یلدا در فرهنگ ارزشمند وماندگار مردم ما جایگاه والا داشته ،یاد آور سفره های پرکیف،قصه های شور انگیز ناب وشیرین وبزم پر رنگ شعر خوانی ها،شاهنامه ومثنوی خوانی ها ولحظه های پرهیجان فال حافظ است.
شب یلدا یا «شب دیجور»ویا شب چله بلند ترین شب سال ویکی از جشن های دیرینهگذ شتگان ماست.
شب یلدا به تعبیر دیگر شب خجسته وپر میمنت ،شب عشق وزیبایی ،شب امید به فردای روشن وآفتابی وبهانه ای برای زیستن درکنار هم،شاد بودن وفرصت فراغت از غم تنهایی روزگار پر ماجرای ما است.
جای تردیدی نمیتواند وجود داشته باشد که محمود درویش پرچم افراختۀ شعر معاصر فلسطین در جهان است. به گونۀ خاص پرچم افراختۀ شعر پایداری فلسطین. گویی محمود درویش و شعر پایداری فلسطین دو روی یک سکه اند. آنجا که بحثی از شعر پایداری فلسطین به میان میآید نخستین نام، محمود درویش است که بر زبانها جاری میشود و به همینگونه تا نام محمود درویش به میان میآید، بحث شعر پایداری فلسطین نیز در پی میآید.
دهکدۀ او «البروه» نام دارد که ناصر خسرودر سفرنامۀ خود از آن به نام بروه یاد کرده است. این دهکده در سمت شرقی شهر عکا موقعیت دارد. روز سیزدهم مارچ 1941میلادی محمود درویش در این شهر چشم به جهان گشود.
او هنوز شش سال داشت که صیهونستان اسراییل بر این دهکده هجوم آوردند. سال 1948 آنگاه که این کودک شش ساله در یکی از نیمه شبان تابستانی همراه با خانواده و صدها تن از اهل دهکده، زادگاهاش را در زیر باران گلولهها به سوی لبنان ترک میکرد و از میانجنگلزارهای تاریک میگذشت، کس نمیدانست که فردا او به بلندترین صدای آزادایخواهانۀ فلسطین بدل میشود و امر دادخواهی ملت فلسطین را در سراسر جهان فریاد خواهد زد.
آقای حشمت خلیل غبار دارنده حق امتیاز نشر کتاب افغانستان در مسیر تاریخ اخیراً شکایت نامه ای را مبنی بر نشر خودسرانه و بدون اجازه کتاب ارزشمند افغانستان در مسیر تاریخ توسط شخصی بنام اورنگ زیب رشاد منتشر نموده که در آن از نشر خودسرانه ، بدون اجازه قانونی ،ترجمه بدون اجازه کتاب به پشتو و چاپ آن از طریق موسسه ( دانش خپرندوی تولنه) شکایت نموده است. آقای حشمت خلیل غبار در این شکایت نامه متذکر شده که اورنگ زیب رشاد کتاب افغانستان در مسیر تاریخ را با حذف و کم و زیاد نمودن مطالب و صفحات و اهداییه و یادداشت ناشر، فهرست کتب مواخذ، سوانح و آثار مولف، تبصره های منابع خارجی در مورد مولف، تصویر مولف و کتابنامه خلاف قانون کاپی رایت منتشر نموده، شما ابعاد حقوقی این موضوع را از زاویه حق کاپی رایت ناشر چگونه ارزیابی میکنید؟
سر محقق عبدالصابر جنبش پژوهشگر تاریخ وعضو آکادمی علوم افغانستان:
افغانستان در مسیر تاریخ کتابی است به خامه توانایی مورخ،ژونالیست، شاعر و سیاستمدار شناخته شده میهن محبوب ما روانشاد میر غلام محمد غبار، که جلد اول آن در سال 1346 خورشیدی و جلد دوم آن بعد از وفات نویسنده اثر اقبال چاپ یافت.
آقای حشمت خلیل غبار فرزند مورخ شهیر کشورمیرغلام محمدغبار که حق نشر کتاب افغانستان در مسیر تاریخ را شادروان میرغلام محمد غبار به ایشان تفویض نموده در یادداشتی نوشته اند که:
(اخیراٌ شخصی بنام اورنگ زیب ارشاد توسط موسسهً انتشارات دانش (دانش خپرندویه تولنه ) بدون اخذ اجازه قانونی از این جانب به ترجمه وچاپ هردو جلد افغانستان در مسیر تاریخ بزبان پشتو پرداخته است. این اقدام خلاف تمام موازین اخلاقی مطبوعاتی وخلاف تمام قوانین حق چاپ و ترجمه وتکثیر کتب میباشد. تمام مراجع قانونی ملی و بین الملی چنین عمل را دزدی و سرقت ادبی دانسته قابل مجازات قانونی میدانند.
علاوه برآن این ترجمه آقای اورنگ زیب ارشاد باطل وفاقد اعتبار است٬ زیرا نه تنها بدون اجازهً قانونی اقدام کرده ٬بلکه مفاهیم و مطالب و صفحات را کم وزیاد کرده است . بطور مثال اهدایهً مرحوم غبار را در جلد اول و دوم حذف کرده است. همچنین یادداشت لازمهً اینجانب را در آغاز هردو جلد کتاب نیز از قلم انداخته است . علاوه برآن تمام ضمایم لازمه هردو جلد مثل : فهرست کتب ماًخذ ٬ سوانح و آثار مولف ٬ تبصره های منابع خارجی در مورد موًلف و کتاب وی٬ تصویر مولف و کتاب نامهً آن را نیز حذف کرده است.
به تاریخ هژدهم ماه اکتوبر سال جاری (2016) بود که من به دعوت جناب خیبر نظیمی مدیر عامل و تولید کنندۀ برنامه پر بیینده و وزین «بامداد خوش»در تلویزیون طلوع که از کابل پخش میشود، با گردانندگی جوانان خوش برخورد و خوش سخن برنامه، مریم جان و ایمل جان، برای اولین باردر تلویزیون طلوع دعوت شدم. تا حال که این نوشتار را تقدیم شما خوانندۀ گرامی پیشکش میکنمده هزار بیننده،نظر به آمارگیری فیسبوک آن برنامه راتماشا کردند وبا اینکهزمان برنامه کوتاه بود و اما مورد استقبال مردم شریف کشور قرار گرفت. سؤال جالب را که ایمل جان مطرح کرد این بود کهشما منحیث یک جامعه شناس برایما بگوییدمشکل کشور های رو به انکشاف واسلامی در چه است؟.خواستمجواب همان سؤال را قلمی بطور مشرح با دوستان و عزیزان شریک شوم.
اقتصاد دان ها چنین عقیده دارند که مشکلات عقبماندگی کشورهای رو به انکشاف ضعف اقتصادی و بیکاری مردم است. اگر مردم کار و در آمد کافی داشته باشند هم کشور آباد میشود و هم مردم آرام و آسوده میشوند و مشکل نه میداشته باشند و از فقر نجات پیدا میکنند. بحث ما بالای کشور های اسلامی منجمله افغانستان است.
هیات تحریر مجله ی زن برایم پلان دادند با محترم محمد انور (نوژان) شاعر معاصر کشور ما که در ایالت کلفورنیا آمریکا زندگی دارند مصاحبه اجرا نمایم . با تلاش زیاد موفق به ارتباط مستقیم با کدبان( نوژان) نشدم چند سؤال که قبلن از یکی از شاعر ان معاصر کشور ما در رابطه پرسیده بودم کاپی انرا به آدرس شان ارسال نمودم خوشبختانه در مدت کم جوابهای با ادبیات سلیس وساده به آدرس مجله ی زن دریافت نمودیم و بهره ها بردیم به امید آنکه با آقای ( نوژان) از نزدیک مصاجبه ی اجرا نموده با عمق نظر اشعار انرا بخوانم با طرز تفکر شان آشنا شوم. معاشر
فکر می کنم شعر همهچیزعاصی بود، هم عشق او بود وهم زندهگی او. همان سخن معروف است، او شعر نمی سرود؛ بلکه شعر بود که او را می سرود. تا کنون شاعری به شیفتهگی او نسبت به شعر شاعری ندیدهام. بیقرار بود، گویی زمین جایش نمی داد. گاهی مانند یک کودک بود، گاهی مانند یک فیلسوف. شهرت را دوست داشت اگر در دوردستترین منطقۀ کشورهمنشست شعر خوانی می بود می رفت تا شعری بخواند! شاید می خواست صدایش را همهجا به گوش مردم برساند!با نظام سازگار نبود؛ اما بد اش نمی آمد که شماری از بزرگان نظام نیز او را شاعر بزرگی می انگاشتند و شعرهایش را می خوانند. گاهی فاصلههای دوری را پیاده راه می زد. می گفت از پیاده روی به آرامش می رسم و ذهنم بیشتر به کار می افتد. قلندر تهی دستی بود؛ اما هیچگاهی نشنیدم که شکایتی از زندهگی داشته و از فقر نالیده باشد.
دلته دارواښاد امین افغانپور یادونه کوو، هغه څوک چی قلم یی دژوند تر وروستیو شیبو له کاره ونه لوید او کیسی یی لیکلی. هغه کیسه لیکونکی و، دپښتو ژبی کیسه لیکونکی.ماکسیم ګورکی عقیده درلوده چی یو لیکوال ته ښایی چی دمینی او صمیمیت، جسارت او دژوند درک څښتن وی. همدارنګه رومن رولان شرافتمند انسان دخلقت ډیره ښکلی پدیده ګڼله. دهمدغو خبرو پربنا کولی شو ووایو چی افغانپور له خپلو خلکوسره مینه درلوده او دیو سالم درک لرونکی انسان په توګه یی خپله همدغه ناپایه مینه دخپل قلم له لاری دکیسو او افسانو په خوندوری دنیاګۍ کی خپلو خلکو ته په اخلاص او مینه ډالی کړه.
افغانپور دهغو ګوتی په شمار پښتو کیسه لیکونکو په کتار کی راځی چی د شلمی پیړی د وروستیودریو لسیزو په اوږدوکی یی په خورا مینه او تنده په دی ډګر کی قلم چلیده او آثار یی ایجا دول. هغه لکه هماغسی چی یو ښه کیسه لیکونکی و ،همدارنګه یو تکړه او مجرب صحافی هم و. په حقیقت کی افغانپور دکیسه لیکنی ادبی کار تقریبا په مطبوعا تو کی له بوختیدو سره جوخت پیل کړ او په همدغو دواړو ډګرونو کی د نوم او اعتبارخاوند شو.
بازیگر، نمایشنامه نویس، کارگردان و کمیدین بی نظیرهنر تیاترکشور
استادحمیدجلیا ازآن دست هنرمندان کشورمااست که درسنین هشت سالگی به تیاتر روی آورده و عمری با نقش آفرینی هایش لبخند را برلبان مردم جاری ساخته و آثاربسیار ارزنده ای ازخود بیادگارنهاده است.
او درسال۱۳۱۲خورشیدی مطابق ۲۸سال۱۹۳۴ میلادی درچهاردهی کابل متولد شد وقتی به تیاتر روی آورد بیش ازهشت سال نداشت و بدون شک پدرهنرمندش استادعبدالرشیدجلیا که خود یکی از بزرگان و پیشکسوتان هنرتیاترکشورما بود، درکشف استعداد او نقش بسزایی داشت
استاد بیرنگ کوهدامنی درسال 1330 هــش در ولسوالی شکر دره ولایت کابل زاده متولد گردید. او آموزش های ابتدایی را در کابل و بلخ آموزش دید. وبعد بااستفاده از یک بورس تحصیلی عازم کشور ایران گردید .
در آنجا در رشته زبان وادبیات فارسی در دانشگاه تهران به تحصیل پرداخت و درسال 1356 هــش٬شهادتنامهلسیانس خود را از دانشگاه تهران به دست آوردو بکابلبرگشت.
اولین وظیفهاو در مدیریت نشرات و کتابخانهپوهنتون کابلبود .
محمد عاقلبیرنگکوهدامنیبه عمر(56) سالگی در شبسه شنبهبیستم قوسسال1386 هـش -مطابقیازدهم دسامبر سال2007 میلادیخودش را بدار زد و زندگیپر درد و غمش را پایان بخشید .روحش شاد باد.
برای معلومات بیشتر در باره این شاعر بزرگ زبان پارسی دری افغانستان ٬ میتوانید بکتاب چهره های جاودان (طبع اول – اکتوبر 2013 ) در صفحه 306 – اثر مــاریا دارو ٬ در لینک ذیل مراجعه فرمائید
آیا حاکمان و زمام داران مسلمان از نظر اسلام و شریعت اسلامی حق دارند تا ناکامی خود را در انجام وظایف و مسئولیت های شان در اشاره و استناد به آیات قرآن و احادیث نبوی توجیه کنند؟
حکم اسلام در مورد افراد و گروه های که از آدرس اسلام و به بهانۀ حاکمیت اسلام و اجرای احکام خداوند، مرتکب جنایات کشتار مردم بیگناه و مظلوم اعم از کودکان و زنان مسلمان در دارالاسلام و سرزمین مسلمانان می شوند، چیست؟
اسدالله عمرخیل والی قندوز دیروز(23 میزان 1395)در مصاحبه با خبرنگار تلویزیون آریانا گفت:«مرگه فرمانش(فرمان مرگ) از طرف پروردگار صادر می شود و این به مرمی تعلق ندارد. ما مسلمان هستیم هر وقتی که فرمان پرودرگار صادر شد اگر در صندوق آهنی هم باشیم می میریم. کسی که کُشته می شود فرمان از طرف الله صادر شده است. در غیر فرمان الله نه توپ، نه تانگ و نه طیاره کسی را کشته می تواند.»
مسلماً اشاره و استناد والی قندوز در این اظهارات به آیه 78 سوره نساء بر می گردد: أَيْنَمَا تَكُونُواْ يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِي بُرُوجٍ مُّشَيَّدَةٍ(هر کجا که باشید شما را مرگ در می یابد هر چند در برج های آهنین و سخت قرار داشته باشید.)
ترجمهء حاضر پژوهش علمی دانشمند روس پلِیوین از انستیتوت خاورشناسی سنت پتربورگ روسیه در مورد خوشحالخان ختک، رجل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی پشتونها در قرن 17 است.
در این کتاب برعلاوه مسایل قبلاً تحقیق شده در مورد خوشحالخان نگارنده به جنبه های ناشناختهء شخصیت و زندگی شاعر پرداخته و مقام او را بویژه در برگردان، تلخیص و تحلیل از داکتر خلیل ودادادبیات پشتو و در تاریخ پشتونها مشخص ساخته. این پژوهش همزمان نوعی رهنمای تاریخی (هیستوریوگرافیکی) برای پژوهشگران ادبیات پشتو و بویژه خوشحالخان است، چون مؤلف تمام کتب و اسناد پیشین در مورد خوشحالخان ختک را به بررسی موشگافانه گرفته است.
مترجم این اثر که کتاب مذکور را بمدت خیلی کوتاهی از دانشگاه لایدن در اختیار داشت، توانست فقط مقدمه و بخشی از فصل نخست کتاب را از زبان روسی به دری برگردان کند. از آنجایی که برگردان کتاب 282 صفحه یی زمان درازی را میخواهد و از سویی در آن مطالب تکراری و بیشتر علمی- پژوهشی بطور مفصل بررسی شده اند، مترجم به بخش کم ولی مهم کتاب بسنده کرده و آنرا در اختیار خوانندگان ارجمند قرار میدهد.
شیوه زندگی دوست نشان میدهد که از افغانستان تا تاجکستان و کانادا هر جا رفته، بیشتر “هسته کانون” بودهاست. همرهان دوران نوجوانی از مهربانیهای وی افسانههای دنبالهدار دارند. شاد زیسته و به دیگران نیز فراوان شادی و شادمانی بخشیدهاست. چنین هست و باد! سالهای بودوباش در تاجکستان نیز سالهای فروزش او بودهاند. بلندای کارنامهاش به “سرودن” فشرده نمیشود. از هنرهای چندگانه دوست داشتن، دوست نگهداشتن، میزبان بودن و به آشنا و بیگانه همسان رسیدن و بازو دادن سرشارانه بهرهور است. درمیان رهروان ادب و فرهنگ، کمتر کسی از تاجکستان گذر کرده باشد و از خوبیهایش یاد یا یادگاری نداشته باشد، به بیان سعدی: مگر آنکس به شهر آید و غافل برودهارون راعون در دل رسانههای تاجکستان شایستهترین جایگاه باز کردهبود و امروز نیز در آن سرزمین، به گفته نصرت رحمانی: “از شخص آخر ملت تا شخصیت اول مملکت” هواخواهانی دارد.
مثنوي پايان يافته بود و مولانا خسته بود. ازجواني استراحتي تام، حتي آرامش نسبي نصيب اين مرد قوي بنيه نشده بود. در صباوت مشقت كوچ را تحمل كرده بود. در جواني تحصيل علم از موطن پدر دور شده بود. ولعي كه بر مطالعه و تتبع مداوم داشت، رياضاتي كه اراده قوي و تصميم آهنين، ولي جسمي نزار برايش باقي گداشته بود، عشق و جذبه بي مانند و غير منتظر و شكست و هجران، و به دنبال آن عشق، اهانتي كه از نزديكترين كس خود- پسرش- ديده بود، تحمل ملامت مردم و مواجهه با اعتقادي عميق و ريشه دار، خبر شوم، ترديد، مرارت مرگ محبوب و گامهايي كه در
روزیکه به آن مکتب پخته کاری با رنگ نخودی پا گذاشتم اولین حروفی را که استاد بالای تخته سیاه نوشت «آب» بود که آنرا بعد از استاد چندین بار تکرار کردیم. آن صدا ها با ناله شرشره آبشاری که در جوار صنف ما در جریان بود آمیخت و با ناله فاخته های نشسته بر شاخساران چیله های تاک مکتب که در زیر هر چپری و چیله چندین شاگرد آن الفبای زندگی را فرا میگرفتند در آمیخت و جرعه بنای اول آدمیت را درگلوی شخصیت شاگردان ریخت. من که از دیدن آن کتاب الفبا و تصاویر و رنگ های مرغوبش شگفت زده بودم چنان به نظرم می آمد که گویی شاهکاری بینظیر را می دیدم. ساعت رخصتی از صمیم قلب دلم میخواست بال بکشم و از مکتب تا خانه پرواز کرده به پدرم این مژده را برسانم که چه تحفه بزرگی را مکتب برایم اهداء نموده. وقتی به خانه رفتم اولین سوالم از پدرم این بود که آن کتاب زیبا را کی تألیف نموده؟ پدرم که اتفاقاً از هم مسلکان مؤلف کتاب بود با خوشرویی جواب داد که:«مؤلف کتاب زیبای الفبای شما استاد محمد آصف مایل میباشد.» و آن جمله با نام زیبای کتاب الفبا یکجا در ذهنم حک شد. در صنف اول مفاهیم «آب داد»، «بچه خوب سلام میدهد دختر خوب سلام میدهد»، «شکر استقلال داریم» و غیره را از آن کتاب زیبا آموختیم و در ختم سال که فصل خزان بود بخاطر ختم مؤفقانه کتاب یک، یک افغانی همصنفان ما جمع نموده انگور خریدند و آنرا بمناسبت ختم مؤفقانه کتاب الفبا دور هم نشسته خوردیم و شکر خداوند را بجا آوردیم که چشمان ما به الفبای خدا شناسی و شناخت از زندگی روشن شد.
وقتی به صنف دوم رفتم بار دیگر کتابی با تصاویر زیبا و ترانه های شیرین را که تألیف استاد محمد آصف مایل بود برایم درس دادند. خلاصه از صنف اول تا صنف ششم استاد مایل در معنویت صنف ما حضور داشت و از تألیفاتش با ترانه های شیرین، حکایات دلنشین، چیستان های زیبا و اندرز های دلپذیر و به سطح درک فهما آشنا شدم.
هر گاه نگاهی بر تاریخ ملیت ها بیآندازیم ٬ می بینیم که اساس نشر و نمای جامعه با پرورش معارف پیوند عمیق وحیاتی دارد . اما اگر از نظر نویسندگی و معارف کشور خویش را با دیگران مقایسه نمائیم٬ به قایق شکستهء میماند که به سرنوشت نا معلوم در حرکت است تا خود را به ساحل برساند. باکمالتاسف باید گفتکه در طولتاریخکشور مااکثراَ حکام آگاهو صادقکهجوابگوینیازمندیهای جامعه باشند ٬کمتر به قدرت ریسده اند و یا هرگز بهقدرتسیاسینرسیدهاند.
تاریخفتوحات کشور ما گواهیروشنیستکههمواره استعمارتلاش کردهاستتا از حاکمیتمستبد و دستنشاندهخویشحمایتنماید .پدران ما چنینظلم ها راتجربهکردهاند. هرگاهمبارز ین راستین ٬ نویسندگان مردمیُ شاعرانانقلابیو نقاشانهنر آفرینسربلند کرده اند به زودی سر کوبگردیدهاند.
شعر عاصی از نظر موضوع و بینش شاعرانه به گونۀ چشم گیری گسترده ورنگا رنگ است. این گستردهگی گونۀ از تنوع زبانی را در شعر اونیز سبب می شود. چنان که گاهی باشاعری رو به رو می شویم با زبان، حس و دریافت حماسی، گاهی هم رگههای نگرش عارفانه را در شعر او می بینیم و زمانی هم با شاعری سروکار داریم که عاشقانه می سراید و سروکارش با تغزل است. با این همه، او بیشتر یک شاعر سیاسی – احتماعی است که هدفمندانه در خط مقاومت در برابر استبداد می ایستد که گاهی این ویژهگی در شعرهای تغزلی او نیز راه پیدا می کند. چگونهگی زبان او نظر به موضوعات شعرهایش دگرگونه می شوند.
با این همه عاصی در بخشی از شعرهایش آن وسواسی را که بعضی از شاعران در کاربرد واژگان، ترکیب و پیراستهگی زبان نشان می دهند، نشان نمی دهد. عاصی از ملکۀ شاعرانهگی بزرگی برخوردار است. چنان می نماید که ذهن شاعرانۀ او همیشه بیدار است و کوچکترین رویداد هم می تواند شعری را در او به گفتۀ مولانا تلقین کند. طبع شاعرنۀ فورانی دارد. شاید چنین چیزی است که او را به این امر، بی اعتنا می سازد.
در آغاز سال 1780 میلادی نخستین بار زبان فارسی دری به روزنامه از طرف کسانی و در سرزمین هایی راه یافت که فارسی دری زبان اصلی شان نبود. دیدیم که روزنامه های دستنویس هند چگونه بودند و قبلاً گفتیم که قبل از آغاز روزنامه نگاری در ایران و افغانستان و امارت بخارا در هند هجده روزنامه فارسی دری و نیمه فارسی دری منتشر میشد. به نظر پروین زبان فارسی دری نخستین زبان از زبانهای مسلمانان است که به روزنامه راه یافته و پس از عربی دومین زبان غیر اروپایی میباشد که در روزنامه نگاری به کار رفته است.
سیر روزنامه نگاری فارسی دری
در جغرافیای پراگنده:
در طی صد و شانزده سالی که در این مبحث مورد نظر ما بود دست کم 74 روزنامه و مجله فارسی دری یا دارای بخش های فارسی دری در سه قاره جهان انتشار یافته است.
اشتراک سید زمرنقاش چیره دست افغان در فستیوال بین المللی هنر نقاشی
بتاریخ یازده سینتیابر ۲۰۱۶ فستیوال بین المللی هنر نقاشی با شرکت نقاشان کشور های مختلف جهان در شهر زیبا ی سنینه کشور سلواکیا بر ګزار ګردیده بود . این فستیوال همه ساله از طرف ګالیری سمولک به حمایت دولت سلواکیا تدویر می ګردد . درین فستیوال نقاشان نخبه با حضور داشت دوستداران هنر نقاشی تابلو های زیبا می افرینند و به معرض تماشا قرار می دهند و از جانب هم به سبک هاوشیوه های خلقت اثار همدیګر اشنا می شوند ، که این خود زمینه ساز خوب ای تبادل تجارب میان نقاشان ای با فرهنک ها و دیدګاه های متفاوت می باشد .
فوزیه میترا در یک خانواده روشنفکر در کابل بدنیا آمده دوره ابتداییه را در مکتب بی بی شمسو و عالی را در لیسه آمنه فدوی به پایان رسانید
بانو میترا از جمع هزران دانش آموز مکتب بعد از ارزیابی وامتحان توسط همکاران تلویزیون که جهت جستجو و گزینش بهترین صدا و چهره به مکتب آمنه فدوی مراجعه کرده بودند انتخاب گردید و اولین کار گویندگی اش را از برنامه های تلویزیون آغاز کرد
او که متعلم مکتب بود به تلویزیون میامد و برنامه ها را ثبت کرده دو باره به خانه بر میگشت بی خبر از اینکه همکاران واستاد دیگر نیز در دفتری به عنوان اداره نطاقان مصروف کار و پیشبرد برنامه های مختلف اند
بانو فوزیه میترا که هنوز حمیدی تخلص میکرد بعدی رهنمای هاشم پکتیانی به اداره نطاقان مراجعه کرد و مورد تشویق همکاران و شخص مدیر نطاقان زنده یاد گل شاه محرابی قرار گرفت.