ترا دیگر نپرستم

ترا دیگر  نپرستم
رجنی پران کمار

ترا دیگر نپرستم

ای یــاربـی وفــا ، تـرا دیگرنپرستم

ای مـنکـرخـدا ، تـرا دیـگرنـپـرستم

بس اشک ریختم به خداکورگشته ام

ای فتنه و بــلا ، تـرا دیـگـرنـپرستم

صدجلوه میکنی که بیائی به چشم من

بــا قــامـت رسـا ، ترا دیگر نپرستم

جزتو اگرچه مایل کس نیست این دلم

ســوگــنـد بـرخدا ، ترا دیگر نپرستم

درمحفل رقیب که رسوا شــدی شبی

شرمنده ، بی حیا ، ترادیگر نـپرستم

شــد سـال هـا بـه یاد تو تنها گریستم

با درد و غصه ها ، ترا دیگر نپرستم

گـرچـه بـه راه عشـق سـراپـاجفاستی

من می کنم دعا ، تـرا دیگر نـپرستم

اقدامات ناکافی برای جلوگیری از شکار پرندگان در تخار

پرندگان  در ولایت  تخار
عبدالحسب شریفی

عبدالحسيب شريفي – تخار

شکار غیرقانونی پرندگان و ماهی‏‏ها در شماری از ولسوالی‏های تخار نسل آنان را با خطر جدی انقراض و نابودی مواجه کرده است.ورسج، فرخار و رستاق از ولسوالی‌هایی هستند که ماهی و پرنده‏های زیادی از جمله کبک و چرده، به صورت گروهی در آن جا شکار می‏شود و پس از آن در شهر تالقان به فروش می‌رسد.  از جانب دیگر شکار ماهی توسط جنراتور و استعمال بمب‌دستی در دریا، باعث کاهش و حتا از بین رفتن نسل ماهی در ولسوالی‏های متذکره گردیده است. احمد نوید، جوانی حدود 25 سال که در این روزهای گرم تابستان به‌خاطر تفریح به دره‌ی ورسج رفته است، می‌گوید که در بازارهای این ولسوالی باشندگان منطقه با فروش ماهی و تعدادی از پرنده‌های فصلی از مهمانانی که به تفریح می‌آید پذیرایی می‌کنند.نوید افزود که در این سفر تفریحی از ماهی دریای ورسج خیلی لذت برده است.  دین محمد نبی‌زاده، باشنده‏ی ولسوالی ورسج می‏گوید: «مردم ولسوالی ورسج سال‌هاست که به شکار کبک و ماهی علاقه‌مند بوده و برای شکار این حیوانات شگرد‌های خاصی هم دارند.»

ادامه خواندن اقدامات ناکافی برای جلوگیری از شکار پرندگان در تخار

مهریار، نام پرمهفوم است که پیوسته آهنگ مهررا درگوش ما میسرود، یادش گرامی باد:

مهریار
رحیم مهریار با ماریا دارو یکسال قبل از امروز

آن پیام  دهنده  مهر ومحبت با کرکتر والای انسانیش باهمه دوستان دوره کودکی تا مراحل مختلف حیاتش،با هنرمندان هم  صدا وهم آوازش، یا کارمندان رادیو تلویزیون ملی و با خانواده  وهمسرش مهر ومحبت عرضه  میکرد. گمان ندارم  کسی در طنین صدای مهریار اندک آهنگ خشم استماع کرده باشد زیرا قلب او مملو از محبت بود.
آن هنرمند شایسته  را سال پار در منزلش در کشور جرمنی  برای آخرین بار زیارت کردم…چه خاطره  فراموش  ناشدنی…. من برای عیادتش  رفته بودم مگر او در حالت مریضی با چه خوشی وهیجان خود را رساندو مرا به منزلش انتقال داد همسر نازنینش خانم  پرستو با قلب پرازصفا و محبت مرا بدرقه نمود لحظات را که با ایشان بودم چنان هیجان انگیز بود که اصلا نمیدانستیم ازکجا صحبت کنیم زیرا یک عمر باخانم  پرستو نازنین این “پیام آور بهار” و با مهریارمرحوم آن دریای مهر وعطوفت در فضای رادیو وتلویزیون ملی درکشورعزیرزم  همکار بودم. یاد آن خاطرات شیرین ما را به سفر دوربه سرزمین آبایی ما برد. آنها نیزاز دیدن من برق خوشی واحساسات در صورت شان متجلی بود. لحظات  به سرعت برق گذشت … همنیکه بعد روانه کاناد شدم، فقط یکماه از آخرین دیداربا مهریارعزیز گذشته بود، خبرتگان دهنده قلبم را فشرد.
حال یکسال ازنبود آن هنرمندان بی همتا میگذرد…جایش درقلب همه هنردوستان، هنرمندان وفامیل گرامی اش خالیست. با انکه مهریار جسماٌ با مانیست اما مهرش، محبت اش با ماست، صدای سهرآمیز ش طنین اندازگوشهاست، او برای همیشه زنده  وجاویدان است.
مهریار عزیز: جاویدان باد آن مشعل هنر که تو افروختی، آن صدای سهر انگیز که تو برای  مردمت  شنواندی، وآن یاد گار جاودانه “چهار فرزندت” که از خود یادگار گذاشتی …امید که” مشعل ترنم”” پرستو ” پیام آوربهار، بهارهای زیادی داشته باشد ومشعل هنر را به فرزندات تقدیم نماید وآنها درآینده فروزان ترش سازند.

پرستو عزیز امید با فرزندان تان در نهایت  صحت  وسلامتی  روزگار بگذارنید.
با  یاد از هنرمند گران مایه  میخواهم  آهنگی  بصدای  او تقدیم  شما دوستان بدارم.
” روح  مهریار  شاد باد ”


روی  ویدیو  فشار دهید  وصدای ملکوتی  شاد روان مهریار را بشنوید


هنر سینما و تیاتر در تخار فراموش شده است

تیاتر تخار
حسیب شریفی در حال مصاحبه

عبدالحسیب شریفی

شماری از بازیگران و سینما گران در تخار با شکایت از بی توجهی مسوولان امور به هنر سینما و تیاتر می گویند این موضوع کم کم به باد فراموشی سپرده شده و بازیگران از ادامه‏ی کار شان در این زمینه دلسرد شده اند. به گفته‏ی این سینما گران، سال هاست هنر سینما و تیاتر در ولایت تخار توسط شماری از جوانان با احساس و مبارز، پایه گذاری گردیده، اما در طول این همه سال به جای تشویق، سنگ ملامت به فرق هرکدام شان کوبیده شده که در نتیجه بسیاری از جوانان توانمند عرصه‏ی تیاتر و سینما در تخار مجبور به ترک این مسلک گردیده اند.

عبدالسمیع مجروح، نویسنده و سینماگر در ولایت تخار می گوید : « سینما گران تخار همیشه تلاش ورزیده اند؛ تا سنت های مردم خویش را احترام بگذارند و آن چه را که مسلما پدیده های منفی و نادرست پنداشته می شود، با ارایه‏ی راه حل های مناسب برای مردم خود پیشکش نمایند که همین وظیفه‏ی یک دعوت گر واقعی است، اما می بینیم که به نحو خودآگاه یا ناخودآگاه این دعوت گران به گوشه‏ی انزوا کشانیده شده اند که امواج سرشار از احساس حقیقت در بحر وجود شان در حال مردن است و متاسفانه آفتابی که به هزار امید از پشت پنجره های تخار طلوع کرده بود غروب می کند و رنگ سرخ خون دل دعوت گرانی که بی صدا موج می زند، نشانه‏ی از این زوال است.»
ادامه خواندن هنر سینما و تیاتر در تخار فراموش شده است

( بخش 11 ) یاد داشت هایی از یک سفر

محمد عالم افتخار

((روشنفکری)) های تخصصی  و  سؤال های بنیادی ی هستی و اجتماع

در نخستین روز هایی که تازه وارد هند شده و به طور اساسی دغدغه ای  جز  رسیده گی  به  صحت پسر و سپس  صحت  خود  نداشتم ؛  تصادفاً (1) در حالت انتظار ؛ نشستی را ناظر بودم  که  در بخش پذیرایی ی انترناسیونال شفاخانه بیل کپور هندوستان وقوع می یافت . در ساحه علاوه  بر تعدادی از افغان ها ؛ تعدادی از اتباع عراق و کشور های افریقایی نیز موجود بودند ؛ یکی از آنان حین ورود  به اینجا توسط  قرائت بلند السلام علیکم و رحمت الله و برکاته و ورد و صلواه  طولانی که  در کشور ما معمولاً در آخرین لحظات فاتحه خوانی ها  ادا می شود ؛  فضا را به لرزه انداخت . او که بدینگونه  توجه ها را به خود معطوف داشته بود ؛ ادامه سخنانش واکنشی را بر انگیخت و محترمانه دعوت  به آهسته  صحبت کردن گردید ؛ ولی دیگر کس به کس  کاری نداشت .همزمان جوانی که گویا زبان ما و رهنمای ما بود ؛ به حساب آمد گپ ؛ حکایت میکرد ؛ که دو سه سال  پیش از این که در همین شفاخانه « ترین = تر ینینگ ( تطبیقات آموخته ها در عمل )» داشت ؛ روزی  شاهد آمدن دختر یکی از پروفیسور های مربوط  در شفاخانه بود . د ختر به حدی غیر قابل تصور زیبا بود و او و دیگران تا آن زمان چنین آدمیزاد زیبا را  حتی در فیلم ها و در تخیلات خود هم ندیده بودند . زن و مرد و پیر و جوان همه محو شده بودند تا آنکه  دختر در اتاق کار پدرش از نظر ها پنهان شد . … کسی که افغان خوش پوش و خوش تیپ معلوم میشد ؛ در هنگام تمامی سخنان ورد خوان عرب و این  هموطن ؛ ظاهراً از تهء دل «الله الله» میکرد و «خدا ؛ خدا» میگفت .
ادامه خواندن ( بخش 11 ) یاد داشت هایی از یک سفر

طنز

طنز
دو خانم در باره بدست آوردن قدرت قصه میکنند

نوشته  از : ماریا دارو

شاگل :  (در) ده سنا رفتم  وسیل  کدم.
ماگل : چه دیدی کدام سیل(تماشا)  نوبود ؟
شاگل : چرا  نی  …بسیار سیلها که ده عمرت  ندیده باشی.
ماگل  : وی  خوارک  چرا مره  باخود نبردی …راستی چطور(ترا) تره ده سنا ماندن.
شاگل : … مه  خوده رفیق  زورسناتورصاحب ماریفی(معرفی)  کدیم .. تره  چرا میبردم ..
ماگل : خو خیراس  مه خوده همسایه  دست راست  وزیر زنها  ماریفی(معرفی) میکنم ….
شاگل :   خو  خی  اونه  وزیر زنا (زن ها) ره میشناسی .
ماگل :. خیر اس  تو  از مه  کده نفر قوی  تر میشناسی .
شاگل : نی بخدا…چندان شناخت ندارم…همو وقتها که ظلم  وستم شوهر، برادران شوهرم زیاد شده بود،  عارضه کدم.
ماگل : وای  کجایت  عارضه کده
شاکل  : ماگل  جان  یادت رفته ،ملک  قریه  وملا مسجد  همه  مه بیچاره  ملامت کدن،  پشتی  شیرلالا ره کدن … چند تا زنها  مره  گفتند  پیش وزیر زنها برو شکایت کو …مه  که رفتم …اول خود مره  ده  ده  نمی ماندند ….مه جانگور میخواستم  که اسپ  خوده ده  خانه ئ ملک  بسته  کنم…میخواستم یکه راست ده دفتر وزیر زنها برم….خو…مره نه ماندن داخل  شوم … بسیارگریان وناله  وزاری  کدم  که شما را بخدا مره ده  خانه  عم ( امن)  ماریفی کنید….
ماگل : خانه  عم  …. خانه  عم چیست  برو گم شو خانه  غم بگو ….
شاگل  : نی ماگل جان  …مه از خانه  غم  میگریختم  که  از ملک  گرفته  تا ملا قریه  ده …مابین  فامیلی ما دستک  میزدند…. رفتم  که  ازخانه  غم  به  عم (امن) برم .
ماگل:  خو حالی  فامیدم  که  چی  میگی …باز چه  شده  تره  ده  او  خانه جای دادند ؟
شاگل  : نی مره گفتن  که از یک  سنا تور زن باید خط  بیارم، رفتم  ده  پارلمان  … همو دوست  ترا  پیدا  کدم ….مره  گفت  که  از یک  خانه  یک  دیوانه  بس  است  ماگل چقدر خوار خُنده (خواهر خوانده) های خوده روان  میکند ؟
ماگل : تو چرا  خوده  دوست  مه ماریفی  کنی  ….
شاگل : نی  مه  خوده  دوست  تو ماریفی  نکدم….
ماگل: خی  چی  کدی
شاگل : مه  عارضه  کدم  تا  به وزیر زنها بگوبه و مره ده  خانه  عم  ببرن …
ماگل :   یعنی که عارض  شدی …
شاگل  : او ماگلجان  مره  به  بیردی  گفتن بان…کاغذ  برش دادم  که امضا  کنه  … کاغذ  ره  خانده نتانست  مره  گفت  برو  …خدمت  صادقانه  بالاتر از سواد است…ما خدمت  میکنیم.
ماگل : وقتیکه  خدمت  میکنه  چرا  کاعذ  امضا نکرد …
شاگل :  خانده  نمی تانست  که  امضا  کند….دیدم که کار مشکل  شد، بازمه خوده  از قلای  شما ماریفی  کدم.
ما گل:   باز چی  گپ شد…
شاگل :   خو گفت  که از یک  خانه  یک دیوانه بس  اس…تنها ازهمو قلا بر تو خدمت کد. دست خالی باز آمدم  پیش وزیز زنها …او طرفم سیل سیل کد، برم گفت که  تکلیفهای تمام زناهای افغانستان ازکمبود ویتامین  (.D) اس… یک قسم گپ های  مکتبی  زد نه فامیدم….بازهمو دخترک  جوان سکرترش مره گفت  که خاله جان ..منظور وزیرصاحب کمبود افتو( آفتاب)  اس …باز نه خانه عم شد ونه هیچ ؛ پس  ده خانه  غم …رفتم  ده سربام  خوده  ده افتو  انداختم ….که شیر لالا آمد تا تانست( توانست) لت وکوبم کد  … چرا  ده  افتو بام خو کدی…همسایه در بدیوار ما، ملا مسجد چشم چران است …گفتمش ….او جان گور …اگر ایطور است  چرا در مانبین  زندگی  ما دستک  مزنه ؛ تو اورا آوردی  که مره  دره  بزنه  باز حالی  میگی که  چشم چران است…جانت گور  شود  که یک  آدم  چشم چران  در در بدن  زنت  دست  زد.
ماگل :  وی …خاکت شوم شاگل  جان …برو  خیر اس ما  بیچاره ها سالها لت سالاری ومرد سالاری  را تیر کدیم  …مگر مه  چاره  تره  میکنم  پیش سناتور صاحب  هردو ما یکجا میروم …. بریش  میگیم  که اگر آسیاب  پدرت هم باشد به  نوبت  اس  …حالی  نوبت ما کی  میرسه که سناتور شویم….
شاگل  : راست  میگی ..
ماگل : چرت  نزد  مه وتو اینبار نوبته  میگیریم  ….ما از او چه  کم  هستیم …باز نوبت ما که رسید غم  تمام زنها  ره  میخوریم.
شاگل  : چی  ده قصه زنها ماندی  ….مثل سناتور صاحب نودهزار معاش  میگیریم…بازمیگیم  که ده ای  معاش پرده ما نمیشه  باید معاش های ما بالا شوه …
ماگل : والله  راست  گفتی ….
شاگل : اله…  اله  نود هزار افغانی معاشه که گرفتیم  …دگه شیر لالا مره  لت نخات  کد…بیا خوارک همی  امروز  بریم.
ماگل  : گوش  کو شاگل جان …در قدم  اول  خوده با واسطه بگیر…فامیدی
شاگل :وای  خاک  ده سرم  شوه  مه کی ره  میشناسم…
ماگل : خیراست  بگو…که دوست  وزیر صاحب زنها   هستی ….
شاگل  : اگر شاهد خواست چطور  کنم …..
ماگل : شاهد نمیخایه ، برایش نشانی  بگو…نشانی تجلیل  هشت  مارچه بگو  …نشانی همین  باشه  که یک  چادر از وزیر زنا تحفه  بدست آوردی …
شاگل  : واه  صدقت شوم  ماگل  چقدر خوب  نشانی  …گفتی  …
ماگل:   بخدا ما از او  سناتور چه پس  میمانم  …کدام  کار مهم  ما  نمیکنم، که سواد بکار باشه  یک دست خوده  ده  مجلس  تا  وبالا  میکنیم  ….سرنوشت  تمام ملت مالوم (معلوم)  میشه .
شاگل : چند دفعه دست خوده بالا کنم….
ماگل: هرقدر که ریس سنا  گفت  اکر طرفدار کم بود هردو دسته بالا کو سرنوشت ملت تعین و غم  تمام زنها را خواهیم  خورد.    پایان

مـقـا م پــد ر

سرودۀ از: محمد اسحاق”ثنا”

پـدر خورشید کاخ آسمانـیـست

شکوه وعظمت وفخر جهانیست

طراوت بخش چون گل در گلستان

خـزانـم را بـهـار جاود ا نـیـست

پـسر چـون بلبلی در شاخ باغـش

بصبح و شام مست نغمه خوانیست

ز لطـفـش طفل را سرمایه بخـشـد

عصای پیـری در دور جوانـیـست

شبـان است در حریم خانۀ خود

که فامیل را حیات و زندگانیست

در این دنیای سر تا پا لجن زار

پـد ر بـودن دلیل قهـرمانـیـست

(ثنا) در مقدمش سر، نه که امروز

سـزاوار قـد مـش گـل فـشا نـیـست

د پلا ر و ر ح

د پلار له نامه جار شم دیره سکلی کلمه ده

بانی دبشر پلار دی زمونر آدم علیه ا لسلام

د پلار مقام د یر لو ر دی په تبره په اسلام
پاک رب(ج) ته دی منلی دا ارشاد دی په کلام

بی قدره زمانه شـوه قدر نشتـه دی د پلار

اولاد ته که منت کری نوم ئی شی پدر سالار

د پـلار که نظر نوی اولاد بی لاری کیـری

پدی غربی ملکو کی اولادونه خپل سر کیر ی

هغه متل رستیا ده چی دب نه وی ادب نه وی

همدغه وی علت چه پلار زوی حخه شی بیزار

پـلار وی چـه اولاد لپـاره دیـر قـبـلـوی

د کـفر په خـدمت کی سر او مال قربانـوی

اولاد د مخی ته سپروی مصیبت غمونه گالی

په پت او په عزت کی نفقه لاس ته راو ری

اولاد که په خپل سر شی بد عمل کی شی اخته

عفت له لاسه ورکری پلار او قام تول شرمه وی

اولاد پـدی محیط کی بی اثـره نه پاتـیـری

پلارئی چه تأدیب کری،پولیس باندی لاسونه ورتیری

خوشبخت به هغه پلار وی چه اولادئی نیک عمل وی

بیشکه پدی پلار به دلوی رب(ج)رحم او نظر وی

لعنت پدی قانون چه اولاد اخـتیـار دی نـه وی

د ز ره په وینو لوی شی دوی بدماش تری جو روی

دغرب دیموکراسی په پلی کیری زمونر وطن کی

افغانی ننگ وغیرت  به ختموی نور په نطفه کی

د پلار وطن موخو ح شو مونر دا ورح تجلیلوو؟

د پلار ورح د ژ را ده ولی حان مونر شرموو

په درناوی

م. سرور تا تا احمدزی

وانکور بی سی

خشونت علیه زنان در تخار کاهش یافته است

خشونت  زنان تخار
زنان تخاری سواد میآموزند

عبدالحسیب شریفی

در مقایسه با سال های گذشته آمار و ارقام موجود نشان می دهد که خشونت در مقابل زنان در ولایت تخار به میزان نه چندان زیاد کاهش یافته است. به گفته ی رزم آرا حواش رییس امور زنان تخار در مجموع در سال جاری در حدود 98 قضیه خشونت های گونه گون در این ریاست به ثبت رسیده است که 36 مورد لت و کوب، 49 مورد شامل قضایای حقوقی، 4 مورد قتل و 9 مورد آن قضیه تجاوز جنسی بوده است. رییس امور زنان تخار اضافه می کند که علاوه از موارد متذکره موضوع بد دادن و بدیل دختران در سال های گذشته وجود داشت؛ اما در سال جاری این چنین موارد وجود نداشته است.
وی تأکید می کند تلاش های وزارت امور زنان در ارتباط به جلوگیری از خشونت ها بی تأثیر نبوده و در قسمت کاهش خشونت کمک کرده است. او می گوید : « به اساس تلاش های این وزارت قانون منع خشونت علیه زنان تصویب و توشیح شده و همچنان کمیسیون منع خشونت از مرکز تا سطح ولایات جود دارد و جلسات ماهوار خود را دایر می کنند و در قسمت آگاهی دهی برای مردم، برنا مه های آموزشی، تدویر کنفرانس ها و سیمینار ها برای اقشار مختلف جامعه در زمینه موثر و مفید واقع شده است. » رییس امور زنان از فراهم سازی زمینه های کار و اشتغال نیز یاد آوری نموده می گوید : « برای یک هزار خانم  در سطح ولایت تخار پروژه های کار در بدل غذا تطبیق شده و از این قبیل برنامه های دیگر نیز وجود داشته که در قسمت جلوگیری از خشونت ما را کمک کرده اند.»

ادامه خواندن خشونت علیه زنان در تخار کاهش یافته است

عزل زیبا از رحمان بابا

ارسالی  رجنی  پران  کمار

تور بھتـر کاندي تــر سپینـــــــو

پہ سپین مخ بانـدی تور خال شي

ارززمنــــد د یـــوہ خـــــــس وي

خـداونــد د ملـک و مــال شــــــي

چي سیالي ئي کـــڑي نــــــــہ وي

لــہ سیالـــونــہ سرہ سیـــــال شي

پــہ ڈيــر عمــر منـفـصـــــــل وي

پـہ سـاعـت کـشـي اتـصـال شــــي

چـي د خـــدائ رضـا شـي پیشــــہ

رمــل پــاتــي د رمــال شــــــــــي

فــال  بـہ حــہ گــــوري رحمــانـہ

خپـل افعــال د ســـري فـــــال  شي

 

برای 15 تن از زنان بی بضاعت زمینه آموزش خیاطی مساعدشد

برای 15 تن
عبدالحسیب شریفی

نسیمه مدیر اقتصاد ریاست امور زنان تخار می گوید که این کورس به همکاری مالی موسسه مرسی کورپس  دایر شده که برای شاگردان در جریان آموزش مبلغ 3هزار و برای هریک از استادان مبلغ 11هزار و هفت صد افغانی معاش نیز می د هند. او می گوید که این کورس سه ماه را در بر خواهد گرفت که در این مدت برای شاگردان علاوه بر آموزش حرفه خیاطی، ماشین و دیگر لوزم این حرفه را برای شان می دهند. نسیمه می گویدکه بعداز ختم کورس آنان به شکل گروپی فعالیت آزاد می کنند، تکه را از بازار می خرند و از آن لباس هاي مورد علاقه مشریان می سازند و آن را به بازار عرضه می کنند و از این طریق پول به دست می آورند.

دلارام خانم 30 ساله مادر چهار طفل است. او در کورس خیاطی که در ریاست امور زنان تخار دایر شده آموزش خیاطی می بیند. او می خواهد خیاطی یاد بگیرد؛ تا درکنار برادان صاحب کار شود و ازهمین راه برای دیگر زنان مصدر خدمت شود. او خوشبین است که با یادگرفتن حرفه خیاطی در تقویه اقتصاد خانواده باهمسرش همکاری کند. وي مي گويد: « من اینجا به خاطر یاد گرفتن خیاطی آمده ام، تا از این طریق به دیگر خانم حرفه یاد بدهم.» در پهلوی این خانم دلارام یازده خانم دیگری هم هست که می خواهند حرفه خیاطی یاد بگیرند. یکتن از استادان این کورس می گوید که آنان پارچه هاي لباس را از بازار خریداری نموده بعد آن را به بازار عرضه می دارند و از این طریق مصارف شان را تهیه می نمايند. نجلا می گوید که آنان لباس های زنانه را مطابق خواست بازار تهیه می کنند : « ما هر نوع لباس های زنانه را از قبیل پنجابی، چپن و لباس های مکتب را به فرمایش خود شان ارزان تر از بازار می دوزیم؛ زیراکه ما می خواهیم که مشتری پیداکنیم..»
مسوولان ریاست امورزنان تخار می گویند که آنان تلاش می کنند تا با جلب کمک های موسسات و نهاد کمک کننده زمینه های را برای ارتقای ظرفیت زنان در بخش های تهیه کورس های حرفه یی، سواد آموزی و … را مساعد سازند.

نامهء سرگشاده به سازمان ملل متحد و سایر سازمانها و کشورهای صلحدوست جهان!!!

برای  ملل  متحد
کریم پوپل

از آنجائیکه برای جهانیان واضح گردید؛ جنگ 33 ساله در افغانستان توسط خود افغانها سازماندهی نشده، بلکه معامله گران منفعت جو برای حصول منافع نامشروع و اهداف شوم شان این جنگ تباه کن را راه انداخته  و تا هنوز مدیریت میکنند.ایشان  ازین ملت بیچاره  وکم سواد استفاده و بهره برداری نا جایز سیاسی – اقتصادی و نظامی مینمایند. خونی ترین کشوری که تهدابش بر وحشت و دهشت گذاشته شده است، و همه روزه در قتل افغانها دست دارد؛ پاکستان میباشد.
این پاکستان است که درسال1354 ( زمان حاکمیت داود خان) جنگ را در پنجشیر براه انداخت.این پاکستان است که جنگ 33 ساله  را در کشور ما شعله ور ساخته است. این پاکستان است که بعد از از بدو تولدش، مردم کشمیر را در خاک وخون کشانیده، امنیت هند کهن( کشور بزرگ دموکراسی) را مختل ساخته است. این پاکستان است که برای القاعده وطالبان و سایر تند روان بنیاد گرا در خاک خود بهشت برین ساخته و بخاطر اهداف غیر نامشروع ازایشان پاسداری و حمایت میکند.
این پاکستان است که سیر ِ طالبان دهشت افگن و هراست افگن را تا کشور های آسیای میانه توسعه داده است.  هر گام این جنگها  صدها وهزارن پدر را بی اولاد، هزاران طفل را بی پدر و هزاران زن را بی شوهر ساخته و این بی  گناهان  نا امید و بیخبر از همه چیز را زمینگیر میسازد. این جنگ اعلان ناشده صدها موسسات عام المنفعه این وطن را به آتش کشیده است، موسسات تعلیمی را میسوزانند تا این ملت همینطور کورو بیسواد باقی بماند. همین اکنون ” آی. اس. آی.”  پاکستان اطفال پاینتر از سن 15 را پرورش انتحاری داده به کشور ما غرض انتحار نمودن روانه میدارد.  همه جنایات بشری،بر ضد کنواسیونها و میثاقهای پذیرفته شده در سازمان ملل متحد ( فروش اطفال و  زنان، تبدیل اعضای بدن انسان ،قاچاق انسان، مدرسه ها وتعلیمات دهشت افگنی، کاپی کاری غیر قانونی اسناد،  فیلمها ویدوها ادویه جات و  صنایع  مشهوربوده امتیاز قانونی صدها کمپنی خارجی را  غیر قانونی از خود ساخته است. ) همه و همه در پاکستان مرعی الاجرا است.

مراسم فاتحه خوانی شهید جنرال داوود “داوود”

مراسم  فاتحه
شهید جنرال داوود "داوود"
مراسم فاتحه خوانی شهید دگرجنرال  داوود داوود قوماندان زون 303 پامیر به اشتراک افغانهای مقیم براتش کلمبیای کانادا روز پنجم ماه جون در مسجد برنابی شهر ونکوور  برگزارشد.
محترم حاجی عبدالرحمان یکتن از شخصیتهای اجتماعی با ابراز تاثرات از حادثه غم انگیر ترور جنرال  داود داوود و همراهانش را  منشی  جهالت و نادانی دانسته، ابراز داشت:  قرار گفته مردم در این قتل دسته های نا مریی  ذی دخل بوده است.
محترم مولانا عبدالکبیر فرخاری شاعر توانای کشور ما به نمایندگی از فامیل  شهید جنرال داوود داوود  از آنهاییکه در مراسم فاطحه و سوگواری اشتراک نموده بودند ابراز   سپاس و قدر دانی نموده   شهادت این جوان خدمتگار به وطن  را ضایعه غیر قابل جبران دانست. و یاد آور شد که اختلافات در سی سال گذشته اسباب رنج مردم ما  را فراهم ساخته و در آتش افروزی بیشتر نفت میریزد ضمن یاد آوری از یک بیت” بیدل” (رح) (عرض ما و من چه دارد جز بروی همزدن = موج این دریا شکست شیشه ی  یکدیگر است) این بیت را تحلیل و تشریح نمود و مردم را در امر تحکیم وحدت و یکپارچگی فرا خواند و یاد اور گردید که اگر چه دور از وطن باشیم میتوانیم در این امر خیر نقش خویش را ایفا کنیم.
در این مراسم محترم توریالی ویسا والی قندهار حضور داشتند. خواستم  نظرشانرا در رابطه دانستنی شوم اما آنها گفتند ! (من به دیدن فامیل خود به سفر شخصی آمده ام.)
حضور جمع کثیری از هموطنان درین مراسم ضمن ارج گذاری به قهرمانی های راد مردانشان و ادای فرایض دیینی نماد همبستگی هموطنان و تقبیح اعمال جنایت کارانۀ  دشمنان خوشخبتی مردم افغانستان بود

مراسم فاطحه خوانی باختم قرآن عظیم اشان و صرف طعام با دعای خیر اندیشی محترم مفسر صاحب پایان یافت . دستاندکاران نشریۀزن  مـرا تب  تـعـزیـت و تسـلـیـت عـمیـق  خـو یـشــرا  حضـور  خانـواده ایشـان  از صـمـیـم قـلـب تـقــد یــم کـرده  بـرای شـخـص مـرحـومـی   اجـر جـزیـل و بـرای خانـواده صـبـر جـمـیـــل را ازبـارگاه  ایـزد مـتـعـال   اسـتــد عـا میدارم .

پرسش های معلم ناصر

دوستان  عزیز و بینند گان  محترم سایت، به  سلسله  داستانهای  صوتی  این بار  داستان  کوتاه  از عبدالحسیب  شریفی  به  صدای ” ماریا  دارو ” جهت  استماع  شما  گذاشته شده  است  لفطاٌ روی ویدیو  کلیک فرموده  بنشوید.  هرگاه  علاقه به مطالعه  داستان  داشته باشد  بروی   ادامه  خواندن فشار دهید

ادامه خواندن پرسش های معلم ناصر

گفت و شنود با مؤلف کتاب( فغان افغان)

 

نشر کتاب
انجینر فضل احمد اففان

انجنیر فضل احمد افغان مؤلف کتاب (فغان افغان)یکی از شخصیت های با اعتبار در جامعه افغانی درونکوور کانادا  است و در مسایل ملی اجتماعی و سیاسی به مثابه یک روشنفکر مبتکر و مسؤول ابراز نظر می نماید و از تحصیلات اکادمیک برخوردار است.
برای بنیانگذاری وحدت افغانها در ونکوور کانادا تلاشهای همه جانبه را انجام میدهد و حتی در تغییر اساسنامه اتحادیه افغانها که دارای نواقص جدیست و به یک اساسنامه جامع و فراگیر نیاز دارد تلاشهای خویش را دریغ نداشته است.
آقای افغان  یکی از اعضای برجسته ی خانه ی فرهنگی مولاناست و در پیشبرد امور آن نقش یک انسان آگاه را ایفا می نماید و از کتاب خود کتابخانه ی  این خانه فرهنگی را بهره مند ساخته است. محترم انجنیر فضل احمد افغان معلومات کوتاهی از  دوره های تحصیلی , وظایف رسمی و دست آوردهای فرهنگی شان داده  گفت:

ادامه خواندن گفت و شنود با مؤلف کتاب( فغان افغان)

فتنه : شعر زیبای از شاعر فقید شادروان فانی

شعر از
شادروان رازق فانی

فتنه
هنگامه بپا گردد،  یارم چوبه پا خیزد
شوق ازهمه جا جوشد ؛ شورازهمه جاخیزد

دیوانه دل عاشق، بی باده به وجد آید
این گ.وونه  که ان ساقی؛ با ناز وادا خیزد
مگذار که از وصلت، نومید شود عاشق
مپسند که از خوانت؛ آرزده گدا خیزد
گر عشق بگوش او؛ آیات جنون خواند
زاهد ز نماز خویش؛ ناکرده دعا خیزد
شیخ ازسرمستی کرد،این غارت وخونریزی
آیا که به هوشیار، زفتنه چها خیزد
هر چشمه  که میخشکد، ماازمژه خون باریم
هر لانه  که میسوزد ، دود  از دل  ما خیزد

فانی –کلیفورنیا  خزان  1993میلادی

فاطمه اختر شاعر توانای کشور

فاطمه اختر شاعر  توانای کشور
فاطمه اختر

انکار زن  از حقوق  مساوی  با مرد ؛ انکار زیبایی حیات وطبعیت  است. این  جمله  زیبا  وعالی  درکتاب  از” آن سوی  آئینه ” مجموعه  شعری خانم  فاطمه اختر شاعر  توانای کشور میباشد. خانم  فاطمه اختر درساب  1333هجری  شمسی درشهر کهنه هرات  چشم کشوده ، دوره  کودکیش را در هرات وبادغیس تا صنف  چهارم سپری کرد .  قبل  از شروع  مکتب  تا ختم صنف چهارم  نظر به رسم  اجدادیش به مسجد خانگی  رفت  خواندن زبان دری وقرائت قرآن ودیگر کتب  مذهبی وکتب  شعر، از جمله دیوان حافظ وهم چنان خطاطی را در انجا فراگرفت. نخستین چیزی که تحیر اورا برانگیخت، شعر بود. روزیکه تدریس پنج کتاب  را از آخوند مسجد  فراگرفت: ادامه خواندن فاطمه اختر شاعر توانای کشور

روح شهید جنرال داوود “داوود” شاد باد

شاد روان جنرال داوود

میم، هه”  سیدی”

شهادت  جنرال  داوود  “داوود”  خبر تلخ  وتکان دهنده  بود. هرتبعه افغانستان را متاثر ساخت وهمچنان هرانسانی در آنجا  به شهادت  میرسد، عضو فامیل  بزرگ “افغانستان ” است  و همه یکسان درغم شهیدان شریک هستیم .
روان  شهدایی  وطن را شاد میخواهم وبرای  فامیل  روان شاد جنرال  داوود  صبر  جمیل  آرزو میکنم.
دربسیار وبگلاگ های  داخل  وبیرون مرزی  از قلم  نویسندگان، خبرنگار که  اندوه  ی برزگ در نوشتیار شان  هویدا بود،  میرساند که همه متاسف ومتاثر اند.  ادامه خواندن روح شهید جنرال داوود “داوود” شاد باد

وضعیت زندانیان تخار نگران کننده است

عبدالحسیب شریفی

وضعیت زندان  تخار
تخار زندان

زندانیان در محبس تخار با شکایت از وضعیت بد زندان و عدم رسیدگی به     موقع برای پرونده های شان از جانب مراجع عدلی و قضایی، از مقام های بلند پایه‏ی دولت افغانستان خواهان توجه جدی و رسیدگی عاجل به دوسیه های شان هستند. زندانیان این زندان می گویند، نبود جای مناسب نگهداری از زندانیان، نبود توجه به پرونده ها، پول، رشوت و حق تلفی آنان را به ستوه آورده و ممکن است در زندان تخار فاجعه خلق شود.محمد امین، 35 ساله  از ولسوالی رستاق به اتهام قاچاق مواد مخدر سه سال است که در زندان تخار زندانی است. وی می گوید :
ادامه خواندن وضعیت زندانیان تخار نگران کننده است