روابط طالبان و پاکستان پس از فرار غنی یا سقوط کابل
در این شکی نیست که جغرافیای هر گونه رابطۀ سیاسی و اقتصادی و فرهنگی میان کشور ها و از سویی هم میان کشور ها و گروه ها در سطوح ملی و بین المللی منافع آنها تعیین می کند. از طرف دیگر این رابطه ها تابع شرایط است و در حالت بحران و انقلاب ها و تحولات سیاسی و اجتماعی با حالت های استقرار و ثبات و آرامش متفاوت است؛ زیرا رابطه ها بر سر منافع دو طرف می چرخد و بر شاهین رابطه ها بر بنیاد منافع سبک و سنگین می شوند. بنابراین رابطۀ طالبان با حکومت پاکستان و بویژه استخبارات آن از همین رابطه آب می نوشد. حال پرسش این است که رابطۀ طالبان با پاکستان پس از سقوط و تشکیل حکومت آنان در کابل به تعامل می انجامد یا حکومت آنان دارای نوساناتی خواهد بود که بالاخره اوضاع خراب شود و تا فروپاشی کامل به پیش خواهد رفت و قربانی بازی ها تازۀ اسلام ابات خواهد شد؟
گفتۀ معروفی است که می گویند، درسیاست دوست دایمی و دشمن دایمی وجود ندارد و تنها منافع است که قلمرو های دوستی و دشمنی را مشخص می سازد. این گونه سیاست ارایه کنندۀ روابط واقعی کشور ها در جهان است که مفهوم آن با دیدگاه های فکری و فلسفی متفاوت است و با اندیشه های سیاسی مارکس و باقر صدر که نخستین سیاست را فشردۀ اقتصاد و دومی سیاست را فشردۀ اعتقاد می خواند؛ البته این دیدگاه ها از نظر فیلسوفان و صاحبان اندیشه مطرح است که به آن باور دارند و نه به زمامداران و سیاستگران؛ بویژه در کشور هایی مانند افغانستان و پاکستان که حتا منافع ملی برای آنان ناتعریف شده مانده است. در افغانستان از گذشته ها بدین سو حاکمیت در دست زمامداران فاسد و خاین و در پاکستان هم در دست نظامیان فاسد بوده که منافع مردم پاکستان را قربانی بازی های راهبردی خود نموده اند.
نفوس ما را پنج تا ده میلیون پاکستانی افزودند و به چهل میلیون رسانیدند.
شرم هم خوب چیز است آقای سفیرِ پاکستان که در نقش وایسرا فعالیت دارید.
گذرِ گذرا بر مصاحبهی سفیر پاکستان با فارن پالیسی.
سفیر پاکستان در افغانستان فکاههیی گفت که بسیار بی نور و بی نمک بود.
فارن پالیسی آن گویا مصاحبه را با آب و تاب گفتاری آقای سفیر به نشر سپرده است.
او نه سنجید که چنان گفتار نه در عرفِ دپلماتیک است و نه در کردار قبیلهگرایان. افغانستان به وضوح تحت ادارهی پاکستان است و خونباری های ملت ما نه تنها کم نه شده که بیشتر هم شده و آماج هم همه فارسی زبانان و اقوام غیر پشتون اند که توسط پشتون پاکستان و پشتون جنوب زیر نام القاعده هدف قرار دارند.
حملات امروز در مسجد شیعه های ولایت کندهار نمایانگر کدامامنیت است؟ و بعد آقای سفیر را چی کاری به کاری که مربوط او نه میشود؟ به خصوص که از مداخلهی آشکار انکار دارد. گفتارآقای سفیر چراغ سبز دیگری برای نیرو های اجیر شدهی شان در کشور ماست که به زور خیانت غنی خاین و کرزی وطن فروش وتیم های خاین آنان حکمروایی دارند. آن چراغ سبز این است که گفت:
افغانستان بیش از هرزمانی در حال تبدیل شدن به بزنگاه و مرکز رقابت هند و پاکستان است و در این میان چین به کمک پاکستان در بازی منطقه ای خود دست بالاتر پیدا می کند و افغانستان را در خواب غنیمت خود حساب کرده است. هرچند پیش از این نیز هند و پاکستان برسر افغانستان درگیر بودند و اما پس از پیروزی طالبان در افغانستان به کمک مستقیم پاکستان رقابت میان هند و پاکستان افزایش یافته و معادله های جدید سیاسی و نظامی و اقتصادی در حال شکل گیری است.
پس از پیروزی طالبان در عین آنکه رقابت میان هند و پاکستان افزایش یافته است. همزمان به آن معادلۀ زد و بند های سیاسی در سطح جهان نیز در حال عوض شدن است و در این معادله پاکستان، روسیه، ایران و چین در نقش حامیان طالبان و فرانسه، انگلیس، امریکا و هند در نقش مخالفان طالبان هر یک به نحوی برسرافغانستان در برابر یکدیگرمصروف مانور هستند؛ اما پس از تصرف کابل بوسیلۀ طالبان معادله های سیاسی در سطح منطقه وجهان عوض شده است و بازی در مورد افغانستان معادله های جدیدی را در حال رقم زدن است. در این معادله پاکستان بحیث حامی درجه یک نظامی و سیاسی طالبان گوی سبقت را ربوده و بیش از هر کشوری خسم هندوستان را برانگیخته است؛ زیرا هند می داند که هدف اصلی از جنگ نیابتی اسلام آباد در افغانستان رسیدن به عمق استراتیژی اش در رقابت با هند است. از این رو گفته می توان که بعد از این افغانستان بیش از هر زمان به مرکز رقابت هند و پاکستان بدل خواهد شد.
ژورنالیست و خبرنگار وقتی خریده شد، سنجر سهیل میشود.
پَغْنَه دادن به کاستی های یک ورق متاع فروخته شدهی سنجر سهیل.
تراژدی خودفروشی و قلمِدست فروشی برخی قلم بهدستان ما هم درست مانند ماتمِ خودفروشی و کثافت ۹۵ فیصد مقامات ما در بیست سال پسین بوده است. هرکسی نام آزادی مطبوعات و خصوصی بودن اطلاع رسانی شنید، با لیاقت و بی لیاقت دربی را گُشود تا متاعی فروشد و بهایی فراچنگ آورد. زوردارتر ها معاونین فرعنهی پشتون در ریاست دولت شدند و همانجا ها پوسیدند و جا به دیگری خالی کردند و جز نام چیزی به دست نه آوردند و دیری نه گذشت که نام خود شان بدتر از بینامی شد.
هرگاهنگاهی برتاریخ ملیتها بیآندازیم٬میبینیم که اساس نشرونمای جامعه باپرورش معارف پیوندعمیق وحیاتی دارد . امااگرازنظرنویسندگی و معارف کشور خویش رابا دیگران مقایسه نمائیم٬ به قایقشکستهء میماند که به سرنوشت نامعلوم درحرکتاست تاخودرابه ساحل برساند. با کمال تاسف بایدگفت که درطول تاریخ کشورما اکثراَ حکام آگاه وصادق که جواب گوی نیازمندی های جامعه باشند٬کمتربه قدرت ریسده اندو یاهرگزبه قدرت سیاسی نرسیده اند.
تاریخ فتوحات کشورماگواهی روشنیست که هموارهاستعمار تلاش کرده است تاازحاکمیت مستبد و دست نشانده خویش حمایت نماید . پدران ما چنین ظلم هارا تجربه کرده اند. هرگاه مبارزین راستین٬نویسندگان مردمی ُشاعران انقلابی ونقاشان هنرآفرین سربلندکرده اندبه زودی سرکوب گردیده اند.
یکیازدوره های کهبدان مباحات نمائیم همانا دوره های عزنویاناست که چند صدشاعر ونویسنده درآن عصر ازحمایت٬.. نوازش وتشویق سلطان برخوردار بودندوپس ازگسترش اسلام نیزکشور ما ازنظر پرورش علما غنی گردید٬ما نمیتوانیم افتخارات علما٬دانشمندان وشعرا وفلاسفه آن دوره های درخشان تاریخ رافراموش نمائیم . امانباید تمامافتخارات ماباچنین دوره های گذشتهمحدود گرددبلکهمطابق ایجاب زما نبایدحرکت نماییم.
اگر متوجه حوادث باشیم٬میدانیم که درطی سده های بعدآن درکشور ماچه گذشته است وچندفیلسوف -٬شاعر٬ نویسندهونقاش چون« ابن سینا٬ رودکی وبلخی؛ مولانای بلخی ؛ رابعه بلخی ؛ مخفی بدخشی؛ عایشه درانی؛ مستوره غوری ؛رحمان بابا وخوشحال ختک؛ عبدالله انصاری و بهزاد … غوث الدین خان نقاش ؛ رابه جهان معرفی کرده ایم؟.
رحمان بابا یک گپ غلطی زده برخی ها به آن فریب نخورند
آخرین شب ِ بودن من در فیسبوک. دوستانی که بخواهند ما را دریابند…تقریباً در همه تارنما های وزین برون مرزی حضور داریم.
شاید. فیسبوک از بایگانی های خود نشراتی را بازرسانی کند اما از فردا پُست جدید ندارم و فعال نیستم.
تصمیم سبزِ من این شد که آخرین شب مهمان عزیزان خودم در فیسبوک ها باشم. در تمام دوران چند سال اگر پنج هزار دوست در فیسبوک داشتم فقط دوستان حقیقی از هشتاد تا صد نفر زیاد نه شدند. با این تعداد عزیزان از طرق مختلف هم رابطهی مجازی داشته می توانم. بیشتر مصروف کار با دوستان و مسئولان تارنما های برونمرزی میباشم. رسالت هر کدام ما برای سهمگیری در مبارزات آزادی خواهانه چون کوه ها سنگین است. اگر نه می توانیم رزمندهی مسلح در جبهه باشیم اما می توانیم بهترین مبارز قلمی باشیم. روز های دشوار وطن میگذرند و سیاه رویی به کسانی می ماند که به غم ما شاد می شوند. یکی از عوامل مهم منتهی به چنین تصمیم من که از فردا عملی می شود، پیدا شدن برخی افراد بی هویت و بی احساس اند که آتش را در وجود من و هر کس دیگر فروزان می کند. مثال ما یک همکاری داشتیم مربوط جناح خلقی حزب به نام یوسف هیواد دوست.
این آقا که انصافاً در گذشته آدم بسیار با محبت و صمیمیت بود فکری هم نه میکردم که روزی به یکی از متعصب ترین و متحجر ترین حزبی تبدیل می شود به دلیل زبانگرایی پشتونیزم نخبهیی. در اولین روز حملهی برادرانش به پنجشیر به جای اظهار تأسف از وحشت آفرینی پشتون خیبر پښتونخواه که هرگز نخبهی پشتون افغانستان را به پشیزی هم نه خریدند با همسر گرامی شان کلاه های مربوط گویا جنبش منظور پشتون را به سر ها گذاشته و از ایشان تمجید نمودند.
هیچ چیز دردناک تر از آن نیست که آزادی های انسانی به زنجیر کشیده می شود و عقلانیت به چوبهء دار بسته می شود و در این زمان است به گفتهء ساموئل بوت که هیچ چیزی مسخره تر از بدبختی نمی شود.
در این روزها فضا و هوای سیاسی افغانستان سایهء سنگینی بر افکار و اندیشه های ناب انسانی افگنده و درست اندیشی و دقیق اندیشی و منطقی اندیشی را زیر کوله باری از تاریک بینی و کج اندیشی های گروهی و قومی و زبانی به چالش کشیده است یا به عبارتی دیگر فضای پیچیده و مبهم و به نحوی رازآلود افغانستان، تحت مدیریت و اشراف مستقیم پاکستان نوعی از خودبیگانگی های سیاسی و اجتماعی را به بار آورده که حتا خودآگاهی های انسانی و اجتماعی و تاریخی و جغرافیایی را به چالش کشیده است که منجر به قوم گرایی و گروه گرایی و زبان گرایی منحط شده است. این فضا چنان چتر سیاه و سنگین را بر افکار شماری عزیزان پهن کرده که اگر چشمان مبارک شان بر ۲+۲ خیره شود و پیش از خواندن آنسوی مساوات فوری پیش داوری کرده و میگویند مساوی به ۴ گروه ۴ قوم و ۴ زبان و ۴ اختلاف و ۴ پلید اندیشی دیگر. هزاران دریغ و درد که فضای کنونی بساط سالم آن اندیشی و درست اندیشی را جاروب کرده و هر کس را در لاک قومی و تباری اسیر کرده است و و چنان بر بار پیش داوری ها افزوده است که در هر موضوعی به گونهء ناشیانه حقیقت را خیلی قشنگ قربانی باطل اندیشی های قومی و زبانی می کنند.
لطفاً خواب را برای خود حرام نموده اما دشمن داخل آستین تان را شناسایی کنید.
حملات پهباد های پاکستان هرگز پیروز میدان نبودند. شما از پنجشیر هستید و من هم اراضی شناس حرفهیی جنگ هستم. پنجشیر را خودی ها فروختند. ورنه شادروان صوفی دهشکه یک تنه در مقابل همه قوای ما میجنگید.
من به این عقیده ام که از اولویت های بیشتر شناسایی و تصفیهی ستون پنجم مقاومت است که در لباس دوست بدتر از دشمن عمل می کنند.
گپ گذشته ام را تکرا می کنم تا امرالله را فعال کنید با همه گذشتهی اسف بار او.
اعلام موجودیت دولت موازی کار آمد نیست. در آن صورت شما به نوعی طالبان را به رسمیت می شناسید.
حتا در یک شهرستان غیر قابل نفوذ تشکیلات جدید دولت سابق را اعلام کرده می توانید و برنده می باشید.
من دیگر به ۹۰ فیصد نخبهی پشتون باور ندارم حتا اگر قرآن را هفتاد گونه حفظ کرده باشد
کشور عملاً به دست پاکستان به حمایت جهان به دست طالبان حامی منافع پاکستان و همه جهان تروریست پرور سقوط گرده و شیرازه ها همه شکستند و جبههی مقاومت آمادهی تغییر سیاست و برنامه ریزی جنگی می شود. جنگ با گونهی فرسایشی و پارتیزانی، گروهی و بزن و برگرد پیش می رود. لذا انتظار معجزه از مدافعان و مقاومت گران نه باشیم. طالب سقوط کرد و بیست سال ترور و کشتار آفرید، هر جا آدم بود شهید ساخت، جبهه که نه می خواهد مانند طالبان یک باند تبهکار باشد و قتل عام کند. متأسفانه ما بسیار شهدا و زخمی ها، اسرای زیادی تقدیم وطن خواهیم کرد.
اگر احمد مسعود متوجه خیانت کاران نباشد، آن ها با نیات سوء متوجه او اند.
چگونهگی کار من با مارشال فقید:
اِی بریجِنِفَک « بریژنفک »چی خورده؟ که حل کده نِمیتانه…
بر خلاف ادعای برخی ها من هرگز چسپندهگی سیاسی با جناح جهاد و مقاومت نداشته ام. جهاد که هفتاد فیصد همه چیزش یک فریب سیاسی کلان برای نفع معاملات غول های رهبری جهانی تحت ادارهی انگلیس و آمریکا و نقش نه چندان اثر گذار اروپا پس از اواخر دههی پنجاه هجری خورشیدی و سرنگونی داود خان بود و آن زمان هم حکمتیار صاحب اقتدار و همه کار محسوب می شد و حتا پشاور جزء قلمرو حاکمیت آن بود. حکمت یار پشاور و همهی پاکستان را به جهنم و کشتارگاه مردم تبدیل کرده بود و ارکان استخباراتی او هر کسی را مخالف میدانستند یا به نوعی خوش شان نه می آمد در حالات علنی با یک بر چسپ دروغ و در پنهان از انظار با توسل به ترور او اقدام می کردند. هیچ کسی تاریخ واقعی حضور مجاهدین در پاکستان و جنایات حکمت یار در آنجا را آنگونه که باید، نه نوشت. مجاهدین واقعی آنانی بودند که در سنگر های جهاد وطن شهید شدند و کسی یاد شان را نکرد
هیواد مختلفو سیاسي ګوندونو ته اړتیا لري، تر څو چې د متفاوتو نظریاتو تر منځ د آزادې مباحثې او دیالوګ په بهیر کې د پرمختګ او د ولس د هوساینې تر نورو ښه او مناسبه (اوپتیمال) لاره وموندل شي. د هیواد د ملي عاید په ویش او د سیاسي واک په ګډون کې د مختلفو اقتصادی طبقو او ټولنیزو قشرونو کټې وڅیړل شي، سوله ایز بحثونه وشي، اعتدال مراعات شي، د ملي پرمختګ له پاره په ټاکلی زماني مقطع کې په شریکه بهترینه پریکړه وشي او د زړه بدیو او د کورنیو زورآزماینې او جنګ او جګړو مخه ونیول شي.
سیاسي ګوندونه غواړي چې د خپل فکر او ایدیالوژۍ له لارې په ټولنه کې د ستونزو د حل لارې وړاندې کړي، د ملت د مشترکې ارادې په جوړولو کې د خپل سوله ایز فعالیت له طریقه اغیزه وکړي او چې په ملي کچه پریکړې ته ورسیدل، بریالي شول او یا یې ماته وخوړه، د هیواد د شته قوانینو مطابق عمل وکړي. په ماته کې قناعت وکړي او خپلو ګوندي غړو ته قناعت ورکړی؛ او په بریا کې د کبر او غرور یا د زور او قوې د کارولو او اخ او ډب سبب نه شي او خپل غړي هم ورڅخه منع کړي. هیڅوک او هیڅ سیاسی ګوند حق نه لري او باید اجازه ورنکړل شي چې د هیواد سیاسي، اقتصادي او اجتماعي- کلتوري انتظام ګډ وډ کړي، وسلې او جګړې ته مخه کړي او ملت ته زیان واړوي.
مهین عزیز ما بخصوص کابل قلب پر تپش افغانستان در درازای تاریخ شاهد تحولات و تغیر نظامهای گوناگون بوده است. بعد از انتقال پایتخت از قندهار به کابل توسط تیمور شاه ابدالی در نیمه دوم قرن هژدهم، کابل شاهد جنگهای داخلی، جدال برادران محمد زایی، ظلم و ستم سلاطين مستبد و کودتاهای خونین و سفید بوده است؛ اما آنچه اخیراً اتفاق افتاد در نوع خود بی پیشینه میباشد. در موجودیت قوای متجاوز آمریکایی، رژیم دست نشاندهشان، بعد از بيست سال سقوط نمود و رییس جمهوری که خود را با علاقه مندی، سرقوماندان اعلی قوای مسلح مینامید، پا به فرار نهاد. قرار گزارشهای سفارت روسیه در کابل، موصوف با همدستان نزدیک اش با چار عراده موتر با مقدار هنگفت پول فرار نمود و مردم را در بیسرنوشتی رها نمود.
طالبان، در عین همان روز وارد ارگ ریاست جمهوری شدن و سایر مقامات دولتی، همه ناپدید شدن.
این رویداد، در گام نخست باعث سرافکندگی بزرگ برای دولت مردان، بهاصطلاح مجاهدین، جنگ سالاران و بیروکراتهای وارد شده از غرب و امریکا میباشد زیرا همینها بودند که در این بیست سال، گاهی در هرم و زمانی در رأس قدرت قرار داشتند. همینها بودند که در فساد گسترده، غصب زمینهای دولتی، چپاول داراییهای عامه، معادن و گمرکات، فرار از قانون و بی امنیتی، باعث سقوط نظام، ظهور و برگشت مجدد طالبان گردیدند.
حالا تعدادشان با تجمع در پنجشیر، میخواهند به بهاصطلاح «مقاومت دوم» جنگ را علیه طالبان آغاز نمایند. این جز ادامه خون ریزی، سوریه ساختن افغانستان و تکرار سناریوی بیست و پنج سال قبل چیزی دیگری نمیباشد.
با انفاذ نخستين قانون اساسى و تاسيس اولين دولت ملى در كشور ، پرچم سه رنگ ملى به اساس تصويب لويه جرگه توسط شاه امان اله فقيد ، اين شاخص ترين نماد استقلال ، ازادى و ترقى افغانستان برافراشته گرديد و طى قريب به اين یک قرن فقط در مقاطع بسيار كوتاه هميشه بيرق سه رنگ ملى احترام گرديده و رسميت داشته است .
البته در دهه نود ميلادى و انارشى تنظيمى و استبداد طالبان ( دولت اسلامى و امارت اسلامى ) نيز درفش سه رنگ ملى وجود نداشت و متاسفانه بدون درس از گذشته عبرتناك ، تا كنون نيز عده يى از منسوبان انان ، سر دشمنى با بيرق سه رنگ ملى دارند و ميخواهند ، درفش تنظيمى و گروهى خود را
عامل اصلی سقوط افغانستان و تسلیمی و نابودی اردوی ملی پولیس ملی امنیت کشور معصوم ستانکزی ریس هیت جمهوریت در قطر میباشد معصوم ستانکزی همه قوماندانان قول اردوها ووالیان را با اعضای ارشد طالبان د قطر تلیفونی هماهنگ نمودند تا بدون جنگ ولایات و قول اردو ها را تسلیم نماید
همه قوماندانان قول اردو
لوی درستیز احمد زی که به جنگ نمیرفت و از دفتر کارش بیرون نمیشد
به جنرال گل نبی احمدزی وظیفه سپرده شد تا سه ولایت و سه قول اردو را تسلیم نماید سه ولایت پکتیا پکتیکاه خوست را و قول اردو ۲۰۳ تندر را جنرال گل نبی احمد زی در تفاهم با معصوم ستانکزی که پروگرام تسلیمی را از قطر هماهنگ مینمود تسلیم نمودند
و برادرش خیال نبی احمد زی قوماندان قول اردو هرات را که با معصوم ستانکزی در قطر درتماس بود به طالبان تسلیم نمودند قوماندان قول اردو ۲۰۹ شاهین ولایت مزار جنرال ذبیح الله که با معصوم ستانکزی در قطر در تناس بود بدون جنگ به طالبان تسلیم نمودند
والیان هرات ، قندهار ، هلمند ، غزنی ، ننگرهار ، لوگر ، فراه ، که با معصوم ستانکزی در قطر در تماس بودند بدون جنگ تسلیم طالبان نمودند
احمد مسعود را هرگز با برخی وطنفروشان و آرمان فروشان مقایسه نه کنید:
احمدِ مسعود به هیچ درگاهی مراجعه نه کرد. آنانی که طالب را فرستاده اند بدانند که مقاومت های حُریتی و هویتی سبب گزنده گی تمامیت خواهان قومی بوده و خواهد بود.
من زمانی در ورزشگاه کابل چیزی را در احمدِ مسعود دیده بودم که برخی مسعود فروشان به آن پی نه بردند یا تجاهل عارفانه کردند.
احمدِ مسعود در اولین بزرگ داشت از شهادت پدرش کودکی بیش نه بود. من شاید هرگز احمدِ مسعود را نه بینم و توقعی هم نه دارم. بزرگان پنجشیر و جبههی متحد ملی مقاومت افغانستان به شمول یک تعداد مسعود فروشان من و عادت های من را بلد اند که هرگز تصمیم نه داشته ام تا مجبور به اجرای کاری نه شوم به درب مقامات خیمه بزنم و در گذشته ها هم خدای بزرگ همین عادت را نصیب من کرده بود، ارچند سبب پس مانی های زیادی در زندهگی ام شدند اما به آن افتخار می کنم.
من عضو کمیسیون برگزاری مراسم تجلیل از شهادتِ قهرمان ملی و مسئول مستقیم نشرات مستقیمِ رادیوتلویزیون ملی بودم و سپاسگزارم از همه همکاران گرامی ما در تمام بخش ها که از هیچ سعی در ارایهی بهتر برنامه های زنده و ثبتی کوتاهی نه کردند.
پوتین: ما نمیخواهیم شبه نظامیان تحت پوشش پناهندگان از افغانستان وارد کشور ما شوند
رئیسجمهور روسیه امروز (یکشنبه، 22 اگست) گفت که ما نمیخواهیم شبه نظامیان تحت پوشش پناهندگان از افغانستان وارد روسیه شوند. به گزارش اسپوتنیک، ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه میگوید که روسیه با استقرار پناهندگان از افغانستان در کشورهای آسیای میانه مخالف است، زیرا با استفاده از رژیم بدون ویزه، شبه نظامیان قادر خواهند بود به خاک فدراسیون روسیه نفوذ کنند.
وی در دیدار با نمایندگان حزب روسیه واحد گفت: هم اکنون درباره افغانستان صحبت شد؛ با امنیت ما ارتباط مستقیم دارد.
رئیسجمهور پوتین خاطرنشان کرد که کشورهای غربی «پیوسته موضوع استقرار پناهندگان افغانستان در کشورهای آسیای مرکزی را تا اخذ ویزه امریکا و دیگر کشورها مطرح میکنند».
ماجرای کنون افغانستان برمی گردد به دشمنی خاص دول استعمارگر و خاصیت انتقام جویانه آن.
بطور مثال ؛ پایین کردن بزرگترین بیرق ملی افغانستان که تعریف از حوادث تاریخی کشور میباشد و بر فراز تپه وزیر محمد اکبر خان غازی در اهتزاز بود؛ در اولین روز حاکمیت طالبان در شهر کابل بتاریخ ۲۵ اسد ۱۴۰۰ خورشیدی یک تصادف نیست ؛ بلکه نمونه از انتقام گیری انگلیس توسط نوکرانشان میباشد.
وزیر محمد اکبر خان غازی شخصیت ملی و وطن دوست کشور ما مکناتن سر قوماندان قوای انگلیس را در جنگ اول افغان و انگلیس ( ۱۸۳۸ الی ۱۸۴۲ ) بقتل رسانیده بود.
انگلیسیها در زمانیکه ابرقدرت جهان بودند ؛ سه بار شکست خود را در برابر کشور ما تجربه کرده بودند و از یاد نبرده است.
در کتاب بیدارگر عصر چاپ نخست اثر استاد محترم فضل الرحمن فاضل درباره انتقام جویی انگلیس از مرحوم سید جمال الدین افغانی ؛ در صفحه ( ۲۱۲) از قول محمود طرزی چنین نگاشته است:« …. زمانی که مریضی سید جمال الدین افغانی تشخیص و عملیات اولی بطور دقیق انجام گردید بعد از مدتی دوباره تکلم کرده می توانست ؛ اما در عملیات دوم داکتر یهودی نصف زبانش را قطع کرد و بعد از سه الی چهار روز حیات سید نیز به انجام رسید.
داکتر یهودی که سید جمال الدین افغانی را تحت تداوی قرار داده بود؛ از مقامات که گماشته شده ؛ برای قتل سید وظیفه دار بود. وی را از کشوری به کشوری مانند سایه تعقیب و به عنوان یک دوست با سید خود را نزدیک ساخته بود. داکتر بعد از انجام عملیات به سفارت ایران در ترکیه رفت و از آنجا ناپدید گردید. »
موضوع قتل سید در مجله « الهلال » چاپ قاهره در اول اپرایل (۱۸۹۷) میلادی منتشر گردید ؛ مرحوم طرزی مجله مذکور را در ترکیه بدست آورده بود ؛ موضوع را در روزنامه سراج الاخبار تحت عنوان( سدهء سید ) در کابل (۱۳۹۷) ش به چاپ رسانید. این موضوع برای آگاهی مردم افغانستان خیلی مهم می باشد روی همین حساسیت موضع را جناب محترم استاد فاضل کلمه به کلمه درج کتاب بیدارگر عصر نموده است .
در صفحه (۴۴۴) کتاب افغانستان در مسیر تاریخ جلد اول نوشته مورخ و مبارز شهیر مرحوم میر غلام محمد غبار چنین میخوانیم:
« … روی هم رفته ماحصل سیاست انگلیس در افغانستان این بود که خواه به جنگ و اشغال نظامی و خواه به سیستم ولسلی و خواه به تجزیه و تقسیم و خواه کنترول توسط حکومات افغانی؛ مملکت را بشکل پارچه پارچه شده و ضعیف و مجزا از جهان و متروک منزوی نگهدارند؛ استقلال سیاسی و ارتباط او را با دول جهان معدوم نمایند؛ از نشر تمدن از فرهنگ جدید جلو گیری کند؛ ملت را در نفاق و خانه جنگی نگهدارد ؛ دولت ها را طرف تنفر مردم قرار داده مجبور به توسل بخود نماید. و در عین حال کشور را با تبلیغات وسیع خود به صفت جهل و وحشت و دزدی و دروغگویی به دنیا معرفی کرده و هیچ نوع فضیلت و افتخار تاریخی برایش نگذارد.
« مخرتربین پالسی انگلیس را در افغانستان ؛ همانا کنترول کشور به واسطه امرای آن بود. زیرا در صورت استلای مستقیم ؛ مردم کشور دشمن خارجی را تشخیص کرده خط السیر خود را در برابر او معین کرده می توانستند. در حالیکه نفوذ دشمن در زیر نقاب داخلی؛ این خط السیر را مغشوش می ساخت. تخریبات دوامدار راه خود را در بین جامعه افغانستان گشاده میرفت.
« این طرح انگلیس در اواخر قرن هجدهم ( دوره شاه زمان ) تا اوسط قرن بیست ( ختم جنگ بین المللی دوم) چه در عمل نظامی وچه در روش سیاست و پر و پاگند بالاخره با اعمال نفوذ مخفی ؛ قدم به قدم در افغانستان تطبیق و تعقیب گردید….. »
در صفحه ۴۵۲ جلد اول افغانستان در مسیر تاریخ ؛ مرحوم غبار می نویسد: « و اما فعالیت جاسوسی انگلیسی در افغانستان از عملیات نظامی او شدیدتر و موثر تر بود. دولت های افغانستان در برابر جاسوسی انگلیس بکلی خلع السلاح و عاجز از مدافعه بود؛ زیرا در دولت های افغانستان ادارات منظم ضد جاسوسی وجود نداشت و آنچه هم بود فقط برای نظارت و کنترول مردم داخلی افغانستان بود و بس .
فرارمخفیانه امریکا از افغانستان هژمونی این ابر قدرت را در جهان به چالش های جدید روبرو گردانیده است و شاید مشروعیت امریکا را درحل مناقشات جهانی نیز سؤال برانگیز بگرداند. کارشناسان نظامی حملات برق آسای طالبان را در شهرهای بزرگ افعانستان بیانگر شکست دیپلماسی و فرار غیر مسئولانه امریکا ارزیابی می نمایند ومعتقدند که امریکا درطولانی ترین جنگ اشتباه شوروی سابق را به شکل بد تر آن تکرار نمود.
هنوز تمام سربازان امریکا افعانستان را ترک نه کرده اند اما فجایع تکان دهنده بشری وارد شهرها وخانه های مردم بی دفاع ما در سرتاسر کشور گردیده است.جای تعجب است ،که امریکا و ناتو باوجود این رسوایی و ناکامی بزرگ تاریخی باز هم درجنگ خبری با پخش گزارشهای دهشت افگن از طالبان حمایت می نماید . هوشدار تحلیل گران و صحنه سازان امریکا پیرامون سقوط کابل بعد از شصت روز باعث تضعیف روحیه سه صد هزار نیروهای نظامی وامنیتی افغانستان گردیده است که بدون مقاومت تجهیزات نظامی و شهرهای مهم را تسلیم طالبان نمایند طبق نامه های تعدادی از افسران اردوی ملی، والی هاو مقامات نظامی و امنیتی شهرهای بزرگ مانند قندهار وهرات در اثر معامله های مرموز از ارگ قدرت را به طالبان واگذار وفرار می نمایند.
بحران افغانستان؛ ادامه هرج و مرج و تیراندازی در فرودگاه کابلبراساس ویدیوهایی که در شبکههای اجتماعی منتشر شده صدای تیراندازی گسترده از فرودگاه کابل به گوش میرسد و در برخی از آنها مردم در حال فرار هستند.خبرگزاری فرانسه با تایید این خبر گفته که این تیراندازیها از سوی نیروهای آمریکایی مستقر در فرودگاه صورت گرفته است. یک شاهد عینی به خبرگزاری فرانسه گفته که حجم تیراندازی نیروهای آمریکایی بسیار بالاست.در عین حال و به دنبال پیشروی گسترده طالبان در افغانستان و فرار آقای غنی از کابل، آمریکا و متحدانش در حال ترک کابل هستند، چین و روسیه گفتهاند برنامهای برای بستن سفارتخانههای شان در کابل ندارند.در دیگر تحولات افغانستان: خبرگزاری تسنیم در ایران گزارش کرده است که محمد اسماعیل خان، از رهبران جهادی افغانستان شب گذشته وارد مشهد شده است.
شعار ها به زبانهای فارسی- دری و انگلیسی آماده شده است
شعار ها به صورت مصور، با درج شماره، در رسانه های جمعی به دست نشر سپرده میشود
هموطنان گرامی!
کشور عزیز مان افغانستان در نتیجه ی یک توطیه بزرگ، شنیع و جنایتکارانه از جانب به اصطلاح جامعه ی جهانی، به پاکستان تسلیم داده میشود. تجاوز آشکار پاکستان با صدور ده ها هزار طالب مسلح به داخل افغانستان و چشم پوشی جامعه ی جهانی و حمایت آشکار از بنیادگرایان و افراطیون اسلامی ( طالبان این بلک واتر ارتش پاکستان ) است. البته نقش و ماموریت حاکمیت اشغال(حامد کرزی- اشرف غنی این خاینین به مردم افغانستان) نیز درین پروسه بیشتر از همه فاجعه بار بوده است.
ابر های سیاه وخونچکان حال تمامی قلمرو سیاسی افغانستان را پوشانیده است.به دنبال تسلیمی وواگذاری صدها ولسوالی در افغانستان که به مدد ستون پنجم در داخل نظام سیاسی افغانستان اتفاق افتید،فاز دوم تسلیمی وفروپاشی شهرهای بزرگ وولایات در اوج بیتفاوتی وبی پروایی رژیم کابل آغاز شده است و احتمالا طبق نقشه آمریکا-پاکستان این پروسه بزودی نهایی میگردد.
آنچه که امروز در مسیر سقوط وفروپاشی نهاد های دولت در چرخش است ،هیچ چیزی اتفاقی نیست بلکه نمای یک خط استراتیژیک سیاسی است که سالها قبل توسط آمریکا-پاکستان ریختانده شد ولاجرم در حاشیهٔ برنامه های ریاکارانه دوحه چارچوب بندی شد و اکنون توسط لشکر نیابتی پاکستان وبه مساعدت دولت نیابتی کابل قدم به قدم تطبیق میگردد.
زمانی که ما پاکستان می رفتیم، عادله خاله ام با خسرش به حویلی ما کوچ آورده بودند. با بازگشت دوباره به وطن، ما به پاک کاری و صفایی خانه آغاز کردیم.
در همین روزهایی که ما سر و وضع مناسبی برای پذیرایی از مهمانان نداشتیم که از دوستان خسر خاله عادله به خانه ی آنها به عیادتش آمدند. خسر خاله عادله مردی پیری و زهیری بود. او چند بار دخترش را فرستاد تا مادرم را با مهمانان اش معرفی کند. مادرم که ذله و خسته بود از من و خواهرم خواست تا بدیدن آنها برویم و معذرت مادرم را به آنها برسانیم. در آنجا مردی که گمان می رفت با خانمش آمده بود اصلا پسری جوان و از بخت بد من مجرد بود. پسر به طرف من دزدکی می دید. من چادری گاچی که به سر داشتم را کش می کردم، تا خود را بیشتر بپوشانم. لذا به طرف خواهرم اشاره کردم که بهتر است براییم.دو روز بعد پیشین روز، دروازه ی کوچه ی ما تک تک شد. پسر خاله ام در را باز کرد.