این حرامزاده ها! طنز جالب از : هــارون یــوســفـی

بنگر چه ماهرانه فروش ات نموده اند

مانند برده، حلقه به گوش ات نموده اند

سمبول ِ کوه و پیکره ها بودی و، کنون

بازیچه هایِ «مرکل» و «بوش» ات نموده اند

خونِ ترا و اشک تو و آبروی تو

در جامها فگنده و نوش ات نموده اند

تا بانگ اعتراض و فغانِ تو نشنوند

با چرس و بنگدانه خموش ات نموده اند

دار و ندار و خاک و زمینت گرفته اند

بنگر چگونه خانه بدوش ات نموده اند

هارون یوسفی

لندن.27 جون 2014

روز مادر در افغانستان !… جا دارد که این روز خجسته به مادران افغانستان تبریک گفته شود٬ اما برای مادرانیکه در طی چندین دهه تحت ستم روزگار جنگ ٬. با وجود سرازیر شدن میلون ها دالر از کشورهای شرق وغرب ٬ زمینه کار توسط مسُولین برای شان مساعد ساخته نشده است٬ جا دارد تسلیت گفته شود. اکثر مادران با از دست دان همسران و پسران جوان شان با سینه داغدار تحت دود و آتش زندگی را دنبال میکنند و برای یک لقمه نان برای اطفال شان در کنار جاده ها دست کمک به عابران دراز میکنند . پروفیسور داکتر عبدالواسع لطیفی وضع زنان مظلوم افغانستان را در شعرش چنین بیان میکند.

نــــدای بــیــوه زن یـــتــیم دار :       

ننگ برتو ُ بهرکشتن  بیوه زنان آمده ای  ؟

شرم  کن زنام  اسلام ُ غارتگر  ایمان آمده ای  !

وای  برتو! فرمانبر بیگانگان آمده ای !

برو ُ تفنگ آدم کشان را زسینه من  دور  کن

دست بردار از  کشتنم ُ ترک  این  عمل  منفور  کن!

بشنو ناله  پر  سوز  وگریه  فرزندان  مرا

صدای  شکست  دل  رنجور  یتیمان مرا ……

***** ادامه خواندن روز مادر در افغانستان !… جا دارد که این روز خجسته به مادران افغانستان تبریک گفته شود٬ اما برای مادرانیکه در طی چندین دهه تحت ستم روزگار جنگ ٬. با وجود سرازیر شدن میلون ها دالر از کشورهای شرق وغرب ٬ زمینه کار توسط مسُولین برای شان مساعد ساخته نشده است٬ جا دارد تسلیت گفته شود. اکثر مادران با از دست دان همسران و پسران جوان شان با سینه داغدار تحت دود و آتش زندگی را دنبال میکنند و برای یک لقمه نان برای اطفال شان در کنار جاده ها دست کمک به عابران دراز میکنند . پروفیسور داکتر عبدالواسع لطیفی وضع زنان مظلوم افغانستان را در شعرش چنین بیان میکند.

افـغـانـستـان خـونـیـن : میـرعبدالرحیم عزیز – مفسر سیاسی

  تجاوز امریکا به افغانستان داخل سال شانردهیمن خود می گردد. در خلال این سال های تجاوز و کشت و خون، حد اقل بیش از 3000 تن از عساکر قوای متجاوز امریکا و ناتو نابود شده اند. آمار رسمی، رقم تلفات مردم ما را تقربیاً یک صدو پنجاه هزار تخمین نموده، اما افراد  خبیر و غیر وابسته آن را به یک میلیون تن کشته  تخمین کرده اند.                     امریکای متجاوز هنوز هم به تجاوز ادامه میدهد، می کشد و ویران می کند. از فعل و انفعالات ادارۀ ترمپ چنین استنباط میشود که امریکا به این آسانی افغانستان را ترک نخواهد گفت و آماده است که تا یک میلیون افغان دیگر را به هلاکت برساند. کنفرانس تحمیلی دسمبر 2001 بن که تهداب یک دولت فاسد را در افغانستان بنیان گذاری کرد، سر  آغاز مصیبت های کنونی بود که برای مدت قابل پبش بینی ادامه خواهد یافت. آیا  چیزی به نام “وجدان انسانی” درمغز  متجاوزین امریکائی و متحدین اروپائی ناتو سراغ میشود؟ چه وقت امریکا می فهمد که در افغانستان برنده نمیشود؟ شکست در ویتنام و  تجربۀ شکست افتضاح آمیز شوروی هنوز هم می تواند برای امریکا و متحدین آموزنده باشد.

ادامه خواندن افـغـانـستـان خـونـیـن : میـرعبدالرحیم عزیز – مفسر سیاسی

باخبر باش که این کشور ما درخطر است : عبـدالرحیـم شیـدا

ما به تاریخ  وطن ای وکلا مسؤولیم

نزد ملت همه گی ای وزرا مسؤولیم

هر چه امروز کنیم ما به صبا  مسؤولیم

کار اگر ما نکنیم پیش خدا مسؤولیم

خدمت خلق وطن بار عظیم است عظیم

                                   چوکی و قدرت ما مال یتیم است یتیم                                         *******

یک طرف کوشش روس است زیکسو از چین

یک طرف کوشش امریکه و انگلیس چنین

یک طرف ما خود ما داخل خود ها بدبین

یک  طرف  امنیت و نظم و اداره   پایین

با خبر باش که این کشور ما درخطر است

دشمن از چار طرف منتظر یک خبر است

دانه سنگ وطن را به کریملن ندهم

خار این باغ و چمن را به واشنگتن ندهم

بوته  خار ازین خاک به جرمن ندهم

به خدا جان  بدهم خاک به لندن ندهم

من که افغانم و اسلام بود آیینم

نه به انگلیس غلام و نه فدای چینم

چه به شرق و چه به غرب ظلم و جفا یک چیز است

نقشه تفرقه جویی همه جا یک چیز است

*******

ادامه خواندن باخبر باش که این کشور ما درخطر است : عبـدالرحیـم شیـدا

چراغدار صدا مرد ! و غـزل هـای بـيـدل نـا خـوانده مـانـدنـد : پـرتــو نـادری

   روز يک شنبه شانزدهم جوزا يا خردادماه1361خورشيدی، افغانستان سرتاج موسيقی کلاسيک خود را از دست داد. آری استاد محمد حسين سرآهنگ در همين روز به جاودانه گان پيوست و رود بار زلال صدايش در ريگزار تفتيده مرگ خشکيد و به گفتۀ شاعر : چراغدار صدا مرد !

استاد سرآهنگ به سال 1296 خورشيدی در گذرخواجه خوردک خرابات کابل زاده شد. هنوز کودک بود که اساسات موسيقی را از پدر هنرمندش استاد غلام حسين فرا گرفت بعد به سرزمين جادويي هند سفرکرد و شانزده سال را نزد استاد عاشق علی خان مشهور به چراغ پنجاب به آموزش موسیقی کلاسيک پرداخت. آری رسيدن به هنر و پيروزی چه رياضت بزرگی می خواهد !

مهندس صديق قيام يک تن از موسيقی دانان کشور و نويسنده ۀ کتاب « ازصدا تا آهنگ » می گوید که: درافغانستان هنوز هيچ کسی نتوانسته است تا موسيقی کلاسيک را به مانند استاد سرآهنگ دراوج زيبايي و کمال اجرا کند .

به گفتۀ او نخستین بار در زمان امير شيرعلی خان در اواخر سده نزدهم ميلادی رشته برنامه هايی بهه هدف باز سازی موسيقی افغانستان روی دست گرفته شد که با اجرای آن درکالبد شکسته و ريختۀ موسيقی کشور جان تازه يي دميده شد. او می گوید: در همين دوران بود که نخستين بار شماری از هنرمندان و آوازخوانان هندی به کشور فراخوانده شدند و درکوچۀ خواجه خوردک کابل جاگزين گرديدند.

ادامه خواندن چراغدار صدا مرد ! و غـزل هـای بـيـدل نـا خـوانده مـانـدنـد : پـرتــو نـادری

نـشـست منطـقه‌ای مـارشنـاسـان در پلـخـمری! …. پرتو نادری

گفتند چندی پیش مار روزگاردیده‌یی ازکوهستان‌های‌ ‌بلندی فرود آمده و در یکی از دهکده های نزدیک به شهر پلخمری برای خود جای‌گاهی جور کرده است. خواب از چشم شهریان پلخمری پریده که نکند این مهمان ناخوانده شبی به خانۀ آنان سری زند.
گویند این مارپنج متر دراز است و هرمترآن هزار سال منزل است. شبانه‌ها به دور دهکده حلقه می زند و کس نمی داند که سر او در کجاست؟
انجمن مار شناسان افغانستان پس از آن که تمام دانش مارگیری و مارشناسی خود را روی هم کردند، به این کشف بزرگ رسیدند که این مار پنجاه سال عمر دارد و هر سال آن هزار سال باشد. چنین است که پنداشته می شود که نه تنها تاریخ افغانستان؛ بلکه تاریخ کشورهای زیادی ذره ذره در چشم های او ورق می خورد. ازهمین سبب چشم هایش مانند کاسۀ خون می درخشند.
پیدایی این مار به گونۀ ناگهانی بحث‌ها و گفت وگوهایی زیادی را در کشور پدید آورده است. انجمن پاسداران محیط زیست می‌گوید: این مار باید به باغ وحش کابل انتقال داده شود، برای آن که می تواند سالانه هزارن پژوهش‌گر و تماشاچی را به افغانستان بکشاند که خود سرچشمۀ در آمدی خوبی است برای کشور!
انجمن تاریخ گفته است: این مارتاریخ زندۀ کشور ماست. این مارخود به تنهایی می‌تواند تبلور تاریخ ما باشد. در همین حال جانور شناسان افغانستان تلاش دارند تا هرچه زودتر نژاد و قومیت این مار را شناسایی کنند تا برایش شناس‌نامۀ برقی داده شود!
شورای صلح افغانستان نیز پای به میدان گذاشته و به انجمن مار شناسان افغانستان تاکید کرده است که به هیچ قمیتی نباید به این مار زیانی برسد، آن هم در شریطی که این شورا برنامۀ گفت و گوهای صلح با مخالفان را آغاز کرده است. این شورا هم چنان گفته است که انجمن مار شان باید از درون یا از بیرون کشور، زبان شناسی را پیدا کند که زبان این مار را بفهمد تا گفت و گوهای صلح را ترجمانی کند.
**** ادامه خواندن نـشـست منطـقه‌ای مـارشنـاسـان در پلـخـمری! …. پرتو نادری

افـغانستان با تـرکیـب از اقـوام مـخـتلف احـمـد سـعـیـدی

کشوری که ما  در آن به سر می بریم، ترکیبی نامتجانسی از مردمان مختلفی است که در کنار هم در جغرافیایی به نام افغانستان با حدود اربعه مشخص زندگی می کنند. با اینکه نسبت به ترکیب جمعیتی این  سرزمین تا به حال هیچگونه اطلاعاتی دقیق و همه جانبه داده نشده و در این مورد قانون مشخصی نیز  به تصویب نرسیده است اما شعار برادری و برابری و مساوی حقوق یکسان برای شهروندان در قانون اساسی فعلی ما فروان وجود دارد بدون تردید. ملت؛ عبارت از گروه انسانی که در آن افراد به لحاظ مادی و معنوی نسبت به یکدیگر احساس همبستگی می نمایند  و وحدت ملی نیز؛  اشتراک همه افرادی ملت در آمال و مقاصد، چنان که به منزله‌ی مجموعه‌ی واحدی به شمار آیند. به عبارت دیگر؛ وحدت ملی عبارت است از اتحاد و همبسته گی تمام اقوام ساکن در کشور با داشتن هویت واحد ملی.                                                                     ادامه خواندن افـغانستان با تـرکیـب از اقـوام مـخـتلف احـمـد سـعـیـدی

رامـشـگر گـیتـار نـگار : نوشته داکتـر صبورالله سیـاه سـنگ

هنرمندان بخش موسیقی در افغانستان – به ویژه بانوان- قربانیان قهرمان، آزادیخواهان راستین و پاسداران پاکباز فرهنگ هستند. آنچه آنها میورزند، کارآتر و نیرومندتر از سرایش و نگارش است. اگر آوازخوانها نمیبودند، گنجینه سرودهای ماندگار چگونه میرسید به مردمی که نوشتن و خواندن نمیدانند؟ 

هنرمندان را از ته دل ارج نهیم، زیرا در تارترین روزگاران نیز فانوس هنر را نه تنها با آوا بلکه با بهای جان شان فروزان نگهداشته اند. هنگامی که دوست میداریم، اندوهگین میگردیم، تنها میمانیم، در نیمه راه فراموش میشویم، پیش میرویم، میشکنیم، درمیمانیم، میموییم، می‌افتیم، و بار دیگر برمیخیزیم، به موسیقی پناه میبریم.

هنرمندان شایان نکوداشت و شایسته آفرین اند. در سرزمین ما، همپای درآمیختن بحران و باران، هنگامی که سینه سپهر تنگی میگیرد؛ هر آنچه سنگهای نفرین در فلاخن توان و توان فلاخن میگنجند، به پرواز می‌آیند و یکراست آیینه خانه دل هنرمندان را ریز ریز میشکنند. چرا چنین؟

ادامه خواندن رامـشـگر گـیتـار نـگار : نوشته داکتـر صبورالله سیـاه سـنگ

خـلـص ســوانــح شــاد روان عــبــدالــرحــیــم شـــیــدا شاعـر معـروف ومـبـارز راه مـردم

عبدالر حیم شیدا فرزند شاعر شیوابیان فاریاب  مرحوم منشی علی رضا رضا میمنه گی بوده که در سال ۱۳۰۰شمسی در قریه کوهی خانه شهر میمنه متولد شد.بعد از ختم تحصیل به  کار های دیوانی پرداخت.

او در دهه سی شاروال میمنه بود .او سه دوره  از سوی مردم میمنه به عضویت پارلمان افغانستان رسید. (دوره های نهم یازدهم و سیزدهم )و دو بار در دوره های نهم و یازدهم منشی اول  شورای ملی نیز بود. بعد ها در ولایات بغلان و تخار منحیث والی ایفای وظیفه نمود. بعد از تهاجم شوروی ها به افغانستان به پشاور رفت و دوران اواره گی را در کنار استاد خلیلی   تجربه کرد و بلاخره در ۱۸ جوزای ۱۳۶۴ در انجا چشم از جهان بست. مدفن او در جوار مدفن استاد خلیلی در هدیره رحمان بابای پشاور موقعیت دارد.  بعد از حمله عساکر ناتو به رهبری امریکا  به  افغانستان ٬ جسد  استاد خلیلی  را از پشاور  بکابل  انتقال  داده شد. جسد  شادروان  شیدا  شاعر معروف ما  در پشاور مدفن میباشد .                                                         شادروان  شیدا شاعر سیاست مدار و منجم بود . او در تاریخ مطبوعات فاریاب نخستین کسی است که در سال ۱۳۳۰ یک نشریه آزاد را به نام اتوم  در میمنه پایه گذاری کرد و مدت پنج شماره از انرا انتشار داد و بعد در  اثر یک سلسله مشکلات از  جانب  حکت  و سلطنت  شاهی  انتشارش متوقف گردید. شیدا برخی سخنرانی های خود را به زبان شعر در مجلس شورا ارایه کرده است. که اینک یکی از ان سخنرانی ها را که شهرت فراوان دارد به شما پیشکش مینماییم.  بیانیه محمد رحیم شیدا وکیل میمنه د رولسی جرگه ٬ به روز 5 شنبه 31 سرطان 1350 در جلسه رای اعتماد ولسی جرگه  ایراد کرد.  «« سلام بر بیرق ٬ سلام بر کشور و سلام بر ملت نجیب افغان.                                                                                                                                 نالهء مردم

حمد و ثنا بر تو کنم کردگار  –  جان و جهان است به تو اختیار                                       باز کنم ناله دراین انجمن  –  هست درین نالهء من صد سخن                                        نالهء من نالهء خلق دیار   –   زمزمه ام غرش این کهسار  

ادامه خواندن خـلـص ســوانــح شــاد روان عــبــدالــرحــیــم شـــیــدا شاعـر معـروف ومـبـارز راه مـردم

بـا آمـدن قـصـاب کابـل ٬ عـقـاب افـغـانـستـان خـشـمـگـیـن است.

 بقول  شاعری !

در حشر زغم های  چمن  خواهم  گفت —-    از صبر وسکوت  وسوختن  خواهم  گــفـت

بگزار  همه  بهشت  ودوزخ  گویند          من وای  وطن  وای  وطن  خــواهـم  گــفـت

بـی  وطـن را  هیـچ آرام  نیـست        —-     این  عقاب  آموخته  در دام  نیست

الــــهــی  رایــــگان  مــگـــزار مــا را    —-     بـدســت  ایــن و آن  مـگــزار  مـــا را

کـرم  پـروردگارا  ای  خـداونـد          —-    بــه  لــطــف  دیــگــران  مـگـزار  مـا را

از« مغلگی » پکتـیا تا دهدادی بلخ – ( 68 ) سال گریه ، ناله و عزا داری : میـرعبـدالواحـد سادات

 پاکستان این کشور غیر طبعیی و مخلوق استرایژی استعمار هنوز دو ساله نشده بود که در ( 22 ) جون ( 1949 م ) نخستین تجاوز نظامی را با بمبارد قریه مغلگی ولایت پکتیا با چراغ سبزانگلیس و امریکا و بخاطر زهر چشم نشان دادن به افغانستان ضعیف و فاقد قوای مسلح مدرن و مقتدر ، انجام داد که باعث شهادت ( 23 ) تن هموطنان عزیز ما گردید . پادشاه اعزای ملی اعلام و مراسم فاتحه رسمی در مسجد مجنون شاه صدارت برگزارگردید ، شاه محمود خان صدراعظم وقت که بازوبند سیاه داشت پیوسته اشک میریخت و گویی به نوعی عجز دولت خود را در مقابله با تجاوز دشمن بیان مینمود .

از آن زمان تا کنون جهان و منجمله افغانستان تغیرزیاد نموده است ، پاکستان از طفلک نازدانه «

ادامه خواندن از« مغلگی » پکتـیا تا دهدادی بلخ – ( 68 ) سال گریه ، ناله و عزا داری : میـرعبـدالواحـد سادات

در بوستان همیشه سبز سعدی : پرتو نادری

 کاربرد ضرب المثل ها در ادبیات کلاسیک فارسی دری از سابقه و سرگذشت دراز و گسترده یی برخوردار است. حتی می توان گفت که شعر فارسی دری از همان سپیده دم پیدایی به نوعی با ضرب المثلها آمیخته بوده است.                  چنان که در شعر رودکی سمر قندی نیای بزرگ شعر فارسی دری می توان جلوه های رنگا رنگ کاربرد  ضرب المثلها را دید.یک چنین چیزی، همچنان در شاهنامه ء فردوسی، مثنوی معنوی، غزلیات حافظ  و سروده های شاعران دیگر نیز وجود دارد.                                                    ضرب المثها افکاری اند که به گونهء فشرده  و کوتاه بیان شده و از محتوای ژرفی  برخوردارند. ضرب المثلها به ما کمک می کنند تا چگونه گی تفکر مردم در پیوند به زنده گی و جامعه را دریابیم. برای آن که ضرب المثها خود عصاره یی از تجارب تاریخی ، اجتماعی و فرهنگی  مردم اند و چنان دانه های سبزی در کشتزار زنده گی اجتماعی- فرهنگی مردم بار ور شده اند.                                                                                                         به تعبیری می توان گفت که ضرب المثل ها آیینه های روشن و شفافی اند که می توان در آن ها گوشه های گونه گون زنده گی اجتماعی مردم را به روشنی دید.                                             ادامه خواندن در بوستان همیشه سبز سعدی : پرتو نادری

عفیف باختری؛ شـاعـر معـروف زبان پارسی دری در بـلخ جـهـان فانی را وداع کرد. :

    اسدالله عفیف باختری شاعر، نویسنده و روزنامه‌نگار ‌معاصر کشور، در سال ۱۳۴۱ خورشیدی در بلخ زاده شد وبتاریخ   9/8 ثور 1396 خورشیدی، در بیمارستان ابوعلی سینای بلخی در شهر مزار شریف، مرکز بلخ، چشم از جهان پوشید.  شادروان باختری  دورۀ دانش‌آموزی را در لیسه باختر و آموزش‌های عالی را در پوهنځی زراعت پوهنتون  کابل پی گرفت.  وی پس از آن به ترتیب؛ به سمت‌های معلم در ادارۀ سوادآموزی بلخ و کارمند اداری انجمن نویسند‌گان بلخ و ادارۀ کُلّ امور فرهنگی و اجتماعی بخش های شمالی کشور کار کرد و از سال ۱۳۷۷ تا کنون در بخش فرهنگ و نشرات ادارۀ هلال احمربلخ کار می‌کرد. باختری، همچنین در سال ۱۳۸۱ مدیر مسوول نشریۀ «جهان نو» در بلخ، و در سال ۱۳۸۹ مدیر مسوول ماهنامه  «الف تا یا» بود .  از وی، پنج دفتر شعر به نام‌های «سنگ و ستاره» (بلخ، ۱۳۸۲)، «آوازهای خاکستری» (بلخ، ۱۳۸۳)، «من با زبان دریا» (کابل، ۱۳۸۶)، «با یک پیاله چای چطوری؟ عزیز من!» (کابل، ۱۳۸۶)، «صد غزل» ۱۳۹۱، به چاپ رسیده است.                                                                                          مرگ نا به هنگام عفیف باختری همه آن هایی را که عفیف را شناخته بودند شوکه کرد . چقدر زود جاودانه شد !

ادامه خواندن عفیف باختری؛ شـاعـر معـروف زبان پارسی دری در بـلخ جـهـان فانی را وداع کرد. :

پروکرستس‌های روزگارما : پــرتــو نادری

در استوره‌های یونانی، روایتی است از مرد غول‌پیکری به نام پروکرستس که در کنار جاده‌‌یی زنده‌گی می کرد. این جاده به شهر آتن می رسید. گاهی هم گفته اند که او دزدی بوده با آوازۀ پیچیده درهمه افاق.

گویند مردمان چون به هوای رفتن آتن از آن جاده می‌گذشتند، پرو کرستس آنان را یگان یگان به خانۀ خود فرا می خواند. او در خانه تختی داشت و می انگاشت آنانی سزاوار رفتن به آتن اند که قامت شان باید برابر با تخت او باشد. میزان دادگری و داوری او همان تخت او بود.

راهگذران را چون به تخت خود می خواباند. سه چیز ممکن بود. اگر قامت رهگذر با تخت او برابر می بود، مرد رها می شد و سزاوار آن بود که به شهر آتن برود؛ اگر قامت رهگذر درازتر از تخت او می بود و پاهایش از تخت بیرون می زد، آن گاه پروکرستس پاهای او را با اره و تبر قطع می‌کرد تا قامتش برابر با تخت شود. در حالت سوم اگر قامت رهگذر کوتاه می بود آن گاه رهگذر را از سر و پای کش می کرد و کش می‌کر تا قامت او با تخت برابرشود. در نتیجه کمر و کمرگاه رهگدر از هم جدا می شد و می مرد.

پروکرستس می خواست تا همه گان در قانون عدالت او هم سان باشند. چنین بود که همه روزه چنیدین و چندین تن روی تخت عدالت او جان می‌دادند. رهگذران را پیوسته این گونه با شنکجه می‌کشت؛ اما هیچ‌گاهی نمی خواست بیندیشد که تخت او نه تخت عدالت؛ بلکه تخت مرگ است.

***

ادامه خواندن پروکرستس‌های روزگارما : پــرتــو نادری

کشـور ما را فارس بناميد نه ايران – نوشـتهء : پروفيسـور احسـان يارشـاطر

حکومت فارس در سـال 1935 ميلادی از همه کشـورهايی که با آنها روابط ديپلوماتيک داشـت، تقاضا کرد تا پس از اين فارس را به نام «ايران» ياد کنند. اين تغيير نام که بر بنياد درک نادرسـت ناسـيوناليستی صورت گرفت، يک اشـتباه بزرگ بود. گفته ميشـود که پيشـنهاد برای اين تغيير نام از جانب سـفير آن وقتِ فارس در جرمنی مطرح شـده بود که خود سـخت زير تاثير نازيها رفته بود. در آن زمان جرمنی در تب نژاد پرسـتی ميسـوخت و خواهان بهبود روابط دوسـتی با کشـور های به اصطلاح « آريايی نژاد » بود. گفته ميشـود که برخی از دوسـتان جرمنی آن سـفير، او را به اين متقاعد سـاختند که چون با

ادامه خواندن کشـور ما را فارس بناميد نه ايران – نوشـتهء : پروفيسـور احسـان يارشـاطر

حکـمـت بـیـامـوزیـد تـا رستـگار شـویـد! : پرتـو نـادر

 گویند باری مردی بر درختی فراز آمده بود و شاخه‌های سبز و پرشگوفۀ درخت را می برید. رهروی که از راه می گذشت ایستاد و خیره خیره در کار مرد نگریست.

مرد گفت: مگربا من کاری داری؟

رهرو گفت: نه کاری ندارم؛ اما انگشت حیرت زیر دندان دارم که تو چگونه این همه شاخه‌های سبز و پرشکوه را می بری و شاخه‌های خشکیده را برجای می‌گذاری؟

مرد گفت: راهت را بگیر و برو که من حکمت آموخته آن فلسفه دان بزرگم!

ادامه خواندن حکـمـت بـیـامـوزیـد تـا رستـگار شـویـد! : پرتـو نـادر

درســوگ مــرحــوم جــلال نـورانـی : اسـحـق ثـنـا

با کمال تاسف اطلاع یافتم که نویسنده٬ ژورنالیست و طنزنویس شهیر کشور ما جناب جلال نورانی ازین جهان فانی چشم بسته و به سوی ابدیت شتافته است. من ضمن عرض تسلیت به خانواده محترم نورانی هاکذا به جامعه فرهنگی کشور مان٬ وفات این شخصیت سترگ را یک ضایعه‌ی بزرگ میدانم.
یادآوری: محترم جلال نورانی را از سالیان زیاد٬ خصوصاْ از زمانیکه رییس روزنامه‌ی انیس٬ رییس تالیف و ترجمه وزارت معارف٬ مدیر مجله‌ی ژوندون و از وقتی که با جریده‌ی ترجمان که به مدیریت دانشمند گرامی دوست دیرینه ام مرحوم استاد علی اصغر بشیر هروی منحیث شاگرد همکاری داشت٬ میشناختم.
او انسان مهربان٬ نویسنده‌ی پرتلاش بود٬ چنانکه این سخن از آثار نشر شده و اثار چاپ ناشده‌ی او پیداست. روحش شاد و یادش گرامی باد.
این هم مرثیه‌ی کوتاه که درین باره سرده ام تقدیم است:
 
در سوگ مرحوم جلال نورانی
 
خون بریز ای دیده یار مهربان از دست رفت
آن جلال مجلس آرا٬ نکته دان از دست رفت
باغبان در گریه آی و اشک غم از دیده ریز
شد بهار از بلبلان یک نغمه خوان از دست رفت
آنکه با طنزش به لب ها خنده‌ ها میداد او
حسرتا از بین ما این خوش بیان از دست رفت
تا قلم در دست بودش درد مردم می نوشت
مهربان جمله بود و مهربان از دست رفت
بلیل بزم سخن بودش به الفاظ فصیح
این بهار آمد که او از بوستان از دست رفت
مختصر وصفش نمی گردد به حرفِ مختصر
چون که بودش نام او وِرد زبان از دست رفت
 
اسحاق ثنا
ونکوور – کانادا
 
۲۹ مارچ ۲۰۱۷

کتـاب سـوزان در انـجـمـن نـویـسنـده‌گان افـغـانـسـتان !…پــرتــو نــادری

 سر انجام تفنگداران، دفتر ریيس انجمن نويسنده گان افغانستان را نيز فتح كردند و ما همه گان به دفتر سيد حاكم آريا ریيس تحريرات انجمن عقب نشيني كرديم. اين آخرين سنگر ما در انجمن بود. اگر روزي مجبور مي شديم كه اين اتاق را هم از دست بدهيم ديگر انجمن چيزي نبود جز يك قطعهء نظامي.                                                    اتاق كوچكي بود و ما همه اعضاي انجمن ناگزير از آن بوديم كه روز هاي خود را در آن سپري كنيم.                                              اتاق رئيس انجمن نويسنده گان به خوابگاه يكي از فرماندهان و ياران نزديك او بدل شده بود. در اين دفتر ميزي بزرگي جابه جا شده بود، ساخته شده از چوب سنگين چار مغز با نقش ها و نگارهاي زيبا و دل انگيز.

ادامه خواندن کتـاب سـوزان در انـجـمـن نـویـسنـده‌گان افـغـانـسـتان !…پــرتــو نــادری

یـخـهـا آب میشود : رشـــاد وســا

    تاریکی شامگاهان شهرا فراگرفته ودانه های باران به آهستگی برروی گل ولای کوچه میریزد ولالا باحالت حزن آوری درمیان کوچه پیش میرود .

زمستان به آخررسیده ودرحالیکه ازدرودیوارسردی ورطوبت برمیخیزد .ازهشت روزبه این سوپی درپی باران میبارد واین وضع کسل کننده است.زنها ازصبح تاشام با همه کس عربده سرمیدهند. بچه های ولگرد درهوای مرطوب وبارانی ماه باشی بازی میکنند . آنها با پاهای برهنه ویخن های کنده کوچه ها وپس کوچه هارا پشت سرمیگذارند وگاهگاه فریاد میزنند ماه باشی – ماه باشی.لالا درمیان تاریکی پیش میرفت وبه این عوارض جوی توجهی نداشت . قلبش را اند وهای بی پایان میفشرد .درخانه اش زنی مریض بسرمیبردوآن زن مادرش میشد . شاید اومیمرد . ادامه خواندن یـخـهـا آب میشود : رشـــاد وســا

نبـود استـاد ولایـت خان یک ضایعهَ بـزرگ در جـهان هنـر موسیـقی! : دکتـور اسعـد حسان غبار

  وفات استاد  ولایت  خان  ٬ موسیقی  دان و ستار نواز افسانوی  شرق  بتاریخ  13  مارچ  سال  2003 م – یک ضایَعهء بزرگ و غیر  قابل  تلافی  در  جهان موسیقی  کلاسیک شمرده  میشود . شهرت  او در  جهان  موسیقی  آنقدر وسیع است که حاجت  به  تشریح ندارد ٬ تنها مقام علمی  وهنری  او  نه بلکه کرکتر وشخصیت  او قابل  توصیف  میباشد.

استاد ولایت  خان  فرزند  استاد  عنایت  خان و نواسه  استاد امداد خان ستار نوازان و سُربهار نوازان معروف  هند بوده  و اجدادش  تا شش نسل  موسیقی دانهای  برجسته  وقت  خود بشمار رفته اند.

او از  کودکی  نزد پدر  خویش  به  موسیقی آشنا گردیده بود٬ولی  متاسفانه در  سن  ده سالگی  پدر  خودرا  از دست  داد و بعداٌ شاگرد کاکای  خود استاد وحید خان گردید. ادامه خواندن نبـود استـاد ولایـت خان یک ضایعهَ بـزرگ در جـهان هنـر موسیـقی! : دکتـور اسعـد حسان غبار