«عشق وطن»شعر از : حامد نوید

زبانها و ...
حامد نوید

سوز عشق میهن از آوای من آید هنوز

صد هزاران نغمه زین نای کهن آید هنوز

دوست دارم این وطن را با تمام هستیم

رنگ آئین وفا از این سخن آید هنوز

عمرهاشد گرچه درخاک دگر سرمیبرم

ادامه خواندن «عشق وطن»شعر از : حامد نوید

مسکینم پدر ؛ شعر از نورالله وثوق

 من  نه از ایران نه ازهند ونه ازچینم پدر

باغ درد وناله ام را پیرِ گلچینم پدر

گفتمش تاجیک ؛پشتون ؛هزاره ؛کیستی؟؟

آه سوزانی کشید وگفت مسکینم پدر

ادامه خواندن مسکینم پدر ؛ شعر از نورالله وثوق

آشنایی با مولانا عبدالله هاتفی ( جامی) خرجردی خواهرزاده مولانا جامی ؛ نوشته : داکتر حمید مفید

پیدایشش پیدا نیست در خرجرد جام  دیده به جهان گشوده است . آثار مهم او : مثنوی لیلی و مجنون ، شیرین وخسرو ، هفت منظر  به پیروی از هفت پیکر نظامی  و تیمور نامه یا سفرنامه ) در باره تاریخ فتوحات تیمور گورگانی اند.

در سال ۹۲۷ دیده از جهان بست از شاعران بزرگ عهد تیموریان هرات  است . خواهر زاده مولان عبدالرحمان جامی می باشد :

داستان چگونگی  به شعر روی آوردن هاتفی:

او پس از مطالعه آثار بزرگان چون فردوسی ، نظامی و دیگران در پی آن شد تا خمسه ای همگون خمسه نظامی بسراید. و از مامای سخنور خود  مولانا عبدالرحمان جامی خواست تا به او اجازه بدهد.

جامی گفت : که اگر بتواند پاسخ سه بیت حکیم فردوسی را بدهد توانایی آن را خواهد داشت که این خمسه را بسراید.

ادامه خواندن آشنایی با مولانا عبدالله هاتفی ( جامی) خرجردی خواهرزاده مولانا جامی ؛ نوشته : داکتر حمید مفید

لیلا صراحت روشنی ؛ بخش اول -نوشتهء : محمد ظریف رستمی

لیلا صراحت روشنی، در بیست و‌سوم جوزای سال ۱۳۳۷ خورشیدی در شهر چایکار، مرکز ولایت پروان زاده شد .سال ۱۳۵۹ خورشیدی از دانشکده ادبیات فارسی دانشگاه کابل سند لیسانس گرفت و پس از آن به عنوان معلم ادبیات فارسی در لیسه عالی “ملالی” مشغول به کار شد. نخستین آموزگارش در زمینه‌ی شعر و ادبیات پدرش، زنده‌یاد غلام‌شاه سر شار روشنی، بود که او نیز شاعر بود و بعد با واصف باختری آشنا شد و شعرهایش توسط او نقد و بر رسی می‌شد. 

در اواخر سال ۱۳۷۵خورشیدی که کابل به تصرف گروه طالبان در آمد، لیلا صراحت به پشاور پاکستان رفت و پس از مدتی به کشور هالند پناهنده شد.

لیلا صراحت روشنی دو سال پایانی عمرش را با سرطان مغز دست و پنچه نرم کرد و سر انجام در روز جمعه، دوم اسد سال ۱۳۸۳خورشیدی، چشم از جهان فروبست. پیکرش از هالند به کابل منتقل شد و در همان‌جا به خاک سپرده شد .

استاد واصف باختری، مقدمه ای با عنوان 

“یک مقنعه و صد آتشفشان” بر کتاب 

“سنگ‌ها و آیینه‌ها” در مورد شعر‌های لیلا صراحت روشنی نوشته است 

” روان من شعر لیلا صراحت روشنی را می‌پذیرد، روان من مسطح است، روان من ژرفا ندارد که بگویم تا ژرفای خویش شعر لیلا صراحت روشنی را می‌پذیرد. شعر لیلا صراحت روشنی نافذ است. سیلاب خود نمی‌داند که عمقش چه اندازه است، ولی سیلاب با گذار سنگین خویش مسیل می‌آفریند و مسیل را عمق می‌بخشد. لیلا صراحت روشنی هیچ‌گاه حتا نیم‌گامی هم برای مطرح شدن بر نداشته است. این نه‌تنها سخن من است، بل بسیاری از هوا‌خواهان شعر او بر آنند و من بیافزایم که وی تنها از سر حجب و فروتنی بدین روش نگراییده، بل به نیروی قریحت و به اصالت شعر خویش باورمند است. خاموشانه می‌خواند و می‌سراید و می‌نویسد.

ادامه خواندن لیلا صراحت روشنی ؛ بخش اول -نوشتهء : محمد ظریف رستمی

تک روی وفارسی ستیزی طالبان : اسماعیل فروغی

   این حقیقت رانمیتوان انکارکردکه طالبان اوج افراطیت مذهبی، اوج قوم پرستی ، اوج دشمنی با مدنیت واوج دشمنی با زن را درجهان به نمایش گذاشته اند.

 چون شکرشیرین وچون گوهرزبان پارسی ست ــ

فارسی،فرهنگ و آیین و نشان پارسی ست

    اگرکسی یا کسانی به این دل خوش کرده اند که طالبان پیام آوران عدالت وصلح بوده ، سبب سربلندی وافتخارملتی یا قومی خواهندشد؛ اشتباه می نمایند. مابخواهیم یا نخواهیم ، مردمان جهان ، ما را ازروی طالبان ، خشن ترین ونامتمدن ترین مردمان جهان قضاوت می نمایند. 

    حقایق وشواهد نشان داده است که طالبان ( دستوری یا ازسرنادانی ) ، جزبدنام کردن بیشتردین ، شرمسارترکردن بیشترمردم و ویران کردن بیشتر مدنیت وفرهنگ در افغانستان ، هدفی ندارند . لجاجت وخیره سری آنان دربرابرخواستهای جامعه ی جهانی، کشوررا به فاجعه ی بزرگ بشری روبروکرده است . ( آنان پیش چشمان مردمان جهان ، زنان ودختران را ازکاروتحصیل بازداشته ، موسیقی، هنرهای دیگروخنده را در افغانستان به مرگ محکوم کرده اند. )

ادامه خواندن تک روی وفارسی ستیزی طالبان : اسماعیل فروغی

اسارت  شعر از : مهرو

عنانم را به حیوان میسپارند!

به وحشی ها ی نادان میسپارند

به خفاشان عصر و قاتل ما

به جلادانِ دوران میسپارند!

چه سازم کشورِ بی صاحبِ ما ؟؟

به جاسوس و غلامان میسپارند

ادامه خواندن اسارت  شعر از : مهرو

زنده گی نامه شهيد غلام شاه سرشارروشنی : صادق حیدری

شهيدغلام شاه سرشار روشنی فرزند مرحوم  ملا بابه صاحب درسال 1309 خ  در يكی از خانه های  شهر كهنه  چاريكارمركز ولايت پروان  چشم به دنيای  شگفت ما گشود پدراش نظر به ارادت عميقی كه به شاه ولايت مآب (حضرت علی مرتضی) داشت نامش راغلام شاه  گذاشت .هنوز كودك  سه چارساله بود كه خانواده اش هوش وذكاوت واستعداداش را دريافت وازهمان آوان نخست قرآن  ،بعد ترجمه وتفسير آن را نزد پدرش ملا بابه صاحب آموخت . با دنيای شعر به كمك مادرش كه همواره ديوان حافظ  را درخانه ميخواند ووی را ازهمان دوران كودكی به خواندن اشعار حافظ وگلستان وغيره تشويق و ترغيب مينمود آشنا گرديد . درس و تعليم ابتدايی ومتوسطه را درليسه نعمان رح  شهر چاريكار تمام كرد و سپس شامل دارالمعليمن كابل گرديد . باری شامل پوهنځی ادبيات پوهنتون كابل گرديدكه باهمه استعداد و اهليتی كه داشت نسبت مشكلات اقتصادی وشخصی نتوانست ادامه دهد.

غلام شاه سرشار روشنی كه اززمان حاكميت  داوودبه بعد (روشنی ) تخلص كرده اين مردانديشه وقلم ،اين شاعر آزاده واين ژورناليست ونويسنده ای  كه قلمش بانام مردم وميهن پيوند ناگسستنی داشت ودرد والام مردم را ازواژه ،واژه شعرش ميتوان يافت .

ادامه خواندن زنده گی نامه شهيد غلام شاه سرشارروشنی : صادق حیدری

مفتی شهر  شعر از : استاد محمد اسحاق ثنا

از وطن آواز غارت میرسد 

قتل و جنگ و هم شرارت میرسد 

زن به کنج خانه زندانی شود 

حکم و فرمان از امارت میرسد 

از تعصب شد عدالت پایمال 

ادامه خواندن مفتی شهر  شعر از : استاد محمد اسحاق ثنا

فقر دامنگیر ؛شعراز : گرداب

دختران را میفروشند نان شب انگار نیست

فقر دامنگیر کشور روزگار هنجار نیست

سفره ها خالی، نوار زندگی از هم گسست

چون فقیران را مددگار خالق جبار نیست

ادامه خواندن فقر دامنگیر ؛شعراز : گرداب

به داکتر ولی پرخاش احمدی ؛به آن بودای دانای روزگار ما: استاد پرتو نادری

نخستین بار نام « پرخاش احمدی» را در انجمن نویسنده‌گان افغانستان از زبان پویا فاریابی، شنیدم. شاید نیمۀ دوم دهۀ شست خورشدی بود.

در آن روزگار انجمن رشته دوره‌های آموزشی را در زمینه‌های ادبیات‌شناسی، نقد شعر و داستان و فنون ادبی و چیزهای دیگری برای نسل جوان راه اندازی می‌کرد. دانش‌آموزان علاقه‌مند از دانشگاه کابل و لیسه‌های شهر کابل در این دوره‌های آموزشی اشتراک می‌کردند.

استاد واصف باختری، زنده‌یاد رهنورد زریاب، پویا فاریابی، نویسنده‌گان و شاعران دیگری یک چنین دوره‌های آموزشی را به پیش می‌بردند.

پویا می‌گفت: در این دورۀ آموزشی، جوانی به نام پرخاش احمدی از لیسۀ استقلال اشتراک دارد. استعداد شگرفی است. نمی‌شود باور کرد که دانش‌جویی در این سن وسال با این همه گسترده‌گی از دانش‌های ادبی، نقد و تاریخ آگاهی داشته باشد.

ادامه خواندن به داکتر ولی پرخاش احمدی ؛به آن بودای دانای روزگار ما: استاد پرتو نادری

سید اسماعیل بلخی، شخصیت چندین بعدی دارد. بیش از همه عالم دین بود: استاد پرتو نادری

سید اسماعیل بلخی، شخصیت چندین بعدی دارد. بیش از همه عالم دین بود، روشنفکر و اندیشه پرداز اسلامی نیز. شاعر، ادیب و سخن‌وری بود که شور مبارزه در سر و عشق مبارزه در دل داشت. مقا ومت او تنها مقاومت در شعر نیست، بلکه خود بخشی از جنبش مقاومت سیاسی و اجتماعی کشور بود. 

با هم‌فکرانی حزب سیاسی می‌سازد و در هوای برانداختن نظام است. رسیدن به یک نظام جمهوری، استوار بر اصول و عدالت اسلامی، مدینۀ فاضلۀ او را می‌سازد. 

شعرهای او در کلیت بر محور چنین اندیشه‌هایی می‌چرخند. اندیشۀ سازمان یافته دارد. مانند آن است که بلخی هیچ مفهومی را جدا از پیوندهای فکری، تاریخی، سیاسی و فرهنگی نمی‌‌تواند بپذیرد. گویی اندیشه‌های او همه اجزای به هم پیوستۀ یک کلیت اند. شاعری است آرامان‌گرا، دشمن استبداد و سلطه‌جویی غرب. استبداد را در تمام جلوه‌های آن نکوهش می‌‌‌‌کند؛ اما نمی‌خواهد در شعرهایش نا امیدی سایه افگند؛ بل‌ شعرهای بلخی در دل خواننده‌ امید می‌پرود و خواننده را به روزهای به‌تر زند‌ه‌گی به سپیده‌دم داد و دادگری، نوید می‌دهد.

ادامه خواندن سید اسماعیل بلخی، شخصیت چندین بعدی دارد. بیش از همه عالم دین بود: استاد پرتو نادری

شعر، معجزه‌ی خیال است ؛منبع : مجله‌ی ” گونگهت “برگردان : جاوید فرهاد

” روهیت مهتا ” شاعر هندی، در سال 1966 میلادی درایالت پنجاب هند زاده شد.

آموزش های نخستینش را در پنجاب و دوره ی آموزش عالی را در رشته ی مهندسی ساختمان، در دهلی به پایان رساند.در آغاز برای شماری ازآوازخوانان هندی تصنیف های”رمانتیک” می نوشت ؛ ولی در سال 1988 ، نوشتن ترانه ها را ترک گفت و به سرایش جدی شعر پرداخت .در 1993 نخستین دفتر شعرش را به نام ” ماه ، مثل من تنهاست ” منتشر کرد ؛ اما شعر های این دفتر مخاطبان چندانی نیافت .

سال بعد ، گزینه ی شعر های دیگرش را به نام ” فراموشم شد ” ( هم کو بهول گیی ) چاپ کرد که با استقبال گسترده ی جامعه ی ادبی هند روبه رو شد . سپس دفتر های دیگرش را به نام های ” دلتنگی های شاعرانه ” و سرودی برای سرسوتی ” منتشر ساخت . ” روهیت مهتا ” افزون بر سرایش ، نگره های جالبی در مورد شعر دارد . او شعر را ” معجزه ” ی خیال می داند و شاعر را پیامبر اندیشه های آسمانی . در اینجا ، برگردان بریده یی از نگره های او را به زبان فارسی ( که از زبان اردو برگردان شده ) می خوانید :شعر معجزه ی خیال است : شعر خوب ، معجزه ی خیال است و خیال از جنس عناصر شگفتی زا است ؛ چیزیست شگفتی آفرین ، غیر مترقبه و برای عده ای هم باور نکردنی . نه قابلیت درک متعارف را دارد و نه به لحاظ منطقی، قابلیت اندازه گیری مطلق را ؛ اما ویژه گی مهم آن این است که همه را مجاب می کند و سبب بروز شگفتی در آدمی می شود ؛ چیزیست شبیه یک معجزه که مخاطبانش را بهت زده می سازد .

ادامه خواندن شعر، معجزه‌ی خیال است ؛منبع : مجله‌ی ” گونگهت “برگردان : جاوید فرهاد

یاد میهن شعر از: نذیر ظفر

وقتی دلــــم یاد وطن میکند

گریه به نو میدی من میکند

مرغ گر فتار قفـــــس دایما

ناله ز هجــران چـمن میکند

خانهء صیاد شود سـر نگون

جورو جفــای که بمن میکند

بال و پرم ریخت درین تنگنا

ادامه خواندن یاد میهن شعر از: نذیر ظفر

بازخوانی چند بیت ازشکوه‌های ناصر خسرو بلخی :جاوید فرهاد

پیش‌حرف:

ناصر خسرو بلخی، به دلیل داشتن ویژه‌گی‌های منحصر به فرد، شاعری‌ست که بیشتر برارزش‌های اخلاقی، خرد ورزی و دانشی اتکا دارد و به تعبیر معروف: ” مضاف بر شاعر بودن، معلّم اخلاق است، حکیم است، متکلم و فیلسوف. “(1)

همین موارد – به ویژه تأکید برای فراگیری دانش – است که  تصویر روشنی از چهره‌ی متعهد این سخن‌ورِ فرزانه را اراٸه می‌دهد:

” نکوهش مکن چرخ نیلوفری را

برون کن زسر بادِ خیره‌ سری را

سپیدار مانده‌ست بی‌هیچ چیزی

 ازیرا که بُگزید او کم‌بری را

اگر تو از آموختن سربتابی

ادامه خواندن بازخوانی چند بیت ازشکوه‌های ناصر خسرو بلخی :جاوید فرهاد

سلام سرباز : شعر از هجرت

سلام سرباز سلام ای پاس بانم 

سلام ای    مرد  نیکو   قهرمانم 

سلام سرباز سلام بر همت تو 

سلام سرباز سلام بر رحمت تو 

ادامه خواندن سلام سرباز : شعر از هجرت

ترسان : شعر – از نذیر ظفر

شیــــخ ما را از گنه تر سان مکن

رحمـــــــت حق را زما پنهان مکن

تو خوری انگور و ما ابش خوریم

هر دو از یک تاک با تابش خوریم

ادامه خواندن ترسان : شعر – از نذیر ظفر

مولانا در دفتر نخست زیر نام «حکایت ماجرای نحوی و کشتی‌بان» آورده است: استاد پرتو نادری

آن چه را که مولانا در دفتر نخست زیر نام «حکایت ماجرای نحوی و کشتی‌بان» آورد است، در حقیقت نقدی است بر همه عالمان، دانش‌مندان و آموزش دیده‌گان خود‌بین که می‌پندارند که همه دانش جهان همان چیزی است که آنان می‌دانند. از این روی همه‌جا با ادای عالمانه که همان فضل‌فروشی است، ظاهر می‌شوند. 

آن یکی نحوی به کشتی در نشست

رو به کشتی‌بان نهاد آن خودپرست

گفت هیچ از نحو خواندی گفت لا

گفت نیم عمر تو شد در فنا

دل‌شکسته گشت، کشتی‌بان ز تاب

لیک آن دم کرد خامش از جواب

باری یک نحوی سفری داشت بر دریا. چون بر کشتی نشست، با خودخواهی و خودپرستی از کشتی‌بان پرسید که تو از دانش نحو چیزی می‌دانی؟

کشی‌بان گفت: من چیزی از نحو نخوانده‌ام‌ و چیزی هم نمی‌دانم.

نحوی که لبریز از غرور دانش خود بود به کشتی‌بان گفت: پس نیمۀ زنده‌گی تو تباه و برباد است!

کشتی‌بان هرچند از چنین سخن سوزنده‌یی، دل‌شکسته و خشم‌گین شد؛ اما دم فرو بست و چیزی نگفت. کشتی به راه افتاد؛ اما زمان درازی نگذشته بود که توفانی از راه رسید و کشتی را به گردابی انداخت.

باد کشتی را به گردابی فکند

گفت کشتی‌بان بدان نحوی بلند

هیچ دانی آشنا کردن بگو

گفت نی ای خوش‌جواب خوب‌رو

ادامه خواندن مولانا در دفتر نخست زیر نام «حکایت ماجرای نحوی و کشتی‌بان» آورده است: استاد پرتو نادری

یک غزل حماسی از استاد واصف باختری

آنکه شمشیر ستم بر سر ما آخته است

خود گمان کرده که برده ست، ولی باخته است

های میهن، بنگر پور تو در پهنه رزم

پیش سوفار ستم سینه سپر ساخته است

هر که پرورده دامان گهر پرور تست

زیر ایوان فلک غیر تو نشناخته است

ادامه خواندن یک غزل حماسی از استاد واصف باختری

زبان فارسی ربطی به فارس ندارد ” زبان گهربار ما فارسی/پارسی است”: ملک ستیز

 این مقاله ی پژوهشی ارزشمند را که به قلم توانای لطیف ناظمی، استاد ادبیات فارسی، ( دارنده ی دو دوکتورا/ PhD )، برنده ی جوایز جهانی، شاعر و نویسنده ی بزرگ زبان فارسی نگاشته شده است ، به هدف پخش و اشاعه ی ثقه ترین معلومات درین باب ، خدمت دوستان ارجمندم تقدیم می نمایم .

       دری همان فارسی است و هرگز زبان جداگانه یی نیست و کسانی که جز این می اندیشند پیداست که از زبان فارسی دری و تبار و تاریخ آن بی خبراند. این زبان پنج نام دارد بدین سان : فارسی ، پارسی، دری ، فارسی دری ، پارسی دری . این دگرسانی نامها به هیچ روی به معنای آن نیست که ما با پنج زبان جداگانه رو یاروییم .

      از دیدگاه زبان شناسی هیچ دست آویزی نداریم که پارسی و دری دو زبان مستقل باشند با دو دستور زبان مختلف و دو نظام واژگانی جدا ازهم.

     شاعران و خامه زنان ما در گذشه اگر زبان شان را دری خوانده  اند آن را پارسی هم گفته اند و تمایزی میان دری، فارسی و فارسی دری  قایل نبودند.

ادامه خواندن زبان فارسی ربطی به فارس ندارد ” زبان گهربار ما فارسی/پارسی است”: ملک ستیز

طالبان را ديده ام بسيار چرك: ازشاعر معروف نذیر ظفر


طالبان را ديده ام بسيار چرك
ريش چرك رخسار چرك دستارچرك
هر دو لب رنگين. به. نصوار دهن
حرف اوچرك صحبت و گفتار چرك
دُره يي چركين بدستش صبح و شام

ادامه خواندن طالبان را ديده ام بسيار چرك: ازشاعر معروف نذیر ظفر

كاسهء چشم گدا : شعر از زنده ياد محمد یوسف کهزاد

هست و بود زندگى ، از دست ما ديوانه سوخت

آتشى را كه ما در داديم ، يكسر خانه سوخت

دانهء ما جز ندامت ، حاصل ديگر نداشت

كشت ما را خاك سوخت ، از بسكه در ويرانه سوخت

هر قدم در راه ما ، خار دگر گل مى كند

ريشهء سبز بهار من ، ز بيخ دانه سوخت

ادامه خواندن كاسهء چشم گدا : شعر از زنده ياد محمد یوسف کهزاد