ما شاهد تغییرات عمده در صحنۀ سیاست جهانی هستیم. پیمان ها عوض می شوند و روابط کشور ها دچار نشیب و فراز می گردند. در جهان فعلی هر نا ممکن به امکان مبدل شده است. همانطوریکه نظام ها در حال فروپاشی است، روابط کشور ها هم طور جدی تغییر شکل خورده است. نزدیکی مسکو و اسلام آباد که تا چند سال قبل قابل تصور نبود، ممکن است سرانجام به یک مثلث ستراتژیک میان مسکو، بیجینگ و اسلام آباد منجر شود که نه تنها جنوب آسیا، بلکه توازن سیاسی و نظامی شرق دور را هم تحت تاثیر قرار خواهد داد. بازندۀ اصلی درین بازی ستراتیژیک افغانستان ضعیف و مستعمره خواهد بود. ادامه خواندن تعمیق روابط ستراتیژیک مسکو و اسلام آباد : مـیـرعـبـدالـرحـیـم عـزیـز
دسته: مقالات عمومی
افغانستان آزاد – آزاد افغانستان – یورش دیپلماتیک افغانستان در کنفرانس قلب آسیا : میر عبدالرحیم عـزیــز
چو کشور نباشـد تن من مبـــــــاد بدین بوم وبر زنده یک تن مــــباد
همه سر به سر تن به کشتن دهیم از آن به که کشور به دشمن دهیم
برای مطالعه بیشتر به لینک ذیل کلیک نماید
120716-aziz-youresh-diplomatic-afghanistan-dar-conference-qalb-asia-1
(ما قربانیانی هسـتـیـم کــه جـامـۀ جلاد برتـن کرده ایم) ٬مـحـمــود درویــش : نـویـسـنــده -پــرتــو نــادری
جای تردیدی نمیتواند وجود داشته باشد که محمود درویش پرچم افراختۀ شعر معاصر فلسطین در جهان است. به گونۀ خاص پرچم افراختۀ شعر پایداری فلسطین. گویی محمود درویش و شعر پایداری فلسطین دو روی یک سکه اند. آنجا که بحثی از شعر پایداری فلسطین به میان میآید نخستین نام، محمود درویش است که بر زبانها جاری میشود و به همینگونه تا نام محمود درویش به میان میآید، بحث شعر پایداری فلسطین نیز در پی میآید.
دهکدۀ او «البروه» نام دارد که ناصر خسرو در سفرنامۀ خود از آن به نام بروه یاد کرده است. این دهکده در سمت شرقی شهر عکا موقعیت دارد. روز سیزدهم مارچ 1941میلادی محمود درویش در این شهر چشم به جهان گشود.
او هنوز شش سال داشت که صیهونستان اسراییل بر این دهکده هجوم آوردند. سال 1948 آنگاه که این کودک شش ساله در یکی از نیمه شبان تابستانی همراه با خانواده و صدها تن از اهل دهکده، زادگاهاش را در زیر باران گلولهها به سوی لبنان ترک میکرد و از میانجنگلزارهای تاریک میگذشت، کس نمیدانست که فردا او به بلندترین صدای آزادایخواهانۀ فلسطین بدل میشود و امر دادخواهی ملت فلسطین را در سراسر جهان فریاد خواهد زد.
سخنان سر محقق عبدالصابر خان عضو اکادمی عـلوم افغانستان درباره کتاب افغانستان در مسیر تاریخ : مصـاحبـه کـنـنـده داود سیـاووش
آقای حشمت خلیل غبار دارنده حق امتیاز نشر کتاب افغانستان در مسیر تاریخ اخیراً شکایت نامه ای را مبنی بر نشر خودسرانه و بدون اجازه کتاب ارزشمند افغانستان در مسیر تاریخ توسط شخصی بنام اورنگ زیب رشاد منتشر نموده که در آن از نشر خودسرانه ، بدون اجازه قانونی ،ترجمه بدون اجازه کتاب به پشتو و چاپ آن از طریق موسسه ( دانش خپرندوی تولنه) شکایت نموده است. آقای حشمت خلیل غبار در این شکایت نامه متذکر شده که اورنگ زیب رشاد کتاب افغانستان در مسیر تاریخ را با حذف و کم و زیاد نمودن مطالب و صفحات و اهداییه و یادداشت ناشر، فهرست کتب مواخذ، سوانح و آثار مولف، تبصره های منابع خارجی در مورد مولف، تصویر مولف و کتابنامه خلاف قانون کاپی رایت منتشر نموده، شما ابعاد حقوقی این موضوع را از زاویه حق کاپی رایت ناشر چگونه ارزیابی میکنید؟
سر محقق عبدالصابر جنبش پژوهشگر تاریخ وعضو آکادمی علوم افغانستان:
افغانستان در مسیر تاریخ کتابی است به خامه توانایی مورخ،ژونالیست، شاعر و سیاستمدار شناخته شده میهن محبوب ما روانشاد میر غلام محمد غبار، که جلد اول آن در سال 1346 خورشیدی و جلد دوم آن بعد از وفات نویسنده اثر اقبال چاپ یافت.
قــابــل تـوجـه: نامـه ً ســرگـشـاده …
مرحوم میر غلام محمد غبار مبارز و مورخ راه مردم ٬نویسنده و خبرنگار آزادی خواه که قسمت زیاد حیاتش را در زندان ها وتبعید گاه های حکومات استبدادی و نوکر استعماری گذشتاند ٬ کتاب افغانستان در مسیر تاریخ را در دو جلد نوشت تا تاریخ باستان و معاصر افغانستان ( آریانا ٬خراسان٬ افغانستان) را بطور واقعی و علمی آشکار سازد .
بقول خودش : «… ما تاریخ گذشته کشور خودرا برای این مطالعه مینمائیم که اوضاع امروزی خودرا صحیح تر درک نمائیم٬ تا مبارزین جوان افغانستان در حرکت به پیش خط درست آگاهانه اختیار نمایند. زیرا این تاریخ است که سیر تکامل یک جامعه را در روشنائی نشان میدهد …» .
جلد اول افغانستان در مسیر تاریخ که در مطبعه کابل چاپ شد تا وقتیکه مرحوم غبار زنده بود روی آزادی را ندید و در تحویل خانه مطبعه کابل زندانی بود. جلد دوم کتاب افغانستان در مسیر تاریخ که چاپ آن در داخل افغانستان نا ممکن بود. بعداٌ توسط اینجانب (حشمت خلیل غبار ) فرزند مرحوم غبار و دارنده حق قانونی چاپ ٬ ترجمه وتکثیر هر دو جلد افغانستان در مسیر تاریخ در خارج از افغانستان چاپ گردید. مرحوم غبار افغانستان در مسیر تاریخ را برای مردم مظلوم ومبارز افغانستان نوشت و بمن وصیت کرد تا این کتاب بدون کم وکاست بدسترس مردم گذاشته شود .از همین رو اینجانب اجازه قانونی چاپ وترجمه وتکثیر هردو جلد این کتاب را همیشه بطور مجانی و بدون اخذ پول به اشخاصی داده ام که امانت کار ٬ صادق بوطن خود و لایق در طبع کتاب بوده اند.. زیرا طبق وصیت پدر مرحومم ٬ وظیفه و هدف من نشر صادقانه و بدون تغیر کتاب افغانستان در مسیر تاریخ به زبانهای پارسی دری و پشتو برای مردم و هم چنین حفظ اصالت این کتاب از دستبرد جعل کاران میباشد ٬ نه تجارت. .مثلاٌ در افغانستان و پاکستان به جناب نصیر عبدالرحمن و بنگاه انتشارات میوند و در ایران برای جناب اسدی جنتی انتشارات جمهوری چنین اجازهً بعین شرایط داده شده است. ادامه خواندن قــابــل تـوجـه: نامـه ً ســرگـشـاده …
فـقـر فـرهـنـگـی: داکــتـر فــریـد یـونـس
به تاریخ هژدهم ماه اکتوبر سال جاری (2016) بود که من به دعوت جناب خیبر نظیمی مدیر عامل و تولید کنندۀ برنامه پر بیینده و وزین «بامداد خوش»در تلویزیون طلوع که از کابل پخش میشود، با گردانندگی جوانان خوش برخورد و خوش سخن برنامه، مریم جان و ایمل جان، برای اولین باردر تلویزیون طلوع دعوت شدم. تا حال که این نوشتار را تقدیم شما خوانندۀ گرامی پیشکش میکنم ده هزار بیننده، نظر به آمارگیری فیسبوک آن برنامه را تماشا کردند و با اینکه زمان برنامه کوتاه بود و اما مورد استقبال مردم شریف کشور قرار گرفت. سؤال جالب را که ایمل جان مطرح کرد این بود که شما منحیث یک جامعه شناس برای ما بگویید مشکل کشور های رو به انکشاف واسلامی در چه است؟. خواستم جواب همان سؤال را قلمی بطور مشرح با دوستان و عزیزان شریک شوم.
اقتصاد دان ها چنین عقیده دارند که مشکلات عقبماندگی کشورهای رو به انکشاف ضعف اقتصادی و بیکاری مردم است. اگر مردم کار و در آمد کافی داشته باشند هم کشور آباد میشود و هم مردم آرام و آسوده میشوند و مشکل نه میداشته باشند و از فقر نجات پیدا میکنند. بحث ما بالای کشور های اسلامی منجمله افغانستان است.
نــمــاز ســتــون دیــن – تـتـبـع ٬نگارش و نـوشـتــه از : الحاج امین الدین «سعیدی -سعید افغانی » و «الحاج دکـتـور صلاح الدین «سعیدی – سعید افغانی»
تـاریـخــچـه مــخــتــصـر در رابــطه بــه چــهاردهــی کابل: احـمـد شریـف حـیـدری عـشـقـری
چهاردهی بخش اعظمی از شهر کابل را تشکیل میدهد که به طرف غرب و جنوب غرب کابل موقعیت داشته و در 69 درجه، 12 دقیقه و 48 ثانیه طوالبلد شرقی و 43 درجه، 55 دقیقه و 24 ثانیه عرض البلد شمالی واقع گردیده است که از طرف شرق به سلسله کوه های شیر دروازه، تخت نبورک و پل آرتل، از طرف جنوب گذشته از دامنه تپه تاجبیک، کوه قورغ و للندر، از طرف غرب به قلعه قاضی و مرغ گیران و از طرف شمال به دهبوری فاضل بیک و قلعه کاشف حدود دارد. چهاردهی جمعاً دارای 38 قریه خورد و بزرگ بوده که دهات مشهور و قدیمی آن ده دانا، ده مراد خان، چهار قلعه، گلخانه، ده قلندر، سر آسیاب، چهلستون، قلعه مسلم، سه بنگی، قلعه کاشف، قلعه قاضی فاضل بیک، انچی باغبانان و … میباشد. نام اصلی آن از چهار قریه منشأ گرفته که عبارتند از: دهمزنگ ، ده بوری ، دارالامان و چهلستون است.
دارواښـاد امـیـن افــغــانـپــور یــادونــه : لیـکونـکی: ن.س. محجوب
دلته دارواښاد امین افغانپور یادونه کوو، هغه څوک چی قلم یی دژوند تر وروستیو شیبو له کاره ونه لوید او کیسی یی لیکلی. هغه کیسه لیکونکی و، دپښتو ژبی کیسه لیکونکی.ماکسیم ګورکی عقیده درلوده چی یو لیکوال ته ښایی چی دمینی او صمیمیت، جسارت او دژوند درک څښتن وی. همدارنګه رومن رولان شرافتمند انسان دخلقت ډیره ښکلی پدیده ګڼله. دهمدغو خبرو پربنا کولی شو ووایو چی افغانپور له خپلو خلکوسره مینه درلوده او دیو سالم درک لرونکی انسان په توګه یی خپله همدغه ناپایه مینه دخپل قلم له لاری دکیسو او افسانو په خوندوری دنیاګۍ کی خپلو خلکو ته په اخلاص او مینه ډالی کړه.
افغانپور دهغو ګوتی په شمار پښتو کیسه لیکونکو په کتار کی راځی چی د شلمی پیړی د وروستیودریو لسیزو په اوږدوکی یی په خورا مینه او تنده په دی ډګر کی قلم چلیده او آثار یی ایجا دول. هغه لکه هماغسی چی یو ښه کیسه لیکونکی و ،همدارنګه یو تکړه او مجرب صحافی هم و. په حقیقت کی افغانپور دکیسه لیکنی ادبی کار تقریبا په مطبوعا تو کی له بوختیدو سره جوخت پیل کړ او په همدغو دواړو ډګرونو کی د نوم او اعتبارخاوند شو.
ادامه خواندن دارواښـاد امـیـن افــغــانـپــور یــادونــه : لیـکونـکی: ن.س. محجوب
ســلـطان رضــیـه غــوری
سلــطـــان رضــیـــه دخــتــر شــمـــس الــدیـن الـتـمــش غــوری مـیـبـاشــد که در ســنـه 607 هــ ق در دهــلــی بـر تـخـت سـلـطـنـت جــلـوس نـمــوده ، بـیـسـت و شـش سال پــادشـاهـی کرد.
الـتـمـش رضـــیــه را از هــمــه اطــفـــال خــویـش بـیــشـتـر دوســـت داشـــت در تـعــلــیــم و تـــربـیـه او کـــوشـــش زیـــاد کــــرد، در اثــــر تـــوجــه پـــدر خــــود رضــیــــه تــمــام عــلـــوم مــتــداولـــه آن عصر را آمـــوخـــت عــــلاوه بـــر آن حــســـب مــیــل ســلطــان الــتــمــش در اســپ ســــورای، شــمــشــیر زنــی و غــیــره فــنـــون مـــردانــــه مـــهـــارت بــســزای داشـــت، طــوریــکـــه از تــصــاویـــرش مــعــلـــوم مــیــشـــود. خـــیــلــــی قــشـنـگ و دلــــربـــا بـــود، گـــویــنـــد صــــدای بـــســیـــار جـــزاب داشــــت کــــه بـــه دلـــربـــائــیـــش مــی افــــزود. زیــبــائــی مــعـــنــوی رضــیــه او را مـــحــبــوبــه تــمــام اطـــرافــیــانـــش گــــرائــیـــده بـــود.
تـبـارگــرایــی جــامــعــه مــا را مــیکُــشـد : نویـسنـده – عبـدالـمــنـان دهــزاد
تبارگرایی ذاتا مال جهان ماقبل مدرن است، در دورهای گذشته، نژاد و تبار معین، محور داوریهای آدمیان در چیستی زندگی به شمار میرفت. در واقع گفتمان غالب در جهان قدیم همین تبار و قبیله بود و از این عینک به جهان بیرونی نگاه میکردند. طبیعی بود که در دید این عنیک، همه یا سفید مینمودند یا سیاه. حدِ میانهای در این داوریها بهچشم نمیخورد.
اما در جهان جدید تبارگرایی رفته رفته رنگ باخته و بشریت به این نکته پیبرده است که چسپیدن به تبار واحد بهعنوان معرفِ همه ارزشها، خلاف عدالت، آزادی، اخلاق و ارزشهای معقول آدمی بهشمار میرود. چون تبارگرایی با ارزشهای مطلوب آدمی، قابل جمع نیست. به عبارتی دیگر، از دری که تبارگرایی وارد شود به درِ دیگر، ارزشهای انسانی و اخلاقی بیرون میشود. چون تبارگرایی به دلیل واگرایی، مانع توسعه و رفاه در یک سرزمین میشود. از مهمترین آفاتِ تبارگرایی مقدم دانستن کیستیگرایی بهجای چیستیگرایی است. طبیعی است که وقتی پای کیستیگرایی در میان مردمان یک جامعه به میان کشیده شود، عدالت و تواناییهای فردی مردمان آن جامعه نادیده گرفته میشود. چون شهروندان در چنین جامعهای به اساس تبار و تعلقاتشان بهیک خانواده ارزشمند پنداشته شده و قابل احتراماند، نه با تواناییهای فردیشان.
ادامه خواندن تـبـارگــرایــی جــامــعــه مــا را مــیکُــشـد : نویـسنـده – عبـدالـمــنـان دهــزاد
ریــشـه هــای هــویـت طلـبـی قــومــی در افــغـانـستـان : نوشتهء – میلاد نـعـیـمـی تـحلـیـلـگـر سیـاسی
تقلیل حرکت ها و هویت طلبی های قومی تاحد مرتبط دانستن آنها با تحریکات چند کشور بیگانه و یا منافع شخصی و جناحی چند رهبر قومی، عادتی رایج در افغانستان است که البته پیامد چنین رویکردی، طبیعتا برخورد غیرمنطقی و غیرعلمی با این قبیل حرکتهاست. چنین برخوردی نیز به نوبه خود، ناسنجیدگی مدیریتی و عدم تدوین سیاستهای درست حکومتی در رابطه با حل بحران قومی در کشور را موجب شده است. چنین باوری تا اواسط قرن بیستم در کشورهای پیشرفته غربی وجود داشت و بدین دلیل، مطلوبترین سیاست نزد آنان در قبال هویتهای قومی، سیاست حذف و نفی بود. اما گسترش روزافزون تمایلات هویت طلبانه قومی در میان گروههای قومی کشورهای گوناگون غربی از قبیل باسکها و کاتالانها در اسپانیا، اسکاتلندیها در بریتانیا، کبکی ها در کانادا، فلاندر ها در بلژیک، اسلواکها در چکسلواکی و بسیاری موارد دیگر و عدم وجود هیچ گونه ارتباطی میان این تمایلات قومی با حمایتهای خارجی، نظریه پردازان را واداشت تا نگرش خود را نسبت به مسائل قومی تغییر دهند. ادامه خواندن ریــشـه هــای هــویـت طلـبـی قــومــی در افــغـانـستـان : نوشتهء – میلاد نـعـیـمـی تـحلـیـلـگـر سیـاسی
کدام فهم و قرائت از اسلام، اسلامی است؟ .. : نوشــتـه اکــرام انـدیـشــمـنـد
آیا حاکمان و زمام داران مسلمان از نظر اسلام و شریعت اسلامی حق دارند تا ناکامی خود را در انجام وظایف و مسئولیت های شان در اشاره و استناد به آیات قرآن و احادیث نبوی توجیه کنند؟
حکم اسلام در مورد افراد و گروه های که از آدرس اسلام و به بهانۀ حاکمیت اسلام و اجرای احکام خداوند، مرتکب جنایات کشتار مردم بیگناه و مظلوم اعم از کودکان و زنان مسلمان در دارالاسلام و سرزمین مسلمانان می شوند، چیست؟
اسدالله عمرخیل والی قندوز دیروز(23 میزان 1395)در مصاحبه با خبرنگار تلویزیون آریانا گفت:«مرگه فرمانش(فرمان مرگ) از طرف پروردگار صادر می شود و این به مرمی تعلق ندارد. ما مسلمان هستیم هر وقتی که فرمان پرودرگار صادر شد اگر در صندوق آهنی هم باشیم می میریم. کسی که کُشته می شود فرمان از طرف الله صادر شده است. در غیر فرمان الله نه توپ، نه تانگ و نه طیاره کسی را کشته می تواند.»
مسلماً اشاره و استناد والی قندوز در این اظهارات به آیه 78 سوره نساء بر می گردد: أَيْنَمَا تَكُونُواْ يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِي بُرُوجٍ مُّشَيَّدَةٍ(هر کجا که باشید شما را مرگ در می یابد هر چند در برج های آهنین و سخت قرار داشته باشید.)
ادامه خواندن کدام فهم و قرائت از اسلام، اسلامی است؟ .. : نوشــتـه اکــرام انـدیـشــمـنـد
دیــکــتــاتــوری در نـقـاب دمــوکــراســی : نـوشتــه – داود سیاووش
توقع انسانها در جوامع از دولت ها به موازات اعلام خطوط کلی اهداف شان شکل میگیرد. از یک نظام توتالیتر و دیکتاتوری که یا به بهانه گویا (عدم رسیدگی وپختگی مردم به مرحله رشد لازم شعور سیاسی ) چون حکومت داود خان یا به بهانه (اتخاذ سیاست دولت کارگری در رژیم های پس از هفت ثور) و یا به موازات (درک افراطی از مفهوم امت مسلمه با تنزیل شأن و شوکت حکومتداری از مقام جمهوریت به سطح امارت ) از دموکراسی انکار میشود هیچکس توقع مفاهیم آزادی بیان، مردمسالاری، جامعه مدنی، تفکیک قوای ثلاثه را نداشته و هیچگونه گلایه و شکوه و شکایتی از آن نظام ها بنابر خصلت شان در این زمینه نزد مردم وجود ندارد.
ادامه خواندن دیــکــتــاتــوری در نـقـاب دمــوکــراســی : نـوشتــه – داود سیاووش
بـیــسـت و هــشــتم اســد : مــحــمـد عــلـی مـهـرزاد
کشور افغانستان در1919، دست آوردبزرگ جنبش مشروطه خواهان وما حصل جهاد مردم حق شناس افغانستان تحت رهبری شاه امان الله خان برضد سلطه 110 ساله استعمارانگلیس بر استقلال خارجی کشوربود که با امضاء قرارداد راوالپندی افغانستان وارد مرحله تازه ای از زنده گی سیاسی، اجتماعی واقتصادی،فرهنگی خود شد، مرحله که با جنبش قانون سازی وتاسیس مراکزتعلیمی وتحصیلی برای عموم مردم کشورهمراه بود. ایجاد مناسبات سیاسی مستقل با کشورهای خارجی وتاسیس سفارت های افغانی در کشورهای متحابه وپزیرفتن سفیران
کشورها ی متحابه درکابل ، مبارزه با فساد اداری وقطع امتیازات مستمری خاندان محمد زایی ، وسران قبایل وروحانیون متنفذ وتعمیم ارزشهای دیگر اجتماعی در تاریخ افغانستان برای اولین بار صاحب یک قانون اساسی مدرن وعصری گردید.قانون که درفصل حقوق عمومی: اصول برابری وازادی شخصی ولغواسارت وبرده گی ، ازادی مطبوعات وشغل وپیشه وحق مالکیت شخصی ومصئونیت مسکن ومنع مصادره دارایی ولغو بیگاروشکنجه ومجازات غیر قانونی وغیره نکات برجسته اساسی بازتاب یافته بود. بنا برحکم ماده 11 این قانون در حدود 700 تن غلام وکنیزدرشهر کابل از منازل اربابان خود برآمدند، این قانون اساسی در جامعه افغانستان انقلابی بود، نه تنها بخاطرانکه حقوق مدنی شهر وندان را تضمین می کرد، بلکه عملیه دستگاه دولت را نیز تنظیم واصل مسئولیت کابینه رامعین می کرد، وهم چنان به این دلیل که اقتدارپادشاه را محدودوتابع قانون می ساخت ماده 7 این قانون ((مقاطعه رادیکال از حاکمیت شخصی واستبدادی مروج درافغانستان بود.)) در پرتوهمین قانون اساسی بود که اقلیت های دینی ومذهبی اجازه یافتند تا مناسک مذهبی خودرا بطورمناسبی بجا آورند.شادروان غباردر مسیرتاریخ افغانستان می نویستد:((روح این قانون ، آن بود که در عمل تطبیق می شد واز لوث کذب وریا وفریب کاری مبرا بود.))،چنانکه مراسم مذهبی وتکیه گاهای پیروان مذهب امامی مجالس مشوره در ولایات ادامه خواندن بـیــسـت و هــشــتم اســد : مــحــمـد عــلـی مـهـرزاد
به یاد شیخ الرئیس ابو علی سینای بلخی: م – داوود سیا ووش
اول سنبله زادروز ابن سینا گرامی باد! وقتی در حلقات فرهنگی کشور نامی از ابن سینا برده شود، بلادرنگ فرهنگیان و دولتمردان از جا بلند شده با هیجان و احساسات به آواز بلند میگویند: ابن سینا از افتخارات ماست؛ اما جای تأسف آنست که در روز یادبود این ابر مرد علم و دانش که تاج افتخار آریانا میباشد هیچ فرهنگیی از جا بلند نمیشود که در یک کانون علمی، فرهنگی، ادبی و مدنی محفلی برپا کند و یا با ترجمه ی چند اثر وی سیمای این جاودانه مرد علم و ادب و فرهنگ و سیاست را به نسل جوان بشناساند. از حکومت که گله نیست، چون دولتمردان در بحبوحه ی مسایل پیش پا افتاده ی منافع شخصی شان چنان گیر مانده اند که اصلاً چنین مسایل به یادشان هم نمی آید.
زندگی نامه ابوعلی سینا
ابوعلی حسین ابن عبدا لله ابن سینا در سال 359-370 در روستایی در حوالی بخارا چشم به جهان گشود. پدرش عبدا لله اهل بلخ بود و مادرش ستاره از اهالی روستای افشانه. هنگامی که ابوعلی دوازده سال داشت به همراه خانواده در بخارا، پایتخت سامانی می زیست و پدرش عبدا لله نیز دارای شغل و منصب دیوانی بود. عبدا لله فرزند خویش را نزد استادی به نام عبد ا لله ناتلی فرستاد تا نزد او معلومات خود را تکمیل کند. پیش از آن هم ابوعلی علم فقه را از شخصی به نام اسماعیل زاهد فرا گرفته بود. ابوعلی به حدی باهوش بود که گاهی در مطالب علمی وجوه تازه ای می یافت به طوری که باعث تعجب استاد خود می گشت . ناتلی نیز وی را تشویق به فراگیری علوم و دانش اندوزی میکرد و بدین گونه ابوعلی علم منطق را فرا گرفت و بعد به تکمیل ریاضیات پرداخت.
ادامه خواندن به یاد شیخ الرئیس ابو علی سینای بلخی: م – داوود سیا ووش
ازشکستن قلم نـمایـنده یـونـامـا کــی بـایـد خـجـالـت بـکـشـد؟ نوشته : مـحـمــد داود سـیـاووش
وقتی نماینده یوناما از غصه وخشم فساد حاکم برافغانستان تا آن حد احساساتی میشود که در جلسه قلمش را میشکند ، حال باید دولتمردان افغانستان سر به گریبان برده از جا تکان بخورند که کی هستند وچه کاره هستند واگر رییس جمهور غنی و عبدالله ریگی به کفش خود ندارند باید یخن خود را پاره کنند ویا اجازه دهند مردم یخن شان را پاره کند.
به گزارش بی بی سی مارک هارتمن یکی از مسوولان دفتر هییات نمایندگی سازمان ملل در افغانستان (یوناما) در مراسمی به ارتباط اصلاحات ادارای وزارت عدلیه با انتقاد از فساد در دستگاه دولت افغانستان به حدی به خشم آمد که قلمش را شکست و در اوج احساسات گفت:
تا حال هیچ وزیر و حتا معاون وزیر فعلی یا پیشین به دلیل دست داشتن در فساد به دادگاه کشانیده نشده است.
این مقام سازمان ملل گفت: حکومت افغانستان قانون دسترسی به اطلاعات را تصویب نموده ،اما در عمل اگر فردی برای گرفتن اطلاعات به یک اداراه حکومتی برود ماموران او را مسخره و از اداراه بیرون خواهند کرد.
در گــرامــیـداشـت از سـالــگــرد اســتــقــلال افــغــانــستــان و یــادی از غــازی مــیرمــســجــدی خـــان – نویــســنـده :داوود ســـیــاووش
افغانستان طی 80 سال از 1839 تا 1919 به اشکال مختلف تحت سیطره ی مستعمراتی بریتانیا قرار داشت. گاهی انگلیس در کنار پادشاهی چون شاه شجاع ایستاد، زمانی میزبان امیر دوست محمد خان بود، باری با امیر محمد یعقوب خان همکاری نزدیک داشت و مدتی با پرداخت معاش به امیر عبدالرحمن خان و امیر حبیب ا لله سیاست خارجی افغانستان را اداره میکرد، تا آنکه با اعلان استقلال توسط شاه امان ا لله به این وابستگی خاتمه داده شد.
آنچه را در ذیل میخوانید، صحنه یی از کارنامه ی میر مسجدی خان میباشد که به مثابه ی مظهری از حماسه آفرینی و قهرمانی برخاسته از متن و بطن مردم بر ضد استعمار بریتانیا با روح سلحشوری مردم و با خون ملت در تاریخ رقم خورده است.
سيد مير مسجدي خان مشهور در قلعه خويش در جلگاه بحيث مركز مجاهدين باقي ماند. در اين قلعه جنگي 50 نفر مرد مبارز اقامت داشت. انگليسها كه تشنه خون مير مسجدي خان بودند و چندين
هـــنــرمــنــد دلـــهــا: ژیــلا – نویــســنــده دکــتــور صــبــور الله ســیــاه ســنــگ
پانزدهم جولای 2016 هفتادوسومین سالگره بانو ژیلاست. هنرمندی که ابریشم آوازش را پنجاه سال (1959–2009) در نهانگاه هوش و روان مردم یادگار گذاشته باشد، آرایشگر سیمای فرهنگ خواهد بود. گهرپارههایی چون ژیلا اگر نایاب نباشند، کمپیداتر از کیمیا هستند و برای نمایاندن آبروی موسیقی افغانستان نقش نگارین دارند.
کبرا (ژیلا) آوازخوانی را از نوجوانی در نیمه دوم دهه 1950 آغاز کردهبود. ناهمانند با شمار زیادی از هنرمندان ما که زاده دامان تنگدستی اند، او – ازین چشمانداز – خاستگاه بهتری داشت. آرامش نهفته در گرمای آوازش را میتوان با آسایشی که وی در آن بارآمدهبود، همپیوند دانست.
ژیلا در دل آیینهها
1
گزارشگر: از شغلت راضی هستی؟
ژیلا: نه. زیرا آوازخوانی من در قید و بست قرارداد با رادیو درآمده و این رنجآور است. چهار کمپوزر برای اینهمه آوازخوان چقدر آهنگ بسازند؟ چون آوازخوان قرارداد کرده، مجبور است خوب یا بد چهار آهنگ به رادیو تحویل دهد. شعر را هم در رادیو سانسور میکنند و این مشکل دیگریست برای آوازخوان و کمپوزر. آهنگساز مجبور است به علت داشتن قرارداد، آهنگ بسازد و آوازخوان به حکم اجبار قرارداد، چهار پارچه بخواند. اگر نتوانست، معاشش را نمیدهند.
ارشــادالــنـسوان، نــخـستـیـن نــشـریــه ای ویــژه ای زنـــان در افــغــانــســتــان -نــویــســنــده : عـبـدالنــصـیــرمــوحــدی
به باور آگاهان عرصه مطبوعات و تاریخ نویسان، کشتی مطبوعات در زمان امیرشیرعلی خان به دریایی بیکران این عرصه لنگر انداخت که نخستین نشریه افغانستان تخت نام “کابل” به چاپ رسیده است و گفته میشود نمونه از این نشریه در آرشیف ملی هندوستان وجود دارد. ولی متاسفانه هنوز نمونه از این نشریه به دست روزنامه نگاران و تاریخ نویسان کشور قرار نگرفته است. پوهنیار نوریه اشرف استاد دانشکده ژورنالیزم دانشگاه کابل در چپتر آموزشی اش تحت نام”تاریخ ژورنالیزم افغانستان” با تایید این موضوع که نشریه”کابل” نخستین نشریه افغانستان است می گوید، این نشریه بین سالهای 1242 تا 1245 میلادی به دو زبان دری و پشتو به صورت موقوت فعالیت داشته است. نشریه مذکور جز از پلانهای اصلاحاتی سیدجمالدین افغانی در زمان امیرشیرعلی خان بود. ولی عدهای نشریه “شمس النهار” را که در سال 1873 میلادی شروع به کار کرد، نخستین نشریه در تاریخ مطبوعات کشور می دانند.
دمـــوکــراســی، احــزاب ســیـاســی و جــامــعـۀ مــدنــی : پــرتــو نـــادری
فلسفۀ وجودی دموکراسی به موجودیت احزاب سیاسی و نهاد های مدنی وابسته است. برای آن که دموکراسی بدون احزاب سیاسی و نهاد های مدنی نمی تواند دموکراسی واقعی باشد. آن جا که احزاب سیاسی و نهاد های مدنی وجود ندارند ، این خود بیانگر آن است که در آن جامعه دموکراسی وجود ندارد. هر دولتی که بدون احزاب سیاسی و نهاد های مدنی خود را دولت متکی بر اصول دموکراسی بخواند به یقین که دروغ می گوید. باری شهید محمد هاشم میوندوال در یکی از شماره های نشریۀ مساوات نشریۀ حزبی خویش در رابطه به خود داری شاه از توشیح قانون احزاب نوشته بود که : دموکراسی بدون احزاب سیاسی به گادی بدون اسب می ماند.
ادامه خواندن دمـــوکــراســی، احــزاب ســیـاســی و جــامــعـۀ مــدنــی : پــرتــو نـــادری
مصاحبه ٬ داوود سیاووش بـاغلام جــیـلانــی عــارض دانـشــمــند جــغـرافیای افـغـانـستـان
ارمغان: شما به حیث یک دانشمند رشته بفرمایید که با این منابع آبی بزرگی که ما داریم دولتمردان افغانستان چه کنند که محیط زیست افغانستان بهبود و کشور سرسبز شود و برق تولید شود، پپیشنهاد مشخص شما در این ارتباط چیست؟
عارض: پیشنهاد مشخص من اینست که دولتمردان افغانستان با دلسوزی کامل به خود و به وطن، با دلسوزی به مردم افغانستان و با دلسوزی به پیشتازی زراعتی که در این منطقه بود چون افغانستان یک کشور زراعتی بود مثلاً 18 نهر مزار شریف را که شما در نظر بگیرید، یا مدنیت تیموری های هرات را در حوزه هریرود در نظر بگیرید، یا مدنیت سیستان را در نظر بگیرید، یا بست را در نظر بگیرید، یا خود کابل را، کابل شاهان، بگرام و این ها را در نظر بگیرید. کل ساحاتی زراعتی بود که در اختیار شان بود و ساحات زراعتی شان را انکشاف میدادند. من در یک کتابی خوانده بودم که زمانی کابل شاهان در بالا حصار کابل زندگی میکردند در بگرام هم یک پایتخت دیگر آنها بود اینها همان سرکی را که مستقیماً از دروازه شرقی بالا حصار خارج شده به امتداد بی بی مهرو تا بگرام در میرفتند دو جانب سرک درخت های بسیار متراکم بود که آفتاب هیچ بالای سوار نظام آنها نمی افتاد از این نقطه نظر واقعاً با تغییر اقلیم، با بی پروایی های ایکو سیستم که در افغانستان است، با این بی پروایی ها ستراتیژی که افغانستان (فعلاً به آن مواجه است با گذشته قابل مقایسه نیست) مثلاً مدنیت زراعتی باختر ما و شما در آسیای میانه پیشگام و پیشتاز و شاخص عمومی همین منطقه بود اما امروز شما بروید ساحه حیرتان را ببینید ساحه خود مزار شریف را ببینید، ساحه بلخ را ببینید، از آب این ساحات از بلخ آب و این ها استفاده کرده نمیتوانند، دیگر پیشنهاد من اینست که با یک تکنولوژی معاصر با یک تدبیر و پلان بسیار مدبرانه باید آبگردان ها در مسیر دریا ها احداث شود و آب آن به نفع زراعت، به نفع سرسبزی، به نفع آبادی کشور به کار برده شود. ما اگر همین کمر همت را بسته بتوانیم که آبگردان های زیادی را در مسیر دریا های خود احداث کنیم باور کنید که، تنها صادرات برق آبی ما کفایت میکند که این کشور را به پای ایستاد کند ما باید از هر لیتر آب خود استفاده مثبت کرده بتوانیم در حالیکه برف ها ذوب میشود آب ها به جریان می افتد، تمامش میرود به طرف بحر هند، برف ها ذوب میشود آب هریرود میرود به طرف سرخس و ترکمنستان، آبهای هلمند ما به سیستان میرود ما از آبهای منطقه هیچ استفاده مثبت کرده نتوانسته ایم.
ادامه خواندن مصاحبه ٬ داوود سیاووش بـاغلام جــیـلانــی عــارض دانـشــمــند جــغـرافیای افـغـانـستـان
یـاداشــت پـشـت زرورق ســگـرت – نوشـتـه : دکتـور صبـورالله سیاه سنگ
در افغانستان از آغاز ناپیدا تا نیمه نخست دهه 1990 – پس از آن را نمیدانم -، نه تنها همکاری بلکه تکان دادن دست سوی کارمندان کمپنیهای بیرونی و گزارشگران رسانههای باخترزمین یک برچسپ داشت: “جاسوس”! البته، برای “مستندتر” جلوه دادن این اتهام وخیم، نام کشور را نیز میچسپاندند و مثلاً میگفتند: جاسوس انگلستان، اجنت امریکا، مخبر جرمنی، گماشته چین، راپورچی فرانسه، نفر اسراییل، چمچه پاکستان، نوکر ایران و ….خوشبختانه امروز به کسانی که با دستگاههای بزرگ ارتش یا استخبارات جهان نیز پیمانهای پیدا یا نهان داشته باشند، “جاسوس” نمیگویند و میترسند مبادا به خود شان آسیب برسد. بد است آدم دوراندیش باشد؟
ادامه خواندن یـاداشــت پـشـت زرورق ســگـرت – نوشـتـه : دکتـور صبـورالله سیاه سنگ
خـــروج بــریــتـانــیـا از اتــحـادیــه اروپــا ســونــامــی قـــرن 21 : احــمــد ســعــیـدی
از ریفرندم انگلستان بخاطر ماندن یا بیرون شدن از اتحادیه اروپا دو روز میگذرد حالا که 52 فیصد از باشنده گان آن کشور خروج را بر ماندن در آن اتحادیه ترجیح داده اند این عملکرد بریتانیا از اتحادیه اروپا تمام جهان را تکان داده است حتی بعضی از پیشبینی ها چنین است که این رویداد خروج از اتحادیه اروپا در دراز مدت جهان را با هرج مرج شدیدی مواجه خواهد ساخت که در حال حاضر نمیتواند همه جانبه پیشبینی شود.
نـــگاهـــی به کــتـــاب خـــاطــرات بلــقـیـس مــکــیـــز : نــوشـــتـــه – پـــرتـــو نـــادری
شاید بتوان گفت که خاطره نویسی در سالهای پسین به گونهء یک نوع ادبی در ادبیات فارسی دری در افغانستان راه باز کرده و آرام آرام می رود تا دامنهء گسترده تر وجایگاه بلند تری پیدا کند.
با آن که پاره یی ازانواع بزرگ ادبی چون شعر ، داستان، رمان ونمایشنامه خود نوع خاطره نگاریست؛ اما با این حال ما در گذشتهء ادبی خود اثر مستقلی که بتوان آن را در ردهء نوع ادبی خاطره نویسی دسته بندی نماییم کمتر داشته ایم . خاطره نویسی نه تنها به گونه یی در انواع گوناگون ادبی تبلور می یابد ؛ بلکه در زنده گینامه نویسی و حتی در تاریخ نویسی نیز جلوه وبازتاب مشخصی دارد. تاریخ نویس بزرگ کشور میر غلام محمد غبار در جلد دوم تاریخ خویش« افغانستان در مسیر تاریخ» به گونه موثر و زیبایی از خاطره نویسی نیز استفاده کرده است. چنان که خاطرات او از وضعیت زنده گی مردم در بالا بلوک فراه آن گاه که نویسنده در آن جا در تبعید به سر می برد، پاره یی خونیی است از تاریخ خونین معاصر کشور.شماری از پژوهشگران ریشه های نخستین خاطره نویسی را در ادبیات یونان باستان جستجو می کنند، بااین حال باور های بیشتر متکی بر این است که این نوع ادبی در اروپا ، پس از دوران رنسانس هستی یافته است؛ اما در کشور ما گذشتهء کوتاهی دارد.