
در انحنای زندهگی و مرگ
دردهای گنگ
دردهای دیرماند در لفاف مبهم سکوت
در سرت قصیدههای سوگبار خواندهاند
با نمایش کریه چهرههای خویش
رنگ هستی ترا پراندهاند
آه،
ادامه خواندن نادیا انجمن در انحنای زندهگی و مرگ : استاد پرتونادری
در انحنای زندهگی و مرگ
دردهای گنگ
دردهای دیرماند در لفاف مبهم سکوت
در سرت قصیدههای سوگبار خواندهاند
با نمایش کریه چهرههای خویش
رنگ هستی ترا پراندهاند
آه،
ادامه خواندن نادیا انجمن در انحنای زندهگی و مرگ : استاد پرتونادری
به گفتاورد ویل دورانت پارسها نظام الفبایی ۳۶ واژی یا حرفی زبان شان را از ماد ها گرفتند وبجای الواح گلی از کاغذ استفاده می کردند. ودر نظام واژی یا الفبای ۳۶ حرفی فارسها چهار گونه واژ یا حرف «ی» هستی داشتند.
هنگامی که سبویه دانشمند شناخته شده صرف ونحو قواعد زبان تازی یا عربی را به نام «الکتاب» نوشت از دو واژ یا حرف «ی» نام برد.
۱-یای معروف
۲- یای مجهول
نخستین تالیف در باره دستور زبان فارسی را اگر کتاب « منطق الخُرس فی لسان الفرسی» اثر ابوحیان نحوی و یاکتاب «حلیه الانسان فی حلیه اللسان »اثر ابن مهنا به زبان تازی یا عربی بپنداریم ، نیز از شیوه ای نگارش سبویه پی گرفته بودند ودر آنها همین دوگونه واژ «ی» بدیده نگریسته شده است.
ادامه خواندن واژ یا واک ویا حرف «ی» نامها و نقش آن در زبان فارسی : داکاتر حمیدالله مفید
افغانستان تحت حاکمیتت طالبان، لکه ی ننگی بردامان سیاستگران بدنام جمهوریت
بحث بر سر طالبان و حکومت آنان نه تنها بحثی فراتر از ابتذال و دردناک تر از زخم ناسور؛ بلکه بحثی فراتر از فاجعه و گسترده تر از هر تراژیدی ای است که تا کنون در کشور عزیز ما واقع شده است؛ زیرا غمنامه ی حاکمیت طالبان ه بهای بازی با سرنوشت مردم افغانستان چنان فاجعه بار و دردناک است که نمی توان ژرفنا و گسترده گی آن را در یک واژه بیان کرد. بحث بر سر طالبان و کارنامه های حکومت آنان در واقع بحث بر سر رویدادی فراتر از حادثه و بزرگ تر از تراژید است که در نمادی از بدترین ابتذال به مثابه ی زخم ناسور بر پیکر جامعه ی افغانستان سنگینی می کند. مردم افغانستان خود را ناگزیرانه با زمامدارانی روبرو می بینند که به بهای به تاراج رفتن آرمان های انسانی آنان با چند “من” ریش و دستار در نمادی از زشت ترین فاجعه بر گرده های آنان حکومت می کنند.
ادامه خواندن حکومت طالبان ابتذالی برخاسته ازعمق فاجعه ی افغانستان برباد رفته: مهرالدین مشید
استاد نصر الله پرتو نادرى از معدود شاعران و نويسنده گانى است كه در قلمرو شعر و ادبيات فارسى بى توقف نوشته و مى نويسد و بيدريغ مى نويسد .
او شاعر ونويسندۀ متعهد همه فصل ها است،منظورم از فصل ها صحنه ها ،عوالم و حالاتی است که استاد پرتو در آن حضور داشته ، در امنِ آسایش از نوشتن دست نكشيده و نه كم مهرى روزگار قلمش را متوقف كرده وحقا كه او سزاوار اجلال و تكريم است .در افغانستان کمتر شاعر و نویسندۀ را میتوان سراغ داشت که هم از نظر شعر و نویسنده گی و هم از رهگذر محاط بودن به معلومات در مورد تاریخ ، فرهنگ و سایر رویداد ها و باز تاب آنها یا در قالب شعر، کتاب ها یا مقاله های ادبی ،روایت هایی داستانی ، طنز و خاطره نویسی پا به پای استاد پرتو برسد و شهرتش در اين فن شريف جهانى شود .
ادامه خواندن اختر پر فروغ بيدار : پوهاند دكتورعبدالقيوم قويم
نام نیکویت بزرگ و قامتت بالا بلند
هرچه گوید دشمنان در موردت باشد چرند
در دیاری کو از آن بربسته رختش عدل و داد
جاهلان در حق تو گویند حرف ناپسند
ادامه خواندن مقام زن : شعر ازاستاد محمد اسحاق ثنااین پارچه تمثیلی از اثر یک واقعت عینی که در اثر بی توجه صحبت پدر خانواده در تلیفون واقع گردیده است. این پارچه توسط ماریا دارو نوشته شد و با همکاری زرغونه جان رفاه گردش و ماریا دارو در برنامه کورنی ژوند رادیو تلویزیون وطن بتاریخ ۱۳ مارچ سال ۲۹۲۴ نشر گردید. برای شیندن این پارچه تمثیلی جالب و انتباهی بالای ویدیو فشار بدهید.

دوستان گرانقدرازپیشرفت علم و فرهنگ دوره های تاریخی کشورآگاهی دارند وچندی قبل بنده کتابی را ازدست اخلاص جناب محترم استاد عبدالرحمن «فریدون» سلجوقی اثرگران بهای جناب محترم نصرالدین سلجوقی را بدست آوردم وازآن کتاب پرمحتوا خیلی فیض بردم؛ اکنون جناب محترم نصرالدین سلجوقی کتاب رساله موسیقی درمانی نوشته ی وتالیف ذیقمیت خواجه عبدالرحمن غزنوی بن سیف الدین غزنوی یکی ازدانشمندان قرن دهم را که اندکی پس از عصرتیموریان تحریروبا معرفی مقامات و پرده های موسیقی پرداخته بود وبیان خاصیت درمانی علم موسیقی را دررفع بعضی امراض شرح نموده است ؛ برایم ارسال داشته اند.
ادامه خواندن رساله موسیقی درمانی: نقد ونظر ماریا دارو
با ابیات زیبای از شاعر شیر ع مشکل اساس زنان که تعصب جنسیت در سرتاسر کشور حکم میراند؛ تلاش نماییم . در حالیکه طالبان در های مکاتب را بروی نیم پیکر کشور بسته اند و خشنوت علیه زنان جریان دارد؛ چطور میتوانیم از روز همبستگی زنان محکوم و محروم وطن سخن سرانی نماییم. زن مانند اسپ وحشی نیستند که مرد بران سوارش شود و قیزه بدهنش بگذارد؛ بلکه زن شاهین بلند پروازیست که به آسمان آرزو ها در پرواز است. مردان باید پرواز کردن را یاد بآموزند تا دست شان بدامن مقدس زنان برسد.
ادامه خواندن به مناسب روز همبستگی زنان؛ « زندگی بنام زن اغازمیشود» : ماریا دارو
مولوی خال محمد خسته یکی از صاحبدلان، هنرمندان و ادیبان و نویسندگان افغانستان فرزند ملارستم بیک در سال (1282 هـ ش) در قریۀ دهباز ختلان (فعلاً مربوط خاک تاجیکستان) چشم به جهان کشوده است. پدر مولوی خسته ملا رستم بیک بن عبدالرحیم خان یکی از علمای برجسته و خطاط ماهری بود، که در اخیر امارت امیر عبدالرحمن خان در اول به دیار پروان در شمال کابل و بعداً در شهر مزارشریف متوطن گردیدند. در «دانشنامۀ ادب فارسی» بنابر قول دانشمند گرامی ایشان صاحب کامل انصاری، مولوی خسته را به اسم «خسته ختلانی» آورده اند.خال محمد در سن پنج سالگی در ترکستان افغانستان «صفحات شمال» چنانچه ایشان صاحب کامل انصاری می فرماید ملا رستم (پدر خال محمد) در زمان حکمروایی سردار محمد اسحالق خان فرزند امیر محمد اعظم خان حیات به سر میبرده و از کارگزاران سردمدار ترکستان به شمار میرفته است.
ادامه خواندن مولوی خال محمد خسته : پروفیسور داکترعنایت الله شهرانی
«برای کسانیکه قصد خودکشی دارند»
زندگی چیزی تلخ و نا خوشایند است، ولی زیبا ساختن آن کار مشکل نیست. برای ساختن این دگرگونی لازم نیست که مثلآ دوصد هزار روبل در لاتری ببری و یا به دریافت مدال«عقاب سفید» نایل شوی یا با خانم زیبا و خوش تیپی ازدواج کنی یا به عنوانِ یک آدمِ خوش قلب در تمام دنیا شناخته شوی. نعمت هایی را که بر شمردیم فنا پزیر اند و به عادت روزانه تبدیل میشوند.
برای آنکه همیشه حتا در موقع غم و ماتم احساس خوشبختی کنی، باید اول از آنچه که داری راضی و خوش باشی و دوم اینکه از این اندیشه که«ممکن بود از این بد تر شود» احساس خوشی کنی و این- کارِدشواری نیست.
ادامه خواندن زندگی زیباست! نویسنده- انتون چخوف : برگردان از زبان روسی هارون یوسفی

مردی با اندیشه ای والا و ذهنی پربار و آغوشی پر از دانش. کم حرف می زد و زیاد می نوشت و دامنه پژوهش هایش چون اقیانوسی گسترده و پر موج بود. واما با شوربختی و افسوس که در کشورش کمتر کسانی با نام او آشنا بودند.
او زاده ای هرات بود، سرزمینی که بهترین فرهنگیان را در دامانش پرورانده وستاره های درخشانی را به آسمان ادبیات و تاریخ کشور مان هدیه کرده است.
حدود 15 سال پیش بود که توسط دوست مشترک مان جناب دکتر روان فرهادی با استاد فکرت آشنا شدم. مردی بود آرام و متواضع. وبا دامنی پر از دانش که ترا بخودش جذب می کرد و به سویش می کشاند. از آنهایی نبود که منم کند و برای بدست آوردن شهرت به هر کاری دست بزند و تقلا کند. ولی انگار کتاب مواخذ و مرجع همه جور اطلاعات در ساحه ادب و فرهنگ و تاریخ بود. سخنانش مثل خودش آرام، شمرده و پر معنی بود و شنونده را به گوش دادن وامیداشت. تسلطش بر زبان های فارسی، پشتو، عربی، و انگلیسی در خور ستایش بود.آثار بیشماری از خود بجا گذاشته که شامل بیشتر از 20 کتاب و صد ها مقاله و ترجمه است.
ادامه خواندن استاد آصف فکرت، درخت پرباری که از شهرت دوری گزید : بانو هما طرزی
چگونگی و چرایی فروریزی نظام سیاسی افغانستان و واگذاری آن به تروریستان
29 فبروری 2024 برابر است به چهارمین سالروز امضای موافقت نامه ی دوحه میان امریکا و طالبان. این موافقت نامه در واقع نتیجه ی مذاکرات طولانی پنهانی و آشکار امریکا با طالبان بود که از سال 2007 آغاز شد و در سال 2018 گفت و گو ها به گونه ی رسمی آغاز شد و تا آنکه دو سال بعد در 29 فبروری 2020 از سوی خلیل زاد و ملابرادر امضا گردید.
ادامه خواندن چهار سالگی معاهده ی دوحه و فروریزی نظام سیاسی و جامعه ی افغانستان : مهرالدین مشید
خوشنصیب در شعرهایش با شکیبایی اندرزپردازی میکند. به ویژه برای زنان. چنین است که اگر او را میسوزانند، از خاکستر او گل میروید. این گل ثمرهیی است که او از شکیبایی خود به آن میرسد.

در میان سوختهگان
من تنها کسی هستم
که بیصدا میسوزم
و از خاکسترم گل می روید.
همان،ص ۷۶
او شاعر تنهاییست. از سکوت سخن میگوید. از بیداد، از آتش که نماد جنگ و ویرانگری است. وقتی که بهاران با صدای تفنگ آغازمی شود، دلش برای درختان باغ میسوزد. مصیبت زنان، کوچ و آوارهگی، راز و نیاز با خداوند، عشق به سرزمین بخش بیشتر محتوا و مضمون شعرهای او را میسازند.
ادامه خواندن در آن سوی دریچۀ دل بخش دوم) نفیسه خوشنصیب :
سرزمینی که تاریخ آن با خون تبعیدیان نوشته شده است:
تبعید یکی از انواع مجازات هایی است که در نظام های حقوقی دنیا وجود دارد و هدف اصلی آن دورکردن فرد از خانه، زندگی و کسب و کار در کشور و در شهر خودش است. با تاسف افغانستان از جمله کمتر کشور هایی در جهان است که تاریخ آن در هر برهه ای با خون تبعیدیان و عرق جبین بهترین فرزندان آن نوشته شده است. این تبعید ها در تاریخ این کشور سر نخ درازی دارد و از زمان های دور آغاز شده است. در گذشته ها نیم قاره ی هند تا ترکیه بستری برای تیعیدیان این سرزمین بوده است.هر زمانیکه این سرزمین مورد تهاجم بیگانگان قرار گرفته، دچار جنگ های داخلی شده ، خون و آتش در آن فواره کرده و عرصه ی زنده گی برای مردم آن تنگتر شده است. مردم آن وادار به تبعید خود خواسته و جبری شده و مردم آن بعد از دفع خطر و راندن مهاجم و سرنگونی حکومت دست نشانده دوباره به کشور خود برگشته اند. به گواهی تاریخ سلطان العلما پدر مولانای بلخ نخستین تبعیدی تاریخ است که بوسیله ی خوارزم شاه وادار به ترک سرزمین اش می شود. مردم افغانستان از آن به بعد در هر برهه ای از تاریخ جام زهر آلود تبعید را چشیده و جام شوکران آن را نوش جان کرده اند. تاسف بار اینکه این تبعید ها گاهی شکل رسمی را به خود گرفته و شاهان مستبد و خود کامه ای مثل عبدالرحمان سفاک فرمان تبعید فرزندان این سرزمین را به گونه ی رسمی صادر کرده بود.
ادامه خواندن از کوچه های پرپیچ و خم تبعید تا روزنه های نافرمانی وعصیان«قمست دوم» : مهرالدین مشید

با سپاس بی پایان دوباره از استاد گرانمایه ام استاد لطیف ناظمی وپیشگفتار ژرف و زیبای شان در دهمین کتابم (رقص شگوفه ها).
وقتی در بستر می روم
خورشید با منست
و خوشه خوشه ستاره ها را
زیر بالشتم می گذارم
و دانه دانه نور ماه را
در زیر پستان هایم پنهان می کنم
شاعری از تبار عشق
به هما طرزی که می اندیشم سه زن از پیش نظرم می گذرند – زنی که شاعر است ؛زنی که نقاش است و زنی که طراح لباس است.انگشتان این سه زن ،ده جادو گر سحر آفرین اند که با رنگ ها ، شعر می نویسند وبا واژه ها ،نقاشی می کنند. پس بیهوده نیست که در دفتر رقص شگوفه ها، شعر وتصویر ، باهم در می آمیزند تا کسی نداند که کدام یک شعر است و کدامین نگاره. رقص شگوفه ها کتاب عشق است و هما طرزی راوی صادق مقوله یی است به نام عشق .
او در پیشگفتار کتابش چنین روایتی از عشق نخستین خویش دارد:
ادامه خواندن رقص شگوفه ها : استاد داکترلطیف ناظمی
شاید بتوان گفت: عزیز سیاهپوش یگانه شاعری است که هیچگاهی نخواست تا شعر او در نشریههای کشور به نشر رسد؛ اما شعرهای او در جنبش چپ و هوداران آن خوانندهگان زیادی داشت. زبان شعر او ساده و شور انگیز است. کوبنده است و آمیخته با طنز.
به شیوه عیاران خراسان لباس سیاه میپوشید، از آن روی در میان مردم به نام عزیز سیاهپوش شهرت داشت. از ولایتی کابل بود و در میان مردمان محل به نام « جان» شهرت داشت. شبها به مانند عیاران و جوانمردان به شبگردی میپرداخت. با مردم پیوند نزدیک و استواری داشت.
در سال 1354 که هنوز در صنف چهارم دانشکده ساینس دانشگاه درس میخواندم، با او آشنا شدم. من از او چیزهای زیادی آموختم. بخشی از دیدارهای ما به بحثهای ادبی خلاصه میشد. من شعرهای تازۀ خود را برایش میخواندم. تازه در اوزان آزاد عروضی مینوشتم و در مهار کردن وزن دشواریهایی داشتم، سیاهپوش شعرها را تقطیع میکرد و دشواریهای وزنی را برایم روشن میساخت.
ادامه خواندن دیداری با عزیز سیاهپوش: استاد پرتو نادری
یادداشتی در مورد هنر های شادکام
با هر دلی که شاد شود شاد میشوم
شادکام مومنانه به هنر میپردازد. کودکی بیش نبودم که گاه گاهی آهنگ هایش را از طریق تلویزیون وقت کابل میدیدم و میشنیدم. شادکام با چهرهی موقر در صفحه ظاهر میشد و آهنگش را اجرا میکرد، نه میخندید و نی مانند بیشتر خواننده های آن روزگار سر و گردن و دست و پا میزد. یادم میآید کلانتر های خانواده میگفتند هرگاه شادکام و احمد ولی بخندند کابل ارزانی و فراوانی میشود. این کنایت صمیمانهی کابلی ها برای هنرمند محبوب شان بود که ترجیح میداد آهنگ هایش را بدون لبخند – اگرچه بعضن حین lip-sync لبخند میزد – به مخاطب عرضه کند. البته این کنایه از روی احترام و محبتی بود که مردم به این هنرمند قایل بودند و او را دوست میداشتند.
ادامه خواندن شادکام مومنانه به هنر میپردازد : فریدون ابراهیمی
سخنی از تبعید و تبعیدگاه و تبعیدیان تاریخ
قسمت اول
تبعید تنها احساس غریبه ای نیست که چون کابوسی بر روان انسان سنگینی میکند و به گونه ی شگفت انگیزی روح و روان او را به تاراج می برد؛ بلکه معنای دوری و دور افتاده گی های دردناک را نیز در خاطره ها تداعی می کند که تبعیدگاه را برای تبعیدیان خودخواسته و ناخود خواسته ی تاریخ بدتر و زشت تر از زندان های مخوف ” آخر دنیا” نه تنها به تصویر می کشد؛ بلکه رنج جگر سوزتر و اندوه ی بیکران تر از زندانیان در غول و زنجیر را بر روح و روان تبعیدیان تحمیل کرده و آرامش آنان را بهم می زند. آری درد های خاموش و ناگفتنی این تبعید جانکاه تر و سوزنده تر از زندان های تبعیدیان تاریخ است. این درد چنان ژرفنای و گسترده گی دارد که فریاد های ” واه از این زندان …” هم نمی تواند، اندکی زخم های ناسور آن را درمان نماید؛ بلکه برعکس این فریاد ها گویی کوه های نمک ها را بر روی زخم های سرطانی آن می پاشند و حدود و توانایی های تبعیدی را تا آنسوی صفر تقرب می دهد.
ادامه خواندن ز کوچه های پرپیچ و خم تبعید تا روزنه های نافرمانی وعصیان : مهرالدین میشد
این اواخر بسیار میخواستم در مورد این بزرگمرد و چهرهی همیشهآشنا چیزی بنویسم، اما اگر بگویم که از نوشتن در مورد شخصیت چندبُعدی این اسطورهی بیبدیل هنر و سینمای ما کمآوردم، دروغ نگفتهام.
استاد سلام سنگی کاهگاهی منت میگذارند و از طریق پیامگیر وتسآپ باهم گپ و گفتی میداشته باشیم؛ امروز خودشان لطف کردند و مرا به این نوشتهی “دکتر صاحب خالده فروغ” راجع ساختند و من هم با نشر این متن ارزشمند، از بزرگی و شخصیت استاد سنگی گرامی قدردانی مینمایم: “سینما این هفتمین هنر جهان جذابیت شگفتیانگیزی دارد و سینما در میهن ما معاصر است و امروزی.»
ادامه خواندن شخصیت چندبُعدی«سلام سنگی» این اسطورهی بیبدیل هنر وسینمای: خالده فروغ
رقص کن طالب و داعش به بلای من وتو
رقص کن با تب خواهش به بلای من و تو
خنده بر ریش فلک هست روا گوی و بخند
و نداریم به هر معامله سازش به بلای من و تو
ادامه خواندن رقص کن طالب؛ شعر از : خانم ن- غ- خوشنصيب
در این روز ها گزارش هایی به نشر رسیده که نظامیان پاکستان پس از تماس ها با رهبران شورای مقاومت ملی مستقر در ترکیه، حاضر شده اند تا برای شماری از رهبران این شورا دفتر سیاسی در پاکستان بدهند. بر بنیاد این گزارش ها نظامیان پاکستان این پيشنهاد را به گونه ی مشخص برای عطا محمد نور و محقق ارایه کرده و از آنان خواسته اند تا در پاکستان دفتر سیاسی بگشایند. پاکستان در حالی این تصمیم را گرفته که رابطه این کشور با کابل بر سر حمله های تحریک طالبان پاکستان به تیره گی گراییده است و گفت و گو ها با میانجیگری شبکه ی حقانی و مولونا فضل رحمان رهبر جماعت العلما پاکستان بدون نتیجه باقی مانده است.
ادامه خواندن بازی های جدید استخبارات پاکستان و اختلاف فریبنده ی اسلام آباد با طالبان : مهرالدین مشید
ســــعدیا مرد نیکو نام نمیرد هرگــز
مرده آنست که نامش به نیکویی نبرند
در کشور سویدن، افغانها برهبری جناب آقای پوهاند رسول رهین فعالیتهای خوبی را در باب احیاء فرهنگ افغانستان انجام داده اند، از جمله کتابی بنام «کی کیست در فرهنگ برونمرزی افغانستان» که سلسلتاً تهیه و بچاپ میرسد، در جلد سوم آن نگارندۀ این سطور کلمات چندی دربارۀ حیات پربار و با برکت ارواحشاد، جنتمکان استاد روهی نوشتم و مدیر نشرات با تصرفاتی آنرا بطبع رسانید.
راقم این سطور در سال (1959 مسیحی) متعلم مکتب دارالمعلمین کابل بودم، معلم مضمون پشتوی ما استاد مرحوم محمد صدیق روهی بود. استادان آن سال شخصیتهای مشهوری بودند که بعدها در افغانستان چهرههای شناخته شده شدند، استاد عبدالمحمد شینواری، حفیظالله امین که بعدها رئیس جمهور افغانستان شد، استاد غلامعلی آئین که وزیر و والی دوران خود مقرر گردید، استاد محمد وزیر نظامی، استاد راز محمد زارع و دیگران.
ادامه خواندن خاطراتی از فرهنگیمرد وطن استاد محمد صدیق روهی : نوشته ء پروفیسور داکترعنایت الله شهرانی
گرامی وطن ما در تداوم زمانه ها دارای هویت بسیار درخشان ملی و فرهنگی است هویت های ملی و فرهنگی ما عبارت از زبان، دین، تاریخ، ادبیات، هنرها، رسوم و آیین های کهن که در جریان زمانه های بس دراز بوسیله نیاکان ما ساخته شده و در کورۀ زمان پخته شده است از آمیزه و اختلاط این پدیده ها و مایه های فرهنگی و ملی شناسنامه ملی ما بوجود می آید.
فرهنگ شامل دانش و علوم و عقاید، آرا و باورها، اندیشه ها، فضایل و نکویی، داد و انصاف، عدالت و تهذیب، هنر و ادبیات، طریق زنده گی، رسوم سنن و عنعنات و آداب و در یک سخن مجموعه یی از دانستنیها، نوآوریها و تازه گیهای یک ملت است و فرهنگ یک ملت همانا مجموعه یی از ارزشها، افتخارات تاریخی، مدنی و سرمایه معنوی و سجایای عالی و برین و پسندیدۀ آن ملت است که گذشته ها را با حال پیوند میزند همانند آیینه یی تمام نمایی مفاخر معنوی آن می باشد.
گفتیم زبان یکی از هویت های ملی و فرهنگی ماست، نوایی بزرگ میفرماید:
تیل بــو چمن نینگ ورق لاله سی
سوز دُرَری دین کیلیبان ژالـه سی
ادامه خواندن زبان هویت نخستین یک ملت است باید آنرا گرامی داشت! : استاد برهان الدین نامق
چنان من بی تو ای عشق آفرین دل هنرمندم
که گاهی شاد می گریم، گهی از درد می خندم
فریب خنده هایم را جهان خورد و نمی داند
که از غمگین ترین آدم، منش غمگین دو سه چندم
ادامه خواندن سوگند : شعر ازمسعود زراب