افــغــانــستــان و حــکــومـــت هــای مــشـکل زا : احــمــد ســعــیــدی

احمد سعیدی نه  تنها در افغانستان دراکثر کشور ها مقامات عالی رتبه که مسئولیت رهبری کشور را عهده دارند نمیخواهند اعتراف کنند و که در کمی و کاستی های که دامنگیر مردم و کشور ماست نا توانی های ما گوشه ای از این بدبختی ها است  بر ملا ساختن حقایق و ملت را در کمی و کاستی ها و دست آورد ها قرار دادن کار عاقلانه و منصفانه ای است در کشور عزیز ما افغانستان بخصوص در در همین سه دهه تاریخ خونین مردم ما تمامی رژیم  های افراطی و توتالیتار که با تابلو ها و عنوانهای مختلفی از مارکسیسم گرفته تا افراطی ترین شکل رژیم های مذهبی در راستای اغفال مردم و ملت ها شیوه واحدی را به کار گرفته اند این شیوه همانا جنگ با دشمنان است که از نظر زمامداران و حاکمان بیش از هر رسالت دیگری در اولویت قرار دارد و تمامی وظایف و مکلفیت های که باید بصورت فوری انجام دهند از اجرای آن به همین گونه بهانه جوئی های واهی سرباز میزنند.اگر کسی و یا یک جمعی پایبندی و اجرای قانون را همان ضوابطی را که زمامداران جامعه برای نظم بخشیدن به امور روزمره وضع کرده اند تقاضا نمودند بصورت عاجل موضع اغتشاشات در کنجی از کشور را بهانه می آورند.

ادامه خواندن افــغــانــستــان و حــکــومـــت هــای مــشـکل زا : احــمــد ســعــیــدی

آواره گـــــــــــــی : نــثـاراحــمـد کــوهــیـن

 احمد نثار کوهی آواره گی حسی عجیب یست؛ سالها شد آواره ترینم؛ آواره تر از یک مجرم فراری و آواره تر از یک مهاجر بی وطن. درد آواره شدن طاقت فرسا و جان گداز است. در آوره گی روح زخمی می شود و تن رنجور ، در انزوا قرار می گیری و سر انجام منزوی می شوی؛ آوارگی حس غریبی است؛ ‌تلخ است؛ گزنده و غمگین؛ هیچ حسی به پایش نمی‌رسد و هیچ زبانی توصیفش نمی‌کند.

آواره‌ها همیشه زخمی‌اند؛ زخم از زبان، از زمان و از زمین. برای آواره‌ها همیشه زخم‌هایی هست که با هیچ مرهمی درمان نمی‌شود. وقتی از شهر و دیارت آواره ات می سازند در روی زمینی پا می‌گذاری که بر آن ‌زاده نشده‌ ای  و این یعنی تلاش برای ریشه‌دواندن و چنگ انداختن به هر چه که بتوانی  حس امنیت برایت بیاوری . خانه ساختن بر سرزمینی که مادری نیست، دشوار است؛ به سان باری که همیشه بر دوش است و همه جا بر دوش‌های خسته و شانه های کوفته  سنگینی می‌کند؛ آواره های دیار من کم نیستند؛ سالهاست آواره های دیار من دور از دیار در غربت و انتظار سوختند.        

ادامه خواندن آواره گـــــــــــــی : نــثـاراحــمـد کــوهــیـن

ابـتـکار سـفـیـربـیـدارگــر/کـتـاب بـجــای تـفـنـگ وانـتـحار:دکــتـور عــلــی احــمــدکــریــمــی

 دکتور  علی  احمد کریمیکتابخانه سیارابتکاربزرگ صابرحسینی جوان خردمند ودلسوزافغانستان است که  توجه وتعجب خبرنگاران کشورهای جهان رابه افغانستان جنگ زده جلب نموده است. اکثرخبرنگاران ازکشورهای آلمان،فرانسه، ایتالیا، هسپانیا وچین این ابتکار بزرگ وبیدارگرانه صابرحسینی را درشرایط جنگ وفقر، بروی اراضی کشوری که طی دهه های اخیر در اثرجنگ های بدون وقفه زمین آن  بامین فرش گردیده است، رسالت فرهنگ انسانی وتربیت نسل آینده به سوی شرافت وفضیلت وتنفرازجنگ وخشونت استقبال می نمایند.                                                                        تعدادی ازخبرنگاران ازدیدن تصاویر کتابخانه سیار درمناطق دوردست واستقبال کودکان ازسفیرسیارفرهنگی این واقعه را چون پدیده جدیدوتازه درحیات فرهنگی افغانستان تفسیرمی نمایند وخبرنگارانیکه درافغانستان سفرنموده اند و ازوضع اسفناک کودکان گرسنه،ژولیده مو وپابرهنه آگاه اند که حتی درشهرکابل دروسط خیابانها وکنارنانوایی ها بخاطر یک لقمه نان گدایی مینمایند وآدم های نوبه روزگاررسیده باموترهای آخرین مدل وشیشه های دودی ازکنارشان ردمیگردد این صحنه ها را به کتابخانه سیار حسینی که باقبول خطر دردهات وقصبات میرود مقایسه می نمایند. خبرنگاران میگویند درتاریخ خوانده ایم که شرق گهواره تمدن جهان است وبزرگان ما می نویسند که ستون تمدن کتاب ومطبوعات است.عشق کودکان به کتاب خانه سیارخوشبینی مارا به آینده افغانستان بیشترمیگرداند.img_4923

bright-star-mobile-library%da%a9%d8%aa%d8%a7%d8%a8%d8%ae%d8%a7%d9%86%d9%87-%d8%b3%db%8c%d8%a7%d8%b1

ادامه خواندن ابـتـکار سـفـیـربـیـدارگــر/کـتـاب بـجــای تـفـنـگ وانـتـحار:دکــتـور عــلــی احــمــدکــریــمــی

تـبـارگــرایــی جــامــعــه مــا را مــی‌کُــشـد : نویـسنـده – عبـدالـمــنـان دهــزاد

تبارگرایی ذاتا مال جهان ماقبل مدرن است، در دورهای گذشته، نژاد و تبار معین، محور داوری‌های آدمیان در چیستی زندگی به شمار می‌رفت. در واقع گفتمان غالب در جهان قدیم همین تبار و قبیله بود و از این عینک به جهان بیرونی نگاه می‌کردند. طبیعی بود که در دید این عنیک، همه یا سفید می‌نمودند یا سیاه. حدِ میانه‌ای در این داوری‌ها به‌چشم نمی‌خورد.

اما در جهان جدید تبارگرایی رفته رفته رنگ باخته و بشریت به این نکته پی‌برده است که چسپیدن به تبار واحد به‌عنوان معرفِ همه ارزش‌ها، خلاف عدالت، آزادی، اخلاق و ارزش‌های معقول آدمی به‌شمار می‌رود. چون تبارگرایی با ارزش‌های مطلوب آدمی، قابل جمع نیست. به عبارتی دیگر، از دری که تبارگرایی وارد شود به درِ دیگر، ارزش‌های انسانی و اخلاقی بیرون می‌شود. چون تبارگرایی به دلیل واگرایی، مانع توسعه و رفاه در یک سرزمین می‌شود. از مهم‌ترین آفاتِ تبارگرایی مقدم دانستن کیستی‌گرایی به‌جای چیستی‌گرایی است. طبیعی است که وقتی پای کیستی‌گرایی در میان مردمان یک جامعه به میان کشیده شود، عدالت و توانایی‌های فردی مردمان آن جامعه نا‌دیده گرفته می‌شود. چون شهروندان در چنین جامعه‌ای به اساس تبار و تعلقات‌شان به‌یک خانواده ارزش‌مند پنداشته شده و قابل احترام‌اند، نه با توانایی‌های فردی‌شان.

ادامه خواندن تـبـارگــرایــی جــامــعــه مــا را مــی‌کُــشـد : نویـسنـده – عبـدالـمــنـان دهــزاد

قد ر منو دوستانو! ..طنز او طنز لیکنې آخر برخـــه : عــمــر نـنـگــیــار

عمر ننگیارقد ر منو دوستانو! هیله ده د طنز او طنز لیکنې په اړوند تیرې درې برخې مو په غور تر نظر تیرې کړې وي ، دا دې څلورمه او ورستیٔ برخه یی تاسې ته وړاندې کوم هیله ده د دې برخې مینه وال د یو ادبي چانړیز بحث په ترڅ کې پورتنیٔ خبری و شاربي . په تیره د طنز او طنزپیژندنې اکاډمیکو دوستانوڅخه هیله مند یم چې د ځپلو بدایو پوهاوي په مټ دا نیمګړې بحث بډاې کړي .

پوښتنه : د پښتو طنز لپاره هم په نثر او هم په نظم کې د معاصرې دورې دوهمه نیمایي ښه د غوړیدو دوره وه، ډیرو لیکوالو او شاعرانو په بره او کوزه پښتونخوا کې په ځانګړي توګه د نثر په چوکاټ کې طنزیه آثار تخلیق کړل . ستاسې په اندپه معاصره دوره کې کومو لیکوالواو شاعرانو خپل شعرونه په طنز وپسولل . مهرباني وکړئ د هغوی د شعرونو بیلګې راته په ګوته کړئ؟

ځواب :

د پښتو په ادبي بهیرکې طنز یو ځوان ادبي هنري ژانر دی چې زمونږ په هیواد کې یې نژدی شپږ

لسیزی او په کوز ه پو ښتونخوا کې یې عمر څه اوږد بر یښي . د (۱۳۴۰) لمریز کلونو راپدی خوا

زمونږ وطنپال لیکوال او شا عران لکه خدای بخښلی ګل پاچا الفت دیو وتلي لیکو ال او شاعر په توگه

ادامه خواندن قد ر منو دوستانو! ..طنز او طنز لیکنې آخر برخـــه : عــمــر نـنـگــیــار

اســتــرداد استــقــلال وطـــن را گرامــی داریــم : امــان مـعـاشــر

نورزی copy  بنا به تفاهم قبلی که با فامیل محترم محمد کبیر نورزی داشتم ،خواستم که به اوشان داخل خانه شوم وقتیکه زنگ دروآزه آنها را بصدا درآوردم خانم نابینا دروازه را کشوده ومرا به داخل دعوت نموده در اتاق رهنمایی کردند که محترم الحاج محمد کبیر نورزی سخنان از خاطراتش به زبان می آوورد و شفیقه جان با قدر امکان تراوشات خاطرات پدرش را در کمپیوتر مخصوص نابینایان تایپ و ثبت می نمود.حاجی صاحب جسمن ضعیف و توان حرکت زیاد را نداشت و به چوکی مریضی (ولچیر)نشسته بودند، اما فکر آرام و خاطره خوب داشتند.
محترم الحاج محمد کبیر نورزی یکی از مشروطه خواهان کشور ماست، چون تاریخ زنده و شاهد گواه از آغاز با شکوهی استقلال افغانستان برایم قصه کردندو سخن از متن ومحتوای اولین نشریۀ افغانستان شمس النهار زدند . خودشان همکار اخبار ندای خلق به مدیریت عبدالرحمن محمودی بوده که همچو اولین ارگان سیاسی در وطن ما پا به عرصۀ وجود گذاشته است.
محترم محمد کبیرنورزی در قصه ی شرین خودزمان دولت شاه امان الله خان را زمان زایش روشنگری ترسیم نموده، و فعالیت های نشرات انیس، ویش زلمیان، ویسا، اتقاق اسلام در هرات و بیدار در مزارشریف را چراغ و روشنی در راه تاریکی ها دانستند.
موصوف رویداد های تاریخی وفرهنگی در امر رشد ، انکشاف وخدمتگذاری های شاه عادل وترقی خواه را حکایه نموده، آغاز انکشاف سویه علمی و پیدایش رنسانس علمی و تاریخی در کشور میداند ،که هر فرد و تبعی افغانستان از روی رضا ویا جبر هتمن باید با سوادمی شد .
نورزی صاحب یاد آور شدند ! مقصود و هدف شاه ترقیخواه پیدایش جامعه ی نوین و با سواد بود .شخص خود شاه امان الله خان از من که شاگرد صنف پنجم بودم امتحان گرفتند.خودم دیدم که شاگردان مسگر، آهنگر ، رزگر،کبابی و دیگر هموطنان محروم از سواد را در منزل بالای شاه دو شمشیره درس سواد اموزی میدادند و با دستان تباشر الود از آنجا به ارگ پادشاهی برمیگشتند.
محترم کبیر نورزی در رابطه به اولین نشریۀ زن در افغانستان گفتند”(انتشار اولین نشریۀ زن در افغانسان بنام ارشاد نسوان به سر دبیری ملکه ثریا خانم امان لله خان عرض وجود کرد که در مورد تنویر اذهان طبقه ی اناث نقش بارزی ایفا نمود .من آنرا می خواندم .ارشاد نسوان به مقصد منور ساختن و تغییر حیات نسوان در هر زمینه مطالب مربوط به زنان به خصوص مسائل صحت، پخت وپز در آشپزخانه را زیاد تر نشر مینمود که همه با علاقمندی آنرا مطالعه می نمودند با در نظر داشت ذهنیت روشن این ملکه ی ممتاز و یاد آوری خاطرات پر آن ، دخترم شفیقه نورزی علی الرغم نابینایی به همکاری محبوبه خواهرش بنا بر توسعه ی این جانب به نشر ماهنامه زن در ونکوور کانادا مبادرت ورزیدو از مدت مدیدی بزنان جامعه افغانی خدمت می نماید و موضوعات مختلف را غرض آگهی هموطنان بخصوص جامه ی مهاجر کشور بنشر می رساند که شخصآ احساس غرور می نمایم.).
محترم نورزی با نقل از قسمتی یکی از بیانیه های شاه امان الله خان که گفته است:( ” خدا میداند که من ملت غریب وعاجز خود را به اندازه دوست دارم وبه مقابل خیر وبهبود و آرامی و آسایش طبقه عاجز ملت خود نه خان نه ملک نه ملا نه سید ونه به دیگر صاحب رسوخان اهمیتی میدهم. بلی این مسله را بار بار گفته ام ، اگر ملت غریب ما آرام وخاطر جمع گردند ، طبعا ً، خان، ملک، سید، ملا و تمام آنها هم آباد و آسوده می باشند . اگر خدای ناخواسته پریشان ونا آرام باشند ، پس من تنها آرامی خان، ملک، سید، ملا را نخواسته بلکه از خودم را هم)شاه امان الله را عادل و مهربان، به فرد فرد مردم افغانستان، بدون کوچکترین امتیاز قومی، لسانی و مذهبی بیان کرده و عشق علاقه ُ شاه را به معارف و عام ساختن آن قدر دانی نمودند.در رابطه به سخنان خود ادامه داده گفتند:
امان الله خان شخصا ً خودش با هیأتی به قندهار رفت تا از اجرای فرامين مطمُن گردد. هنگام ديدار از يک مکتب دید که درس شروع میباشد ولی چند متعلم در صحن مکتب به بازی مشغول میباشند. از مدیر مکتب پرسید، چرا این بچه ها درس نمیخوانند؟. مدیر به جواب گفت که ساعت درس دينیات است و این بچه ها از اهل هنود هستند .
شاه امان الله گفت، انها اقلیت هستند وما باید به اقلیت های خود بیشتر توجه داشته باشیم؛ شما دينیات خودشانرا برایشان درس بدهید که افغان اصیل باشند).
شاه امان الله مرد وطنپرست، مردم دوست و ترقی خواه بود. او در راه ترقی وتعالی کشورش قدم های بزرگ برداشت اما نيرو های مرتجع به تحريک انگليس، اين شاه وطنپرست و ترقی خواه را با دسيسه از ميان برداشتند.
به منظور تبریکی جشن سالروزاسترداد استقلال کشور ما افغانستان به یکی بلاک های ناحیه ی برنابی برتش کلمبیا کانادا که اساسآ پدران و مادران مسن ما در آنجا زندگی دارند ، رفتم تا جشن روز استرداد استقلال کشور را بر آنها مبارک بگویم. وقتیکه نزدیک به تعمیر شدم پاها یم احساس سستی و نا توانی کرد. مکث مختصری کردم ، بیادم آمد که یکی از شاعران مستعید ما در ونکوور مرحوم عبدالله عنبری (رح) که در یک خانه این بلاک زنده گی داشتند،در اثر فشار تکلیف قلبی مدت چهار روز با مرگ دست و پنجه نرم کرده بودند. در آن هنگام تلاش نمودند تا خود را به دروازه برسانند و یا به تلفون که وضع نا هنجار خود را به نزدیکان و دوستان خویش برسانند و از آنها طالب امداد شوند با تاسف دست رسی به کسی پیدا نکرده بعد از چهار روز دروازه را کسی می کشاید و آنرا در حالت نزع می بیند بدون معطلی به شفاخانه میبرد و در آنجا جان را به جان آفرین تسلیم میکند.در حالت تردد بودم که محترم حاجی طاهر امیری که در آن بلاک زندگی داشتند پیش رویم ظاهر میشود
بعد از احوال پرسی داخل صحبت میشویم و روز استقلال کشور را که همین اکنون پاکستان انرا می خواهد نابود و کشور ما را زیر سیطره خود بگیرد ،تبریک گفتم .در منزل ده به دیدار محترم سردار عبدالخلیل یونسی رفتیم که خانم مهربان و محترم شان ما را پذیرای نموده داخل خانه بردندو با اهدای دسته گلی از طرف برنامه مادر روز جشن استرداد استقلال کشور را به محترم سردار صاحب تبریک عرض کردم . محترم از کهولت بسیارتوان استادن را نداشت و در چوکی قرار گرفته بود و از آمدن ما اظهار خوشی و امتنان کرد.موصوف با افتخاری سر شار از شاد مانی از تحصیل استرداد استقلال کشور صحبت نموده و فوتوهای شاه امان الله خان را که با امضای شخص غازی امان الله خان به خانواده ی آنها به شکل یاد گاری اهدا شده بود، به ما نشان داد و نظرات ترقی خواهانه ی آن شاه بزرگوار را فشرده بیان داشتند و یاد آور شدند که مردم کمسواد کشور با دسیسه ی بیگانه گان این شاه ترقی خواه را از کشور بیرون راندند .
محترم سردار صاحب یونسی گرامیداشت و تجلیل از روز استقلال را برای ملت افغانستان تبریک و یاد آور شد که افتخارات گذشته را نباید فراموش کرد و آنرا درس آموزنده برای نسل آینده قرار داد.
— امان معاشر 

ّداستــان واقــعــي دو زوج : بــرگرفــتــه از صــفــحه ارمــغــان مـــلــی

       تصویر  از  داستان ...همسرم قبل ازدواج با من عاشق دخترخاله اش بود و قسمت هم نشده بودند. دخترخاله زودتر ازدواج کرده بود و همسرم هم پس از معرفی توسط یک آشنا، مرا دید و با هم ازدواج کردیم.

عادت داشت که بعد از سرکارش ، با رفقای باب و ناباب جمع شوند و الواتی کنند و من هر شب تا نیمه شب منتظر او بودم. گاهی شام خورده بود و گاهی نه و من فقط سکوت میکردم.

وضع مالیمان بد نبود و دو طبقه خانه داشتیم. طبقه بالا اتاق خوابها و حمام و طبقه پائین آشپزخانه و پذیرائی …

یک شب مهمان داشتیم. وسط مهمانی بود که متوجه شدم همسرم نیست و کمی طول کشید. رفتم طبقه ی بالا که ببینم چرا نیست و اگر کاری هست انجام بدم و … بالا رفتم و در اتاق خوابمان را باز کردم و صحنه ای دیدم که امیدوارم هیچ زن متاهلی نبیند.

ادامه خواندن ّداستــان واقــعــي دو زوج : بــرگرفــتــه از صــفــحه ارمــغــان مـــلــی

مـضــمــون جــالــب دربــاره زبــان پــارســی دری از قـلم محترم نـجـیــب ســخــی را مطـالــعه کردید٬ بــرای آشنـایی بـیـشتـر زبــان پارســی دری این ویــدیــو را بــشنــویــد .. جناب محـتـرم یمین اســتــاد دانـــشــگاه کابل تــشــریــح میــدارد.

خـــروج بــریــتـانــیـا از اتــحـادیــه اروپــا ســونــامــی قـــرن 21 : احــمــد ســعــیـدی

احمد سعیدی   از ریفرندم انگلستان بخاطر ماندن یا بیرون شدن از اتحادیه اروپا دو روز میگذرد حالا که 52 فیصد از باشنده گان آن کشور خروج را بر ماندن در آن اتحادیه ترجیح داده اند این عملکرد بریتانیا از اتحادیه اروپا تمام جهان را تکان داده است حتی بعضی از پیشبینی ها چنین است که  این رویداد خروج از اتحادیه اروپا در دراز مدت جهان را با هرج مرج شدیدی مواجه خواهد ساخت که در حال حاضر نمیتواند همه جانبه پیشبینی شود.

ادامه خواندن خـــروج بــریــتـانــیـا از اتــحـادیــه اروپــا ســونــامــی قـــرن 21 : احــمــد ســعــیـدی

چگونه سیاست اقتصادی ؟ : نــوشــتــه مــیــرعــنــایــت الله ســادات

enayatsadat   اکثریت افغانها از جریان وضع ناهنحار اقتصادی در وطن شان به ستوه آمده اند. همه می پرسند که سرنوشت آنهمه پولهای ظاهرا” امداد شدهُ خارحی برای افغانستان به کجا کشید ؟ چرا با صرف آنهمه پول ِ، در زیربنای اقتصادی جامعة ما تحولی رونما نگردید؟ چرا محلات کار ایجاد نشد و چرا شمار انسانهای که در زیر خط فقرمجبور به امرار حیات اند ، هنوز هم در حال افزایش هستند ؟

        پاسخ به این سوالها، مشکل نمی باشد. زیرا عوامل بمیان آورندۀ چنین وضع ، مبهم و نامعلوم نیستند . همه مردم ، همین یک جواب را میشنوند که : ” این پولها  زیر نام متشبثین خصوصی ( افغان یا خارجی ) به جیب دزدان ، قاچاقبران  و زورمندان وابسته به مافیای بین المللی رفت”

. ولی باز هم این سوال مطرح میشود که چرا چنین وضع بوجود آمد ؟ تا آنهمه مبالغ هنگفت در زیر نام امداد به افغانستان و مردم زجر کشیدۀ آن ، در اختیار مفسدین قراربگیرد ؟

ادامه خواندن چگونه سیاست اقتصادی ؟ : نــوشــتــه مــیــرعــنــایــت الله ســادات

بلـــخ را ارج می گــذاریم : نوشته – عبدالخالق بقایی پامیرزاد،

  پامیرزاد  بقاییفصل بهاران را با نوروز به تکریم می نشینیم، به مادران و زنان قهرمان افغانستان وجهان درود نثار می کنیم وسرتعظیم فرود می آوریم! .. حلول پرمیمنت سال نو و بهار نو1395خورشیدی را ازصمیم قلب به شمامبارکباد میگویم، سلامتی وسعادت همه را ازبارگاه الهی بدست دعا نیازمیکنم. آروزمندم آفریدگار معجزه فرماید ودست دشمنان دوست نمارا ازسرزمین ماکوتاه سازد و دزدان مال وناموس مردم را به زیرافگند وکبوتر صلح درآسمان نیلگون کشورما به پرواز آید و مردم بعدازسالها جنگ وخونریزی نفس راحت بکشند وبه زندگی آرام وصلح آمیز دست یابند.  درآغاز یک اندرز حکیمانۀ جداعلای زبان فارسی، ابوالقاسم فردوسی راکه با بهار وشرایط فعلی کشورما رابطۀ منطقی دارد، پیشکش حضورشما می کنم:

ز دل هاهمه کینه بیرون کنید        به مهر اندرین کشور افزون کنید

بکوشید خوبی به کار آورید           چو دیدید سرما، بهار آورید

زخون ریختن دل بباید کشید          سربیگناهان نباید برید

نه مردی بود خیره آشوفتن           به اندر آورده را کوفتن

بسی رنج بردم درین سال سی     عجم زنده کردم بدین پارسی

بلی دوستان ارجمند!  

ادامه خواندن بلـــخ را ارج می گــذاریم : نوشته – عبدالخالق بقایی پامیرزاد،

درآمدی بر فلسفۀ سیاسی ابن خلدون : احــمــد ذکــی “مـوسـی”

احمد زکی  موسی  عبدالرحمن ابن خلدون سیاست‌مدار، جامعه‌شناس، انسان‌شناس، تاریخ‌نگار و فیلسوف مسلمان در سال های 732-808هـ می زیست، و این سال ها را می توان پایان درخشندگی تمدن اسلامی نامگذاری کرد. وی در چنین زمانی کتابی بنام (مقدمه) را نوشت و این کتاب عصارۀ تفکرات و تاملات طولانی وی در زمینۀ فلسفۀ تاریخ و سیاست است، و با نوشتن این کتاب علم جامعه شناسی را پایه گذاری کرد. ابن خلدون پیشتر ازهمگان به تحلیل طبیعت بشری و سببیت تاریخ پرداخت و اسباب قیام و فروپاشی دولت ها را مورد بحث قرار داد. یکی از بزرگترین فیلسوفان معاصر بنام ارنولد توینبی در باره کتاب (مقدمه) می گوید:«صاحب این کتاب فلسفۀ تاریخ را تصور و طراحی کرد که بدون تردید بزرگترین کاری از نوع خود است که عقل بشری به آن دست یافته است و در پیشنهاد کردن نظریه‌هاى جامعه ‌شناسانه و پژوهش‌هاى تاریخى فراتر از عصر خویش حرکت کرده است».                                                               قیام وفروپاشی دولت ها از منظر ابن خلدون

ادامه خواندن درآمدی بر فلسفۀ سیاسی ابن خلدون : احــمــد ذکــی “مـوسـی”

شکوه های من : نوشته م- داوود سیاوش

 محترم داوود سیاووش  قطار موتر هاي تيز رفتار مانندخيل پرنده گان مهاجر ويا بسان مورچه گان كه درخطوط باريك به سوي آذ وقه راه مبكشند. كاروان وارد رميسر شاهراه شمالي از ميان تاكستان ها و باغستان ها درحركت بود. گويي قضاي فلك آن روز سرنوشت ده ها موتر جديد تيز رفتار را به دستان نازك ، ظريف ورواش مانند دو شيزه گان و زنان پريشان زلف، خندان لب وگريبان چاك داده بود تا به رسم آهوان صحرا ي ختن مسابقه دويدن به سواي مزارع سبز را اجراكنند.  موترها نفس زنان و شيهه كنان مانند اسپان تيزتك تندو سريع مسيرشاهراه راميپيمودند و چقوري ها و كپرك ها را زير سينه ميكردند. صبح بود و آفتاب جهان تاب برسبيل عادت كهنسالش تازه از پشت قله هاي برفپوش تن آتشينش  را بالا ميكشيد و بر چمن ها و دمن ها ميتابيد. از بلند گوي راديوي موترها اين آهنگ خانم سلما گوش هارا نوازش ميداد:

بيا كه بريم گلبهار  – ديدن بيد و چنار                                                                                                ميره جواني –  ميره جواني

ادامه خواندن شکوه های من : نوشته م- داوود سیاوش

این حرامزاده ها: هــــــارون یـــوســـفـــی

haroon-yuosofi

ز شهر ما نفس ها را گرفتند

تمام هستیِ ما را گرفتند

به آبادیِ ما گنجی نماندند

کنون دامان سحرا را گرفتند

برای دزد و جانی رتبه دادند

مقامِ مردِ دانا را گرفتند

ادامه خواندن این حرامزاده ها: هــــــارون یـــوســـفـــی

چرا رییس جمهور با پناهجویان ترحم و دلسوزی ندارد ؟… : اســماعــیــل فــروغـــی

    ferogi2صلاح الدین ربانی وزیر امورخارجه ی افغانستان امروز بصراحت ابراز داشت که ، افغانان پناهجویی که از کشورهای اروپایی و ترکیه دوباره به افغانستان بازگردانده میشوند ، در افغانستان پذیرفته نمیشوند .               وزیرخارجه درحالی چنین غیرمسوولانه و دور ازترحم و اخلاق ، مانع ورود دوباره ی پناهجویان افغان به خانه ی آبایی شان میشود که ، فقط چندروز پیش محمد اشرف غنی رییس جمهور کشور در مصاحبه ای با خبرنگار بی بی سی گفته بود که ، با پناهجویانی احساس همدردی و دلسوزی ندارد که کشورشانرا ترک گفته ، دربازسازی آن سهم نمیگیرند ــ ولو هر مصیبتی برای آنان پیش آمده باشد . « آدم شاخ میکشد . » رییس جمهوری به این سنگدلی و قساوت و وزیرخارجه ای به این بی مسوولیتی و سبکسری من نمیشناختم . ادامه خواندن چرا رییس جمهور با پناهجویان ترحم و دلسوزی ندارد ؟… : اســماعــیــل فــروغـــی

جـــنـــگ خـبـــری امـــریکا وغـــرب بـــرعــلیـــه پـــوتــیــن به نــفــع کــــی خـــواهـــد بـــود؟ : دکـــتـــور عــلــی احــمــد کــریــمــی

images پیروزی های نظامی وسیاسی  پوتین برعلیه داعش درسوریه امریکا وکشورهای غرب را مجبورگردانید تابه پشت میزمذاکره  درباره آینده سوریه با کریملین گفتگو نمایند واین پیروزی ها گلیم افسانه سازی های یک جانبه غرب راکه دراثر تحریم های اقتصادی وسیاسی روسیه را ازجهان منزوی میگرداند جمع نمود.حمایت مردم ازپوتین مقام روسیه را درمذاکرات دوجانبه با امریکا وسایرکشورهای غرب وزین تر گردانیده است. مردم روسیه به سیاست های امریکا وغرب که به بهانه دموکراسی ودفاع ازحقوق بشردرامورداخلی کشورها مداخله می کنند اعتماد ندارند وحتی به الگوی دموکراسی امریکایی حساسیت دارند. امریکا وغرب باین تازگی جنگ خبری رابرعلیه پوتین دردستورروزقرارداده اند وتلاش دارند به کمک سازمانهای اجتماعی مستقل فعالیت های تخریبکارانه خبری را برعلیه روسیه ومخصوصا پوتین انجام بدهند.

ادامه خواندن جـــنـــگ خـبـــری امـــریکا وغـــرب بـــرعــلیـــه پـــوتــیــن به نــفــع کــــی خـــواهـــد بـــود؟ : دکـــتـــور عــلــی احــمــد کــریــمــی

مردم به تنگ آمده اند – نوشته : محمد داود سیاووش

 محترم داوود سیاووش با روشی که حکومت وحدت ملی در پیش گرفته فشار استرس و احساسات مردم مانند دیگ بخار که بالای آتش گذاشته شده و بدون منفذ حرارت داده شود به سوی انفجار بزرگ اجتماعی در حرکت است. این انفجار آن انفجار انتحاری نیست که در بازار معاملات تجار سیاسی داخلی و خارجی به کمک ستون پنجم میخواهند با استفاده از آن مردم را بترسانند و به خموشی و تبعیت کورکورانه از وضعیت دلخواهشان بکشانند.  وقتی یک فارغ صنف 12 درک میکند که بورس های تحصیلی خارج از کشور و شمولیت در رشته های طب و انجنیری فقط برای یک گروه خاص اختصاص یافته،  وقتی یک جوان بعد از فراغت از مکتب نمیتواند بدلیل عدم ظرفیت جذب در مؤسسات تحصیلات عالی با وجود نمرات عالی راه یابد،  وقتی یک جوان می بیند که دروازه کار و شمولیت در وظیفه دولتی و مؤسسات برویش بسته است،

ادامه خواندن مردم به تنگ آمده اند – نوشته : محمد داود سیاووش

شـــعـــر وطــــن – لطفــاٌ تا آخر بــخـوانـیـد : شـــادروان رازق فــانـــی

2mq2dmf

چه شاديها خورد بر هم  چه بازيها شود رسوا

خدا گر پرده بردارد ز روي کار آدمــــــها

يکي از جان کــند شادي، يکي از دل کـــند غوغا

يکي خندد ز آبادی ، يکي گريد ز بربادي

چه عابد ها شود فاسق، چه فاسق ها شود ملا

ادامه خواندن شـــعـــر وطــــن – لطفــاٌ تا آخر بــخـوانـیـد : شـــادروان رازق فــانـــی

افــــلاطـــون و رســیـدن بــه مـــرحـــلـــه غـــم شـیــریــن : پــدرام کاظــمــی

  پدرام  کاظمی  petram  مهمترین اتفاقی که ۲۴۰۰ سال پیش در آتن افتاد پیدا شدن فردی بود که فهمید ذهن انسان می تواند « منطقی» باشد. به تعبیر دقیق تر، افلاطون اولین فیلسوفی بود که گفت ما انسانها به جای پذیرفتن سنت ها و اعتقادات مرسوم، باید به « فکر» خودمان تکیه کنیم.

افلاطون برای تشویق این نظر، ۳۶ کتاب نوشت و همه عمرش را صرف پروراندن ایده های جدید برای دستیابی به موقعیتی کرد که از آن به عنوان Eudaimonia یاد می کند که برگردان کلمه یونانی  εὐδαιμονία است. کلمه ای که مفهوم چند جانبه ای دارد و اشاره به مرحله ای از شعور دارد که هم خشنودی، آرامش و تواضع را در خود دارد و هم درد ناشی از دانستن را با خود حمل می کند.                       از نظر افلاطون زندگی خوب داشتن، رسیدن به حالت « غم شیرین» است. او معتقد بود که برای رسیدن به این خرسندی مخصوص، چهار ایده اصلی را باید در زندگی به کار برد:

افلاطون

۱-  شفاف، صریح و دقیق فکر کنیم

اولین فیلسوف تمدن انسانی می گوید بخش اعظم زندگی ما بیهوده سپری می شود چون در اغلب موارد به دانسته ها، عقاید و سنت های عمومی تکیه می کنیم. ما فکر می کنیم هر آنچه که معتبر و از یک توافق همگانی برخوردار است باید درست باشد. به نظر او، افکار تایید شده عمومی سرشار از پیشداوری، خرافات، واکنش غریزی و معماهای بی دلیل و منطق هستند.

۲ – مواظب عشق باشیم

ادامه خواندن افــــلاطـــون و رســیـدن بــه مـــرحـــلـــه غـــم شـیــریــن : پــدرام کاظــمــی

دعای بهاری نوشته : نـــذیــرظــفـــر

ظفر

وقتــیکه ترک صحبت اهــل ریا کنیم

الحق که خویـــــــشرا بخدا اشنا کنیم

اندک اگر به شیوه ای دین اشنا شویم

دین را ز شر مــردم بی دین رها کنیم

ادامه خواندن دعای بهاری نوشته : نـــذیــرظــفـــر

دنــیــای مــجــازی – این کاریکاتورها رو شوخی نگیرید : پــدرام کاظــمــی

photo  فاجعه ای هست که مخصوصا نسل جدید به شدت گرفتارش شده

هیچ وقت اجازه ندید دنیای مجازی بر زندگی واقعی شما چیره بشه

بهترین کار این هست که زمان محدودی رو در روز بهش اختصاص بدیم

ادامه خواندن دنــیــای مــجــازی – این کاریکاتورها رو شوخی نگیرید : پــدرام کاظــمــی

رمـــز پایــداری درجهـــان هســـتی: عبد الحفیظ همام

 humam_ahچند ماه قبل در یکی از ویبسایتها، گزارش علمی را پیرامون پیوند سر یک انسان به بدن شخص دیگری که موفقانه انجام یافته بود، خواندم. پزشکی که این عملیه را انجام داده بود، ضمن اظهاراتی چنین گفت: “این بزرگترین دستاورد علمی هست. ما ثابت کردیم که این عملیات ممکن است. ما حالا قادر شدیم به یک فرد، یک بدن کاملا جدید که درست همانند بدن قبلی او یا هم بهتر از آن بوده باشد، بدهیم. نتایج بعدی این عملیات، راه را برای دستاوردهای بسا شگفت انگیزتر دیگری باز خواهد کرد”. گزارش فوق در ذهنم این اندیشه را تداعی کرد که عجیب است، در گوشه وکنار این کرۀ خاکی، گروه هایی بنام خدا ودر راه خدا سر انسانهای زنده وبی گناه ومعصومی را با کمال قساوت وبصورت فجیع وغیر انسانی قطع مینمایند، وحق زندگی را که آفریدگار هستی، به هر انسانی درین دنیای چند روزه به ارمغان بخشیده، دد منشانه از وی سلب مینمایند! اما در کرانه های این سراپرده کسانی دیگری اند که به آدمیان می اندیشند وبه انسانهای بی رمق وجان باخته، وسربریده ومشرف به مرگ حیات دوباره میبخشند.

ادامه خواندن رمـــز پایــداری درجهـــان هســـتی: عبد الحفیظ همام

يادم هست … : پـــدرام کاظـــمـــی

  پدرام  کاظمی  petram  یادم هست پیش از ازدواج‌ام، مدتی با همسرم هم‌کار بودم. فضای کار باعث شده بود که او از شخصیت و اطلاعاتِ من خوش‌اش بیآید. ناگفته هم نماند؛ خودم بدم نمی‌آمد که او این قدر شیفته‌ی یک آدمِ فراواقعی و به قولِ خودش «عجیب و غریب» شده!

Inline image 1

ما با هم ازدواج کردیم. سالِ اول را پشتِ سر گذاشتیم و مثلِ همه‌ی زن و شوهرهای دیگر، بالاخره یک روزی دعوای سختی با هم کردیم. در آن دعوا چیزی از همسرم شنیدم که حالا بعد از جدایی‌مان، چراغِ راهِ آینده‌ی رفتارهای‌ام شده:
-«منو باش که خیال می‌کردم تو چه آدمِ بزرگ و خاصی هستی!… ولی می‌بینم الآن هیچ‌چی نیستی!… یه آدمِ معمولی!» 
امروز که دقت می‌کنم، می‌بینم تقریبا همه‌ی ما در طولِ زنده‌گی، به لحظه‌یی می‌رسیم که آدم‌های خاص و افسانه‌یی‌مان، تبدیل به آدمی واقعی و معمولی می‌شوند. و درست در همان لحظه، آن آدمی که همیشه برای‌مان بُت بوده، به طرزِ دهشتناکی خُرد و خاکشیر خواهد شد.

ادامه خواندن يادم هست … : پـــدرام کاظـــمـــی