باری جایی نوشته بودم، ما در افغانستان دو دسته شاعر داریم. هدف شاعران معاصر است. نخست آن دسته شاعرانی که نام، شهرت و آوازۀ شان چند منزل پیشتر از شعرشان گام بر میدارد؛ دو دیگر شاعرانی که نام، شهرت و آوازۀ شان چند منزل پستر از شعر آنان گام بر میدارد. این امر گاهی ما را در داوریهایمان در پیوند به شعر یک شاعر گرفتار اشتباه میسازد. بانو فاطمه اختر سرایندۀ «از آن سوی آیینه» درست از دستۀ دوم است. شعر او چند و چند منزل پیشتر از نام، شهرت و آوازۀ او گام بر میدارد. گزینۀ شعری «از آن سوی آیینه» سالها پیش زمانی که در پشاور پاکستان برای رادیو بیبیسی کار میکردم به دستم رسیده بود. من تا آن روز نه نامی از فاطمه اختر در ذهن داشتم و نه هم شعری از او خوانده بودم. شاید من نیز در ذهن او چنین بودم.
ادامه خواندن با فاطمه اختر « از آن سوی آیینه»بخش نخست : استاد نصرالله پرتونادریدسته: فرهنگ و ادبیات و هنر
دیگر نزنید ؛ شعر از : هارون یوسفی
دگر به ریشهی من تیشه و تبر نزنید
به روزگار بدم طعنه بیشتر نزنید
خراب و زخمی ناسورِ این جهان شدهام
به من شما ز جهنم سخن دگر نزنید
هزار بار و از آن بیشتر فسون شدهام
دگر به کنج کلاهم دوباره پَر نزنید
بنا به گفتهی ماما قدوس من: همه شب –
ادامه خواندن دیگر نزنید ؛ شعر از : هارون یوسفیدر باره داکتر محمد حسین یمین : استاد نصرالله پرتو نادری
از شمار دو چشم یک تن کم
وز شمار خرد هزاران بیش
امروز پروفسور داکتر محمد حسین یمین از این جهان چشم پوشید و به گفتهء خیام با هفتهزار سالهگان سر به سر شد.
استاد یمین دست کم چهل سال استاد دانشکدهء ادبیات دانشگاه کابل بود.
عضویت شورای علمی دانشگاه کابل را داشت و عضو فرهنگستان ایران نیز بود.
او حق بزرگی بر چند نسل از آموزگاران زبان و ادبیات پارسی دری در افغانستان دارد. چند نسل شاعر و نویسندهء کشور را نیز استاد بوده است.
ادامه خواندن در باره داکتر محمد حسین یمین : استاد نصرالله پرتو نادریپایان ماموریت عبدالله شادان و آصف معروف : داکتر ملک ستیز
ماموریت عبدالله شادان و آصف معروف دو خبرنگار سرآمد ما در بیبیسی فارسی به اتمام رسیده است. من به عنوان تحلیلگر و پژوهشگر علوم سیاسی و حقوق بینالملل بار ها توسط این دو ژورنالیست برجسته مصاحبه شدهام. بدونشک هردو شخصیت رسانهیی از بهترینهای روزگار ما هستند.
سه ویژگی مشترک در کار شادان و معروف:
نخست، پرسشگران حرفهیی
هر دو روی شکلگیری و طرح پرسشها کمنظیر بودند. آنها روی پرسشها ساعتها کار میکردند و در تلاش پیداکردن پاسخ های سازنده بودند. این رسالت اصلی هر خبرنگار تخصصی است. این ویژگی نمایانگر فهم و آگاهی بالایی آنان از حوادث در افغانستان و جهان بود.
دوم، تخصصگرایی
وقتی شادان و معروف مقالهیی مینوشتند و یا تحلیلی را پخش میکردند، در مییافتی که چقدر امانت خبر، استقلال تحلیل و حساسیت زمان را رعایت کرده اند. تخصص من حقوق بینالمللی، روابط بینالملل و حقوق بشر است. بار ها شاهد تماسهای هردو بودهام که برای تهیه یک خبر و یا نظر مشوره هایم را در این سه زمینه میگرفتند تا اصل تخصصگرایی را رعایت کنند. در سایر موارد نیز با متخصصین بخشها در مشوره بودند.
ادامه خواندن پایان ماموریت عبدالله شادان و آصف معروف : داکتر ملک ستیز• حوزهی ادبی بلخ، همواره شُکوه و فرزانهگی ویژه برایم داشتهاست. : جاوید فرهاد
این شُکوه و فرزانهگی شاید میراثِ بزرگانی چون مولانا جلالالدین محمد بلخی، شهید بلخی، رابعه بلخی، ابو شکور بلخی، ناصر خُسرو قبادیانی بلخی، عُنصری بلخی و دیگر بلخیان نامدار است که تا هنوز در شریانهای شعورِ فرهنگی شاعران و مردمِ آزادهی بلخ جریان دارد.
امروز نیز فرهیختهگی بلخِ بامی مدیون بودنِ شاعران و فرهنگیانِ ورجاوند در این حوزه است که ذهنِ من با نامهای آنان گره خوردهاست؛ فرزانهگانی که در بارهی ویژهگیهای فرهنگی و شخصیتی آنها میتوان سطرهای دور و درازی نوشت؛ اما اکنون با استفاده از فُرصت برداشتم را بهگونهی فشرده در موردِ برخی از آنان اینجا مینویسم.
• استاد واصف باختری: شاعر، پژوهشگر و ادبپژوهی که که در یک سدهی پسین همتا یش نبود و حافظهی رایانهای داشت.
ادامه خواندن • حوزهی ادبی بلخ، همواره شُکوه و فرزانهگی ویژه برایم داشتهاست. : جاوید فرهادچهرۀ نو در میان آواز خوانان زن افغاسنتان؛ نویسنده: Amin Saikal –برگردان: داکتر صبورالله سیاه سنگ
به تازگی گروهی از هنرمندان افغان، شامل آوازخوانان و نوازندگان، برای سههفته سفری به اتحاد جماهیر شوروی داشتند و در چندین شهر – به شمول مسکو – کنسرتهایی اجرا کردند.
یکی از آوازخوانهای تازهدم نیز در آن جمع حضور داشت. او پس از بازگشت، در مصاحبه با گزارشگر روزنامۀ “هیواد” دربارۀ برداشتهایش از شوروی و استقبال مخاطبان سخنانی گفت.
قمرگل نزده ساله و مادر یک فرزند که اینک در نقش آوازخوان پشتو، پرآوازه شده است، میگوید: “تماشاچیان و شنوندگان شوروی مخصوصاً در مسکو، استقبال گرمی از من داشتند و به شنیدن آهنگهای محلی پشتو علاقۀ زیاد نشان دادند. آنها بارها درخواست کردند که پارچههای زیادتری بخوانم.
ادامه خواندن چهرۀ نو در میان آواز خوانان زن افغاسنتان؛ نویسنده: Amin Saikal –برگردان: داکتر صبورالله سیاه سنگرهبران فراری : نوشته نذیر ظفر
ما را به وحشیان زمـــــان رهبران فروخت
خـــــود را به پول اجنبیان رهبران فروخت
از آبــــــــرو گـــــر فتـــــه و تا آب رود را
با صد فسانه خنــــده کنان رهبران فروخت
تلویزیون اندیشه افغان به کارگردانی جناب محترم عبدالقیوم جبارخیل ؛ برنامه از هر چمن سمنی
لطفا بروی لینک کلیک نموده برنامه دلچسپ را با آهنگ های خوب قدیم وحماسی و با دکلمه اشعار و خوانش مطالب کوتاه ولی خیلی دل چسپ و سراسر پند با صدای جبار خیل گرانقدر بشنوید .
نوآوری در نویسندهگی : جاوید فرهاد
نوآوری امری از پیش تعیین شده در نویسندهگی نیست؛ زیرا بر بنیاد استعداد و تجربهی فردی هر نویسنده از زندهگی و بازتاب آن در بستری بهنام زبان، روشهای نوآوری متفاوت و چندگونه اند. بهگونهی مثال روش نوآوری فرانتس کافکا، آلبر کامو، صادق هدایت و محمود دولتآبادی از هم فرق دارد؛ درست است که گاهی رگههایی از تاثیرگیری و تاثیرپذیری را از رهگذر محتوایی در آثار این نویسندهگان بزرگ زیر نامِ هممانندی (مشابهتِ محتوایی) میتوان دریافت؛ اما گونهی پردازش آنان با توجه بهروش نوآوری در تولید آثار ادبی متفاوت است؛ چون نوآوری وابسته به فردیّت نویسنده است و فردیت بهجای جمعیّت یا روش نوآوری عمومی قرار دارد.
•نوآوری چیست؟
کشف تازه از هستی و سپس پردازش آن در نویسندهگی با روش متفاوت در بستری بهنام زبان.
ادامه خواندن نوآوری در نویسندهگی : جاوید فرهادفریده انوری در پــرتو فـانـوس: داکتر صبور الله سیاسنگ
از میان زنانی که در گسترههای گوناگون هنر و فرهنگ افغانستان در چهل سال پسین گُهروار درخشیده اند، نام فریده انوری در چند لست و فهرست میآید. او که نامور بودنش زیادتر با دکلمه شعر گره میخورد، از پیشگامان این هنر است.
در گویندگی – خوانش اخبار، تبصرهها و داستانها – هم پیشینۀ بلند دارد. در برگزاری و گردانندگی برنامههای زیرین نقش داشته است: از هر چمن سمنی، مجلۀ رادیویی، زمزمههای شب هنگام، ترانهها و سخنها، کاروان ابریشم، مشعلداران هنر، درودی و سرودی، ترازوی طلایی، پاسخ چیست؟، هزارویکشب، شب شعر، شهر شعر، نقشهای جاودان، هفت شهر عشق، فصلی از بارش رنگ، بانگ نای و ….گاه از داستانهای دنبالهدار، قصههای تمثیلی و رادیودرامها نیز شنیده میشد. “بهانه” و “ژاندارک” دو نقش یادماندنی وی در داستانهای دنبالهدار و رادیودرامها اند.
ادامه خواندن فریده انوری در پــرتو فـانـوس: داکتر صبور الله سیاسنگدښاغلی یوسف هېواددوست پیام؛ دښاغلی عمر ننګیار د فرهنگی فعالیتونه په باره
د افغاني فرهنګیانو په ژوندون ستاینه او یادونه
قدرمن فرهنګي شخصیت ښاغلی عمر ننګیار .
د ګران او منلي فرهنګي او ټولنیز شخصیت ښاغلي عمر ننګیار له نوم سره افغاني فرهنګي ټولنې بشپړه پېژندګلوي لري چې څه نا څه نیمه پېړۍ یې د هنر او ادبیات له لارې د یو غوره طنز لیکوونکي، ژباړن ،ممثل،فلم جوړونکي او د ښه قلم خاوند په توګه د قدر وړ خدمتونه کړي او ښایي له همدې امله به و چې په روسیه کې د افغانانو د ملي-فرهنګي پیوستون ټولنې د فعالینو په نوښت د افغانستان د دغه پېژندل شوی طنز لیکوال محمد عمر ننګيار د نيمې پېړۍ فرهنګي خدمتونو قدر او ستاینه تېره يکشنبه د سپټمبر میاشتې پر ۱۵ نېټه په مسکو کې د يوې پرتمینې غونډې په ترڅ کې تر سره شوه.
ادامه خواندن دښاغلی یوسف هېواددوست پیام؛ دښاغلی عمر ننګیار د فرهنگی فعالیتونه په بارهقدر دانی انجمن همبستگی ملی-فرهنگی افغانها در مسکو از فعالیت های ادبی و فرهنگی جناب محترم عمر ننگیار
انجمن همبستگی ملی-فرهنگی افغانها در مسکو از پنجاهمین سال فعالیتهای فرهنگی و ادبی طنزنویس محمد عمر ننگیار گرامیداشت بعمل آورد.
در این گردهمآیی که به اشتراک حدود پنجاه تن فعالین فرهنگی، اجتماعی و ادبی شهروندان افغانستان مقیم مسکو و کراسنادار مشمول زنان و مردان و ادوارد والنتینوویچ خندیکوف عضو اتحادیهٔ نویسندههای مسکو در رستورانت باکینسکی بولوار در جوار مارکیت یوژنیه وروتا برگزار شده بود، فعالین فرهنگی جمعیت افغانهای مقیم مسکو هر یک داکتر شیرحسن حسن، داکتر شاه محمد گویا، مولاناشناس معروف شکرالله رحمانی، فعال فرهنگی و فعال حقوق زنان خانم اسما جان توریالی، شاعر مشهور زبان روسی ادوارد خندیکوف، استاد رحمت الله روند و عاکفی پیرامون فعالیتهای فرهنگی و ادبی پنجاه سالهٔ محترم ننگیار صحبت کردند.
در بخشی از محفل پیامهای واصله از جانب فرهنگیهای معروف کشور چون استاد لطیف ناظمی، زرغونه ژواک، اسماعیل فروغی، ماریا دارو، سرگی انتیپوف، خورشیده همراقولووا، محمد یوسف هیواد دوست و ولادیمیر سیلیکین توسط محترم گویا و محترم سیف الله لاروی به خوانش گرفته شد.
ادامه خواندن قدر دانی انجمن همبستگی ملی-فرهنگی افغانها در مسکو از فعالیت های ادبی و فرهنگی جناب محترم عمر ننگیارپیام ماریا دارو در محفل بزرگ داشت فعالیت های فرهنگی و هنری جناب محترم عمر ننگیار بتاریخ ( 15 ) سپتامبر 2024 شهر ماسکو
ماریا دارو کارمندا اسبق رادیو تلویزیون ملی افغانستان:
درود بر دانشمندان و قلم بدستان حاضر در این مجلس با شگوه!
من ماریا دارو که شما عزیزان با من شناخت کافی دارید.احتراماتم راتقدیم حضورتان میدارم.
شما عزیزانیکه در زیراین سقف جمع شده اید واز کارکرد های فرهنگی جوانی بنام عمر ننگیار سخن میگوید. ایکاش حاضر میبودم. در هر حال من ننگیار را شاید بیشتر از خودش میشناسم.
او زمانیکه محصل بود با ادره هنرو ادبیات مدیریت درام و داستان پشتو عقد قرار داد نمود و درکنار مرحمومین فضل محمد -فضلی و عبدالمنان ملگری و جانمحمد پلار صاحب و سایر هنرمندان و نویسند گان جوان تجارب تمثیل و نویسندگی اندوخت. و در رادیو درامها و داستان ها و سایر برنامه های فرهنگ سهم فعال گرفت و بعداز مدتی به نوشتن بعضی مطالب در پروگرام های مختلف آغاز نمود.
ادامه خواندن پیام ماریا دارو در محفل بزرگ داشت فعالیت های فرهنگی و هنری جناب محترم عمر ننگیار بتاریخ ( 15 ) سپتامبر 2024 شهر ماسکودر سودای هنگامه شدن! نوشته از: یما ناشر یکمنش
صنف پنجم بود. در مکتب “دقیقی بلخی” دخترها و بچه ها با هم یکجا درس می خواندند. یکی از روزهای گرم تابستانی که چشم هایش از بسیار دیدن سوی تخته خسته بود، دنبال هیچ به صحن حویلی مکتب دوخته شد؛ و همان گونه بدون هدفی خاص به هر طرف نگاه می کرد. متوجه شد که پس از هر چند دقیقه، یک دختر را به ادارۀ مکتب می برند. وقتی این کار چند بار تکرار شد، ترسی او را فرا گرفت. نکند کاری از کسی سر زده باشد که او هم در آن شامل باشد؟ نکند گناهی از او سر زده باشد که خودش از آن خبر نداشته باشد؟
با داخل شدن هر دختر به ادارۀ مکتب، دلهره اش بیشتر شده می رفت که یکبار ملازم مکتب داخل صنف شد و صدا زد: “زهره را اداره خواسته است”. پاهایش سست شد. با هزار زحمت خود را از پشت ملازم تا اداره رساند. داخل که شد یکی از معلم ها صدا زد: “بخوان”. زبانش بند شد. چه را باید می خواند؟ باز گفت: “بخوان”. با لکنت پرسید چه را؟
بخوان که آوازت را بشنوم!
ادامه خواندن در سودای هنگامه شدن! نوشته از: یما ناشر یکمنشآمد آمد؛ طنزک نو از : هارون یوسفی
ببین که لشکر ظالم چه بیدرنگ آمد
چنان که بر سر ما تختههای سنگ آمد
مگر که عصر حجر آمده در این میهن
و یا از آن سرِ دنیا «ملای لنگ» آمد؟
ادامه خواندن آمد آمد؛ طنزک نو از : هارون یوسفییادی از« یادگار ابریشم» : نیلوفر راعون
جعبه ی نامه ها را که گشودم، چشمانم را “یادگار ابریشم” در پیله ی هیجان و شادمانی پیچاند. این کتاب شیوا را با دست نویس زیبای گردآورنده ی این اثر، استاد صبورالله سیاسنگ به دست آوردم.
یادگار ابریشم دربرگیرنده ی تمام گفت گو ها و نوشته هاییست که از قلم بانو کامله حبیب در سال های ۱۹۸۷ تا ۱۹۹۲ در مجله ی سباوون به نشر رسیده بودند. از مصاحبه ها با هنرمندان و آواز خوانان سرشناس آن زمان تا سرگذشت سیاه و تاریک دختران و زنانی که گل های زندگی شان با دستان آلوده ی یک عده مردنما ها پر پر شده بود.
ادامه خواندن یادی از« یادگار ابریشم» : نیلوفر راعونتاریخچه ی ضرب المثلها و حکم : دوکتور فیض الله نهال ایماق
باید گفت که فولکلور – خزینه ی ملی یک کشور است ، باید خزینه ی ملی را تا حد توان نگهداشت.اگر ثروت فولکلوریک درج و نشر نشود، در اثر گذشت زمان از دست میرود.
بر شما معلوم است که ادب شفاهی پهناهی گسترده دارد. و مطابق نظریات دانشمندان به چهار دسته تقسیم شده است .
۱ – داستانها؛
۲- اشعار و نشیده ها؛
۳- سرود ها و بازیهای کودکان؛
۴ – أمثال و حکم.
ادامه خواندن تاریخچه ی ضرب المثلها و حکم : دوکتور فیض الله نهال ایماقیک تصویر و هزاران هزار سخنی : مهرالدین مشید
روزی خواستم، چیزی بنویسم و موضوع را انتخاب نکرده بودم. رخداد های افغانستان و جهان را مرور می کردم که ناگهان آرامگاۀ حیدری وجودی چشمانم را به خود خیره گردانید. یک باره دغدغه های سیاسی را از من ربود و حیرت زده گی های ادبی و عرفانی در من غلبه پیدا کردند و گویی در یک چشم زدن من را به خود مجذوب گردانیدند. یک باره متوجه شدم که تصویر ها بهتر از حرف ها و کلمه ها سخن می گویند. از همین رو بوده که اشکال برای انتقال مفاهیم قدامت بیشتری دارند. بر بنیاد تاریخ اختراع خط، انسان ها برای گفت و گو نخستین بار از سمبول ها استفاده کردند.
ادامه خواندن یک تصویر و هزاران هزار سخنی : مهرالدین مشیدبرای سیاسنگ مهربان و کار زیبایش: «یادگار ابریشم» : نوشته بانو نازی مظفری
دو سال قبل با نوشتن «آتش در پائیز» با صبورالله سیاسنگ آشنا شدم. آدمی مهربان، پرکار، متواضع و بیادعاست. از همان موقع علاقمند شدم که تمام کتابهایش را داشته باشم و در وقت های آزادم از خواندنش لذت ببرم تا لحظاتم را زیبا کنم. برنامه این بود که وقتی هالند بروم با خانم منیژه نادری هماهنگی کرده کتابها را دریافت کنم. اما بهخاطر تنبلی خودم و اینکه همیشه بدون برنامهریزی قبلی هالند رفتیم، موفق نشدم کتابهای مورد نظر را تهیه کنم. بلاخره تصمیم گرفتم به خانم منیژه نادری زنگ بزنم و خواهش کنم که کتابها را برایم ارسال کند.
ادامه خواندن برای سیاسنگ مهربان و کار زیبایش: «یادگار ابریشم» : نوشته بانو نازی مظفریستیز خوب، قهرمان مهربانی و آشنایِ جان من!
امروز پُست (فرهاد دریای من کی بود) ترا در فیسبوک خواندم. با خوانش اولین سطرها ناگهان زمان به عقب برگشت و در سراشیب رویایی سالهای لغزیدم که درختان اکاسی پیرهدار عشقهای ساده و کابلی بودند و ما احمدظاهر میشنیدیم و شبانه دور از نظر اهل خانه “پُتَکی پُتَکی” گریه میکردیم … واژههایت مرا به سالهای بُردند که تازه آواره شده بودم و ترانههای آوارگی را خسته خسته در گلو میشکستم اما مجال سرودن نبود، نه میتوانستم بمانم، نه میتوانستم برگردم …
ادامه خواندن ستیز خوب، قهرمان مهربانی و آشنایِ جان من!فرهاد دریای من کی بود؟ : نوشته پ ملک ستیز
فرهاد دریای من موهای حلقهای خرماییرنگ و چشمان دریایی داشت. ابرو ها و تار های تازهدمیده بر پشت لبش رنگ حنایی داشتند. در آن سال ها تازه دههی پنجاه خورشیدی آخرین روز ها و شبهای شوماش را به حافظه تاریخ پر آشوب سرزمینم میسپُرد. فرهاد دریای من چنان عاشقانه ظهور کرد که آوازش خیابانها و پسکوچه های کابل، هرات، مزار و قندهار و بامیان گرفته تا دره های پنجشیر و خوست، کنر و نورستان را درنوردید. راستش من با واژهی عشق از زبان و ترانه های احمد ظاهر جان آشنا شدم. احمد ظاهر یک تا دو دهه، بزرگتر از من بود و صدا و ترانه هایش از نسل پیشین به گوشم آشنا، در دلم نشسته و در وجودم نهادینه شده بود. ناگهان حاثهی دردناکی اتفاق افتاد و احمد ظاهر این بلبل خوشالحان نسل جوان را با صدای اطلسیاش از میان ما بُرد. مرگ احمد ظاهر درست زمانی اتفاق افتاد که من ۱۵ سال داشتم.
ادامه خواندن فرهاد دریای من کی بود؟ : نوشته پ ملک ستیزشعری از مولانا جلالالدین محمد بلخی که تصویر واقعی انسان ها را در قالب شعر به نمایش کشیده است.
شام گاهی در رهی بودم روان
تن روان و دل به فکر آب و نان
من نمیدانم چنان شد یا چنین
پای من لغزید خوردم بر زمین
ادامه خواندن شعری از مولانا جلالالدین محمد بلخی که تصویر واقعی انسان ها را در قالب شعر به نمایش کشیده است.نیست اغراق این که گویم کاپیِ مهتاب بود : میرزا ابوالپشم
گیر، آوردم تک و تنها به باغی یک شب اش
بوسهای برداشتم با زاری از کنج لب اش
گر چه در ظاهر مخالف بود و میکرد اجتناب
لذت آن بوسه لیک انداخت در تاب و تب اش
گفت: وقتی با منی، اینگونه گستاخی مکن
این بگفت و چیزِ دیگر بود اما مطلب اش
نیست اغراق این که گویم کاپیِ مهتاب بود
ادامه خواندن نیست اغراق این که گویم کاپیِ مهتاب بود : میرزا ابوالپشمادبیات چیست؟ :اثر ژان پل سارتر : احمدشاه ستیز
برای دوستداران ادبیات…
تقریبا هفتاد سال پیش، کتاب ادبیات چیست توسط ژان پل سارتر نوشته شد. در آن زمان، تعهد ادبیات به جامعه جزو مسائل روز و قابل توجه گروههای مختلف روشن فکران بود. سارتر با نوشتن این کتاب دیدگاه جدیدی نسبت به ادبیات و تعهد ارائه داد.کتاب در زبان اصلی (فرانسوی) در چهار فصل نوشته شده است که در برگردان آن به فارسی، مترجم فصل آخر آن را به دلایلی ترجمه نکرده است که در مقدمهی کتاب ذکر میکند. نسخهی فارسی کتاب در سه فصل نوشتن چیست؟ نوشتن برای چیست؟ و نوشتن برای کیست؟ تنظیم شده است. روزگاری که سارتر این کتاب را نوشت، روزگار هجمهی منتقدان و اهالی ادبیات به آثار او بود. منتقدان آثار او را به بهانهی ادبیات محکوم میکردند بیآن که هرگز بگویند مقصودشان از ادبیات چیست. سارتر عصبی و دلخور از دیدگاههای این چنینی دست به نوشتن این کتاب میزند.
ادامه خواندن ادبیات چیست؟ :اثر ژان پل سارتر : احمدشاه ستیزخدیا کفر نمیگویم ؛ اثر از کارو : بازنویس : امان کبیری
خدایا کفر نمیگویم؛ پریشانم
چه می خواهی تو از جانم ؟
مرا بی آنکه خود خواهم اسیر زندگی کردی
خداوندا !
اگر روزی ز عرش خود به زیر آیی
لباس فقر پوشی
غرورت را برای تکه نانی
به زیر پای نامردان بیاندازی
ادامه خواندن خدیا کفر نمیگویم ؛ اثر از کارو : بازنویس : امان کبیری