دری، پارسی یا پارسی‌دری زبان یک حوزۀ سیاسی نیست که انگلیس و روس یا هم نیروهای برتر دیگری دور آن خط کشیده باشند: استاد پرتو نادری  

گاهی ناگزیری تا نوشتۀ درازتری را نشر کنی!

برای دوستانی که حوصلۀ خواندن دارند!

دری، پارسی یا پارسی‌دری زبان یک حوزۀ سیاسی نیست که انگلیس و روس یا هم نیروهای برتر دیگری دور آن خط کشیده باشند؛ بل پارسی‌دری زبان یک حوزۀ بزرگ تمدنی است که امروزه به کشورهای گوناگونی تقسیم شده است.

  تا جایی که از آثار پژوهشی زبان‌شناسان می‌توان نتیجه گرفت: «دری» زبانی است کهن‌سال که نخستین سروده‌ها در این زبان به پیش از اسلام می‌رسد. همان زبانی است که به آن فارسی، پارسی یا پارسی‌دری نیز می‌گویند. ما در این جا با سه زبان رو به رو نیستیم، بلکه سه نام داریم برای یک زبان. حال چه دری گوییم چه پارسی یا هم پارسی‌دری، اشاره به یک مفهوم یا یک زبان داریم.  

ادامه خواندن دری، پارسی یا پارسی‌دری زبان یک حوزۀ سیاسی نیست که انگلیس و روس یا هم نیروهای برتر دیگری دور آن خط کشیده باشند: استاد پرتو نادری  

کشور بیداد : استاد محمد اسحاق ثنا

یاران  ز چه روی عهد و وفا را بشکستند

آیا چه بدی داشت  دگر  باره نبستند 

ار باب  ستم از  رهء اندیـشه  باطل

با سنگ جفا  شیشه دلها بشکستند

ادامه خواندن کشور بیداد : استاد محمد اسحاق ثنا

رنج و غم روزگار چیست؟ .. شعر از گرداب

ملت گر میکشد رنجهای روزگار تار چیست؟

بینوایان هر زمان با دیده اشکبار چیست؟

کام ما شیرین نشد از تلخی ایام دون

حالت زار و پریش و سینه داغدار چیست؟

ادامه خواندن رنج و غم روزگار چیست؟ .. شعر از گرداب

های رفیق! … شعر از سنگر

آنچه افســرده شــده روح و روانِ من و تُست

آنچه پژمــرده شده نــام و نشانِ من و تُست

آنچــه از قافلـــه بفروختــــه اند نیمـــه رهــان

حاصلِ بی ثمری حدس و گمانِ من و تُست

ادامه خواندن های رفیق! … شعر از سنگر

خصلت مردانه : شعر از استاد محمد اسحاق ثنا

در زندگی چه روز غریبانه داشتیم

ایام خوب و وضع فقیرانه داشتیم

میساختیم با غم و شادی خویشتن

در کنج درد گوشه‌ی غم خانه داشتیم

ادامه خواندن خصلت مردانه : شعر از استاد محمد اسحاق ثنا

بال در بال با آن عقاب زخمی!.نوشته ؛ استاد پرتو نادری

آخرین شعر آمده در گزینۀ « سفر در توفان » محمود فارانی، « عقاب زخمی » نام دارد. شعری در یکی از اوزان آزاد عروضی. عقاب زخمی شعری است نمادین و نماد مرکزی شعر همان عقاب زخمی است. این عقاب زخمی خود می‌تواند نماد روشنفکری باشد که با تمام دشواری‌ها تن به آسایش در پستی نمی‌دهد. یا نماد یک اندیشۀ تحول طلبانه است که پیشاپیش روزگار، راه می‌زند.روشن‌فکر به آن سوتر از روزگار خویش می اندیشد و پیشاپیش زمان خود گام بر می‌دارد. چنین است که پیوسته با روزگار و آیین بستۀ آن در ستیز است. او آیین باز روشنفکرانه می‌خواهد و افق‌های روشن از عدالت اجتماعی.

ادامه خواندن بال در بال با آن عقاب زخمی!.نوشته ؛ استاد پرتو نادری

اخگر شعر زیبا از مسعود زراب

اى عشق جاودانه بساز اخگرِ مرا            

آتش بزن دوباره تو خاكسترِ مرا

رحمى به استخوان و دلِ خونچكان مكن

يكجا بسوز خرمنِ خشك و ترِ مرا

عالم شكستِ بال مرا طعنه مى دهد

هرچند ديده همتِ بال و پرِ مرا

ادامه خواندن اخگر شعر زیبا از مسعود زراب

زبان فارسی به عنوان میراث بشریت درهند شکوفا می شود

دهلی نو-ایرنا- رئیس دانشگاه اسلامی علیگر هند،زبان فارسی را به عنوان میراث بشریت دانست و اظهار کرد این زبان شیرین در هند باقی و شکوفا می شود.

زبان فارسی به عنوان میراث بشریت درهند شکوفا می شود

به گزارش ایرنا، پروفسور ضمیرالدین شاه روز چهارشنبه در همایش بین المللی زبان فارسی در دانشگاه علیگر افزود:زیبایی و گنجینه زبان فارسی در هند که بخشی از تاریخ این سرزمین را در خود جای داده است باید به نسل جوان این کشور شناسانده شود.

وی خاطرنشان کرد:گنجینه ای ارزشمند از کتاب های فارسی در هند و دانشگاه علیگر وجود دارد که برای انتقال به نسل آینده باید محافظت شود.

رئیس دانشگاه اسلامی علیگر گفت اگر نسل جوان می خواهند تاریخ واقعی و دست نخوره کشور خود را دنبال کنند باید آن را در کتاب های فارسی جستجو کنند.

ادامه خواندن زبان فارسی به عنوان میراث بشریت درهند شکوفا می شود

یک دهکده حماسه  در میان صدا های  رنگین کمان بانو آزاده : مهرالدین مشید

دهکدهء زیبایی که چشمه مردان خانش شهرۀ آفاق است
قسمت نخست
۶۲ سال پیشتر از امروز در دهکدۀ کوچکی  دیده به جهان گشودم، که « کوئت» نام دارد. قریۀ زیبایی که در دامنه های پایانی کوه های خمبک و سر سیل در دامنه های هندوکش با صلابت و با وقار تمکین کرده است این قریه در امتداد یک درۀ قشنگ و تماشایی در میان دوکوه به مثابۀ کاجی مغرور بلند و با شکوه قامت افراشته است و گویی از سینهء آن فریاد های آریایی ها قدیم بلند است و هزاران قصه از یما و زردشت را به خوانش گرفته است.

این قریه روایت های متفاوت از تاریخ این سرزمین دارد. از مردی ها و مردانگی های آریاییان و پایمردی های کیومرث و گشتاسب و لهراسپ دارد و هنوز هم سرود های ریگوید در نماد سنگ گردی های آریایی در سینه سینهء آن به صدا آمده اند و قصه های فولکلوریک را به سرایش گرفته اند. این دهکده با کوهی مغرور در مقابل خود همسری و همطرازی دارد که کوۀ « زیره اش» خوانند، چنان استوار تمکین کرده که حتا از غرور به استقبال خورشید هم نمی رود و به نوازش او هم تن نمی دهد تا مبادا دست و پا بین خورشید شود و از شکوه و وقارش چیزی کاسته شود.

ادامه خواندن یک دهکده حماسه  در میان صدا های  رنگین کمان بانو آزاده : مهرالدین مشید

رنگین کمانی که دیگر در افق نمی‌تابد ؛ بمناسبت سومین سال وفات یوسف کهزاد : نوشته – استاد پرتو نادری

 محمد یوسف کهزاد نقاش پرآوازۀ افغاستان شب پنج شنبه اول جنوری2019 به ساعت 9.30 به وقت ایالات متحد امریکا در یکی از شفاخانه های ایالت کالیفورنیا به عمر 84 ساله‌گی با زندگی‌ بدرود گفت.

او به سال 1935 م / 1314 خورشیدی در شهر کابل چشم به جهان گشود. پدرش میرزا محمد علی نام داشت. این خانواده در افغانستان در عصه‌های فرهنگ، هنر و ادبیات شهرت گسترده‌یی دارد. 

برادر بزرگ او، احمد علی کهزاد در عرصۀ تاریخ نگاری، باستان شناسی و پژوهش‌های ادبی، تاریخ ادبیات پارسی دری نه تنها در افغانستان؛ بلکه در حوزۀ گستردۀ پارسی دری نیز چهرۀ شناخته شده و پرآوازه‌یی است. 

یوسف کهزاد به مانند برادر، شخصیت فرهنگی چندین بُعدی داشت.  هرچندرشتۀ اصلی خود را نقاشی می‌دانست؛ اما قلم او عرصه‌های شعر، داستان، نمایش‌نامه، پژوهش‌های هنری- ادبی را نیز درنوردیده است.

این نکته را باید یادآوری کرد که در بیشتر نوشته‌ها که در پیوند به زیست‌نامه کهزاد وجود دارد سال تولد او 1314/ 1935 آمده است؛ اما این روزها همیشر کهزاد، بانو ذکیه کهزاد در یکی از برنامه‌های تلویزوینی اش،  سال تولد کهزاد را 1310 یاد آوری کرد.

ادامه خواندن رنگین کمانی که دیگر در افق نمی‌تابد ؛ بمناسبت سومین سال وفات یوسف کهزاد : نوشته – استاد پرتو نادری

کابــــل؛ شعر زیبا از : عنایت الله سادات

کابل تو ای ديار غرور و حماسه ها

                              از رزم دليران تو صد ها سروده ها

از روزگار باستان تو سازد خبر همی 

شيوا مدايح و خجسته قصيده ها

فرهنگ آريا ،  ترا پرشکوه ساخت

                              از فيض آنزمان تو هرجا ترانه ها

مردان نامدار تو برجا گذاشته اند

                              صد ها حکايتی و هزاران فسانه ها

ادامه خواندن کابــــل؛ شعر زیبا از : عنایت الله سادات

هی میدان و طی میدان، خودم را رساندم به شهر گنجه، بی ویزا و گذرنامه: نوشته – استاد پرتو نادری

هی میدان و طی میدان، خودم را رساندم به شهر گنجه، بی ویزا و گذرنامه. به گفتۀ نادرپور در شهر ناشناخته‌یی پرسه می‌زدم. جایی رسیدم، کاخ با شکوهی دیدم که از آن صدا عود و چنگ می‌آمد. از کسی پرسیدم که این کاخ چه کاخی است و این سرود چه سرودی‌ست؟

گفت: کاخ پور خطیب است و مهستی چنگ می‌نوازد، شعر می‌خواند و بزم آرایی می‌کند. دیگر سر ازپای نشناختم، پرنده‌یی شدم و خودم را به کاخ رساندم.

انبوه مردم دیدم، نشسته و جامه‌ها همه زربفت. ندیمکان دیدم همه زیبا روی که مهمانان را پیاله پیاله شربت انار می ‌دادند. 

مهستی را دیدم آن ماه‌بانوی بزرگ شعر را که بر تخت گوهر نشانی نشسته و پور خطیب در برابر او بر تخت دیگر. مهستی می‌نواخت و می‌خواند، پور خطیب می‌خواند؛ اما نمی‌نواخت.

دلم تاب نیاورد زدم به میدان، یکی برای مهستی خواندم و یکی برای پورخطیب، دوتا برای مهستی خواندم و یکی برای پور خطیب و یک بار دیدم که دو چشمم دوخته بر مهستی و همه شعرهایم را برای او می‌خوانم، انگار پور خطیبی در میان نبود.

ادامه خواندن هی میدان و طی میدان، خودم را رساندم به شهر گنجه، بی ویزا و گذرنامه: نوشته – استاد پرتو نادری

تا زنـده یک افـغـــان است، زنـده افغـانستـان اسـت: “څو چی پاتی یو افغان وی، تل به دا افغانستان وی” داکتر ناصر اوریا

آیا میدانیداین آوای قلب هر افغان آزاده سرودهٔ کیست؟

ترانهٔ سرود ملی افغانستان در زمان جمهوریت شهید محمد داود خان را استاد عبدالروف بینوا سروده که کمپوز موزیک آن از استاد عبدالغفور برشنا است.

روح این ابرمرد دانشمند شاد و بهشت مکانش باد.

معلومات بیشتر برای علاقمندان * نور معلومات مینه والو ته

استاد بینوا دانشمند، ژورنالیست، محقق، مؤرخ، دیپلمات، شاعر، ادیب و نویسنده ریالیست افغانستان به تاریخ اول سنبلهٔ ۱۲۹۲ (۲۳ اگست ۱۹۱۳ میلادی) در یک خانوادهٔ متدین و منور در شهر قندهار چشم به جهان گشود. پدرش مفتی عبدالله (مفتی عبده) و پدرکلانش عبدالحق آخندزاده از جمله علمای دانشمند و نیک نام عصر خود بودند. 

ادامه خواندن تا زنـده یک افـغـــان است، زنـده افغـانستـان اسـت: “څو چی پاتی یو افغان وی، تل به دا افغانستان وی” داکتر ناصر اوریا

کما فی السابق ؛ شعر از : هارون یوسفی

آب از چشمه خراب است کما فی‌السابق

گرگ، با قافله خواب است کما فی‌السابق

 کج گذاری تو اگر پا ز خط و فرمانش

گردنت بین طناب است کما فی‌السابق

ادامه خواندن کما فی السابق ؛ شعر از : هارون یوسفی

واصف باختری و خلیل راوادی شاعر کُرد : استاد پرتونادری

واصف باختری در زمینۀ ترجمۀ شعر نیز کارهای درخشانی انجام داده است. شاعرانی را که او برای ترجمه از خاور تا باختر بر گزیده، بیشترینه از تیرۀ شاعران پای‌داری اند، یا هم شاعرانی اند که آرامان‌گرایانه می‌سرایند و پیام شعرهای‌شان استوار بر ارزش‌های انسانی و آزادی است. در ترجمه‌های واصف باختری شعر چند شاعر مقاومت کُرد نیز دیده می‌‌شود.

« شناس‌نامۀ جعلی» یکی از شعرهای خلیل روادی، شاعر کُرد است که شاعر در این شعر در برابر دشمن ایستاده تا از هویت، فرهنگ، تاریخ و آزادی خود پاس‌داری کند.

بی‌گانۀ زورمند

در سرزمین من

در شهرمن

در کوچۀ من

شناس‌نامۀ مرا بررسی می‌‌‌‌کند

تا جعلی نباشد

از خشم تا مرز دیوانه‌گی به پیش می‌تازم

اما ناگهان خنده ام می‌گیرد

ادامه خواندن واصف باختری و خلیل راوادی شاعر کُرد : استاد پرتونادری

سوختن ؛شعر از : مسعود زراب

خرمن شوقم درون سینه سوخت

کشتزار زحمت دیرینه سوخت

خواستم بر بام شوکت پا نهم

دست تا بر زینه بردم، زینه سوخت

تا ز سوز دل شنید از رگ رگم

در کف دستم سرا پا خینه سوخت

ادامه خواندن سوختن ؛شعر از : مسعود زراب

بال بر بالِ خدا… جاوید فرهاد

صبح با نامِ خدا زمزمه آغاز کنیم

قفلِ دل‌تنگ‌ترین پنجره را باز کنیم

ما و تو مثلِ دو گنجشکِ فرومانده به خاک

بال بر بالِ خدا داده و پرواز کنیم

ادامه خواندن بال بر بالِ خدا… جاوید فرهاد

مکتب هندی و محمد انور بسمل: استاد پرتو نادری

شعر محمد انور بسمل با مکتب هندی و به گونۀ اخص با سبک و شگردهای شاعری ابوالمعانی میرزا عبدالقادر بیدل پیوند مشخص واستواری دارد. این امر مارا بر آن می دارد تا در برسی شعر بسمل نگاهی داشته باشیم هر چند فشرده و کوتاه در ارتباط به پیدایی و چگونه گی گسترش این شیوه در حوزه گسترد ۀ زبان فارسی دری.

آن گونه که می‌دانیم سلطان بزرگ غزنه، سلطان محمود که به گفتۀ استادعبدالحی حبیبی می توان او را شهنشاه بزرگ کشور ادب نیز گفت؛ با لشکر کشی‌هاگستردۀ خویش به نیم قارۀهندی نه تنها دین اسلام را به آن سرزمین برد؛ بلکه این امرسبب شد تا زبان و ادبیات فارسی دری، به تعبیر خواجۀرندان حافظ شیراز این قند پارسی به بنگاله نیز برده شود.

ادبیات شناسان بر این باور اند که از درهم آمیزی ویژه گی‌های فرهنگی، اد بی و ویژه گی‌های محیطی و زیستی آن سرزمین با زبان وادبیات فارسی دری، شیوۀ تازه یی درسخن‌سرایی این زبان پدید آمد است که امروزه این شیوه را به نام مکتب هندی یاد می‌کنند. این شیوه بعداً در دوران شاهان مغولی هندی به قلعه های بلندی از زیبایی و کمال دست یافت.

ادامه خواندن مکتب هندی و محمد انور بسمل: استاد پرتو نادری

شب یلدا ؛ شعر از: مسعود زراب

پیداست امید همه امروز به فرداست

فرداست، که امروز امید همه پیداست

گر نیست امیدِ تو به آینده و فردا

روز تو چو من شام سیاه و شب یلداست

با موج نسازی تو اگر، همچو منی غرق

خاشاک به ساحل برسد گر چه به دریاست

ادامه خواندن شب یلدا ؛ شعر از: مسعود زراب

نهال بخت شعر :استاد محمد اسحاق ثنا

نهال بخت‌به غربتم تو بیایی بهار خواهم شد 

شگفته همچو گل و گلعزار خواهم شد

به انتظار تو بودن کم از تباهی نیست 

که بی تو با غمی دنیا دچار خواهم شد 

ادامه خواندن نهال بخت شعر :استاد محمد اسحاق ثنا

محمد ابراهیم صفا یکی از پیش‌گامان شعر نو در افغانستان است: استاد پرتو نادری

سال تولد او را  1286 و گاهی 1285 خورشیدی نوشته اند. پدرش ناظر صفرمحمدخان در زمان امیر حبیب‌الله خان امین‌الاطلاعات بود. او شخصیتی بود مخالف با نفوذ سیاسی انگلیس، طرف‌دار استقلال سیاسی کشور و از هواخواهان نایب السلطنه نصرالله خان. چنین بود که به گروه فتوا دهنده‌گان جهاد بر ضد انگلیس پیوست و این امر سبب شد تا زندانی شود. بار دیگر در زمان امان‌الله خان که نایب الحکومۀ قطغن بود به جرم فراهم سازی بیعت‌نامه‌یی برای سردار نصرالله‌خان نایب‌السطنه، از کار برکنار و در کابل زندانی شد. 

شادروان ابراهیم صفا

این خانودۀ روشن‌فکر، فرهنگی و اصلاح طلب، از همان دوران امیر حبیب الله پیوسته ستم‌ها بزرگی را بردوش کشده و قربانی داده اند و اما بیش‌ترین ستم و استبداد را در دوران نادرخان و صدارت هاشم خان دیدند.

 استاد ناظمی به روایت اسناد تاریخی در این پیوند چنین نوشته است: «برادر مهتر صفا، استاد محمد انور بسمل، سخنور، مشروطه‌خواه و صوفی وارسته بود که هجده سال تمام به گناه آزادی‌خواهی در زندان بیداد به‌سر برد و حتا باری نامش در فهرست محکومین به اعدام ضبط گردید؛ ولی دستی از غیب برون آمد و کاری کرد و از مرگ رهایی یافت. یکی دیگر از برادران صفا محمد اختر خان است که او نیز از هواخواهان نایب‌السلطنه بود و سرانجام هم در روزگار امانی، اعدام گردید. سرنوشت خانوادۀ ناظر محمد صفر خان، همانندی‌هایی با سرنوشت دیگر دودمان‌های آزادی‌خواه کشور ما دارد که کودک و جوان و سال‌خوردۀ شان، سال‌ها را بدون بازپرس، در زندان‌های ارگ و سرای موتی و دهمزنگ، گذشتاندند؛ چون خانواده‌های چرخی، شجاع الدوله، منشی‌زاده، غبار و دیگران.

ادامه خواندن محمد ابراهیم صفا یکی از پیش‌گامان شعر نو در افغانستان است: استاد پرتو نادری