نام نیکویت بزرگ و قامتت بالا بلند
هرچه گوید دشمنان در موردت باشد چرند
در دیاری کو از آن بربسته رختش عدل و داد
جاهلان در حق تو گویند حرف ناپسند
ادامه خواندن مقام زن : شعر ازاستاد محمد اسحاق ثنانام نیکویت بزرگ و قامتت بالا بلند
هرچه گوید دشمنان در موردت باشد چرند
در دیاری کو از آن بربسته رختش عدل و داد
جاهلان در حق تو گویند حرف ناپسند
ادامه خواندن مقام زن : شعر ازاستاد محمد اسحاق ثنابا ابیات زیبای از شاعر شیر ع مشکل اساس زنان که تعصب جنسیت در سرتاسر کشور حکم میراند؛ تلاش نماییم . در حالیکه طالبان در های مکاتب را بروی نیم پیکر کشور بسته اند و خشنوت علیه زنان جریان دارد؛ چطور میتوانیم از روز همبستگی زنان محکوم و محروم وطن سخن سرانی نماییم. زن مانند اسپ وحشی نیستند که مرد بران سوارش شود و قیزه بدهنش بگذارد؛ بلکه زن شاهین بلند پروازیست که به آسمان آرزو ها در پرواز است. مردان باید پرواز کردن را یاد بآموزند تا دست شان بدامن مقدس زنان برسد.
ادامه خواندن به مناسب روز همبستگی زنان؛ « زندگی بنام زن اغازمیشود» : ماریا دارومردی با اندیشه ای والا و ذهنی پربار و آغوشی پر از دانش. کم حرف می زد و زیاد می نوشت و دامنه پژوهش هایش چون اقیانوسی گسترده و پر موج بود. واما با شوربختی و افسوس که در کشورش کمتر کسانی با نام او آشنا بودند.
او زاده ای هرات بود، سرزمینی که بهترین فرهنگیان را در دامانش پرورانده وستاره های درخشانی را به آسمان ادبیات و تاریخ کشور مان هدیه کرده است.
حدود 15 سال پیش بود که توسط دوست مشترک مان جناب دکتر روان فرهادی با استاد فکرت آشنا شدم. مردی بود آرام و متواضع. وبا دامنی پر از دانش که ترا بخودش جذب می کرد و به سویش می کشاند. از آنهایی نبود که منم کند و برای بدست آوردن شهرت به هر کاری دست بزند و تقلا کند. ولی انگار کتاب مواخذ و مرجع همه جور اطلاعات در ساحه ادب و فرهنگ و تاریخ بود. سخنانش مثل خودش آرام، شمرده و پر معنی بود و شنونده را به گوش دادن وامیداشت. تسلطش بر زبان های فارسی، پشتو، عربی، و انگلیسی در خور ستایش بود.آثار بیشماری از خود بجا گذاشته که شامل بیشتر از 20 کتاب و صد ها مقاله و ترجمه است.
ادامه خواندن استاد آصف فکرت، درخت پرباری که از شهرت دوری گزید : بانو هما طرزیبا سپاس بی پایان دوباره از استاد گرانمایه ام استاد لطیف ناظمی وپیشگفتار ژرف و زیبای شان در دهمین کتابم (رقص شگوفه ها).
وقتی در بستر می روم
خورشید با منست
و خوشه خوشه ستاره ها را
زیر بالشتم می گذارم
و دانه دانه نور ماه را
در زیر پستان هایم پنهان می کنم
شاعری از تبار عشق
به هما طرزی که می اندیشم سه زن از پیش نظرم می گذرند – زنی که شاعر است ؛زنی که نقاش است و زنی که طراح لباس است.انگشتان این سه زن ،ده جادو گر سحر آفرین اند که با رنگ ها ، شعر می نویسند وبا واژه ها ،نقاشی می کنند. پس بیهوده نیست که در دفتر رقص شگوفه ها، شعر وتصویر ، باهم در می آمیزند تا کسی نداند که کدام یک شعر است و کدامین نگاره. رقص شگوفه ها کتاب عشق است و هما طرزی راوی صادق مقوله یی است به نام عشق .
او در پیشگفتار کتابش چنین روایتی از عشق نخستین خویش دارد:
ادامه خواندن رقص شگوفه ها : استاد داکترلطیف ناظمیرقص کن طالب و داعش به بلای من وتو
رقص کن با تب خواهش به بلای من و تو
خنده بر ریش فلک هست روا گوی و بخند
و نداریم به هر معامله سازش به بلای من و تو
ادامه خواندن رقص کن طالب؛ شعر از : خانم ن- غ- خوشنصيبسال های پيش دختر زيبايى با جلد سپيد و بخت سياه، چشم به جهان گشود كه روز قبل پدرش چشم از جهان بسته بود؛ مادرش كه دريچه ى اميد كاملأ به رويش بسته شده بود، شب ها زير سقف چككبار زمستانى كلبه ى ويران و سرد، چشمانش كه خسته تر از دلش بود غرق سيلاب اشك مى شد؛ گاه گاهى چشم خويش را به ناكجا ها مى دوخت و راهى براى آينده ى خود و طفلك نوزادش نمى يافت.
مادر بيچاره هفت سال بار سنگين غم را تنها بر دوش خود كشيد و دخترك كه تازه به مكتب مى رفت، روزى از مكتب آمده به مادرش گفت: ” مادر جان، معلم ما گفت كه فردا هر كس با پدرش به مكتب بيايد، پدر من كجاست؟ “
ادامه خواندن همسایه : نوشتهء مسعود زرابنویسنده پارچه تمثیلی ماریا دارو ؛ ممثلین زرغونه رفاه گردش و ماریا دارو.
تجدید خاطرات دهه ای چهل ، دوران دانشجویی و شور و شوق کتابخوانی های آنوقت ….
“کتاب مادر اثری از نویسنده شهیر روسی ،ماکسیم گورکی است. اثری که برای درک جایگاه آن لازم است اطلاعاتی از تاریخ روسیه داشته باشیم. باید بدانیم که زندگی گورکی در ابتدا به چه شکل بوده است و بعد چه فعالیتهایی داشته و همچنین لازم است از وضعیت مردم و حرکتهای انقلابی که در اوایل قرن بیستم شدت گرفته بودند آگاه باشیم. همه این موارد است که به ما نشان میدهد چرا گورکی در آن زمان بیشتر از هر نویسنده دیگری مشهور بود. در ادامه خلاصهای از وضعیت آن زمان که در مقدمه مترجم به خوبی شرح داده شده بیان میشود.
ادامه خواندن مادر اثری ازنویسنده شهیر روسی ،ماکسیم گورکی: احمدشاه ستیز:وقتی خواستم تا در پیوند به گزینۀ شعری «دریچۀ دل» سرودههای بانو نفیسۀ خوش نصیب، چیزی بنویسم نمیدانم چرا ذهنم یکی و یک بار به آن سالهای سیاه برگشت که دروغ را به نام حقیقت به رنگ سرخ مینوشتند.
با دریغ بعدها دیدیم که این واژۀ سیاه را به رنگهای سبز و سپید، نیز نوشتند؛ اما دروغ با این همه جامههای رنگ رنگ نتوانست، بر جایگاه حقیقت بنشیند. سالهای که خط سرخ در میان انسانها فاصله می انداخت. ادبیات و شعر نیز چنین شده بود. دسته بندی شده در دو سوی خط سرخ.
ادامه خواندن نفیسه خوش نصیب؛ درآن سوی دریچۀ دل« بخش اول» : استاد پرتو نادریدوست دارمش چون دوستداشتنیست. صدایش با من ازآشتی ویژه ای حرف می زند که زنده و گویاست و مرا به اندیشه ای وامیدارد که عشق برایم رنگینتر میشود و زندگی گرمتر. آری زنی که با صدای گرم ودل انگیز و باوقارش سالها عشق را به خانه ها مهمان میکرد و رادیوی پاک اندیش آن زمان را جلوه و رنگ خاصی می بخشید و در دلهای ما جوانان جادوی عشق را با صدای سحر آمیزش می پروراند و همیشه مشتاق بودیم تا رادیو را روشن کنیم و او شعری را دکلمه کند. و هنگامی که با مرحوم دکتر اکرم عثمان جفت میشد ، مرا به عرش می برد . قلم بر میداشتم و می سرودم و یا برس رنگ بدست می گرفتم و نقاشی می کردم.
آری به این می گویند جادو!
من از دوره رادیو بودم و در آن زمان از تلویزیون خبری نبود. تا اینکه زمانی که برای آخرین دیدار پدرم بکابل آمدم ماه حمل وثور 1978 بود که یکروز قبل از پروازم تلویزیون با خطابه ای از مرحوم سردار داود خان شروع بکار کرد و من در منزل خواهرم حفیظه جان و همسرش دکتر یحیی ابوی که یک تلویزیون کوچکی با خودشان از آلمان آورده بودند این برنامه را با رنگ سپید و سیاه دیدم . چقدر شادی می کردم و اشک می ریختم. بله دوره من همان دوره رادیو بود ودوره افسون صدا ها!
ادامه خواندن فریده انوری ، زنی با صدای جادویی: خانم هما طرزیگردش
روزی از روزهای سال ۲۰۰۴ عیسایی بود که یکی از خبرنگاران هالندی در دفتر بی بی سی در پشاور به دیدار من آمد. بستۀ کوچکی را به من داد. در بسته دو جلد کتاب بود زیر نام «یاد از هیچ» از شکیلا عزیززاده.
شاعر را نمیشناختم؛ اما برایم بسیار خوشآیند بود که هموطنی از سرزمین دوری کتابش را برای من فرستاده است.
پیش از آن که کتاب را بگشایم، نام کتاب برایم بسیار دلچسب بود: «یاد از هیچ»!
باری دیگر وقتی کتاب منوچهر حیدریان «به حیوانات مان آهن دادیم که از گاوها سیاست دوشیدیم» را دیدم، چنین حسی داشتم.
ادامه خواندن شکیلا عزیززاده، یاد از هیچ : استاد نصرالله پرتو نادریخانم ماریا دارو در باره نهضت زنان در فعالیت های رسانوی و تیاتر افغانستان.
دردهای گنگ
دردهای دیرماند در لفاف مبهم سکوت
در سرت قصیدههای سوگبار خواندهاند
با نمایش کریه چهرههای خویش
رنگ هستی ترا پراندهاند
آه،
تو چقدر با تمام سادهگیهایت غریب ماندهای
در رگان پیکر تو پی نمیبرد
هیج کس عنایتی به دقت بزرگ
ادامه خواندن نادیا انجمن ؛ در انحنای زندگی ومرگ: استاد نصرالله پرتو نادریچه شد که نقش قدم هات در خیابان نیست ؟
چه شدکه عطر نفس هات ای پری جان نیست؟
دو سال شد که هنوز ای پرنده در قفسی
سزای چون تو قفس نیست؛ کنج زندان نیست
خبر ز رجعت تهمینه ی سمنگان نیست
ادامه خواندن به بانوان سرزمینم« بغض گلوگیر» شعر از دکتور لطیف ناظمیمیمونه غزال ( تیاتر ، سینما، و رادیو تلویزیون افغانستان)
زمانیکه ما به پدیده هنر درنگی می افگنیم ،خاصتا هنر تیاتر، سینما،رادیو، تلویزیون، درمیابیم که هنرتیاتر وسینما
یکی از بهترین وکاملترین هنرها محسوب میشود.
هنر نمایش وتصویر چنان تاثیر عمیق وهمگانی دارد که ذهن وفکر تماشاگر را بسوی خود میکشاند و جذب میکند، تا موضوع محتوا را در زوایای عمیق زندگی از اجرای هنر پیشه گان وامور کارگردانی توام با بکاربرد افزار تخنیکی در مجموع تاثیرگذاری آن تا بدان حد است که میتواند تغییری در مسیر افگار و اندیشه های بشری بیاورد.
ادامه خواندن میمونه « غزال » یک نام آشنا در رواق تاریخ پر شکوه هنر تمثیل : موسی رادمنشیکی از خشن ترین دوره تاریخ بشری که در آن زن ستیزی به اوج خود رسیده بود دوره بابلی ها بود.در آیین بابلی خدای بود به نام مردوک که خدای آفرینش و باروری بود. و جانشین ( آنو) خدای خدایان شده بود. نام مردوک از ریشه سومری ( مراوتو) گرفته شده است و بابلی ها او را به امروتوک و سپس مردوک ساخته بودند.
مردوک خدای زن ستیز و طالبی بود. در دین مردوکی زنان موجودات نجس شمره می شدند، بانوان اجازه نداشتند. تا در مهادژ ها یا معابد داخل شوند. زن اجازه نداشت تا بدون اجازه شوهران شان از خانه های شان بیرون شوند.
ادامه خواندن نگاهی به یک آیین زن ستیزی درجهان : داکتر حمید الله مفیدبی تفاوتی جهان در برابر اعتراض ها و حماسه آفرینی های زنان افغانستان
اعتصاب غذایی شماری از زنان رزمنده و با شهامت افغانستان در هفته ی گذشته در ایالت کلن آلمان و کشور های سویدن و اسلام آباد به مثابه ی فریاد اعتراض میلیون ها زن و دختر مظلوم افغانستان در تحت حاکمیت استبدادی زن ستیز و آموزش ستیز طالبان، بار دیگر پرده از عمق فاجعه ی استخوان سوز رزیمی بیرون کرد که از دو سال بدین سو خوش بختی و رفاه ی زنان و دختران افغانستان را به گروگان گرفته است.
ادامه خواندن اعتصابهای غذایی از شهر کلن تا اسلام آباد و ماجراهای غم انگیز زنان افغانستان : مهرالدین مشیدبیا ای هموطن تــــــا همــــــدل و همیـــــار هم گردیم
به وحدت دست هم گیریم و هم غمخوار هم گردیم
زنیم با مشت سنگینی به روی دشمن میهن
انیس و مونس هم یار و خدمتگار هم گردیم
ادامه خواندن بیا ای هموطن : شعراز بانو صالحه واهب واصلآهو شدم تمام بیابان پلنگ شد
ماهی شدم سراسر دریا نهنگ شد
با صد شکنجه از قفس خود برون شدم
تا پر زدم نصیب وجودم تفنگ شد
ادامه خواندن آهو شدم ؛ شعر از : خانم نیلوفر ظهوری (راعون)