جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم
به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را
ادامه خواندن جوانی شمع ره کردم : شعراز؛ شهریارجوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم
به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را
ادامه خواندن جوانی شمع ره کردم : شعراز؛ شهریار
به بهانه ی پانزدهمین سالیاد جاودانه شدنِ بیرنگ کوهدامنی ــ سیمای آشنای نقد وشعر و چاپ مجموعه ی” طلوع سبزشگفتن ”
یازدهم دسامبرسال 2007 میلادی ، آفتاب عمریکی ازستاره گان تابناک شعرفارسی درافغانستان غروب کرده است . درین تاریخ ، بیرنگ کوهدامنی ــ شاعرارجمند ” سلام برشقایق ” که با چکامه ها وترانه های سرشارازامید ودادخواهی، همه را به زنده گی و تلاش فرامی خواند، زنده گی را بدرودگفت وجامعه ی فرهنگی مارا برای همیشه داغدار کرد. اوسخنوری بیداردل ودانشوری روشن ضمیر، خوش قلب ، حلیم ومتواضع بود.
ما درکابل همسایه بودیم ــ همسایه های دربه دیوار. روزها وشب های شاد وناشاد زیادی را باهم سرکرده بودیم .اوانسانی بی مدعا بود. قلبی به بزرگی آسمان داشت و بخشش وبزرگواری ومهربانی خصیصه ی اصلی اوبود .
ادامه خواندن عاقلشاه بیرنگ کوهدامنی سرود پرداز روشن ضمیر و بیدار دل : نویسنده ؛ اسماعیل فروغی
ريا در پارسايي كار ما نيست
تشبث در خدايي كار ما نيست
به آدم ها هميشه عشق دارم
ادامه خواندن کارما نیست: شعراز وارث الشعرا نذیر ظفر
هنرمندي که نفسهايش را به مردم اهداء ميکرد ,
دراين ساليان غربت به تلخي بايد گفت عزيزاني از ميان ما رفته اند که تا نفسهاي آخر عاشق زندگي و انسان و فرهنگ و مردم بودند. عاشق آزادي بودند و عاشق ادبيات و هنري که در آزادي مي پويد و ذهن و روان آزاد را در خود مي پرورد.
موسيقي افغانستان در فاصله چند سالي شاهد خزاني شدن هنرمنداني بود که هر يک در گستره همت و توان خود به آن غنا بخشيدند ويادگاري بر جا گذاشتند و خزاني شدند.
نبودن شان در ميان ما، به معناي رفتن شان از ميان ما نيست، زيرا تا هنر شان هست زنده است، آنها ماندني اند. هنرمندان با آنچه که از خود به جا گذاشته اند زندگاني ميکنند. پس بايد گفت : تا رد پاي شان هست، نام و ياد شان نيز با ماست.
ادامه خواندن در گرامیداشت از استاد فقیرمحمد ” ننگیالی” : فریبا آتش صادق
من از ظلم و ستم از قتل و استبداد بیزارم
هم از بیدادگر دور از وفا و داد بیزارم
ز وحشت میتپد دل در درون سینه از حسرت
من از وحشت گریزان ام من از فریاد بیزارم
ادامه خواندن بیزارم : شعراز استاد محمد اسحاق ثنا
دوکتور اسد الله حبيب در سال 1320 خورشيدی مطابق با 1941 ميلادی در شهرکابل دريک خانواده ی روشنفکر چشم به جهان گشود. وی ايام کودکی و نوجوانی را درآغوش فاميل در شهر ميمنه مرکز ولايت فارياب بسربرد و دوره ی آموزش ابتدايی و متوسط را نيز درليسه ابو عببيد جوزجانی سپری کرد و با کسب نمرات عالی در امتحان کانکور، در سال (1340) شامل دانشکده ی ادبيات دانشگاه کابل گرديد و در سال (1343) از اين دانشکده بدرجه ی لسانس گواهی نامه حاصل کرد.
ادامه خواندن زندگی نامه مختصردکتور اسدالله حبیب : هدایت حبیب
هارون یوسفی شاعر و طنزپرداز شناخته شده کشور یک خبر غم انگیز از مریضی اش در صفحه فیسبوک اش نشر نموده، برایش شفاء عاجل وی ازبارگاه خداوند دعا میکنیم.
سرنوشت
آن دشمن دیرینه و جانی سرطان است
گه در سر و گه در تن و گاهی به «فلان» است
چندیست که مهمان همین دشمن جانم
هرچند که خورد است ولی آفتِ جان است
آوازهی این دردِ مرا هر که شنیدهست
یک عده خوش و عدهی دیگر نگران است
طنزی نسرودیم و دو سطری ننوشتیم
صد راز به لپتاپک این بنده نهان است
من قصهی تلخ غم خود را به که گویم!
«چیزی که عیان است چی حاجت به بیان است»
این دردِ پدر لعنت و این دانهی بی مهر
گویند که حتا به تنِ شاه عمان است
ترسم نه ز مرگ است و نه از روز قیامت
تشویش من از دلهرهی «آمنه جان» است
ادامه خواندن شعر بنام سرنوشت؛ شرح حال مریضی هارون یوسفی طنز پرداز محبوب کشور ماست.خبردار بیگانه بیگانه است
زبیگانه این خانه ویرانه است
https://www.facebook.com/aabid.bahram/videos/3583721068371784

مارها کوچ کنید از وطنم
زهرپاشی نکنید در بدنم
خشمِ من دشنه شده پیشِ خودم
دشنه پنهان شده لای چپنم
تنِ خود را به سلامت ببرید!
ورنه اینجا و نشانی سخنم
ادامه خواندن وطنم ، ای وطنم، ای وطنم! : استاد جاوید فرهاد
بی بی حاجیه انابت ایماق اکبری فرزند الحاج احمد علی خان اکبری ، به تاریخ ۲۱ مارچ سال ۱۹۵۸ میلادی برابر با اول حمل ۱۳۳۷ خورشید، در شهر کابل دیده به جهان گشود.
تحصیلاتش را در لیسه عایشه درانی آغاز و ادامه داد و در سال ۱۳۵۵ خور شیدی زمانی که متعلم صنف دهم بود با داکتر فیض الله ایماق مدیر عمومی وقت برنامه های محلی رادیو افغانستان ازدواج و سپس به لیسهء (دمیرمنو تولنه) تبدیل ودرسال ۱۳۵۷ از آن فارغ التحصیل گردید.
نسبت علاقه زیادی که به مطالعه داشت به خواندن مجلات و روز نامه های چاپ افغانستان و ایران می پرداخت .
پس از ختم تحصیل همکاری اش را بطور رسمی به حیث نطاق برنامه اوزبیکی در رادیو افغانستان آغاز نمود. و هم زمان در تهیه وترتیب برنامه های ادبی ادبیات عامیانه سهم می گرفت و آنرا دکلمه میکرد.
ادامه خواندن زندگینامه بانو انابت ایماق ژورنالیست وناطق سابقه دار افغانستان ؛ فعلاٌ مقیم کانادارابعه جان!

به تو مینویسم از فراسوی سده ها، از سرزمین زندگان به خاکدان مردگان. سال دوهزارودوازده است. میسـنجم: نزدیک به هــزاروهفتاد سـال پیش کشـته شـده ای و سـوسـوی شـکوه نامت به نخسـتین پـرونده “قتل ناموسی” گره میخورد.
رابعه! بگذار بگویم مرا با سروده هایت کاری نیست. میدانم نخستین دوشیزه سرودپرداز کشورم هستی. میدانم نامور، پارسا و پرآوازه ای؛ و نیز همزاد زبان مان: فارسی. میدانم آرامگاهت را زنان و مردان نیایشگاه ساخته اند.
باز میگویم به سروده هایت دلبستگی ندارم. آخـر، در سرزمین عشق و دروغ و کشتار هر کس شاعر است. اینجا جنگسالاران هم شعر مینویسند. دوشیزگان گاه در تنگنای سلولها و گاه در پشت دیوارهای گلین کاشانه های روستایی میسرایند. دستگاه رادیو و برنامه ویژه “سرود بانوان” هم داریم. دختران ما از کنار اجاق و دیگدان دزدانه بیرون میروند، با تلفونهای همراه به رادیو زنگ میزنند و نگاشته ها شان را دکلمه میکنند. آنها ازین هنر در دو لایه کار میگیرند: گفتن سخن راست و پوشاندن سخن راست.
ادامه خواندن شادخت و برده « نامه به رابعه بلخی» نگارنده : نوشین ارباب زاده و مترجم دکتور صبورالله سیاه سنگواژه شناسی MORPHOLOGY

واج یا واگ یا واژ شکل اوستایی آن Vach و نیز Väocat هندی باستانی و سنسکرت آن Vach وViväkti در پهلوی واژک شده است به معنی سخن و آنچه که انسان برای گفتن ادا می کند.
ریشه شناسی واژه کلمه: الکلمه عند النحاه اللفظ الداله علی معنی
این واژه از زبان سامی به زبان عربی آمده و به معنی سخنی که معنی داشته باشد. پیش از آن که به شناسایی یا تعریق واژه بپردازم ، خاطر نشان می سازم تعریفی که در کتاب های ادبیات یشین آمده است ، که لفظ با معنی را کلمه گویند از قاموس دستور زبان امروزی برداشته شده است. مفهوم واژه و ارایه تعریفی کارآمد از آن کار سادهای نیست و دشواری این کار از تحلیل سادهترین دادههای زبانی آشکار میشود، هرچند اهل زبان به طور شمی مفهوم واژه را میشناسند و از این واحد ساختاری در تولید جملهها (نحو) استفاده میکنند.
ادامه خواندن واژه چیست : دکتور حمیدالله مفید
یا رب دگر مده به کسى تیره بخت ما
وین روزگار تلخ و شبستان سخت ما
در خارزار و شوره زمین عمر ما گذشت
کفش است پینه پینه و کرباس رخت ما
ادامه خواندن روزگار تلخ : مسعود زراب
یکروز دو نفر با هم سخت مباحثه داشتند و زندهیاد استاد “رهنورد زریاب” نیز به جُستار جدلآمیز آنان گوش میداد.
هر دو طرف میکوشیدند به هر گونهای که شده برهان بیاورند و یکدیگر را مُجاب کنند. هیچکدام هم از موضع سختگیرانهی شان عقبگرد نداشتند. سرانجام هردو طرف مورد بحث، استاد زریاب را به داوری فرا خواندند؛ اما استاد زریاب که خُلقش تنگ شده بود، عینکهایش را با دو انگشتِ دستِ راستش روی چشمانش جابهجا نمود، گلویش را صاف کرد و با صدای ملایم؛ ولی پرسش برانگیزی گفت:
“بحث بر سرِ چیست؟”
ادامه خواندن بحث سرچیست : استاد جاوید فرهاد
فرهنگ تنها شعر وموسیقی نیست ،فرهنگ تمام داشته های مادی ومعنوی یک جامعه راتشکیل میدهد که شعروموسیقی جزء از اجزای آن میباشد .
کلیه عادات ،رسوم ،باورها ،اخلاقها و ابزارهایی که در آن موثراند ،در مقوله فرهنگ جای گرفته است. زبان ، ادبیات هنر با تمام ابعادش ، باورها، اندیشه های سیاسی و دینی در مقوله فرهنگ می گنجد.
ادامه خواندن فرهنگ تنها شعر وموسیقی نیست : غلام فاروق سروش

– نخستین تجربه های شاعری باختری به دهۀ سی سدۀ گذشتۀ خورشیدی بر میگردد که هنوز دوران کودکی و نوجوانی اوست که سالهای ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۹ را در بر می گیرد. نخستین شعرش را در ده سالهگی در ۱۳۳۱ به استقبال یک غزل بیدل سرود که در روزنامه بیدار چاپ شد. از سروده های این دورۀ شاعر،شعری در «سفالینه یی چند بر پیشخوان بلُورین فردا» نهآمده است.
ادامه خواندن نکته های در پیوند به شعر و شاعری استاد واصف باختری : استاد پرتو نادری
در سینه دل به یاد عزیزان نشسته است
خونیین ز درد حسرت یاران نشسته است
از حادثات کشوری در خون تپیده ام
مردم به گریه زار و پریشان نشسته است
ادامه خواندن داغ لاله : استاد محمد اسحاق ثنا

تاجایی که میاندیشم، در شعر معاصرافغانستان کمترشعری توانسته است که به پیمانۀ شعر « لالۀ آزاد» ابراهیم صفا به این همه شهرت گسترده و تاثیرگذاری بزرگ برسد. گویی این لالۀ آزاد نام دیگر ابراهیم صفا است. اگر هیچ شعر دیگری هم که از این شاعر برجای نمیماند، همین شعر بسنده بود تا نام پرشکوه او را در همه روزگاران پرچم افرازد.
میپندارم که « لالۀ آزاد» در پرورش ذوق ادبی شاعران نسلهای بعد از صفا، به گونۀ مشخص پس از آن که این شعر در مضمون قرائت فارسی، شامل برنامۀ آموزشی معارف افغانستان گردید، تاثیرگذاری قابل توجهی داشته است. تا به یاد می آورم کمتر شاگرد مکتب بود که این شعر را درحافظه نمیداشت.
ادامه خواندن شعر « لالۀ آزاد» ابراهیم صفا : استاد پرتو نادری
م . اسحاق « ثنا »
ریچموند– کانادا
محترم محمد اسحاق ” ثنا “
خواننده گان گرامی !
بی هیچ تردیدی قوام و بقای هر ملت بسته گی به فرهنگ ـ ادب و زبان آن ملت دارد. هرگاه قومی با فرهنگ و زبان و داشته های فرهنگی خویش بیگانه گردد و ارتباط او با گذشته های فرهنگی اعم از شعر ، نظم و نثر و غیره قطع شود ، واضح است که این ملت ، هویت خود را از دست داده ، چون درختی که ریشه بر زمین ندارد و با هجوم تند بادی از جای می برآید و خشک میشود،مضمحل ، پراکنده و نیست و نابود خواهد شد.
خوشا به حال ملتی که چنان دانشمندان، محققان ، پژوهشگران و نویسنده گانی دارد که شب و روز ، در پی رشد فرهنگ ملت خود بوده ، و در بار وری زبان و ادبیات ملت خود است و نمی خواهد داشته های فرهنگی اش به خشکه و چون درخت بی بار نهایتاً از ثمر بماند .
ادامه خواندن نگاهی گذرا برکتاب جدید شگوفه های ادب : داکتر فیض الله ایماق
حاجتی نیست به پرسش که چه نام است اینجا
جهل را مسند و بر فقر مقام است اینجا
علم و فضل و هنر و سعی و تفکر ممنوع
آنچه در شرع حلال است؛ حرام است اینجا
ادامه خواندن نظمی که شیخ سید اسمعیل بلخی در محبس دهمزنگ بتاریخ ۲۸/۱۲/۱۳۳۶ سروده بودند : سیلمان امیرسیاه مویم، سیاه پوشیده امشب

سال ۱۳۴۱ خورشیدی بود که کریم شوقی، آوازخوان معروف رادیو کابل به جرم قتل برادرش به چهارده سال و دخترش جمیله به هفت سال زندان محکوم شد. کریم که به پای خود پیش پولیس رفته بود، میخواست اعدام شود و حتا چنین تقاضایی را هم از دادگاه کرده بود، اما داکتر نظر داده بود که او در حالت “جنون اضطراری” با برادرش دعوا کرده و از سوی دیگر قصد کشتن برادرش را نداشته و قتل به صورت تصادفی اتفاق افتاده است. از همان رو قاضی دادگاه به جای اعدام او را به حبس محکوم کرد.
ادامه خواندن داستان عاشقی سیاهموی و جلالی : Shadab Zhakfar
دیشب به خواب تلخى بسیار گریه کردم
بر خاستم سحرگه، تکرار گریه کردم
دیشب به خواب دیدم کز زنده گی بریدم
در سوگ آرزو ها ناچار گریه کردم
ادامه خواندن خواب شعر زیبا : مسعود زراب
دیریست به غربت ز وطن دور و نشستم
ای وای که زیبا وطنم رفت ز دستم
ای دشمن مکار تو ای قاتل مردم
در دست من افتی سر و هم پات شکستم
ادامه خواندن مائمن اجداد : استاد محمداسحاق ثنانیست گوش شنوا، ناله و غوغا چهکنم
پیش هر بیخبری، هلهله بر پا چهکنم
درد من درد من اندوه من اندوه خودم
بیسبب با دگران هیهی و هیها چهکنم
ادامه خواندن نیست گوش شنوا… شعر از محترم میرزا ابوالپشم

نوخسروانی با نام مهدی اخوانثالث چنان پیوند خورده است که خسروانی با باربد. به این مفهوم که اخوان این قالب شعری را بر بنیاد یکی از خسروانی باز مانده از باربد به گونهیی یک قالب شعری جداگانه پدید آورده است.
نوخسروانی که گونهیی از کوتاهسرایی است، در شعر پارسیدری یک قالب جوان است و عمر درازی ندارد. در حالی که خسروانی، ترانه و رباعی عمر درازی دارند و میشود گفت که سپیدهدم شعر پارسیدری با همین قالبها کوتاه آغاز یافته است.
ادامه خواندن مهدی اخوان ثالث و نوخسروانی : استاد پرتو نادری