به مناسبت یک سالکی در گذشت نو عروس نا امید نیلاب “شهکار”که بدست کثیف زن نا بکار جام شهادت نوشید ، این مرثیه به یاد بود از آن مرحومه نگارش یافت: مولانا کبیر فرخاری

Untitled1

چـــرا ظــلمت  ســـــرشت  آدم  آزار     کــشد تیــغ اجـــل بر قــلب افـــــگار

هــدف گیرد کــمان از سنگــر جـهل      فتد بر خاک و خون نیلاب “شهکار”

چــرا نا آدمـــان  پــست  و وحــشی        بــریــدنــد نــو نــهــال  بــاغ  ابرار

ادامه خواندن به مناسبت یک سالکی در گذشت نو عروس نا امید نیلاب “شهکار”که بدست کثیف زن نا بکار جام شهادت نوشید ، این مرثیه به یاد بود از آن مرحومه نگارش یافت: مولانا کبیر فرخاری

روح سید احمد خان (سامع) شاد و یادش گرامی باد : امان معاشر

 download  سید احمد خان سامع  بتاریخ 25 سرطان  1391در شهر ایبک مرکز ولایت سمنگان در یک حادثه غم انگیز انتحار  همراه تعدای از افراد ملکی و شخصیت های  با نفوذ بشهادت رسیدند.

خبرغم انگیز و تکانده ی  این حادثه  قلب  هموطنان  را بدرد آورد وفامیل شریف وداغدیدۀ سید احمد خان را جراحت دار ساخت و آنرا به غم همیشگی روبرو نمود.

ادامه خواندن روح سید احمد خان (سامع) شاد و یادش گرامی باد : امان معاشر

دیموکراسی طالبی و طالبان دموکرات ُ آیا قوانین اسلامی با موازین دموکراسی سازگار است؟

 

mohamad

 

آشوب های امنیتی کشور هولناک و تکان دهنده است: احمد سعیدی

بعداز مراسم خاک سپاری شاد روان پرشور درکابل ُ دوستان و رفقا در کشور سویدن طی یک محفل فرهنگی و سوگوارانه یاد پرشور را گرامی داشتند ومبارزات وی را نقد و بررسی نمودند از جمله مقاله محمد آجان و دلاور وثیق را در این باب مطالعه نماید

پیوست  جاویدانگی  شاد روان  پرشور  

و منطق مرد مبارزه، میدان مرد اراده، با انسان عزیز، دوست قبل چندی کھ: ٓاورشد یاد باید فراوان درد و دریغبا داعی بسترمریضی در پرشور جلیل رفیق چپ، جنبش واقعی مبارزین از یکی و دشوار روزھای رفیقاستدالل، ذاشت تنھا و داغدار را رفقایش و پیوست، جاویدانی بھ و فت لبیک را.اجل

ژاړي خلک خاندي تھ چھ شوي، مړ داسی خندل خلکو ژړل، تا شوی پیداچھ

فرزندان شان، محترم خانم بھ را پرشور رفیق نابھنام درذشت فامیلم و خود از نمایندی بھ حالیکھ درمن تسلیت کشور چپی جنبش بھ مجوع در و شان ھواخواھان و دوستان سایر و قیوم رفیق عزیزش برادر وارجمندش نمایم می استدعا جمیل صبر بازماندانش بھ و برین بھشت مرحومی برای.فتھ،

ادامه خواندن بعداز مراسم خاک سپاری شاد روان پرشور درکابل ُ دوستان و رفقا در کشور سویدن طی یک محفل فرهنگی و سوگوارانه یاد پرشور را گرامی داشتند ومبارزات وی را نقد و بررسی نمودند از جمله مقاله محمد آجان و دلاور وثیق را در این باب مطالعه نماید

بخاطر افشار سوخته

لطفاٌ این  ویدیو را  تماشاه نماید  یک آهنگ  خیلی  زیبا ست  که بیانگر  واقعیت های  تلخ  مردم  افشار  در زمان  مجاهدین   میباشد.

ویدیو  از  فیسبوک  گرفته شده  است.

 http://www.facebook.com/photo.php?v=582158115145411&set=vb.190986144294328&type=2&theater

مرثیه در مورد شهادت انیسه : مولانا کبیر فرخاری

 طــالـب  نا  آشــنا  با  خــیر  و  شــر  

  نـیست هــــرگــز امــت خـیر البــشر

از مسلمانــی  نـدانـد جــز کــه  ایــن   

    سـوته ی  دیــن ، تیغ  و شمشیر تـبـر

ادامه خواندن مرثیه در مورد شهادت انیسه : مولانا کبیر فرخاری

Hindu Bride-Groom is Killed for Marrying Muslim Bride : ارسالی داکتر فقیر چند

Summary: Dipankar Roy, 22 years old (Hindu) was brutally murdered as he had married Salima (Muslim). Both of them had been in love for a while. The victim was riding his motorbike coming back from Chandpara to his own house, when he was lynched and shot dead by Muslim activists led by Aamir Mandal, a member of the local Islamist organization. Dipankar’s body was found in a pool of blood and bore multiple bullet wounds in the chest, abdomen and shoulders. But West Bengal police has not bothered to arrest the murderers, as there is intense pressure from the local Muslim religious bodies. Instead, the police is trying to shield the perpetrators. District: North 24 Parganas. Subdivision: Bongaon. Near the Bangladesh border.

To See The Full Pictorial, please visit the South Bengal Herald link given below.

ادامه خواندن Hindu Bride-Groom is Killed for Marrying Muslim Bride : ارسالی داکتر فقیر چند

توجه قابل قدر به یک ورزشکار کشور:‌نوشته از عبدالکریم فهیمی دانشجو در دانشگاه پیام نور- کابل، افغانستان

 

 محترم معلم باطور آمر المپیک جوزجان که در سانحهء ترافیکی 18 اکتوبر به طرز فجیعی مجروح و دچار شکستگی استخوانهای متعدد شده بود؛ امروز برای ادامه تداوی به کشور ترکیه فرستاده شد.این امر به اثر مساعی محمد عالم ساعی والی جوان جوزجان و همکاری و تفاهم تیم پی آر تی کشور ترکیه مقیم شبرغان متحقق گردید و گفته میشود که شرایط تداوی معلم باطور آمر آلمپیک جوزجان بطور رایگان و مجانی از طریق تیم پی آرتی مقیم کشور دوست ترکیه مساعد گردیده است. با اینکه مشکل است آمر المپیک جوزجان دو باره تندرستی اولی خود را باز یابد ولی این خبر و توجهات سازنده مسئولین و دوستان بین المللی در مورد میتواند برای ورزشکاران و ورزش دوستان کشور مایه خوشی و امتنان باشد.

ادامه خواندن توجه قابل قدر به یک ورزشکار کشور:‌نوشته از عبدالکریم فهیمی دانشجو در دانشگاه پیام نور- کابل، افغانستان

اشک محرم: عا شورای حسینی بر همه مسلمین تسلیت باد!… نوشته نذ یر ظفر – 12/20/11 لویزیانا – امریکا

 

هر چه دیدم به گلـــستان گر یان

لاله و نرگـــس و ریحان گریان

ماه نو قامت خـــم گشـــته از او

ابر پژمـــــــرده و باران گریان

ادامه خواندن اشک محرم: عا شورای حسینی بر همه مسلمین تسلیت باد!… نوشته نذ یر ظفر – 12/20/11 لویزیانا – امریکا

مسلمانان به برائت گرفتن از “کشتن” کاران؛ احتیاج تاخیر ناپذیر دارند! (تبصره سیاسی) (عالم افتخار)

 

جسد نیمه جان ملالی یوسفزی

          چنانکه بنده در همین نزدیکی ها طی پیام و مقالهء «هوشدار تلخ و اما حیاتی و مماتی به همدینان مسلمان» خاطر نشان ساخته بودم؛ شواهد کافی و شافی فراهم شده میرود که حکومت پنهان جهانی صیهونیستی ـ امپریالیستی که با رمزیهء کمیته 300 شناخته میشود؛ جهت آماده سازی فضا ها برای راه اندازی هلوکاستی بیحد گسترده در برابر مسلمانان؛ دست اندرکار است؛ ولی انتخاب دختر 14 ساله ای در سوات پاکستان برای کشتن که به دانش و تنور و بیداری از قبل شهرت و وجهه عالمگیر هم داشته است؛ نشان میدهد که مرکز توطئه های جهانی برای نهادینه کردن این باور در عالم بشری عجله دارد که اسلام ؛ دین کشتن است؛ مسلمانان به مرض هاری کشتن مبتلا اند، کتاب شان قرآن؛ کتاب کشتن و پیغمبر شان محمد؛ سرغنه و منادی کشتن بوده است.

ادامه خواندن مسلمانان به برائت گرفتن از “کشتن” کاران؛ احتیاج تاخیر ناپذیر دارند! (تبصره سیاسی) (عالم افتخار)

دشهیددوکتورنجیب الله دشهادت دشپاړسم کال په مناسبت پیغام نحیب شفقیار

 دوطن دمعاصرپه وینولیکل شوی تاریخ دزړور، هڅاند اونومیالی بچی دوکتورنجیب الله اودهغه دلاری ځواکمن اونژدی مل ملګری ورور احمدزی دشهادت دشپاړسم کال اودطن اوزیارکښووطنوالو دنیکمرغی په لارکی شهید انو دشهادت په مناسبت چی خپل سرونه دخپلی لاری نذرانه کړل دځان او اوخپلی کورنی له خوا ، محترمی میرمن ډاکترفتانی ، میرمن زهره احمدزی ، محترم روشان احمدزی ددوی پچیانو دکورنی ټولودرنوغړو، دوطن دګوند دریښتینو غړو، ټولوپوهوو اوزیارکښو هیوادوالوته تسلیت اوغمرازی وړاندی کوم اوټولو مینه والوته یی دستراجراوصبرهیله کوم .

دروداودعا دوطن دسولی اونیکمرغی دلاری دغواتلانواوټولو دحق دلاری شهیدانوته ډالی شه !

ویاړدی وی په هغومیندوچی داشان بریمن ، سرتیری ، ننګیالی ، وطنپال اوحقپاله زامن یی وطن ته روزلی اوپاللی !

مختوری اوسرکوزی دی وی ددوی دښمنان او بیلاری ، منحرف اودرواغجن یاران !

کابل را بازهم در آتش سوختاندند (تبصره بر خبر) نوشته: سیلمان کبیر نوری

آتش سوزی شهر کابل

طبق گزارشات مطبوعاتی،  طالبان یعنی مفرزه های افغانی شکل سازمان جهنمی آی ایس آی پاکستان و ارتش انگریزی آن؛ در یک حمله ی زنجیره ای و سازمانیافته شهر کابل و چندین ولایت را همزمان مورد حملات تروریستی وحشیانه قرار داده ومردم مان را بازهم به خاک و خون ودهشت فرو برده بخشهایی از ثروت ملی را خاکستر کردند.

به راستی آیا طالبانی که ما می شناسیم میتوانند چنین حملات رهزنانه، وحشیانه و خونبار را مدیرت و رهبری نمایند؟ نی ؛ به هیچصورت. آیا این آتشسوزی ها ادامه ی  تحقق همان برنامه هایی نیست که جنرال های پاکستانی از سه دهه ی بدینسو آن را با عطش ددمنشانه و یک آرزومندی کینه توزانه طرحریزی و سازماندهی میکنند؟

بلی ؛ این حقیقت عیانتر از آفتاب نیاز به اسناد و شهود از سوی ما ندارد؛ ایشان خود در کتابهای «مجاهد خاموش» ، «تلک خرس» و ده ها مدارک و اسناد دیگر با صراحت به آن بیشرمانه اعتراف و بلکه افتخارهم کرده  اند.

آیا ملل متحد و رهبران جامعه ی جهانی ازین اهداف و امیال این جنرال های پاکستانی بیخبر اند؟

ادامه خواندن کابل را بازهم در آتش سوختاندند (تبصره بر خبر) نوشته: سیلمان کبیر نوری

نگاهی به زندگی الحاج شاهپور شهاب و اظهار تسلیت بر خانم شهاب و فرزندانش

زندگی  چیست  خون  دل  خوردن
زیر  دیوار  آرزو  مردن

نمیدانم تحویل لیل و نهار به چه سرعت  در حیات  بشریت محاسبه  میگرددُ انسان با کوه  ی از آرزو ها در زندگی کار وپیکار مینماید  همینکه  به  عقب مینگردُ  شب  وروز در عمرش  محاسبه  گردیده  است.  با تصدیق  از شعر  فوق در  زیر  دیوار  آرزوها میمیردُ بلی  هموطن آفتاب  آرزوهای  الحاج  شاهپور شهاب  بتاریخ  دوم  حمل  «۱۳۹۱« هش در  عقب دیوار آرزو  های  ناتمامش غروب  نمود.  انالله و انا الیه  راجعون – غریق  رحمت  خداوند باد.
شاهپور شهاب  فرزند شهاب الدین  بتاریخ  ۱۵ مارچ  سال (۱۹۵۴)میلادی  در ده  افغانان  کابل  چشم  بجهان  گشود ُ او مکتب  ابتدایی را تا صنف  هفتم  در لیسه استقلال  تمام  کرد و شامل  لیسه عالی  میخانیکی  کابل  گردید باسند فراغت  معاون  انجینیر از لیسه  مخاینکی  فارغ  و بصف  مامور رسمی  در پروژه  انکشافی  تلویزیون  افغانستان تقرر حاصل کرد  و  مانند سایر  کار مندان بمنظور فعال  شدن  تلویزیون  زحمات زیاد را  متقبل  گردید در آنزمان  پروزه  تلویزیون  برای  فعالیت  نشراتی  به  شدت  کار و پیکار  مینمود  تا در سالگرد  جمهوری  «شهید  محمد  داوود  » بنشرات  از  طریق  تلویزیون آغاز گردد که  بدبختانه  شهید  داوود  خان  نیز ثمر از آن  ندید آرزوهایش  نا تمام  ماند.

ادامه خواندن نگاهی به زندگی الحاج شاهپور شهاب و اظهار تسلیت بر خانم شهاب و فرزندانش

مردم افغانستان : زیر دست و پای بازیگران « بازی شیطانی »

عالم افتخار

در هفتهء گذشته نظری بر خبری داشتم. و به هرحال زیانمند نبود که آنرا خدمت عزیزان بیشتری پیشکش نمایم؛ منتها بنا بر تیتروار بودن متن نظر؛ ایجاب میکرد؛ کمی باز شود؛ ولی پیش از اقدام به این امر؛ مسئول محترم یکی از ویب سایت های جوان؛ متنی را با اقتباس از شبکهء اطلاع رسانی افغانستان؛ توسط ایمیل برایم فرستادند تا در مورد تبصره نمایم. با عرض سپاس ویژه به ایشان؛ تمنا میکنم نخست به این متن توجه فرمائید:

********************

یک روزنامه انگلیسی با ارائه تحلیل جالبی از آموزش‌های نظامی سربازان آمریکایی، کشتار غیرنظامیان در افغانستان را نه نتیجه جنون شخصی یک سرباز، بلکه ماحصل طبیعی نظامی می‌داند که کشتار همنوع را عادی جلوه می‌دهد. روزنامه انگلیسی گاردین در مقاله‌ای به تحلیل آموزش‌هایی پرداخت که کشتار به دور از تعقل ‌ورزی طبیعی را در سربازان آمریکایی تقویت کرده و رسم همنوع‌کشی را به آنها آموزش می‌دهد.

ادامه خواندن مردم افغانستان : زیر دست و پای بازیگران « بازی شیطانی »

با تاسف اطلاع گرفتیم که ظاهر هویدا به ابدیت پیوست!!!

 

 هنرمند مردمی که از بین  توه ها برخاست و برای مردمش خواند…بدلها شادی  آفرید. 
ای  چراغ  نور آفرین محفلها و ای  نشاد آفرین  قلبها جایت  برای  ابد در قلب  ما خالیست. هرگاه  نامی از هنر و هنرمندان گرفته  میشود بانام هنرمند چون  ظاهر هویدا پیوند نا گسستنی  داردُ نامت با برنامه سازان ُ  انانسران و   نویسندگان گره  خورد است. هویدا  یک  برنامه ساز با شهرت  رادیو -تلویزیون  افغانستان بود که هر یک  از کارمندان  خاطرات خوش از شما دارند.
هویدا عزیز تو نمردی  … برای مردمت برای  هنرمندان  و جمله همکارانت زنده  هستید 

{ سایت  ماریا دارو}  این  ضایعه جبران  ناپذیر را برای  تمام  اعضای  فامیل مرحوم هویدا بخصوص  خانم هویدا و فرزندان  عزیزش و کبیر هویدا  تسلیت  عرض میدارد.

هموطنان  گرامی !
هنرمندان سرمایه  ملی کشور ماست میدانم  این  ضایعه  جبران  ناپذیر  والم  بزرگ شما را متاثر  ساخته  است  برای  هریک  شما  نیز  تسلیت  گفتهُ روح هویدا  گرامی  را شاد  فردوس  برین  جایش  باد

من شریک غم جانکاه توام گریه مکن – همدم و هم دل و همراه توام گریه مکن

مرگ بگرفت هوا خواه تورا اما من –  تا دم مرگ هوا خواه تو ام گریه مکن

تاج ماتم به سرم گنج غم دوست به دل –  لاجرم هندوی درگاه تو ام گریه مکن

http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=d265zdPF_e8

ترحم برحال کودکان: ای وای که زمستان بلای جان است – کی صندلی گرم و جلغوزه بریان است

کمک اطفال افغانستان              

ترحم  بر کودکان  کشور  وظیفه  وجدانی هر  فرد  افغان  است. زمستان  سرد  در هر کشور حوادثی  را در قبال  دارد اما در افغانستان جان شیرین  کودکان  و مردم  بی بضاعت را میگیرید. کشور  جنگ زده  و ویران در طی  ده سال جز چطور وچپاول ُ ربودن مال و پولهای  مردم  از بانکها و سرقت سرمایه ملی وعایدات  مالیه  وگمرکات و  تقسیم  بین  شرکا ُ مسوولین هیچگاه  در فکر تدابیر و پیشبینی  از آفات  و حوادث  طبیعی  برای کسانیکه از خانه  وکاشانه  شان  نبست جنگ  های  قدرت طلبانه از دست  داده  و بیجاه گردیده اندُ نداشته است.  کودکان ُزنان  وپیرمردان  در زیر  خمیه  های  پینه پینه  بدون  هیچ  گونه  کمک  اولیه با  شکم  گرسنه  و تن برهنه  میخوابندُ لطفاٌ سخاوت نموده هرآنچه  از دست  تان  برآورده  میشود ُ دربرابر مظلومان  و کودکان  دریغ  نکنیدُ به سایت ذیل  تشریف  ببرید  و کمک ارسال  نماید.

.http://www.aschiana.com/ لفطاٌ لطفاٌ کمک  نماید.

 

بتاریخ سی جنوری ۲۰۱۲ قضاء کانادا حکم حبس ابد سه نفر افغان را که چهار تن اعضای فامیل خودرا کشته بودند ُ علان نمود.

دوسیه  قتل محمد شفیع- طوبا خانم دومش و حمید پسرش به  حبس  ابد  محکوم  شدند

 

دوسال  قبل  یعنی  بتاریخ  (۳۰ جون ۲۰۰۹) یک  موتر  سیاه در کانال  بزرگ  نزدیک  شهر کنگستون غرق  شده بود .  پولیس  برای  کشیدن  موتر  اقدام  نمو د و تعداد  چهار تن که شامل  یک خانم  وسه  دختر  جوان  از خانواده افغان که در شهر مانتریال  کاناد زندگی  میکردندُ در آن  پیدا گردید. قاتل  این  چهار  نفر  محمد شفیع  نام که  خودرا از اهل  کابل  معرفی  نموه  است  بعداز  چند  سال  سکونت  در دوبی با یک  دوسیه  کاملا مشکوک  بحیث  پنا هنده  بکانادا  آمده بودندُ میباشد.  شفیع  خانم اولش را  بنام  خدمتگار منزل  و بعضاٌ هم بنام  دختر  کاکایش  که بیوه  بوده و کسی در زندگی  نداشت  با سه  دختر ( زینب – ۱۹ ساله- سحر ۱۷ساله و گیتی  ۱۳سال) معرفی  نموده بود.  رونا خانم  اول  محمد شفیع  با  سه  دختر  که  فوقاٌ اسمای  شان معرفی شد یکجا زندگی میکردند  و محمد  شفیع  با حمید  پسر ۱۸ سال  و طوبا یحیی خانم دلخواهش با هم  زندگی  داشتند. زینب  دختر ۱۹ ساله آنها بایک پسر جوان پاکستانی  طرح  دوستی  ریخته  بودُ  دراثر مخالفت  پدرش و خانواده  زنیب  را با یکتن  از خویشاوندان خود بنام « حسین حیدری» به  ازدواج  مجبور ساختند  اما این  ازدواج  بعداز یکسال به  جدایی  انجامید.
محمد  شفیع  یک  انسان  سرتنبه  و عقب  مانده  وسنتی  بود و میخواست  که با دخترانش به همان شیوه  استبدادی  غیر انسانی رفتار نماید . اما درکشور غربی  که  قانون  دموکراسی حاکمیت  دارد  جای  انکه  ازلطف پدرانه  کار گرفته  و باملایمت در تربیت  دختران خود بکوشد هر آن هرسه  شان را لت وکوب  مینمود و حمید پسرش نیز به دستور پدر خواهرانش را لت  میکرد. دختران  برای  معلم  خود  از رویه  زشت  پدر شان  شکایت  کرده بودند.
همچنان از قول  دیبا معصومی خواهر  رونا که در فرانسه زندگی  دارد  و برای  خبر نگاران  گزارش  داده  است: خواهرم  رونا تحت  ظلم وشکنجه  شوهر و انباقش  زندگی  میکرد او از شوهرش که  باخانمش  دلخواهش  صحبت  میکردُ  شنیده بود که برای طوبا یحیی میگفت« خود را از شر زینب راحت خواهد کرد. طوبا از وی می پرسد چگونه؟..  او جواب می دهد که وی را خواهد کشت. طوبا می گوید که با دیگر دخترانت چه می کنی و او گفته است که خود را از شر همه شان راحت خواهد کرد» محمد شفیع  فکر  میکرد  که مانند  افغانستان عمل  مینماید اما در سن ( ۵۶ سالگی  خود و همسر دلخواهش  طوبا  که ۴۲ سال دارد و حمید  پسر جوانش  که ۲۱  سال دارد بتاریخ  سی  جنوری  ۲۰۱۲) محکوم به حبس  ابد گردیدند.  تلویزیون  های  کانادا  مصاحبه  های  زیاد را از مردم  مسلمان کشور های  مختلف  و  از افغانان  ساکن همان شهر  از زاویه  فرهنگی  و وغیره زوایا  انجام  و در تلویزیون  منتشر کردند… یکبار دیگر به  قتل زنان  و پامال  کردن حقوق بشر را  در افغانستان  تائید و در لست  کشته شدگان  افزودند.  قتل آنها  قبلا توسط  سه  نفر  محمد شفیع پدر  فامیل  و طوبا  یحیی مادر فامیل و حمید پسر  بالغ  فامیل  طرح  و به  شکل  خیلی  جاهلانه  عملی  گردید.  در تحقیقات  که در  اوقات  مختلف  انجام  داند. گاهی  این  قتل ریشه  مذهبی  میدادند و گاهی  غرور  افغانی  و فرهنگ سنتی  قلمداد  میکردند. 

 

دوسیه  قتل رونا خانم اول شفیع-زینب- سحر وگتی دخترانش 

پولیس  در اثر  تحقیقات  از  همسایه  هاُ  معلمین  هرسه  دحتر  و  همصنفان  پیدا کرد  که در خانه  حق  تلفون  و اجازه  بیرون  رفتن  را نداشتند…در اثر  لت  وکوب  روزها  دختران  در مکتی  غیر حاضر  میبودند  و برای  دوستان  و هم صنفان  شان  هر سه  دختر  گفته بودند  که از پدر  شان  در هراس  اند.  دیروز  تلویزیون های  کانادا فیصله  قضایی مبنی  بر قتل  چهار  نفر را که  از ماه  جون  سال  ۲۰۰۹ آغاز  گردیده  بود  با  اعلان  حبس  ابدی  برای  هر سه  شانُ  به  دوسیه  جنایی  آنها  خاتمه  داد.
دوسال  قبل  یعنی  بتاریخ  (۳۰ جون ۲۰۰۹) یک  موتر  سیاه در کانال  بزرگ  نزدیک  شهر کنگستون غرق  شده بود.  پولیس  برای  کشیدن  موتر  اقدام  نمو د و تعداد چهار تن که شامل  یک خانم  وسه  دختر  جوان  از خانواده افغان که در شهر مانتریال  کاناد زندگی  میکردندُ در آن  پید کردند. قاتل آن چهار  نفر  محمد شفیع  نام که  خودرا اهل شهر کابل کشور  افغانستان معرفی  نموه  استُ میباشد. محمد شفیع  بعداز چند سال  سکونت  در دوبی با یک  دوسیه  کاملا مشکوک  بحیث  پنا هنده  بکانادا  آمده بودند.
شفیع  خانم اولش را  بنام  خدمتگار منزل  و بعضاٌ هم بنام  دختر  کاکایش  که بیوه  بود و کسی در زندگی  نداشت  با سه  دختر ( زینب – ۱۹ ساله- سحر ۱۷ساله و گیتی  ۱۳سال) معرفی  نموده بود. رونا خانم  اول  محمد شفیع  با سه  دختر  که  فوقاٌ اسمای  شان معرفی شد یکجا زندگی  میکردند  و محمد  شفیع  با حمید  پسر ۱۸ سال  و طوبا یحیی خانم دلخواهش با هم  زندگی  داشتند.
زینب  دختر ۱۹ ساله آنها بایک پسر جوان پاکستانی  طرح  دوستی  ریخته  بودُ دراثر مخالفت  پدرش و خانواده ُ زنیب  را با یکتن  از خویشاوندان خود بنام « حسین حیدری» به  ازدواج  مجبور  ساختند اما این  ازدواج  بعداز یکسال به  جدایی  انجامید.
محمد  شفیع  یک  انسان  سرتنبه  و عقب  مانده  وسنتی  بود و میخواست  که با دخترانش به همان شیوه  استبدادی  غیر انسانی رفتار نماید . اما درکشور غربی  که  قانون  دموکراسی حاکمیت  دارد  جای  آنکه  ازلطف پدرانه  کار گرفته  و باملایمت در تربیت  دختران خود بکوشد هر آن هرسه  شان را لت وکوب  مینمود و حمید پسرش نیز به دستور پدر خواهرانش را لت  میکرد. دختران  برای  معلم  خود از رویه  زشت  پدر و برادر شان  شکایت  کرده بودند. همچنان  از قول  دیبا معصومی خواهر  رونا  که در فرانسه زندگی  دارد  و برای  خبر نگاران  گزارش  داده  است: خواهرم  رونا تحت  ظلم وشکنجه  شوهر  و انباقش  زندگی  میکرد او از شوهرش  که  باخانمش  دلخواهش  صحبت  میکرد  شنیده بود که برای طوبا یحیی میگفت« خود را از شر زینب راحت خواهد کرد. طوبا از وی می پرسد چگونه و او جواب می دهد که وی را خواهد کشت. طوبا می گوید که با دیگر دخترانت چه می کنی و او گفته است که خود را از شر همه شان راحت خواهد کرد» محمد شفیع  فکر  میکرد  که مانند  افغانستان عمل  مینماید اما در سن ( ۵۶سالگی  خود و همسر دلخواهش  طوبا  که ۴۲ سال دارد و حمید پسر  جوانش  که  ۲۱  سال دارد بتاریخ  سی  جنوری  ۲۰۱۲) محکوم به  حبس  ابد گردیدند.  تلویزیون  های  کانادا  مصاحبه  های  زیاد را از  مردم  مسلمان کشور های  مختلف و  از افغانان  همان شهر  از  زاویه  فرهنگی  و وغیره  زوایای  فامیلی  و فرهنگی انجام  و در تلویزیون  منتشر کردند… یکبار  دیگر به قتل زنان  و پامال  کردن  حقوق بشر در افغانستان  تائید  و در لست  کشته شدگان «قتل  فامیلی » افزودند.  قتل  انها  قبلا توسط سه  نفر  محمد شفیع پدر  فامیل  و طوبا  یحیی مادر فامیل و حمید پسر  بالغ  فامیل  طرح  و به  شکل  خیلی  جاهلانه  عملی  گردید. در تحقیقات  که در  اوقات  مختلف  انجام  داندُ گاهی  به این قتل  ریشه  مذهبی  میدادند  و گاهی  غرور  افغانی  و فرهنگ سنتی  قلمداد  میکردند. پولیس  در اثر  تحقیقات  از همسایه  ها ُ معلمین  هرسه  دحتر و  همصنفان آنها پیدا کرد که در خانه  حق  تلفون  و اجازه  بیرون  رفتن  را نداشتند…در اثر  لت  وکوب  روزها  دختران  در مکتب  غیر حاضر  میبودند  و برای  دوستان  و هم صنفان  شان  هر سه  دختر  گفته بودند  که از پدر و برادر شان در هراس  اند.

دوسیه قتل محمد شفیع با اعضای فامیلش

 

دوسیه  فتل چهار نفر مقتول


 

 

 

 

  

ادامه خواندن بتاریخ سی جنوری ۲۰۱۲ قضاء کانادا حکم حبس ابد سه نفر افغان را که چهار تن اعضای فامیل خودرا کشته بودند ُ علان نمود.

آیا از فولاد آفریده شدید ؟؟؟؟؟؟ ….

آیا از فولاد
بصورت دخترکان معصوم نگاه کنید

 

کرستل  مورسن  صبح  زود از خواب  برخاست و با حرکات  فزیکی  که داکتر  برایش  هدایت  داده ُ در حویلی  منزلش هدایت دکتورش را انجام  داد و برگشت. شوهرش  نیویارک  تایمز  را مطالعه کرده و خانه برا برقصد  وظیفه  ترک  گفته بود…خانم  کرستل بعد از گرفتن شاور با پیاله  کافی  اش  داخل  اتاق  گردیدُ  چشمش  به نیویارک تایمز افتاد …. او همیشه  کار خارج از منزل  را دوست  داشت ُ فرصت مناسب  برای  مطالعه  جراید  و روزنامه  نداشت  اما نسبت  بیماری  فرصت برایش  مساعدت کرد تا به خواندن جراید واخبار روزهای دلگیر مریضی راسپری  نماید. تصویری  کودکی  را میبیند که از هفت ساله  تا  هژده  ساله  برای  آبادی  وطن  ویرانش خشت مالی  مینماید. برایش غیر قابل  باوراست …. پیاله  کافی  اش را سرمیکشد و روزنامه  های  دیگری را ورق  میزند ….خبرتکان  دهنده  ی « ازدواج  اجباری  دختران  زیر سن و  حامله شدن آنها توجه  اش  را جلب  میکند.  روزنامه  دیگر ی  را میخواند  که  مخالفت  در برابر ازدواج  اجباری  و جستجوی  شخص  دلخواه  چه  نتیجه  درقبال  دارد ؟. باید  صورت زیبایش را با سوزش  تیزاب  از دست  بدهد؟..  روزنامه ها  یکی  پی  دیگری  او را بخواندن  فرامیخواند …..

تصویر مادران  را  که  طفلی  بیش  نیستند  نگاه کنید

آیا از فولاد
دختران خورد سال ...مادر شده اند

تصویر  دختران  حامله  اورا  به  حیرت  می اندازد کودک پانزده  ساله  مادر میشود. چشمانش  از حدقه  میبرآمد  در صفحه دیگر  میخواند: طفل  هفت  ساله  خشتمالی  میکند  …و بعد میرسد  به  عنوان  مضمون  جالبتر که دختر  هژده  ساله  به  ازدواج  اجباری  مخالف  میکند… بروی  تمام  اعضای  فاملیش بشمول  پدر  و مادر  و خواهرانش  تیزاب  پاشیده  میشود..و جالب تر  از  همه  در یک  کشور سنتی  دختر پانزده  ساله  دیگر با مرد سی  ساله  ازدواج  به  تن  فروشی  مخالفت  میورزدُ  از طرف  شوهر و افراد  خانواده  شوهر مانند  محبوسین  جنایی  مورد  شنکجه  قرار  میگیرید…. فریاد  میزد…. باور  ندارم  چین باشد؟  فریادها  در گلویش  خفه  میشود  و بالا آخره  از  هوش  میرود…. او  مدتیست که بیمار  روانیست ….برای  علاج  این  بیماری  افغانستان را مطالعه  میکند و میخواهید  دریابد  که  علل این  بیماری  ها چیست ….فرهنگ  سنتی ….؟  مجبوریت  اقتصادی؟ و  تن  فروشی  پشت پردهُ ؟… همه این تصاویر  برایش جوابهای  گنگ  است  و سرانجام او که  خودش  میخواست سیاست  تحصیل  کند اما  نظر به  ملاحظاتی  نتواند  حالا از سیاست  دهشت  افرواز  نفرت دارد….. سیاست  تنها در رابطه  مسایل سیاسی  نیست و روابط  بین الدول  نیست.  تداوم  وپخش کردن افکار سنتیُ  ظلم  واستبداد را با  تیزاب  پاشی  و حرارت  داغ  میله  تفنگ داران  وصد ها مظالم  ی  اجتماعی  دیگر ….. هم  سیاست  است. سیاست  که  منشاء از خود خواهی  غرور  و مرد سالاری  سرچشمه  گرفته  و جامعه  ی  ازعدم  آگاهیست …. در اتش  خشم چند  جانبه  میسوزند … این  دختران  که  خود سرمایه  ملی  اند  ُ قربانی  شده  اند  و یک  نسل  قربانی  شده  دیگر  را در  آغوش  میپروارانند  عاقبت  کار  این  ملت  کجا  میرود؟
یگانه  راه  حل این مشکلات ُ  جامعه  تنویر کردن  مردم  است…. مردم با تعلیم  و تربیت  میتواند  جامعه را از  نو بازسازی  نماید….هرگاه  مسله  سنتی  را زیر  نام  شرم  ونیگ  ُ عزت  وأبرو جا میزنند  آیا  تن  فروشی  به  اثر فشار  شوهر و خواهر  ومادر  شوهر  شرم  نیست …. ؟؟ نه  تنها  شرم  است  بلکه  یک جنایت  است.

بلی  هموطن !… غربی  ها  از شیندن  و  خواندان  اخبار  درباره  این  جنایان روانی  میشوند  …مگر  تو  ای  خواهر …ای  کودک  معصوم  برای  این  درد  های  جان فضا  چگونه مقاومت  داری  …. آیا ترا از  فولاد آفریدند….؟؟؟؟؟؟

نوت : فوتوها از سایت  کوکچه کاپی  شده  است

آیا از فولاد
کودکان زیر سن نا آور فامیل خویش اند

عدالت ُ عدالت و بازهم عدالت

عدالت
گناز در زندان با کودکش

چندی  قبل  در همین  سایت  در زبان  فارسی  (دری) و  انگلیسی  گفته های  زیاد  از   وکیل  مدافع  حقوق  بشر  که دوسیه  گلناز  را در زندان  کابل  مورد  برسی  قرار  داده  است  ُ شینده و مطالعه  نمودید…. مسوولین  حقوق  بشر  قضایایی  زنان  افغانستان را در زندانهای  مختلف  بررسی  واز  ان  فیلم  مستند  اماده  کرده  اند  که  در فیلم   حق  تلفیُ رشوه ستانی ُ بیعدالتی  دولت  و مسوولین  قضایی  افغانستان را  افشاه  میدارد.

اما  دولت  افغانستان  بازهم  از نام زنان  مظلوم  استفاده  کرده  برای  اتحادیه  اورپا  یک نوع  هراس  منبی  برایجاد « خطر  جانی  زنان »زندانی  بر  نشر  فیلم  به  اتحادیه  اروپایی  ایجاد نموده  است.  واکنون روی  دلایل  دولت  افغانستانُ  اتحادیه  اروپا نشر  فیلم  مستند  منموع قرار داده  است.  این  فیلم عدالت  را در  دولت  افغانستان  که   ریشه  های  عمیق  ُ تعصب  جنسی  ُ و تجاوز  بر خانم های  جوان و کودکان میباشدُ  افشاه  مینماید…. هیچگاه  دولت  بنابر  حلکم  قانون  افراد  را  مورد بررسی  و  قضاوت  قرار نداده است   ُ زمینه  رشوه  و بیعدالتی   ُ خشونت  علیه  زنان  و کودکان  روزتا روز  دامنه  وسیع  پیداکرده  است ُ جلو گیری  از چنین  جرایم  قانونُ دولت مردان  صادق  میخواهد. اما  این  قیلم  عدالت  دستگاه  قضایی و  شرکای  جرم  را  که  کرسی  های  مقتدر  دولتی را در اختیار دارندُ  رازهای  را افشاه  میدارد.  به این  ویدیو  توجه  نمایدُ  دولت  مردان  افغانستان که در چنین  جرایم  شریک  اند باید  از  اعمال ننگین  شانُ  شرم سار باشند.

http://www.youtube.com/watch?v=1BSFpBVoRGA&feature=youtu.be

حمله توروریستی در مراسم مذهبی عاشورا ، در کابل

ئیام تسلیت
حمله ارورستی در مراسم عاشورا ، کابل

پیام همدردی

خبر دلخراش قتل عام عزاداران عاشورا توسط وحشیان ، دشمن اهلیت و انسانیت که سسب به خاک و خون کشیده شدن دها تن از هموطنان مظلوم و ستمدیده اعم از زن و مرد وپیر وجوان گردیده صد ها خانواده را در ماتم ابدی شاندند.

حمله وحشیانه ترویستان بر علیه هموطنان بی گناه هزاره ما نا بخشدنی و غیر قابل جبران بوده خود را شریک غم فامیلهای قربانیان این حادثه دانسته، لعنت خدوند به عاملین این فاجعه می فرستم. 

امان معاشر،خبرنگار آزاد

دو خواهر هندو ومسلمان در زیر یک بیرق واحد:

نوشته  : ماریا  دارو 

زمانیکه  هنوز  کودکی  بودم ودر آغوش پرئ لطف  والیدنم درخواب  شیرین  بسر  میبردمُ ستاره  خوشبختی ام از آسمان  ارزوهایم  سقوط  کرد. شهر  شاهد  کشتار مردم بیگناه وشاهد  پرتاب  راکت های  کور  بود. بلی  هموطن  سال  ۱۳۷۱ هش ُ سالیکه هزاران خانه  ویران شد وهزاران زن -مرد -جوانان وکودکان از بین رفتند و بسیاری آنها  چون من یتیم – بیکس وتنها شدند. من وامثال  من هست ونیست  زندگی  وشیرین  ترین اعضای خانواده  خویش را از دست دادیم. شهر زیبای  کابل  چهره  زاغ را کشیده بودُ در دود وآتش با  انسانهای  بیگناهش  یکجاه میسوختند. کوچه  بارانه  محل  تولدم ومحیط  لحظات  شیرین  کودکیم در پیش  چشمانم  میسوخت  ُ راکت  کور دهن باز کرد و تمام فامیلم را یکجاه  بلعید. بیاد دارم  که آمدن مجاهدین را پدر ومادرم  وتمام هموطنانم جشن میگرفتندُ خیرات  وصدقه  میدادند تا صدای تانک وتوپ جنگ خموش گردد اما افسوس  که آنهمه خواب  وخیالی  بیش  نبود. روزیکه  ستاره  خوشبختی  ام فرود  افتاد ُروزی  بود که از آسمان  خشم  جنگ یالاران  در هر کوچه  وپس  کوچه شهر کابل ُ ُشهریکه  گهواره  هزاران  هندو مسلمان و نژاد های  مختلف  هزاره  وازبیک – تاجک  وپشتون -بلوچ  ونورستانی – هندو  وسکهه بودُ مرمی  میبارید و همه را با  خاک  وخون  یکسان میکشاند-راکتها  شهر را زیر آتش  گرفته بودند. بلی  هموطن  همه  اعضای  فاملیم از خشم  آن یسه  دلان در زیر دلوار های  لمیبیده  خانه ما غیربانه  خفتندُ هیچکس را نداشتم از من دلجویی  نماید ویا برای یک بد بخت  بینوا مکان امن بدهد. میدیدم  که خانه  ها میغلطند ومردم دسته ددسته با تمام  خانواده  شان یکجاه زیر خاک میشدند. رحم وجود نداشتُ کسی  بکسی  ترحم  نمیکرد گویی  که ترحم  مرده  بود  وشفقت  ومهربانی  رخت  بر بسته بود. زنده  های  حیوان  صفت  با اندک  خموشی  جنگ  بیرحمانه  به  چور  وچپاول  منازل  ویران  میپرداختند تا اینکه  اجساد رااز زیر خاک بکشند ودفن  نمایند.در همچون  روزیکه  از آسمان  خشم  جنگ سالاران مرمی و اتش  میباریدُ اموال  خانه ما در پیش  دیدگانم  چور شد و اجساد فامیلم  در زیر دیوار های  غلطیده  خانه ما زور های  زیادی  خقته  بودندُ همه  هست  ونیست  زندگیم ام را ز دست  دادم….اما چرا من  چرا من زنده  ماندم  شاید برای این  تجربه  بزرگ ؟؟؟؟
کسی را نداشتم  که دست  شفقت بر سرم بکشد…تنها  موهن لعل  همسایه  دیرین  ما که  آبا  و اجداد همدیگر را میشناختیم …بلی  موهن  لعل مرا در اغوش  کشید  وبرای  زنش  داد تا سرو صورتم را شستشو نماید.
بالاآخره  طلبان  – جنگجویان وجاه طلبان  قسم  خورده را  فرار دادند و خود سایه  شوم وظلمت دیگر  رادر سرتاسر وطنم برآفرشتند. 
اری  در زندان  پنج ساله طالبانی با ریکها یکجاه در دسترخوان  موهن لعل  بزرگ شدم. گذر بارانه  محل تولد من  وریکها  بودُ من وریکها  در چند ماه  پس و پیش در دو خانواده  متفاوت  مذهبی  در زیر یک بیرق  واحد و در دامان مشترک یک مادر  وطن  تولد شدیم ویکجاه در دسترخوان  موهن  لعل با لطف  وشفقت موهن  وخانمش نشر ونمود نمودیم .  
یک سوال  برایم  مطرح  بود که اگر  همین  حادثه  بالای  خانواده  موهن لعل  میآمد آیا  پدرم  ریکها را چون من از شفقت  پدرانه  سیراب  میساخت؟؟؟؟ این سوال  همیشه  ذهذم را مشغول  ساخته  بود.
زمانیکه  هردو ما به سن  بلوغ  رسیدیم ُ ریکها خواستگاران  زیادداشت و باید بخانه  بخت  میرفت اما موهن  لعل حاضر نبود تا  دخترش را بخانه  بخت  بفرستدُ روزی برایم  پیشنهاد کرد. {میدانم  هندو پسران با شما  ازدواج نمی نمایند زیرا جامعه عقب مانده  دست  وپای  هندو ومسلمان را با زنجیر تعصب  پیچانیده  است  و مسلمانان نیز تحت  فشار ذهنیت  سنتی قرار دارند  وبنام  اینکه  درخانه یک  هندو  بزرگ  شدی ُاز شما  خواستگاری نمی نمایند…من از این  ناحیه  خیلی  رنج  میکشم  دخترم …اکنون تو به  سن  قانونی  رسیدی  وظیفه  من در قبال  تو ختم  است ….حالا میتوانی  یک  شخص  مسلمان  ودلخواه  خودرا  پیداکنی وبا  محبوبت  فرار  را برقرار  ترجیع  بدهی  تا من  از این  رنج  وجدان  رهایی  یابم.}
مگر  من  …من  چطور  میتوانستم  که نام ونشان – عذت  آبرو  موهن لعل را برخاک بریزم؟؟؟ در حالیکه  او از هندوان  خودش بخاطر  من حرفهای  زیادی  شینده  بود…برایش  گفتم  نه…شما غصه  نخورید  بگذارید که ریگها  پشت  بختش برودُ من منحیث  فرزند  شما تا آخرین  نفس در خدمت  تان خواهم بود. بلی  موهن  لعل نسبت بمن خیلی رنج میکشید اما جامعه عقب  مانده  برداشت  از  واقعت  های  زندگی را  نداشتند.
تاریخ صفحه دیگری را ورق  زد و لشکر  جنگ  هویت  عوض  نمود و دو باره  تحت نام دموکراسی  خشن تر از دیروز برمردم  تاختند و دختران  نازنین  وطنم را دسته  دسته  نسبت  خواهشات نفسانی شان تجاوز  جنسی  نمودندُ ظلم بیعدالتی ُ ترور  و وحشت  ُخشونت  های  جنسی  و مذهبی  و نژادی  بیشتر از  پیش  دامن زده  شد و با  امروز با شدت  ادامه  دارد. اما از برکت  موهن که مانند  دخترش  از  من در بدترین  روزگار  حمایت  نمودُ در امان بودم. او  وفامیلش  به انسان  وادنسانیت  احترام  داشتند وازانسان حمایت  میکردند و انسانیت را سپاس  مینمودند.. بیاد دارم سال هایکه با آنها زندگی  میکردم خانواده  موهن به  نیایش پرودگار  میپرداختند هیچگاه  در مراسم  مذهبی  شان مرا تشویق  وتحمل نمیکردند برخلاف  برمذهب  وعقیده  ام  احترام میگذاشتند و در عبادت  شان  مرا نیزشامل  دعای  خویش  مینمودند.  
مگر  ای  هموطن  بشنو که  امروز  صدای  دلخراش  هندوان  وسکهه  های  افغان من  وترا به عمق  درد های  اجتماعی  فرا میخواند …بلی  هموطن  صدای  ریکها دلم را دو نیم  کردُ زیرا موهن لعل  چشم  از جهان بست …من وریکها  هر دو  یتیم  شدیم. از دست  دادن یک پدر  ویک انسان  مهربان  چون  موهن و بیعدالتی  های  اجتماعی  دردی  دیگریست  که  شانه  هایم  را  خمیده  ساخته  است. هندوان  افغان  امروز  برای  انجام  مراسم  مذهبی  و سوزاندن  اجساد شان  محل  ومکان ندارند…مثل آنست ؛ که  مسلمانی  قبرستان نداشته باشد؛ . هندوسوزان  قلعچه که از نیاکان هندوان  شهر کابل محسوب  میگردد ُ بروی  شان  مسدود  است و اجساد  هندوان  پولدار  جهت  انجام  مراسم  مذهبی و سوزاندن به کشور های  همسایه هند وپاکستان  انتقال  داده  میشود ایکاش  همه  این  توانایی  را داشته باشند…ایکاش  موهن لعل  نیز انقدر غنی  میبود …آیا  میشود  جسد  رادر خانه  نگهداری نمود؟؟؟
بلی  موهن  لعل  برایم  حیثیت  پدر راداشتُ من برای  دومین  بار  پدرم را از دست  دادم  من  وریکها  هردو  یتیم  شدیم…بلی  هموطن بدرد بینوایی  هندوان  وسکهه  های  افغان  که در وطن  خویش  بیوطن  اند و هندو  سوزان  ندارندُ شما را به  احساسات  ریکها  خواهر هموطنم – زاده  دامان  مادر وطن  تان  فرا  میخوانم که  چه درد ناک بنام  دختر  افغان  میسراید !
              دختر  افغان 
 از قول  نگوبا من  من دختر  افغانم    –  غیرت  بود  میراث   از عهد  نیاکانم
در خواب  پرستم  من  آن  خاک زرافشان را – چون سرمه بچشمانم  من دختر  افغانم
گرپشت  خمیدستم یا پیکر  لرزانم –  با عشق  وطن گویا  هر لحظه  من جوانم  
دربیکسی  این  شهر هر مشکل  خودرا من  – آسان  مینمایم  با یاد  عزیزانم
درسر چو  گران  دارم  هر رسم ورواجش را – یادش  کند بیمارم  من  دختر  افغانم
ازبسکه نازنین  است   خاکش  را ببوسم من – قدرش بدل دارم  من  دختر  افغانم
در مرگ وطنداران  هر لحظه  بسوگم  من  – غم  می فشرد  قلبم  من  دختر  افغانم
کو مجمر سوزان در کابل  زیبایم  – تا پیکر  خود را من  آنجای  بسوزانم
ازدرد همینالد چه  هندو  چه  مسلم  – با یاد  همه  امشب  من اشک برافشانم
                 من دختر  افغانم  من  دختر  افغانم  

وای که در وطن آبایی خویش قبرستان نداشته باشید چه خواهیدکرد؟

هموطن  هندو  سکهه در افغانستان  پیشنه  دیرین  دارند.در زمانهای  شاهی  تا  حکومت  شاه  محمود  خان  به پرداخت  جزیه  محکوم بودندُ   در زمان  امیر  امان  الله  خان  و در زمان  حاکمیت  حزب  دموکراتیک  خلق  هندوان  افغان  مانند سایرملیتها  از حقوق  مدنی مستفید  بودندُ  و آنها ماطبق  قانون  اساسی  بخدمت  عسکری  سوق  میشدند… اکنون وضعیت آنها در کشور آبایی  شان بدتر از مهاجرین  میباشد که  از کشور های همسایه  شکایت  شان بلند است. حکومت آنقدر  مصروف  است  که صدای  هندوان را از قلعچه  شنیده  نمیتواندُ .  حضرت  محمد  ؛ص؛ فرموده  اند  { هرگاه  میخواهید  مذهب  تان مورد احترام  دیگران باشد….مذهب دیگران را حرمت  بگذارید…در مورد جسد هیچ  انسان بی  حرمتی  روا  نیست …. } هندوان  افغانستان هم مانند من وتو دارای  حقوق  قانونی  میباشند  …هرگاه  همین بی حرمتی در برابر  جنازه یک  هموطن  دیگر از طرف  هندوان صورت  میگرفت  چه  واقع  میشد؟؟؟؟
به  ویدیو  نگاه  کنید.

http://www.youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=MbOQNKHgOBo

مراسم فاتحه خوانی شهید جنرال داوود “داوود”

مراسم  فاتحه
شهید جنرال داوود "داوود"
مراسم فاتحه خوانی شهید دگرجنرال  داوود داوود قوماندان زون 303 پامیر به اشتراک افغانهای مقیم براتش کلمبیای کانادا روز پنجم ماه جون در مسجد برنابی شهر ونکوور  برگزارشد.
محترم حاجی عبدالرحمان یکتن از شخصیتهای اجتماعی با ابراز تاثرات از حادثه غم انگیر ترور جنرال  داود داوود و همراهانش را  منشی  جهالت و نادانی دانسته، ابراز داشت:  قرار گفته مردم در این قتل دسته های نا مریی  ذی دخل بوده است.
محترم مولانا عبدالکبیر فرخاری شاعر توانای کشور ما به نمایندگی از فامیل  شهید جنرال داوود داوود  از آنهاییکه در مراسم فاطحه و سوگواری اشتراک نموده بودند ابراز   سپاس و قدر دانی نموده   شهادت این جوان خدمتگار به وطن  را ضایعه غیر قابل جبران دانست. و یاد آور شد که اختلافات در سی سال گذشته اسباب رنج مردم ما  را فراهم ساخته و در آتش افروزی بیشتر نفت میریزد ضمن یاد آوری از یک بیت” بیدل” (رح) (عرض ما و من چه دارد جز بروی همزدن = موج این دریا شکست شیشه ی  یکدیگر است) این بیت را تحلیل و تشریح نمود و مردم را در امر تحکیم وحدت و یکپارچگی فرا خواند و یاد اور گردید که اگر چه دور از وطن باشیم میتوانیم در این امر خیر نقش خویش را ایفا کنیم.
در این مراسم محترم توریالی ویسا والی قندهار حضور داشتند. خواستم  نظرشانرا در رابطه دانستنی شوم اما آنها گفتند ! (من به دیدن فامیل خود به سفر شخصی آمده ام.)
حضور جمع کثیری از هموطنان درین مراسم ضمن ارج گذاری به قهرمانی های راد مردانشان و ادای فرایض دیینی نماد همبستگی هموطنان و تقبیح اعمال جنایت کارانۀ  دشمنان خوشخبتی مردم افغانستان بود

مراسم فاطحه خوانی باختم قرآن عظیم اشان و صرف طعام با دعای خیر اندیشی محترم مفسر صاحب پایان یافت . دستاندکاران نشریۀزن  مـرا تب  تـعـزیـت و تسـلـیـت عـمیـق  خـو یـشــرا  حضـور  خانـواده ایشـان  از صـمـیـم قـلـب تـقــد یــم کـرده  بـرای شـخـص مـرحـومـی   اجـر جـزیـل و بـرای خانـواده صـبـر جـمـیـــل را ازبـارگاه  ایـزد مـتـعـال   اسـتــد عـا میدارم .