بزرگداشت بیهقی پدرنثر فارسی : استاد پرتو نادری

گفتند روز نخست عقرب، روز بزرگ‌داشت از ابوالفضل بیهقی‌ست. به یاد نوشتهء کتاب‌سوزان در انجمن نویسنده‌گان افغانستان افتادم که بیست و اند سال پیش نوشته بودم. یك روز دیگر كه دهان بخاری باز بود و مطالعه می كرد از بخاری صدایی شنیدم كه مرا تكان داد. كسی با لهجه‌یی سخن می‌گفت كه تا كنون نشنیده بودم كه زبان فارسی دری را با این همه صلابت و شكوه سخن بگویند. حیران بودم كه كی‌ست. این قدر فكر كردم كه از شمار نخبه‌گان است. 

ادامه خواندن بزرگداشت بیهقی پدرنثر فارسی : استاد پرتو نادری

دکان صوفی عشقری : زبیح الله سعیدی

سر بازار اگر دکان نمی کردم چه می کردم

پنجاه سال یا بیشتر از این شاعری در دل کابل این حرفی را تکرار میکرد…

این حرف را به تکرار از هر کسی شنیدم

ظالم به روی دنیا ترس از خدا ندارد

با رهروئ بگفتم اینراه کدام راه است

گفتا که راه عشقست هیچ انتها ندارد در اخر جاده سنگ تراشی در بازار شور بازار کابل مردی باریک اندام با چهره نورانی  و لنگی و‌ چپن در  غرفه چوبی رنگ رو  رفته و شکسته ی چهار زانو نشسته بود و چشم براه عابرین بود. گاهی دوستانی که حرف دلش را میدانست نزدش میامد و مینشست و گاهی مشتری های همیشه گی‌ او پیشش میامد و پوری های تاب خورده کوچک  کاغذی را از تکری   پیشرویش از نسوار های  یک افغانی و دو‌‌ افغانیگی پر کرده و به مشتری هایش میداد.

عشق اگر در کار بار این جهانم میگذاشت 

کره مهتاب رفتن پیش من نصوار بود

دکان او خالی‌ بود و بیشترین مال دکانش اسباب کار امد زندگی شبا روزی او بود.

اجناس دیگری اگرت نیست عشقری

خاشاک و خاک بر دهن این دکان بریز

یا جز درد وداغ نیست به دکان عشقری

جنس نشاط میطلبی پیش تر برو…

صوفی عشقری که امروز نامش جز از افتخارات ادبیات ماست  در این دکان کوچکش صحافی هم میکرد. سر و‌ کار  عشقری پس از این با کتاب های بود که شیرازه ان ها از هم گسسته بود دستان شاعر کاغذ پاره ها را  پیوند میکرد مگر روز گارش همان رنگ غریبانه بخور نمیر تا اخیر ماند.

افتاده‌ عشقری را بالای خاک دیدم

گفتم به این ادیبی یک بوریا ندارد

عشقری تا پایان عمر مجرد ماند و پناهگاه و غم غلط خانه او تنها همان دکان غریبانه اش بود.

ادامه خواندن دکان صوفی عشقری : زبیح الله سعیدی

ناصر خسرو بلخی : ملک سپهر

(از گذرگاه قبادیان بلخ تا چاه آب تخار ستان)

خبر رسان خاص دربار به سرعت به حاکم بلخ اطلاع رسانید که مردی دانشمند، فقیه، شاعر و نویسنده، در گوشه و کنار شهر مخفیانه مردم را به پیروی از پیامبر و آل پیامبر دعوت می‌نماید و به‌حاضران خود تبلیغ می­کند که ایمان اعتقاد، به دل و اقرار بر زبان و عمل بر ارکان است. او می­گوید که امامت مانند نبوت منصب الاهی و منصوص است.

ادامه خواندن ناصر خسرو بلخی : ملک سپهر

درد وطن : محمد اسحاق ثنا

دل در درون سینه به غوغا نشسته است 

سر همچنان چو کوه به سودا نشسته است 

با یاد نوجوان به خون خفته ای عزیز 

مادر به گریه آمده تنها نشسته است 

ادامه خواندن درد وطن : محمد اسحاق ثنا

بپا خیزید شعر عالی از شاعرمردمی : محترم نذیر ظفر

بپا خـــــــیزید ای شــــــــــــــیران خاور

عـــقـــــــابـــان بلـــــــند پـــــرواز کشور

بپا خـــــیزید و کـــــــر گــــس ها برانید

شــــــما در معـــــــــرض یک امتحانید

ادامه خواندن بپا خیزید شعر عالی از شاعرمردمی : محترم نذیر ظفر

حجوم ملخ های مرگ : دکتور حمید مفید

مردم افغانستان روز های سیاه و پر ادباری را می گذرانند. 

خفاشان خون آشام از جنوب به کمک باد های خشن همسایه در این کشور هجوم آوردند و با سازشی که با همسونگران همخون کردند، تمام روزنه های نور وروشنایی را بستند ودرخت دموکراسی را از بیخ کشیدند. همین اکنون نهاد تیر ای خود را آشکار کردند واستقرار سلطه ای خود را بر زمینه ای از نفی دموکراسی ، نفی تبار ها ، نفی فرهنگ زبان فارسی و نفی دست آورد های مدنیت و انسانیت تحکیم می بخشند. 

این چنین دورانی به ناگزیر پایدار نخواهد ماند. جبر زمان و تاریخ  بدون تردید این خفاشان وحشی را  با لگد سنگین خود  در هم خواهد کوبید.

ادامه خواندن حجوم ملخ های مرگ : دکتور حمید مفید

این بار با پیر« روشنی فروش »: استاد پرتو نادری

 · 

باز هم یک چال دیگر از ما،

 این بار با  ” پیر روشنی‌فروش”

کتاب “پیر روشنی فروش” در 308  رویه، امروز در انتشارات واژه  در شهر کابل چاپ شد!

در همین جا هم در دامنهء کوهستانی با پیرمرد بر خوردم، به گفتهء شاعر  گفتمش:  به کجا چنین شتابان!

گفت: می‌روم به دیدار ” پیر روشنی فروش”!

این هم سطرهایی برای دوستانی که حوصله خواندن دارند!

این مقدمه‌نویسی هم چه دشوار کاری‌ است! گاهی در می‌مانی که چه بنویسی و چگونه بنویسی!

«پیر روشنی‌فروش» که تمام شد، دیدم کتاب را بی مقدمه آغاز کرده‌ام. مانند پیرمردی ده‌کدۀ دوری که چون بخواهد سخن گوید، به تعبیر مولانا هیچ ترتیبی و ادابی نمی‌جوید و چارپلاق دروازۀ دلش را می‌گشاید و بعد هی می‌گوید و می‌گوید.

ادامه خواندن این بار با پیر« روشنی فروش »: استاد پرتو نادری

عقابهای بلند آشیان کجا رفتند : واصف باختری

عقاب  هاى  بلند  آشيان  كجا  رفتند؟

به من بگو كه از اين آسمان كجا رفتند؟

در  اين   بيابان  شوريده  كاروانى  بود

بگو  كه  مردم  آن  كاروان  كجا  رفتند؟

ادامه خواندن عقابهای بلند آشیان کجا رفتند : واصف باختری

موج خون شعر از: مسعود زراب

لبریزِ موج خون سر و پایِ کناره هاست

صد بی کفن شهید سوار نواره هاست

کشتارگاهِ روی زمینش بخوان، نه شهر

شهری که در قدم قدمش خون‌فواره هاست

ادامه خواندن موج خون شعر از: مسعود زراب

کتاب و کتابخانه : زبیر پاداش

دوست داشته باشیم یا نه، کتاب و کتابخانه به شکل امروزی، دیر یا زود برای همیشه فراموش خواهد شد و آیندگان، از ما نیاکان خود، با لبخند و شگفتی یاد خواهند کرد و به یکدیگر توضیح خواهند داد که روزگاری ما انسانها، برای ذخیره کردن دانش و دانسته‌های خود و دیگران، صدها و هزاران مترمربع فضا را اشغال می‌کردیم و درختان را می‌بریدیم و کاغذها را به هم می‌دوختیم و می‌چسباندیم و در کتابخانه‌های بزرگ، کنار هم می‌گذاشتیم.

شاید شگفتی آنها از این رفتار ما، چیزی شبیه شگفت‌زدگی ما از رفتار نیاکانمان باشد که پیامها را با دود یا با کبوتر نامه‌بر برای یکدیگر ارسال می‌کردند.

ادامه خواندن کتاب و کتابخانه : زبیر پاداش

بمناسبت گرامی داشت ازشهادت قهار عاصی : فضل احد احدی

 · 

بمناسب گرامی داشت از سالروز شهادت مرد بی بدیل شعر و ادب پارسی، دری شهید عبدالقهار عاصی، شعری از استاد احدی گران ارج امید مورد پسند تان قرار گرفته، به روح آن بزرگ مرد درود و به قاتلان آن نفرین بفرستید.

عاصی! هنوز زخم  وجود تو تازه است

عاصی ببین که خون تو نادیده می شود

سنگی به روی قبر تو کوبیده می شود

عاصی هنوز زخم  وجود تو تازه است

پرونده ترور تو پوشیده می شود

ادامه خواندن بمناسبت گرامی داشت ازشهادت قهار عاصی : فضل احد احدی

روزی که “عاصی” از فرطِ درد گریبان درید : استاد جاوید فرهاد

(به مناسبت ۶ میزان، بیست‌وهشتمین سال‌یادِ شهادت سپیدارِ بلند قامتِ شعر پارسی؛ قهار عاصی)

یک‌روز “همایون پاییز” سینماگر شناخته شده‌ی کشور و دوستِ فرهیخته‌ام، خاطره‌ی شگفتی را از زنده‌یاد ” قهارِ عاصی ” برایم روایت کرد:

“با جمعی از دوستان در  دهه‌ی هفتادِ خورشیدی، در خانه‌ی “سلام سنگی” هنرپیشه‌ی محبوبِ دل‌ها گِرد آمده بودیم. از هر دری سخن گفتیم. هنگامی که نوبت به عاصی رسید، همه دوستان خواستند تا او شعری بخواند.

ادامه خواندن روزی که “عاصی” از فرطِ درد گریبان درید : استاد جاوید فرهاد

اشعار عاصی ازنظر بینش شاعرانه؛ چشم گیر و رنگارنگ است : استاد پرتو نادری

شعر عاصی از نظر موضوع و بینش شاعرانه به گونۀ چشم گیری گسترده و  رنگا رنگ است. این گسترده‌گی گونۀ از تنوع زبانی را در شعر او  نیز سبب می شود. چنان که گاهی باشاعری رو به رو می شویم با زبان، حس و دریافت حماسی، گاهی هم رگه‌های نگرش عارفانه را در شعر او می بینیم و زمانی هم با شاعری سروکار داریم که عاشقانه می سراید و سروکارش با تغزل است. با این همه، او بیشتر یک شاعر سیاسی – احتماعی است که هدف‌مندانه در خط مقاومت در برابر استبداد می ایستد که گاهی این ویژه‌گی در شعرهای تغزلی او نیز راه پیدا می کند. چگونه‌گی زبان او نظر به موضوعات شعرهایش دگرگونه می شوند.

ادامه خواندن اشعار عاصی ازنظر بینش شاعرانه؛ چشم گیر و رنگارنگ است : استاد پرتو نادری

آوای زنان ماندگار است؛ نظر گذرا به کتاب آوای ماندگار زنان : نذیر ظفر

نظر گذرا بر كتاب آواى ماندگار زنان

تاليف – ماريا دارو

زن ستيزانيكه ميخواهند با شلاق ستم آواى بانوان را خفه كنند ، ايشان فقط بر طويلهِ مغز منجمد شان سُم ميكوبند و اين خواب نفخ انگيز شانرا در لجن تعبير كنند.

زن اولين معلم بشر است و تمام علوم و فنون جهان محصول زحمات و اموزش و پرورش زن است.

با تاسف كه پامال حقوق زن و زن ستيزى همه در كشور هايكه به اصطلاح اسلامى خود را قلمداد ميكنند ، رايج است.

در حاليكه پيغمبر اكرم حضرت محمد (ص)

انقدر به زن حرمت ميكرد كه با ورود دخترش فاطمه زهرا  (س) از جا ميخاست و هم دست ان نور ديده اش را ميبوسيد و به اعراب جاهليت مى اموخت كه زن قابل احترام است زيرا قبل از ان اعراب اهليت دختران را زنده بگو ر ميكردند.

ادامه خواندن آوای زنان ماندگار است؛ نظر گذرا به کتاب آوای ماندگار زنان : نذیر ظفر

رویت استاد « شیدا» وعوض بچه ی کربلایی : جاوید فرهاد

“عوض‌علی بچه‌ی کربلایی” را که با محنت؛ اما با صداقت و لب‌خند بر لبانش هر  روز باربری می‌کرد، همه باشنده‌گان شهر کهنه (مُراد خانی، سراجی، آهنگری، شوربازار، بارانه، گذر علی‌رضاخان، چنداول، عاشقان و عارفان، دروازه‌ی لاهوری، گذر پخته‌فروشی، هندو گذر، گذر خرابات و اهالی تخته پُل می‌شناختند.

خانه‌اش در “مُراد خانی” بود و هر روز بامداد، هم‌زمان با بانگ خروسان محله از خانه می‌برآمد و کله‌ی صبح نزدیک “پُل یک پیسه‌گی” یا نزدیک مسجد “پل خشتی” می‌ایستاد تا به پیشه‌ی شریفِ باربری‌‌ (جوالی‌گری) بپردازد.

ادامه خواندن رویت استاد « شیدا» وعوض بچه ی کربلایی : جاوید فرهاد

بخاطر حقوق کاپی و حفظ حقوق هنرمندان : نوای ناشناس

استاد ناشناس سالها پیش از ظاهرشاه خواسته بود تا برای مسئلهٔ کاپی رایت موسیقی افغانستان کاری کند برای آن شاه این مسئله ارزش نیافت و آن را نادیده گرفت. سپس در دوره های بعدی هم به «حقوق کاپی» موسیقی افغانستان پرداخته نشد.

اینک اقدام استاد ناشناس راه افتاده است و وکیل مربوطه با دستیارانش آهنگهای استاد ناشناس  را از شماری از صفحاتی که حقوق نشر آنها را ندارند، حذف کرده اند و سلسله هنوز جریان دارد. 

برای معلومات در زمینه خوب است بدانیم که موسیقی در کل دو گونه حقوق دارد، حقوق کامپوز یا ساختار موسیقی که شامل (سرود و طرز موسیقی، آوازخوان) میشود و حقوق ثبت آهنگ که صرف به دستگاه و یا موسسه‌یی متعلق میشود که آهنگ را ضبط کرده است.

ادامه خواندن بخاطر حقوق کاپی و حفظ حقوق هنرمندان : نوای ناشناس

کژبین همه را نابودمیکند؛ حتا خودش را : استاد پرتو نادری

(۲)

این داستان در منابع دیگری پارسی دری نیز آمده است. چنان که شییخ فریدالدین عطار این داستان را در کتاب«اسرارنامه» این گونه به نظم کشیده است.

یکی شاگرد احول داشت استاد

مگر شاگرد را جایی فرستاد

که ما را یک قرابه روغن آن‌جاست

بیاور زود آن، شاگرد برخاست

ادامه خواندن کژبین همه را نابودمیکند؛ حتا خودش را : استاد پرتو نادری

مصاحبه با مولف جوان« نذیراحمد دقیق » : مصاحبه کننده نذیر ظفر

اخیراً کتاب «خنیاگران قلم» به زیور چاپ آراسته شد که در سه دهه اخیر نظیر نداشته و مبین ابتکار جوان فرهنگی به نام ( نذیر احمد دقیق ) است.

سوال: در نخست تقاضا دارم تا در مورد خود و زنده‌گی شخصی تان مختصراً معلومات ارایه کنید.

جواب: من نذیر احمد نام دارم؛ فرزند فیض محمد استم و تخلص فامیلی‌ام ( دقیق ) است. دو خواهر دارم و یک برادر، متاهل استم و دو فرزند به نام‌های آرمان دقیق و اسراء دقیق دارم. من با فامیلم در امارات متحده عربی زنده‌گی می‌کنم و در یک شرکت تجارتی شخصی مشغول کسب و کار می‌باشم.

سوال: در چند دهه گذشته هیچ‌ یک از وزرای کلتور و فرهنگ و مسوولان ذیصلاح در مورد جمع‌بندی سوانح شعرای معاصر وطن، باوجود امکانات دست داشته عطف توجه ننموده‌اند; لذا به شما کدام انگیزه باعث چاپ و نشر کتاب (خنیاگران قلم) شد؟

ادامه خواندن مصاحبه با مولف جوان« نذیراحمد دقیق » : مصاحبه کننده نذیر ظفر

بخش سوم – واصف باختری و شاعران کُرد : استاد پرتو نادری

واصف باختری، از صدقی مکری، شاعر دیگر کُرد، دو شعر ترجمه کرده است. شعر نخست «دیوارها» نام دارد که در آن با یک حس نوستالژیک، یک آزادی گم‌شده را فریاد زده است.

دیوارها کوچه‌ی ما

حافظه‌ی خویش را از دست داده‌اند

نفرین به فرتوت شدن

اگر یک بار دیوارهای کوچه‌ی ما

حافظه‌ی خود را باز‌یابند

به یاد خواهند آورد

که کودکان چند دهه پیشتر

ادامه خواندن بخش سوم – واصف باختری و شاعران کُرد : استاد پرتو نادری

بخش چهارم وپایانی ؛ عایشه درانی؛ شاعری فراموش شده : استاد پرتو نادری

سیمای شوهر و دختران در شعرهای او دیده نمی‌شود. شاید اندوه از دست دادن پسر او را چنان در خود فرو برده است که جز او، دیگر همه‌ را از یاد برده است؛ اما جایی از فراق دختر خود سخن می‌گوید:

هجر پسر و فراق دختر

دارند مرا خراب و ابتر

بر آتش هجر چون سپندم

در نار فراق چون سمندر

(همان، ص ۳۳۳)

افزون بر شکایت‌هایی که از ستم روزگار دارد، افزون بر سوگ‌سرودهایی که برای فززند دارد، در شعرهای این دوره او گرایشی به سوی عرفان و تصوف دیده می‌شود.

ادامه خواندن بخش چهارم وپایانی ؛ عایشه درانی؛ شاعری فراموش شده : استاد پرتو نادری