انتزاع در عالم نقاشی‌ ـ جهان‌آرا رفیع : مـحـمـد آغـا ذکـی

 ‌ مادامیکه صحبت از انتزاع در هنر مطرح میشود، معمولاً نوعی پیچیدهگی و ابهام در ذهن مخاطب نقش میبندد. هرچند نمیتوان گفت معنای انتزاع، پیچیدهگی و ابهام است، اما به هر حال این ذهنیتی است که در مواجهه با واژههایی از این دست به آدمها القا میشود. انتزاع بهمعناهای «فشردهسازی، جداسازی و پنهانسازی جزئیات از کلیات» آمده است.
نقاشیهای انتزاعی و مفهومی سرشار از رنگ، طرح، خط و شکلاند. بههمین دلیل در میان دیگر شاخههای هنرهای تجسمی بیشتر بهچشم میآیند. آنچه در نقاشی انتزاعی و مفهومی مورد تأیید دانشپژوهان هنر است، این است که لزوماً طرحهای نقاشیهای انتزاعی شبیه به «هیچچیز» نیستند. المانهای برسازندهی نقاشیهای انتزاعی/ مفهومی اگرچه میتوانند نمایانگر شیای، چیزی در دنیای واقعی باشند، اما به گونهای هستند که تحریف شدهاند و تغییر شکل دادهاند. از سویی هم، انتزاع در نقاشی، در واقع حذف تمام چیزهای مازافی است که ممکن است بار تجملاتی و اضافی در اثر داشته باشد؛ چیزی شبیه مینیمالیستی اما با کمی پیچیدهگی ساختاری.
ادامه خواندن 
انتزاع در عالم نقاشی‌ ـ جهان‌آرا رفیع : مـحـمـد آغـا ذکـی

سپي او زنداني مېرمن (لنډه کیسه) لیکوال : اکبر کرګر  

  • پوليس درنه وسپنيزه څوکۍ له بلې خوا راکش کړه. له مېرمنې نه چې تڼۍ يې خلاصې وې او مخ يې هم شوکي پوکي و، د کښېناستو غوښتنه وکړه. هغه غلې په څوکۍ کښېناسته. قانوني وکيل او يا استازي هم چې په څنگ څوکۍ کې ناست و، خپله دوسيه او پاڼې پرانيستلې، د نوم او شهرت پوښتنه يې وکړه او په ليکلو يې هم پيل وکړ.

پوليس له زنداني مېرمنې وغوښتل: ښه ته دې کيسه پيل کړه. موږ له ټولو خواوو نه رپوټونه لرو. ټول مالومات مو راټول کړي دي. وبه گورو، چې ستا خبرې زموږ د راټولو شويو مالوماتو سره څومره سر خوري.

مېرمنې خبرې پيل کړې؛ خو په قهر مالوميده. ستونى يې هم بند بند کېده. داسې يې ښووله، چې هغه بېگناه راوستل شوې او ورسره تېرى يا توپيري چلند شوی. مېرمنې په خبرو پيل وکړ. ستونى يې صاف کړ: پرون سهار له کوره راووتلم. ادامه خواندن سپي او زنداني مېرمن (لنډه کیسه) لیکوال : اکبر کرګر  

حیدری وجودی آخرین حلقه از سلسلۀ شاعران عارف : پرتو نادری

    اگر سخن به مطلقیت نگفته باشم، استاد حیدری وجودی را میتوان آخرین حلقه از سلسلۀ شاعران عارف در افغانستان دانست.
حالا شاید چنین بزرگوارانی در گوشه و کنار این سرزمین زیست میکنند و با دم گرم عرفانی خویش در پیکرۀ شعر شور و حالت عارفانه می آفرینند؛ اما با دریغ من در زمینه اطلاع و شناختی ندارم.
استاد حیدری و جودی نه تنها در عرفان نظری و عملی جایگاه بلند و ستایش بر انگیزی دارد؛ بلکه شعرهای او خود منبر با شکوهیاست که پیوسته از آن پند، اندرز، عشق و بینشهای عارفانه چنان طیفی از نور در دلهای اهل دل راه گشوده است.
این عشق و بینش به ویژه غزلهای او را به چشمهسار گوارایی بدل کرده است. چشمهسار شفاف، سرد و گوارایی در یک تموز داغ. چشمهساری که تا می نوشی، پیوسته می خواهی بنوشی و بنوشی.
او را میتوان حلقۀ وصلی در میان شاعران کلاسیک و مدرنیست نیز خواند. با آن که او هیچ گاهی نخواسته است تا گامی به آن سوی دیوارهای پست وبلند اوزان عروضی بردارد، با این حال من جایی نشنیده ام و گاهی هم از او نخواندهام که در برابر جریانهای نوین ادبی به مقابله و پر خاش بر خاسته باشد. آن گونه که شماری چنین کرده اندپیوسته از استاد حیدری در گفت و گو هایش و یاهم در نشستهای رسمی و غیر رسمی شنیدهام که شاعران جوان مدرنیست را به فرا گیری ادبیات کلاسیک، معیارها و موازین شعر کلاسیک پارسیدری فرخوانده است.
حیدری بر این نکته تاکید داشته است که بدون آگاهی از ضابطههای ادبیات کلاسیک نمیتوان از نو آوری ومرحلۀ نوین در شعر و شاعری سخنی به میان آورد.
ادامه خواندن حیدری وجودی آخرین حلقه از سلسلۀ شاعران عارف : پرتو نادری

هوای وطن ….. وطن! ای سرم فدایت، نرود زسرهوایت : م نسیم اسیر

نسیم اسیر

     هوای وطن!
امروزهفت ثور، آغازفاجعهءپایان ناپذیریست که پوره چهل سال پیش، با کودتایی توسط باند خلق وپرچم آغازشد.گرچه درین مورد سروده های زیادی ترتیب وتکراربه دست نشرسپرده ام، امروزفقط با ابرازنفرت ازان تحول منفی، منظومه ای به یاد وطن، پیشکش دوستداران می کنم: 
وطن! ای سرم فدایت، نرود زسرهوایت 
بکشم زسینه دل را، نه تپد اگربرایت 
توچوعطرنازبوئی، تویگانه آرزویی
همه را توآبرویی، چه بگویم ازبهایت
بیتوآتشم به دامن، نکنم هوای گلشن
ای نهفته هستی من، به هوایت، به فضایت
تا به غربت آرمیدم، دل زنیک وبد بریدم
چوتوسرزمین ندیدم، ای توخوب بی نهایت
دوستانِ با درایت، بکند زتوحمایت
شکند قد رسایت، دشمنان بی کفایت
وطن ای امید افغان، حب توست رکن ایمان
به دل«اسیر»نالان، همه خالی است جایت

سفر پرنده گان بیبال “
یا 
” خوشه های خشم افغانی ” عـبـدالله نایبی

من تنها برای شعر سرودن زنده گی میکنم
اگر زنده گی ام را بگیری
آنوقت
برای زنده گی کردن شعر خواهم سرود
بیرانژه ( شاعر فرانسوی)
وقتی رُمانسفر پرنده گان بیبالرا خواندم با شگفتی تمام خود را در دالانهای جادویی هنر و در دشتهایِ کاهی واقعیت یافتم. برای لحظاتیتیوری علمی در بارۀ آفرینش هنرییادم رفته بود؛ برای لحظاتی پیوند های پیچیدۀ هنر و ایدیالوژی یادم رفته بودند و از همین قرار، چگونه گیِ تأثیر پذیری از اشکال ایدیالوژیکِ بازآفرینیِ هستی یادم رفته بود.
رُمانسفر پرنده گان بیبالچنان ابعادی دارد که باید هم خواندن آنرا به همه گان توصیه کرد و هم به بهانۀ آن مسایل اساسی ادبیات را یکبار دیگر مطرح کرد و جایگاه چنین آثاری را در زنده گی جامعۀ درگیر شده در چرخهای زنده گی سای تاریخ بازسنجید. این بازسنجیاگر از دیدگاه بینش علمی یا متکی بر برداشت ماتریالیستی از آفرینش هنری مطرح گردیده باشدناگزیر با تمام برداشت های ایدیالوژیک (اگر نگویم تیولوژیک) از ادبیات و هنرِ حوزۀ فرهنگی افغانستان ، در تضاد باز نشدنی قرار خواهد گرفت.
مقدم تر از هنر و فراتر از هنر باید پیوند و رابطۀ واقعیت بیرونی یا عینیت هستی را با آنچه در پردۀ مفاهیم « شعور» و « ذهن » افاده میگردد، روشن ساخت. البته دورانی که « ذهن »، « شعور» و « روح » را چیزهای غیر مادی میپنداشتند دیگر به « پیش تاریخِ » تفکرِ بشر تعلق دارد. مفاهیمی چون ذهن ، شعور و روح را به حیث «هستیهایِ مستقلِ غیرمادی » انگاشتن به دورانی تعلق دارند که در آن انسان موجود فرا طبیعی و لاهوتی تلقی میشد و شاعر در میان انسانها، « موجود ابلیسی » معرفی میگردید. هم ماتریالیزم تاریخی و هم فلسفۀ زبانِ پُست مدرن ( به ویژه تفکر ویتگنشتاین ) به آن « بازی های زبانی » ُمهر پایانی زدند و راه شناختِ علمی را باز کردند
نی ذهن وجود مستقل دارد نی شعور و نی روح ! تنها موجوداتِ « ذهنمند » و «شعورمند » هستند که در یک مفهوم کلی بنام « انسان» جا داده شده اند. انسان است که با ظرفیتهای ویژۀ ساختاری ، فزیولوژیک و تاریخی اش توان آنرا دارد که از خود و از بیرون از خود آگاه گردد. سر چشمۀ این آگاهی هم واقعیت بیرون است و هم چگونگی ساختمان دماغ در یک متن زنده گی اجتماعی . آگاهی و زبان دو رُخ یک سکه اند. یکی بدون دیگری وجود ندارند. اندیشه و زبان دو جلوۀ یک واقعیت اند. آگاهی انسان ، بازتاب آیینه وار هستی نیست. آگاهی جهان را در اندیشه دوباره سازی میکند یعنی از جهان مادیِ عینی ، یک جهانِ ذهنی ، یک جهانِ اندیشیده شده ،یک جهانِ اندیشه میسازد. آشکار است که این دو جهان با هم یکی نیستند.
ادامه خواندن سفر پرنده گان بیبال “
یا 
” خوشه های خشم افغانی ” عـبـدالله نایبی

غلام علی حیدر نیساز – ترانه سازِعاشق: اسماعیل فروغی

 هرگاه بخواهیم در کنج حافظه ها و خاطرات خویش به دنبال چند میلودی و ترانه ی خوب و قشنگ بگردیم ، بی تردید با این ترانه ها و میلودی های ماندگار هم برخواهیم خورد :
امشب چوشمع گریه کنان قصه میکنم ــ بصدای هنگامه
در سکوت بی تو بودن ــ بصدای هنگامه
رنگ لبانت برلب نشسته ــ به صدای احمد ولی
عشق منی بیا ، جان منی بیا ــ بصدای استاد مهوش
ای د زله آرامه ، مه زه مانه مه زهبصدای هما
ویران مکن آشیانه ی دل ــ بصدای آنجیلی بنرجی
آسمان رنگ تو است قشنگ ــ ترانه ی اطفال
ای خاک قهرمان یک زره خاک تو ــ بصدای ناشناس
عاشق توام بی تو ام ، وای به من وای من ــ بصدای پرستو
در باغ دلم عطر سمنی ــ به صدای وحید صابری
ایجادگر این ترانه های قشنگ که از سالهاست در حافظه ها و خاطرات هنردوستان جا محکم کرده است ، کسی نیست جز غلام علی حیدرنیساز عزیز که بی پروا به غوغای شهرت ، با خلق ده ها ترانه ی ماندگار ، به ما شور و شادی و عشق هدیه کرده است .
نیساز متولد سال ( 1327 )هجری خورشیدی در محله ی باغ علیمردان شهر کابل است . مدرسه ی عالی نجات را به پایان رسانده و پس از چند سال آموزش موسیقی در کورس موسیقی اتریشی ها و کورسهای موسیقی رادیو افغانستان و کار رسمی در اداره ی موسیقی رادیو افغانستان ، در سال ( 1350) هجری خورشیدی برای کسب تحصیلات عالی در رشته ی موسیقی علمی راهی سرزمین ساز و ترانه و عشق و هنر ( هندوستان ) شده است . (در تصویر ذیل جناب  حیدر نیساز  و داکتر  اسد بدیع را تماشا میکنید)


او مدت پنج سال موسیقی مکتبی و علمی را از آموزگاران بنام هندوستانی آموخته ، با کسب دیپلوم عالی لیسانس از دانشگاه مشهور « بهار راتی یا » کشور هندوستان ، درسال ( 1355 ) هجری خورشیدی دوباره به وطن برگشته است .
محترم نیساز از آغازین سالهای بازگشت به وطن ، با قلبی پر ازعشق به هنر و مردم ، به خلق آثار ارزشمند هنری و کمپوزهای جدید پرداخته ، تمام اندوخته ها و تجارب علمی و هنری اش را در خدمت هنرمندان آوازخوان و علاقمندان هنرموسیقی گذاشته است .
او برای محبوب ترین و مشهورترین هنرمندان چون احمدولی ، هنگامه ، استاد مهوش ، پرستو ، رحیم مهریار، افسانه ، هما ، ناهید ، پریسا مرسل ، یونس ، احمد مرید ، آنجیلی بنرجی ، وحید صابری ، ظفرشامل و بسیاری دیگر ، ترانه ساخته است . چه بسا آوازخوانانی که تمام شهرت و محبوبیت شانرا مرهون ترانه ها و میلودی های کاملن جدید خلق شده توسط نیساز عزیز استند .
ادامه خواندن غلام علی حیدر نیساز – ترانه سازِعاشق: اسماعیل فروغی

زنده گینامهٔ بی بی مفتوحه ایماق شاعر مردمی شهر اندخوی : امان معاشر

        این پورتریت  مفتوحه خانم – توسط داکتر شهرانی نقاشی شده است

     مفتوحه بنت نورعلی – در سال ۱۹۰۳ میلادی ، در قصبهٔ بیگیاوول  شهر قازان پایتخت جمهوری تاتارستان چشم به جهان گشود.   در زمان تسلط شوروی سابق ، مفتوحه با فامیل خود از زادگاهش به جمهوری اوزبیکستان نقل مکان نموده ،  سپس طور مهاجر ، وارد افغانستان می شود و در اولسوالی اندخوی ولایت اندخوی مسکن گزین می گردد.

     بعد از سپری شدن چند سالی ، مفتوحه با شاهیمردانقل  کلانتر ، باشندهٔ قصبهٔ ایماقخانهٔ آن اولسوالی ازدواج می نماید. مفتوحه  ایماق   چهار  پسر  بنامهای محمد انور ، محمد هاشم ، فیض الله و محمد الله داشت . پسران اولی و دومی وی ، در سنین ۵-۴ سالگی با مریضی چیچک یکی پی دیگری پدرود حیات گفتند.   

نمایی از مقبرهٔ بی بی  مفتوحه ، در شهدای صالحین کابل

  کلانتر  شاهیمردانقل  ایماق ، در  سال  ۱۳۲۸ خورشیدی  پسرش فیض الله  را  شامل  مکتب ابتدایی قورغان اندخوی نموده ، همان  سال ، بنابر  مریضی  ملاریا  در سن ۴۷ سالگی از جهان چشم پوشید و مفتوحه  با  دو  پسر  یتیم  و  صغیرش  ماند . عبدالعزیز  بای  و  حیدر قل  قریه  دار ، برادران   مرحوم شاهیمردانقل ، مفتوحه را مجبور می ساختند تا شوهر کند ؛ ولی  او  این پیشنهاد  ایورانش را نپذیرفته ، اظهار داشت : تا دم مرگ با دو پسرش زنده گی کرده، روی شوهر را هرگز نخواهد دید . این خانم حقیقتاً به قول و قرارش وفا کرده ، از کوچه ٔ شوهر نگذشت. همچنان ایوران مفتوحه تآکید می کردند تا  پسرش فیض الله را نیز از مکتب اخراج نموده ، به کاری گمارد تا برایش  لقمه نانی را فراهم سازد ؛ ولی او این پیشنهاد  را  همچنان  رد  کرده ، فرزندش  را  از  مکتب اخراج  نساخت ؛ بلکه همه شرایط زنده گی  را جهت تحصیل جگرگوشه اش مهیا ساخت. ادامه خواندن زنده گینامهٔ بی بی مفتوحه ایماق شاعر مردمی شهر اندخوی : امان معاشر

مـعنـی مـعنـی : حیدری وجودی

حیدری وجودی

دست بدست من بده تا سيــــــــــنه ها روشــن شـــود

من تو شوم تو من شوي تن جان شود جـان تن شــود
با تو جهنم جنـت است بي توبهشــــــــت دوزخ است
ادامه خواندن مـعنـی مـعنـی : حیدری وجودی

زنده گینامهٔ انابت ایماق ژورنالست سابقه دار کشور : امان معاشر

 بی بی حاجی بانو انابت  ایماق  اکبری   فرزند  الحاج احمد علی خان اکبری ، به  تاریخ ۲۱ مارچ سال ۱۹۵۸ میلادی  ، در شهر کابل چشم به جهان گشوده ، در هفت سالگی شامل لیسهٔ  عایشهٔ  درانی  کابل  گردید  .  وی  در  دوران  مکتب  به  مطالعهٔ  مجلات و روز نامه های  چاپ  افغانستان  و ایران ، علاقهٔ سرشاری  داشت.  

     در سال ۱۳۵۵ خورشیدی زمانیکه  شاگرد صنف ۱۰ لیسه  بود ، با داکتر فیض الله ایماق  مدیر عمومی پروگرامهای محلی رادیو افغانستان ازدواج   نموده ، به  لیسهٔ  « میرمنوتولنه »  تبدیل گردید و در سال ۱۳۵۷ ازین  لیسه فراغت حاصل کرده ، همکاری خویش  را به مثابهٔ گرداننده ی   پروگرام اوزبیکی آغازید. ادامه خواندن زنده گینامهٔ انابت ایماق ژورنالست سابقه دار کشور : امان معاشر

سرود سوگواران سر کن ای خنیاگر تاریخ ـ که آن یاقوت بی همتا، فتاد از افسر تاریخ : نویسنده – مهرالدین مشهید

سرود سوگواران سر کن ای خنیاگر تاریخ

که آن یاقوت بی همتا، فتاد از افسر تاریخ

این بیت از شاعر معنی آشنا، سخن شناسی ارجمند، سخنوری ذهین و فرهیخته مرد نام آشنا و محبوبی است که با داشتن حافظۀ توانا نه تنها در قلب های سخن شناسان معاصر کشور جای بس شکوهمند و دل پذیر دارد؛ بل برای تمامی دوستدران شعر بس گرامی و عزیز است. این بیت از شاعر گرانمایه، مهربان و همیشه ماندگار کشور استاد واصف باختری است که پهنا و گسترهء فهم و آگاهی هایش در عرصهء ادبیات و فرهنگ کشور بس ستودنی است و می شود گفت که از استثنایی ترین سخن سرایان بالاتر از غنیمت روزگار ما است. استاد باختری توانست تا با آفریدن اشعار بلند، گرانمایه و پرارج و با به کار بردن سمبول های عالی و اسطوره های زمان خود،  در نماد تصویر های بلند و بکر و بویژه سروده های جاودانه و مالامال از اندوه و درد های بی درمان و بی پایان جامعهء ببمار ما بر سکوی بلند شعر تمکین دارد و در ضمن با اشعار لبریز از مقاومت و سرشار از پایداری و امید به آینده نوعی ثبات و استقامت را برای خواننده گانش به ارمغان آورده است. ادامه خواندن سرود سوگواران سر کن ای خنیاگر تاریخ ـ که آن یاقوت بی همتا، فتاد از افسر تاریخ : نویسنده – مهرالدین مشهید

یاد یکی از قدیم ترین ژرونالیست های افغانستان که شهرت جهانی یافت ( سید جمال الدین افغان)

سید محمد جمال الدین افغان فرزند سید صفدر در سال1254 هجری قمری برابر با 1838 میلادی در روستای اسعد آباد ولایت کنر افغانستان چشم به  جهان گشود.

سید جمال الدین که از پنج سالگی با مقدمات و علوم روز آشنا شده بود در سال 1264 همراه با پدرش برای ادامه تحصیل از زادگاهش به کابل رفت و دو سال را در آن شهر به کسب علم مشغول شد، ایشان در سال 1266 ه ق به نجف اشرف هجرت کرد و مدت چهار سال را در محضر شیخ مرتضی انصاری بود و در این مدت سید جمال علاوه بر درس های حوزه علمیه به تحقیق در زمینه علوم دیگر مثل ریاضی، طب، تشریح، هیئت و نجوم پرداخت.

سید جمال در سال 1270 در حالی که حکم اجتهاد را از شیخ انصاری داشت به کشورهند رفت و در مدت دو سال درشهر کلکته ماند و در آنجا از نزدیک مشاهده کرد که چگونه بریتانیا تمام هند را غارت می کند و استعمار بر جان

و مال و ناموس مردم هند مسلط شده است.

ایشان در سال 1272 برای زیارت خانه کعبه عازم مکه مکرمه شد و تا سال 1275 اوضاع شهرهای مدینه، اردن، دمشق، حلب و بغداد را مشاهده کرد و سپس به کابل آمد و برای مدت اندکی در افغانستان اصلاح گری را آغاز و مردم را نسبت به اهداف استعمار هوشیار ساخت.

تشکیل کابینه وزرا، ایجاد مکتب های لشکری و کشوری برای تربیت جوانان تنظیم سپاه و آگاه ساختن مرم نسبت به زبان ملی، انتشار روزنامه شمس النهار، تالیف و نشر کتاب تتمه البیان فی تاریخ افغان، تاسیس شفاخانه، تاسیس بیطارخانه، ایجاد پسته خانه و کاروانسرا از جمله خدمات وی در کشور خودمان می باشد.

در پی اقدامات سیاسی سید جمال الدین در سال 1285 از کشور اخراج و روانه هندوستان شد، این بار نیز بیدادگری وی علیه استعمار انگلیس، به اخراج اش از هند انجامید.

او در سال 1285 وارد مصر شد و با وجود اینکه بیشتر از چهل روز در آنجا نماند به بیدادگری جوانان، دانشجویان و اساتید دانشگاه الازهر پرداخت که با دخالت استعمار، خدیو مصر حکم اخراج او را صادر کرد.

سید جمال الدین نیز در طول عمرش به دلیل روشن ساختن مردم به اوضاع وخیم آن زمان، به کشورهایی چون ترکیه، عربستان، انگلستان، فرانسه، ایران، روسیه و عراق پا گذاشت و فعالیت های مهمی را به نفع مردم انجام داد چراکه او همیشه به این عقیده بود که وی مدافع منافع تمام مسلمانان جهان است.

سید جمال به دلیل دعوت های پی در پی سلطان عبدالحمید پادشاه عثمانی از انگلستان به شهر آستانه عثمانی ترکیه امروزی جهت اصلاح کشور عثمانی رفت.

سید جمال الدین افغانی در تاریخ 19 حوت 1275 ه ق مصادف با 1314 ه ش پس از گذشت چهار سال از ورودش به مرکز خلافت عثمانی و تلاش فراوان در این کشور جهت ایجاد اتحاد اسلامی با دسیسه سلطان عبدالحمید پادشاه عثمانی مسموم شد و یا به علت مریضی سرطان وفات کرد.

پیکر پاک وی با احترام فراوان مردم ترکیه در شهر استانبول ترکیه دفن شد و بعد ها در سال 1323 ه ش جسد وی را از ترکیه به کابل انتقال دادند و در محوطه دانشگاه فعلی کابل به خاک سپردند.

سید جمال الدین افغان دارای مفکوره فراگیر و جهان شمول در اندیشه نظام سیاسی اسلام بود که خاستگاه و خیزشگاه بسیاری از نحله های رفرمیزم اسلامی به او منتسب و ناشی از افکار اوست.

به باور برخی از روشنفکران اسلامی و دانشجویان ، راه وی راه استبداد و استعمار پذیری بوده و باید ادامه پیدا کند، در غرب نکات منفی وجود ندارد بلکه نکات مثبتی هم وجود دارد که باید به شکل درست شناخته شود و باید جنبه ها ی خوب آن دریافت شود چنانچه سید جمال الدین می گفت: باید علم و تکنالوژی غرب را آموخت و از آن در ترقی و پیشرفت کشورهای اسلامی استفاده کرد.

اندیشه ناشناخته سید جمال برخاسته از شاخص های بارزی است که استبداد ستیزی، اصلاح تفکر دینی، همگرایی و پیوستگی اسلامی مبارزه با دگم اندیشی و جزم گرایی و تلاش برای آگاه سازی مردم نشانه های عناوینی است که سید جمال الدین و نگرش او،در حد یک نقشه راه، فرا راه ما قرار دارد.

سید جمال الدین افغانی مبدا تقویم اسلام گرایی جدید است و وظیفه هر مسلمان و هر افغانی است تا با پرداختن به اندیشه و راه سید جمال الدین، آرا و اندیشه وی را کاربردی بسازد.

مرجع : خبرگزاری صدای  افغان – کابل

خاطرات سفر اندجان زادگاه ظهیر الدین محمد بابر

   شاعرپراستعداد، دانشمند ورزیدهٔ ادبیاتشناس و بابر شناس استاد برهان الدین نامق قسمت اعظم حیات خود را وقف اعتلای فرهنگ پر بار و معرفی تاریخ دیرین پر افتخار تورکان افغانستان نموده، خدمات بزرگ و فراموش ناشدنی درین عرصه انجام داده است. ترجمه، تحقیق و نگارش «تاریخ ادبیات تورکی اوزبیکی» اثر پروفیسور نتن ملله یف در سه جلد قطور (1200 صفحه)، ترجمه، تحقیق و نگارش اثر واحد عبدالله یف با عین نام به صفت جلد چهارم آن (در474 صفحه)، ترجمهٔ رمان تاریخی «یولدوزلی تونلر»(شبهای پر ستاره) اثر رمان نویس معروف اوزبیکستان شادروان پیریمقل قادروف (در 885 صفحه) از تورکی اوزبیکی به زبان دری، در قطار سایر آثار ارزندهٔ او اعم از تالیف و ترجمه، خدمات بزرگ و ماندگاری است که در اعتلای سطح دانش وآشنایی با زبان و ادبیات اوزبیکی نسل نو ما نقش بزرگ و فراموش ناشدنی دارد.

چندی قبل استاد نامق بنا به دعوت ذاکرجان مشربوف رئیس بنیاد بین المللی بابر برای اشتراک درسیمینار جهانی زیر عنوان «نقش بابر در فرهنگ جهان» منعقدهٔ اندجان دعوت شده، با مقاله ای تحت عنوان «ویژه گی های خاص شخصیت بابر» درکنفرانس مذکور اشتراک ورزیده بود. ادامه خواندن خاطرات سفر اندجان زادگاه ظهیر الدین محمد بابر

نظر پروفیسور داکتر عبدالواسـع لـطیـفی در بـاره کتاب ( بگرام ) اثر ماندگار شادروان استاداحـمـدعلی کهزاد

    آغاز گر این  نقد ونظر شعر یست٬ از استاد محمد یوسف  کهزاد  است.       گوش کن ای جان من تااین سخن یادت نره

      قصۀ تاریخ این خاک کهن یادت نره

      داستان رادمردان وطن یادت نره                          (استادمحمد یوسف کهزاد)

وقتی این کتاب عالیمقدار ازطریق مراسلۀ دوست دوراز دید ونزدیک به دل، آقای فضل الرحمن فاضل، سفیرافغانستان درمصر بدستم رسید، یادم آمد از شناسایی کهن زمان خانوادۀ فرزانه ودانشمند کهزاد وشخصیتهای روشنگر و برازندۀ آن چون مرحوم استاداحمدعلی کهزاد، نویسنده، مورخ وباستان شناس

 وطن٬ دوست پدرم مرحوم  عبدالباقی  لطیفی در  انجمن ادبی کابل ، مرحوم محمدنبی کهزاد استاد مضمون جغرافیه ام درمکتب عالی استقلال که به لسان فرانسوی تدریس میکرد، محترم محمدیوسف کهزاد، دوست هم قلم برادرم عبدالتواب لطیفی درتهیۀ درامه های انتباهی وبالاخیربانوی سخنسرا خانم ذکیه کهزاد که بسی سالها قبل زندگینامۀ پرتصویر عم مرحومم استادعبدالرشید لطیفی را ازطریق امواج رادیوافغانستان، باگفتار وشیوۀ ممتازخود پخش نمود، ودرهمین اواخر منحیث یک بانوی فرزانۀ فرهنگی به افغان اکادمی دعوت گردید، ومن یک جلد دکشنری انگلیسیفارسی دری تألیف خودم رابرایش تحفه دادم. ادامه خواندن نظر پروفیسور داکتر عبدالواسـع لـطیـفی در بـاره کتاب ( بگرام ) اثر ماندگار شادروان استاداحـمـدعلی کهزاد

پاسخ استاد وحید قاسمی در مـورد فعالیت هایش دربرنامه ستاره افغان

    دوستان گرانقدر سلام 
برخی از عزیزان راجع به برنامه ستاره افغان پرسش های زیادی را مطرح نموده اند تا من برایشان پاسخ بدهم.
من ازچگونگی برنامه امسال کوچکترین اطلاعی ندارمهمکاری من با تلویزیون طلوع و موبی گروپ در ماه جون 2017 به پایان رسید ودر آنوقت لازم ندیدم این موضوع را با دوستان شریک سازم ولی برای جواب دادن به پرسش های شما ناگزیرم تا بعضی از گفتنی ها را با شما عزیزان شریک سازم :  ادامه خواندن پاسخ استاد وحید قاسمی در مـورد فعالیت هایش دربرنامه ستاره افغان

جشن نوروزی و شور وهلهلۀ بهاری بر همگان مبارک باد. نوروز باهیچ دینی پیوند ندارد و اما پیوندی استوار با انسان، تاریخ و طبیعت دارد : مـهـرالـدیـن مشـهیـد

نوروز آغاز شگوفایی ها و شگفتن ها و نماد اهورامزدایی و دگرگونی های ژرف در طبیعت است که پیام آور همدلی و هم آمیزی انسان و طبیعت بوده و جهان وارد یک تحول بزرگ می شود. روح شادی و طراوت در هستی می دمد و بساط سرد و خستۀ زمستانی را یک سره جمع می کند، روح شادی و طراوت را در هستی می دمد و نفخ امید های تازه را در صور زنده گی می وزد. نوزوز ابعاد و سیمای گوناگون دارد و یا به تعبیری یک سکه در دو روی است که  در یک چهره نماد اسطوره یی و در روی دیگر نماد تاریخی دارد؛ اما هرچه باشد، این مسافر سبزپوش که از آنسوی تاریخ آمده است و با همین قبای سبز اش به مثابۀ سنگی شناور تاآنسوی تاریخ استوار منزل می زند و هرگز فتوا های خس و خاشاک گونه،  سیر سیلاب آسای آن را  مانع نمی شود؛ برعکس این مسافر کهنسال تاریخ هر از گاهی بر فراز اسطوره های بلند قامت آرایی می کند. اسطوره ها در اصل حقایق ماندگار و رویا های مینوی بشر در بستر تاریخ بشری اند که جهت های عملی پیدا نکرده اند و به گونۀ رویا ها در سیمای اسطوره ها در دل تاریخ  رسوب کرده اند. اسطوره ها  را سرگذشتی مینوی یا بهشتی می خوانند که ارایه کنندۀ عمل، عقیده و پدیده های طبیعی است بخشی از آنها از روایت ها گرفته شده و با آیین وعقیدۀ دینی پیوند ناگسستنی دارد. در اصل اسطوره سخن از این دارد که  چگونه پدییده یی ظهور می کند و به هستی خود ادامه می دهد. ادامه خواندن جشن نوروزی و شور وهلهلۀ بهاری بر همگان مبارک باد. نوروز باهیچ دینی پیوند ندارد و اما پیوندی استوار با انسان، تاریخ و طبیعت دارد : مـهـرالـدیـن مشـهیـد

میـترهـای انـالـوگ و رهبـران مـونـولـوگ : پـرتـو نـادری

دروازۀ کوچه تک تک شد، تا خواستم برخیزم که دیگر باره کوبیده شد، با شتاب برامدم، دیدم برقی بود. میترسیاه برق در دستش.
گفتم: خیریت!
گفت: خیر خیریت، این میتر از شماست .
گفتم: چرا آن را کندید؟
گفت: باید ببرید به آمریت برق تا برای تان میتر دیجیتال بدهند!
گفتم: مگر این را چه شده است؟
گفت: نسل میترهای انالوگ دیگر به پایان رسیده و باید با میترهای دیجیتال عوض شوند.                                      نظام برق رسانی عوض شده، دیگر این میترها از شبکههای برق رسانی بیرون میشوند.                                 گاهی بیشتر از مصرف برق گردش میکنند و گاهی هم کمتر. گاهی مانند یک سنگ‌ پشت تنبل میشوند و گاهی هم مانند یک اسب میدوند!
ادامه خواندن میـترهـای انـالـوگ و رهبـران مـونـولـوگ : پـرتـو نـادری

هموطن !
اینجا ابوریحان بیرونی دانشمند بزرگ شرق خوابیده است : اسعمیل فروغی

   

آری ، این آرامگاه ابوریحان بیرونی دانشمند نامدار ما درشهرغزنی است که جهان دانش و خِرَد به نامش افتخارنموده ، آثارواندوخته های او دربسیاری دانشگاه ها و مراکز آموزشی جهان تدریس میشود .
هرچند تاهنوزچندین بار پولهای گزافی بنام مُرَمَّت آبدات تاریخی و اعمار مرقد ابوریحان بیرونی نامدار گردآوری شده است ؛ اما متأسفانه از آرامگاه آبرومند هنوز خبری نیست .
کسی نیست از رهبران حکومت فاسد و مسوولین ناکاره ی وزارت اطلاعات و فرهنگ بپرسد که ، چرا از میلیارد ها پول سرازیر شده در کشور فقط چند هزار دالر آنرا صرف اعمار یک آرامگاه آبرومند برای این مرد اندیشه و خِرَد نمی نمایید ؟ چرا ؟
از مقایسه ی آرامگاه های مجلل قوماندانان و رهبران جنگ و جهاد با این مقبره ی محقرالبیرونی دانشمند ، باید عرق شرم از پیشانی مسوولان لافوک و گزافه گوی حکومت و مولتی میلیونرانِ راه خدا جاری شود .
ابوریحان بیرونی یکی از متفکران و دانشمندان شهیر شرق است که در سال 365 هجری برابربا 973 میلادی در قریه ای بنامبیرونبدنیا آمده و در دربارسلطان محمود غزنوی سِمَت وزیر مشاور را داشته است . بیرونی برعلوم متداول عصراش ریاضی ، فلسفه ، کیمیا ، ستاره شناسی ونجوم ، تاریخ ، انسان شناسی ، هند شناسی و فقه تسلط کامل داشته و با چند زبان مهم تکلم میکرد . از این دانشمند بزرگ که دانشمندان و دانشگاهیان کشورهای محتلف جهان ازجمله کشورهای غرب به نامش افتخارمینمایند ، 130 اثر مکتوب به یادگار مانده است . برخی پژوهشگران بیرونی را بزرگترین دانشمند مسلمان و فارسی زبان در تمام اعصار میدانند . بیرونی به اکتشافات و اختراعاتی هم دست زده است که در تاریخ از اهمیت خاصی برخوردار میباشد .
باساس اهمیتی که ابوریحان بیرونی در جهان خِرَد و دانش دارد ، هم اکنون تندیس بزرگ او درکنارتندیس های بزرگِ سه خردمند دیگرفرهنگِ گشن بیخ ما ( ابوعلی ابن سینای بلخی ، ذکریای رازی و خیام نیشاپوری ) در برابرمقرسازمان ملل درشهر وین با عظمت و شکوه قد برافراشته و روزانه توجه هزاران علاقمند دانش و خرد را بسوی خود جلب نموده اند
ادامه خواندن هموطن !
اینجا ابوریحان بیرونی دانشمند بزرگ شرق خوابیده است : اسعمیل فروغی

دشمن اگر قویست نگهبان قوی تر است: عبدالرحمن پژواک از کتاب بانوی بـلـخ

دشمن اگر قویست نگهبان قوی تر است

این ابرها که می نگرم آسمان کیست؟

اندر ورای ابر نهان اختران کیست؟

این دودهای تیره که در باغ شد بلند

از شاخسار سوخته و آشیان کیست؟ ادامه خواندن دشمن اگر قویست نگهبان قوی تر است: عبدالرحمن پژواک از کتاب بانوی بـلـخ

دو شاهد خاموش ۱۷ سال در سوگ نبود شامامه و سلسال: شادروان پوهاند عبدالاحمد جـاویـد

 

 

 

 

در سالگرد انهدام مجسمههای بامیان در ماه مارچ 2001 به وسیله گروه متحجر طالبان، تاری خوارهدوشاهد خاموشنوشته زیبای استاد زندهیاد پوهاند عبدالاحمد جاوید را باید بارها و بارها خواند و خاموشخانه ذهن خویشتن را با طنین ارجناک نفسهای داغ بینش استاد عطرآگین ساخت، با بالهای زرین و رؤیایی این کبوترنامه به منقار روایت، چندینسده به عقب رفت و به درههای سرسبز بامیان باستان و شهرغلغله سیر و سفرکرد، در آب بند امیر دست و روی تازه نمود و در جشن با شکوه عروسی شامامه و سلسال شرکت کرد. باید از خمیر، گل و سنگ این نوشته ماندگار دگر باره در بامیانهای ذهن و ضمیر خویش چنان شامامه و سلسالی بتراشیم، که هیچ اهریمن بدآهنگی را بدان راهی نباشد و هیچ طالب بدسگالی را بدان چنگ و دندانی نرسد. ادامه خواندن دو شاهد خاموش ۱۷ سال در سوگ نبود شامامه و سلسال: شادروان پوهاند عبدالاحمد جـاویـد

بیـا که بریـم بـمـزار ملا مـحمـدجان : ارسالی زلـمـی رزمـی ٬ برگرفته شده از سایت خبر گزاری فارس افغانستان

 مطلع آهنگی قدیمی کشور ماست که بارها با صدای آوازخوانان متعددی مثل:
خانم سلما، خانم مهوش، مرحوم ساربان، استادهماهنگ و دیگران، 
همچنان آوازخوانان ایرانی خانم پوران، فتانه ، محمد اصفهانی، کیانوش شیرازی
و همچنان سامی یوسف آوازخوان معروف انگلیسی و غیره شنیده اید.
آنچه را که نشنیده و یا کمترشنیده اید همین آهنگ با صدای مرحوم استادغلام حسین پدر مرحوم استادسرآهنگ است که نخستین بار درسال(1288 خورشیدی) یعنی یکصد و نه سال قبل از امروزدرشهرکلکته هندوستان اجرا گردیده:
بیائید این آهنگ قدیمی کشور را با هم بشنویم:
http://af.farsnews.com/multimedia/video/13940816000317

د بشر سعادت په څه کې دی؟ لیکوال : دکتور محمد سعید «سعید افغانی »

 ګران لوستونکي به د دې پوښتنې د ځواب د پاره هریو ځانله څه په خیال کښې لري.
هو: د پوهانو فکر یو وخت داسې مرتبې ته رسیـږي چه واړه واړه شیانو ته اهمیت نه ورکوي او په تدریجي صورت سره د کور ځېنې کلي ته اود کلي ځېنې قرئې ته اود قرئې ځېنې علاقې ته او د علاقې ځېنی سمت ته اود سمت ځېنې مملکت او وطن ته اود وطن ځېنې نړۍ او دنیا ته د فکر وړانگې او پلوشې خپروي او د دنیا اصلاح، اتحاد، ترقي او آرامي د نظر لاندې راولي.
دارنگه افکار د هغو اشخاصو په نصیب کیږي کوم چه د دوی اصلاحي سیر او حرکت ځېنې د ښې تربیې په مرسته مخ په انسانیت روان وي.
 ادامه خواندن د بشر سعادت په څه کې دی؟ لیکوال : دکتور محمد سعید «سعید افغانی »