نصرت پارسا تازه گل پر پرشده ئي باغستان هنر : سيما پارسا مادر نصرت پارسا

  نصرت پارسا تازه گلی سر براورده در باغستان هنر که زود پر پر شد و رفت ﭘﺎﺭﺳﺎ در شهر رویا ها کابل دیده به دنیا گشود ، درست ﺳﺎﻝ ۱۹۶۹ ﻣﯿﻼﺩﯼ بود ، استعداد ذوق کودکی هایش را با شنیدن موسیقی بزرگان خرابات میکشاند تا به هندوستان رفت و اگاهانه و مسلکی موسیقی را نزد استادان هندی از ﺳﻨﯿﻦ ﮐﻮﺩﮐﯽ اموخت .
ﺑﻪ ﺁﻟﻤﺎﻥ ﺭﻓﺖ ﺗﺎ اخر ﻋﻤﺮ ﮐﻮﺗﺎﻫﺶ ۳۵سﺎﻟﮕﯽ ﺩﺭ ﻫﻤﺎﻧﺠﺎ ﺍﻗﺎﻣﺖ زندگی کرد.
ﻧﺼﺮﺕ ﭘﺎﺭﺳﺎ ﺩﺭﺁﻟﻤﺎﻥ ﺿﻤﻦ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺗﺤﺼﯿﻼﺗﺶ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺭﺷﺘﻪ ﺍﻧﺮﮊﯼ
ﺑﺮﻕ ﺑﺎ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﺭﺳﺎﻧﯿﺪ ﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﺭﺍ ﻧﯿﺰ ﺭﻫﺎ ﻧﮑﺮﺩ
ﺑﻄﻮﺭ ﭘﯿﮕﺮ ﻣﺪﺍﻭﻡ ﺍﺯﻃﺮﯾﻖ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻭﺁﻟﺒﻮﻣﻬﺎﯼ ﺟﺪﯾﺪ،
ﺍﺟﺮﺍﯼ ﮐﻨﺴﺮﺕ ﻫﺎ ﺷﺮﮐﺖ ﻓﻌﺎﻝ ﺩﺭ ﻣﺤﺎﻓﻞ ﺧﻮﺷﻲ ﻫﻤﻮﻃﻨﺎﻧﺶ
ﺳﻬﻤﺶ ﺭﺍ به ﻫﻨﺮﻣﻮﺳﯿﻘﯽ ﮐﺸﻮﺭ ﺑﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ میرساند
ﻧﺼﺮﺕ ﭘﺎﺭﺳﺎ ﺑﻪ ﺗﺎﺭﻳﺦ ۸ ﻣﺎﻩ ﻣﯽ ﺳﺎﻝ دو هزار پنج درست روز تجلیل از مقام مادر برای کنسرتی ﺑﻪ ﺷﻬﺮ ﻭﻧﮑﻮﻭﺭ ﮐﺎﻧﺎﺩﺍ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ ، ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﺟﺮﺍﯼ ﮐﻨﺴﺮﺕ ﺩﺭ ﻫﻮﺗﻞ
ﺍﻗﺎﻣﺘﺶ ﺑﺎ ﺿﺮﺑﻪ ﻣﺸﺖ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﻭﺑﺎﺷﺎﻥ موازنه خود را از دست داد
و ﺳﺮﺵ ﺑﻪ ﭘﻠﻪ ﺯﯾنه خورده بیهوش شد و دیگر چشم نگشود و خاموش شد روح و روانش شاد و یادش گرامی
چه كنم گريه كنم يا نكنم
يا كه فرياد كشم يا نكشم
سينه ام تنگ و دلم پر خون است .

ادامه خواندن نصرت پارسا تازه گل پر پرشده ئي باغستان هنر : سيما پارسا مادر نصرت پارسا

در سوگ استاد یوسف کهزاد : دکتور عنایت الله شهـرانـی

امروز جامعۀ افغانستان یکی از بزرگترین هنرمندان، والاگهر ترین فرهنگیان، از نقاشان بی بدیل، از شاعران شیوا بیان و از نویسنده گان محبوب خود استاد محمد یوسف کهزاد را از دست داد.

استاد محمد یوسف کهزاد از آخرین شخصیت های فرهنگی و هنری یک نسل پیش و از معمرین دوران فعلیه هنرمندان افغانستان بود که موازنۀ دو نسل قبلی و کنونی را منحیث واصل در دست داشت، فقدان او جهانی را در ماتم انداخت، چنانکه گفته اند: مرگ صاحبدل جهانی را دلیل کلفت است.

در طبیعت هر انسانیکه تولد میشود عاقبت وفات می یابد، ولی مرگ یک نقاش نقش آفرین، یک مبتکر و صورتگر بینظیر، دراماتیست و سخنور سخن شناس وطن چون استاد یوسف کهزاد آن هم در غربت سرای امریکا درد جانکاه ایست که نمیتواند به آسانی تکسین یابد. آدم الشعراء رودکی در فوت شهید بلخی گفته بود:

از شمار دو چشم یک تن کم

در شمار خرد هزاران بیش

و شهید بلخی در حیات خود از غمهای دنیا چنین شکوه ها داشت:

اگر غم را چو آتش دود بودی

جهان تاریک بودی جاودانه

استاد کهزاد نیز از درد زمانه و داغ دوری وطن چنین ناله و فریاد سر میدهد:

غیرت بیجای ما یک لحظه مژگان وا نکرد

از الف تا یای مارا مردم فرزانه سوخت

آنچه ما کردیم با خود هیچ نابینا نکرد

ادامه خواندن در سوگ استاد یوسف کهزاد : دکتور عنایت الله شهـرانـی

بنشینیم، بیندیشیم و بر خیزیم : استاد پرتو نادری

    وقتی به فهرست دراز و خونین شهیدان قول اردوی 209 شاهین نگاه می کنیم، در می یابیم که نمی شود تنها به این یا آن ولایت به این یا آن قوم کشور تسلیت گفت، این جا تنها خون این قوم یا آن قوم ، خون این یا آن ولایت نیست که بر خاک ریخته است، انتحاری همه گان را یک سان نشانه گرفته است. این جا خون افغانستان است که جاری شده است. خون ها همه یک رنگ داشتند، رنگ سرخ . خون ها وقتی جاری شدند و چنان جویبارهایی با هم در آمیختند و یک جویبار بزرگ را ساختند ، دیگر نمی شد تمیز داد که خون تاجیک کجاست، خون پشتون کجاست، خون هزاره ، اوزبیک ، ترکمن، بلوچ، نورستانی و…. کجاست.
از همین جا به همه تفوق طلبان قومی و به همه فاشیستان قومی می خواهم بگویم، بیایید و رنگ خون قوم خود را جدا سازید!
خون ها از هر پیکری که بیرون می زد، یک رنگ داشت، همان رنگ سرخ. جوانان همه در کنارم هم به خاک افتادند. مانند کاجستان که یکی و یک بار همه کاج هایش فرو می ریزد برروی برخاک . چه می دانیم آنان هنگام نماز چه خلوصی در دل داشتند و با خدای خود چه خلوتی و راز و نیازی می کردند، چه می دانیم آنان درپشت میزهای غذا از چه آرزوهایی سخن می گفتند، سربازان عاشق به آینده های دور چگونه چشم دوخته بودند، نمی دانیم!
پیکرها در کنار هم افتاده بودند، پیکر بدخشانی در کنار پیکر ننگرهاری ، پیکر تخاری در کنار پیکری قندهار و هلمدی ، پیکر زابلی در کنار پیکر هراتی ، پیکر جوزجانی در کنار پیکر بغلانی و همین گونه پیکرها بدون وابسته گی قومی و چه های دیگر در کنار هم افتادند، دست های شان جدا از هم؛ اما خون های شان جاری و آمیخته با هم.
وقتی در مرگ این گونه در کنار همیم، وقتی دشمن همه گان را با یک تیر می کشد، گاهی از خود پرسیده ایم آنانی که بر می خیزند و در میان اقوام خط می کشند، مگر خود انتحاریان پشت پرده نیستند؟
آنانی که با فا شیزم قومی، با تفوق طلبی قومی، با تبعیض قومی، زبانی و مذهبی و چه های دیگر همه جا خط می کشند،عنکبوتانی اند که پیوسته در هوای شکار حقیر خود اند.
ادامه خواندن بنشینیم، بیندیشیم و بر خیزیم : استاد پرتو نادری

پدرود المناک داکترشریف فایض : پروفیسور داکتر عبدالواسع لطیفی

     ضایعۀ بزرگ یک هموطن عالم و اندیشمند، نویسنده ومبارزقلم در مطبوعات وسخنورشجیع و روشنگر در کنفرانسهای ملی وبین المللی، همین وفات ناگهانی والمناک دوست نهایت گرامی ام داکترمحمدشریف فایض است که همه آشنایان خاصتاً فرزانگان وتحصیل یافتگان این برهۀ تاریخ پرتلاطم افغانستان رادرداخل وخارج کشور غمگسار وعزادار ساخت. ضایعۀ که جای علمی و منزلت ممتازفرهنگی اورا درحلقه های اکادمیک ودانشگاه و معارف بطور عموم خالی گذاشت .

داکترفایض درسلسلۀ بسی اقدامات بهیخواهانه وپرثمر خود، باهمراهی دوست عزیزم داکترسیدمخدوم رهین، ازجملۀ بنیانگذاران انجمن صلح و دموکراسی برای افغانستان، که فعلا بنده افتخارریاست آنرادارم، یادگار جاودانی دارد. هچنان داکترفایض بنیانگذار یونیورستی علمی وپژوهشی امریکایی درافغانستان میباشدکه برعلاوۀ تربیه محصلین ممتازدررشته های پر ثمرعلمی، تغییرات مثبتی رادرطرز امتحانات کانکور پدیدارساخت. داکتر فایض درسلسلۀ تحصیلات عالی خود دپلوم ماستری وداکتری را خاصتاً در رشتۀ ادبیات انگلیسی ازدویونیورستی معتبرامریکا بدست آورد . ادامه خواندن پدرود المناک داکترشریف فایض : پروفیسور داکتر عبدالواسع لطیفی

سفر بی بر گشت قسیم اخگر سه ساله شد! : استاد پرتو نادری

     قسيم اخگرجايي در رابطه به پيدايي خود در اين جهان کبود مي گويد« همان سالي که در آخرين روزهايش اسماعيل بلخي و دوستانش را به جرم کودتا گرفتند. هروقتي از تولد من ياد ميشد پدرم اين تقارن را بياد مي آورد ،از او فهميدم که انقلاب چين هم درهما ن حول و حوش به پيروزي رسيده بود. شبي که بدنيا مي آمدم توفان وسرما بيداد مي کرد و درها را به هم مي کوبيد به همين قرينه نامم را توغل علي گذاشتند که چون نامأنوس وغير متعارف بود،جا نيافتاد

اخگر درليسۀ اماني که در آن روزگار آن را ليسۀنجات مي خواندند ؛ درس خوانده است؛ اما پيش ازآن که ليسه را تمام کند او را روانۀ زندان کردند. اين امرسبب شد که ديگرنتواند در صنفي به صداي آموزگاري گوش فرا دهد

روزگارناجوانمردانه بر او سيلي مي زد. پدر در بستر بيماري افتاد و قسيم جوان نا گزير ازآن بود تا گردونۀسنگيني زندهگی خانواده گي را به تنهاي در جادۀ ناهموار روزگار به پیش براند .

با اين همه او درپيشگاه همۀ آنها يي که به مفهوم واقعي كلمه استاد بود زانوي شاگردي زد و به تلمذ نشست.

شعر، فلسفه، عرفان، سياست ،تاريخ،فقه، تفسير، جامعه شناسي، ادبيات …….. خواند؛ شايد دليل اين گونه آموزش پراگنده درآن است که درآن روزگار و حتا درهمين سالهاي که ما هواي سربي دموکراسي را تنفس مي کنيم هنوزگرايش بر تر همان دانش دايرة المعارفي است. ادامه خواندن سفر بی بر گشت قسیم اخگر سه ساله شد! : استاد پرتو نادری

با چند فرد شعر از استاد لطیف ناظمی با سید حنیف همگام هنرمند بی دلیل وداع میکنیم .

آینههارا شکستند تا دیګر راست نګویند

ز تصویریکه مظهر ستم نا رواست نګویند

ګرچه انسانند شهروندان مظلوم وطن 

                                              روند فاجعه که درحقشان بر پاست نګویند

آینه هارا شکستند تا دیګر راست نګویند

روانت شاد باد

داستان واقـعـی در دو قـسمت ـ از قـلم : زبـیـر پـاداش

این  داستان  واقعی  ناشی  از  حوادث  جنگ که سرنوشت  صد ها  انسان شریف  کشور مارا تغیر  داد  و فرهنگ  غنی  ما را صدمه  زد٬ در  دو قسمت  بقلم  محترم زبیر پـاداش  تحریز  شده  است.

واژه .. نوشته پاداش by mariadaro on Scribd

امروز چهل روز از خموشی جنرال رازق اچکزی فرزند مبارز وحدت وهمبستکی مردم افغانستان میگزرد

 
چهل روز از خاموشی چهل چراغ نبرد و آزادی و دفاعی ولایت کندهار و کافه مردم کشور شادروان جنرال رازق اچکزی میگزرد . هر چند صدایش از طرف دشمنان خموش گردید اما نامش جاویدان است. مردم فراموشش نمیکند در قلب همه اقوام افغانستان بنام مبارز وحدت وهمبستگی جادارد و کارنامه هایش مزین صفحات تاریخ مبارزات مردم افغانستان میشود. روحت شاد و نامت گرامی باد. انا الله و انا الیه راجعون 

سوگ نامه : ثـریـا ثـمـر- دوست،خواهر و هم صنفی، شهید گل چهره «صدف »

                                                بنام خداوند  ·یکتا

                                          نمیدانم از کجا آغاز کنم ؟
                                                 از کدام درد بنالم؟
عزیزانیکه برای حقوق و امنیت مردم شان پرپر شدن بنوسم؟
یا عزیزانیکه در جنگ جاغوری مالستان و ارزگان قربانی و آواره شدن رابنوسم؟
مگر ما دردی کمی داریم ؟ یا دلی ما از توته های سنگ است؟
یا از رفتن خواهرم بنالم که دوازده سال مکتب را باهم با خاطرات خوب و بد سپری کردیم دوران دانشگاه و لیلیه چقدر دوران قشنگ و پر خاطره ی داشتیم ،
باهم بودیم باهم می رفتیم باهم تصمیم میگرفتیم باهم خوشحال بودیم او رفت……..
حالا من ماندم و یک دنیا خاطرات قشنگی که باهم داشتیم ما باهم قول خواهری داده بودیم انگار او نخواست که همیشه باهم باشیم زیر قول خود زد و رفت خیلی بی خبر در فاصله ده دقیقه یی خودش رفت و قولش را فراموش کرد….
او قلبی مهربانی داشت پر تلاش بود همیشه برای مردمش بهترین گزینه را انتخاب میکرد او احساس میکرد درد مردم را که چی رنجی میکشد
خواهرم مرا ببخش که وقتی به من نیاز داشتی پیشت نبودم وقتی پیشت رسیدم نفس های اخرت را میکشیدی داد و فریاد زدم سرپای داکتر افتادم که خواهرم را نجات بتی اما نتانیستن..
خواهرم با رفتنت کمرم را شکستی..
ادامه خواندن سوگ نامه : ثـریـا ثـمـر- دوست،خواهر و هم صنفی، شهید گل چهره «صدف »

رسول جهان بین، طنز نویس معروف وطن چشم از جهان فرو بست : پـرتـو نادری

  امروز شماری از دوستان سوگمندانه نوشتند که رسول جهان بین، نویسنده و خبرنگاری که سالها در آن سوی کوه های انزوا و تاریکی و تبعید روزگار، طنز می نوشت و روشنایی رقم می زد، چشمهای عزیز و نیمه روشن خود را از این زندهگی تلخ، ازاین روزگار کام رانی دروغ و نیرنگ، فرو بسته است. روانش آسوده باد و نامش ستوده که نیکو مرد بود، تجسمی از قناعت و شکیبایی!
***

جهان بین به سال «1328» خورشیدی در شهر كابل چشم به جهان گشود. هنوز شانزده سال داشت كه نخستین نوشتههایش در روزنامۀ اتحاد بغلان به چاپ رسید و اما پس از آن كه از رشتۀ ژورنالیزم دانشكدۀ ادبیات دانشگاه كابل گواهینامۀ لیسانس به دست آورد همكاریش را با مطبوعات كشور دامنۀ بیشتری بخشید.
در دهۀ شصت خورشیدی جهان بین بیشتر با جریدۀ نگاه، انیس جمعه، هفته نامۀ پامیر و چند نشریۀ دیگر همكاری داشت. به سال «1362» خورشیدی در هفته نامۀ پامیر كلیشهیی زیر نام «صدای همشهری» به ابتكار او به وجود آمد.
گرداننده گان نشریه در زیر این كلیشه عمدتاً به نشر نوشتههای طنزی می پرداختند. دست كم یك صد پارچه طنز او در زیر این كلیشه انتشار یافته است.
جهان بین در سالهای آوارهگییاش در شهر پشاور پاكستان در وضعیت ناگواری به سر میبرد. همیشه فقر وغربت با او شانه به شانه گام بر میداشتند و او کولۀ بار سنگین زندهگی در غربت را با شکیبایی بر دوش میکشید.
ادامه خواندن رسول جهان بین، طنز نویس معروف وطن چشم از جهان فرو بست : پـرتـو نادری

فرزندان يـتـيم داستان کوتاه از صـالـحـه «محک» یـادگار

بر حال زار كودك بيمار زار زار گريستم    — شب تا سحر با ديدۀ خونبار، بار بار گريستم

پدرم در اردو ملى مصروف اجراى وظيفه بود، در خط اول در مقابل دشمن مى جنگيد. روز 24 دلو 1394 روز بسیار خونین و غمبار بود. در این روز 74 تن از افسران و سربازان اردوی ملی را طالبان سيه دل در ولسوالی های سنگین و گرشگ، به شهادت رسانيد. آرى در آن روز شوم پدرم با دهها تن ديگر لادرك شد. يكى گفت: طالبان آنها را زندانى ساخت و ديگرى گفت نه! همان شب او را با دهها سر باز و افسر ديگر در زير شكنجه جان هاى شيرين خويش را از دست دادند. مادرم يكماه منتظر ماند حال و احوال پدرم معلوم نشد، ماه به آخر رسيده بود غذاى بخور نمير ما روبه خلاصى بود. برادرك هاى دو گانگى ام كه يك سال عمر داشتند هردو به شير خشك ضرورت داشتند، سه خواهر و دو برادرم همه از من كوچكتر بودند. روزى كه پدرم بدست طالبان اسير شد.من نُه سالم پوره شد. پدرم برايم وعده داده بود كه ده ساله شدى برايت يكجوره بوت نو وبكس مكتب مى خرم. آنهم ديگر نشد. پدرم لأدرك شد. فضاى خانه ما اندوهگين بود. خوشى و آرامش رخت بربسته سكوت غم انگيز جاى آنرا گرفته بود. من با مادرم بار بار به مربوطات وزرات دفاع رفتيم و احوال پدرم را جويا شديم . هربار شعبات مربوطه اظهار بى خبرى مى كردند. ديگر انتظار فايده نداشت. پدرم هرگز نيامد. مادرم شب و روز گريه مى كرد. كرايه خانه نداشتيم، صاحب خانه ديگرصبر و تحمل نداشت. چندين باردروازه كوچه را كوبيده وتأكيد كرده بود. در صورتيكه كرايه خانه را بوقت معين پرداخته نمى توانيد٬ هرچه زودتر خانه را تخليه كنيد. ادامه خواندن فرزندان يـتـيم داستان کوتاه از صـالـحـه «محک» یـادگار

سخاوت روانشاد شهید حاجی محمد عارف ظریف بر هموطنانش : امان مـعـاشـر

   حاجی محمد عارف ظریف سابق وکیل در پار لمان افغانستان و عیار مرد بر سکوی مهربانی یازده سال قبل از امروز در انفجار شهر پلخمری جان باخت و صدای روانسوز اش روح و روان یاران با انصاف در تجارت، پاکیزه گی و صداقت در کار ، وفا داری به رفاقت و قدر دانی را تکان میدهد.
مرحوم محمد عارف در تاشکند تاجر نامدار و شخصیت گرامی معروف و مشهور بودند که دست خیر آن به صد ها هموطن ما باز بود و بر همه درس انساندوستی و مهربانی میدادند..
ما با هم دوست بودیم
امروز یازده سال از شهادت آنها میگذرد ، خواستم خاطره ی از دیدار اخیر خود را بنویسم .
دیدار اخیر من با مرحومی در سال 2005 در هوتل انترکانینتال تاشکند بود در جمع هیات از تجاران افغانستان که در راس آنها معاون وزیر مالیه قرار داشت ،در تاشکند تشریف آوردند.
.
کارمندان قونسولگری افغانستان در شهر تاشکند انزمان در پهلوی پرابلها ساخته و وبافته خود شان بالای تجاران وارد مینمودند یکی هم از هر موتر باربری که داخل افغانستان میشد پرداخت دوصد دالر بنام فیس قونسولگری بود .
ادامه خواندن سخاوت روانشاد شهید حاجی محمد عارف ظریف بر هموطنانش : امان مـعـاشـر

تـیـر ستـم : م – اسحاق ثـنـا

گریه میآید مرا با حال زار میهنم 

خورده چون تیر ستم قلب فگار میهنم 
با دریغ و با آلم آن گرد میدان نبرد 
از حوادث شد شهید آن نامدار میهنم‌
آن که نامش ( رازق ) و ورد زبان مرد و زن
دشمن خصم وطن آن شهسوار میهنم 
هیچگاه تسلیم زور و زر نشد از همتش 
آفرین‌ بر غیرت این‌ جان نثار میهنم‌
سال ها مادر نزاید همچو او مرد دلیر  
تاکه گردد مرد میدان افتخار میهنم 
رهبر ملت کجا شد ؟ تاکه پرسد زین ستم
از چه‌ در‌ خون غوطه زد آن پاسدار میهنم 
کی بتابد آفتاب صلح و کی گردد سحر‌
صبح‌ روشن تا شود این شام‌ تاری‌‌ میهنم 
محمد اسحاق ثنا‌
ونکوور کانادا 
۲۲/۱۰/۲۰۱۸

مرد نمیرد به مرگ، مرگ از او نام جست
 -نام چو جاوید شد، مردن آسان کجاست: از قول شاهد عینی

         منبع معتبر که در جلسه قندهار حضور داشتند چنین حکایه میکند.

من در جلسه قندهار حضور داشتم ساعت ۱۱ بجه داخل مقام ولایت شدم تا شام هم در این محل بودم آنچه که در مورد شهید شدن مقامات بلند رتبه افغان در این ولایت من میدانم این است که در این روز هیچ افغانی از سرباز گرفته تا والی اجازه حمل سلاح را در محوطه مقام ولایت نداشت همه افغان ها دست خالی بود مسلح تنها نیرو های خارجی و ناتو بود.

زمانی که میلر فرمانده ناتو داخل سالون جلسه شد کل مقامات داخلی و خارجی در این جلسه حضور رساندند موضوع امنیت انتخابات بود اما قسمت از آجندا را پروسه صلح و خط دیورند تشکیل میداد این مطلب توسط خارجی ها پیشنهاد شده بود باید در آجندای جلسه در نظر گرفته شود زمانی که میلر در مورد صلح و خط دیورند صحبت هایش را آغاز کرد در ادامه گفت باید فرمانده رازق در مورد خط دیورند و صلح در کار حکومت افغانستان و ناتو مداخله نکنند و خاموش بنشینند در این حال فرمانده رازق حرف های میلر را از زبان ترجمان شنید و گفت ما به خاطر دیورند سال ها قربانی دادیم و می دهیم حق داریم در مورد مرز وطن خود سهم داشته باشیم و مداخله بکنیم و صلح هم برای مردم افغانستان است نه برای دیگران ما برای آوردن صلح در کشور به خارجی دو دهه گذشته وقت دادیم اما نه تنها نویدی از صلح ندادند بل روز افغان ها را از گذشته بدتر ساختند حالا خود ما دست پا شده ایم برای آوردن صلح در کشور از هر طریق ممکن صلح را به مردم خود هدیه خواهیم داد. ادامه خواندن مرد نمیرد به مرگ، مرگ از او نام جست
 -نام چو جاوید شد، مردن آسان کجاست: از قول شاهد عینی

“حقیقت های پشت پرده در رابطه به حادثه قتل جنرال رازق درکندهار: رازالدین همت

   جنرال سکات میلر ساعت 1:30 بعداز ظهر پنجشنبه بتاریخ 26 میزان 1397 در ساختمان ولایت کندهار با حضور داشت:
تورن جنرال زلمی ویساوالی کندهار
جنرال عبدالرازققوماندان امنیه کندهار
جنرال عبدالنبی الهامقوماندان قول اردوی کندهار
جنرال مومن حسن خیلآمرامنیت ملی کندهار
رییس منابع بشری ولایت کندهار
آمردفتر و مشاور والی کندهار

#هدف_جلسه: میلر هدف جلسه را در مورد انتخابات عنوان کرده بود در حالیکه در جریان صحبت هایش موضوع سیم خاردار خط دیورند به نفع پاکستانی ها را با جنرال رازق در میان گذاشت که با واکنش تند وی روبرو شد و حتی با جنگ لفظی روبرو شد بالاخره جنرال رازق به میلر گفت یک کلمه دیگر درین مورد حق حرف زدن را برایت نمیدهم چون تو یک اجنبی هستی و صحبت بین ما و پاکستان است نه شما. و همچنان دفعتا گفت جلسه ما ختم شد تشکر از همه تان.

جنرال میلر در حالیکه از غصه سرخ شده بود از جایش برخاست و در صحن ساختمان ولایت با عساکرخود کمی خاموشانه صحبت کرد بادیگارد های جنرال میلر در ادامه خواندن “حقیقت های پشت پرده در رابطه به حادثه قتل جنرال رازق درکندهار: رازالدین همت

حقیقت های پشت پرده در رابطه به قتل جنرال عبدالرازق درحادثه کندها : از صفحه عبدالطیف  بارکزی

     جنرال سکات میلر ساعت 1:30 بعداز ظهر پنجشنبه بتاریخ 26 میزان 1397 در ساختمان ولایت کندهار با حضور داشت

تورن جنرال زلمی ویساوالی کندهار 

جنرال عبدالرازققوماندان امنیه کندهار 

جنرال عبدالنبی الهامقوماندان قول اردوی کندهار

جنرال مومن حسن خیلآمرامنیت ملی کندهار

رییس منابع بشری ولایت کندهار 

آمردفتر و مشاور والی کندهار 

#هدف_جلسه: میلر هدف جلسه را در مورد انتخابات عنوان کرده بود در حالیکه در جریان صحبت هایش موضوع سیم خاردار خط دیورند به نفع پاکستانی ها را با جنرال رازق در میان گذاشت که با واکنش تند وی روبرو شد و حتی با جنگ لفظی روبرو شد بالاخره جنرال رازق به میلر گفت یک کلمه دیگر درین مورد حق حرف زدن را برایت نمیدهم چون تو یک اجنبی هستی و صحبت بین ما و پاکستان است نه شما. و همچنان دفعتا گفت جلسه ما ختم شد تشکر از همه تان.  جنرال میلر در حالیکه از غصه سرخ شده بود از جایش برخاست و در صحن ساختمان ولایت با عساکرخود کمی خاموشانه صحبت کرد بادیگارد های جنرال میلر ادامه خواندن حقیقت های پشت پرده در رابطه به قتل جنرال عبدالرازق درحادثه کندها : از صفحه عبدالطیف  بارکزی

افغانستان یکی از بزرگترین قهرمان خود را از دست داد: م عارف عرفان

    با اشک خون آلود باید نوشت که یکی از قهرمانان واقعی مردم افغانستان ،سنگردار شجاع وستون فولادین حوزه نظامی افغانستان جنرال نامدار وپرافتخار وطن جنرال رازق فرمانده پولیس کندهار به اساس دسایس مهندسی شده استخبارات بیرونی ودشمنان دیرین وطن به خاک وخون غلطید وجام شهادت را نوش کرد.
جنرال رازق فرزند راستین،افسرفداکار وایثارگر افغانستان وسپاهی دلیر وطن بود.او شخصیت آزادیخواه بود وبزرگرترین گناه او عشق بی پایانش به وطن بود.
او طی سالهای بحرانی افغانستان به دژ شکست ناپذیر در برابر دشمنان افغانستان وبویژه آی اس آی پاکستان در حوزه جنوب غرب افغانستان مبدل شده بود .
جنرال رازق این اسطوره رزم آور توانسته بود تا درخط مقدم نبرد ودر برابر یورش بلا وقفهٔ لشکر مزدور ونیابتی پاکستان یعنی طالبان وباشناخت کامل ماهیت سیاسی انها چون صخره استوار ایستادگی نموده واز جان مال و شرف وناموس وطن دفاع نماید.
او مستدام وبا قامت افراشته خلاف امواج شنا میکرد،و هرگز منافع علیای افغانستان را در گرو معاملات سیاسی وتبهکارانه عناصر نقابدار رژیم وحامیان خارجی اش معامله نمی نمود .
ادامه خواندن افغانستان یکی از بزرگترین قهرمان خود را از دست داد: م عارف عرفان

ای سرزمین بد بخت من! (دشمن تو چنان تیر انداز ماهری می داند که چگونه عقابان بلند پرواز ترا شکار کند).پرتو نادر

     از نزدیکان که بگذرم، وقتی خبر خونین شهادت سپهبد بزرگ مقاومت افغانستان ، احمدشاه مسعود   را شنیدم ،آسمان غربت در پشاور دور سرم چرخید؛ امروز وقتی از خبر شهادت سپهبد بزرگ دیگر سرزمین خود جنرال عبدالرازق شنیدم بار دیگر آسمان دور سرم چرخید!
ای سرزمین بد بخت من!

دشمن تو چنان تیر انداز ماهری می داند که چگونه عقابان بلند پرواز ترا شکار کند.  قهرمان بر خیز تا خورشید از آن سوی دیوار بلند تاریکی قامت افرازد. قهرمان می دانی امشب از قله های پامیر تا دشت های بکوا و قندهار همه خون می گریند!
قهرمان همیشه آرزو داشتم تا روزی ترا ببینم، دیدار به جهان دیگر ماند!
هم اکنون من بدیلی برای جنرال رازق نمی بینم!
جنرال رزاق! می توانی با من دست برادری بدهی ، یا منتظری که من هم از مرز بگذرم!                                                                                  
خوب می گذرم، از احمد شاه مسعود تا جنرال داوود و تا تو همه یک پاشنه ی اشیل داشتید و آن جوانمردی شما بود.
چرا گاهی فکر نکردید که دور و پیش شما را روباه ها و کفتاران فرا گرفته اند.
پاشنه ی آشبل شما جوان مردی شما بود.
نمی دانم، خیلی دوستت داشتم جنرال، کاش روزی ترا می دیدم.  
پرتو نادری

نوت: 

« بگو به  خاک  فروش  که  خیمه  از  سر  این  گریه گاه برچیند

خبردار  بیگانه  بیگانه  است — زبیگانه  این  ملک  ویرانه  است » 

« تاکی  به  غلامی  خون  افغان  روان  است — کشتار  غریبان  وطن  چشن  سنگان  است »

« کشور  ما  خانه  گرگان  شده — که  وطن  از  دست  شان  وریران شده 

این  پیلدان  تا  که  هستند  در  وطن  —  روی  آرامی  نبیند  مرد  وزن »

پارچه مرثیه ی در سوگ درگذشت مولانا صاحب عبدالکبیر فرخاری شاعر حماسه سرای کشور : م- اسحاق ثنا

(فرخاریا) به یاد تو من ناله سر کنم
اشک از دو دیده بارم و رخسار تر کنم
شب ها به ناله آیم و آه و فغان کشم
گوش فلک ز ناله‌ی خود تا که تر کنم
گویم ز خلق و خوی نکویت به صد زبان
یک یک به صفحه آرم و عالم خبر کنم
                                               بودی تو اهل دانش و عمل و فضیلتی
می زیبد هرچه وصف ترا بیشتر کنم
نوباوگان ز درس تو شد صاحب کمال 
من آفرین به سعی تو صاحب هنر کنم
دیدی ز روزگار بسی رنج بی شمار
کمتر کسی سراغ چو تو در بشر کنم
در وصف شعر و شاعری‌ات بشنوم ز کس
من گوش جان پر از دُر و یا هم گًهر کنم
بودی فروغ بزم ادیبان شهر ما 
پیدا کجا همچو تو صاحب اثر کنم
جایت بهشت همچو ثنا خواهمت همیش
من هم دعا به یاد تو شام و سحر کنم
محمد اسحاق ثنا
ونکوور – کانادا
۷ اکتوبر ۲۰۱۸

 

 

 

 

اظهـار غـم شریـکی با سـوگداران وطـن : مـاریـا دارو

ای قلم٬  طاقت  فریاد ندارد  دل  من – واه که بازیچه  دنیا  شده است  منزل من    «ماریا دارو»

          مادر  وطن  طی  چندین  دهه  دامن  پرخون  دارد.  حملات  انتحاری  جان شیرین  هموطنان مارا میگیرد و خانواده  ها را عزادار  میسازد ٬ این  عمل  ناجوانمردانه  پیروزی  دشمن  نیست بلکه  جبن  و ناتوانی  دشمن را آشکار میسازد.

بهار امسال با ریختن خون  جوانان  وطن رنگین  گردید٬ عیان است  که  مزدوران و گماشتگان  حلقه بگوش  مصروف  زد وبند  های دولتی و انتخابات پارلمانی  خویش  اند٬  تا امنیت  مردم.

طی  چندین سال با حضور قوای  خارجی  در هرگوشه  وکنار وطن ٬ خون  مردم  رایگان  ریخته میشود.  بهار امسال با  خون  مردم بیگناه ما رنگین  شد٬ نمیدانم  تا ختم  سال بخاطر انتخابات  پارلمانی  چه  خون  ریزی های دیگر دامن  گیر  ملت  ما خواهد شد. خونهای  ریختهء  دشت برچی  در غرب  کابل  هنوز نخشکیده  است٬ امروز دوشنبه  دهم  ثور  (۱۳۹۷) در  منطقه  شش درک  مربوط  حوزه  نهم شهر  کابل  دو حملهء  تروریستی دیگر صورت گرفت .

در اثر  این  دو حمله  انتحاری تروریستان  به تعداد بیست و پنج  تن  کشته  و چهل ویک  تن زخمی بجا گذاشته شد

دو حمله ء که  در شش درک کابل  صورت گرفت٬ انتحاری  دوم  کاملا سوء قصد بجان  شیرین  خبرنگاران  جوان  رسانه  ها بود. در این  حادثه  برعلاوه  مردم  بیگناه  و بی  دفاع  ما نه  تن  جوانان  گویا را نیز خاموش ساختند.  خاموشی  قلم و سخن و مطبوعات ٬ خاموشی  ملت  و مردم  عزیز ماست

خبرنگاران  جوان  حوادث  را با  تصاویر گویا به  اطلاع جهان میرساندند٬ آنها واقعیتهای  جامعه  ما را با حضور  قوای  مجهز خارجی  برملا و برای  مردم دنیا بیان میکردند.  دشمن زبون  در مقابل  قلم ٬ کمره  و زبان  گویای  ژورنالست ها از بم و انفجار کار میگیرد و  قوای  خارجی  تماشاگر آن میباشند.

هموطنان  عزادارم: ادامه خواندن اظهـار غـم شریـکی با سـوگداران وطـن : مـاریـا دارو

هشت ثور روزی که حماسه هایش بیرحمانه به تاراج رفت : مـهـرالـدین مشید

   هشت ثور برابر به روز پیروزی مجاهدین افغانستان است. در این روز بر بنیاد فیصلهء اضطراری پشاور رهبران جهادی در اسلام آباد صبغت الله مجددی بحیث رئیس حکوم موقتذو حکمتیار بحیث نخست وزیر موقت با سایر رهبران وارد کابل شدند. بر بنیاد این فیصله حضرت صاحب پس از دو ماه باید قدرت را به استاد ربانی تحویل می داد و استاد هم پس از شش ماه قدرت را به یک حکومت منتخب تسلیم کند. حکمتیار استاد فرید را بحیث نخست وزیر معرفی کرد. چند روز پیش از این ایتلاف متشکل از جنبش ملی به رهبری دوستم و حزب وحدت به رهبری استاد مزاری و مسعود شهید در نشست جبل سراج به فیصله یی رسیده بودند که بدون در نظرداشت پشاور به تقسیم قدرت کنار آمده بودند؛ اما مسعود با نادیده گرفتن ایتلاف جبل سراج به استاد ربانی تماس گرفت و خواهان تشکیل حکومت متشکل از رهبران جهادی شد که منجر به نشست اسلام آباد گردید. حکمتیار به بهانهء ورود نیرو های دوستم بررغم تلاش های رهبران جنبش های اسلامی به شمول اسامه با حکومت اعلان جنگ نمود و با تسخیر بخشی از ارگ و وزارت داخله بوسیلهء نیرو های حزب جنگ سختی میان نیرو های حکمتیار و مسعود درگرفت. پنجم ثور برابر به روز درگیری نیرو های مسعود و حکمتیار در شهر کابل در واقع آغاز مصیبت دردناک و پایان ناپذیری بود که نتیجهء زشت آن را اکنون مردم افغانستان متحمل شده اند. ادامه خواندن هشت ثور روزی که حماسه هایش بیرحمانه به تاراج رفت : مـهـرالـدین مشید

هموطن !
اینجا ابوریحان بیرونی دانشمند بزرگ شرق خوابیده است : اسعمیل فروغی

   

آری ، این آرامگاه ابوریحان بیرونی دانشمند نامدار ما درشهرغزنی است که جهان دانش و خِرَد به نامش افتخارنموده ، آثارواندوخته های او دربسیاری دانشگاه ها و مراکز آموزشی جهان تدریس میشود .
هرچند تاهنوزچندین بار پولهای گزافی بنام مُرَمَّت آبدات تاریخی و اعمار مرقد ابوریحان بیرونی نامدار گردآوری شده است ؛ اما متأسفانه از آرامگاه آبرومند هنوز خبری نیست .
کسی نیست از رهبران حکومت فاسد و مسوولین ناکاره ی وزارت اطلاعات و فرهنگ بپرسد که ، چرا از میلیارد ها پول سرازیر شده در کشور فقط چند هزار دالر آنرا صرف اعمار یک آرامگاه آبرومند برای این مرد اندیشه و خِرَد نمی نمایید ؟ چرا ؟
از مقایسه ی آرامگاه های مجلل قوماندانان و رهبران جنگ و جهاد با این مقبره ی محقرالبیرونی دانشمند ، باید عرق شرم از پیشانی مسوولان لافوک و گزافه گوی حکومت و مولتی میلیونرانِ راه خدا جاری شود .
ابوریحان بیرونی یکی از متفکران و دانشمندان شهیر شرق است که در سال 365 هجری برابربا 973 میلادی در قریه ای بنامبیرونبدنیا آمده و در دربارسلطان محمود غزنوی سِمَت وزیر مشاور را داشته است . بیرونی برعلوم متداول عصراش ریاضی ، فلسفه ، کیمیا ، ستاره شناسی ونجوم ، تاریخ ، انسان شناسی ، هند شناسی و فقه تسلط کامل داشته و با چند زبان مهم تکلم میکرد . از این دانشمند بزرگ که دانشمندان و دانشگاهیان کشورهای محتلف جهان ازجمله کشورهای غرب به نامش افتخارمینمایند ، 130 اثر مکتوب به یادگار مانده است . برخی پژوهشگران بیرونی را بزرگترین دانشمند مسلمان و فارسی زبان در تمام اعصار میدانند . بیرونی به اکتشافات و اختراعاتی هم دست زده است که در تاریخ از اهمیت خاصی برخوردار میباشد .
باساس اهمیتی که ابوریحان بیرونی در جهان خِرَد و دانش دارد ، هم اکنون تندیس بزرگ او درکنارتندیس های بزرگِ سه خردمند دیگرفرهنگِ گشن بیخ ما ( ابوعلی ابن سینای بلخی ، ذکریای رازی و خیام نیشاپوری ) در برابرمقرسازمان ملل درشهر وین با عظمت و شکوه قد برافراشته و روزانه توجه هزاران علاقمند دانش و خرد را بسوی خود جلب نموده اند
ادامه خواندن هموطن !
اینجا ابوریحان بیرونی دانشمند بزرگ شرق خوابیده است : اسعمیل فروغی