“یادگار ابریشم”(گزینۀ نوشته‌های کامله حبیب): داکتر صبورالله سیا سنگ

امروز کار “یادگار ابریشم” به کمک دوستان گران‌ارج (داکتر سید وحیدالله هاشمی، عبدالقدیر فضلی، انجنیر عثمان عظیم، مینه جان رووفی، سیده جان حسین، جلیل سلطانی، کاوه شفق، میم، صنم جان عنبرین، غزاله جان عفت، دینا جان امین، عبدالله حسینی و ظاهر حبیب) پایان یافت.

با سپاس فراوان از نظیفه جان عزیز، تورپیکی جان سلطانی، صالحه جان اسدی، لیلا جان مستان، صفیه جان حقوق‌ حسابی، داکتر سید وحیدالله هاشمی، صبور رحیل دولت‌شاهی، شیرشاه ابوی، عبدالقدیر فضلی، کبیر امیر، کاوه شفق، صباح رهش، آصف معروف، و جعفر رضائی که فراتر از تایپ کردن در چند بخش دیگر نیز مهربانی نمودند.

ادامه خواندن “یادگار ابریشم”(گزینۀ نوشته‌های کامله حبیب): داکتر صبورالله سیا سنگ

شاد روان استاد توریالی شفق یک نام معروف، پایدار و جاودانه در تاریخ سینمای افغانستان (قسمت سوم ) نوشته: موسی رادمنش

شخصیت والا گهر شاد روان استاد توريالي شفق، فاضل، آراسته بافضایل روشن، بینش مسلکی رشته سینما را، هنر ایکه جلوه گر حقایق، تحولات و اعمال زشت وزیباست، با افگار روشنگرانه وصمیمانه اش برای تمامی راهیان سینما  که با ایشان در تماس بودند و اعضای پر تحرک شفق فلم و کورس آموزشی که درموسسه سینمایی شفق فلم ایجاد کرده بودند و مسوولیت آن بدوش من بود و در مجموع، خطاب به شاگردان اش تاکید میورزیدند، تاسعی بورزند که بکار وکمال شان ارزش قایل شوند.

بلی.. جناب استاد دقیق فرموده بودند،زیرا به ارزشها باید بی اندیشیم، چون ارزش یک قوه تحرک و تجلی فکریست، انسان را نیرومند میسازد.

ادامه خواندن شاد روان استاد توریالی شفق یک نام معروف، پایدار و جاودانه در تاریخ سینمای افغانستان (قسمت سوم ) نوشته: موسی رادمنش

دیدبان “کشت‌زار سـوخته” : داکتر صبورالله سیاه سنگ

در ده سال میان 1977 و 1987 نیز برای برخی رسانه‌ها شعر، داستان و گزارش می‌نوشت، ولی از اکتوبر 1987 تا مارچ 1992 کارمند رسمی و همکار دایمی ماهنامۀ “سباوون” (ارگان اتحادیۀ ژورنالیستان افغانستان) شد؛ چنانی که در هر یک از پنجاه‌وپنج شمارۀ پیهم این نشریه، نام کامله حبیب به چشم می‌خورد.

نخستین گزارش او در اولین شمارۀ “سباوون” یادی از فیض کاریزی بود. سپس، پیوسته به گفت‌وشنودها می‌پرداخت و یادگارهای دل‌نشینی از وحید قاسمی، وحید صابری، انجنیر لطیف، ناهید، قمرگل و دیگران برای خوانندگان می‌داشت. 

ادامه خواندن دیدبان “کشت‌زار سـوخته” : داکتر صبورالله سیاه سنگ

پاره‌یی از مثل‌های عامیانه در مثنوی معنوی : استاد پرتو نادری

پاره‌یی از مثل‌های عامیانه در مثنوی معنوی

1. امانت را خاک خیانت نمی‌کند.

این مثل را زمانی به کار می برند که کسی بر امانت کس دیگر خیانت کند. یعنی خاک هم به امانت کسی خیانت نمی‌کند و تو خیانت کرده ای.

خاک امین و هرچه در وی کاشتی

بی خیانت جنس آن برداشتی

دفتر اول ، ص 24.

2. با ماه نیشنی ماه شوی، با دیک نشینی سیاه شوی.

این مثل را در مورد تاثیر پذیری انسان از هم‌نشینانش می‌گویند. انسان از دوست نیک کردار نیکی و از دوست بد کردار کردار بدی می‌آموزد.

هم‌نشین مقبلان چون کیمیاست

چون نظر شان کیمیای خود کجاست

دوفتر اول، ص 133.

ادامه خواندن پاره‌یی از مثل‌های عامیانه در مثنوی معنوی : استاد پرتو نادری

حاجی ایرگش اوچقون-حیاتی و ایجادی باره سیده-قیسقه معلومات : داکتر فیض الله نهال ایماق

شاهیمردانقل بای اؤغلی حاجی ایرگش اوچقون، خراسان یاکی افغانستان نینگ ایسکی باشکینتی بؤلگن

  اندخوی شهری نینگ آق مسجد محله سیده ۱۹۲۷انچی ییلده، دنیاگه کیلدی، ۲۰۰۹ نچی ییلده ایسه،  

ادامه خواندن حاجی ایرگش اوچقون-حیاتی و ایجادی باره سیده-قیسقه معلومات : داکتر فیض الله نهال ایماق

آدم‌های سرشناس در روز مرگ شان نمی‌میرند، : داکتر صبورالله سیاه سنگ

ممکن است تصویر ‏‏‏۱ نفر‏، ‏لبخند‏‏ و ‏نوشتار‏‏ باشد

آدم‌های سرشناس در روز مرگ شان نمی‌میرند، زیرا دوست، آشنا، ناآشنا، بیگانه و گاه بدخواهان از خوبی آنان فراوان و فورانی یاد می‌کنند. مردگان سرزمین ما فردای آن روز می‌میرند و در تاریکی ته‌نشین می‌شوند، چنانی که گویی هرگز زاده نشده بودند تا زیسته باشند و دنباله یابند.

او نیز شاید هنوز به خاک سپرده نشده باشد، ولی مانند رفتگان دیگر، می‌رود که به فراموشی سپرده ‌شود. از گردش وارونۀ روزگار، در زندگی هم سرنوشت بهتری نداشت. تا دست راستش درست کار می‌داد، چندین سال از شما و همۀ ما نوشت، زیاد نوشت. بازتاب پس از کوچیدن خودش کوتاه بود: “یادش گرامی باد”. کامله حبیب سزاوار این‌همه نامهربانی نیست.

ادامه خواندن آدم‌های سرشناس در روز مرگ شان نمی‌میرند، : داکتر صبورالله سیاه سنگ

اگـر امریکا بر افغانسـتان تجـاوز نمی‌کرد-نویسنده: Robert Grenier :برگردان و فشرده‌سازی: داکتر صبورالله سیاسنگ

September 15-16, 2001

از اولین دیدار در رهایش‌گاه William Milam (سفیر امریکا در اسلام‌آباد/ پاکستان)، ملا عبدالجلیل آخند – معاون وزیر امور خارجه – و من تماس‌های منظم تلفونی برقرار کرده بودیم. بسیار خوددار و هوشیار و بود. از چهره‌اش نمی‌شد راز دلش را خواند. گاه‌ از خانۀ خودم [در امریکا] به او زنگ می‌زدم. گرچه نشانۀ تمایل به هم‌کاری در وی نمی‌دیدم، اصل رابطه داشتن برایم مهم بود، زیرا در جریان گفت‌وگوها به برداشت‌های دیگرش از افکار طا-لبان دست می‌یافتم. 

ادامه خواندن اگـر امریکا بر افغانسـتان تجـاوز نمی‌کرد-نویسنده: Robert Grenier :برگردان و فشرده‌سازی: داکتر صبورالله سیاسنگ

موزیم مهاجرت آیرلندی:

امروز هجدهم می ۲۰۲۳ مطابق ۲۸ ثور ۱۴۰۲ شمسی سالروز جهانی موزیم ها نامگذاری شده است و به همین مناسبت در وازه های همه موزیم ها برای بازدید گننده ها گشوده می باشد. 

مهاجرت یک امر طبعی است ، آنطوریکه مرغان برای آب و غذا واقلیم بهتر از یک محل به محل دیگری مهاجرت می نمایند ، انسان ها هم به دلایل مختلف از یک قاره به قاره دیگر ویاازیک کشور به کشور دیگری کوچ می نمایند که این مهاجرت ها شامل حال آسیایی ها ، افریقایی ها یا افغان ها نبوده بلکه اروپائی ها وغربی ها هم همه روزه از یک کشور به کشور دیگری برای دریافت کار بهتر ، حقوق بیشتر وزندگی آرام همواره هجرت می نمایند.

ادامه خواندن موزیم مهاجرت آیرلندی:

سخن کز دهان بزرگان بود-« تمهید» : برهان الدین نامق

سخن کز دهان بزرگان بود

چو نیکو بود داستانی شود 

«ابو شکور بلخی»

تمهید

مثل کلمه‌ییست عربی و به معنی شباهت داشتن چیزی به چیز دیگر است، علامه جارالله زمخشری فخر خوارزم در کتاب المستقصی خویش درباره مثل میگــوید: «مثل در اصل زبان عرب به معنای مانند و نظیر است و معنی مثل مانند کردن چیزی به چیز دیگر است». ابو عبید قاسم بن سلام متوفی سال (۲۲۴ هـ ق) در آغاز کتاب الامثال مثل را همان حکمت دانسته است یعنی حکمتی که محصول تجربه است و مثل را گونه‌یی کنایه دانسته بر آن سه ویژه‌گی شمرده است، ایجاز لفظ، اصالت معنی، حسن تشبه. این باور در مورد مؤجز بودن لفظ مثل صائب است اما نشانه سومی که حسن تشبیه باشد در همه گونه مثل‌ها دیده نمی‌شود،

ادامه خواندن سخن کز دهان بزرگان بود-« تمهید» : برهان الدین نامق

سفرمشترک تاریخی کیهان نوردان اتحاد شوروی و افغان : نذیر احمد ظفر

سلام به خوبان همدل و دوستان معززم
عیــــــد را در ســفر گذشتاندم
در فــــراق و حــذر گذشتاندم
ســــفر کاری بود و شکر خدا
شاد و خوش با ثمر گذشتاندم
(ظفر)
مجددا عید گذشته تان مبارکباد
یک ویدیوی از سفر کاری که بمناسبت پرواز مشترک افغان – شوروی بود و من
و جناب پاکطین بزگوار بحیث گزارشگر در آن سهیم بودیم و رئیس هیئات مطبوعاتی جناب سید یعقوب وثیق بود و جناب محترم ظاهر جان تور یال که در آنوقت رئیس تخنیکی تلویزیون بود با محترم سید بشیر حسینی و محترم فاروق ستارزاده که دو کمره مین مجرب و مستعد بودند از بخش تلویزیون ملی و محترم قادرجان طاهری و مرحوم خواجه از افغانفلم با عده یی از کارمندان ار گانهای دیگر به ریاست مرحوم محمد اسلم وطنجار که در آن آوان وزیر مخابرات بود ، درین سفر پر خاطره اشتراک نمودیم و قابل تذکر است که درین ویدیو شهید داکتر نجیب الله رئیس جمهور اسبق افغانستان با کیهانوردان افغان شوروی صحبت میکند و از ایشان تمجید بعمل می اورد و ارزوی موفقیت مینماید و برای کیهان
نوردان و هیئات مطبوعاتی نشان دوستی خلق ها را تفویض نمودند و گذشته از سیاست های وقت؛ رفتن یک افغان بار اول در فضا خود یک افتخار تاریخی است.

ادامه خواندن سفرمشترک تاریخی کیهان نوردان اتحاد شوروی و افغان : نذیر احمد ظفر

تاریخ حقیقی افغانستان : کریم پوپل

آریانا

از لحاظ جغرافیای تاریخی، از سرزمین افغانستان در ریگ ودا، که به زبان سانسکریت می‌باشد، آریا ورتا یاد شده‌است که به معنای جایگاه و چراگاه آریاهاست. از شهرهای مهم و قدیمی سرزمین آریانا ام البلاد ( بلخ امروزی ) است که قدمت تاریخی آن حدودا ۲۰۰۰تا ۵۰۰۰ سال قبل از میلاد است که بنام شهر مروارید نیز معروف است.

حدود آریانای قدیم از طرف شرق از منطقه گیلگت ( پاکستان ) شروع می شود و در طرف غرب به گوشه شرقی دریای خزر می رسد، از طرف شمال از سیر دریا ( رودخانه سیحون ) و آسیای مرکزی آغاز و در سمت جنوب به اقیانوس هند و آبهای گرم می رسد.

در حدود ۵۰۰ سال قبل از میلاد آریانا به ۱۶ ولایت تقسیم می شده است که نام تعدادی از ولایتهای بزرگ به شرح زیر است:

ولایت باکتریا : که مرکز آریانا بوده است ( باختر و بلخ امروزی )

ولایت سغد : ( سمرقند ، بخارا، خوارزم امروزی )

ولایت باکتریانا : ( بلخ و بدخشان امروزی )

ولایت مرگیانا : ( شمال غرب افغانستان امروزی، مرغاب و مرو)

ولایت آریا : ( هرات امروزی )

ولایت پاراپامیزوس : ( محدوده غور، بامیان و هزاره جات مرکز افغانستان امروزی) و به معنای جایی که محدوده پرواز عقابها نیز بلندتر است.

ادامه خواندن تاریخ حقیقی افغانستان : کریم پوپل

دانشمندان اسلام که کافر ومرتد گفته توهین شدند؛ حالا افتخار اسلام اند: نوید جمال

ممکن است تصویر ‏‏‏۳‏ نفر‏ و ‏متنی که می گوید ‏یعقوب الکندی رشد ابنرشد ابن سینا جابر ابن حیان یاالرازی‏‏‏ باشد

این دانشمندان توسط مسلمانان کا،فر و مرتد گفته توهین و تحقیر شدند اما امروزه میگویند اینها افتخار اسلام هستند:

01 – #یعقوب_الکندی

او در فلسفه، فیزیک، ریاضیات، پزشکی، موسیقی، کیمیا و نجوم متخصص بود. هنگامی که خلیفه مخالف اندیشه کندی به قدرت رسید، برای جلب رضایت و خوشنودی ملا ها، کتابخانه کندی مصادره شد و او در شصت سالگی سر عام شلاق زده شد، الکندی با هر تازیانه ای از درد فریاد می زد و حضار می خندیدند!

02 – #ابن_رشد

دانشمند معروف اندلسی ابن رشد که نقش اساسی در رنسانس (دوباره زنده شدن اروپا) داشت، ملحد اعلام شد و کتابهایش سوزانده شد. بنا بر روایتی او را به ستونی از مسجد جامع بسته بودند و نمازگزاران به صورتش آب دهان می انداختند. این عالم بزرگ، آخرین روزهای عمر خود را در ذلت و گمنامی سپری کرد!

03 – #ابن_سینا

ادامه خواندن دانشمندان اسلام که کافر ومرتد گفته توهین شدند؛ حالا افتخار اسلام اند: نوید جمال

کاکاژول ؛  نویسنده؛ گی دو موپاسان؛ برگردان از زبان روسی : هارون یوسفی

یک روز پیرمرد مو سفید  از ما تقاضای صدقه کرد .  جوزف دوست همراهم پنج فرانک به او داد و وقتی نگاه متعجب مرا دید گفت:

 ” این مرد بیچاره مرا به یاد داستانی می اندازد که  باید برایت بگویم . خاطره ای که مثل سایه همیشه دنبالم می کند:

خانواده من که اصلن اهل «هاور »بودند ، هیچ ثروتی نداشتند.  تنها کارما این بود که به هر نحوی که میشد٬  باید به دخل و خرج خود احتیاط میکردیم  . پدرم زیاد کار می کرد و شب ها ناوقت از دفتر بر می گشت٬  اما با آن همه زحمت٬  درآمد بسیار کم داشت . من دو خواهر هم داشتم . مادرم که از موقعیت پایین زندگی ما به شدت رنج می برد ، با سنگدلی با پدرم حرف می زد ، سرزنشهایی که مودبانه و غیر مستقیم٬ اما خطاب به او بودند . پدر بیچاره ام  در جواب این حرف ها حرکتی می کرد که مرا به شدت  اندوهگین می ساخت. او همیشه در آن مواقع دستش را به طرف پیشانی اش می برد ٬ گویی که می خواست عرقی را که روی آن نبود  پاک کند و هیچ حرفی در جواب مادرم به زبان نمی آورد .

ادامه خواندن کاکاژول ؛  نویسنده؛ گی دو موپاسان؛ برگردان از زبان روسی : هارون یوسفی

استاد نامق، دانای مهرآیین و مُحقق با تمکین :عبدالقیوم ملکزاداستاد نامق

این نوشته بریده‌ای از ذکر خیر برادر عزیز استاد برهان‌الدین نامق بدخشانی است که حق زیادی به گردن ادبیات فارسی- دری و تورکی اوزبیکی دارد. نزدیک به بیست سال است مرا سعادت آشنایی با این استاد عزیز پدید آمده است، استادی که هدفی جز خدمت به فرهنگ و دانش در سر ندارد.

 استاد نامق به حق شخصیتی است در خور تمجید، باتمکین، مؤدب، حلیم، کم‌سخن، بی ادعا، و برخوردار از بسا سجایای عالی دیگر. او یکی از غنایم بزرگ کشور است و یکی از پرکارترین شخصیت‌های علمی و فرهنگی‌ِ کمتر شناخته شده‌ای که باید آن را دارای شخصیت چند بعدی بر شمرد.  

ادامه خواندن استاد نامق، دانای مهرآیین و مُحقق با تمکین :عبدالقیوم ملکزاداستاد نامق

نوروز وجشن نوروز در گذرگاه تاریخ: دکترحمید الله مفید

واژه نوروز را آریایی های باستانی به گونه ای «ناوه روچا» می خواندند در در زبان فارسی میانه به گونه ای« نوگ روژ » آمده است ، در زبان اوستایی به گونه ای «نوکه روکه» بود .در دوران خوارزمشاهیان وسغدیان نوروز را «نوسارد ونوسارجی » می گفته اند .سپس در دوره های پسین به گونه ای نوروج ونوروز به کار رفته است.

ریشه شناسی واژه نوروز:

ادامه خواندن نوروز وجشن نوروز در گذرگاه تاریخ: دکترحمید الله مفید

از کوچه های پرپیچ و خم تبعید تا روزنه های نافرمانی وعصیان قسمت چهارم و پایانی : مهرالدین مشید

«شاعری برخاسته از دل تبعید»

اما شاعران و عارفانی چون، مولانای بلخ از استثنایی ترین سروران و شاعران گیتی است که از دل تبعید هرچه عاشقانه و با شکوه سر بلند کرده و رنج بیکران تبعید را در نوای سحر انگیز نی به تماشا نشسته و جدایی و غربت زده گی و حیرت زده گی را همراه با اشتیاق بی پایان در کرانه های تبعید به رنگ دیگری عاشقانه تر از هرکسی احساس کرده است. او یگانه شاعری عارف مشرب است که غم های بیکران جدایی و فراق و تبعید را در بریدن قامت های بلند و با شکوه ی نیستان آفرینش به تماشا نشسته و غم بزرگ فراق و تبعید را در نوای عاشقانه نی به تجربه گرفته است. او چنان خستگی ناپذیر عشق می ورزید که هرگز رنج بیکران کینه توزی های دشمنان پدر و فراق و تبعید او خمی بر ابرو نیاورد و پیهم عاشقانه در تبعید فریاد برآورد:

“بياييد بياييد که گلزار دميده ست –  بياييد بياييد که دلدار رسيده ست” 

ادامه خواندن از کوچه های پرپیچ و خم تبعید تا روزنه های نافرمانی وعصیان قسمت چهارم و پایانی : مهرالدین مشید

رساله موسیقی درمانی: نقد ونظر ماریا دارو

دوستان گرانقدرازپیشرفت علم و فرهنگ دوره های تاریخی کشورآگاهی دارند وچندی قبل بنده کتابی را ازدست اخلاص جناب محترم استاد عبدالرحمن «فریدون» سلجوقی اثرگران بهای جناب محترم نصرالدین سلجوقی را بدست آوردم وازآن کتاب پرمحتوا خیلی فیض بردم؛ اکنون جناب محترم نصرالدین سلجوقی کتاب رساله موسیقی درمانی نوشته ی وتالیف ذیقمیت خواجه عبدالرحمن غزنوی بن سیف الدین غزنوی یکی ازدانشمندان قرن دهم را که اندکی پس از عصرتیموریان تحریروبا معرفی مقامات و پرده های موسیقی پرداخته بود وبیان خاصیت درمانی علم موسیقی را دررفع  بعضی امراض شرح نموده است ؛ برایم ارسال داشته اند.

ادامه خواندن رساله موسیقی درمانی: نقد ونظر ماریا دارو

مولوی خال محمد خسته : پروفیسور داکترعنایت الله شهرانی

مولوی خال محمد خسته یکی از صاحبدلان، هنرمندان و ادیبان و نویسندگان افغانستان فرزند ملارستم بیک در سال (1282 هـ ش) در قریۀ ده‌باز ختلان (فعلاً مربوط خاک تاجیکستان) چشم به جهان کشوده است. پدر مولوی خسته ملا رستم بیک بن عبدالرحیم خان یکی از علمای برجسته و خطاط ماهری بود، که در اخیر امارت امیر عبدالرحمن خان در اول به دیار پروان در شمال کابل و بعداً در شهر مزارشریف متوطن گردیدند. در «دانشنامۀ ادب فارسی» بنابر قول دانشمند گرامی ایشان صاحب کامل انصاری، مولوی خسته را به اسم «خسته ختلانی» آورده اند.خال محمد در سن پنج سالگی در ترکستان افغانستان «صفحات شمال» چنانچه ایشان صاحب کامل انصاری می فرماید ملا رستم (پدر خال محمد) در زمان حکم‌روایی سردار محمد اسحالق خان فرزند امیر محمد اعظم خان حیات به سر می‌برده و از کارگزاران سردمدار ترکستان به شمار می‌رفته است.

ادامه خواندن مولوی خال محمد خسته : پروفیسور داکترعنایت الله شهرانی

بازی های جدید استخبارات پاکستان و اختلاف فریبنده ی اسلام آباد با طالبان : مهرالدین مشید

در این روز ها گزارش هایی به نشر رسیده که نظامیان پاکستان پس از تماس ها با رهبران شورای مقاومت ملی مستقر در ترکیه، حاضر شده اند تا برای شماری از رهبران این شورا دفتر سیاسی در پاکستان بدهند. بر بنیاد این گزارش ها نظامیان پاکستان این پيشنهاد را به گونه ی مشخص برای عطا محمد نور و محقق ارایه کرده و از آنان خواسته اند تا در پاکستان دفتر سیاسی بگشایند. پاکستان در حالی این تصمیم را گرفته که رابطه این کشور با کابل بر سر حمله های تحریک طالبان پاکستان به تیره گی گراییده است و گفت و گو ها با میانجیگری شبکه ی حقانی و مولونا فضل رحمان رهبر جماعت العلما پاکستان بدون نتیجه باقی مانده است.

ادامه خواندن بازی های جدید استخبارات پاکستان و اختلاف فریبنده ی اسلام آباد با طالبان : مهرالدین مشید

خاطراتی از فرهنگی‌مرد وطن استاد محمد صدیق روهی : نوشته ء پروفیسور داکترعنایت الله شهرانی

ســــعدیا مرد نیکو نام نمیرد هرگــز 

مرده آنست که نامش به نیکویی نبرند

در کشور سویدن، افغان‌ها برهبری جناب آقای پوهاند رسول رهین فعالیت‌های خوبی را در باب احیاء فرهنگ افغانستان انجام داده اند، از جمله کتابی بنام «کی کیست در فرهنگ برونمرزی افغانستان» که سلسلتاً تهیه و بچاپ می‌رسد، در جلد سوم آن نگارندۀ این سطور کلمات چندی دربارۀ حیات پربار و با برکت ارواح‌شاد، جنت‌مکان استاد روهی نوشتم و مدیر نشرات با تصرفاتی آنرا بطبع رسانید.

راقم این سطور در سال (1959 مسیحی) متعلم مکتب دارالمعلمین کابل بودم، معلم مضمون پشتوی ما استاد مرحوم محمد صدیق روهی بود. استادان آن سال شخصیت‌های مشهوری بودند که بعدها در افغانستان چهره‌های شناخته شده شدند، استاد عبدالمحمد شینواری، حفیظ‌الله امین که بعدها رئیس جمهور افغانستان شد، استاد غلام‌علی آئین که وزیر و والی دوران خود مقرر گردید، استاد محمد وزیر نظامی، استاد راز محمد زارع و دیگران.

ادامه خواندن خاطراتی از فرهنگی‌مرد وطن استاد محمد صدیق روهی : نوشته ء پروفیسور داکترعنایت الله شهرانی

روز جهانی زبان مادری را گرامی بداریم: داکترحمید الله مفید

زبان بازتاب خرد آدمیست ، انسان با واژه ها جهان را می شناسد وبا زبان  اندیشه وتفکر خود را به دیگران  بازتاب می دهد.زبان  نماد شناخت انسان از جهان است.

با به دیده داشتن همین اهمیت زبان است ، که  روز ۲۱ ماه فبروری برابر به دوم و گاهی سوم ماه حوت از سوی یونسکو به عنوان روز جهانی زبان مادری نامگذاری شده است.

نامگذاری این روز در کنفرانس عمومی یونسکو در سال ۱۹۹۹ ترسایی به منظور کمک به تنوع زبانی و فرهنگی   نیز به تصویب رسید، مجمع عمومی سازمان ملل متحد نیز به دلیل  اهمیت  زبان مادری سال ۲۰۰۸ را سال جهانی زبان ها اعلام کرد واز سال ۲۰۰۰ ترسایی از این روز در بیشتر کشور های جهان گرامی داشت  به انجام می رسد.

ادامه خواندن روز جهانی زبان مادری را گرامی بداریم: داکترحمید الله مفید

پوهاند غلام حسن مجددی(رح) مؤسس فاکولتۀ تعلیم و تربیه دانشگاه کابل : دکتور عنایت الله شهرانی

درین مقاله دربارۀ شخصیتی صحبت می‌گردد که وی را باید بر حق «پدر معارف در افغانستان» لقب داد، این بزرگمرد یا معلم بزرگ معارف افغانستان ارواح‌شاد، جنت‌مکان، فضیلت‌مآب، دانشمند بی‌بدیل، مسلمان پاکدل و خوش عقیده، نویسنده و مترجم و بیدل‌شناس معروف پروفیسور حضرت استاد غلام حسن مجددی می‌باشد. آنچه درین مقاله آورده می‌شود، شمه‌یی از حیات پر فیض و برکت آن انسان متقی، پرهیزگار و مسلمان صادق و متعهد است. و نگارنده تنها احساسات باطنی خود را منحیث یک شاگردش بزعم خود می‌نویسد و هستند کسانیکه بهتر از این قلم بنویسند و شاید هم بمراتب صاحب معلومات دربارۀ آن حضرت باشند. استاد مجددی بوقت حیات مبارکش علاقمند به شهرت نبود و شاگردان وی که بدون مبالغه به ده‌ها هزار بالغ می‌شوند، هر یک بروزگاری مبتلا گشتند، و از جانب دیگر بازمانده‌گانش غالباً در جمع‌آوری آثار و یادگارهای آن موجود عالی‌جناب و گوهر نایاب توجه نکردند. اولین و آخرین معلومات دست‌داشتۀ این نگارنده که توسط برادر دانشمند جناب حضرت صاحب محمد نعیم جان مجددی رسیده است، در سه صفحه کوچک و آنهم معلومات نیم صفحه‌یی در هریک که جمعاً نمی‌توان همه را برابر بر یک صفحۀ معیاری بشمریم، و حتی سال تولد را به قمری آورده بودند که درست نبود، از جانب دیگر تا جائیکه اینجانب منحیث شاگرد آن بزرگ‌مرد تاریخ معارف افغانستان، از شخصیت‌های محترم شنیده بودم جناب در یارکند اویغورستان که امروز بنام سینکیانگ می‌گویند چشم به جهان گشوده است،

ادامه خواندن پوهاند غلام حسن مجددی(رح) مؤسس فاکولتۀ تعلیم و تربیه دانشگاه کابل : دکتور عنایت الله شهرانی

داستان کوتاهی از انتون پاولوویچ چخوف«چاپلوس» مترجم؛ از زبان روسی : هارون یوسفی 

اچوملوف٬ آمر حوزه امنیتی ٬ بالاپوش نو و دوسیه ی کوچکی در دست

٬ در حال گذشتن از میدانیِ بازار است و پولیسِ مو خرمایی با سبدِ پر از انگورِ مصادره شده٬ به دنبال او روان. سکوت در همه جا حکمفرما است… میدان، کاملن خالی است٬ کسی در آن دیده نمیشود…دروازه های بازِ دکانها و میخانه ها٬ مثل دهنهای گرسنه٬ با نگاه های پر از غم و اندوه به روزِ داغِ تابستان  خیره شده اند.  دَور و برِ این دروازه ها ، حتا یگ گدا هم به چشم نمیخورد.  ناگهان صدایی به گوش میرسد که فریاد میزند:

 پدر لعنت٫ حالی دندان هم میکنی؟  بچه ها  ایلایش نتین٬  او روز ها تیر شد٬ حالی دگه دندان گرفتن ممنوع شده٬ بچه ها بگیرینیش٬ نمانین

در همان موقع صدای آهسته ی غو غوِ سگکی هم به گوش میرسید.

ادامه خواندن داستان کوتاهی از انتون پاولوویچ چخوف«چاپلوس» مترجم؛ از زبان روسی : هارون یوسفی