روایات زنده‌گی من بخش «۱۹۴»: محمد عثمان نجیب

سیدمحمد څپاند با قدنیمه‌بلند و رخسار زردگون و‌ چشمان‌ِ سبز خُوی‌‌خَشن و ‌طینت مخالف ظاهرِ آراسته را آقای زلمی ادا در چهارراه حاجی یعقوب و جوار دیوار غربی مسجد برایم معرفی‌کرد. نیمه‌ی دوم دهه‌ی هفتادِ سال‌های اول حاکمیت طالبانی بود و من تازه از قید زندان طالبان در همان موقعیت رهیده بودم.‌ با هم به منزل آقای څپاند رفتیم وقتی می‌خواست ما را به خانه رهنمایی کند دیدم آن خانه‌ از یکی خویشاوندان گرامی ما بود. موقعیت خانه هم در شهرنو کابل. ما را به مهمان‌خانه رهنمایی کردند که در عقب تعمیر اصلی قرار داشت. آن معرفت بعدها سبب خسارات هنگفتِ مالی و معنوی به من شدند. از آقای سیدمحمد پرسیدم که چگونه‌ در آن خانه سکونت دارند و افزودم که این خانه از کاکایم است. چیزی نه گفتند و چای صبح کاملی برای ما آوردند. گویی آن چای صبح و آن کوفته‌های بامزه‌ی ریز ریز وسیله‌ی افسون و سحر برای شخص من بودند. یک وقتی به خود آمدم که اسیرِکمندِ آقای سیدمحمد شده بودم و پایم به دفترشان در کوچه‌ی گل‌فروشی شهرنو کابل باز شد و شریک تجاری آقای سیدمحمد شدم. دور اول حاکمیت طالبانی بود یکی دو نفر از مولوی‌های طالب هم آن‌جا رفت و اند داشتند و‌ آقای مولوی هاشمی از شهرستان ازرِ استان لوگر و شریک تجاری سیدمحمد بود.

ادامه خواندن روایات زنده‌گی من بخش «۱۹۴»: محمد عثمان نجیب

روایات زنده‌گی من- بخش بیست و یک: محمد عثمان نجیب

افکار دُور هم چنان بر من چیره می‌شدند و به یاد آوردم ترینا پس از ختم امتحانات سالانه پیش از ترک صنف و مکتب کتاب‌چه‌ی من را به دست گرفته خواست تا دردهلیز صنف برویم.

مکتب‌ ما یک ساختمان عصری داشت که به‌شمول دفاتر‌ اداری فقط چند‌صنف محدود دیگر در آن

جابه‌جا بودند. صنف‌های دیگر در پیاده خانه‌ی ( اصطلاح مروج عرفی ) کهنه‌ساخت و جدید‌ساخت فعال‌بودند که گاهی ریزش‌ باران‌های بهاری مشکلات (چککِ) باران استادان و شاگردان را زیاد دچار زحمت می‌ساخت و آخرین صنف ابتدایی ما یکی‌ از همین اتاق‌هادر جنوب حیاط حویلی بود. (پس از نزدیک به پنج‌دهه در آلمان با یک دوست هم‌وطن خود معرفی شدم. محمد‌رحیم‌ خان‌هی می‌گفت مه بچی ده‌مزنگ هستم. پسا کَندوکاو از کیستی ایشان، دانستم که مالک همان مکتب ما آن ها یا پدر محترم شان اند و گفتند اهل غزنه هستند اما مانند هرباشنده‌ی دوم کابل از محل دیگری به کابل کوچیده اند). دنیا با اتفاقات عجیبی که دارد غیر قابل پیش‌بینی است.

ادامه خواندن روایات زنده‌گی من- بخش بیست و یک: محمد عثمان نجیب

به ادامه گذشته؛ من در چند‌بار شاهدعینی و حضوری ذلت و‌ قدرت آقای شهنواز تڼۍ بودم: محمد عثمان نجیب

روس‌ها آن‌روز واقعن جنایت‌ جنگی قصدی مرتکب شدند. 

من در چند‌بار شاهدعینی و حضوری ذلت و‌ قدرت آقای شهنواز تڼۍ بودم.

از ایشان چند داستانِ‌کوتاه اما مهم دارم.یکی آن را به شما تقدیم کرده و بعد ها ادامه می‌دهم.

ما در دام چی‌کسانی بودیم و چرا؟ آن‌ها آنی نه ماندند که می‌گفتند.

آغاز خروج سربازان شوروی‌سابق از افغانستان بود، برحسب وظیفه‌ی پادوی که آقایی به ما داده بودند، من با محترم نعمت‌الله حیاتی فیلم بردار ( آن زمان سرباز ) در رکاب آقای تنی وزیرمقتدردفاع آن‌زمان  به جبل‌السراج رفتیم. البته چرخ‌بال‌ها ما را در منطقه‌ی تپه‌ی‌سرخ  پیاده کردند و‌ آن‌جا پای‌گاهی از روس ها بود که در آخرین مرحله خارج می‌شدند. 

فرماندهی سپاه ارتش افغانستان موسوم به فرقه‌ی ۲ هم در ولایت پروان و همان‌ساحه موقعیت داشت. موتر های از قبل آماده، ما را مهمان سرای فابریکه‌ی سمنت‌جبل السراج انتقال دادند. 

ادامه خواندن به ادامه گذشته؛ من در چند‌بار شاهدعینی و حضوری ذلت و‌ قدرت آقای شهنواز تڼۍ بودم: محمد عثمان نجیب

اتحادی که طالبان را در افغانستان به پیروزی رساند، نوشته : لین اُ. دانل  (Lynne O’Donnell) منبع- فارن پالیسی« سیاست خارجی» : محمد عثمان نجیب

اتحادی که طالبان را در افغانستان به پیروزی رساند، تحت فشار اختلافات داخلی در حال فروپاشی است و اگر جناح های رقیب طالبان نتوانند در فرایند رویارویی با واقعیت‌های حکومت بر یک کشور آشفته، اختلاف‌هایشان را کنار گذارند، بقا و ماندگاری این گروه به مخاطره خواهد افتاد.

در بستر بحران اقتصادی و فاجعه انسانی، اختلاف‌ها بین دو شخصیت ارشد طالبان بروز کرده است: عبدالغنی برادر، رهبر سیاسی که پایگاه قدرتش در قندهار است و سراج الدین حقانی، تروریست تحریم‌شده که رهبری شبکه حقانی را به عهده دارد و به القاعده نزدیک است.

به گفته‌ منابع امنیتی و دانشگاهی، در حالی که جناح‌های مختلف طالبان درگیر نزاع داخلی هستند، شاخه محلی داعش در حال جذب نیروهای ناامید از جهت‌گیری‌های سیاسی طالبان است. 

ادامه خواندن اتحادی که طالبان را در افغانستان به پیروزی رساند، نوشته : لین اُ. دانل  (Lynne O’Donnell) منبع- فارن پالیسی« سیاست خارجی» : محمد عثمان نجیب

   طالبان به قدرت برگشتند ، یا … ؟ : نوشته – میر عنایت الله سادات

درمورد برگشت طالبان ، پس از بیست سال به قدرت ، پرسش های زیادی مطرح میشود. ولی بخاطر قرارداشتن واقعیت ها درحیطه ابهام ، نمی توان به پاسخ واقع بینانه و روشن هریک آن دست یافت . شمارسوال ها زیاد است که عمده ترین آنها ، ازین قرار اند :

– چطورشد ؟ که طالبان ، با نداشتن پیشرفت چشمگیردر جبهات جنگ ، به یکبارگی ، بدون برخورد مسلحانه ، یکی پی دیگر، ولسوالی ها ، مراکز ولایات وشهرکابل را به تصرف خود درآوردند.

– آیا ناتوانی قوای مسلح ، زمینۀ چنین پیروزی را برای طالبان مساعد ساخت ؟ ویا عاملی دیگری ، موجب فلج شدن قدرت سوق و ادارۀ آنها گردید ؟ 

ادامه خواندن    طالبان به قدرت برگشتند ، یا … ؟ : نوشته – میر عنایت الله سادات

خار، یک داستان زیبا از خالد نویسا داستان نویس جوان افغانستان: ارسالی – ابراهیم نبوی

 مرا به یاد کارهای اشتین بک می‌اندازد. نویسنده کم نظیری است. 

– نبی مرغ را کیش کن که به کرت ترتیزک  در آمد.

نبی صدای پدرش را شنید، زانو زد و پشت شیشه‌ی پنجره اتاق به حویلی گردن کشید، گفت:

ـ پدر، مرغ به طرف خانه‌اش رفت.

دروغ می‌گفت و مرغ درکرت بود. کلکش را که به طرف مرغدانی گرفته بود، خم کرد:

ـ پدر، مرغ که تنها باشد دق نمی‌شود؟

پدرش آهسته گفت:

ادامه خواندن خار، یک داستان زیبا از خالد نویسا داستان نویس جوان افغانستان: ارسالی – ابراهیم نبوی

افغانستان گاوِشیری پاکستان است تا ابد: محمد عثمان نجیب

هیاهوی جنجال‌برانگیز خرید سلاحِ افغانستان توسط پاکستان در تحلیلِ عالی از سوی آقای خاوری بررسی شده‌.‌ بخش مهمی ازبرنامه‌های راه‌بردی آمپریالیسم و انگلیس در حمایت از پاکستان همانا ضربه‌زدن مستقیم و‌ غیر مستقیم استعمار واستبدادجهانی برپیکر خسته و ‌خونین افغانستان است. حالا که چین و روس و ایران و هند همه به نوعی در سمتِ دمیدن طوفانبرنابودی افغانستان به‌دست پاکستان قرار گرفته اند و طالبان نماینده‌گان مزدور و قوه‌ی مجریه‌ی اهداف شان است ملت ما نه‌بایدخود را فریب دهند.‌ خرید سلاح از افغانستان توسط پاکستان به معنای آن‌است که باران‌را از زمین به آسمان پرتاب کنی و انتظارباران از زمین را داشته‌باشی. طالبان یک بخشی از برنامه‌های ویران‌گر افغانستان برای عبور به آسیای‌میانه اند حتا اگر پوتین کهحالا ظاهراً از طالبان رو برتابیده دوباره عاقل شود.‌انتقال اسلحه و تجهیزات بازمانده از فرار نظامیان آمریکا به پاکستان و زیرچتر آن انتقال همه دار‌‌ و ندار کشور ما به پاکستان جزء برنامه‌های توافقی آمریکا و جهان در دوحه بوده و عملی شده می‌رود.. آن‌چه میراث شوم و‌ ماندگار  رهبران قبیله  بر افغانستان است  گاو شیری بودن افغانستان به پاکستان و هم افغانستان مرکز اساسی مارکیت تجارتیتحت استثمار مدام پاکستان است. مگر این که مقاومت مای مردم افغانستان راهی برای غلبه بر این ظلم جهانی بیابد.

ادامه خواندن افغانستان گاوِشیری پاکستان است تا ابد: محمد عثمان نجیب

سردار محمد داود؛ مختصری از اشتباهات و بدبختی افغانستان : داکتر فرید یونس

پیشگفتار

به یقین این مضمون در بارۀ سردار محمد داود خان یک غوغای جهانی را بین پشتونیست ها( آن پشتون های که قوم پشتون را بالا تر از اسلام  و همه ملت میدانند ، نه پشتون های مومن) ، آنانیکه برای داود خان خدمت کردند و در دَور و بَر داود خان بودند  (هم در دوران صدارت و هم ریاست جمهوری ) وآنانیکه در حزب انقلاب ملی  سردار محمد داود بودند و همچنان یک عده عزیزان که از قوم محمد زایی  هستند ،ایجاد خواهد کرد. 

اما این موضوع نو نیست. در افغانستان اگر کسی به جهت مخالف تفکر عمومی مخصوصاً قوم پرستان و مذهبیون حرکت کند؛ اگر مسلۀ دین باشد کافر و اگر مسایل سیاسی باشد خاین خطاب می شود . و این را من در زندگی خود تجربه کردم وقتی داعیۀ نامنهاد پشتونستان را در ۲۰۱۰ میلادی نوشتم خائن خطابم کردند و وقتی گفتم که احادیث باید ریگ شویی شود و احادیث جعلی از احادیث ثقه تفکیک شود من را کافر گفتند. اما وقتی همین موضوع پاکسازی احادیث را یک شخص از یک خانوادۀ مذهبی یادآور شد همه خود را خاموش گرفتند.

ادامه خواندن سردار محمد داود؛ مختصری از اشتباهات و بدبختی افغانستان : داکتر فرید یونس

اشک نامه ای در پای درد های بی پایان و فصل غم انگیز غربت : مهرالدین مشید

یادها و خاطره ها سفری ناتمام از خواجه رواش کابل تا فورت دکس نیوجرسی

قسمت دوم

بیروکراسی کشنده و انتظار طاقت فرسا و دردناک غربت:

آنگاه چقدر دردناک است که انسان از خانه و کاشانهء خود آواره می شود و درد طاقت فرسای غربت را بر پشت و پهلوی خود احساس می کند، غم گران سنگ بار بی وطنی را به شانه ها برمی دارد، کوله بار رنج های بی پایان گذشته را با کوله بار های تازهءغربت بر سرهم می بندد،  دل به دریا زده و با رها کردن همه چیز با خانه و دوستان و یاران خود بدرود می گوید. ممکن بدتر از این رها کردن در تاریخ تکرار نشود و آری این غم، بی پایان ترین رنج تاریخ است؛ رنجی که پایانش را پیدایی نیست و جغرافیای آن از نظر ها غایب است. البته به دلیل اینکه جغرافیای غربت حدود ندارد که از شرق و غرب و شمال و جنوب آن سخن گفته شود. زیرا جغرافیای غربت، جغرافیای ناپیدا است و فلسفهء آواره گی ها و در به دری ها و بی خانگی ها و منت های دردبار کسان و ناکسان در پیشانی انسان را رقم می زند و انسان را از خودش بیرون می کند و حتا تو بودنش را زیر پرسش می برد.

ادامه خواندن اشک نامه ای در پای درد های بی پایان و فصل غم انگیز غربت : مهرالدین مشید

زنده باد مقاومت عاد لانه جبهه مقاومت : ابراهیم فتاح

مبار زات  آزادیبخش نیروهای پرتوان جبهه مقاومت برای عدالت از یوغ استبداد و  ارتجاع  فاشیسم در افغانستان در مرحله بسیار حساسی قرار گرفته و در  مقابل همه نیروهای ضد فاشیسم و همه انسان‌های که داد از آزادی ، عدالت ، برابری و حقوق شهروندی میزنند  رسالت  بس مهمی  را قرار داده است. 

آری ،از دیر زمانی  است که  فاشیسم   با استفاده  نامشروع از قدرت دستگاه  دولت متقلب و از  نیروی نظامی که توسط بیگانگان تا دندان مسلح شده‌ و از دستگاه مخوف پولیسی که توسط رزیلانه ترین نیروی استخباراتی بین اللملی ، منطقه و داخلی هر روزرهبری می‌شود ، سرگرم قتل و قتال خونین و توطئه ها  و نیرنک های ناانسانی بر ضد  مردم افغانستان میباشد.   اعمال عریان فاشیستی دولت غنی و رویگردهای روز مره دستگاه دولتی ، واقعیت ستم ملی  که  با توطئه  های رنگارنک  قدرتهای جهانی به رهبری انگلیس ونیروهای ارتجاعی داخلی  و به‌خصوص آنا نیکه   یا عمدی  یا ازجهالت و بد تر از آن به خاطر تسلط  ایدولوژی  های رنگارنگ  از موجودیت  آن  د رافغانستان به بهانه‌های مختلف طفره میرفتند ،  به طور یقین ثابت ساخته است.   

ادامه خواندن زنده باد مقاومت عاد لانه جبهه مقاومت : ابراهیم فتاح

کودکی از فاریاب تا تصویرگری به نام “میمنگی مصور” از افغانستان« به یادبود یکی از قهرمانان ملی واقعی افغانستان»: داکتر ناصر اوریا

پروفیسر غلام محمد میمنگی په ۱۲۵۲ لمریز کال کښی د فاریاب ولایت د میمنی په ښار کښی زیږیدلی او په ۱۳۱۴ لمریز کال کښی د ۶۲ کلو په عمر وفات او د کابل په عاشقانو او عارفانو کښی خاورو ته سپارلی شوی دی. روح دی ښاد او جنت دی ځای وی.

پروفیسر غلام محمد میمنگی در سال ۱۲۵۲ هجری شمسی مطابق ۱۸۷۳ عیسوی در شهر میمنه در ولایت فاریاب افغانستان چشم به جهان گشود. وی تا سن ۷ سالگی در میمنه زندگی کرد و بعد از آن به امر امیر عبدالرحمن خان با خانواده اش به کابل منتقل و در گذر قاضی شهر کابل مسکن گزین گردید.

پدرش عبدالباقی خان مینگ باشی، یکی از سران بانفوذِ قوم ازبک در منطقهٔ خود بود که از طرف امیر عبدالرحمن خان به جرم دوستی و همکاری با سردار محمد ایوب خان در قیام علیه امیر به کابل انتقال و محبوس و سپس به قتل رسید.

غلام محمد در سن سیزده سالگی پدرش را از دست داد و با تنخواه یا معاشی که از طرف دولت ۳۰ روپیه برای مادرش و ۵ روپیه برای غلام محمد تعیین شده بود امرار حیات مینمود.

چون پول مستمری برای مصارف خانه کافی نبود، غرض کسب روزی حلال و بدست آوردن پول، به ساختن و فروش اشیایی مثل قلم دانی، رسم ها و دیگر اشیا پرداخت. غلام محمد از آوان کودکی در پهلوی علاقه، استعداد فطری در رسامی و نقاشی نیز داشت. میمنگی ۹ ساله بود که به فکر بازگشت به زادگاهش شد. به همین دلیل درخواست خویش را به امیر در عریضه ای نوشت که در آن تصویر پرندهٔ زیبایی را نیز ترسیم نموده بود. گفته می شود که وی از یکی از مقربان دربار درخواست نمود تا تقاضانامهٔ وی را به حضور امیر عبدالرحمن خان تقدیم کند.

ادامه خواندن کودکی از فاریاب تا تصویرگری به نام “میمنگی مصور” از افغانستان« به یادبود یکی از قهرمانان ملی واقعی افغانستان»: داکتر ناصر اوریا

مُشتی بر دهان مخالفان مقاومت : محمد عثمان نجیب

یکی از مؤلفه آدمیت درک آدمی است برای آن که بداند چه مسئولیتی دارد و چی حقوقی دارد؟

جهان حتا از عصر های کهن تا امروز پیوسته برای انسان شدن گام‌های سازنده برداشته و مطالعه‌ی کهنی نشان می‌‌دهد مردمان پیشین بسیار آگاه‌تر و خردگرا تر از نسل امروز بشر بوده اند.

گاهی برخی ما به نادانی طعنه‌ی قرون وسطایی را به دیگری می‌دهیم یعنی آن‌‌که مردمان قرون وسطایی چیزی در بساط نه‌داشتند و همه کمال و جمال از عصر مدرنیته است. نه چنان نیست امروزه هر گامی که بشر می‌بردارد و سالانه میلیارد ها نوعی اسعار برای اکتشافات‌ کهنی هزینه می‌شود و هر ازگاهی و‌‌ پی‌هم خبری از یک عجیبه های کهنی می‌شنویم و به لطف تکنالوژی در همان لحظه‌ی کشفیات آگاهی حاصل می‌کنیم، همه شیرازه‌هایی کار های غیر قابل باور بشر از اعصار گذشته بوده است.

ادامه خواندن مُشتی بر دهان مخالفان مقاومت : محمد عثمان نجیب

پیدایش، تکامل و دورنمای زبان دری : میرعنایت الله سادات

مؤرخ توانای افغان، احمد علی کهزاد بیش از نیم قرن قبل (1951م) طی بیانیۀ علمی و تاریخی خود در تالارموزیم ایران گفت: ” هیچ شبهۀ نیست که پرورشگاه اولیۀ این زبان (دری) در حصص شمالی افعانستان بود که از پامیر تا هریرود را در بر میگرفت و در ماوراالنهر(A) هم رواج داشت. بعضی ها تصور کرده اند که زبان دری معجونی است مرکب از زبان پهلوی ساسانی و لغات عربی . حالانکه یکی از صفات زبان دری حقیقی ، عدم دخالت زبان عربی است و چند قرن پیش از زبان عربی در افغانستان تشکل نموده بود. از جانب دیگر دری زبانی نیست که بعد از نابود شدن زبان پهلوی ساسانی بمیان آمده باشد .بلکه دری و پهلوی دو زبان است که موازی هم یکی در افغانستان و دیگری در ایران بمیان آمده و نشو و نماکرده و به زبان هائی معین از اینطرف به آنطرف و دگری از آنطرف به اینطرف پراگنده شده است” (1)

این سخنان کهزاد فی الواقع درسی بود به خام اندیشانی که حقایق تاریخی را بزعم خود تحریف مینمایند مصداق سخنان او ، نتایج تحقیفات باستان شناسان مجرب بین المللی است. که با سهل شدن وسایل ارتباط ، امروز هر لحظه میتوان به آن دسترسی داشت. 

واقعیت اینست که نفوذ زبان عربی نتوانست به زبان دری آسیب برساند ، اما زبان پهلوی را از بین برد زیرا زبان پهلوی نتوانست در سدۀ اول نفوذ اسلام ، به مقابل ادبیات پختۀ عربی مقاومت کند . بنابرآن همزبان با ترویج اسلام از مکالمه و نوشته خارج شد. ولی چنین خطر متوجه زبان دری نبود.

ادامه خواندن پیدایش، تکامل و دورنمای زبان دری : میرعنایت الله سادات

ماهیانی دیدیم که عشق تنفس می‌کردند: استاد پرتو نادری

لباس‌ها برکندیم و اندام‌های کوچک خود را در آغوش موج‌های رها کردیم. ماهیانی دیدیم که عشق تنفس می‌کردند و جای فلس‌های روشن‌شان گل‌های نرگس رویده بودند. ماهیان موج موج از کنار ما رد می‌شدند با گونه‌گونی سرودهای‌شان که ذهن کودکانۀ ما را به دنبال می‌کشیدند. 

موجی دیدیم چنان تخت روانی و شاه‌دختی نشسته بر آن. شاید ترسیده بودیم. چون تا خواستیم که خود را کنار بکشیم، دیدیم انبوهی از ماهیان ما را حلقه زدند. ماهیان به ما گفتند: 

– نترسید! آن کی این گونه با شکوه بر آن تخت روان نشسته، شاه‌دخت بزرگ دریاست.

با شگفتی پرسیدیم: 

– مگر شما زبان ما را می‌فهیمد؟

 ماهیان گفتند:

ادامه خواندن ماهیانی دیدیم که عشق تنفس می‌کردند: استاد پرتو نادری

زبان فارسی ربطی به فارس ندارد ” زبان گهربار ما فارسی/پارسی است”: ملک ستیز

 این مقاله ی پژوهشی ارزشمند را که به قلم توانای لطیف ناظمی، استاد ادبیات فارسی، ( دارنده ی دو دوکتورا/ PhD )، برنده ی جوایز جهانی، شاعر و نویسنده ی بزرگ زبان فارسی نگاشته شده است ، به هدف پخش و اشاعه ی ثقه ترین معلومات درین باب ، خدمت دوستان ارجمندم تقدیم می نمایم .

       دری همان فارسی است و هرگز زبان جداگانه یی نیست و کسانی که جز این می اندیشند پیداست که از زبان فارسی دری و تبار و تاریخ آن بی خبراند. این زبان پنج نام دارد بدین سان : فارسی ، پارسی، دری ، فارسی دری ، پارسی دری . این دگرسانی نامها به هیچ روی به معنای آن نیست که ما با پنج زبان جداگانه رو یاروییم .

      از دیدگاه زبان شناسی هیچ دست آویزی نداریم که پارسی و دری دو زبان مستقل باشند با دو دستور زبان مختلف و دو نظام واژگانی جدا ازهم.

     شاعران و خامه زنان ما در گذشه اگر زبان شان را دری خوانده  اند آن را پارسی هم گفته اند و تمایزی میان دری، فارسی و فارسی دری  قایل نبودند.

ادامه خواندن زبان فارسی ربطی به فارس ندارد ” زبان گهربار ما فارسی/پارسی است”: ملک ستیز

محمد طاهر بدخشی و نیاز بازخوانی تفکر ملی- نویسنده : مجیب مهرداد

برگزاری مراسم یادبود از محمد طاهر بدخشی در وضع کنونی چه اهمیتی می تواند داشته باشد. 

بدون شک محمد طاهر بدخشی یکی از بحث برانگیز ترین شخصیت های سیاسی تاریخ معاصر افغانستان است.

سیاست مداری که در اوج تضاد های انقطابی و ایدیولوژیک که به زعم بسیاری سیاست مداران آن زمان، وابستگی به یکی از این قطب ها تنها ضمانت بقای سیاسی و اقتصادی کشور ها بود و در اوج قدرت حاکمیتی که خودش را پیرو خط مسکو میدانست سیاست عدم دنباله روی را مطرح کرد. در گراماگرم شعار های جهان-وطنی و ایدیولوژیک با بار سوسیالیستی، آن هم از نوع روسی اش که چپی های افغانستان با علم کردن آن در صدد ابقای دیکتاتوری پلورتاریا در جغرافیایی بودند که به شدت در چنگ مناسبات سنتی و فیودالی گیر مانده بود مساله ملی را به عنوان اساسی ترین مساله افغانستان عنوان کرد.

بدخشی در چنین شرایطی به صحنه سیاست افغانستان می آید و حل دموکراتیک مساله ملی را در اولویت آجندای سیاسی اش قرار میدهد. او همچنان به عنوان یک چهره انقلابی باورمند به نهادینه شدن انگیزه های انقلاب در میان توده های مردم بود، برای همین بود که کادر های حرفه ای اش را به روستاهای دور دست و به میان دهقانان می فرستاد تا مقدمات یک انقلاب عظیم مردمی را از طریق اشاعه آگاهی و نیاز به آن در تمام نقاط افغانستان فراهم کنند، برای همین بود که او کودتای هفت ثور سال 57 را فاجعه خواند و از پیامد های نامیمونش هشدار داد. او برای طرح همین مسایل از حزب دموکراتیک خلق که از پایه گذارانش بود با دوستانش جدا شد.

ادامه خواندن محمد طاهر بدخشی و نیاز بازخوانی تفکر ملی- نویسنده : مجیب مهرداد

 روایات زند‌ه‌‌گی من (۱۸۹ و ۱۸۸ ) محمد عثمان نجیب

 در پی بُروز روی‌داد های اسف‌بار ناشی از خیانت اشرف غنی و کرزی و تیم های شان و اشغال وطن توسط پاکستان و پشتون های خیبر پښتون‌خواه سلسله‌ی تحریر روایات به التوا رفت. هر چند مقاومت بخش اساسی کارزار زنده‌گی ما شده اما برای آن که ایام به کامِ ما نیست و عمر را باور پایایی نیست به ناچار ناگفته ها را بیان می کنیم.

شهدا هریک بریدمن جعفر خان غزنی‌چی و سرباز محمد ظاهر و سرباز فیض محمد کی ها بودند؟

۱- من سرباز بودم و همه منصب داران آمرینِ مستقیم و غیرِ مستقیم من بودند. بریدمن جعفر خان غزنیچی مسکونه‌‌ی اصلی ولایت غزنی بودند و شهرستان شان را نه می‌دانم. جوان زیبا و برومند و تن ‌و‌ اندامِ بلند و رخساره‌ی با رنگِ انار گونه ‌‌و خُلقِ نکو هم یکی از آمرینِ‌ من ‌و همه سربازان بودند. شهید جعفر خان آدمِ محجوب و محبوبی که مُدام تشویشِ آینده را داشتند و سیمای شهادت را نزد همه تصویر می‌کردند. به خصوص زمانی که یا شب های نوکری والی شان و یا روز های رسمی سَر‌ِی به خواب گاه ما سربازان می‌زدند و به یکی از چپرکت های سمت راست کاغوش اتکا کرده و درست مانند سربازان خودمانی با ما صحبت می‌داشتند. با ایشان بسیار راحت بودیم هر چند با هیچ یک از منصب‌داران مان دقِ‌دِل نه داشتیم. آقای جعفر هم با چنان نارامی های ناشی از شهادتِ احتمالی به شهادت رسیدند.

ادامه خواندن  روایات زند‌ه‌‌گی من (۱۸۹ و ۱۸۸ ) محمد عثمان نجیب

ماجرای ” فیضِ آب‌فروش ” : جاوید فرهاد

وزگاری در همسایگی ما ( درختِ شِنگِ کابل ) مردی می‌زیست که سخت نادار و تهی‌دست بود.

نامش” فیض محمد “بود؛ اما مردم او را ” فیضو ” می‌گفتند. در تابستان آب‌فروشی می‌کرد و در زمستان ، برای پیدا کردن لقمه نانی” چوب شکنی”.

اختلال دماغی اندکی هم داشت. زنش سال‌ها پیش مرده بود و با چهار کودک قد و نیم قدش در یک گاراژِ نمناک که رایگان در دسترسش گذاشته شده بود، زنده‌گی می‌کرد.

او از فرط تنگ‌دستی، در سرمای استخوان سوز زمستان، از همسایه‌ها می‌خواست تا اجازه بدهند کودکانش از گرمای صندلی و حرارت بخاری‌های آنان بهره مند شوند، برخی‌ به این درخواستش پاسخ مثبت می‌دادند ،و برخی دیگر درخواستش را رد می‌کردند….

” فیضو” با سخنان شگفتی که می‌زد، گاه گاهی همه را به خنده و تعجب وامی‌داشت. رهگذران در کوچه برای این که لحظه‌‌ای بخندند و به تعبیر خودشان” فیضو را سرگپ بیاورند”، از او چیزهایی می‌پرسیدند، و وی هم ،بدون تأمل به پرسش‌های آنان پاسخ می‌داد.

ادامه خواندن ماجرای ” فیضِ آب‌فروش ” : جاوید فرهاد

پرهیز از خطاهای رایج در هنگام نوشتن خبر و گزارش: جاوید فرهاد

از به کار بردن کلمات مصطلح اما غلط در هنگام نوشتن خبر و گزارش پرهیز کنید. مانند: تعابير اشتباهی که در ادامه آورده شده و شکل صحیحش مقابل آن ذکر می‌شود.

غلط: گردد، می‌گردد/ صحيح: شود و می‌شود

غلط: می‌باشد/ صحيح: است

غلط: اظهارداشت، خاطر نشان ساخت / صحيح: گفت، افزود، ادامه داد، توضیح داد، یادآور شد، تاکید کرد.

– جمع بستن کلمات فارسی با ات عربی: 

درفارسی جمع بستن با «ها» و «ان» انجام می‌شود. مانند: آزمایش‌ها به جای آزمايشات. در جمع بستن با ها سرهم نويسی نشود و نيم فاصله بين ” ها ” و واژه‌ی قبل لحاظ شود. (برای انجام نیم‌فاصله روی کیبورد با گرفتن همزمان ctrl+shift+2 نیم فاصله ایجاد می‌شود)  مانند: آزمايش‌ها.

ادامه خواندن پرهیز از خطاهای رایج در هنگام نوشتن خبر و گزارش: جاوید فرهاد

کنفرانس ها یعنی چی؟ چرا از مقاومت ما حمایت نه می کنید؟ که به طالب تضرع دارید.: محمد عثمان نجیب

جهان باز چی خواب ویران‌گری دیده است برای ما؟

این روز ها صدا ها و خبر های عجیبی می خوانیم ‌و می بینیم ‌و می شنویم. هر جا کنفرانسی برای افغانستان است. کنفرانس ها بن تا دوحه که ملت را ویران کرده و همه هست و‌ بود آن را بلعیدند. حالا که کشور ما را عملاً‌ توسط برنامه های ذلیل زاد و غنی و کرزی از هم پاشیدند و‌ شیرازه ها را شکستند و افغانستان را سه صد سال دیگر عقب انداختند و عملاً یک گروه تروریستی را بر ما حاکم ساختند، این کنفرانس ها چی معنا دارد؟ فکر می کنم مقدماتی اند برای به رسمیت شناسی شرورترین گروه متحجر و تروریست طالبانی پاکستانی و خیبر پښتونخواهی و پشتون های جنوب.

سفر های ارکان رهبری طالبان که شامل فهرست سیاه ملل متحد اند به کشور های خارجی معنای آن است که جهان با سرنوشت ملت افغانستان بازی دارند. کنفرانس دوحه، کنفرانس ماسکو، کنفرانس هند، کنفرانس هر روزه در پاکستان،‌ کنفرانس رژیم آخوندی شیعه‌یی با طالب سنی، پذیرایی هیئت طالبانی توسط مقامات ترکیه، فعالیت های‌ پیدا ‌و پنهان چین در تعامل با طالبان، سکوت ویران‌گر اعراب عیاش و زنباره‌ در قضایای مرتبط به جنایات در حال انجام توسط طالبان و ده ها مورد دیگر گمانه زنی ها را تقویت می کند که جهان تیغ کین به رخ مردم افغانستان کشیده و همه در پی یک تحولی به نفع خود اند.

ادامه خواندن کنفرانس ها یعنی چی؟ چرا از مقاومت ما حمایت نه می کنید؟ که به طالب تضرع دارید.: محمد عثمان نجیب

قسمت دوم داستان عاشقانه (عشق دو سوی خط دیورند) :رویا عثمان انصاف

شب شد و جهانگیر به خانه رفت. بینظیر در مهمان خانه بالای زمین نشسته بود و همچنان از  قهر و غضب اش کاسته نشده بود. جهانگیر به اتاق نشمین داخل شد و به خدمتگار گفت که مهمانه بگو که کارش دارم. وقتی خدمتگار پیغام او را به بینظیر رساند. بی نظیر با خشم و صدای بلند گفت: ” مه هیچ گپی با کسی ندارم.” جهانگیر که در دهلیز صدای او را می شنید، دم اتاق بینظیر آمد و گفت: ” درست اس پس گپ مره بشنو.”

“زور اس چطور؟”

“بلی! “

“تا حالی هیچکسی بزور کاری ره بالای مه تحمیل نکده. مه بسیار تیز هستم خان. و بسیار خطرناک هم.” 

جهانگیر لبخندی زد و سرش را پایین کرد.

” خنده چی ره میکنی هه؟”

و بینظیر چپ شد. 

” چپ چرا شدی؟ دگام ده باره ی خود بگو. دو نفر اگر همدگر خوده بشناسن بسیار خوب اس.” 

“تو دیوانه هستی چی بلا؟”

ادامه خواندن قسمت دوم داستان عاشقانه (عشق دو سوی خط دیورند) :رویا عثمان انصاف

روایات زنده‌‌گی من « بخش ۱۸۷»: محمد عثمان نجیب

در پی بُروز روی‌داد های اسف‌بار ناشی از خیانت اشرف غنی و کرزی و تیم های شان و اشغال وطن توسط پاکستان و پشتون های خیبر پښتون‌خواه سلسله‌ی تحریر روایات به التوا رفت. هر چند مقاومت بخش اساسی کارزار زنده‌گی ما شده اما برای آن که ایام به کامِ ما نیست و عمر را باور پایایی نیست به ناچار ناگفته ها را بیان می کنیم.

  پیوست به بخش های ۵۴ و ۵۵

‌و چنان بود کار های من که یاد داشتنِ تایپ در هنگامِ سربازی کمک زیادی به من کرد.‌

برنامه های کاری من در فرماندهی قول اردوی مرکز به سرعت دادنِ رسیده‌‌گی‌ پرونده‌ی رفع مجازات اجباری ام زیاد اثر داشت. زیرا وقت کافی بود و به خاطر جمعی می‌توانستم پی‌گیری آن ها را داشته باشم. ‌ در بخش های ۵۴ و ۵۵ تذکرا داده بودم که چی گونه گاهی برخی انسان ها به نام شوهر یک حیوان وحشی می‌شوند. این جا برای رعایت ملحوظاتی نام های مستعار ( نجیبه برای خواهر ما و زرغونه برای مادر دینی ام انتخاب کردم. ) حبیبه خواهر ما شوهری داشتند که بدتر از من چیزی در بساط اش نه بود و اما در مقابل خانه و امکانات همه از مادر زن شان یعنی همان زرغونه مادرم بود. اما آن آقایی که حالا خبر شدم فوت کرده، با بی رحمی اصلاً به جای فکر کردن در سهم گیری بدون مصرفِ مواظبت از همسر بیمارش و در حالی که پنج طفل قد و نیم قدی داشت همواره او را تهدید به زن کردن دوم می‌کرد.

ادامه خواندن روایات زنده‌‌گی من « بخش ۱۸۷»: محمد عثمان نجیب

صحبت در باره خودشناسی :

دیروز دعوت شدم تا چند دقیقه ای را در دو بخش(با حاضرین و برای ببیننده گان تلویزیون) در برنامه خودشناسی تلویزیون افغانستان شعر بخوانم و سخن بگویم.

دلهره داشتم چون سخن گفتن در برابر کمره و روی یک ستیژ بزرگ آن هم وقتی که تعداد زیادی از دانشگاهیان و اهل اندیشه مخاطب حرف هایت باشند کار ساده ای نیست.

بخش اول سخنانم را با خواندن یک شعر به پایان رساندم،بخش های بعدی برنامه اجرا شد و در نهایت باز هم باید روی ستیژ می رفتم و بعد از گفتن حرفهایم تقدیر نامه‌ی را که برای من تهیه کرده بودند از داکتر جمشید رسا می گرفتم.

برای این بخش سخنرانی که مخاطب آن هم عزیزانی که در تالار حضور داشتند بودند و هم این قسمت برنامه از طریق تلویزیون به نشر می رسد،تصمیم گرفتم محور سخنانم این باشد که هم نسلان خود را برای تحمل و مبارزه با حقایق تلخ جامعه دعوت کنم و نیز بگویم ما مسوولیت داریم به دیگران و نسل های آینده این حقایق را که به دلایلی پنهان نگهداشته می شوند بشناسانیم،یک نسل ریالیست و آشنا با عینیت های جامعه قوی تر از نسل ایده آلیست است که معصومانه در آرمان شهر و جامعه رویایی و کذایی زنده گی می کند. 

ادامه خواندن صحبت در باره خودشناسی :

تاجیک ها و هزاره ها، ازبیک تبار ها ‌آخرین نفس های شان را می کَشند.مقاومت کنیم ورنه تباه می شویم: محمد عثمان نجیب

پارسی گویان به دلایل محافظه کارانه و خودهراسی در مقیاس جهانی آن گونه که لازم است تثبیت جای‌گاه نه کرده اند. آن پهناوری زبان و آن کهن باری کلتوری و فرهنگی و آن تسخیر ادبیات جهانی هیچ کدام اثری بر اقتدار گرایی مان نه داشته است. ایران در انزوای آخوندی به سر می‌برد و تاجیکستان که در جهان سر می شوراند به تنهایی کاری از پیش برده نه می‌ تواند. هزاره های افغانستان موقعیت های بهتر در افغانستان داشتند که توسط رهبران پلید شان مثل رهبران جبون و معامله گر تاجیک همه فرصت ها را از دست داده و فدای رقابت های ظاهری فرنیچری سازی برای مهمان‌سرا های خود ساختند. بیش‌تر آنان تحصیل و تعلیم بلند نه داشته و قوت درک تجزیه و مانور برای فعل و انفعالات عاجل در وجود شان نه بود. خطاب کردن استاد و‌ مارشال ‌وزیر و وکیل و جنرال و این صاحب و آن صاحب آنان را غافل کرده بود.

در حالی که اگر امتحانی از ایشان بگیری چهار سطر تحلیل سیاسی واقعی نوشته نه می‌توانند. مثلاً با سواد ترین آقا همین یونس قانونی است. او را دعوت کنید که مجزا از صحبت های کلیشه‌یی یک ده دقیقه وضع سیاسی نظامی جهان و منطقه و موقعیت افغانستان در این بحبوحه را تعریف کند، چیزی برای گفتن نه دارد. اما اگر برایش بگویی این شهر را با یک مقام دولتی یا یک کرسی رسمی و یا یک پیوند مادی معامله کن، معامله‌گر از او کسی پیدا نه می شود.

ادامه خواندن تاجیک ها و هزاره ها، ازبیک تبار ها ‌آخرین نفس های شان را می کَشند.مقاومت کنیم ورنه تباه می شویم: محمد عثمان نجیب

تشکیل اتحادیه آسیایی ، پاسخ مثبت بر ضرورت کنونی تاریخ قاره ای ماست : عبدالسمیع کارگر

قاره آسیا با عظمت ترین بخشی از کره زیبای زمین است که چهل وشش کشور ثروتمند جهان را به خود اختصاص داده است . 

این قاره ای ثروتمند ، جغرافیای بیش از چهل ویک میلیون کیلو متر مربع «کره زمین» را احتوا کرده است که بلند ترین قله های سربه فلک جهان را در دلش دارد . 

این قاره کهن وباستانی ما جمیعت بیش از چهارملیاردویکصدوبیست میلیون نیروی انسانی را « احصاییه سال 2010 » در خود متوطن نموده که تقریبا« 60 فیصد » نفوذ جهان را در آغوش پر عطوفتش تغذیه میدارد . 

این پرجمعیت ترین قاره ای جهان با ثروتمند ترین طبیعت ، لشکر های فقیری را بازندگی زیرخط فقر در خود متحمل شده و‌بیش‌ترین قربانی های انسانی جهان را براین پیکر جهان تحمیل نموده اند ؟

این قاره پیر ما بزرگترین افتخارات معنوی جهان بشری را درجغرافیای تمدنی کهنش به ارث گذاشته است که از استعدادهای شکوفای خداپرستی وانسان دوستی پیامبران بزرگ ، حضرت ابراهیم خلیل ع ، حضرت یعقوب ع ، حضرت یوسف ع ، حضرت سلیمان ع ، حضرت موسی ع ، حضرت عیسی ع ، حضرت محمد ص ، بودا ، زردشت ، شیوا ، کنفسیوس ، بابای نانک و ….. که جهان بشریت امروز را تاکنون رهبر ورهنما اند ، همه این بزرگ مردان آسیایی اند وافتخار این قاره ای کهن که بشریت جهان به شخصیت این مردان بزرگ آسیایی عشق میورزند ومی بالند . 

ادامه خواندن تشکیل اتحادیه آسیایی ، پاسخ مثبت بر ضرورت کنونی تاریخ قاره ای ماست : عبدالسمیع کارگر