راځئ چې ټول په واحد چتر کې راټول شو!: نور محمد غفوری


دا ډیره موده کیږي چې وطنپال افغانان په انټرنیټي ګروپونو کې سره راټولیږی او غواړي چې له کړکیچن حالت څخه د د ګران هیواد په خلاصون او د ولس د ژوند په سمون کې برخه واخلي، خو په تأسف سره چې ډیر لا په دې چاره کې بریالی نه دي. د مختلفو ګروپونو جوړول افغانان تر واحد چتر لاندې راوړو پر ځای په وړو وړو ګروپونو ویشي. ددې اړتیا ده چې عملاً د سراسری واحد آدرس او د هیواد په کچه د ملی سترې اجماع د جوړولو کار له یوه ځایه پیل شي.   

زموږ جنګ ځپلی او وروسته ساتل شوی هېواد- ګران افغانستان، د تاریخ په اوږدو او په تیره بیا په وروستیو پنځوسو کلونو کې د نړۍ د زبرځواکونو د سیالیو او نیابتي جګړو قرباني شوی چې افغانان د خپل هیواد او ملت د برخلیک له ټاکلو، د بشر د اساسي حقوقو د تأمین او د خلکو د ژوندانه د شرایطو د ښېګڼې له پاره د آزاد تصمیم له نیولو څخه محروم دي.

ادامه خواندن راځئ چې ټول په واحد چتر کې راټول شو!: نور محمد غفوری

نوستالوژی وغربت؛ فصل ناتمام تراژیدی های تنهایی« قسمت اول» : مهرالدین مشید

نوستالوژی رنگین کمانی از رویا های شیرین و دوست داشتنی

آنگاه که احساس غم انگیزی سوار بر بال های شادی و سرور، از دریچه های ناپیدایی به ظهور می رسند و چنان بر انسان غلبه می کنند که به گونه ی معجزه آسا آرزومندی عاطفی و احساس گرم و پر لطافتی به انسان بخشیده و روح آشفته و سرگردان او را سیراب ذوقی سرشار از صفا و صمیمیت می نمایند. این احساس چنان انسان را شگفت زده می سازد که او به دنبال اعجاز واژه ها می رود تا دریابد این احساس چه واژه ی معجزه آفرین را به ارمغان آورده است که این چنین او را حیرت زده و مبهوت کرده است. ذهن کاوشگر و دراک او به حافظه پناه می برد و از خیال کمک کمک می گیرد تا دریابد، کدام واژه ای اینقدر بر او تاثیر گذار و سرنوشت ساز واقع شده که گویا آیینه ی تمام نمای اندیشه ها، خواسته ها و احساسات او گردیده و ابعاد گوناگون دلتنگی های شدید او را برای زادگاه اش بازتاب می دهد.

ادامه خواندن نوستالوژی وغربت؛ فصل ناتمام تراژیدی های تنهایی« قسمت اول» : مهرالدین مشید

پایان تنش میان دو اردوگاه ی تروریسم و پس لرزه های منطقه ای آن: مهرالدین مشید

تنش کوتاه مدت میان ایران و پاکستان؛ اما کارت بازی در دست طالبان

پس از حمله ی هوایی ایران به پایگاه های جیش العدل در خاک پاکستان و حمله ی متقابل پاکستان به پایگاه های این گروه در خاک ایران تنش کوتاه مدت میان دو کشور بوجود آمد و کشور های منطقه بویژه چین هر دو کشور را به خویشتن داری فراخوانده و تشدید درگیری میان دو کشور را که یکی برخوردار از کمک های امریکا و غرب و دیگری هم برخوردار از حمایت روسیه است؛ خطری برای ثبات شکننده ی منطقه تلقی کردند. این دو کشور در حالی بر سر گروه های تروریستی باهم درگیر شدند که از سال ها بدین سو نه تنها اردوگاه و میزبان خطرناک ترین گروه‌های تروریستی مخالف یکدیگر؛ بلکه حامی مخالفان حکومت و مردم افغانستان نیز  بوده و از گروه‌های تروریستی مانند، طالبان، القاعده، جیش العدل و داعش حمایت کرده اند. این دو کشور طی سال های متمادی با سیاست های چند پهلو یک دست به سوی تروریستان و دست دیگر را به سوی حکومت های یکدیگر دراز کرده اند.

ادامه خواندن پایان تنش میان دو اردوگاه ی تروریسم و پس لرزه های منطقه ای آن: مهرالدین مشید

يوسف زي چرخی ” برگی از تاریخ یک غم‌کده؛ تقارن عجیب دو حادثه در افغانستان

۱۶ عقرب ۱۳۱۱ —- ۱۶ عقرب ۱۳۱۲

آن عده از دوستان که با تاریخ و سیاست افغانستان کم‌وبیش آشنایی دارند،اسم «غلام‌نبی خان چرخی»  را شنیده‌اند. او در زمان «حبیب‌الله‌خان»، «امان‌الله‌خان» و «نادرخان»، پُست‌های متعددی را در اختیار داشت. چرخی در اصل از منطقه «چرخ» ولایت «لوگر» از قوم «احمدزی» از تبار «غلجی» بود. او در زمان سقوط کابل به دست «حبیب‌الله کلکانی»، به عنوان سفیر افغانستان در مسکو به‌ سر می‌برد. وقتی از موضوع اغتشاش در افغانستان شنید، از آن طرف «آمو» وارد شمال افغانستان شد و ولایت بلخ را در یک نبرد سخت از طرفداران حبیب‌الله کلکانی گرفت اما زمانی که از خروج امان‌الله خان از افغانستان اطلاع یافت، افغانستان را ترک کرد و دوباره به شوروی رفت. او پس از سقوط دوره کوتاه حبیب‌الله کلکانی، از طرف دولت تازه تأسیس نادرخان، به عنوان سفیر افغانستان در ترکیه تعیین شد اما پس از مدتی، به رسم اعتراض به عملکرد نادرخان، استعفا داد

ادامه خواندن يوسف زي چرخی ” برگی از تاریخ یک غم‌کده؛ تقارن عجیب دو حادثه در افغانستان

سلسال و شاه‌مامه دو عاشق و معشوق بامیان : دکتور عنایت‌الله شهرانی

در روزگاران قدیم جوانی بود به نام سلسال فرزند جهان پهلوان در بامیان و شاه‌مامه (شه‌مامه) دختر زیباروی مه‌لقا دختر میر بزرگ بند امیر بامیان. این دوجوان در زیبایی در دنیا نظیر نداشتند و شاه‌مامه به‌حدی زیبایی داشت که همگان پیر و جوان، زن و مرد شب‌ها و روزها از قشنگی‌ها و طنازی‌های او حکایه می‌کردند و دختران جوان افسوس‌ها می‌خوردند که چهره‌های آنها به مانند شاه‌مامه می‌بود. از جانب دیگر شه‌مامه که در میان هفت پردۀ حریر با ناز و نعمت فراوان بزرگ شده بود و به گفته مردمان چنان زیبایی داشت که یک رخ او آفتاب و رخ دیگرش چون مهتاب می‌درخشید، چنان به سلسال دل داده بود که نه شب خواب داشت و نه روز آرام. دوستان و خواهرخوانده‌هایش می‌گفتند که ای شاه‌مامه تو به این زیبایی و به این بزرگی که دختر یکدانه و نازدانۀ میر هستی هیچکس به جز از سلسال نمی‌تواند به تو برابر باشد. همانگونه که تو زیباستی و محبوب همه‌گان می‌باشی سلسال هم فرزند جهان پهلوان بامیان است و در پهلوانی و غیرت و شجاعت کسی نمی‌تواند با او برابری نماید. می‌گویند دل را به دل راه است همان عشقی را که سلسال دربارۀ شاه‌مامه داشت،

ادامه خواندن سلسال و شاه‌مامه دو عاشق و معشوق بامیان : دکتور عنایت‌الله شهرانی

دکتور شهرانی مردی از تبار احساس و مھربانی : دکتور خواجه بشیر احمد انصاری

نخستین بار با جناب داکتر عنایت‌الله شھرانی در شام جمعه 28 جنوری سال 1994 میلادی در مـنطقه 9/4 G شھر اسلام‌آباد آشنا شدم و این آشنایی در امتداد این سی‌سال به دوستی ماندگار و احترام پایداری انجامید. نخسیتن چیزی که توجه مرا در ھمان لحظات نخسـت احوال‌پرسی جلب نمود چھره آرام و آھنگ نرم صدای او بود که از جوھر اصیل و شخصیت مھربان مردی نیکو سرشت ترجمانی می‌نمود.در نتیجه تحولات سیاسی اواخر سال 1996م، تقدیر بر آن رفـته بود که به امریکا سفر نموده و در ھمین‌جا بمانم، و نخستین کسی را که از بودنم در این سرزمین اطلاع دادم جناب استاد عنایت‌الله شھرانی بود. پـس از آن تاریخ به بعد پیوسـته در تماس بـوده و از تجربه و علم و مشوره‌ھای ایشان سود فراوانی برده‌ام. در این 27 سالی که از اقامتم در امریکا سپری می‌شود، سه شخصیتی که بیشتر از ھمه با ایشان در تماس بوده‌ام جناب داکتر عنایت‌الله شھرانی، جناب داکتر محمد نظیف شھرانی و مرحوم استاد سمندر غوریانی بوده است.

ادامه خواندن دکتور شهرانی مردی از تبار احساس و مھربانی : دکتور خواجه بشیر احمد انصاری

پیوست با کودتای نام نهاد عبدالملک خان عبدالرحیم زی : عنایت الله سادات

پژوهشگرمحترم نصیر مهرین ! 

یقین دارم که مساعی بی شائبۀ شما بخاطردریافت حقایق ناگفته ای تاریخ کشور ما ، جستجوگران و محققین فرهیخته ای داخلی و خارجی را کمک فراوان مینماید. نوشته ای شما پیرامون” کودتا های نام نهاد ” برای من هم انگیزۀ شد ، تا آنچه را که در رابطه به اتهام کودتا از جانب خانوادۀ حکمران علیه مرحوم عبدالملک عبدالرحیم زی و شماری ازاراکین بلند پایه ای وزارت مالیه و سایرشخصیت ها ( درسال 1957) میدانم  ، خدمت شما تقدیم بدارم در قسمت ششم نوشته ای شما با تذکرنام های از محبوس شده گان به ارتباط آن ” کودتای نام نهاد” از پدر من هم ( میرعزیزالله سادات رئیس محاسبات) یاد شده است . اما اسمای جمع آوری شده تا هنوز مکمل نیست. لذا بجا میدانم تا با تصحیح و تکمیل فهرست زندانیان و آسیب دیده گان این اتهام ، همچنان  متکی برمعلومات وبرداشت های ارائه شدۀ پدرم و همکاران نزدیک اوازین ماجرا ، گامی در جهت شناخت هدف و انگیزۀ این اتهام بردارم . تصحیح و تزئید این فهرست درپاورقی([I]) همین معروضه مرقوم است که خوانندۀ محترم میتواند به آن مراجعه نماید. برای توضیح بهتر موضوع لازم میدانم تا قضیه را از دو دیدگاه ارائه بدارم : اولا برخورد سلطنت بمقابل پدرم  چگونه بود . ثانیا” چرا سلطنت با مطرح ساختن اتهام کودتا ، دست به سرکوب مردمانی زد که هیچگاه خطری از آنها متصور نبود . 

ادامه خواندن پیوست با کودتای نام نهاد عبدالملک خان عبدالرحیم زی : عنایت الله سادات

عبدالخالق؛ اشکِ بزرگ‌تر ازچشم تاریخ- نویسنده: ب. آزاد – برگردان داکتر صبورالله سیاسنگ

سال دوم جمهوریت محمد داوود (1974) بود. به شعبۀ رییس تفتیش وزارت داخله تلفون کردم و از محترم عبدالله ببرک خواستم یا به دفتر کارم بیاید یا بیرون در جایی دیدار کنیم؛ زیرا پرسشی داشتم و برای نوشتن آن موضوع در کتابم بخش خاصی را مدنظر گرفته بودم.

او فرزند ببرک خان ځدراڼ است و پدرش از سران بزرگ قوم که در سال استقلال در جبهات تل و وانه دلیری فوق‌العاده نشان داده بود. به کابل هم آمد و از سوی امان‌الله خان به گرمی پذیرایی شد. شاه در پارک وزارت خارجه با همه بلندپایگان دولت عکس یادگاری گرفت. ببرک خان ځدراڼ نیز در آن تصویر دیده می‌شود.

عبدالله خان ببرک در جوانی از نزدیک‌ترین نگهبانان اعلیحضرت محمد نادر خان بود. شنیده بودم که یک گلوله تفنگچۀ عبدالخالق به بازوی [چپ] او هم خورده است. هنگام دیدار، آن رویداد را تایید کرد. داغ گلوله را نیز نشانم داد و گفت وقتی ناگهان فیرهایی بر اعلیحضرت از سوی متعلمی صورت گرفت، او هم در ارگ بود. شلیک گلوله‌ها جنرالان ایستاده در آنجا و سایر کارمندان دولتی را ترساند، چنانی که وقتی شاه به زمین می‌افتاد، از جنرال‌ها و مامورین یک تن هم نمانده بود. همه گریختند. حتا جنرال شاه محمود خان برادر سکۀ نادر خان پیشتر از دیگران از میدان ناپدید شد. من لاش نادر خان را در آغوش گرفتم.

آن روز – مانند هر سال – شاگردان زیاد از مکاتب مختلف خواسته شده بودند. اعلیحضرت به متعلمین ممتاز جایزه‌ می‌داد. هراس بدی بر شاگردان چیره شده بود. کس نمی‌دانست که چه رخ داد و اینان کجا می‌دویدند. هر سو چیغ و واویلای گریه بلند بود.

ادامه خواندن عبدالخالق؛ اشکِ بزرگ‌تر ازچشم تاریخ- نویسنده: ب. آزاد – برگردان داکتر صبورالله سیاسنگ

وام‌ گرفتن واژه‌های پشتو در زبان فارسی دری افغانستان؛ نگارنده: دکتر ريم ابوالخير

،استادیار زبان‌شناسی فارسی، مجری، مترجم و تهیه‌کننده‌ی برنامه‌های فارسی در شبکه‌ی رادیویی مصر

عادت داریم که از واژه‌ی «وام»  بیش‌تر در کارهای مربوط به بانک استفاده کنیم؛ اما این واژه برای بیان یک پدیده در زبان‌شناسی نیز به‌کار می‌رود. «وام‌گرفتن» یکی از کهن‌ترین پدیده‌های تاریخ زبان‌ها است که حاصل تماس فرهنگی است و جنبه‌های زبانی و غیرزبانی خود را دارد.

ادامه خواندن وام‌ گرفتن واژه‌های پشتو در زبان فارسی دری افغانستان؛ نگارنده: دکتر ريم ابوالخير

ملک خان شخصیت ملی، وزیر مالیه و کفیل وزارت اقتصاد : داکترناصر اوریا

عبدالملک عبدالرحیم زی (مشهور به ملک خان) فرزند عبدالرحیم خان در سال ۱۹۱۴م در گمران ولایت لوگر چشم به جهان گشود. ملک خان مکتب را در لوگر خوانده و در کابل داخل اداره استخبارات شد. وی به تشبث شخصی شامل یک کورس محاسبه شده و نسبت انجام کاری مورد توجه داود خان که در آن زمان وزیر دفاع بود، قرار گرفت. داود خان وی را به حیث مدیر لوازم مکتب حربیه مقرر نمود. 

ملک خان با استفاده از یک بورس تحصیلی در کشور ترکیه به تحصیل در رشته لوژستیک (لوازم) حربی پرداخت و بعد از عودت به وطن ابتدا به حیث معاون و سپس به حیث رئیس لوژستیک وزارت حربیه تؤظیف شد.

در آنزمان در مکتب حربیه استادان ترکی حضور داشتند و چون ملک خان با لسان و طرز تدریس استادان ترکی آشنا بود، زمانی که معلم غیرحاضر می بود، وی به تدریس شاگردان می پرداخت.

ادامه خواندن ملک خان شخصیت ملی، وزیر مالیه و کفیل وزارت اقتصاد : داکترناصر اوریا

پرواز شماره ۲۰۲ هواپیمای آریانا : داکتر صبورالله سیاه سنگ

بامداد شنبه ۳۰ عقرب ۱۳۳۸ [21 نومبر 1959]

هواپیمای آریانا از بیروت رهسپار تهران و سپس رونده قندهار بود. در دقیقه دوم پرواز از فرازای نه‌چندان بلند سرنگون شد.  مژه برهم‌زدن، سرنشینان واژگونبخت در میان درختان خرما و زیتون دامان تپه عرمون کسروان (لبنان) افتادند. ستونهای سرگردان دود از زمین آتشگرفته راه آسمان را در پیش گرفتند. شاید میخواستند واپسین آه قربانیان را به درگاه خداوند رسانند.

در میان کشتگان و زخمیهای چندین کشور، آن روز افغانستان دو هستی بزرگ را از دست داد: محمدحیدر ژوبل و شاه‌محمد رشاد. خوشبختانه محمدنبی کهزاد با سوختگیهای فراوان، از دام مرگ رهید و تا 2012 نزدیک به صد سال زیست.

ادامه خواندن پرواز شماره ۲۰۲ هواپیمای آریانا : داکتر صبورالله سیاه سنگ

روز بين المللی حقوق بشر : تتبع ونگارش: ناهيد علومی

آزادی، مساوات و عدالت برای همه

وز بين المللی حقوق بشر

آزادی، مساوات و عدالت برای همه

گرامي داشت از 75 مين سال اعلاميۀ جهانی حقوق بشر

تتبع ونگارش: ناهيد علومی

روز جهانی حقوق بشر یک موافقتنامه بین‌المللی است که در مجمع عمومی سازمان ملل متحد به تاریخ 10دسمبر 1948 در شهر پاریس کشور فرانسه به تصویب رسیده است.

این اعلامیه نتیجهٔ مستقیم جنگ جهانی دوم بوده و برای اولین بار حقوقیی را که تمام انسان‌ها، مستحق آن هستند، به صورت جهانی بیان میدارد.

ادامه خواندن روز بين المللی حقوق بشر : تتبع ونگارش: ناهيد علومی

فروپاشی ذهنیت ها : عبدالناصر نورزاد

سقوط افغانستان به دامن هرج و مرج، بار چندم است که در تاریخ افغانستان اتفاق می افتد. به همین لحاظ است که مردم نسبت به این سقوط و حاکمیت جبارانه تروریسم قومی و دولتی، واکنش خاصی نشان ندادند. آسیب شناسی های صورت گرفته از جامعه افغانستان با ترکیب قومی چند پارچه و متکثر، یک جامعه به شدت چند قطبی با گسست های عمیق اجتماعی را نشان می دهد. نگارنده قصد دارم به علت های این فروپاشیدگی تاریخی و گسست در مسیر مدنیت شهری، حاکمیت طالبان و ایجاد فضای جدایی طلبی، به چند مورد خاص در این خصوص اشاره کنم:

ادامه خواندن فروپاشی ذهنیت ها : عبدالناصر نورزاد

نظرکوتاه به کتاب ضربالمثل های دری اثر دکتور شهرانی : نوشته مرحوم محمد یوسف کهزاد

 از آن‌طرف اوقیانوس‌ها كتابی تحت نام «ضرب‌المثل‌های دری افغانستان» كه به همت و تلاش دانشمند محترم دكتور عنایت‌الله شهرانی گردآوری شده است. به یكی از دوستان اهل دل در دهلی رسیده بود. اینجانب برای یك مدت كوتاه به خاطر استفاده از ایشان به عاریت گرفتم. منی كه سی سال در قلمرو مطبوعات كشور به عنوان خوشه‌چین رفت و آمد داشتم. حوصله‌مندی و پشت‌كار مؤلف گرامی را در گردآوری (9000) پارچه از فرهنگ عوام را كه با گذشت قرن‌ها و گذشت نسل‌ها پایداری و تأثیر خود را از دست نداده است با گوشت و پوست خود احساس می‌كنم.

ادامه خواندن نظرکوتاه به کتاب ضربالمثل های دری اثر دکتور شهرانی : نوشته مرحوم محمد یوسف کهزاد

تعامل با طالبان؛ دشنه ی زهر آلود بر گلوی مردم افغانستان: مهرالدین مشید

تعامل قدرت ها با طالبان؛ خیانت به مردم

افغانستان و لکه ی ننگی بر جبین انسانیت

اکنون دو سال و سه ماه و چند روز از حاکمیت استبدادی طالبان بر مردم افغانستان سپری می شود؛ اما لحظه شماری های مردم این کشور برای  رسیدن به یک زنده گی آرامش بخش و زیستن زیر چتر حکومت قانون نقش معکوس پیدا می کند؛ بجای آنکه قدرت های منطقه و جهان مردم افغانستان را برای رسیدن به حاکمیت قانون و نظام برخوردار از حمایت مردم یاری برسانند تا اندکی از رنج های سنگین آنان چیزی کاسته شود، برعکس با راه اندازی بازی های مرموز سیاسی و استخباراتی برای رسیدن به اهداف ژیوپلتیک و ژیو ایکونومیک بقا و استمرار حاکمیت استبدادی حق ستیز و زن ستیز و آموزش ستیز طالبان را توجیه کنند.

ادامه خواندن تعامل با طالبان؛ دشنه ی زهر آلود بر گلوی مردم افغانستان: مهرالدین مشید

مروری بر گذشته های هنر درسرزمین زیبای وطن!.: پروفیسور داکتر عنایت الله شهرانی

کشور افغانستان  و مردم آن دارای  فرهنگ  غنی و قدیم  بوده و در هر  رشته هنر تاریخ  طولانی  دارد. در باره هنر های  نقاشی؛ هیکل تراشی؛ صنایع دستی و مستظرفه؛ معماری  و مهندسی؛ خطاطی  ؛ موسیقی ؛ هنر تمثیل  میتوانیم  به اثر مطالعات تاریخی  و از روی کاوشها و کشفیات بشر شناسان تا حدی  حاصل  نمایم. کشفیات در  استوپه بودای تپه سردار ؛ طلا تپه جوزجان؛ لشکرگاه؛ هده  آخانم  وغیره  نمایانگر سابقه و قدامت  هنر در افغانستان میباشد. همچنان  دو شاهد خاموش سلسل  و شهمامه عظیم ؛ قدرت و مهارت وطنداران ما را شهادت می دهند که طی  دو نیم صد سال کار و زحمت آنها را در بامیان کهن  و نامی تراشیدند.   در مغاره  های  بدخشان بنام کر ها  و بعضی  حصص  دیگر وطنمان مدنیت  های  بیش پنج هزار سال کشف گردیده  است . داکتر  لوئی دوپری  بشر  شناس  امریکایی در  افغانستان سالهای  پیش  بر این نگارنده  آلات و ابزار جنگی ؛ شکار را که از  دوره  سنگ  نمایندگی  میکرد؛ نشان  داد که درباره  هریک  از  آن  الات شرح و بسط ها داشت و معلومات زیاد ارائه مینمود.

ادامه خواندن مروری بر گذشته های هنر درسرزمین زیبای وطن!.: پروفیسور داکتر عنایت الله شهرانی

آینده‌ی زبانِ پارسی در افغانستان : استاد جاوید فرهاد

بارها گفته‌ام که زبانِ پارسی، تنها زبانِ یک عشیره  یک تبارِ و یک جغرافیای ویژه نیست؛ بل زبانِ یک حوزه‌ی تمدنی و فرهنگی بزرگ است که در جریانِ سده‌ها به‌این زبان داد و سِتدِ فرهنگی و تمدنی انجام شده‌ و فرآورده‌های سترگِ اندیشه‌ورزی در بستر آن شکل گرفته‌است.

اما شوربختانه در سال‌های پسین، به‌دلیلِ کم‌کاری و بی‌توجهیِ گاه هدف‌مند و گاه ناهدف‌مند، زبانِ پارسی به‌دلیل مواردِ زیر در افغانستان دچار ناهنجاری‌ها و کژباوری‌ها شده‌است:

• هجومِ بی‌رویه‌ی واژه‌های بی‌گانه، وضعیّتِ این زبان را سخت آشفته ساخته‌است؛• نبودِ فرهنگستان از بهر برابرسازیِ پارسی برای واژه‌های بی‌گانه بسیار محسوس بوده‌است؛

ادامه خواندن آینده‌ی زبانِ پارسی در افغانستان : استاد جاوید فرهاد

بانو  پیکر«جلوه » افسانه را چنین می شناسیم: نوشتهء : ماریا دارو

خانم پیکر «جلوه» افسانه هنرمند با استعداد؛ از تیاتر شهر « شاری » ننداری تا ستودیوی رادیو  کابل  وقت با آواز ملکوتی و کرکترعالی و شخصیت بی همتایش در جمع  هنرمندان کشور شهرت داشت.  وی با برخورد صمیمانه  خود در قلب تمام  همکاران رادیو تلویزیون ملی و سایر هنرمندان جا داشت. خاطرات  نیک و فراموش  ناشدنی از خود بجا مانده است. او یکبار چنین خوانده  بود « من لاله آزادم خودرویم وخودبویم-  در دشت مکان دارم ؛ فارغ ز لب  جویم» اکنون این بانوی آزاده  فارغ از همه  دغدغه  های دنیا گردید  و در دشت  مکان  اختیار کرد مکان ابدی  برایت  افسانه جان سایه رحمت الهی باد. 

بانو  پیکر «جلوه » افسانه را چنین  می شناسیم :

« لیسه نجات « امانی » به اساس قرار داد جانبین کشورألمان و افغانستان اعمار گردیده بود و استادان آلمانی  به  تدریس  در لیسه نجات اشتغال  داشتند اما در زمان جنگ جهانی دوم  استاد دان آلمانی به کشورشان برگشتند. دانشمندان افغانستان از بسته شدن  آن لیسه در  هراس بوند. بر اثر زحمات و تلاش های  شادروان  استاد عبدالغفور برشنا  که خود نیز به زبان  آلمانی مسلط بودند ٬ از دانشمندانی که زبان  آلمانی میدانستند؛ تقاضا نمود که در کنار وظايف رسمی شان  جهت  فعال  نگهداشتن  لیسه نجات « امانی » به تدریس شاگردان بپردازند. در النجا زمینه رشيد هنر تئاتر نیز مطرح گردید.

ادامه خواندن بانو  پیکر«جلوه » افسانه را چنین می شناسیم: نوشتهء : ماریا دارو

تاریخ قصه‌ها و حکایت‌های بزرگ وطن : وحید ادیب

وطن آدم افغانستانی جایی است که ساربان آنجا روزی در لابه‌لای شکسته‌ترین و غریبانه‌ترین ترانه‌های خود، چنین خوانده بود، «یا مولا دلم تنگ آمده…!» چنین است که همین صدا، همین سیمفونی ِ دل ِ تنگ، همین دل زخم‌کش و همین هنرمند شریف و دوست‌داشتنی تاریخ، مالامال از وطن است، از حس است. از شنفتن است، از زیبایی است و پر از راز و رمز یک تاریخ قصه‌ها و حکایت‌های بزرگ است.

ادامه خواندن تاریخ قصه‌ها و حکایت‌های بزرگ وطن : وحید ادیب

حملۀ غافلگیرانۀ حماس و وحیرت افزایی و حشت زده گی اسراییل 

فلسطین  زخمی ناسور در شرق میانه و قلبی خونین  در جهان اسلام

حمله غافلگیرانه زمینی و هوایی گروه های مقاومت فلسطینی حماس و جهاد اسلامی به شهرک های اطراف نوار غزه و همزمان حمله های موشکی گسترده از سوی نوار غزه به شهرک های اسراییلی و شهرهای تل آویو و عسقلان در سالگرد جنگ سال 1973 بین اسراییل و کشورهای سوریه و مصر ضربه ای سهمگین به رژیم تل آویو و دولت بنیامین نتانیاهو وارد کرده است. حمله ایکه اسراییل هرگز فکر نمی کرد تا از سمت نوار غزه اینچنین مورد حمله گسترده قرار می گیرد و تلفات بی پیشینه ای را متحمل می شود. این عملیات فلسطینی ها که “طوفان الاقصی” نامگذاری گردیده، یک شوک بزرگ به دستگاه های امنیتی و نظامی رژیم اسراییل وارد کرد و بسیاری از شبه نظامیان مسلح فلسطینی را نیمه شب و در ساعت آغازین بامداد بالای سر نظامیان در اتاق خواب آنان رساند و دهها نفر از نظامیان اسراییل به اسارت نیروهای فلسطینی درآمده اند.

ادامه خواندن حملۀ غافلگیرانۀ حماس و وحیرت افزایی و حشت زده گی اسراییل 

برای تغییر مثبت هیچگاه دیر نیست : داکتر ناصر اوریا 

نوبل مالكِ كمپنى هاى سلاح سازى، مخترع ديناميت و چندین مادهٔ منفجرهٔ ديگر زمانی تغییر مسیر داد که روزنامه فرانسوی وی را “سوداگر مرگ” لقب داد. 

در سال ۱۸۸۸ لودویگ، برادر نوبل فوت نمود و چندین روزنامه اشتباهاً آنرا منحیث خبر مرگ نوبل نشر نموده بود.

نوبل از خواندن خبر مرگ در یک روزنامهٔ فرانسوی که نوشته بود:

“سوداگر مرگ مُرد” به وحشت افتاد و تغییر از آنجا آغاز گردید و نام نوبل ماندگار شد.

معلومات بیشتر:

نوبل څوک وه؛ د” مرگ سوادگر” یا د سولی سفیر؟ 

الفرد برنهارد نوبل د ۱۸۳۳ کال د اکتوبر په ۲۱ نیټه په سویدن کی نړی ته راغی او د ۱۸۹۶ کال د ډسمبر په ۱۰ نیټه د ۶۳ کلونو په عمر وفات شو.

نوبل ۳۵۵ اختراعی درلودی چه زیادتره یی د منفجره موادو او سلاحو په برخه کی وی. نوبل په کال ۱۸۶۷ کی ډینامیټ اختراع کړ.

ادامه خواندن برای تغییر مثبت هیچگاه دیر نیست : داکتر ناصر اوریا 

نگاهی به حقوق زنان افغانستان قبل و بعد از حکومت طالبان : عارف عرفان

پروفسور میشل چسودوفسکی نویسنده معتبر کانادایی وضع حقوق زنان در افغانستان را در زمان استقرار حکومت طالبان وقبل از آن بطرز مقایسه‌ ای مورد کنکاش قرار داده خاطر نشان می سازد:
هفتم اکتبر سال ۲۰۲۳ ،سالروز بمباران و تهاجم آمریکا و ناتو به افغانستان است،به بهانه اینکه گویا افغانستان به آمریکا حمله نموده است. این مقاله برحقوق زنان در افغانستان «قبل» و «بعد» از راه اندازی «جنگ بشردوستانه» واشنگتن علیه افغانستان متمرکز است که در اوج جنگ سرد در سال ۱۹۷۹ آغاز شد.

ادامه خواندن نگاهی به حقوق زنان افغانستان قبل و بعد از حکومت طالبان : عارف عرفان

معلومات دقیق و دست اول در باره زندگی و وفات سرشار شمالی : سید مقصود برهان

سید مقصود برهان یکی از برنامه سازان  سابقه دار رادیو افغانستان در باره سرشار  شمالی ( روشنی )  چند سطری نوشته است .

یادی از شاعر و نویسنده  درد آشنای کشور  شهید سرشار  روشنی  :   سرشار روشنی که نام اصلی اش غلام شاه بود سرشار تخلص میکرد در شهر چاریکار مرکز ولایت پروان در سال 1309خ  پا بعرصه وجود گذاشت. پدرش پیشه بزازی داشت شخص نیک و با حرمتی بود. او دروس ابتدایی و متوسطه  را در پروان و سپس دارالمعلمین را در کابل خواند. بعد از ختم دارالمعلمین به زادگاه خویش برگشت و در خدمت فرزندان وطن بحیث معلم قرار گرفت، اما با ذکاوتی که داشت زبانهای پشتو و انگلیسی را فراگرفت و به هردو زبان مذکور به صراحت میتوانست صحبت کند. او به مطالعه و مطبوعات رو آورده شعر سرود و مضمون نوشت تا اینکه با یک رویداد جالب در محیط تبارز کرد و توجهاتی را بخود جلب نمود. رویداد از این قرار بود که محترم خان عبدالغفار خان رهبر پشتونهای آنسوی خط فرضی دیورند تصمیم گرفت که به دوره سرتاسری افغانستان بپردازد. او سفرش را از پروان آغاز کرد،

ادامه خواندن معلومات دقیق و دست اول در باره زندگی و وفات سرشار شمالی : سید مقصود برهان