دومارشال،دواقتدار، دواشتباهِ مرگبار

اضطرابِ خاطرِ ما برای نظارت دولت و وزارت دفاع در چاپخانه وجود نداشت و بی تفاوتی مقاماتِ وزارتِ دفاعِ مجاهدین تحتِ سرپرستی آقای یونسِ قانونی و به خصوص آقای اشراقحسینی نسبت به آن سرمایهی ملی را قبل بر آن دیده بودم. محلی که اصلاً مکان یا معرکهگاهِ جنگ هم نبود. راکتپراکنی که هرجایی بود. رفتیم به چاپخانه و آغاصاحب به مشکل با همکاری برخی از کارگرانِ محترم مطبعه ماشینهای چاپ را آماده ساخته و چاپ آغاز شد. در جریانِ چاپ میدیدم که حامد نوری مانندِ یک هیولازادهی بیرحم امکاناتِ موردِنیاز دستگاههای چاپ و مواظبت از کارگرانِ محترم راارزشی نداده و پول را به کَنچوسی مصرف میکند.
ادامه خواندن روایاتِ زندهگی من« بخشِ ۲۱۲؛ قسمتِ ششم » نوشتهء محمدعثمان نجیب



















