https://www.facebook.com/1646541662230055/videos/1929477917269760/?hc_ref=ARSN_3KR7zGujDRWBhURzsspHjo7JlEz5QPXcjajotnyFR4i1vICf4xRGYq8jylKzhE&pnref=story
دسته: مقالات عمومی
پیـر مردی که آسمان را جاروب میکند: پـرتـو نـادری
دوستی روایت میکرد که رفته بودیم به دامنۀ یکی از تپههای قرغه تا لحظههایی سنگ غمهای زندهگی و روزگار را در فلاخن فراموشی گذاریم! نزدیکیهای برگشت بود که مردی با قامت بلند و ریش سپید انبوه به ما نزدیک شد. جامۀ سبزی برتن د اشت، دراز چنان که بر زمین کشاله می کرد. چون به ما رسید چوب دست درازی را که در دست داشت به زمین کوبید و نگاههایش را به ما دوخت. ما همهگان از هیاهو ماندیم. چنان بود که گویی با نگاههایش به دور ما خط می کشد. لحظهیی نگذشته بود که با صدای بلندی گفت: برخیزید، ای به خاک نشستهگان روزگار!
در صدایش چنان نیروی بود که ما بی اختیار ازجای برخاستیم و چشم از چشم پیرمرد بر نمیداشتیم. پیرمرد همچنان با نگاههایش به سوی ما می دید و چنان بود که گویی ما ذره ذره آب می شدیم. پیرمرد این بار باصدای بلندتر ازپیش گفت: برویم، برویم! و خود گام برداشت به سوی تپه! ادامه خواندن پیـر مردی که آسمان را جاروب میکند: پـرتـو نـادری
شب نقد درباره کتاب كفتر بازان نوشتهء داكتر ببرك ارغند. درهالند ١٨ نوامبر ۲۰۱۷: حسین پرواز
داستان بلند يا رمان اثرى است روايى به نثر كه بر داستان پردازى و تخيل بنا يافته باشد. ساختار رمان كلاسيك و نيو كلاسيك نسبيت دو نظم است ؛ تعداد صفحات و ترتيب زمانى وقايع. تاريخچهء رمان يا داستان نويسى مدرن پس از كتاب دن كيشوت نوشتهء سروانتس نويسندهء هسپانوى در سال ١٦١٥ مى باشد. در اين رمان نقش اسطوره و خدايان زدوده شده و قهرمان خيالي داستان كه خود را شواليهء شجاعى مى پنداردبا دستيار بد خلق و اسب نحيفش به جنگ هيولا ها مى رود…. ادامه خواندن شب نقد درباره کتاب كفتر بازان نوشتهء داكتر ببرك ارغند. درهالند ١٨ نوامبر ۲۰۱۷: حسین پرواز
یک میلیاردر امریکایی که قبلاً طرح خصوصی سازی جنگ ایالات متحده را در افغانستان پیشنهاد کرده بود، حال به استخراج معادن این کشور جنگ زده چشم دوخته است.برگرفته از سایت صدای امریکا www.darivoa.com
یک میلیاردر امریکایی که قبلاً طرح خصوصی سازی جنگ ایالات متحده را در افغانستان پیشنهاد کرده بود، حال به استخراج معادن این کشور جنگ زده چشم دوخته است.
ایریک پرنس، بنیانگذار و مالک پیشین شرکت امنیتی بلک واتر، تلاش می کند تا ادارۀ دونالد ترمپ، رئیس جمهور ایالات متحده را ترغیب کند تا از یک سو جنگ امریکا را در افغانستان خصوصی بسازد و مسوولیت آنرا را به شرکت امنیتی وی بسپارد و از سوی دیگر معادن آن کشور را استخراج کند.
در سال ۲۰۰۷ محافظین وابسته به شرکت خصوصی بلک واتر، به کشتن ۱۴ فرد ملکی عراقی در بغداد متهم شدند. با آن که پرنس، بلک واتر را در سال ۲۰۱۰ به فروش رساند و اکنون مالک شرکت جدیدی امنیتی و لوژستیکی Frontier Services Group است، اما به نظر می رسد همچو اتفاقات پیشنهاد او را پیچیده سازد.
آقای پرنس در قصر سفید از نفوذ برخوردار است. او دوست استفن بنن، مشاور پیشین امنیت ملی رئیس جمهور امریکا است و خواهرش، بتسی دیووس، وزیر معارف ادارۀ رئیس جمهور ترمپ است. مقامات وزارت دفاع افغانستان و ارگ از تبصره در مورد خودداری کردند.
اما قبلاً یکی از مقامات ارشد افغان که نخواست نامش ذکر شود، به صدای امریکا گفته بود که پیشنهاد آقای پرنس مشکل قانونی دارد و سوالاتی را درمورد موافقت نامه امنیتی میان دو کشور برانگیخته است.
رسانۀ Buzzfeed مستقر در ایالات متحده، گزارش می دهد که آقای پرنس هفتۀ گذشته در کمیتۀ استخبارات مجلس نمایندگان امریکا صحبت می کرد و برای اولین بار جزئیات پلان خود را در مورد خصوصی سازی جنگ امریکا در افغانستان و استخراج معادن آن کشور، ارایه کرد. ذخایر لیتیم افغانستان در ولایات هرات، غزنی، نیمروز و فراه موقعیت دارد. ادامه خواندن یک میلیاردر امریکایی که قبلاً طرح خصوصی سازی جنگ ایالات متحده را در افغانستان پیشنهاد کرده بود، حال به استخراج معادن این کشور جنگ زده چشم دوخته است.برگرفته از سایت صدای امریکا www.darivoa.com
تكه هايى از داستان ” بازگشت” اكرم عثمان : خـالـد نـویـسـا

«…ماه های اول، شکوه ونالهء پدر و مادر را تحمل می کرد اماپسانتر پند و اندرز و استغاثهء آنها به سرش بد می خورد و بر آنهاداد می کشید.
اوضاع وقتی تیره تر می شد که واسع دوست دختر یا معشوقه اش«ژاکلین» را بی پروا به خانه می آورد و با او در حالیکه دروازه رااز داخل می بست ساعتها خلوت می کرد.
پدرش اینپیشامد را بیحیایی و هتکحرمت به خانواده تلقی می کرد و شروع می کردبه کرکر و بهانه گرفتن. اول ها واسع مثل زهر آناعتراض ها را قورت می کرد اما بعد تر وقتی کهپدرش او را متهم به نماز نخواندن، روزه نگرفتنو فسق و فجور می کرد، گردن می افراشت و غیظآلود می گفتش:
ـ پدر! خوب و خراب و گناه و ثواب این ملک نظربه کابل فرق می کند این جا کار هر کس به خودشمربوط است و لاله و داده کار ندارد.
پدرش می گفت:
ـ اگر چنین است بدکردی ما را دربدر و خاکبرسر کردی و به ملک کفر آوردی. ادامه خواندن تكه هايى از داستان ” بازگشت” اكرم عثمان : خـالـد نـویـسـا
شـعـر حضرت مولانای بلخی
عاقبت خاک شود حسن جمال من وتو
خوب و بد میگذرد وای به حال من و تو…
قرعه امروز به نام من و فردا دگری است
میخورد تیر اجل بر پروبال من و تو…
مال دنیا نشود سد ره مرگ کسی
گیرم این کل جهان باشد از آن من و تو… ادامه خواندن شـعـر حضرت مولانای بلخی
داستان کوتاه از بیخ بته : نوشته شادروان اکرم عثمان
«نبی» از بیخ بته بود، هیچکس و کویش را نمی شناخت. حتی خودش . مثل سمارق که بهاران آب جویکی میروند او هم غفلتأ در آن کوچه سبز شده بود. گویی زمین ترکیده و از از میانش سربر آورده است. چارشانه، شاه زور و شیرمست بود و قدش یک ونیم قد دیگران. مورچه زیر پایش آزار نمیدید و بدترین دشمنش، شکمش بود چه پر میخورد و زود سیر نمی کرد. سفله بچه های کوچه که غریب آزار ویله گرد بودند بر او شیرک شده بودند و نامش را گذاشته بودند «نبی شتر!» و «نبی خاده!» اما او یک گوشش را دو می کرد و گوش دیگر را دیوار، چه خود از زور وافرش می ترسید، نمی خواست با سفله گان برابری کند و از شانش چیزی بکاهد. ادامه خواندن داستان کوتاه از بیخ بته : نوشته شادروان اکرم عثمان
گذاشتن کتاب و برداشتن رباب ٬ گردآوری و ویراستاری: داکتر صبورالله سیاه سنگ
با آنکه تاریخ تولد درمحمد روشن نیست، میتوان یکی از سالهای میان 1890 و 1895 را برای چشم گشودنش به جهان نشانی کرد؛ زیرا عبدالوهاب مددی در رسانههای لمر، فرهنگ خلق، هنر و نیز کتاب “سرگذشت موسیقی معاصر افغانستان” آن را 1892 و روشننگر در روزنامه انگلیسی کابل تایمز 1894 نگاشتهاند.
مددی در مارچ 1980 از زبان خودش آوردهاست:
«نامم دُرمحمد است، مشهور هستم به دُرَی لوگری از دهنو، باغ سلطان لوگر. پدرم پیشه سلمانی داشت و آدم سرشناس بود. یادم است، یک روپیه کابلی میدادم و شصتوپنج دانه تخم مرغ یا پنج چارک آرد و نیمچارک گوشت گوسفند یا نیمچارک روغن یا یکنیم گز تکه چیت روسی یا پنج سیر خربوزه میخریدم. ادامه خواندن گذاشتن کتاب و برداشتن رباب ٬ گردآوری و ویراستاری: داکتر صبورالله سیاه سنگ
بررسی و نظریات پروفیسور داکتر عبدالواسع لطیفی برکتاب انسانیت برتر HIGHER HUMANISM نویسنده : پروفیسرداکتر اشرف شهاب غبار (به زبان انگلیسی)
«وقتی خداوند قصدبربادی مردمی راداشته باشد، آنانرادربرابرآرمانها و معنویات شان کورمیسازد.»(سقراط)
همین گفتار ارزشمند فیلسوف بزرگ بشریت کهن، سقراط را به خاطری درآغاز این نوشته تذکردادم که درصفحۀ آغازین کتاب پر از تعبیرات وتحلیل های علمی و فلسفی دوست دانشمند و گرامی ام پروفیسرداکتر اشرف شهاب غبار، فرزند برومند مورخ فقید وطن میرغلام محمدغبار، باخط درشت به انگلیسی جلب نظرمی کند. ادامه خواندن بررسی و نظریات پروفیسور داکتر عبدالواسع لطیفی برکتاب انسانیت برتر HIGHER HUMANISM نویسنده : پروفیسرداکتر اشرف شهاب غبار (به زبان انگلیسی)
زرغــــونــه « گـــــردش» رفــاه هنرمند تیاتر و رادیو تلویزیون سابق افغانستان ٬ برگرفته از صحفات 114 الی 116 کتاب آوای ماندگار زنان
زرغـــونه رفاه درفامیل هنرمند بدنیا آمده فرزند هنرمند تیاتر آقای محمد نعیم رفاه میباشد و درلیسه عایشه درانی تحصیل خویش را تما م نموده ازنو جوانی در رادیو درام ها وداستان ها وسایر پروگرام های رادیو بحیث ممثل با تشویق پدربزرگوارش دین فرهنگی خود را اد نموده است . وهم چنان در کابل ننداری نیزخدمات زیادی دربخش تیاتر انجام داده است. ازجمله درام معروف شب شلاق به دایرکتری مرحوم استاد عبدالقیوم بیسد فوق العاده درخشید. خانم رفاه گردش درریاست افغان فیلم چندین فلم را دوبلی نمود وازجمله فیلم دهکده بیدارمیشود وسیزده دلیل با صدای مقبولش به سر زبانها افتاده بود. حتا همکاران نیزبا شوخی اورا صد دلیل صدا میکردند. ادامه خواندن زرغــــونــه « گـــــردش» رفــاه هنرمند تیاتر و رادیو تلویزیون سابق افغانستان ٬ برگرفته از صحفات 114 الی 116 کتاب آوای ماندگار زنان
گذر دیوانبیگی٬ : احـسان واصـل
نویسندهگان و پژوهش گران زیاد داخلی و خارجی چون مرحوم آصف آهنگ، مرحوم عزیزالدین پوپلزايي، مرحوم احمدعلی کهزاد، مرحوم عثمانی، محترم مُحّبی، محترم شاه محمود محمود، خانم می اسکنازی فرانسوی و دیگران در مورد کابل، کوچهها و گذرهای آن کتابها نوشتهاند، من با ذوق و علاقه ایکه به این نوشتهها دارم و چشم دیدها و یادداشتهای شخصی مطالب را طور فشرده برای شما بخصوص جوانان عزیز تهیه و با شما شریک میسازم.
اولین بکار گیری رسمی اسم افغانستان: دوکتور نوراحمد خالدي
میدانم وقت افغان ستیزها این نوشته را میخوانند از اینکه من اسم “دولت افغانستان” را با حوادثی یاد میکنم که در سالهای 1798م رخ داده، یعنی 44 سال قبل از نشر کتاب الفونستون، از عصبانیت نزدیک است موهای سر خودرا بکنند! این آقایان انتظار دارند اسم افغانستان به دولت های سالهای بعد از جنگ اول افغان و انگلیس و کوشش انگلیسها در جهت سوء استفاده از موقف “حایل” این سرزمین اطلاق گردد یا به عبارهء از زمان امیردوست محمد خان و تعدادی هم افغانستان ستیزی را تا جایی پیش میبرند که افغانستان را از زمان امیر عبدالرحمان خان به بعد محسوب میکنند! اما واقعیت آن است که خارجیها از جمله ایرانیها و انگلیسها و هندیها در استفاده از اسم افغانستان در اشاره به سرزمینهایی که امروز کشور افغانستان گفته میشود دست و دل باز تر اند. ادامه خواندن اولین بکار گیری رسمی اسم افغانستان: دوکتور نوراحمد خالدي
پیدایش ٬ تکامل و دورنمای زبان دری: میـر عنـایـت الله سـادات
مؤرخ توانای افغان، احمد علی کهزاد بیش از نیم قرن قبل (1951م) طی بیانیۀ علمی و تاریخی خود در تالارموزیم ایران گفت: ” هیچ شبهۀ نیست که پرورشگاه اولیۀ این زبان (دری) در حصص شمالی افعانستان بود که از پامیر تا هریرود را در بر میگرفت و در ماوراالنهر(A) هم رواج داشت. بعضی ها تصور کرده اند که زبان دری معجونی است مرکب از زبان پهلوی ساسانی و لغات عربی . حالانکه یکی از صفات زبان دری حقیقی ، عدم دخالت زبان عربی است و چند قرن پیش از زبان عربی در افغانستان تشکل نموده بود. از جانب دیگر دری زبانی نیست که بعد از نابود شدن زبان پهلوی ساسانی بمیان آمده باشد .بلکه دری و پهلوی دو زبان است که موازی هم یکی در افغانستان و دیگری در ایران بمیان آمده و نشو و نماکرده و به زبان هائی معین از اینطرف به آنطرف و دگری از آنطرف به اینطرف پراگنده شده است” (1)
ادامه خواندن پیدایش ٬ تکامل و دورنمای زبان دری: میـر عنـایـت الله سـادات
دوستان گرانقدر ! غمهای وطن رااز قول یک شاعر به شما میگویم
در محشر ازغم های جمن خواهم گفت
از صبر وسکوت وسوختن خواهم گفت
بگذار همه بهشت ودوزخ گویند
من وای وطن وای وطن خواهم گفت
بی وطن را هیج آرام نیست
این عقاب آموخته در دام نیست
زندگی در ملک مردم مردن است
داغ محرومی به محشر بردن است
الهی رایگان مگذار مارا
بدست این وان مگذار مارا
کرم پرورگارا٬ ای خداوند
به لطف این آن مگذار مارا

از مرگ تا زند گی : شـادروان اکـرم عثـمـان
ديگر برای حسينه دنيا به آخر رسيده بود. فقط او مانده بود و يک تنهايی تلخ و جانفرسا. آن سوی ارسی، جهان برايش از جنب و جوش خالی شده بود باغچه ای که دو تا ساختمان بلند منزل را از هم جدا ميکرد برايش هو ميزد. می پنداشت که آن سوی شيشه ها تمام مگسها، زنبورها، ملخ ها و مورچه مرده اند و صرف دلتنگی و مرگ زنده اند.
حسينه که در کابل بود هرگز تنهايی را حس نکرده بود. هميشه چيزهای مهم و غير مهمی هوش و حواسش را بخود مشغول ميکرد، و از تداوم و تسلسل زندگی خبر می آورد، در طول روز چندين بار صدای قيل و قال و بگو مگوی زنهای همسايه به گوشش می نشستند که در آن سوی ديوار های کم عرض سنجی همديگر را تلک و ترازو ميکردند و گور مرده های شانرا بر باد ميداند. آن غوغاها گرچه مشمًز کننده بودند ولی حامل يک پيام ادامه خواندن از مرگ تا زند گی : شـادروان اکـرم عثـمـان
جــمـیـله وردک شــفــق تصویر یک چهره هنری، در آینه شکستۀ زمان : از صحفات 283 الی 287 کتاب آوای ماندگارزنان٬ اثر – ماریا دارو
در مورد هنرمندی مینوسیم که سی سال عمرعزیزش رادرخدمت مردم و درتلاش برای ارتقا وتعالی فرهنگ مردمش، بسیارزیبا و بسیار پرباروثمربخش ٬ بدون ریا وقف نمود. بلی ازهنرمندی صحبت میکنیم که طفولیتش را بنابر آزادی خیال واستقلال کرکترش با وجود لطافت زنانه با چهره ظاهرا بچه گانۀ، ( بچه گانه پوش) سپری کرده و با اصطلاح غربی ها هنوز وارد سن Teenagers ها نوجوانها نشده بود که با همان کرکتر نیمه بچه گانۀ اش وارد دوران طلاییکارزارهنری جامعه اش شد. بلی ازجمیله وردک شفق میگوئیم، او در بهار سال ١٣۵۲ خورشیدی از طریق برنامۀ ذهنی به رادیو افغانستان راه یافت، در جمع اول ادامه خواندن جــمـیـله وردک شــفــق تصویر یک چهره هنری، در آینه شکستۀ زمان : از صحفات 283 الی 287 کتاب آوای ماندگارزنان٬ اثر – ماریا دارو
گذر خوابگاه : احسـان واصـل
این گذر در عقب مسجد پل خشتی و کاه فروشی، سرای محمد قومی (مامد قومی) بعدها سرای شهزاده (شازده)*. متصل به باغ عمومی قدیم یا چارباغ که فعلاً در آن محل سرای های تجارتی و آپارتمانها آباد گردیده، واقع شده است. این گذر با باغبان کوچه، تیلی کوچه، کاه فروشی، چنداول و کوچه کتابفروشی و پخته فروشی (قبل از کشیدن جاده میوند و اعمار سرای ها) از طریق دالانها و دیودیوی های تنگ و تاریک ارتباط داشته. موقعیت فعلی این گذر در غرب مسجد پل خشتی بین سرک مندوی و جاده میوند است. منازل و خانههای این گذر به ارتفاع تا ده متر میرسیده. دوکتور اکرم عثمان (1937-2016) که در گذر خوابگاه زندگی نموده است در سال ۱۳۴۸ در داستانی بنام (مرجانی از خوابگاه) محل را چنین به معرفی میگیرد: «خوابگاه گذری از گذرهای بسیار قدیم کابل است. سالها پیش خانۀ ما که دیوارهای به بلندی چندین قد آدم داشت و بیشباهت به چاهی نبود، در این گذر واقع شده بود… ستاره گان از درون چاه نمود دیگری داشتند و برفها و بارانها به گونهها و جلوههای دیگری میباریدند.» ادامه خواندن گذر خوابگاه : احسـان واصـل
پیدایش ، تکامل و دورنمای زبان دری : میـر عنـایـت الله سـادات
شما آگاهی دارید که در روز های اخیر ، بازهم گروهی بخاطر خوشنودی دشمنان مردم افغانستان ، دست به تفرقه افگنی زده و تبلیغاتی را علیه فرهنگ ملی افغانها براه انداخته اند . آنها با نام گذاری “سرویس دری بی بی سی ” مخالفت ورزیده و تقاضا مینمایند تا نام این پروگرام دوباره به ” سرویس فارسی”تغیر یابد . انگیزۀ چنین مخاصمت ها با فرهنگ ملی افغانها ، مبرهن است .سالها قبل همینطور مناقشه ها ، پیرامون زبان دری از طریق نشریه یی در ایالات متحدۀ امریکا راه اندازی شده بود. که می بائیست در برابر آن ، حقایق را بر ملا ساخت .به تأسی ازهمین مرام اینجانب تحقیقی را در آن زمان آماده ساخته و بخاطر آگاهی در اختیار رسانه ها گذاشته بودم که ضرورت اشاعۀ مجدد آن پس از دوازده سال هنوز هم ضروری به نظر میرسد. لطفا در ذیل آنرا مطالعه کرده وبا ارائه معلومات مزید خود ، به آن غنا ببخشید.
عنایت الله سادات by mariadaro on Scribd
۴- گذر کدگرها (کاردگرها) ۵- گذر اچکزییها -۶- باغ نواب: محمد احسان واصـل
از گذرهای قدیم پائین چوک کابل بشمار رفته و کوچه سائین قنات و بوریا فروشی را باهم ارتباط میدهد. مردم این محل از گذشتههای دور به ساختن کارد، قبضه، سیلاوه، چاقوهای مختلف، پیش قبض، تلوارهای دسته نقرهیی و برنجی، شمشیرهای آبدار و غیره مصروف بودند که کوچه هم بنام پیشهایشان کدگرها [کاردگرها] یادشده است. در این گذر هم از منزل شخصی بنام سید جلال “موی مبارک ” را در دهم ماه محرم به شهدای صالحین انتقال میدادند.
۵- گذر اچکزییها:
عبدالله خان اچکزیی [اڅکزیی] از ولایت قندهار که با انتقال ولایت با تیمور شاه به کابل آمده بود بعداٌ با اختلافات پسران تیمور در مخالفت با شاه شجاع و انگلیسها با مبارزین میپیوندد و در نشست مخفی که علیه انگلیسها در باغ نواب صورت گرفته بود اشتراک داشت. در قیام کابل که علیه برنس و شاه شجاع به وقوع پیوست زخمی و بعد وفات نمود که جسد وی توسط سردار محمد اکبر خان در قلعه سرخ چهاردهی گلباغ به خاک سپرده شد. یک قسمت گذر اچکزیی ها که بنام کوچه مسلی ها یاد میشد با آباد شدن سینمای بهزاد در آن زمان از بین رفت و مردمانش در زنده بانان و در پروژه خیرخانه نقل مکان نمودند. حمام ابو یا حبو هم در همین گذر قرار داشت. ادامه خواندن ۴- گذر کدگرها (کاردگرها) ۵- گذر اچکزییها -۶- باغ نواب: محمد احسان واصـل
۱- گذر تـنـورسـازی ۲- گـذر آهـنـگـری ۳- گذر وزیر: مـحـمـد احسـان واصـل
یکی از گذرهای قدیمی کابل است که بر اساس کسب و کار مردم این محل نامگذاری شده در بین گذر آهنگری و گذر شمع ریزها قرار داشته و گذرهای بارانه، حمام نو، گذر آهنگری، گذر کدگرها (کاردگرها)، گذر مسگری و شمع ریزها را باهم ارتباط میداد و در قسمت دوم جاده میوند فعلی قرار دارد. مردم این منطقه در ساختن تنورهای نان پزی، تنورخانگی و تنورهای ازبکی با طرح و اندازههای مختلف تنور، مهارت کافی داشتند و هر نوع فرمایش را میپذیرفتند. در منزل یکی از باشندگان این محل “موی مبارک ” موجود بود که روزهای دهم ماه محرم آن را به شهدای صالحین انتقال میدادند.
۲- گذر آهنگری: ادامه خواندن ۱- گذر تـنـورسـازی ۲- گـذر آهـنـگـری ۳- گذر وزیر: مـحـمـد احسـان واصـل
سخن و اندیشه٬ زبـان دری و فارسـی. دکتـور محـمـد حلیـم تـنـویـر
برنامه گفتمان این هفته درباره تاراج آثارباستانی افغانستان میباشد.
افغانستان بخشی عمده ای از سرزمین بزرگی بود که آنرا «آریانا» یا «ایریانا» و یا «آریا و ایریا» می خواندند : محمد عوض نبی زاده
در فاصلۀ بیشتر از یک قرن اخیر با موافقت حاکمان افغان درمعامله با انگلیسی ها ګرچه نام افغانستان به این کشور داده شد، اما پیشینۀ تاریخی این سرزمین و ساکنانش به هزاران سال قبل برمی گردد. کشور کنونی افغانستان بخشی عمده ای از سرزمین بزرگی بود که آنرا «آریانا» یا «ایریانا» و یا «آریا و ایریا» می خواندند.این نام از هزار سال قبل از میلاد تا قرن پنجم میلادی به افغانستان امروز و بخش هایی از ایران کنونی، مناطقی در آسیای میانه و بخش هایی در شمال و غرب پاکستان اطلاق می گردید. مورخ یونانی (ارا توس تینس) در نیمه ی قرن سوم پیش از میلاد، آریانا را نام قدیم افغانستان می خوانند. «استرابو جغرافیا نگار و مؤرخ یونانی نیزحدود و ثغور آریانا را در هفت ولایت مشخص ساخته اند:ـ که شامل ادامه خواندن افغانستان بخشی عمده ای از سرزمین بزرگی بود که آنرا «آریانا» یا «ایریانا» و یا «آریا و ایریا» می خواندند : محمد عوض نبی زاده
معرفی مناطق مختلف کابل – تخته پل (تخته پل شور بازار)الی کوچه چقرک : نویسنده – محمد احسان واصل
تیمور شاه سدوزایی پس از انتقال پایتخت از قندهار بکابل (۱۷۷۱) الی ترمیم و تعمیر بالاحصار در قلعه حشمت خان که در جوار “شهدای صالحین” قرار دارد جاگزین گردید. کابل در آن روز گار محدود بود به گذرچنداول، گذر عاشقان و عارفان، گذرسنگ تراشی، گذر فرملی ها، هندو گذر، درخت شنگ، باغ علیمردان، باغبانکوچه، چارده معصوم، گذر خواجه خوردک، کوچههای چقورک، متوخان، قاضی، چارچته و چند کوچه دیگر. بعدتر گذرهای مرادخانی، آهنگری، ریکاخانه، اچکزایی ها، محله علیرضاخان، اندرابی، ده افغانان و چند آبادی دیگر به وسعت شهر افزوده شد.
هم مرده دارهستی وهم میله میکنی : سروده ء شادروان استاد شاه ولی ولی ترانه ساز- این شعر عالی را در اکتوبر سال 2014 بدست نشر سپرده بودم اما باز هم ضرورت است که دوستان بخوانند و متوجه شوند.
******
صدرنگ غذا به سفره نانت نهاده ای
خود چون جناب حاتم طایی ستاده ای
برگو که پول مصرف این نان خاصه را
آخر چرا برای فقیران نداده ای