نازم ان مشتي كه مغز زور مندان بشكند
تف به ان دستي كه دلهاي ضعيفان بشكند
بي نوايان را در يدن سينه نبود كار خوب
هركه با غيرت بود پهلو ي گردان بشكند
ادامه خواندن نازم ان مشتي كه مغز زور مندان بشكند – شعر از : مرحوم عبدالباقي قائل زاده
نازم ان مشتي كه مغز زور مندان بشكند
تف به ان دستي كه دلهاي ضعيفان بشكند
بي نوايان را در يدن سينه نبود كار خوب
هركه با غيرت بود پهلو ي گردان بشكند
ادامه خواندن نازم ان مشتي كه مغز زور مندان بشكند – شعر از : مرحوم عبدالباقي قائل زاده
دیروز بود جانی و امروز داور است
دیروز بود قاتل و امـــروز یاور است
دیروز بود در پی کـــــشتار مردمان ادامه خواندن قـاتـلان دیـروز ؛ قـهر مـان هـای امروز : نـذیـر ظـفـر
تاكيد يكى از نماينده هاى مردم امريكا بر فدرالى شدن افغانستان
چگونه در افغانستان پیروز شویم؟
نویسنده: دونا روهراباهاکر رییس کمیته روابط خارجی کانگرس آمریکا
نکته: این مقاله را دوست دیگری بنام دکتر عاطفی نیز برگردان کرده است اما به صورت گزینشی. این قلم کوشیده است متن مکل آن را در اخیتار علاقمندان قرار دهد. ایالات متحدۀ آمریکا در افغانستان باید رویکردش را تغییر دهد؛
در افغانستان جان هزاران انسان گرفته شده است ، ده ها میلیارد دالر طی پانزده سال اخیر در افغانستان مصرف گردید. اما، ایالات متحدۀ آمریکا نتوانست به اهداف کلیدی اش نایل گردد– ماموریت آمریکا در افغانستان ناکام شد.
حالا چه باید کرد؟ روی کرد کنونی ما، اگر تداوم هرج و مرج را در افغانستان تضمین کند و درب ورودی آسیای مرکزی را به روی افراطگرایان اسلامی باز بگذارد– چنین حالتی یک شکست استراتژیک را برای ایالات متحدۀ آمریکا در پی خواهد داشت. رادیکالیسم اسلامی سعی بر آن دارد تا افغانستان و پاکستان را در اختیار داشته باشند و سپس به آسیای مرکزی گسترش پیدا کنند.
شکست در افغانستان به این معناست که ما احتمالن به یک جنگ جهانی دیگر رو به رو می شویم. ترکیه به یک دولت مقتدراسلامی تبدیل شده است و کشورهای حاشیۀ خلیج فارس گروه های تندرو سنی مذهب و تروریستان را به شمول افراطگرایان در افغانسان به هدف محاصرۀ آخندهای ایران حمایت مالی می کنند. ادامه خواندن بعد از چهل سال حالاتازه دولت آمریکا متوجه شدند که اشتباهات زیادی نمودند..برگرفته از پست محمد عمر هژبر
با سپاس از ماهنامه خواندنی ماه نو – صنم عنبرین از دیدگاه تو؟
صنم عنبرین هستم، دختر محمد امین و شفیقه بانو. از چهارده سالگی سرودهام. پروردهی محیـط شعر و ادبیاتم. از کودکی تا حال قلم را از دست ننهادهام. شعرم همیش دو چهره داشته است: عواطف شخصی و پیوندهای اجتماعی.
در چه رشته تحصیل کردهای؟
رشتهی تحصیلم حقوق و علوم سیاسی است.
شعر به سراغ تو آمد یا تو به سراغ شعر رفتی؟
شعر دوگانهیی ست که انگار با من زاده شده و از خانه تا مکتب واز شکفتن تا بلوغ، همه جا نگران هم بودهایم.
صنم عنبرین چگونه شاعر شد؟
یعنی از کجا شروع کرد. قالب های شعری، درک شاعرانه، حس همزاد پنداری با شاعری خاص، در این موارد کمی حرف بزن با خوانندگان ماه بانو. ادامه خواندن مصاحبه بانـو صـنم عبرین شاعر معروف افـغـانستان
https://www.youtube.com/watch?v=k_h37rmzM5c
هوای تازه بیـاور که یک دو دم بزنیم
بپـاس حرمـت آزادی دو رهم بزنیـم
اگرچه نیست دل خوش بیاد خاطره ها
امیــد جـاده ویـرانه را قـدم بزنیم
سرمزارفراموش گشته گان راه وطن
حر یر سـرخ بیـاریـد تا علم بزنیم
به عزم رستـم وشمشـیر هویت اجداد
بپا شویم ببـالـیم وبر ستـــم بزنیــم ادامه خواندن امیــد جـاده ویـرانه را قـدم بزنیم : نعمت الله باختری
بار اول در شماره های 9، 10و 11، مجلۀ آریانا سال 1332نشرگردیده بود. بار دوم، در کتاب آیین نگارش پوهاند محمد نسیم نکهت سعیدی استاد فاکولتۀ ادبیات پوهنتون کابل به صفت یک نمونۀ داستانی نشر شد. اینکه بار سوم به نشر آماده می شود. من سه نوشتۀ بیوگرافیک در بارۀ مرحوم دکتور برنا آصفی و این داستان او را آمادۀ چاپ کرده ام .
رحـیـم ابـراهـیـم
********
این داستان از زبان یگانه بازماندۀ سیاه موی و جلالی که ملا بهأالدین نام دارد و چند ماه بعد از وفات جلالی در سال 1306 شمسی تولد یافته، نوشته شده است.
ملا بهأالدین جوان راستگوی و سنجیده یی ست و مثل پدرش، سرگذشت عشقی هم دارد. حافظه اش خوب و معتمد است . اکثر آثار منظوم پدرش را به یاد دارد. چون شعر شناس است، از دستبازی هایی که با دو بیتی های پدرش شده، سخت متأثر می باشد. او از همه، خصوصاً آنانی که با دوبیتی های پدرش علاقه و سرو کار دارد، خواهش می کند تا شنیده گی های خود را با یک نظر غور و در این داستان اصلاح فرمایند.
اینک جلالی را نظر به معرفی بازماندۀ او بشناسید.
جلال الدین جلالی یا قهرمان نامی معرکۀ عشق پسر یوسف مسکین است که در سال 1281 شمسی در « ده ِ گزک » شهر آرمان مربوط حکومت قادس تولد یافت. دوازه ساله بود که که به آرزوی زیارت حضرت گندمعلی صاحب « سیاه سوار» از مشایخ مشهور و معروف هرات می باشد، به پشتون زرغون رفت و آنجا به فراگرفتن علوم مروج مشغول شد و به سرعت تعلیم خود را پیش برد. چون بیشتر دروس متداول را نزد پدر خود آموخته بود، توانست در ظرف یک سال چند کتاب عربی را بخواند و مورد توجه استاد خود قرار گیرد.
عشق جلالی چگونه شروع شد؟ ادامه خواندن سیاه موی و جلالی – ثبت مرحوم دکتور برنا آصفی بار اول در شماره های 9، 10و 11، مجلۀ آریانا سال 1332نشرگردیده است.
در این شکی نیست بر مصداق سخن سعدی بزرگ که معنای یک حدیث است، بنی آدم اعضای یکدیگر اند و به درد آمدن عضوی از آن تمامی عضو ها را ناقرار می سازد که دلالت آشکار بر احساس انسان دوستی های فراملی و حتا فرا دینی دارد؛ اما با تاسف که شماری ها ماشاالله چنان احساس جهان وطنی شان اوج می گیرد که چون ” کاسه داغ تر از آش” عمل می کنند. هموطن عزیز هرچند غم من و تو بزرگتر و وحشتناک تر از روهینگا و تراژیدی جاری در کشور به مراتب خونین تر از برما است. کشتار های گروهی و قتل عام های بیرحمانه در کشور حادثه سازتر از تمامی تراژیدی های تاریخ است. هر روز نه تنها صد ها انسان در این سرزمین آغشته به خون قربانی بیداد می شود و صدها مادر و خواهر و همسر سوگوار میشوند و در سوگ عزیزان شان با شکم های گرسنه می نشینند؛ بلکه بدتر از آن هر روز زشت تر از برما صدها خانواده از محل های زنده شان وادار به ترک خانه و کاشانۀ شان می شوند و دست نوازشی بر سر آنان کشیده نمی شود و ادامه خواندن ادامۀ تراژیدی های خونین تاریخ از افغانستان تا برما هر انسانی در برابر تمامی حوادث جهانی مسؤول است – نویسنده : مهرالدین مشید
علامه اقبال لاهوری در سلطنت شهید نادر خان به کابل می آید. شرح این سفر را سید سلیمان ندوی که از علمای به نام شبه قاره است، در کتابی به نام «سیر افغانستان» نوشته است. این کتاب از سوی الحاج نصیر عبدالرحمن، ترجمه و در کابل منتشر می شود.علامه اقبال لاهوری- اندیشمند، شاعر و نویسنده ای ست که در آسمان روشن ادبیات شبه قاره ی هند، هرگز فراموش نمی شود. اقبال لاهوری در مقام شعر دری، شعر اردو و اندیشه ی آگاهی که دیرینه ی تاریخی هند را می شناخت و از خلوص نیت، به باور هایی می رسد که در صفای اعتقاد، تخلیقات او را به شالوده ی تفکری مبدل کنند تا در «عشق محوری»، مومن بماند.
نویسنده ی کتاب در کنار نگارش ماوقع، از تاثیرات عظیمی که افغانستان، شخصیت ها و دیرینه ی کشور ما بر آن عالم بزرگ می گذارد، یادآوری می کند. سفر علامه اقبال به غزنی و تاثر او از عدم آن چه از غزنی در اندیشه داشت، ملاقات با اعلی حضرت شهید نادر خان، نگرش بر پیرامون و تجدید اعتقاد بر آن چه از اصلیت های افغانان در خاطر داشت، او را در مناسبت های زیادی وداشته است با تخلیق اشعار ماندگار، به نوعی در شناخت افغانستان، شعر معاصر دری را ویژه گی دهد تا در فحوای آن، معرفت ما از آن ارزش های تاریخی، بیشتر شود که در تاریخ در نام نامی افغان، محترم اند. ادامه خواندن افغان شناسی در اشعار دری علامه اقبال «لاهوری» || مصطفی عمرزی
اشتباه
گفت در آتش کشیدم خانه ات را اشتباهاً
سوختاندم باز هم ویرانه ات را اشتباهاً
از تصادف پا نهادم بر دهان کودکانت
بستر خون ساختم کاشانه ات را اشتباهاً
ادامه خواندن نیروهای امریکا اشتباهاً یک دهکده را بمباردمان کردند!—داکتـر سمـع حـامـد
انسان شناسی مشکل ترین درس اجتماعی است . بخصوص در جامعه فعلی که مسایل سیاسی هم شامل زندگی روزانه مردم عزیز ما گردیده است. تبلیغات بی مورد و ترور ابی یا شخصیت کشی از گذشته های دور مروج بود. اما امروز که وطن ما در گرو کشور های استعماری قرار دارد٬ ترور ادبی شخصیت های سیاسی ٬ اجمتاعی و ملی و وطن دوست٬ با قوت تمام ازطریق امکانات رسانه های جمعی و سهولت تکناجی مدرن خیلی وسیع و سریع گردیده است. داستانی را تحت عنوان ( خسر دوزخی ام وفات کرد) که در سال ۲۰۰۷ در باره حاجی صمد خان که یک شخص متدین و خیر خواه بود٬ نوشته بودم. لازم دیدم که برای خواندن دوباره دوستان را دعوت کنم زیرا باتبیلغات امروزیکه در وطن عزیز ما جریان مطابقت میکند. لطفاٌ یکبار بخوانید.
از ازدواجم (15) سال گذشت مگر سکه اصلی خسرم را نشاختم، زمانیکه من با پسر صمد سود خور نامزاد شدم وایامیکه به خانه بخت رفتم در اخیر صنف یازدهم مکتب قرار داشتم وفکر میکردم تمام آرزو هایم برباد رفت باید با کتاب وقلم و مکتب خدا حافظی کنم. با هزاران مفکوره از یاس ونا امیدی پا در خانه صمد سود خور گذاشتم.
از صمد سود خور منتفر بودم ودر جامعه هم از معرفی او عار داشتم ومادرم هروقت برایم میگفت هوشته بگیری برای هرکس نام خسرته معرفی نکنی مگرهمه مردم او را میشناختند، چطور امکان داشت که یک انسان با آن معرفت آفتابی اش پنهان نمود بهر حال صفحه جدید زندگی را مایوسانه ورق زدم. ادامه خواندن خسـر دوزخـی ام وفـات کرد : مـاریـا دارو
در گوشه جنوب شرقی کابل یا قسمت دوم جاده میوند محل پررفتوآمد گذر ریکا خانه واقع شده است که یک قسمت آن با کشیدن جاده میوند از بین رفته و همچنان پیوست آن از گذرهای باغلیمردان، مسجد عیدگاه و بوریا فروشی جدا گردید. سرک (کوچه) ریکاخانه محل مزدحم و در دو طرف کوچه دکانها، ورکشاپها، سماوارچی ها، و کافیها (رستورانت) واقع شده است. این گذر با شوربازار، دروازه لاهوری و تخته پل متصل است.
بر اساس شواهد تاریخی (ریکا) نام قومی از کرد ها است. عزیز الدین وکیلی فوفلزائی در کتاب (فرهنگ کابل باستان ص ۲۰۷) مینویسد: «قوم ریکائیان در کردستان شمال فارس واقع بوده و روزگاری هم در نواحی رود بجنورد زندهگی داشتند. در زمان نادر افشار بنا بر داشتن مذهب تسنن و فشار مذهبی صفویها مجبور به ترک وطن خویش گردیدند…»
در تاریخ سیاسی افغانستان ص ۸۲ تألیف سید مهدی فرخ زیر عنوان سایر طوایفی که در افغانستان زندهگی میکنند، چنین قید شده: «کرد: …این قوم آنچه گفته میشود از ایران به افغانستان مهاجرت کردهاند و در کابل در دروازه لاهور [لاهوری] به نام کوچه ریکاخانه ساکن شدهاند.»
در (کوچهها و گذرهای تاریخی ص ۱۳۱ – عثمانی) آمده که: «این گذر زمانی که نادر افشار با اردوی فارس به هند تاخت یک دسته از عساکر به نام (ریکا ها) در همین منطقه مسکون گردیدند و نام این محل بنام ریکاخانه یاد شد. ادامه خواندن کوچـه ها و گذر های قددیم شهر کابل – گذر ریکاخانه و جوی شیر : احسان واصل
خالد نویسا با رمان « آب و دانه» خود در جرگۀ رومان نویسان افغانستان جایگاه و یژه یی دارد. البته او پس از سالها ریاضت در عرصۀ داستان کوتاه به این جایگاه رسیده است.هرچند رمان نسبت به داستان عمر دارازتری دارد، با این حال در افغانستان ادبیات داستانی ما بیشتر برداستان نویسی کوتاه استوار بوده تا رومان . در همین یکی دو دهۀ اخیر است که نویسندهگان با جدیت بیششتری به رمان روی آورده اند.در این سالها شماری از داستان نویسان پناهندۀ کشور در پاکستان ، ایران و بعضی از کشور های غربی رمان هایی را به نشر رسانده اند.
تصور من چنین است که خالد نویسا از چند سال بدینسو روی رومان آب و دانه کار کرده است. رومان « آب و دانه »ی خالد نویسا به وسیلۀ انجمن قلم افغانستان در هزار نسخه در بنگاه انتشارات میوند به چاپ رسیده است.
به درستی برای من معلوم نیست که خالد نویسا در کدام سال به هدف داستان نویسی دست به قلم برده است. هرچند امروزه شاعرانی که می پندارند که گویا سراپا شعله جوالۀ نبوغ اند، گاهی بی علاقه نیستند بگویند که شعر را یک جا با سخن گفتن در همان نخستین سالهای کودکی خود آغاز کرده اند. خدا را شکر دست کم من یک چنین گزافه گویی هایی را ازنویسنده گان نشنیده ام . ادامه خواندن تـبـصـره در باره رومان ( آب و دانه ) خالد نویسا : پـرتـونـادری
ابوعلی بن سینا. [ اَ ع َ لی ی ِ ن ِ ] (اِخ ) ۞ حسین بن عبداﷲبن حسن بن علی بن سینا ملقب حجةالحق شرف الملک امام الحکماء. معروف به شیخ الرئیس . ازحکمای فخام و علمای کبارجهان و اطبای اسلام است . مراتب علمش بیشتراز آن که محاسب وهم تواند احصا کند و مقامات فضلش بالاتر ازآن است که طایر خیال بر آن ارتقا جوید. و او اول حکیمی است که در دوره ٔ اسلامیّه افاضت و افادت را بساط عام بگسترد و طالبان علوم را از مواید حکمیّه و الوان طبیّه متنعم ساخت . پدرش عبداﷲ از مردمان بلخ و از اعاظم و اعیان آن بلد است و پاره ای مناصب دیوانی تقلد داشته و درعهد دولت منصوربن عبدالملک سامانی به بخارا که مقرّ سلطنت سلاطین سامانی بود بار گشود و از فرط کفایت و کاردانی در نزد وزراء سلطان مقرب و موثق و مصدر انجام امور و مرجع مهام جمهور آمد. یک چند با آن مشاغل در بخارا بزیست سپس به استصواب وزراء از پی انجاح امر به ساحت خرمیثن که از اعمال بخاراست رحل اقامت افکند و در قریه ٔ افشنه که در قرب آن سامان است زنی بود ستاره نام وعبداﷲ به وی رغبت کرده به عقد مناکحت خود آورد و یک چند نگذشت که خداوند او را به وجود چنان فرزند بیمانند منّتی بزرگ نهاد. به قول مشهور در سیم ماه صفرالمظفر سنه ٔ 373 هَ . ق . وبه روایت صحیح در 363 هَ . ق . در خرمیثن بدین طالع تولد یافت .و آن فرزند سعادتمند را مسمّی به حسین کرد و بعد ازفطام ، برادرش که مسمّی به محمود است در آن قریه به وجود آمد.
ادامه خواندن در معرفی ابوعلی بن سینا – برگرفته از سایت پارسی ویکی
(صحبتی پیرامون مسایل سیاسی، اقتصادی، تروریزم و «اشغال» درافغانستان)
درین صحبت:
ـــ با دیوی «دیپ ستیت» آشنا می شوید
ـــ 40 سال زمینه سازی و 18 سال اشغال افغانستان
ـــ توطئه ها و ترفند های اشغالگران که فاش و رسوا شده و میشود
ـــ گرسنه، محتاج، معتاد و فاسد ساختن مردم و جوانان
ـــ «چه باید کرد؟»
ـــ مبارزه در همه اشکال و همه ابعاد آن!
ـــ این مبارزه به مجرد واقعیت یافتن؛ جهان را با خود یار میسازد.
************
به نام نامی افغانستان تاریخی و مردمان سلحشور و سرافزار آن
وقت آن رسیده تا مبارزه آزادی بخش را آغاز کرد!
آن همه جنایت، فساد، قتل و نابودی و بربادی ایکه در جهان و مخصوصن در وطن اشغال شده ی ما جریان دارد از یک منبع سازماندهی و توسط گروه ها و دولت های مختلف وابسته به آن عملی میگردد. ادامه خواندن افغانستان؛ همیشه در اشغال باقی مانده نمیتواند! به نام نامی افغانستان تاریخی و مردمان سلحشور و سرافزار آن
چرا حیات دراین خطه بس دگرگون است
چرا سرک دمِ هر کوچه سرخ از خون است
زخانه خانه ی هر کوچه از چه گشته بلند؟
علم که بر سر هر بام غرق در خون است
نکرده کوچ ازین باغ بلبلان وطن
بروی شاخه همه لانه ها پر از خون است
همه شکسته پروبال وآشیان بر باد
درون دیده ی بیننده چشمه ی خون است ادامه خواندن امید نامه : مـخـتار دریـا
درختان انبوه شاخ ادبيات و فرهنگ افغانستان يگان يگان فرو مي غلتند و به خاك مي پيوندند. درختان انبوه شاخ ادبيات و فرهنگ افغانستان چاره ديگري ندارند، جز آن كه مرگ را پذيرا شوند، بي آن كه زمزمهء نسيم آشنايي از سرزمين خود بشنوند. فرو افتادن هر درخت در اين باغستان سوخته مصيبت بزرگيست و اما مصيبت بزرگتر اين است كه هنوز نفس مسيحايي بهار، مژده يي از رويش هاي تازه ندارد. هنوز معلوم نيست كه تا فصل شگوفه چندين و چندين بهار فاصله است. هنوز معلوم نيست كه زمستان سوزان غربت چي يلدا هاي درد ناكي ديگري را تجربه ميكند.
وقتی خبر دردناک خاموشی آن روایت گر بزرگ داکتر اکرم عثمان را شندیم، مانند آن بود که صدای فرو افتادن کاجی را شندیم، کاجی به شکوه کاج کاشمر. تا یادم می آید مردی به مهربانی و شکسته نفسی او ندیدهام. باری چیزی نوشته بودم زیر نام « کتاب سوزان در انجمن نویسنده گان». خوانده بود، پیامی برایم فرستاد. از این که او را در کنار نویسندهگان دیگر درون آن بخاری کتاب خوار دیده بودم و سطرهایی نوشته بودم، شاد بود. آن سطرها را این جا می آورم. ادامه خواندن … و آن روایتگر بزرگ، خود به روایتی بدل شد … : پرتو نادری
عاقبت خاک شود حسن جمال من وتو
خوب و بد میگذرد وای به حال من و تو…
قرعه امروز به نام من و فردا دگری است
میخورد تیر اجل بر پروبال من و تو…
مال دنیا نشود سد ره مرگ کسی
گیرم این کل جهان باشد از آن من و تو…
یکی بود ، یکی نبود. آن یکی که وجود داشت ، چه کسی بود؟ همان خدا بود وغیر از خدا هیچکس نبود. این قصه را جدی بگیرید که غیر از خدا هیچ کس نیست .
در زمان سلطان محمود غزنوی، زنی در همسایگی او زندگی می کرد که از جمال و زیبایی بهره بسیار داشت. این زن با دیدن ایاز، غلام خاص و محبوب سلطان محمود که داستانها درباره شیفتگی سلطان نسبت به او یاد کرده اند عاشق ایاز شد.
روزها در کنار پنجره ای می نشست تا هرگاه ایاز از آنجا می گذرد چهره او را بنگرد. از رنج فراق او ناله ها داشت و زاری ها می کرد و از چشم خون گریه می کرد.
ای ایاز ماهرو، در من نگر درد بین، زاری شنو، شیون نگر
چند گردانیم در خون بیش ازین؟ من ندارم طاقت اکنون بیش ازین
بر دل من ناوک مژگان مزن و آتش هجر خودم در جان مزن
یک روز که بر کنار پنجره نشسته بود سلطان محمود با اطرافیانش از جلو خانه زن گذر می کرد. زن دلداده آنچنان آهی از دل برکشید که طنین ناله و آه او به گوش سلطان رسید. ایستاد و به آن زن گفت: چه آرزویی داری که این چنین سوز آه داری؟ ادامه خواندن داستـان زندگی به عشق ٬ حکایت از سلطان محـمود غزنوی از زبان مولانا
بدخشان در اوایل ظهور اسلام بنام تخارستان علیا شهرت داشت اما بعد از دوره عباسیها بنام بدخشان شهرت یافت.
دایره المعارف آریانا ابو اسحق بدخشی محدث مشهور دربار مامون الرشید منحیث کسی نام میبرد که نخستین بار نام بدخشان را بالای این سرزمین گذاشت . بعضی مورخین بدین باورند که بدخشان قبلآ با مرکزیت لانشی (بهارستان فعلی) مرکز حکومت یوچی ها بود . یوچیها که به نوبه خود به یوچیها بزرگ و یوچیهاخورد تقسیم میشدند بعدآ به باختر رفتند و حکومت مقتدری را بنا نهادند همچنان سرزمین بدخشان خاستگاه هیاطله (یفتلیها) و کوشانیها بوده است که امپراتوریهای بزرگی را تشکیل دادند که بخش های اعظم ایران.هندوستان.خراسان و ماوراالنهر را در بر میگرفت.
حدود بدخشان در زمان شاه مشهور بدخشان سید عمریمگی مشهور به ملک جهان شاه در شرق سنکیانگ (فعلآ مربوط چین) در شمال حصار شادمان در غرب ایرگنک و در جنوب کوهای سالنگ بود. ادامه خواندن بـدخـشان به روایـت تـاریخ : قادر افـغـان
عده ای به این باور اند که بنا به دعوت رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه رهبران کشور های اسلامی طی نشستی که در استانبول امروز چهار شنبه مورخ 22 قوس 1396 دارند میتوانند تصامیم موثر علیه عملکرد های رئیس جمهور امریکا که در مورد بیت المقدس اعلان کرده اتخاذ نمایند و اعلامیه دونالد ترامپ را در نقطه خنثی میسازند من در مورد موثریت کشور های اسلامی که بتوانند در جهان اسلام مشکلی را حل کنند هرگز اعتماد و باور ندارم چون میدانم اکثر از رهبران کشور های اسلامی مزدور و دست نشانده امریکا اند بقای حاکمیت خود را مربوط به امریکا و رهبران آن کشور میدانند هیچ سندی وجود ندارد که سازمان کشور های اسلامی از زمان تاسیس خود تا امروز کوچکترین مشکل جهان اسلام را حل و فصل کرده باشد حالا بر میگردم که کنفرانس کشور های اسلامی چه وقت و در کجا و چرا ایجاد شد واقعیت این است که سازمان کنفرانس کشور های اسلامی در حدود شش دهه قبل برای یک اتحاد جمعی علیه تل آویو در کشور مراکش بوجود آمد گرچه همین انگیزه در شروع منجر به تشکیل سازمان شد، سازمانی که چون هم سازمان بود و هم کنفرانس به نظر ترکیبی غیر منطقی به نظر می رسید . ادامه خواندن سازمان کشور های اسلامی تنها نام و دیگر هیچ : احمد سعیدی
نکته قابل توجه آنست: که مرحوم عبدالغفار خان وفا در همان زمان عضو کلوپ ستور ومدير عمومی آرشيف وزارت خارجه بودند.
کلوپ ( انجمن ) ستور عبارت از يک نهادی بود که ترويج فرهنگ نو واداره سياسی افغانستان از آن طريق می شد. متن ذيل را با استفاده از سايت ( مرکز مطالعات تاريخی، جغرافيايی افغانستان ) نوشته شاه محمود محمود و صفحهء ياد تو کابل فشرده ساخته ام: “قصر تاریخی ستور واقع غرب باغ ارگ در سال 1901 م برابر 1280 اعمار گردید و در سال 1298 مقام وزارت خارجه شناخته شد .سالون بزرگ قصر مذکور در سال 1307 خورشيدی بنام {کلوپ ستور } عنوان یافته و شکل یک انجمن عالی ادبی وعرفانی را داشته و از طرف شاه امان الله رهبری میگردید ”
( فوفلزایی، فرهنگ باستان کابل، ج اول ، ص 1008)
در کلوپ ستور کنفرانسهای ادبی داير ميگردید تا در ارتقای سطح دانش جوانان قدم مؤثر برداشته باشند.یکی ازمرامهای این کلوپ ترویج تخلص و اسم فامیلی نيز بود.
در کلوپ ستور موضوعات آتی تدريس تعميم و شامل اجنداء ميبود: ادامه خواندن در راستـای معرفی بيشتر ميرزا عبدالغـفــار وفـا و منظور از ایجاد کلوپ ستور «قصرستور»و حقیقت تاریخی آن