نظری برنخستین کتاب درباره جنبش مشروطه خواهی در افغانستان اثر سید سعدالدین هاشمی: پـروفـیسور استـاد عنـایـت الله شهـرانـی

 در این اواخر بعضی  اشخاصـیکه  در خصوص  مغشوش ساختن تاریخ  کشور عزیز ما افغانستان دست  میزنند٬ درحقیقت آنها به بیگانگانی که نمیخواهند در  کنار شان  تاریح  افغانستان ازنگاه  های  مختلف  با عظمت٬ باشکوه و درخشان جلوه نماید٬ با مزد کم٬ خوش خدمتی ها مینمایند.

طبعاٌ آن اشخاصیکه به خدمت  بیگانگان خودرا قرار میدهند٬ در حقیقت اشخاص  ضعیف النفس و خود فروخته می باشند ٬ که بخاطر خوشی  دشمنان برعلیه  افتخارات تاریخی  کشور خود  چیزهای بی  اساس مینویسند.

جناب استاد دانشمند احسان یار شاطر یکی  از نویسندگان شهیر ایرانی  در مقاله ء« راز بقائی فارسی » گفته اند که ایران یک هزار سال  زیر دست تورکها بوده ٬ بشمول  غزنویان ٬ مغلها٬ تیموریان٬ سلجوقیان٬ صفویان٬ قاجاریان٬و افشاریان  و….. همچنان کشور همسایه دیگر  افغانستان یعنی  پاکستان از زمان سلطان محمود غزنوی کبیر بجز  از  صد سال  اخیر زیر اثر دیگران  بشمول  قایدین افغانستان بوده  است.

همین  خاک فعلیه  افغانستان به هر اسمی که  یاد میشده  امپراتوری  بزرگ کوشانیان٬ یفتلیان ٬ شهنشاهی  غزنویان ٬ شهنشاهی غوریان٬تیموریان  مخصوصاٌ تیموریان  هرات ودیگران  نشانه  های  از عظمت  تاریخی  و سیاسی  خاک  قدیم  افغانستان  می باشد٬ که بصورت  مستقل در خاک قدیم افغانستان و یا وطن خود شان حکم رانده  اند. ادامه خواندن نظری برنخستین کتاب درباره جنبش مشروطه خواهی در افغانستان اثر سید سعدالدین هاشمی: پـروفـیسور استـاد عنـایـت الله شهـرانـی

شفیقه محمود حبیبی : از برگه کتاب آوای ماندگار زنان اثر ماریا دارو

 کتاب حاظر بیانگر احوال، زندگی شخصی واجتماعی وفرهنگی زنان رسالتمند کشورماست .  زنان پیام آور صلح ومحبت اند . پرورش دهنده روان انسانی و  تکمیل کننده جوامع بشری میباشند.

تا زمانیکه اخرین اشعه نور خورشید در دل زمین میخلد وتا زمانیکه ستاره های اسمان بروی انسان لبخند میزند وتازمانیکه تسلسل بشر ادامه دارد،  تلاش زنان برای بهبود زندگی، عدالت اجتماعی، تامین برابری زن ومرد واز بین بردن تبعیض ادامه دارد. موجودیت زنان در همه امور زندگی فردی واجتماعی امریست ضروری  و هربرگ این کتاب « آوای  ماندگار زنان  افغانستان »ازخدمات ارزشمند و شهکاریهای زنان رسالتمند وطن ما بحث میدارد.

خانم شفیقه حبیبی  یکی از همان جمله زنان کشورماست که درساحه مطبوعات خدمات زیاد انجام داده است . ازجمله نطاقان برجسته، خوش صدا بوده که کارنطاقی با رادیو از زمان که (رادیوکابل) در پل باع عمومی موقعیت داشت ٬ شروع کرده است.

          خانم شفیقه  حبیبی  همرای  محترم  احمد شاه شهاب  هنگام قرائت  اخبار 

او از جمله گلدسته های بوستان لیسه ملالی بود که راهی  بوستان فرهنگ گردید.  عشق گویندگی در وجودش جوانه زد و این جوانه ها به نهال سرسبز مبدل گردید .  به زودترین فرصت به قرائت اخبار راسآ  پرداخت. استعدادش تنها در خوانش اخبار محدود نماند  بلکه برنامه های مختلف را قرائت کرد . خواندن  برنامه های هنری وادبی، تبصره های سیاسی، برنامه های خاص ملی با حنجره خوش الهام او  به گوش مردم رسیانیده  شد.                                      خانم حبیبی  با محترم انوش  هنگام  خواندن اخبار

زمانیکه رادیو کابل به وسعت رادیو افغانستان انکشاف کرد ٬ خانم شفیقه نیز پربار تر گردید شیرین ترین لحظات حیاتش درانجام خدمات اجتماعی صرف کرد  مگر او صرفآ به خدمات ژورنالیستی  اکتفا نکرد٬ بخاطر رهائی زن از ستم  بیسوادی ، بیکاری، مظالم اجتماعی  و بخاطر شکستن زنجیر دست وپاگیر   زنان افغان وطلسم مرد سالاری دست بفعالیتهای چشم گیر زد و یکی آنهم مبارزه بزرگ انتخابات  ریاست جمهوری (2004) میلادی همراه با یک خانم دیگر بنام  خانم مسعوده جلال از جمله  کاندیدان ریاست  و بانو شفیقه  حبیبی  معاون ریاست جمهوری بودند  تا زن افغان را در انظار جهانیان مطرح ساخته باشد. ادامه خواندن شفیقه محمود حبیبی : از برگه کتاب آوای ماندگار زنان اثر ماریا دارو

مـحـبــوبــه « وحـیـد» جـباری « هنرمند محبوب دلها » گ-رفـته شـده از کتـاب آوای ماندگار زنـان اثـر مـاریـا دارو

 محبوبه جان فرزند محمد خان بتاریخ 21 میزان سال 1327 ش – درشهر کابل در یک  فامیل متوسط و منورتولد یافت و تحصیلش را در لیسه ملالی تمام کرد.

محبوبه جباری اولین کار هنری خود را ازستیج پوهنی ننداری بامادرش رضایی اش « میرمن پروین » شروع نمود. خانم پروین  آهنگ مشهوردختر گلفروش می سراید و خانم جباری  آنرا تمثیل می نمود. بعدآ راهی  پروگرامــهای اطفال رادیوکابل گردید ودر اثر تشویق مادرش«خانم پروین»  (که اورا مشوق  واستاد خود در راه هنرمیداند) وتشویق والدین اصلی اش از سن  شش ساله گی در دنیای هنر تمثیل  گام های استوار برداشت و درسن 14 سالگی به خواندان دیالوگ های رادیویی آغاز کرد که در آن زمان  وسایل برای ثبت در رادیو کابل وقت وجود نداشت  وهمه برنامه  ها راسآ نشر میگردید.

اولین معاش وی (30) افغانی بود که یک افغانی را هم خزانه دار اخذ مینمود.

بعدآ که تعمیر رادیو به انصاری  وات پهلوی شرکت  آریانا ومقابل گلوپ عسکری  منتقل گردید. نشرات رادیو کابل  انکشاف کرد و بنام رادیو افغانستان  مسمآ شد . با امکانات وسیعی تر و پروگام  های  بیشتر بفعالیت آغاز نمود. مصروفیت و فعالیتهای  خانم جباری بیشترگردید٬ مگر این بار پروگرامها قبل از نشر ثبت میگردید. ادامه خواندن مـحـبــوبــه « وحـیـد» جـباری « هنرمند محبوب دلها » گ-رفـته شـده از کتـاب آوای ماندگار زنـان اثـر مـاریـا دارو

روشنفکر دینی بیماری جامعۀ خود و زبان توده ها را باید شناسایی و کشف کند -نویسنده : مـهـرالـدیـن مشـیـد

  در جایی خواندم روشنفکر افغانستانی بیش از آنکه روشنفکر باشد، بیشتر از آن هزاره، پشتون، تاجک، ازبک، ترکمن، ایماق و … است. در حالی که روشنفکر به معنای واقعی آن پل وصلی است میان تجدد و پیش از مدرن؛ اما روشنفکر دینی کسی است که دغدغه یی از جهان مدرن و خردگرایی بر سرش موج می زند و هم درد دینداری دارد که مسامحه ناپذیر و دیگر ستیز نیست و هرگز در صدد به حاشیه راندن دین از جامعه نیست؛ زیرا او می داند که در یک جامعهء دینی بزرگ ترین دغدغهء چنین گروهء اجتماعی و فرهنگی است.  از سویی هم این روشنفکر دشواری دینداران را نه دشواری دین؛ بلکه دشواری قرائت از دین در عصر های گوناگون می داند که در طول ناریخ در جامعه رسوب کرده و حال تلفیق . هماهنگی میان منظومهء فقه سنتی و عقل جدید را سخت به چالش برده است. ادامه خواندن روشنفکر دینی بیماری جامعۀ خود و زبان توده ها را باید شناسایی و کشف کند -نویسنده : مـهـرالـدیـن مشـیـد

“سخن” مغز برقراری ارتباط در قرآن : نوشته از نیلاب «سعیدی»

  انسان ها با هم در یک جامعه مرتبط زیست دارند خواه ناخواه با هم در یک ارتباط عظیم بسته هستند ارتباط در ادوار مختلف و از جهات مختلف تشریح و تعریف شده نکته بارز که از میان این همه تعریف های گوناگون سر میکشد همین است که هدف اصل ارتباط رساندن پیام از طرف یک انسان به انسان دیگر است.

ارتباط به معنی انتقال اطلاعات از یک فرد به فرد دیگر است ارتباط فرآیندی است که طی آن افکار عقاید احساسات و بینش های یک فرد به فرد دیگر منتقل می شود این جریان شامل چهار عنصر است که هر یک منبع( فرستنده) پیام (فرستاده شده) کانال( وسیله) و هدف(گیرنده) می باشند

ارتباط حتی در سکوت و میان اجزای بی جان نیز وجود دارد همه ی اجزای عالم به نحوه با ما در ارتباط اند و پیام خود را به ما می رسانند اما در ارتباط گفتاری خاطر درست تفهیم هدف مهمترین ذریعه استفاده درست از سمبول های ارتباطی میباشد که والاترین آن زبان است. دقیق بدون زبان ارتباط ممکن نیست.احساس خود را باور های خود را بینش و افکار خود را با زبان بیان میکنم

زبان به تنهایی خود کوتاه میآید و جهت تکمیل این عمل به کمک عناطر چون آوا و ادا نیازمند است حین برقراری یک ارتباط گفتاری واژه ها فقط 10% عمل را اجرا میکنند حال آنکه آوا و آهنگ صدا 30% و حرکت بدنی انسان 60% عمل را اجرا میکنند. ادامه خواندن “سخن” مغز برقراری ارتباط در قرآن : نوشته از نیلاب «سعیدی»

خسـر دوزخـی ام وفـات کرد : مـاریـا دارو

دوستان  گرانقدر!

انسان شناسی  مشکل ترین  درس  اجتماعی  است .  بخصوص  در جامعه  فعلی  که مسایل  سیاسی  هم  شامل  زندگی  روزانه  مردم  عزیز ما گردیده  است.  تبلیغات بی  مورد  و ترور ابی  یا شخصیت کشی از  گذشته  های  دور مروج  بود. اما امروز که  وطن  ما در گرو  کشور های استعماری  قرار دارد٬ ترور ادبی  شخصیت های  سیاسی ٬ اجمتاعی  و ملی  و وطن دوست٬ با قوت  تمام  ازطریق  امکانات رسانه  های  جمعی  و سهولت  تکناجی مدرن  خیلی  وسیع و سریع  گردیده  است. داستانی  را تحت  عنوان ( خسر  دوزخی  ام  وفات  کرد) که در سال  ۲۰۰۷  در باره  حاجی  صمد خان  که یک شخص  متدین و خیر خواه بود٬ نوشته بودم.  لازم  دیدم  که برای  خواندن  دوباره  دوستان را دعوت  کنم زیرا باتبیلغات امروزیکه  در وطن عزیز  ما جریان  مطابقت  میکند. لطفاٌ یکبار  بخوانید.     

از ازدواجم  (15) سال  گذشت مگر سکه  اصلی  خسرم را نشاختم،  زمانیکه من با پسر صمد سود خور نامزاد شدم وایامیکه به خانه بخت رفتم  در اخیر صنف یازدهم مکتب  قرار داشتم  وفکر میکردم تمام آرزو هایم برباد رفت  باید با کتاب وقلم و مکتب خدا حافظی کنم.  با هزاران مفکوره  از یاس ونا امیدی  پا در خانه  صمد سود خور گذاشتم

از صمد  سود خور منتفر بودم  ودر جامعه  هم  از معرفی او عار داشتم  ومادرم هروقت برایم میگفت هوشته بگیری برای هرکس نام  خسرته معرفی نکنی مگرهمه مردم او را میشناختند،  چطور امکان داشت که یک انسان با آن معرفت آفتابی اش  پنهان نمود بهر حال صفحه جدید زندگی  را مایوسانه ورق زدم.    ادامه خواندن خسـر دوزخـی ام وفـات کرد : مـاریـا دارو

کوچـه ها و گذر های قددیم شهر کابل – گذر ریکاخانه و جوی شیر : احسان واصل

در گوشه جنوب شرقی کابل یا قسمت دوم جاده میوند محل پررفت‌وآمد گذر ریکا خانه واقع شده است که یک قسمت آن با کشیدن جاده میوند از بین رفته و همچنان پیوست آن از گذرهای باغلیمردان، مسجد عیدگاه و بوریا فروشی جدا گردید. سرک (کوچه) ریکاخانه محل مزدحم و در دو طرف کوچه دکان‌ها، ورکشاپ‌ها، سماوارچی ها، و کافی‌ها (رستورانت) واقع شده است. این گذر با شوربازار، دروازه لاهوری و تخته پل متصل است.

 بر اساس شواهد تاریخی (ریکا) نام قومی از کرد ها است. عزیز الدین وکیلی فوفلزائی در کتاب (فرهنگ کابل باستان ص ۲۰۷) می‌نویسد: «قوم ریکائیان در کردستان شمال فارس واقع بوده و روزگاری هم در نواحی رود بجنورد زنده‌گی داشتند. در زمان نادر افشار بنا بر داشتن مذهب تسنن و فشار مذهبی صفوی‌ها مجبور به ترک وطن خویش گردیدند…»

 در تاریخ سیاسی افغانستان ص ۸۲ تألیف سید مهدی فرخ زیر عنوان سایر طوایفی که در افغانستان زنده‌گی می‌کنند، چنین قید شده: «کرد: …این قوم آنچه گفته می‌شود از ایران به افغانستان مهاجرت کرده‌اند و در کابل در دروازه لاهور [لاهوری] به نام کوچه ریکاخانه ساکن شده‌اند.»

 در (کوچه‌ها و گذرهای تاریخی ص ۱۳۱ – عثمانی) آمده که: «این گذر زمانی که نادر افشار با اردوی فارس به هند تاخت یک دسته از عساکر به نام (ریکا ها) در همین منطقه مسکون گردیدند و نام این محل بنام ریکاخانه یاد شد. ادامه خواندن کوچـه ها و گذر های قددیم شهر کابل – گذر ریکاخانه و جوی شیر : احسان واصل

تـبـصـره در باره رومان ( آب و دانه ) خالد نویسا : پـرتـونـادری

خالد نویسا با رمان « آب و دانه» خود در جرگۀ رومان نویسان افغانستان جایگاه و یژه یی دارد. البته او پس از سالها ریاضت در عرصۀ داستان کوتاه به این جایگاه رسیده است.هرچند رمان نسبت به داستان عمر دارازتری دارد، با این حال در افغانستان ادبیات داستانی ما بیشتر برداستان نویسی کوتاه استوار بوده تا رومان . در همین یکی دو دهۀ اخیر است که نویسندهگان با جدیت بیششتری به رمان روی آورده اند.در این سالها شماری از داستان نویسان پناهندۀ کشور در پاکستان ، ایران و بعضی از کشور های غربی رمان هایی را به نشر رسانده اند.
تصور من چنین است که خالد نویسا از چند سال بدینسو روی رومان آب و دانه کار کرده است. رومان « آب و دانه »ی خالد نویسا به وسیلۀ انجمن قلم افغانستان در هزار نسخه در بنگاه انتشارات میوند به چاپ رسیده است.
به درستی برای من معلوم نیست که خالد نویسا در کدام سال به هدف داستان نویسی دست به قلم برده است. هرچند امروزه شاعرانی که می پندارند که گویا سراپا شعله جوالۀ نبوغ اند، گاهی بی علاقه نیستند بگویند که شعر را یک جا با سخن گفتن در همان نخستین سالهای کودکی خود آغاز کرده اند. خدا را شکر دست کم من یک چنین گزافه گویی هایی را ازنویسنده گان نشنیده ام .
ادامه خواندن تـبـصـره در باره رومان ( آب و دانه ) خالد نویسا : پـرتـونـادری

در راستـای معرفی بيشتر ميرزا عبدالغـفــار وفـا و منظور از ایجاد کلوپ ستور «قصرستور»و حقیقت تاریخی آن

نکته قابل توجه آنست: که مرحوم عبدالغفار خان وفا در همان زمان عضو کلوپ ستور ومدير عمومی آرشيف وزارت خارجه بودند.
کلوپ ( انجمن ) ستور عبارت از يک نهادی بود که ترويج فرهنگ نو واداره سياسی افغانستان از آن طريق می شد
متن ذيل را با استفاده از سايت ( مرکز مطالعات تاريخی، جغرافيايی افغانستان ) نوشته شاه محمود محمود و صفحهء ياد تو کابل فشرده ساخته ام:  قصر تاریخی ستور واقع غرب باغ ارگ در سال 1901 م برابر 1280 اعمار گردید و در سال 1298 مقام وزارت خارجه شناخته شد .سالون بزرگ قصر مذکور در سال 1307 خورشيدی بنام {کلوپ ستور } عنوان یافته و شکل یک انجمن عالی ادبی وعرفانی را داشته و از طرف شاه امان الله رهبری میگردید
(
فوفلزایی، فرهنگ باستان کابل، ج اول ، ص 1008)
در کلوپ ستور کنفرانسهای ادبی داير ميگردید تا در ارتقای سطح دانش جوانان قدم مؤثر برداشته باشند.یکی ازمرامهای این کلوپ ترویج تخلص و اسم فامیلی نيز بود.
در کلوپ ستور موضوعات آتی تدريس تعميم و شامل اجنداء ميبود:
ادامه خواندن در راستـای معرفی بيشتر ميرزا عبدالغـفــار وفـا و منظور از ایجاد کلوپ ستور «قصرستور»و حقیقت تاریخی آن

پیـر مردی که آسمان را جاروب میکند: پـرتـو نـادری

دوستی روایت میکرد که رفته بودیم به دامنۀ یکی از تپههای قرغه تا لحظههایی سنگ غمهای زندهگی و روزگار را در فلاخن فراموشی گذاریم! نزدیکیهای برگشت بود که مردی با قامت بلند و ریش سپید انبوه به ما نزدیک شد. جامۀ سبزی برتن د اشت، دراز چنان که بر زمین کشاله می کرد. چون به ما رسید چوب دست درازی را که در دست داشت به زمین کوبید و نگاههایش را به ما دوخت. ما همهگان از هیاهو ماندیم. چنان بود که گویی با نگاههایش به دور ما خط می کشد. لحظهیی نگذشته بود که با صدای بلندی گفت: برخیزید، ای به خاک نشستهگان روزگار!

در صدایش چنان نیروی بود که ما بی اختیار ازجای برخاستیم و چشم از چشم پیرمرد بر نمیداشتیم. پیرمرد همچنان با نگاههایش به سوی ما می دید و چنان بود که گویی ما ذره ذره آب می شدیم. پیرمرد این بار باصدای بلندتر ازپیش گفت: برویم، برویم! و خود گام برداشت به سوی تپه!    ادامه خواندن پیـر مردی که آسمان را جاروب میکند: پـرتـو نـادری

یک میلیاردر امریکایی که قبلاً طرح خصوصی سازی جنگ ایالات متحده را در افغانستان پیشنهاد کرده بود، حال به استخراج معادن این کشور جنگ زده چشم دوخته است.برگرفته از سایت صدای امریکا www.darivoa.com

 

یک میلیاردر امریکایی که قبلاً طرح خصوصی سازی جنگ ایالات متحده را در افغانستان پیشنهاد کرده بود، حال به استخراج معادن این کشور جنگ زده چشم دوخته است.

ایریک پرنس، بنیانگذار و مالک پیشین شرکت امنیتی بلک واتر، تلاش می کند تا ادارۀ دونالد ترمپ، رئیس جمهور ایالات متحده را ترغیب کند تا از یک سو جنگ امریکا را در افغانستان خصوصی بسازد و مسوولیت آنرا را به شرکت امنیتی وی بسپارد و از سوی دیگر معادن آن کشور را استخراج کند.

در سال ۲۰۰۷ محافظین وابسته به شرکت خصوصی بلک واتر، به کشتن ۱۴ فرد ملکی عراقی در بغداد متهم شدند. با آن که پرنس، بلک واتر را در سال ۲۰۱۰ به فروش رساند و اکنون مالک شرکت جدیدی امنیتی و لوژستیکی Frontier Services Group است، اما به نظر می رسد همچو اتفاقات پیشنهاد او را پیچیده سازد.

آقای پرنس در قصر سفید از نفوذ برخوردار است. او دوست استفن بنن، مشاور پیشین امنیت ملی رئیس جمهور امریکا است و خواهرش، بتسی دیووس، وزیر معارف ادارۀ رئیس جمهور ترمپ استمقامات وزارت دفاع افغانستان و ارگ از تبصره در مورد خودداری کردند.

اما قبلاً یکی از مقامات ارشد افغان که نخواست نامش ذکر شود، به صدای امریکا گفته بود که پیشنهاد آقای پرنس مشکل قانونی دارد و سوالاتی را درمورد موافقت نامه امنیتی میان دو کشور برانگیخته است.

رسانۀ Buzzfeed مستقر در ایالات متحده، گزارش می دهد که آقای پرنس هفتۀ گذشته در کمیتۀ استخبارات مجلس نمایندگان امریکا صحبت می کرد و برای اولین بار جزئیات پلان خود را در مورد خصوصی سازی جنگ امریکا در افغانستان و استخراج معادن آن کشور، ارایه کردذخایر لیتیم افغانستان در ولایات هرات، غزنی، نیمروز و فراه موقعیت دارد.   ادامه خواندن یک میلیاردر امریکایی که قبلاً طرح خصوصی سازی جنگ ایالات متحده را در افغانستان پیشنهاد کرده بود، حال به استخراج معادن این کشور جنگ زده چشم دوخته است.برگرفته از سایت صدای امریکا www.darivoa.com

تكه هايى از داستان ” بازگشت” اكرم عثمان : خـالـد نـویـسـا

خالد نویسا

   «…ماه های اول، شکوه ونالهء پدر و مادر را تحمل می کرد اماپسانتر پند و اندرز و استغاثهء آنها به سرش بد می خورد و بر آنهاداد می کشید.
اوضاع وقتی تیره تر می شد که واسع دوست دختر یا معشوقه اش«ژاکلین» را بی پروا به خانه می آورد و با او در حالیکه دروازه رااز داخل می بست ساعتها خلوت می کرد. 


پدرش اینپیشامد را بیحیایی و هتکحرمت به خانواده تلقی می کرد و شروع می کردبه کرکر و بهانه گرفتن. اول ها واسع مثل زهر آناعتراض ها را قورت می کرد اما بعد تر وقتی کهپدرش او را متهم به نماز نخواندن، روزه نگرفتنو فسق و فجور می کرد، گردن می افراشت و غیظآلود می گفتش:
ـ پدر! خوب و خراب و گناه و ثواب این ملک نظربه کابل فرق می کند این جا کار هر کس به خودشمربوط است و لاله و داده کار ندارد.
پدرش می گفت:
ـ اگر چنین است بدکردی ما را دربدر و خاکبرسر کردی و به ملک کفر آوردی.
ادامه خواندن تكه هايى از داستان ” بازگشت” اكرم عثمان : خـالـد نـویـسـا

گذاشتن کتاب و برداشتن رباب ٬ گردآوری و ویراستاری: داکتر صبورالله سیاه سنگ

داکتر صبورالله سیاه سنگ

با آنکه تاریخ تولد درمحمد روشن نیست، میتوان یکی از سالهای میان 1890 و 1895 را برای چشم گشودنش به جهان نشانی کرد؛ زیرا عبدالوهاب مددی در رسانههای لمر، فرهنگ خلق، هنر و نیز کتابسرگذشت موسیقی معاصر افغانستانآن را 1892 و روشننگر در روزنامه انگلیسی کابل تایمز 1894 نگاشتهاند.

مددی در مارچ 1980 از زبان خودش آوردهاست:

«نامم دُرمحمد است، مشهور هستم به دُرَی لوگری از دهنو، باغ سلطان لوگر. پدرم پیشه سلمانی داشت و آدم سرشناس بود. یادم است، یک روپیه کابلی میدادم و شصتوپنج دانه تخم مرغ یا پنج چارک آرد و نیمچارک گوشت گوسفند یا نیمچارک روغن یا یکنیم گز تکه چیت روسی یا پنج سیر خربوزه میخریدم. ادامه خواندن گذاشتن کتاب و برداشتن رباب ٬ گردآوری و ویراستاری: داکتر صبورالله سیاه سنگ

زرغــــونــه « گـــــردش» رفــاه هنرمند تیاتر و رادیو تلویزیون سابق افغانستان ٬ برگرفته از صحفات 114 الی 116 کتاب آوای ماندگار زنان

 زرغـــونه رفاه درفامیل هنرمند بدنیا آمده فرزند هنرمند تیاتر آقای محمد نعیم رفاه میباشد و درلیسه عایشه درانی تحصیل خویش را تما م نموده  ازنو جوانی در رادیو درام ها وداستان ها وسایر پروگرام های رادیو بحیث ممثل با تشویق پدربزرگوارش دین فرهنگی خود را اد نموده است . وهم چنان در کابل ننداری نیزخدمات زیادی دربخش  تیاتر انجام داده است. ازجمله درام معروف شب شلاق به دایرکتری مرحوم  استاد عبدالقیوم بیسد  فوق العاده درخشید.  خانم رفاه گردش درریاست افغان فیلم چندین فلم را دوبلی نمود وازجمله فیلم دهکده بیدارمیشود وسیزده دلیل با صدای مقبولش  به سر زبانها افتاده بود. حتا همکاران نیزبا شوخی  اورا صد دلیل صدا میکردند.    ادامه خواندن زرغــــونــه « گـــــردش» رفــاه هنرمند تیاتر و رادیو تلویزیون سابق افغانستان ٬ برگرفته از صحفات 114 الی 116 کتاب آوای ماندگار زنان

گذر دیوان‌بیگی٬ : احـسان واصـل

نویسنده‌گان و پژوهش گران زیاد داخلی و خارجی چون مرحوم آصف آهنگ، مرحوم عزیزالدین پوپلزايي، مرحوم احمدعلی کهزاد، مرحوم عثمانی، محترم مُحّبی، محترم شاه محمود محمود، خانم می اسکنازی فرانسوی و دیگران در مورد کابل، کوچه‌ها و گذرهای آن کتاب‌ها نوشته‌اند، من با ذوق و علاقه ایکه به این نوشته‌ها دارم و چشم دیدها و یادداشت‌های شخصی مطالب را طور فشرده برای شما بخصوص جوانان عزیز تهیه و با شما شریک می‌سازم.

 * * * ادامه خواندن گذر دیوان‌بیگی٬ : احـسان واصـل

اولین بکار گیری رسمی اسم افغانستان: دوکتور نوراحمد خالدي

  میدانم وقت افغان ستیزها این نوشته را میخوانند از اینکه من اسم دولت افغانستان را با حوادثی یاد میکنم که در سالهای 1798م رخ داده، یعنی 44 سال قبل از نشر کتاب الفونستون، از عصبانیت نزدیک است موهای سر خودرا بکنند! این آقایان انتظار دارند اسم افغانستان به دولت های سالهای بعد از جنگ اول افغان و انگلیس و کوشش انگلیسها در جهت سوء استفاده از موقف حایل این سرزمین اطلاق گردد یا به عبارهء از زمان امیردوست محمد خان و تعدادی هم افغانستان ستیزی را تا جایی پیش میبرند که افغانستان را از زمان امیر عبدالرحمان خان به بعد محسوب میکنند! اما واقعیت آن است که خارجیها از جمله ایرانیها و انگلیسها و هندیها در استفاده از اسم افغانستان در اشاره به سرزمینهایی که امروز کشور افغانستان گفته میشود دست و دل باز تر اند. ادامه خواندن اولین بکار گیری رسمی اسم افغانستان: دوکتور نوراحمد خالدي

دوستان گرانقدر ! غمهای وطن رااز قول یک شاعر به شما میگویم

در محشر ازغم  های جمن  خواهم  گفت

از صبر وسکوت وسوختن  خواهم  گفت

بگذار همه بهشت ودوزخ  گویند

من  وای  وطن  وای  وطن  خواهم  گفت

بی وطن را  هیج آرام  نیست

این  عقاب آموخته  در  دام  نیست 

زندگی  در  ملک  مردم  مردن  است 

داغ  محرومی  به  محشر بردن  است

الهی  رایگان  مگذار  مارا 

بدست  این  وان  مگذار  مارا

کرم  پرورگارا٬ ای  خداوند

به لطف  این  آن  مگذار  مارا

عقاب افغانستان

از مرگ تا زند گی : شـادروان اکـرم عثـمـان

ديگر برای حسينه دنيا به آخر رسيده بود. فقط او مانده بود و يک تنهايی تلخ و جانفرسا. آن سوی ارسی، جهان برايش از جنب و جوش خالی شده بود باغچه ای که دو تا ساختمان بلند منزل را از هم جدا ميکرد برايش هو ميزد. می پنداشت که آن سوی شيشه ها تمام مگسها، زنبورها، ملخ ها و مورچه مرده اند و صرف دلتنگی و مرگ زنده اند.

حسينه که در کابل بود هرگز تنهايی را حس نکرده بود. هميشه چيزهای مهم و غير مهمی هوش و حواسش را بخود مشغول ميکرد، و از تداوم و تسلسل زندگی خبر می آورد، در طول روز چندين بار صدای قيل و قال و بگو مگوی زنهای همسايه به گوشش می نشستند که در آن سوی ديوار های کم عرض سنجی همديگر را تلک و ترازو ميکردند و گور مرده های شانرا بر باد ميداند. آن غوغاها گرچه مشمًز کننده بودند ولی حامل يک پيام ادامه خواندن از مرگ تا زند گی : شـادروان اکـرم عثـمـان

گذر خوابگاه : احسـان واصـل

 این گذر در عقب مسجد پل خشتی و کاه فروشی، سرای محمد قومی (مامد قومی) بعدها سرای شهزاده (شازده)*. متصل به باغ عمومی قدیم یا چارباغ که فعلاً در آن محل سرای های تجارتی و آپارتمان‌ها آباد گردیده، واقع شده است. این گذر با باغبان کوچه، تیلی کوچه، کاه فروشی، چنداول و کوچه کتاب‌فروشی و پخته فروشی (قبل از کشیدن جاده میوند و اعمار سرای ها) از طریق دالان‌ها و دیودیوی های تنگ و تاریک ارتباط داشته. موقعیت فعلی این گذر در غرب مسجد پل خشتی بین سرک مندوی و جاده میوند است. منازل و خانه‌های این گذر به ارتفاع تا ده متر می‌رسیده. دوکتور اکرم عثمان (1937-2016) که در گذر خوابگاه زندگی نموده است در سال ۱۳۴۸ در داستانی بنام (مرجانی از خوابگاه) محل را چنین به معرفی می‌گیرد: «خوابگاه گذری از گذرهای بسیار قدیم کابل است. سال‌ها پیش خانۀ ما که دیوارهای به بلندی چندین قد آدم داشت و بی‌شباهت به چاهی نبود، در این گذر واقع شده بود… ستاره گان از درون چاه نمود دیگری داشتند و برف‌ها و باران‌ها به گونه‌ها و جلوه‌های دیگری می‌باریدند.» ادامه خواندن گذر خوابگاه : احسـان واصـل

۴- گذر کدگرها (کاردگرها) ۵- گذر اچکزیی‌ها -۶- باغ نواب: محمد احسان واصـل

                 ۴- گذر کدگرها (کاردگرها):

 از گذرهای قدیم پائین چوک کابل بشمار رفته و کوچه سائین قنات و بوریا فروشی را باهم ارتباط می‌دهد. مردم این محل از گذشته‌های دور به ساختن کارد، قبضه، سیلاوه، چاقوهای مختلف، پیش قبض، تلوارهای دسته نقره‌یی و برنجی، شمشیرهای آبدار و غیره مصروف بودند که کوچه هم بنام پیشه‌ای‌شان کدگرها [کاردگرها] یادشده است. در این گذر هم از منزل شخصی بنام سید جلال “موی مبارک ” را در دهم ماه محرم به شهدای صالحین انتقال می‌دادند.

 ۵- گذر اچکزیی‌ها:

 عبدالله خان اچکزیی [اڅکزیی] از ولایت قندهار که با انتقال ولایت با تیمور شاه به کابل آمده بود بعداٌ با اختلافات پسران تیمور در مخالفت با شاه شجاع و انگلیس‌ها با مبارزین می‌پیوندد و در نشست مخفی که علیه انگلیس‌ها در باغ نواب صورت گرفته بود اشتراک داشت. در قیام کابل که علیه برنس و شاه شجاع به وقوع پیوست زخمی و بعد وفات نمود که جسد وی توسط سردار محمد اکبر خان در قلعه سرخ چهاردهی گلباغ به خاک سپرده شد. یک قسمت گذر اچکزیی ها که بنام کوچه مسلی ها یاد می‌شد با آباد شدن سینمای بهزاد در آن زمان از بین رفت و مردمانش در زنده بانان و در پروژه خیرخانه نقل مکان نمودند. حمام ابو یا حبو هم در همین گذر قرار داشت. ادامه خواندن ۴- گذر کدگرها (کاردگرها) ۵- گذر اچکزیی‌ها -۶- باغ نواب: محمد احسان واصـل

اصالت تاریخی کوچه های مرغ فروشی و گلفروشی را نابود میکنند: بابک سیاووش

 

OLYMPUS DIGITAL CAMERA

اگر کوچه های کاه فروشی، کفتر فروشی و کتابفروشی شهر کهنه کابل با انفجار گلوله های جنگ داخلی نابود شد، اینک عده یی از سرمایه داران بی سلیقه در همدستی با گروهی از زمامداران بی سلیقه تر از آنان سیمای تاریخی کوچه ی مرغ فروشی و گلفروشی را با اعمار بلند منزل های مضحک نا بود می سازند. در دهه های سی و چهل خورشیدی (چیکن ستریت) و (فلاور ستریت) در کابل از نام هایی بود که توجه جهانگردان را از اروپا و امریکا به افغانستان جلب میکرد و احتمالاً در یادداشت های بسیاری از جهانگردان از این کوچه نامبرده شده اما در دوره یی که غرب با تمام پوتانسیل نظامی و اقتصادی خود در افغانستان حضور دارد، این کوچه را عده یی از زمامداران و پول داران ظالمانه به تاریخ می سپارند و ادامه خواندن اصالت تاریخی کوچه های مرغ فروشی و گلفروشی را نابود میکنند: بابک سیاووش

داسـتان فـوق الـعـاده عالی یکـزن جـوان : ارسالی حمید الله مریال


دریک روز برفی زن جوانی بالباس کرمی درجاده راننده گی میکرد ناگهان تیر موتر پنچرشد وزن ناچار شد ازموتر پیاده شود تا از راننده گان دیگر کمک بگیرد
موتران یکی پی دریگری رد میشد وهیچ توجه ای به زن نمیکردند وحدود چهل وپنج دقیقه زن برای کمک ایستاده بود ولی هیچکسی برای کمک او ازموتر پیاده نشد
بلاخره یک موتر بسیارقدیمی کنار موتر زن ایستاده شد ومرد جوانی پیاده شد .زن درابتدا خیلی ترسیده بود ولی برخود مسلط شد مرد بابسیار مودبانه پرسید خانم چه کمکی کرده میتوانم ؟ زن توضیح داد که موترش پنچر شده و هیچ کسی برای کمکش پیاده نشد
مرد جوان ازاو خواست تا داخل موتر منتظر باشد چون دقیقه های زیادی برروی سرک در خنک مانده است
ادامه خواندن داسـتان فـوق الـعـاده عالی یکـزن جـوان : ارسالی حمید الله مریال

 ۱- گذر تـنـورسـازی ۲- گـذر آهـنـگـری ۳- گذر وزیر: مـحـمـد احسـان واصـل

یکی از گذرهای قدیمی کابل است که بر اساس کسب و کار مردم این محل نامگذاری شده در بین گذر آهنگری و گذر شمع ریزها قرار داشته و گذرهای بارانه، حمام نو، گذر آهنگری، گذر کدگرها (کاردگرها)، گذر مسگری و شمع ریزها را باهم ارتباط می‌داد و در قسمت دوم جاده میوند فعلی قرار دارد.                                                                                         مردم این منطقه در ساختن تنورهای نان پزی، تنورخانگی و تنورهای ازبکی با طرح و اندازه‌های مختلف تنور، مهارت کافی داشتند و هر نوع فرمایش را می‌پذیرفتند. در منزل یکی از باشندگان این محل “موی مبارک ” موجود بود که روزهای دهم ماه محرم آن را به شهدای صالحین انتقال می‌دادند.

 ۲- گذر آهنگری:  ادامه خواندن  ۱- گذر تـنـورسـازی ۲- گـذر آهـنـگـری ۳- گذر وزیر: مـحـمـد احسـان واصـل

گهواره خالی- داستان کوتاه از شادروان مـحـمد اکرم عثـمان

  «گل آغا» کارمند شـصت و هـشـت سـاله، عصر که از کار برمیگردد پیش از تبدیل لباسـهایش چایجوش حلبی کوچکی را بر سـر اشـتوپ میگذارد و منتظر میماند تا آب جوش بیاید و برایش چای دم کند. آن وقـت در کنج بالایی اتاق رو به ارسی می نشـیند و پتویی را بر سـر زانو های پر دردش می کشـد و نامه ای پاسـخ طلب از فـرزندش را که از امریکا آمده بود ته و بالا می کند. آنها از پدر شـان خواسـته بودند که هـرچه زودتر کابل را ترک بگوید و به آنها بپیوندد.  بیرون از اتاق چمن رنگ پریده، در پنجهء پاییز زودرس جان میکند. باغچهء سـبز و خرم چند صباح پیش، دیگر عرصهء پرواز زنبور های سـبز رنگ کوچکی بود که به خاطر تخم گذاری سـنگین بار و تنبل به نظر می آمدند و بر آخرین گلهای خزانی می چسـپیدند و گلبرگها را می لیسـیدند. ادامه خواندن گهواره خالی- داستان کوتاه از شادروان مـحـمد اکرم عثـمان

معرفی مناطق مختلف کابل – تخته پل (تخته پل شور بازار)الی کوچه چقرک : نویسنده – محمد احسان واصل

  تیمور شاه سدوزایی پس از انتقال پایتخت از قندهار بکابل (۱۷۷۱) الی ترمیم و تعمیر بالاحصار در قلعه حشمت خان که در جوار “شهدای صالحین” قرار دارد جاگزین گردید. کابل در آن روز گار محدود بود به گذرچنداول، گذر عاشقان و عارفان، گذرسنگ تراشی، گذر فرملی ها، هندو گذر، درخت شنگ، باغ علیمردان، باغبانکوچه، چارده معصوم، گذر خواجه خوردک، کوچه‌های چقورک، متوخان، قاضی، چارچته و چند کوچه دیگر.  بعدتر گذرهای مرادخانی، آهنگری، ریکاخانه، اچکزایی ها، محله علیرضاخان، اندرابی، ده افغانان و چند آبادی دیگر به وسعت شهر افزوده شد.

ادامه خواندن معرفی مناطق مختلف کابل – تخته پل (تخته پل شور بازار)الی کوچه چقرک : نویسنده – محمد احسان واصل