ماندگار و رویا های مینوی بشر در بستر تاریخ بشری اند که جهت های عملی پیدا نکرده اند و به گونۀ رویا ها در سیمای اسطوره ها در دل تاریخ رسوب کرده اند. اسطوره ها را سرگذشتی مینوی یا بهشتی می خوانند که ارایه کنندۀ عمل، عقیده و پدیده های طبیعی است بخشی از آنها از روایت ها گرفته شده و با آیین وعقیدۀ دینی پیوند ناگسستنی دارد. در اصل اسطوره سخن از این دارد که چگونه پدییده یی ظهور می کند و به هستی خود ادامه می دهد. ادامه خواندن جشن نوروزی و شور وهلهلۀ بهاری بر همگان مبارک باد. نوروز باهیچ دینی پیوند ندارد و اما پیوندی استوار با انسان، تاریخ و طبیعت دارد : مـهـرالـدیـن مشـهیـد
دروازۀ کوچه تک تک شد، تا خواستم برخیزم که دیگر باره کوبیده شد، با شتاب برامدم، دیدم برقی بود. میترسیاه برق در دستش.
گفتم: خیریت!
گفت: خیر خیریت، این میتر از شماست .
گفتم: چرا آن را کندید؟
گفت: باید ببرید به آمریت برق تا برای تان میتر دیجیتال بدهند!
گفتم: مگر این را چه شده است؟
گفت: نسل میترهای انالوگ دیگر به پایان رسیده و باید با میترهای دیجیتال عوض شوند. نظام برق رسانی عوض شده، دیگر این میترها از شبکههای برق رسانی بیرون میشوند. گاهی بیشتر از مصرف برق گردش میکنند و گاهی هم کمتر. گاهی مانند یک سنگ پشت تنبل میشوند و گاهی هم مانند یک اسب میدوند! ادامه خواندن میـترهـای انـالـوگ و رهبـران مـونـولـوگ : پـرتـو نـادری
در سالگرد انهدام مجسمههای بامیان در ماه مارچ 2001 به وسیله گروه متحجر طالبان، تاری خواره “دوشاهد خاموش“نوشته زیبای استاد زندهیاد پوهاند عبدالاحمد جاوید را باید بارها و بارها خواند و خاموشخانه ذهن خویشتن را با طنین ارجناک نفسهای داغ بینش استاد عطرآگین ساخت، با بالهای زرین و رؤیایی این کبوترنامه به منقار روایت، چندین سده به عقب رفت و به درههای سرسبز بامیان باستان و شهرغلغله سیر و سفرکرد، در آب بند امیر دست و روی تازه نمود و در جشن با شکوه عروسی شامامه و سلسال شرکت کرد. باید از خمیر، گل و سنگ این نوشته ماندگار دگر باره در بامیانهای ذهن و ضمیر خویش چنان شامامه و سلسالی بتراشیم، که هیچ اهریمن بدآهنگی را بدان راهی نباشد و هیچ طالب بدسگالی را بدان چنگ و دندانی نرسد. ادامه خواندن دو شاهد خاموش ۱۷ سال در سوگ نبود شامامه و سلسال: شادروان پوهاند عبدالاحمد جـاویـد
طرح رئیس جمهور کشور از حمایت جامعۀ جهانی در نشست پروسۀ دوم کابل برخوردار شد. این طرح بدون قید و شرط و فوق العاده پر از انعطاف است و تمامی راه ها را برای آغاز گفت گو با طالبان باز گذاشته است. این پیشنهاد به تساوی مشترک تمامی افغانها و حق زندهگی صلحآمیز و با وقار، به تمام شهروندان کشور به شمول طالبان به شمول طالبانی تاکید کرده است و تامین حقوق و مکلفیت های شهروندان کشور، بویژه زنان مطابق قانون اساسی، پذیرفتن قانون اساسی و یا تعدیل آن مطابق احکام قانون اساسی، پیشبرد فعالیتهای نیرو های دفاعی و امنیتی و خدمات ملکی در مطابقت با قانون، جازه ندادن برای هیچ گروه مسلحی که با شبکههای تروریستی فراملی، سازمانهای تبهکار فراملی و نهاد های دولتی ویا غیر دولتی، در آن صراحت دارد که در کنار شامل بستۀ پیشنهادی برای آشتی و مصالحه است و به موضوع هایی چون؛ آتشبس، شناخت به عنوان حزب سیاسی، ترتیبات اعتماد سازی انتقالی و انتخابات فراگیر، معتبر، آزاد و عادلانه؛ بازنگری قانون اساسی، عدالت و حل شکایات، تطبیق قوانین و فرامین، رهایی زندانیان و حذف نام آنان از لست تحریمها؛ حاکمیت قانون و اصلاحات، توسعه و انکشاف متوازن، استقرار مجدد مهاجرین و بیجا شدگان داخلی؛ تأمین امنیت برای تمامی اتباع و همچنان کسانی که خواهان آشتی بوده و مجدداً به دولت مدغم می گردند؛ رشد فراگیر و پایدار، دسترسی مساویانه به زمین و دارایی های عامه، مبارزه با فساد، برنامه های ملی اشتغالزایی، ادغام مجدد مهاجرین و جنگجویان سابق و ادامه خواندن افزایش فشار بر پاکستان، دراز راۀ صلح در نشست “پروسۀ دوم کابل” را کوتاه می سازد- نویسنده : مهرالدین مشید
دردا و حسرتا که جهان شد به کام خر
زد چرخ سفله، سکه ی دولت به نام خر
خر سرور ار نباشد، پس هر خر از چه روی؟
گردد همی ز روی ارادت غلام خر
افکنده است سایه، هما بر سر خران
اعلان تاریخ انتخابات در افغانستان میتواند بحران فراگیر بی اعتمادی ملی را در مقابلحکومت و نهاد های انتخاباتی حد اقل کاهش دهد انتخابات یک اصل قبول شده ای ملی و بین المللی است بدون آرای مردم هیچ حکومتی نمیتواند ماموریتش را آبرومندانه تا آخر خط ادامه دهد تقلبات گسترده و ساختن حکومت بنام وحدت ملی که در قانون اساسی افغانستان جایگاه و تفسیر حقوقی نداشت و تا هنوز ندارد مشکلات موجود را ببار آورده تا زمانیکه حکومت از طریق انتخابات قانونمند نشود مهار کردن این همه بحران ها کار ساده و آسانی نیست طوریکه از وضعیت دیده می شود متاسفانه دولت نه برای انتخابات پارلمانی و نه برای انتخابات ریاست جمهوری هیچ عزم و اراده ای سیاسی ندارد یکی از تشکیل شورای حل و عقد سخن میگوید دیگری از حکومت موقت و دیگری از زور آزمایی ها و چالش های غیر قابل پیشبینی بدبختانه با در نظرداشت تصامیم غیر عقلانی با گذشت هر روز فرصتها برای آمادهسازی شرایط انتخابات پارلمانی و ریاستجمهوری از دست میرود. ادامه خواندن تاریخ انتخابات را هر چه زودتر اعلان کنید : احمد سعیدی
ګران لوستونکي به د دې پوښتنې د ځواب د پاره هریو ځانله څه په خیال کښې لري.
هو: د پوهانو فکر یو وخت داسې مرتبې ته رسیـږي چه واړه واړه شیانو ته اهمیت نه ورکوي او په تدریجي صورت سره د کور ځېنې کلي ته اود کلي ځېنې قرئې ته اود قرئې ځېنې علاقې ته او د علاقې ځېنی سمت ته اود سمت ځېنې مملکت او وطن ته اود وطن ځېنې نړۍ او دنیا ته د فکر وړانگې او پلوشې خپروي او د دنیا اصلاح، اتحاد، ترقي او آرامي د نظر لاندې راولي.
دارنگه افکار د هغو اشخاصو په نصیب کیږي کوم چه د دوی اصلاحي سیر او حرکت ځېنې د ښې تربیې په مرسته مخ په انسانیت روان وي.
ادامه خواندن د بشر سعادت په څه کې دی؟ لیکوال : دکتور محمد سعید «سعید افغانی »
بیدل سپهری و سبک هندی (1) by mariadaro on Scribd
گوش کن ای جان من تا این سخن یادت نره
قصه تاریخ این خاک کهن یادت نره
درکنار بسترت گپ های من یادت نره
گرچه انسانی ولی ادم شدن یادت نره
قیمتی از هر طرف دیده درایی می کند
دالر وکلدار هم قدرت نمائی می کند
با غریبان زندگی هم بی وفائی می کند
هر کجا پا میگذاری زن گدائی می کند
کودک لب تشنه ان بیوه زن یادت نره
روز وشب دیدم که طفلان درفغان افتاده بود
ازخیال نازک شان رنگ نان افتاده بود
گویا سنگ ستم از اسمان افتاده بود
طایر بی بال وپر از آشیان افتاده بود
داستان نا تمام فقر زن یادت نره
ای وطن تو زاد گاهی مردم داناستی
یکدمی بر خود نظر کن از همه بالا ستی
زادگاهی جامی وخوشحال و مولاناستی
از سنائی وعطار وبوعلی سیناستی
این زمان آوارگان بی وطن یادت نره
ادامه خواندن قصه تاریخ این خاک کهن یادت نره : محمد یوسف کهزاد
ساعت های سه و نیم شب بود که خواب از چشمانم کوچ کرد و ” پست” یکی از یاران همدل و همربان چشمم را به خود میخکوب کرد. با خواندن آن گویی دوباره زنده شدم و امید های تازه در من جان گرفت، از رنج جانکاهء پرپر شدن رهایی یافتم و تکانهء آن گویی نهال خشک و برباد رفتهء زنده گی ام را به بار و برگ و شور تازه آورد. راستی دریافتم که امید رسن استوار و پایان ناپذیر الهی است که هر از گاهی روح بالنده گی و پرواز به سوی شدن های خجسته و باشکوه را برای انسان به ارمغان می آورد. امید روح سیال و جرقهء سبز زنده گی است که در بدترین حالات نور زیستن را در انسان روشن می کند و گلیم افسرده گی ها را از روح خسته و درماندهء آن جمع می کند. امید نسبم گوارای رهایی بخش است که با آخرین نفس هایش هر ناشکیبایی زا به شکیبایی و هر قیامی را به قوام وامیدارد. ادامه خواندن امید است که روح افسرده را بالنده نگهمیدارد و درخت آرزو ها را پویابی میبخشد : : مـهـرالدین مشیـد
در این اواخر بعضی اشخاصـیکه در خصوص مغشوش ساختن تاریخ کشور عزیز ما افغانستان دست میزنند٬ درحقیقت آنها به بیگانگانی که نمیخواهند در کنار شان تاریح افغانستان ازنگاه های مختلف با عظمت٬ باشکوه و درخشان جلوه نماید٬ با مزد کم٬ خوش خدمتی ها مینمایند.
طبعاٌ آن اشخاصیکه به خدمت بیگانگان خودرا قرار میدهند٬ در حقیقت اشخاص ضعیف النفس و خود فروخته می باشند ٬ که بخاطر خوشی دشمنان برعلیه افتخارات تاریخی کشور خود چیزهای بی اساس مینویسند.
جناب استاد دانشمند احسان یار شاطر یکی از نویسندگان شهیر ایرانی در مقاله ء« راز بقائی فارسی » گفته اند که ایران یک هزار سال زیر دست تورکها بوده ٬ بشمول غزنویان ٬ مغلها٬ تیموریان٬ سلجوقیان٬ صفویان٬ قاجاریان٬و افشاریان و….. همچنان کشور همسایه دیگر افغانستان یعنی پاکستان از زمان سلطان محمود غزنوی کبیر بجز از صد سال اخیر زیر اثر دیگران بشمول قایدین افغانستان بوده است.
همین خاک فعلیه افغانستان به هر اسمی که یاد میشده امپراتوری بزرگ کوشانیان٬ یفتلیان ٬ شهنشاهی غزنویان ٬ شهنشاهی غوریان٬تیموریان مخصوصاٌ تیموریان هرات ودیگران نشانه های از عظمت تاریخی و سیاسی خاک قدیم افغانستان می باشد٬ که بصورت مستقل در خاک قدیم افغانستان و یا وطن خود شان حکم رانده اند. ادامه خواندن نظری برنخستین کتاب درباره جنبش مشروطه خواهی در افغانستان اثر سید سعدالدین هاشمی: پـروفـیسور استـاد عنـایـت الله شهـرانـی
کتاب حاظر بیانگر احوال، زندگی شخصی واجتماعی وفرهنگی زنان رسالتمند کشورماست . زنان پیام آور صلح ومحبت اند . پرورش دهنده روان انسانی و تکمیل کننده جوامع بشری میباشند.
تا زمانیکه اخرین اشعه نور خورشید در دل زمین میخلد وتا زمانیکه ستاره های اسمان بروی انسان لبخند میزند وتازمانیکه تسلسل بشر ادامه دارد، تلاش زنان برای بهبود زندگی، عدالت اجتماعی، تامین برابری زن ومرد واز بین بردن تبعیض ادامه دارد. موجودیت زنان در همه امور زندگی فردی واجتماعی امریست ضروری و هربرگ این کتاب « آوای ماندگار زنان افغانستان »ازخدمات ارزشمند و شهکاریهای زنان رسالتمند وطن ما بحث میدارد.
خانم شفیقه حبیبی یکی از همان جمله زنان کشورماست که درساحه مطبوعات خدمات زیاد انجام داده است . ازجمله نطاقان برجسته، خوش صدا بوده که کارنطاقی با رادیو از زمان که (رادیوکابل) در پل باع عمومی موقعیت داشت ٬ شروع کرده است.
خانم شفیقه حبیبی همرای محترم احمد شاه شهاب هنگام قرائت اخبار
او از جمله گلدسته های بوستان لیسه ملالی بود که راهی بوستان فرهنگ گردید. عشق گویندگی در وجودش جوانه زد و این جوانه ها به نهال سرسبز مبدل گردید . به زودترین فرصت به قرائت اخبار راسآ پرداخت. استعدادش تنها در خوانش اخبار محدود نماند بلکه برنامه های مختلف را قرائت کرد . خواندن برنامه های هنری وادبی، تبصره های سیاسی، برنامه های خاص ملی با حنجره خوش الهام او به گوش مردم رسیانیده شد. خانم حبیبی با محترم انوش هنگام خواندن اخبار
زمانیکه رادیو کابل به وسعت رادیو افغانستان انکشاف کرد ٬ خانم شفیقه نیز پربار تر گردید شیرین ترین لحظات حیاتش درانجام خدمات اجتماعی صرف کرد مگر او صرفآ به خدمات ژورنالیستی اکتفا نکرد٬ بخاطر رهائی زن از ستم بیسوادی ، بیکاری، مظالم اجتماعی و بخاطر شکستن زنجیر دست وپاگیر زنان افغان وطلسم مرد سالاری دست بفعالیتهای چشم گیر زد و یکی آنهم مبارزه بزرگ انتخابات ریاست جمهوری (2004) میلادی همراه با یک خانم دیگر بنام خانم مسعوده جلال از جمله کاندیدان ریاست و بانو شفیقه حبیبی معاون ریاست جمهوری بودند تا زن افغان را در انظار جهانیان مطرح ساخته باشد. ادامه خواندن شفیقه محمود حبیبی : از برگه کتاب آوای ماندگار زنان اثر ماریا دارو
در باب وطن گفتنی بسیار دارم
از دیدن خون ٬ مرغ دل بریان دارم
از بس که خون بجای اشکم جاریست
دامن ز خون دیده کی پنهان دارم « ماریا دارو»
به گریه این کودک روزنامه فروش بنگرید که از مرگ حمتی میگریزد
کی باشد وطن از چنگ ظلم آزاد شود
چشم اهریمن ز داشته ما خاک شود
هر کس که بما چشم طمع میدوزد
سر پا وطنش مانند ما خاک شود« ماریا دارو»