در این تردیدی نیست که مفهوم جمهوریت پس از معرفی آن در کتاب” جمهوریت افلاطون” از طلایی ترین اندیشه های انسانی در روم باستان است. اندیشه ء جمهوریت که از ایده آل های افلاطون به شمار می رود. پیش از آنکه در روم باستان به ثمر بنشیند. اضافه تر از هزارسال در اسارت کلیسا زیر پوشش دین باقی ماند و ارزش های مردم سالاری بیش از هزار سال ناشگفته باقی ماند تا آنکه رونسانس در نتیجهء قربانی های کالون و لوتر نفخ تازه به جامعهء اروپا زد و جمهوریت امروزین محصول مبارزات پیهم اروپایی ها است که پس از انقلاب صنعتی در بریتانیا و وقوع بزرگ ترین انقلاب اجتماعی فرانسه انسان به آزادی های حقوق بشری رسید و با نشر کتاب های ” قرار داد اجتماعی” روسو و ” روح القوانین” منتتسکو، تفکیک قوای سه گانه و حدود و استقلال این سه قوا روشن شد که تحول بزرگی در راستای تکامل دموکراسی بود.
مردم افغانستان مانند سایر ملت های سرفراز گیتی در طول تاریخ رنج های بی پایان را با دل و جان و با شجاعت تمام پذیرا شده، عاشقانه و بی هراس با دشواری ها مبارزه کرده و هیچ گاهی زنجیر اسارت بیگانه ها را نپذیرفته اند. درست این شعر اقبال لاهوری ” رفتن به پای مردم بیگانه در بهشت – حقا که با عقوبت دوزخ برابر است” هر از گاهی الگوی زنده گی مردم ما بوده و جان های شیرین شان را در راه ء دفاع از مردم و کشور خود فدا کرده اند. چنانکه پایمردی و صداقت مردم ما نصب العینی برای بازمانده گان و وابسته گان آنان و مایه ء مباهات و افتخارات بزرگ خانواده گی و اجتماعی و تاریخی آنان بوده است. مردم زمانی به این پایمردی های خود بیش
چگونه شده است که یک ویروس کوچک به نام گوید ۱۹ جهان بشریت را به چالش کشیده، دنیای فناوری را به مبارزه طلبیده و معادله ء زورگویی ها و قدرت آرایی ها را سخت به چالش کشیده است. نظام اقتصادی جهان را به رکود تهدید کرده، میلیون ها انسان را بیکار هزاران چرخ دستگاه های تولیدی را متوقف گردانیده است. چنانکه گفته می شود، جهان به اختلال مالی بیشتر از ۲۸۰ میلیارد دالر رو به رو شده است. رسانه ها از بیکار شدن ۵۰ میلیون کارگر در هند و ۶ میلیون گارگر در امریکا خبر داده اند.
تکانه های اقتصادی این ویروس که تازه آغاز شده، بیشتر از آن است که جهان انتظارش را دارد. کشور ها مبالغ هنگفتی را برای مبارزه با آن اختصاص داده اند و سازمان صحی جهان تا حالا ۲۰میلیارد دالر را برای مهار این ویروس در نظر گرفته است. آگاهان از موج سنگین تکان های اقتصادی ناشی از این ویروس خبر می دهند که به مراتب بزرگ تر از رکود سال های ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ است.
هرچند ویروس کرونا یک ویروس صعب العلاج و کشنده است و به گونهء بی رحمانه ای زنده گی انسان ها را میگیرد و اما در عین حال درس های آموختنی نیز دارد که انسانیت خفته را بیدار و وجدان های ستمگران و غفلت زده گان را سخت تنبیه می کند. این ویروس که در عین قصی القلبی خود نام مردم سالار یا دموکرات را به خود گرفته است. شاه و گدا و ثروتمند و فقیر را یک سان مورد حمله قرار می دهد. هرچند این ویروس بر همه یکسان حمله می کند و اما حملهء آن به ستمگران تاریخ و پادو های آنان در شرق و غرب و شمال و جنوب جهان یک پیام آشکار و واقعی دارد که برای آنان می آموزد که هرچند خانهء ظلم دیر یا زود ویران است و اما این ویروس بر انتظار بشریت پایان داد و چنان بر فرق غفلت زدهء آنان سخت کوبید که مرگ حتمی را در پیش چشمان شان تجسم عینی بخشید و به تعبیری پوچی زنده گی را برای آنانی ثابت کرد که به بهانه ء بی معنا بودن زنده گی، چشمان خویش را در برابر داد و حق انسان
این پرسش در ذهن همه خطور می کند که چرا ویروس کرونا نخست دست ها را مورد حمله قرار می دهد و بعد ارزش های فرهنگی و تمدنی و مراکز اقتصادی و اجتماعی و بالاخره تمام مراکز عبادی و سباسی را تهی از عبادت کننده گان و سیاست کننده گان نموده است. در هر یک از این هاراز های های ناگفته ای وجود دارد که مصداق این سخن” همه عالم را سری است و اما در ورای آن است سر دیگر” قبل از آن که به موضوع پرداخته شود و باید اندکی از راز حمله این ویروس بر دست ها پرده بردارم. این ویروس در واقع به گونه نمادین مرکز و عامل اصلی قدرت و نیروی انسانی را مورد حمله قرار می دهد که عامل و علت اصلی جنایت ها و خون ریزی ها و غارت ها و فساد و اختلاس و زنباره گی و ده ها جنایت و خیانت دیگر است. این حمله درواقع حمله بر محراق نیروی انسان هایی است که با دستان خود جنایت های بزرگ بشری را مرتکب می شوند و از کران تا کران جهان از افغانستان تا عراق و سوریه و لبنان و لیبی و … دست به جنایت زده اند و هزاران کودک و زن بیگناه را کشته اند و تمامی آثار فرهنگی و تمدنی آنها را نابود کرده اند و آنان را به سیاه روزی کشانده اند.
پیش از وارد شدن به تعریف سیاست و بررسی علم سیاست، به تاریخچه پیدایش تفکر سیاسی و علم سیاست اشاره می کنم. تفکر سیاسی در عهد باستان از یونان آغاز شد و بیش از دو هزار و پانصد سال قدامت دارد. اما علم سیاست؛ از قدامت تاریخی زیادی برخوردار نیست. علم سیاست به عنوان یک رشته آموزشی عالی، تا حدی نو است و طی صد سال گذشته رشد یافته است. در گذشته مردم به امور عمومی نقشی نداشتند و مانند امروز به سیاست و نظریه پردازی سیاسی نیز چندان نمی پرداختند. سیاست در اختیار شهریاران، سیاستمداران و فیلسوفان قرار داشت. با پیدایش دمکراسی نو و ناسیونالیسم، سیاست از انحصار شهریاران، فیلسوفان بیرون و سیاست به عنوان یک امر همگانی تبدیل شد. از سویی هم گسترش آموزش و پرورش نیز به رشد فزایندۀ آگاهی سیاسی مردم کمک کرد و از این رهگذر مردم روز به روز بیشتر در جریانهای سیاسی شرکت کردند. احزاب و نهادهای سیاسی از نظر کمی، رشد قابل ملاحظه ی یافتند. گروه های سازمان یافته و احزاب سیاسی هر کدام در تلاش افتادند تا بر جریانها و فعالیت های سیاسی در جامعه اثر گذار باشند.
این اعلامیه از ناتوانی غنی و عبدالله ابراز ناامیدی کرده و آن را در مخالفت با اهداف مشترک دو کشور و تهدید مستقیم به منافع ملی امریکا خوانده است و از آن به عنوان بی احترامی و وارد شدن صدمه به روابط دو کشور و همکاران ائتلاف که جان ها و دارایی شان را در ساختن آینده برای این کشور قربانی کرده اند، یادآوری کرده است. و در ضمن این اعلامیه به کاهش یک میلیارد دالر کمک های امریکا به افغانستان در سال روان و همچنان بازنگری تمام برنامه ها و پروژه های امریکا در افغانستان را تا تشخیص کاهش بیشتر و بازنگری تعهدات آن در نشست های آیندۀ دونر ها به افغانستان، اشاره کرده است. این اعلامیه هم چنان گفته است:”ما این را به رهبری واضح ساختیم که ما عملیات های امنیتی را که تحرک سیاسی دارند پشتیبانی نمی کنیم و نیز از رهبران سیاسی که این گونه عملیات ها را فرمان می دهند یا آنانی که از آن دفاع می کنند یا از حکومت موازی پشتیبانی می کنند، حمایت نمی کنیم.”
اشرف غنی و عبدالله
این در حالی است که رهبران ملی دنبال اهداف کلان ملی اند و از مانور در محور های کوچک قومی احتراز کرده و به ارزش های کلان باورمند هستند. این گونه رهبران بوده که به تدریج به شخصیت های فراملی بدل می شوند و در ردیف شخصیت هایی چون گاندی ها، ماندیلا ها و مهاتیر محمد ها و … قرار می گیرند و شخصیت های شان به الگو های جهانی بدل می شوند. با تاسف که در میان رهبران جهادی و سیاسی افغانستان با وجود بیش از چهل سال جنگ و ناامنی در موجی از تهاجم شوروی و امریکا کسی نتوانست، بحیث شخصیت محوری و فراقومی و فراگروهی اعتماد مردم افغانستان را به خود جلب کند.
نوروز که جلوهء اهورامزدایی دارد و با جشن مهرگان هم آویز است، برابر است به روز اول حمل یعنی لحظات آغازین رستاخیز طبیعت و دگرکونی های شگفت انگیز در زمین خدا و شگوفایی شور آفرین و وجد گستر در آن که وجب وجب آن دگرکون پذیری های سودمند را برای رهایی و رستگاری انسان به نمایش می گذارد. نوروز برابر به جشن مهرگان و سرآغاز یک انقلاب جدید و تکان تازه در هستی برای بازآفرینی های بکر و تبدیل کردن زمین به سرسبزی و دمیدن صور حیات در روح خشک زمین است. این روز باستانی در کشور ما پیشینهء چندین هزار ساله دارد و از آن روز آغاز شده که زنده گی در این سرزمین گل کرده است. در طول تاریخ اقوام آریایی و حتا غیر آربایی در این سرزمین از این روز بزرگداشت به عمل آورده اند و با رقص ها و پایکوبی ها از آن نقدیر به عمل آورده اند. این روز روز خدا است مانند هر روز دیگر که خدا از آن ” کل یوما هو فی شان ” یاذ کرده است . بنا بر این اطلاق اسلام و غیر اسلامی کردن به این روز دلالت به خفت عقلی می کند؛ ریرا این روز ریشه در فرهنگ چندین ساله دارد و در فرهنگ های گوناگون از اوستایی تا زروشنی، بودایی، برهمنی و بالاخره اسلامی رسوب کرده نا به زمان ما رسیده است. فقهای آگاه از این روز قدر کرده و از حرمت آن سخن نگفته اند
در این تردیدی نیست که جهان آفرینش بس مرموز و پر اسرار است که بشر هنوز نتوانسته به دست کمی از این اسرار پیچ در پیچ آگاهی پیدا کند. یکی از دلایل غامض بودن هستی و انسان و آفرینش بوده که عرفای بزرگ پای عقل را برای رسیدن به درک نهایی هستی و انسان چوبین خوانده است. چنانکه مولانا بزرگ بلخی در این باره به تفصیل سخن رانده است و این سخن عرفا در واقع انکار عقل نیست؛ بلکه اشاره به ناتوانی عقل است که شناخت هایش کامل و تمام نه؛ بل ناقص و حنا زیان بار است. آنچه تا کنون بشر کشف و اختراع کرده است، هرچند گرهی از دشواری های بشری را گشوده و اما در برابر آن دشواری های افزون تری برای بشریت برجا مانده اند.
نوروز نماد درخشش نور بر ظلمت و تجلی انکار ناپذیر فیض الهی در آفاق است که در یک رستاخیز پرجنب و جوش طبیعت را به جنبش و تحول تازه می آورد، رسم تحول پذیری را برای بشریت به ارمغان آورده و برای انسان های ظالم و ستمگر و فرعونیان تاریخ می فهماند که بساط ظلم و ستم و فساد و سایر زشتی ها پایدار نیست و دگرگونی اصل قانون خلقت و برخاسته از سنت الهی در هستی است. قوانین الهی در هستی که قرآن از آن به عنوان سنت الله یاد کرده است، به تمامی قوانین عام در هستی اطلاق می شود که بدون اراده و خواست انسان جاری و ساری است. از این رو دست انسان از مهار این قوانین کوتاه است و انسان جز تسلیمی و پذیرش آن راهء دیگری در پیش ندارد.
دراین تردیدی نیست که کرونا بحیث بیماری یک واقعیت است و حتا گفته می توان که بلای طبیعی و آسمانی است که هرچند قربانیان آن عام است و از همه گان چه قدرتمند و چه ثروتمند اند، یکسان قربانی می گیرد و اما بر فرق ستمگران تاریخ به مثابۀ رعد های کشنده و سنان های آتشین بیشتر می کوبد و غفلت زده گی و بی تفاوتی آنان را زیر پرسش برده و جباران تاریخ را تنبیه می کند تا بیش از این جهان را عرصۀ تاخت و تاز و مانور های سیاسی و اقتصادی و نظامی شان قرار ندهند. این به معنای انکار ویروس کرونا نیست و نمی توان از آن انکار کرد؛ زیرا این بیماری هر روز در سراسر جهان صدها قربانی می گیرد و به تعبیر این ویروس دموکرات است همگان را یک سان مورد حمله قرار می دهد. چنان رعب و وحشت را در سراسر جهان خلق کرده است که اثرات روانی آن کشنده تر از خود بیماری است.
ویروس کرونا و بسیح جهانیان و رویای احیای ارزش های مشترک بشری و همزیستی های مسالمت آمیز
ویروس کرونا با همه وحشتی که در جهان خلق کرده است و هر روز موج وحشت آن سنگین تر می شود و چون کابوسی بر روان انسان های روی زمین سایه افگنده است، اما این ویروس با همه بدی هایش یک پیام خوب دارد که نوعی نوع خواهی در انسان ها را بیدار کرده، بر میزان ارجگذاری به انسانیت افزوده است و بشریت را برای بازیافت یک سلسله ارزش های مشترک بشری نیز ناگزیر نموده است. تمدن مادی امروز نفخ بی باوری، یاس، دلزده گی و دلهره گی را در انسان ها می وزد و شور و هیجان انسانی را در آنان می کشد. حال امید آن می رود که ویروس کرونا موج تازه ای از نوع دوستی و انسانگرایی و انسانیت پروری را در جهان ایجاد کند و برغفلت زده گی های آنان غلبه کند و تحرک تازه ای را بیاغازد که بازدهی آن فرهنگ جدیدی باشد که ارزش های مشترک فرهنگ بشری در آن متجلی گردد و فصل تازه ای از همخوانی های میان فرهنگی میان ملت های شرق و غرب بوجود آید تا باشد که صور همزیستی و وحدت و همدلی ها جای دشمنی ها و کینه توزی ها و حق خواری ها و ستمگری ها و تمامیت خواهی ها را بگیرد.
سیاست های امریکا مانند سایر قدرت های استعمارگر و کشور های مهاجم هیچ گاهی در پیوند به کشور های تحت استعمار و مورد تهاجم شفاف نبوده و هر از گاهی چند پهلو و هزار لایه بوده است. دلیل آن آشکاراست، قدرت های مهاجم برای توجیۀ حضور خود ناگزیر اند تا نه تنها سیاست، بلکه تاریخ، فرهنگ و تمامی ارزش های یک ملت تحت تهاجم را مسخ و تحریف نماید تا تهاجم خود را بر آنان مشروعیت ببخشد و فرصت تیغ بیرون کردن از دمار آنان را بدست آورد. سیاست های امریکا در افغانستان پس حملۀ شوروی به افغانستان هر از گاهی دارای نوسان های شدید بوده است. هرگاه سیاست های امریکا در مورد افغانستان را پس از تهاجم شوروی از آغاز کودتای هفت ثور، از وارد معامله شدن امریکا با رژیم کودتایی کابل تا چرخش ۱۸۰ درجه ای آن به مخالفت با آن که با آمدن بریژنسکی به تورخم و سر دادن شعار الله اکبر و جهاد برضد حکومت تحت حمایت شوروی تا سرازیر شدن اسلحه و میلیون ها دالر به مجاهدین از طریق نظامیان پاکستان، پشت دادن امریکا با گروه های جهادی بعد از پیروزی آنان و نقش و روی آوری دوبارۀ آن در رابطه به ایجاد طالبان، مخالفت امریکا با طالبان پس از حادثۀ یازدهم سپتمبر و سرنگونی امارت طالبان و حمایت اش از حکومت های بعد از بن در کابل تا کنون پر از فراز و فرود و بازی های چند پهلوی پیدا و پنهان بوده است.
طالبان خدعه و فریب نه تنها با کفار، بلکه با مخالفان سیاسی شان را نیز یک امر شرعی دانسته و عمل به آن را بر خود مجاز می پندارند. باور های سلفی بر این گروه حکمروایی داشته است. این گروه هرچند خود را خوارج نمی خواند و اما آنان با نفی خوارج نخستین سخن از خوارج امروزین می زنند. آنان مدعی اند که خوارج نخستین حضرت علی و معاویه و حکمین آنان را تکفیر، گناۀ کبیره را کفر و مرتکب آن را کافر، منکر شفاعت در روز قیامت، منکر رویت خدا در روز قیامت، منکر رجم زانی، انکار از نماز خواندن در عقب غیر هم عقیدۀ شان و کشتن مسلمان را حلال و کشتن یهود و نصارا یا “اهل اوثان” را حرام می دانستند و اما خوارج امروز خود را باورمند به کتاب خدا و سنت رسول دانسته و جنگیدن با تمام نیرو های طاغوتی شرق و غرب، حمایت از جهاد در راۀ خدا، پشتیبانی از
نیاز پاسخ اعتراضی رهبران جهادی به سخنان اخیر جنرال پاکستانی
چند روز پیش زید حمید جنرال بازنشستۀ پاکستانی بازهم همچون جنراالان دیگر این کشورمانند، عبدالرحمان، صیاالحق، حمید گل، اسلم بیگ، کیانی و … سخنان ناشایسته و ضد انسانی و ضد اسلامی در مورد جهاد برحق مردم افغانستان گفت. این جنرال گستاخ و بی باک با زیر پای نهادن تمامی اصول و موازین انسانی و اسلامی و روابط همسایگی و پیشینۀ تاریخی و فرهنگی و دست رد گذاشتن بر جهاد مقدس مردم افغانستان، تمامی شجاعت و پایداری و جان بازی های میهنی و دینی مجاهدین جان برکف افغانستان در زمان تهاجم شوروی را زیر پرسش برد و تمامی حماسه ها و دلاوری های بی مانند مردم افغانستان را قربانی مداخله و تجاوز پاکستان در امور افغانستان نمود.
ترامپ با عساکر امریکایی در بگرام – کابل و اشرف غنی
در این روز ها افغانستان روز های دشوار و آزمونی را پشت سر می گذارد و بیشترین بار این نگرانی ها را مردم افغانستان با گوشت و پوست خود احساس می کنند. مردم چنان خود را تنها وبی امان یافته اند که ممکن در تاریخ افغانستان بی پیشینه باشد. زمامداران و سیاستگران سرگرم جنگ قدرت، بی توجه به رنج و غم مردم مانند قوچ های مست سرگرم بدست آوردن قدرت و پیشی گرفتن از یکدیگر اند. از سویی هم بیماری کرونا مانند افعی برای بلعیدن انسان های مظلوم این سرزمین زبانه کشیده است و از سوی دیگر فقر، بیکاری و بدروزگاری بدتر از هر زمانی دامنگیر این ملت مظلوم شده است.
امضای توافقنامۀ صلح به بهای غیابت حکومت و مردم افغانستان
بدون تردید روز نهم حوت برای مردم افغانستان یک روز سرنوشت ساز بود و مردم افغانستان بی صبرانه منتظر امضای توافق نامۀ صلح میان امریکا و طالبان بودند تا آنکه توافقنامۀ صلح شام شنبه ۲۷ فروری ۲۰۱۹ برابر به ۹حوت ۱۳۹۸ پس از هژده ماه گفت و گو های نفس گیر میان هیأت امریکایی به رهبری خلیل زاد نمایندۀ ویژه وزارت خارجۀ امریکا در امور صلح افغانستان و هیأت طالبان به رهبری ملابرادر در حضور بیش از ۳۰ کشور سازمان های جهانی در قطر امضا شد. در پای این توافقامه از سوی امریکا زلمی خلیل زاد و از سوی طالبان هم ملابرادرامضا کرد. هرچند قرار بود که وزیر خارجۀ امریکا این معاهده را امضا کند و اما بعدتر تصمیم امریکا تغییر کرد و کاخ سفید در یک اعلامیه گفت که پمپئو وزیر خارجۀ امریکا به حیثت شاهد در قطر حضور خواهد داشت. هرچند ۶ نفر نماینده از سوی کابل به قطر فرستاده شده، اما در این نشست حضور نخواهند داشت. اما طالبان گفته اند که این هیات را دعوت نکرده اند. هرگاه این هیأت فراخ تر از دایرهء حکومت می بود و از سوی طالبان پذیرفته می شد. این می توانست به اعتبار حکومت و گروه ها و مردم افغانستان می افزود. شاید این تفاوت دیدگاه ها بود که ملابرادر در زمان امضای توافقنامه از تشکیل حکومت اسلامی گپ زد و مشاور امنیت ملی از ماده های این معاهده یادآور شد که حکومت افغانستان مخالف آن است و گفت، این موارد در جریان گفت و گو های بین الافغانی حل می شود.از این گفته ها معلوم می شود که هنوز برای رسیدن به صلح عبور از هفتاد خوان رستم نیاز است.
امضا کنندگان ملا برادر و خلیلزاد
هژده سال پیشتر از امروز ملاعمر رهبر پیشین طالبان گفته بود که جنگ را امریکا آغاز کرده و ما پایانش می دهیم. با امضای توافقنامهء صلح بوسیلهء امریکا و طالبان چقدر این سخن حقیقت پیدا کرده است. امریکا پس از آن حاضر به امضای معاهده با طالبان شد که در جنگ با این گروه شانس پیروزی خود را از دست داد. امضای این توافقنامه برحضور طولانی امریکا در افغانستان نقطۀ پایان می گذارد و نیرو های امریکایی مرحله به مرحله افغانستان را ترک خواهند کرد.
ضرورت روی آوری زمامداران و سیاستگران ما به غار حرای تاریخ
اوضاع کشور خیلی حساس است و بر رهبران و سیاستگران کشور است که از اتخاذ تصمیم های شتاب زده ویک جانبه خود داری کنند و کشور را بیش از این به پرتگاهی نیفگنند که فاجعۀ آن غیرقابل مهار باشد. آنانی که برای منافع شخصی و قومی و گروهی خود می خواهند، کشور را به سوی سرنوشت خونینی ببرند که مهار آن ناممکن و پرداختن بهای آن ناممکن خواهد بود. حال زمان دوراندیشی است و تدبر و تانی و درجۀ وطن دوستی و میهن دوستی و مردم داری و ملت پروری مشروعیت خود را از منافع ملی و اقتدار ملی می گیرد.
این حالت حساس کنونی ایجاب می کند که رهبران و سیاست گران کشور چشم بسته و کورکورانه عمل نکنند و در اتخاذ تصمیم شان ملی و مردمی عمل کنند تا نشود که فریب حرف ها و سخنان عده ای افراد ناعاقبت اندیش و احساساتی و سادیست را بخورند و کشتی افتاده در توفان کشور را در گل بنشانند و آنگاه با تماشای سیاه کاری های شان ابراز ندامت کنند و در آتش آن بسوزند. آنگاه نه تنها این گفته”خود کرده را نه درد است و نه درمان” مصداق حال شان خواهد بود که نخستین طعمۀ این آتش نیز قرار خواهند گرفت. رهبران و سیاستگران کشور بدانند که افغانستان روز های سخت و دشواری را پشت سر می گذارد و این ها که با تصمیم های عجولانۀ شان تا امروز کمر این ملت پرغرور را شکسته اند و قامت های استوار آنان را به زمین زده اند، باید بدانند؛ آنگاه که ” کارد به استخوان رسید” حوصلۀ مردم پایان خواهد یافت و کار از کار و از تدبیر خواهد گذشت.
در قرآن واژگان متعدد ناظر به موضوع حكومت، بكار رفته مانند امامت، خلافت، مُلك، ولایت، اولوالامر، حُكْم و بیعت [۲۴] در قرآن، خداوند مالك و فرمانرواى آسمانها و زمین [۲۵] تنها حاكم واقعى و سرپرست مؤمنان خوانده شده [۲۶] و اوست كه مُلك و فرمانروایى را به اراده خود به افراد معین میدهد یا از آنها بازمیستاند.[۲۷]
با توجه به آیات بالا شماری بدین باور اند که پایۀ حکومت پیامبر اعتقادی بود و نه سیاسی و قومی و هدف از دفاع ارزش های اعتقادی و پاسدارای از آن بود. پس از رحلت پیامبر شماری بدین باور اند که او علی را جانشین خود تعیین کرد و اما عده ای در عدهاى در سقیفه بنیساعده گرد آمدند و با حضرت ابوبكر به عنوان جانشین پیامبر بیعت كردند. ابوبکر هم در هنگام مرگ عمر بن خطاب را جانشین خود تعیین کرد. خلیفه دوم پس از ده سال حكمرانى، امر خلافت را به شورایى خاص واگذار كرد كه حاصل آن خلافت حضرت عثمان بن عفان بود.
هر نظام سیاسی دارای ارکان است و آگاهی، آزادی و عدالت از اصول دموکراسی به شمار می رود. باید متذکر شد که دموکراسی یک اسم با مسما است و معنای حکومت مردم بر مردم را دارد. در نظام دموکراسی های ریاستی یا متمرکز مثل افغانستان رییس جمهور و در نظام های صداراتی یا غیر متمرکز مثل هند و پاکستان نخست وزیر بوسیلهء مردم انتخاب می شوند. این انتخاب آگاهانه، آزادانه و بر بنیاد عدالت انجام می شود. در این نظام ها در واقع ربیس جمهور یا نخست وزیر که در یک انتخابات شفاف، آزادانه، آگاهانه و عادلانه برگزیده میشوند، خدمتگار مردم اند و در اصل ارادهء مردم را تمثیل می کنند.
امضای توافقنامه با طالبان و افگندن توپ صلح در پای حکومت و گروه های سیاسی
زلمی خلیلزاد نمایندۀ خاص امریکا در روند صلح افغانستان در ماۀ اسد سال ۱۳۹۷برای نخستین بار به هدف پایان جنگ افغانستان با هیأت طالبان به رهبری استانکزی در دوحه دیدار به عمل آورد. اکنون که از آن روز ۱۱ ماه و ۲۱ روز سپری شده است و تا کنون هیآت های امریکایی و طالبان یازده بار با هم گفت و گو کرده اند. هدف این گفت و گو ها پایان جنگ نوزده سالۀ امریکا با طالبان خوانده شده است. اجندای این گفت و گو ها از همان آغاز موضوعاتی مانند، چگونگی خروج نظامیان خارجی از افغانستان، استفاده نشدن خاک افغانستان بر ضد امریکا، گفتگو های بین الافغانی و آتش بس تشکیل می داد.
تطمیع و وعده بدترین ابزار برای ذبح زمامداران و سیاستگران
مشید
در این تردیدی نیست که بازی های استخباراتی گاهی خطرناک تر و حتا کشنده تر از بازی های سیاسی هستند، تطمیع و وعده بدترین ابزار برای ذبح زمامداران و سیاستگران کشور های جهان سوم و بویژه کشور ما بوده است. به تعبیری دیگر می توان آن را برمصداق ” حلال کردن زمامداران و سیاستگران با پنبه” تلقی کرد. با تاسف که بسیاری زمامداران و سیاستگران جهان سومی و بویژه زمامداران و سیاستگران کشور ما به گونۀ بیرحمانه ای قربانی بازی های سیاسی و استخباراتی شده اند که در این بازی ها تطمیع و وعده دو حربه ای بوده اند که کمر بزرگ ترین رهبران و سیاستگران را شکسته است. این ابزار حتا عزم فولادین آنانی را به چالش کشیده است که هوای رهایی از نفوذ استخباراتی و سیاسی به هدف خدمتگذاری با مردم در کله های شان موج می زند. بسیاری سیاستگران در جهان سوم به بدترین حالی قربانی تطمیع و وعده های فریب آلود شبکه های استخباراتی شده و می شوند که این گونه به دام رفتن معنای انتحار و خودکشی زمامدار و سیاستگر را دارد.
امروز ۲۶ دلو است، سی و یک سال پیش از امروز مردم افغانستان روز فراموش ناشدنی یی را به استقبال گرفتند. در این روز آخرین نیرو های فرقهء چهل شوروی به فرماندهی جنرال گروموف با عبور از دریای آمو افغانستان را پس از نه سال و یک ماه بیست روز جنگ دشوار و نفس گیر برای همیش ترک کردند. جنرال گروموف با نگاهی به عقب مراسم سادهء شکرگذاری را ادا کرد و خروج از افغانستان را جشن گرفت که از جنگ سخت و آزمونی جان به سلامت برده است. نیرو های شوروی در این روز افغانسنان را ترک و به اشغال مستقیم شان به این کشور پایان دادند.
خروج ارتش سرخ پس از کمتر از ده سال جهاد و حماسه آفرینی های مجاهدین آزاده و رادمردان مومن افغانستان به وقوع پیوست که با ایثارگری های بی مانند شان اسطورهء غلبهء خون بر شمشیر را به اثبات رساندند.
بیداری های ملی و میهنی در کشوری؛ مانند افغانستان که سخت درگیر بحران های شدید امنیتی ، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی بوده و از چهل سال بدین شاهد جنگ های ویرانگر و ناامنی های دوامدار بوده است، نوشدارویی را ماند که در کام یک ملت خسته از جنگ ریختانده شود. بویژه اکنون که کشور درگیر جنگ تحمیلی و مبارزه با تروریزم است و در عین زمان زمامداران و سیاستگر انش سخت درگیر اختلات بوده و موج سنگیینی از دشواری ها زمامداران، سیاستگران، مردم و کشور را تهدید می کند و فساد اداری، غارت، تاراج، قانون ستیزی، تبعیض قومی و برتری جویی های زبانی در کشور بیداد می کند. نه تنها این که اختلاف میان زمانداران و سیاستگران به مثابۀ کابوسی بر روان مردم افغانستان سنگینی می کند؛ بلکه این حالت فضای تیره و تاری را بوجود آورده است که بجای همگرایی، تحمل پذیری، همدیگر پذیری و سازش پذیری ها برعکس واگرایی، نقاق قومی و زبانی، سازش ناپذیری و دشمنی های رنگارنگ را میان مردم نیز دامن زده است. این سبب تشکل لاک های فولادین قومی و مذهبی و گروهی در کشور شده است؛ حیثیت نوشداروی حیات بخش یا پادزهر را دارد که ملت هایی مانند افغانستان را از خواب غفلت بیدار کند و بر از هم گسیختگی های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و ن نفاق و تبعیض های قومی و گروهی آن پایان بدهد و وحدت ملی، اقتدار ملی و استقلال ملی آن را دوباره اعاده کند. ثبات سیاسی و اقتصادی در کشور تامین و بحران فاجعه بار کنونی مهار شود و منافع ملی بازتعریف شود.
جنرال جک کین فرمانده متقاعد امریکایی می گوید که امضای توافق به خواست طالبان به معنای سقوط حکومت افغانستان خواهد بود. اما امریکا افغانستان را به طالبان رها نخواهد کرد. وی افزود که هیچ گاهی طالبان حاضر به قطع رابطه با القاعده نیستند. چنانکه آنان به بهای سقوط حکومت شان دست از حمایت از القاعده نبرداشتند و حاضر نشدند که اسامه را به امریکا تسلیم بدهند. وی در تازهترین اظهاراتش در نشریه نشنل انترست گفته که طالبان بر مردم سالاری باورندارند و در تلاش آن اند تا امریکا تمامی عساکر خود را از افغانستان خارج کند.