خبری نیست : شعر از م- اسحاق ثنا

در کوچه ها ز لیلی و مجنون خبری نیست 

جز‌ حرف  (کرونا) به بیرون خبری نیست 

هر چند که نوروز شد و موقع گلگشت 

امسال ز گلگشت ز پغمان خبری نیست 

دیروز به هر جا فراوان‌ بود و وافر 

امروز از آن کاغذ و صابون خبری نیست 

ادامه خواندن خبری نیست : شعر از م- اسحاق ثنا

بد نام – شعر زیبا از : نذیرظفر

ورود بهار

کرده از بســــــکه فلک رنجه و آزار مرا

گو شه بنشـــــــینم و با کس نبود کار مرا

بسکه در عشق تو ای سرو روان بد نامم

 مید هد هر کی درین معامله اخطار مرا

شادم از اینــــــکه جنونم لقب مجنون داد

کس نگفتـــست به شهر ادم هوشیار مرا

ادامه خواندن بد نام – شعر زیبا از : نذیرظفر

مرا یاد آورد: شعر زیبا از شادروان صوفی غلام نبی عشقری

صوفی عشقری

کس  نشد پیدا که در  بزمت  مرا یاد آورد 

مشت خاکم  را  مگر  در  درگهت  باد آورد

یک  رفیق  دستگیری در  جهان  پیدا  نشد  

تا بپای  قصر  شیرین  تعش  فرهاد آورد

در  دل  خوبان  نمی  بخشد  اثر آیا  چرا 

سنگ را آه  و فغان من به فریاد آورد

آرزوی  مرغ  دل  زین شیوه حیرانم  که  چیست

تیر  خون آلود  خود نزد  صیاد آورد

ادامه خواندن مرا یاد آورد: شعر زیبا از شادروان صوفی غلام نبی عشقری

روز خبر نگار در افغانستان روز یاران از دست رفته است: نوشته – استاد پرتو نادری

استاد پرتو نادری

روز خبر نگار در افغانستان روز یاران از دست رفته است، روزی آنانی که به جرم نوشتن و بیان حقیقت سر بر سر راه پاکیزۀ خود کردند. روان همه شان شاد باد! من در این روز بیشتر به این عزیزان می اندیشم. سال ها پیش وقتی شنیدم که اجمل نقشبندی را سر بریدند ، هنوز می اندیشم انسان چه حسی می داشته باشد وقتی که دشمن کارد بر کلویت می گذارد! یا هم کارد استبداد به استخوانت می رسد. این چند سطر را به نام نقش بندی عزیز نوشته بودم.
چو شب آمد خطا بسیار کردند
غمان خفته را بیدار کردند
چه کس بانگ انالحق زد درین شهر
که منصوری ز نو بر دار کردند « پرتو نادری »
پازحسنک وزیرتا اجمل نقشبندی

مدتی ست که بادهای نا موافق کران تا کران کشور را زیر پر گرفته است. بادهایی ویران‌گری که از دشت‌های خشم و خشونت می آیند!
مدرسه‌یی در کام آتش به خاکستر بدل می گردد و ترانۀ مکتب در گلوی کودکان خاموش می شود. آموزگاری را در برابر دیده گان وحشت زدۀ شاگردانش سر می برند. شاید او به شاگردانش یاد داده است که آفتاب در سرزمین ما از خاوران سر می زند ! کودکی را حلق آویز می کنند. مدافعان حقوق بشر،آزادی بیان ، روزنامه نگاران و فعالان جامعۀ مدنی را به گلوله می بندند.

ادامه خواندن روز خبر نگار در افغانستان روز یاران از دست رفته است: نوشته – استاد پرتو نادری

معرفی مجموعه شعری شادروان سید عبدالله «عنبری» تحت عنوان نای شکسته : نوشته – ماریا دارو

امروز  قاصد پستی  تحفه گران بهای  از آدرس دوست نهایت  گرامی جناب محترم محمد  اسحاق ثنا را برایم به ارمغان  آورد. زمان که پست را گشودم در میان  آن مجموعه اشعار ناب شاعر معاصر شادروان  سید عبدالله عنبری در چشمانم درخشید . این مجموعه با  صحافت خیلی زیبا که در پشتی آن نوشته شده« شعرهای از شادروان سید عبدالله  عنبری» با کوشش و حزینه مالی « طوبا عنبری و ستار صابری» وبا اندیشه شاعرانه استاد محترم محمد اسحاق ثنا صورت گرفته است. در میان  اوراق آن  اشعاری را خواندم که شاعر فریاد از هجران  وطن می زند.

این  شاعر گرامی  در افغانستان عزیز ما  نیز به کار های فرهنگی  اشتغال داشته و اشعارش که دربرگیرنده  موضوعات تصوفی ٬ میهنی ٬ انتقادی ٬ اجتماعی و عاشقانه بوده و در جراید  کشور به چاپ رسانیده است. 

سید عبدالله عنبری  فرزند مرحوم الحاج سید  محمد اسحاق عنبری که خود نیز  شاعر بود در(۱۹۴۱ م) در شهر کابل  دیده به جهان گشود و پس از فراغت  از اکادمی تربیهء معلم ٬ نخست به حیث  آموزگار سپس به حیث معاون تدریسی در مربوطات  وزارت تعلیم وتربیه ایفای وظیفه نمود. و بعد با اساس  فهم و استعداد ایکه در امور زبان انگلیسی داشت ٬ به حیث  مترجم در سفارت خانه های پولند و بلغارستان در کابل و هم  چنان مدتی در دواسازی هوخست افغانستان به حیث ترجمان انجام  خدمت کرده است.

ادامه خواندن معرفی مجموعه شعری شادروان سید عبدالله «عنبری» تحت عنوان نای شکسته : نوشته – ماریا دارو

شب غمین : شعر از استاد م- اسحاق ثنا

شب  غمین

شب شد شب غمین و شب فاجعه رسید 

بارید برف و باد ز هر گوشه ای وزید

سردی تمام هستی مردم به باد داد 

هر سوی گوش گر بنهی ناله ها شنید 

نه روز از شکنجه بیرون بود از ستم 

از شانه شکسته ای شب نیز خون چکید 

ادامه خواندن شب غمین : شعر از استاد م- اسحاق ثنا

مژده به علاقمندان شعر
 : نوشته از امان معاشر

با تشکر کلان از اشنای عزیزم استاد اسحاق ثنا که این اثر ارزشمند را برایم سوغات نموده است.
نای شکسته!
نای شکسته مجموعه ی شعریست از شاد روان عبدالله عنبری ،درین تازگی‌ها با قد صحافت زیبا در شهر ونکوور کانادا اقبال چاپ یافته است
شاعر گرامی آرزو داشت تا این مجموعه را در وقت حیات اش به چاپ برساند متأسفانه مرگ نا به هنگام مجال انرا نداد تا این آرزو او برآورده گردد .
درین مجموعه شعری شست و هشت قطعه از اشعار زنده یاد عنبری جا داده شده که به کوشش فعال فرهنگی محترمان: طوبا عنبری ‘ نویسنده و نقاش مشهور شهر ما آقای ستار صابری به همیاری شاعر معاصر کشور ما استاد اسحاق ثنا از منابع مختلف چون روز نامه‌ها مجلات و بخصوص نشریه زن چاپ ونکوور جمع‌آوری گردیده به شکل یک مجموعه چاپ شده است .هر سروده ی این مجموعه نمایانگر رنج و درد شاعر بوده و ناله اش در دلها راه یافته و اسباب ایجاد مهر عطوفت و عشق می‌گردد.

ادامه خواندن مژده به علاقمندان شعر
 : نوشته از امان معاشر

خون می دمد از خاک شهیدان وطن، وای ؛ ای وای وطن وای وطن وای !

فاجعه در مراسم یاد و بود از شهید مزاری در کابل

ید به نوروز که امسال نیایید
در کشور خونین کفنان ره نگشاید
بلبل به چمن نغمه شادی نسراید
ماتم زده گان را لب پر خنده نشاید 

خون می دمد از خاک شهیدان وطن، وای ؛
ای وای وطن وای وطن وای !
گلگون کفنان را چه بهار و چه زمستان
خونین جیگران را چه بیابان چی گلستان
در کشور آتش زده در خانه ویران
کس نیست زند بوسه به رخسار یتیمان
کس نیست که دوزد به تن مرده کفن وای ؛
ای وای وطن وای وطن وای !

ادامه خواندن خون می دمد از خاک شهیدان وطن، وای ؛ ای وای وطن وای وطن وای !

این تمدن جز جنایت نیست نیست : شعر استاد نامق

استاد در حال شعر خوانی

 

من که دیدم این تمدن جز جنایت نیست نیست
در حق اقوام مظلوم جز خیانت نیست نیست
ساینس و تکنالوژی بر غولان آدمـروی عصر
جز به استعمار دست آویز و آیت نیست نیست

ادامه خواندن این تمدن جز جنایت نیست نیست : شعر استاد نامق

به مناسبت روز زبان٬ «دری» را نه ایرانی ها از ما دزدیده اند و نه ما از آن‌ها: استاد پرتو نادری


زمانی که به زبان و فرهنگ از روزنه‌های تاریک و دودآلود سیاست و تعصب نگاه‌کنیم نه تنها راه به جایی نمی بریم؛  بلکه خود در چاه پندارهای تاریک و بیمار خود فرو می افتیم و بعد می اندیشیم که آسمان همان دهان چاه است.

دری، پارسی یا پارسی دری زبان یک حوژۀ سیاسی نیست که انگلیس و روس یا هم نیروهای برتر دیگری  دور آن خط کشیده باشد؛ بل پارسی دری زبان یک حوزۀ بزرگ تمدنی است که امروزه به کشورهای گوناگونی تقسیم شده است

  تا جایی که از آثار پژوهشی زبان‌سناسان می توان نتیجه گرفت، «دری» نه لهجۀ پارسی است و نه هم صفتی برای پارسی؛ بلکه « دری» زبانی است کهن‌سال که نخستین سروده‌ها در این زبان به پیش از اسلام می‌رسد. دری همان زبانی است که به آن پارسی یا پارسی دری نیز می‌گویند. 

ما در این جا با سه زبان رو به رو نیستیم، بلکه سه نام داریم برای یک زبان. حال چه دری گوییم چه پارسی یا هم پارسی دری، اشاره به یک مفهوم یا یک زبان داریم. 

ادامه خواندن به مناسبت روز زبان٬ «دری» را نه ایرانی ها از ما دزدیده اند و نه ما از آن‌ها: استاد پرتو نادری

به مناسبت روز بین المللی زبان : شعر زبان پارسی از بهار سعید

بهار سعید

اندیشه را زبان گواراست پارسی
هر واژه یک نگینه گویاست پارسی

از هر دهن ز بس که دل‌انگیز می‌چمد
گویی سروش بردن دل‌هاست پارسی

شب‌ها نیوشه، کودک گهواره ی مرا
شیرینی ترانه فرداست پارسی

آوازه‌ساز بلخ و سمرکند و دامغان
شیراز و غزنه، توس و هریواست پارسی

ادامه خواندن به مناسبت روز بین المللی زبان : شعر زبان پارسی از بهار سعید

به مناسب روز بین المللی زبا مادری نوشته : بصیر دهزاد

اداره یونسکو ملل متحد از سال 2000 م. بدین سو همه ساله 21 فبروری را به حیث روز جهانی زبان مادری تجلیل مینماید. از نظر این سازمان، اهمیت تجلیل از روز زبان مادری در آن است که زبان یکی از فکتور های حفظ میراث‌های فرهنگی در جوامع‌اند که در آن‌ها کثرت زبان، کلتور رنگین و تعدد گروه‌های متنوع اتنیکی وجود دارند. البته با تنوع ارزش‌های معنوی در زبان و کلتور، همه افتخارات را با زبان‌های مادری می‌توان حفظ نمود.

 از لحاظ تاریخی 21 فبروری به حیث روز بین‌المللی زبان مادری، یاد بود از مبارزات و استقامت بنگالی زبان‌های پاکستان (بخش سابق پاکستان شرقی و بنگالدیش کنونی) است که در سال 1952 م. در جریان تظاهرات تعداد زیاد محصلان دانشگاهی کشته شدند. خواست مظاهره‌چیان این بود که باید زبان بنگالی به حیث ششمین زبان بزرگ در جهان به رسمیت شناخته شود.

 اتنولیکت مفهوم یا بیان تنوع زبان‌هاست که در بین مردمان گروه‌های اتنیکی زبان گفتاری، تبادل احساس و پیام انسان با انسان با اشارات معین و کلمات و جملات مانند ضرب‌المثل و گفتارهای عامیانه و رابطه اجتماعی صورت میگیرد.

ادامه خواندن به مناسب روز بین المللی زبا مادری نوشته : بصیر دهزاد

داستاد سيد بهاوالدين مجروح فلسفي زده كړې او فكرونه تبصره زیاته کړئ – محمد اکبر کرګر

سه شنبه ۲۲ دلو ۱۳۹۸

د سر خبرې

ما وويل، هو خبر شوم، نور كور راته ځاى نه راكاوه؛ نو تا ته راغلم. راځه چې وژاړو. په سورو سورو وژاړو، زموږ په هېواد يې هېڅ پېرزو نه دي. يو ټپي څراغ او د لارې مشعل يې هم پر موږ پېرزو نه دى. پرون شپه يې په پيښور كې په خپل كور كې د هغه ټټر غلبېل كړ. په هغه زړه يې مرمې وروشېندلې چې د «خودۍ له اژدها» سره په كې دوښمني او نفرت پروت و. خلكو ته يې د ځانځانۍ د ښامار كيسه كوله، هماغه مغز چې د انسان د ژوند او حيات دوښمن ابوالهول يې خلكو ته په گوته كاوه، خلك يې راويښول، ټول يې هڅول، چې خپل دوښمن وويني، په رڼو سترگو يې وويني. شپه وه، تورتم و، ژمې وو او د ۱۹۸۸ كال د فبروري يوولسم ماښام و.

كه گويي آمد اين «هنري ماسه»

ژمى و، ساړ و، د كابل له غرونو هم د واورو اسويلي راوتل. ښار په خپله گڼه گوڼه كې بيا هم يو زگېروى كاوه. داسې برېښېدل چې د يو چا په مرگ ماتم كوي. لكه چې د يوه انسان، د يوه لارښود په مړي ساندې وايي. ښار چوپ او ښكالو يې نه وه، لكه چې د ښار ساه هم په ستوني كې بنده وي. همداسې وه، د كابل په لومړي مكروريان كې د يوه استاد كور ته ودرېدم. لږه شېبه وروسته يې په نمجنو سترگو چې د سمال يې ورته نيولی و، دروازه خلاصه كړه. سترگې يې نمجنې وې، په ادب پوهنځي كې استاد و. په نيولي اواز يې ما ته خپله سانده واوروله: «خبر شوې؟»

۲

چنان مى خواند اشعار فرانسه

وايي كله چې استاد مجروح له فرانسې راستون او خپل هېواد ته راغى، په ادبياتو پوهنځي كې يې د فلسفې تدريس پيل كړ. د يو څه وخت لپاره په جرمني كې فرهنگي اتاشه شو او همالته يې د هگل په فلسفه كې د دوكتورا درجه واخيسته او له هغه وروسته په كابل پوهنتون كې يې د فلسفې درسونو ته دوام وركاوه.

داستاد پوهاند سيد بهاوالدين مجروح كيسه كوو

ادامه خواندن داستاد سيد بهاوالدين مجروح فلسفي زده كړې او فكرونه تبصره زیاته کړئ – محمد اکبر کرګر

واصف باختری و خلیل راوادی: نوشته استاد پرتو نادری

استاد پرتو نادری
استاد واصف باختری

واصف باختری در زمینۀ ترجمۀ شعر نیز کارهای درخشانی انجام داده است. شاعرانی را که او برای ترجمه از خاور تا باختر بر گزیده، بیشترینه از تیرۀ شاعران پای‌داری اند، یا هم شاعرانی اند که آرامان‌گرایانه می‌سرایند و پیام شعرهای‌شان استوار بر ارزش‌های انسانی و آزادی است. در ترجمه‌های واصف باختری شعر چند شاعر مقاومت کُرد نیز دیده می‌‌شود.
« شناس‌نامۀ جعلی» یکی از شعرهای خلیل روادی، شاعر کُرد است که شاعر در این شعر در برابر دشمن ایستاده تا از هویت، فرهنگ، تاریخ و آزادی خود پاس‌داری کند.

ادامه خواندن واصف باختری و خلیل راوادی: نوشته استاد پرتو نادری

خدا یا… از استاد- م- اسحاق ثنا

خدایا از غم و اندوه رها اولاد آدم کن

ازین غم های پی در پی که دارد یک کمی کم کن

تو کام غنچه‌ی لب تشنه کز تشنگی سوزد

بباران صبح‌گاهی غنچه را مهمان شبنم کن

ادامه خواندن خدا یا… از استاد- م- اسحاق ثنا

توصیه بخاطر کرونا نوشته نذیر ظفر

نذیر ظفر

تشــویــــش از ورود کرونا نمیکنم

هر گزســفر به وهان چیسنا نمیکنم

لیمو بود رفیق غذایم به صبح و شام

میلی به اســپرایت و به کولا نمیکنم

ادامه خواندن توصیه بخاطر کرونا نوشته نذیر ظفر

رنگین کمانی درغروب : استاد پرتو نادری

محمد یوسف کهزاد، نقاش، شاعر، داستان نویس، هنرمند تیاتر و بنیاد گذار نگارستان غلام محمد میمنه‌گی به روز پنج شنبه یازدهم دلو 1397 خورشدی برابر با 31 جنوری 2019 میلادی در ایالات محتد امریکا به عمر هشتاد و سه ساله‌گی چشم از جهان پوشید.
زنده‌یاد یوسف کهزاد شخصیت چندین بعدی فرهنگی داشت و اما از میان آن همه هنرهایی که داشت بیشتر در هنر نقاشی پر آوازه بود. از او همیشه به حیث یکی از چهره‌های پیش‌گام در هنر نقاشی نوین افغانستان یاد شده است.
او به سال 1314 خورشیدی برایر با 1935 میلادی در شهر کابل چشم به جهان گشود. مکتب را در لیسۀ امانی که در آن روزگار نامش را به لیسۀ نجات بدل کرده بودند تمام کرد. به سال 1333 خورشیدی برابر با 1954 میلادی به دانشگاه کابل رفت و در دانشکدۀ ادبیات به آموزش عالی پرداخت.
کهزاد از همان دوران دانش‌ آموزی به هنر و ادبیات روی آورد و در همین سال‌‌ها بود که جایزۀ نخست ادبی شعر را از ریااست مستقل مطبوعات به دست آورد.
او در شعر وشاعر بیشتر به مکتب هند گرایش دارد که دلیل آن می تواند این امر بوده باشد که کهزاد از همان نوجوانی با شعر ابوالمعانی بیدل آشنایی پیدا کرد. شعر بیدل بر تخیل شاعرانۀ او تاثیر گذاری بزرگی داشته است. او خود جایی گفته است که استاد زبان و ادبیات پارسی دری نجف علی خان او را در زمینۀ ادبیات و همیشه تشویق می کرده و رمز و راز مکتب هند را برای او یاد داده است. به همین گونه بینوایان هوگو یکی از کتاب‌های تاثیر گذار بر کهزاد بوده است.
کهزاد پس از پایان آموزش به حیث نویسننده‌ و هنرمند در « شاری ننداری» به کار پرداخت. پس از آن به سال 1339/ 1960 برای آموزش در بخش نقاشی به ایتالیا رفت و در اکادمی هنرهای زیبای شهر روم به آموزش پرداخت.
در همان زمان رشته ‌نمایشگاه‌های نقاشی خود را در ایتالیا، آلمان، دنمارک، سویدن راه اندازی کرد. چنان که در نمایش‌گاه ایتالیا جایزۀ نخست هنری را دریافت کرد.
زنده‌یاد کهزاد پس از پایان آموزش به کشور برگشت مدت زمانی مدیر دفتر هنر بود و مدتی هم در ریاست تالیف و ترجمۀ وزارت معارف کشور کارکرد.
به سال 1345/ 1966 به ریاست ثقافت و هنر وزارت اطلاعات و فرهنگ گماشته شود. در همین زمان بود که زنده یاد یوسف کهزاد نگارستانی پروفیسور غلام محمد میمنه‌گی را پایه گذاری کرد. این نگارستان دارای بخش‌های آموزشی در زمینه‌های نقاشی، مجسمه‌سازی، خطاطی، منیاتوری بود که در پیوند به رشد و توسعۀ این هنرها در افغاستان خدماتی چشم‌گیری انجام و صدها هنر جوان در این نگارستان آموزش دیده اند.
کهزاد خود مدت زمانی مسوولیت رهبری نگارستان غلام محمد میمنه‌گی را بر عهده داشت.
آخرین شغل دیوانی زنده‌یاد کهزاد در وزارت اطلاعات و فرهنگ بود که آن‌جا مسوُولیت ریاست فرهنگ را برعهده داشت.
سال 1371/ 1992 خورشیدی کهزاد همراه با خانواده کشور را ترک کرد. هشت سال را به گونۀ پناهنده در هند به سر برد تا این که کشتی سرگردان زنده‌گی او یه به ایالات متحد امریکا رسید و تا آخرین لحظه‌های زنده‌گی همان‌جا زیست.
کهزاد در امر معرفی نقاشی افغانستان در ایالات متحد امریکا نیز سهم شایسته‌یی داشت. چنان که رشته‌نمایشگاه‌های نقاشی خود را در شهرهای گوناگون امریکا راه اندانزی کرد که این نمایشگاه‌ها هربار پیروزی‌هایی برای هنر افغانستان در پی داشت.
او پیش از این نمایشگاه‌هایی را نیز در هند راه اندازی کرده بود. بدین گونه کهزاد چنان مسافر هفت شهر هنر، هنر نقاشی افغانستان را چنان مشعلی کشورهای گوناگون جهان برد و در فروغ آن چهرۀ دیگری از افغانستان را برای جهانیان معرفی کرد.
او از میان همه هنرهای که داشت به گفتۀ خودش نقاشی را رشتۀ اساسی خود می دانست در حالی که به تعبیری با هفت شهر هنر آشنا بود.
از کهزاد تا کنون این آثار نشر شده است:
– جلوه‌های زیبایی هنر
– وخدا زیبایی را آفرید
– مرواریدهای سیاه
– گزیده‌های شعرها
در پاین باید گفت که افزون بر این نوشته های زیاد و داستان‌هایی نیز از کهزاد در نشریه های گوناگون چه در کشور و چه در بیرون و به همین گونه در نشرات برقی نشر شده اند که نیاز است گرد آوری شوند تا به گونۀ کتاب‌های جداگانه در اختیار علا قمندان آثار او قرار گیرند.
آسمان روانش پر از ستاره‌گان مغفرت الهی باد!

معرفی کتاب و اشعار شیون کابلی – مؤلف کتاب : ولی احمد نوری! معرفی کننده پروفیسور داکتر عبدالواسع لطیفی

رحیم ضیایی

یاد ایامی که ماهم آرزویی داشتیم

گردن جان درخم زنجیرمویی داشتیم

بی سبب بیگانگی داردبه ماپیرمغان  

 بردرمیخانه ماهم آبرویی داشتیم

کار مازانرو به آه وشیون وافغان رسید 

 کاشنایی ظالمی، بیگانه خویی داشتیم

(شیون کابلی)

مطالعین نهایت عزیز وفرزانۀ !

اینک به سلسلۀ معرفی شعرا ونویسندگان وطن، مجموعۀ شعری زنده یاد محمد رحیم ضیایی «شیون کابلی» را که توسط نگارنده ومولف روشن بین ولی احمد نوری برشتۀ تحریر آمده است، به شما ارائه می کنم :

درصفحۀ اول کتاب که دو صد وسی ودو صفحه را با بعضی تصاویر تاریخی در بر میگیرد، شخصیتی چند از ادبا ون ویسندگان آشنای مرحوم شیون چنین می خوانیم :

ادامه خواندن معرفی کتاب و اشعار شیون کابلی – مؤلف کتاب : ولی احمد نوری! معرفی کننده پروفیسور داکتر عبدالواسع لطیفی

قصیده مشهور از حکیم ناصر خسرو قبادیانی

ای عزیزان شور و غوغا در جهان خواهد گرفت
فتنه و غم در زمین و آسمان خواهد گرفت
امر از تاب ظلالت سرنگون خواهد شدن
درد ها روی زمین و آسمان خواهد گرفت
نام و ناموس از خلایق بر طرف خواهد شدن
بی حیائی در میان مردمان خواهد گرفت

ادامه خواندن قصیده مشهور از حکیم ناصر خسرو قبادیانی

به یاد مرحوم استاد محمد امین متین اندخویی:م- اسحاق ثنا

ترا استاد در بیداری و در خواب می جویم

ترا در بین گلهای قشنگ و ناب می جویم

بخوانم دفتر و دیوان اشعارت ز جان و دل

میان واژه های سچه و نایاب می جویم

ادامه خواندن به یاد مرحوم استاد محمد امین متین اندخویی:م- اسحاق ثنا