کشور ما در منطقه از منابع فراوان آبهای شیرین برخوردار است٬ اما با تاسف کار لازم در طی سالهای جنگ صورت نگرفته است. بدین مناسبت برنامه گفتمان – استاد پرتو نادری را بشما پیشکش مینماییم.

فـاجـعـه میـرزا اولـنگ، : عـلـی تـقـوایـی از صفحه فیسبوک – سجاد فولادی برگرفته شده است

 بدون آنکه درپی دراماتیزه کردن حوادث باشم، نزدیک به سه سال است که بازی های پشت پرده، در منطقه، برشالوده ای یک سناریوی خونین ، گام به گام عملی میگردد. این سناریو زمانی سیما ی علنی بخود گرفت که ” تغییر جغرافیای جنگ ” از جنوب به شمال مطرح گردید وهزاران وزیرستانی بنام مهاجر، مسلحانه وارد پکتیا گردیدند وبعد آنها درشمال دیده شدند. اما در همان سالها نوشتیم که این تغییر جنگ نخست ازکسانی قربانی میگیرند که بی سلاح بوده وتوان دفاع از خودرا نداشته باشند. وانگیزه ای جنگیدن هم از منظر تباری وهم از نگاه مذهبی، برای تکفیری ها آماده باشند. تقریباً همه میدانستند که هزاره ها در این جنگ خونین، مانند هرتغییری تاریخی قربانیان نخستین اند. اما با فهم از این حقیقت تلخ، به نحوی طفره رفتیم وبیشتردردرون خود مصروف چانه زنی شدیم. اما طالب ، داعش و ستون پنجم داخل نظام ، طبق سناریو و برای عروج به یک جنگ خانمانسوز، ” هزاره کشی ” ر ااز زابل تا کابل، ازغور تا بهسود از بادغیس تا بدخشان از بغلان تا مزار، ازارزگان تا سمنگان از هرات تا سرپل، ادامه دادند.

ادامه خواندن فـاجـعـه میـرزا اولـنگ، : عـلـی تـقـوایـی از صفحه فیسبوک – سجاد فولادی برگرفته شده است

والی سرپل: ۱۵۰ خانواده را یکی پی دیگر گوسفندوار می‌کشند، به داد مان برسید ۱۶ اسد ۱۳۹۶- بدین مناسبت شعر محترم یوسف کهزاد خیلی بجاست .

               دوزخ دنیا

ای وطن ، داغترین دوزخ دنیا شده یی

بـــــرسرملت خـــود،خط چلیپا شده یی

تیغ فرزند خودت، سینۀ پاک تودرید

زیر پـــــای قدم خویش،تۀ پا شده یی

دامـــن پاک توآلـــــوده به تریاک شده

همه مجنون توگشتند که لیلا شــده یی

هرکجا مینگری، نقش ونگارنسب است

به تماشای خودت، غرق تماشا شده یی

پاره شد صفحۀتاریخ تو از دست رقیب

تنـی ویــــرانه تر ازپیکر بودا شده یی

ادامه خواندن والی سرپل: ۱۵۰ خانواده را یکی پی دیگر گوسفندوار می‌کشند، به داد مان برسید ۱۶ اسد ۱۳۹۶- بدین مناسبت شعر محترم یوسف کهزاد خیلی بجاست .

· قتل عام در یک خانه؛ پنج کودک یک خانواده همزمان کشته شدند: زهرا جویا

ظهر روز یک‌شنبه (۸اسد) پنج کودک ۴ تا ۱۶ سال از یک فامیل در منطقه قلعه‌ی وزیرآباد مربوط حوزه دهم امنیتی به شکل فجیعانه‌یی کشته شدند. تحقیقات جنایی پولیس و طب عدلی نشان می‌دهد که کودکان نخست توسط تیشه کشته و سپس آتش زده شدند. خبرهای اولیه حاکی از آن بود که کودکان در اثر برق گرفتگی جان باخته‌اند، شواهد و تحقیقات پولیس اما نشان می‌دهد که قضیه جنایی است و کودکان توسط افرادی کشته شدند.

این رویداد که در نوع خود، بی‌سابقه است در شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های دیداری و شنیداری بازتاب چندانی نیافت. جامعه‌ی مدنی نیز تا حالا هیچ اقدامی نکرده است.

ادامه خواندن · قتل عام در یک خانه؛ پنج کودک یک خانواده همزمان کشته شدند: زهرا جویا

هـر روز جـوانـان ما قربانی حوادث میشوند: خبرنگار سکینه امیری

  صبح زود روز گذشته کابل، با صدای انفجار مهیبی از خواب پریدم. شاید ساعت اندکی از شش گذشته بود و مطابق معمول اکثر شهروندان مشاغل کابلی با سرعت به سوی محل کارشان در حرکت بودند. مطابق معمول فکر کردم شاید انفجار سنگین نیست با این حال دلشوره و نگرانی رهایم نمی‌کرد. در مسیر راه دریافتم که انفجار سنگین بوده و تلفات زیادی در پی دارد.

شکرگزاریم  از  وسایل  پیشرفته الکترنی  که   پس از هر انفجار و رویداد امنیتی با دوستان خویش تماس می‌گیریم تا مطمین شویم که همه آن‌ها باشند. در میانه این تماس‌ها   که دریافتم تعداد وسیعی از بهترین جوان‌های تحصیل کرده قتل عام شده اند. خانواده‌های قربانیان زیادی به دنبال وابستگان شان بودند. در این میان در صحنه انفجار و پس از آن خانواده ای کوچکی از برادر و خواهر بیشترین اضطراب را دارند. اضطراب خواهری که از سرنوشت او هیچ خبری در دست نیست. این موضوع ظاهرا وقت را ایستاده و زندگی را برای این خانواده کوچک متوقف کرده است.مرگ نابهنگام نجیبه حسینی اعضای فامیل او را به سوگ نشانده است

خواهر با افتخار!

این خواهر و برادر بی قرار که دوستان‌شان آن‌ها را در هوای به شدت گرم و طاقت‌ فرسای عصر کابل بابت عزیز از دست رفته‌ شان دلداری می‌دهند، غم سنگین و غصه بزرگ در چشم و صورت‌شان هویداست.  آنان توان حرف زدن را ندارند. یکی لال و مبهوت طوری به زمین چشم دوخته که گویی بی‌جان است و از دنیا بیگانه. جمعی از افراد نزدیک به او، تلاش دارند تا به نوعی هوا و فضای او را عوض کنند اما ظاهرا همه این تلاش‌ها بی ثمر است.

ادامه خواندن هـر روز جـوانـان ما قربانی حوادث میشوند: خبرنگار سکینه امیری

زخم خونچکان زمامداری درافغانستان به بهانه سالروز کودتای 26 سرطان نوشته: داودسیاووش

در شرایط پیچیده و مغلقی که رییس جمهور غنی و حلقه اطرافیانش در ارگ، در یک حرکت غیر قابل درک، با غرور و تبختر سناریوی به زورجنگی را با معاون اول ریاست جمهوری، وزیر خارجه، معاون ریاست اجرائیه، حزب جنبش ملی اسالمی، جنبش روشنایی، جنبش تبسم، جمعیتاسالمی، جنبش رستاخیز و حزب وحدت بدون هیچگونه انعطاف آغاز نموده، از یکطرف خلیج اختالفات قوم شریف پشتون را بنابر وابستگی به آن قوم با اقوام ازبیک، تاجک و هزاره هر روز بزرگتر می سازد و از طرفی فاصله و اختالف میان اقوام درانی و پوپلزایی را با قوم غلجایی که خود وابسته با آن است دامن میزند و از میان پرونده های انفجار و انتحار دهمزنگ، چارراهی زنبق، انفجار و انتحار هنگام بخاک سپاری سالم ایزدیار، سقوط کندز، کشته شدن چند صد نفر در داخل قول اردوی شاهین، استفاده جعلی هیئت از نام شورای امنیت، حادثه چارصد بستر، مکاتب خیالی، سربازان خیالی، کلینیک های خیالی، کابلبانک، شهرک هوشمند، تقلب انتخابات اخیر ریاست جمهوری، اعتراف مقام پاکستانی به استعمال سه میلیون رأی جعلی در انتخابات دوره کرزی، انفجار در منزل والی کندهار و… به طور گزینشی شکایت ایشچی را در صدر اولویت های کاری مملکت قرار داده و به این ترتیب کشور را به طرف یک بحران فراگیر سوق می دهد.

ادامه خواندن زخم خونچکان زمامداری درافغانستان به بهانه سالروز کودتای 26 سرطان نوشته: داودسیاووش

این حرامزاده ها! طنز جالب از : هــارون یــوســفـی

بنگر چه ماهرانه فروش ات نموده اند

مانند برده، حلقه به گوش ات نموده اند

سمبول ِ کوه و پیکره ها بودی و، کنون

بازیچه هایِ «مرکل» و «بوش» ات نموده اند

خونِ ترا و اشک تو و آبروی تو

در جامها فگنده و نوش ات نموده اند

تا بانگ اعتراض و فغانِ تو نشنوند

با چرس و بنگدانه خموش ات نموده اند

دار و ندار و خاک و زمینت گرفته اند

بنگر چگونه خانه بدوش ات نموده اند

هارون یوسفی

لندن.27 جون 2014

تـراژیـدی کابـل : مـفسر سیـاسـی: میـرعبـدالرحیـم عـزیـز

  31 می، روز وحشت و دهشت در کابل بود. دشمنان خارجی و داخلی افغانستان ضربۀ سهمگینی بر مردم ما وارد کردند. چه کس  یا کسانی این فاجعه را آفریدند، هنوز کاملاً مشخص نشده است. دولت مستعمراتی کابل شبکۀ تروریستی حقانی و حامیان پاکستانی آنها را ملزم به ارتکاب این جنایت عظیم دانسته است. در حین وقت، یک عده از صاحب نظران امور افغانستان معتقدند که جنگ مخفی بین دستگاه های استخباراتی امریکا و آلمان در جریان است که این حادثه هم شاید یکی از انعکاسات آن باشد. همچنان،  جنگ استخباراتی هند و پاکستان را نباید از نظر دور داشت که افغانستان را به میدان نبرد استخباراتی همیشگی خود مبدل ساخته اند. قربانی این تراژیدی مردم افغانستان و بازندۀ اصلی آن دولت مستعمراتی کابل است. دولت مزدور و مستمعراتی کابل را باید در قدم اول مقصر دانست، زیرا قادر نیست  که امنیت و آسایش را برای اتباع کشور فراهم سازد.

ادامه خواندن تـراژیـدی کابـل : مـفسر سیـاسـی: میـرعبـدالرحیـم عـزیـز

ازدرکابل ویران شده خون می ریزد – برسربی گنهان، سقف وستون می ریزد : نسیم اسیر

ماتم سرا

فلک بنگر چگونه کشورم سوخت

به ظلم نا روا بوم وبرم سوخت

زبانه میکشد آتش زهرسو

دراین ماتم سرا خاک ودرم سوخت

عزیران سوختند در آتش جنگ

مرا از غم تمام پیکرم سوخت

گرفت دشمن در آخر انتقامش

غلامانش کنون خاکسترم سوخت

زده آتش به ملکم دشمن دین

درخت وجنگل وخشک وترم سوخت

ادامه خواندن ازدرکابل ویران شده خون می ریزد – برسربی گنهان، سقف وستون می ریزد : نسیم اسیر

خــوش آمـــدی : عبـدالــواحــد نـــادی

خوش آمدی تو به کابل که شهرِ خاطره هاست

به افتخارِ قدم های تو مشاجره هاست

به هر گذر که روی یادِ تو همیشه بؤد

چو داغِ سیاهئ به دلهای ما همیشه بجاست

ادامه خواندن خــوش آمـــدی : عبـدالــواحــد نـــادی

بـا آمـدن قـصـاب کابـل ٬ عـقـاب افـغـانـستـان خـشـمـگـیـن است.

 بقول  شاعری !

در حشر زغم های  چمن  خواهم  گفت —-    از صبر وسکوت  وسوختن  خواهم  گــفـت

بگزار  همه  بهشت  ودوزخ  گویند          من وای  وطن  وای  وطن  خــواهـم  گــفـت

بـی  وطـن را  هیـچ آرام  نیـست        —-     این  عقاب  آموخته  در دام  نیست

الــــهــی  رایــــگان  مــگـــزار مــا را    —-     بـدســت  ایــن و آن  مـگــزار  مـــا را

کـرم  پـروردگارا  ای  خـداونـد          —-    بــه  لــطــف  دیــگــران  مـگـزار  مـا را

به گرامی داشت از روز جهانی کارگران ٬ نن دکارګر نړیواله او ټولو زیارایستوونکو ورځ دې دافغانستان کارګر ورځ نه لری د کارګرانو د ښه ژوند و ښو ورځو په هیله.

 اول ماه می به عنوان روز کارگر به این لحاظ بوده است که در چهارم ماه می سال ۱۸۸۶، و در چهارمین روز اعتصاب و تجمع کارگران آمریکایی در شهر شیکاگو، پلیس به روی آنان آتش گشود که شماری کشته، عده‌ای مجروح و بعداً چهارتن نیز اعدام شدند. کارگران  بخاطر  کاهش  ساعت  کار روزانه از  (ده ساعت به  هشت ساعت) دست به  اعتصاب  زدند. قرار بود که اول ماه مه ۱۸۸۶ در آمریکا (ایالات متحده)، کاهش ساعات کار به هشت ساعت در روز، به اجرا درآید که چنین نشد و در نتیجه،

UNITED STATES – MAY 01: Women workers in the May Day Parade in Union Square demand a 30 hour work week. (Photo by Tom Watson/NY Daily News Archive via Getty Images)

ادامه خواندن به گرامی داشت از روز جهانی کارگران ٬ نن دکارګر نړیواله او ټولو زیارایستوونکو ورځ دې دافغانستان کارګر ورځ نه لری د کارګرانو د ښه ژوند و ښو ورځو په هیله.

خـوشحـال سـدوزی آواز خـوان مـعـروف کشور وفـات کرد

 علی شاه  معروف  به خوشحال سدوزی ، آوازخوانی را زمانی که شاگرد مکتب بود شروع کرد. او 13 سال داشت که اولين آهنگ خود را به زبان پشتو، در راديو افغانستان اجرا کرد. خوشحال، آموزش موسيقی را نزد استاد صوفی قربانعلی، مامای استاد سرآهنگ فرا گرفت.

آهنگهای معروف “سر سر پشته”، “برويد ای حريفان”، “سکينه مست و من مست سکينه”، از ساخته های خوشحال است که شادروان احمدظاهر، خانم هنگامه و ديگر آواز خوانان معروف اجرا کرده اند. وی  در  زمان  جنگهای  داخلی  وطن  را ترک کرد و درکشور  آلمان و در شهر هامبورگ زندگی می کرد.

ادامه خواندن خـوشحـال سـدوزی آواز خـوان مـعـروف کشور وفـات کرد

شیرغزنوی ی هنرمند محلی خوان کشور درگذشت.

 شیر غزنوی محلی خوان با استعداد وسابقه داررادیوتلویزیون ملی به اثرمریضی که داشت از جهان چشم پوشید و درزادگاه اش درغزنی به خاک سپرده شد.                                              شیرغزنوی در قریه حکیم سنایی ولايت غزنى تولد گردید. مکتب را تا صنف ششم در همانجا خواند و بعد به کابل آمد و شامل مکتب اقتصاد شد. سپس تحصیلات خود را تا صنف یازدهم در لیسه ابن سینا ادامه داد. بعد از فوت پدر، بنابر مشکلات خانوادگی نتوانست دروس خود را به پایان برساند، دوباره به غزنی رفت و به صفت تحویلدار ادارۀ مخابرات غزنی شامل کار شد.

ادامه خواندن شیرغزنوی ی هنرمند محلی خوان کشور درگذشت.

عفیف باختری؛ شـاعـر معـروف زبان پارسی دری در بـلخ جـهـان فانی را وداع کرد. :

    اسدالله عفیف باختری شاعر، نویسنده و روزنامه‌نگار ‌معاصر کشور، در سال ۱۳۴۱ خورشیدی در بلخ زاده شد وبتاریخ   9/8 ثور 1396 خورشیدی، در بیمارستان ابوعلی سینای بلخی در شهر مزار شریف، مرکز بلخ، چشم از جهان پوشید.  شادروان باختری  دورۀ دانش‌آموزی را در لیسه باختر و آموزش‌های عالی را در پوهنځی زراعت پوهنتون  کابل پی گرفت.  وی پس از آن به ترتیب؛ به سمت‌های معلم در ادارۀ سوادآموزی بلخ و کارمند اداری انجمن نویسند‌گان بلخ و ادارۀ کُلّ امور فرهنگی و اجتماعی بخش های شمالی کشور کار کرد و از سال ۱۳۷۷ تا کنون در بخش فرهنگ و نشرات ادارۀ هلال احمربلخ کار می‌کرد. باختری، همچنین در سال ۱۳۸۱ مدیر مسوول نشریۀ «جهان نو» در بلخ، و در سال ۱۳۸۹ مدیر مسوول ماهنامه  «الف تا یا» بود .  از وی، پنج دفتر شعر به نام‌های «سنگ و ستاره» (بلخ، ۱۳۸۲)، «آوازهای خاکستری» (بلخ، ۱۳۸۳)، «من با زبان دریا» (کابل، ۱۳۸۶)، «با یک پیاله چای چطوری؟ عزیز من!» (کابل، ۱۳۸۶)، «صد غزل» ۱۳۹۱، به چاپ رسیده است.                                                                                          مرگ نا به هنگام عفیف باختری همه آن هایی را که عفیف را شناخته بودند شوکه کرد . چقدر زود جاودانه شد !

ادامه خواندن عفیف باختری؛ شـاعـر معـروف زبان پارسی دری در بـلخ جـهـان فانی را وداع کرد. :

وطـن را فـروخـتـیـم : فـضـل احــد احــدی

دیدی؟ چه سهل و ساده وطن را فروختیم

این خانه ی قدیم و کهن را فروختیم

بستـیـم تا ابد دهن اعتراض را

از لب حدیث و حرف و سخن را فروختیم

سخت است باورش، چه بگویم برای تان؟

از گور هر شهـید کفن را فروخـتیـم

ادامه خواندن وطـن را فـروخـتـیـم : فـضـل احــد احــدی

نامه‌ء سرگردان سر باز بلخ، برای همسرش: سلام همسر عزیزم! : ملک ستیز

 این نامه را از بلخ می‌نویسم. از سرزمین مولانا، از خانهء کسی‌که شعر معروف‌اش پیام ارزش‌های بشریت را به‌بار آورد. «بیا تا قدر هم‌دیگر بدانیم». این نامهء واپسین من‌است. من امروز شهید می‌شوم. برادران خشم‌گینِ ما تصمیم گرفته‌اند تا ما را بکشند. نگران مباش، من تنها نیستم. ما بیش‌تر از ۵۵ سرباز هستیم که سلاخی می‌شویم. آخر ما باید دین برادری بزرگان خود را بپردازیم. راستی به مادرم چیزی نگویی. فقط بگو فرزندت مسافر شده، مسافر راه سرگردان و تا برگشتن‌اش زنده نخواهی بود. فراموش نکنی که آخرین بوسه را از میان گیسوان خاکستری پیشانی‌اش برداری. به کودکانم بگو پدر را کسانی‌ کشتند که نه دشمن بودند و نه دوست، برادر بودند. از این‌رو مرگ پدر، مرگ یک «دیوانه» است. یک مرگ احمقانه! دیوانه‌هایی که معنای زنده‌گی را ربوده‌اند، یک‌باره همه‌چیز را به‌هم زدند. به‌هرکسی که نفس می‌کشید، شلیک کردند. آن‌ها سینهء پدر را شکافتند. ای‌کاش در سنگر شهید می‌شدم. ای‌کاش درفش میهن را در دست می‌داشتم و خونم باغچهء باغ ما را آب‌یاری می‌کرد و درختان سیب باغچهء ما شگوفه می‌کردند و رنگین می‌شدند و هر باری‌که بچه‌های‌ما بر درختان سیب بالا می‌شدند، رگ‌های خونین درخت را می‌دیدند و مرا در آغوش می‌کشیدند.

عزیزم،  

ادامه خواندن نامه‌ء سرگردان سر باز بلخ، برای همسرش: سلام همسر عزیزم! : ملک ستیز

درســوگ مــرحــوم جــلال نـورانـی : اسـحـق ثـنـا

با کمال تاسف اطلاع یافتم که نویسنده٬ ژورنالیست و طنزنویس شهیر کشور ما جناب جلال نورانی ازین جهان فانی چشم بسته و به سوی ابدیت شتافته است. من ضمن عرض تسلیت به خانواده محترم نورانی هاکذا به جامعه فرهنگی کشور مان٬ وفات این شخصیت سترگ را یک ضایعه‌ی بزرگ میدانم.
یادآوری: محترم جلال نورانی را از سالیان زیاد٬ خصوصاْ از زمانیکه رییس روزنامه‌ی انیس٬ رییس تالیف و ترجمه وزارت معارف٬ مدیر مجله‌ی ژوندون و از وقتی که با جریده‌ی ترجمان که به مدیریت دانشمند گرامی دوست دیرینه ام مرحوم استاد علی اصغر بشیر هروی منحیث شاگرد همکاری داشت٬ میشناختم.
او انسان مهربان٬ نویسنده‌ی پرتلاش بود٬ چنانکه این سخن از آثار نشر شده و اثار چاپ ناشده‌ی او پیداست. روحش شاد و یادش گرامی باد.
این هم مرثیه‌ی کوتاه که درین باره سرده ام تقدیم است:
 
در سوگ مرحوم جلال نورانی
 
خون بریز ای دیده یار مهربان از دست رفت
آن جلال مجلس آرا٬ نکته دان از دست رفت
باغبان در گریه آی و اشک غم از دیده ریز
شد بهار از بلبلان یک نغمه خوان از دست رفت
آنکه با طنزش به لب ها خنده‌ ها میداد او
حسرتا از بین ما این خوش بیان از دست رفت
تا قلم در دست بودش درد مردم می نوشت
مهربان جمله بود و مهربان از دست رفت
بلیل بزم سخن بودش به الفاظ فصیح
این بهار آمد که او از بوستان از دست رفت
مختصر وصفش نمی گردد به حرفِ مختصر
چون که بودش نام او وِرد زبان از دست رفت
 
اسحاق ثنا
ونکوور – کانادا
 
۲۹ مارچ ۲۰۱۷

تسلیت مرگ دانشمند فرهنگی٬ طنز نویس چیره دست شاد روان نورانی« جلال نورانی، دیگر طنز نمی نویسد! » : پرتو نادری

چه دردناک است که ناگهان نگاهایت روی سطرهای می‌دوند و در پایان در می یابی که دوستی خاموش شده و بعد قطره قطره لغزش داغ اشک‌هایی را روی گونه‌هایت احساس می‌کنی.

امروز دوشنبه بیست و هفتم مارچ 2017 برابر باهفتم حمل 1396 خورشیدی نگاه‌های من همین‌گونه روی سطرهای خبر خاموشی طنز نویس، نمایش‌نامه نویس و پژوهشگر ادبی کشور جلال نورانی دوید، چنان کودکی پا برهنه‌یی که از خط قوغ آتش بگذرد!

روانت شاد باد! چه نا به هنگام تکاور زنده‌گی به آن سوی دیوار شکستۀ مرگ جهاندی!

چند سال پیش در پیوند به چگونه‌گی طنز نویسی افغانستان چیزی نوشته بودم و این سطرها در پیوند به جای‌گاه طنز نویسی نورانی شکل گرفته بودند.

***   ادامه خواندن تسلیت مرگ دانشمند فرهنگی٬ طنز نویس چیره دست شاد روان نورانی« جلال نورانی، دیگر طنز نمی نویسد! » : پرتو نادری

کتـاب سـوزان در انـجـمـن نـویـسنـده‌گان افـغـانـسـتان !…پــرتــو نــادری

 سر انجام تفنگداران، دفتر ریيس انجمن نويسنده گان افغانستان را نيز فتح كردند و ما همه گان به دفتر سيد حاكم آريا ریيس تحريرات انجمن عقب نشيني كرديم. اين آخرين سنگر ما در انجمن بود. اگر روزي مجبور مي شديم كه اين اتاق را هم از دست بدهيم ديگر انجمن چيزي نبود جز يك قطعهء نظامي.                                                    اتاق كوچكي بود و ما همه اعضاي انجمن ناگزير از آن بوديم كه روز هاي خود را در آن سپري كنيم.                                              اتاق رئيس انجمن نويسنده گان به خوابگاه يكي از فرماندهان و ياران نزديك او بدل شده بود. در اين دفتر ميزي بزرگي جابه جا شده بود، ساخته شده از چوب سنگين چار مغز با نقش ها و نگارهاي زيبا و دل انگيز.

ادامه خواندن کتـاب سـوزان در انـجـمـن نـویـسنـده‌گان افـغـانـسـتان !…پــرتــو نــادری

تاریخـچـه وظایف جـاسوسی پاکسـتان در قـبـال وضع کنونی افغانستان: مــاریـادارو

                                       دوستان گرانقدر و هموطنان  شریف!

چندی قبل  در باره  تـاریـخـچـه                                                   وظایف    جـاسوسی  پاکسـتان در قـبـال وضع کنونی افغانستان از خامه بنده در انترنت  و فیسبوک  نوشته  کوتاهی  انتشار یافت و آن  نوشته به استناد و شواهد عینی  وتاریخی از صحفات  مختلف  کتاب  افغانستان در مسیر  تاریخ اثر گرانسنگ  شادروان میرغلام محمد غبار برشته تحریر در آمده  بود. همه میدانندکه از دولت های پاکستان بخاطر اجرای وظایف  نا مقدس جاسوسی  قوای استعماری علیه افغانستان و منطقه در طول سالیان  متمادی استفاده گریده است .                                                         روی  همین  اصل روز  سه شنبه ۲۱ جدی ۱۳۹۵مطابق  ۱۳ جنوری  سال  ۲۰۱۷ میلادی ما شاهد کشته  شدن ده ها تن از هموطنان شریف خویش در ولایت کابل  و کندهار بودیم که ۳۸  کشته  و ۸۶  زخمی  از اثرعمل  وحشیانه  مزدوران  استعمار بجاگذاشته شد و مردم ما در گلیم غم  به سوگ  ازدست دادن عزیزیان شان نشستند.       این  حادثه  جدید نیست ریشه و سابقه  تاریخی  دارد. چند روز قبل  مردم  شریف  افغانستان با آگاهی  سیاسی  مقابل  سفارت پاکستان در کابل  تجمع نمودند و با شعار های مرک برلانه  جاسوسی  پاکستان  آن کشور  تتقبیح  کردند٬ حق  مسلم  شان  میباشد . اما گره  مشکلات  سیاسی  تنها با شعار های  مرده باد و زنده  باد باز نمیگردد.  ما باید باهوشیاری سیاسی  قدم  های  اول  را درقسمت  واحد  ساختن  خویش بنام  ملت  واحد  برداریم .

ادامه خواندن تاریخـچـه وظایف جـاسوسی پاکسـتان در قـبـال وضع کنونی افغانستان: مــاریـادارو